وحشت در سینما و بازی

وحشت در سینما و بازی

“به قلم محیا کمالوند”

ترس چیست؟

ترس یک واکنش حیاتی به هنگام مواجهه با خطر یا احتمال خطر فیزیکی و یا احساسی است. اگر ترس به شکل غریزی در ما وجود نداشت، نمی توانستیم در برابر تهدیدهای مدوام طبیعی، انسانی، احساسی، ذهنی، ملی و غیره از خود محافظت کنیم. اما نکته‌ی جالب توجه این است که ما در بسیاری مواقع از موقعیت‌های می‌ترسیم که برای ما خطر مرگ ایجاد نمی‌کنند و دوست نداریم خودمان را درگیر آن‌ها کنیم. ترس در ذهن ما با دو پروسه‌ی شناخت و یادگیری ارتباط متقابل و مستقیم دارد. برخی ترس‌ها در انسان‌ها دلیل منطقی دارند، و برخی دلایل غیر منطقی دارند که به آن‌ها فوبیا می‌گوییم. تجربه‌های بد می‌توانند در ما ترس‌هایی ایجاد کنند که فائق آمدن بر آن‌ها در طول زندگی برای ما دشوار باشد. البته بهترین راه چیره شدن بر ترس‌های درونی و غیرمنطقی، رویارویی با آن‌ها است.

بر اساس نشریه‌ی گاوپ پل در سال ۲۰۰۵ آمریکا، ده ترس اول افراد بین سنین ۱۳ تا ۱۷ سال آمریکایی این چنین طبقه بندی شد: ترس از حمله‌های تروریستی، عنکبوت‌ها، مرگ، بازنده بودن و موفق نشدن، جنگ، خشونت‌های جنایی یا گروهی، تنهایی، آینده و جنگ هسته‌ای. البته در تحقیق دیگری که توسط تیل تنسرنویسنده در سال ۲۰۰۸ به چاپ رسید ، ده ترس برتر مردم دنیا این‌طور طبقه بندی شد: پرواز، ارتفاع، دلقک‌ها، صمیمیت، مردن، طرد شدن، مردم، مارها، باخت، و رانندگی!

در تحقیقی دیگر، نشان داده شد مردم حاضر به اقرار این موضوع نیستند اما بیشتر آن‌ها از قدرت‌های ماورائ طبیعی، شیاطین، اجنه و ارواح وحشت دارند.

در هنگام ترسیدن، سلسله اتفاقات فیزیولوژیکی زیادی در بدن رخ می دهد که به آن واکنش‌های جنگ یا گریز می‌گویند. این واکنش‌ها در پاسخ به ترشخ هرمون‌هایی در غدد سمپاتیک اتفاق می‌افتند.  نکته‌ی دیگر این است که این واکنش‌ها در بو کشیدن خطر توسط انسان‌ها و جانوران ایجاد می‌شوند. بله، بو کشیدن! ترس بو کشیدنی‌ست و بو دارد. بوی بدی هم دارد و به کمک فرومون‌ها یا یک سری مواد شیمیایی تحریک‌کننده به مشام ما می‌رسند. به همین دلیل ترس واگیردار است! علائم ترس را تقریبا همه‌ی ما می‌شناسیم، عرق سرد کردن، منقبض شدن عضلات بدن که باعث صاف شدن موهای بدن می‌شود، بالا رفتن تپش قلب و فشار خون، دلپیچه، و البته بیخوابی. همه‌ی این علائم با هم به ما کمک می‌کنند تا از بر احساس ترس خود غلبه کنیم.

آیا ترس لذت بخش است؟

ما انسان‌ها از قدیم به دنبال موقعیت‌هایی بوده‌ایم که ناشناخته و دلهره‌آور هستند؛ نمود چنین تجربه‌هایی را می‌توان در چهارشنبه سوری و هالووین و مراسم‌های این چنینی پیدا کرد که ترس را بازسازی می‌کنیم. این که چرا ما از ترس لذت می‌بریم، به عقیده‌ی دکتر اسپارکس محقق و روانشناس، به دلیل پدیده‌ی انتقال هیجان است. وی می‌گوید که ما خود ترس را دوست نداریم. خود تجربه‌ی ترس به شدت زیان‌بار، و ایجاد کننده‌ی واکنش‌های دردآور و عذاب‌آور زیادی است. به عقیده‌ی وی، آن چه باعث می‌شود فکر کنیم از ترس لذت می‌بریم در واقع حس رهایی بعد از خلاصی از ترس است. این حس رهایی را در چنان ابعاد وسیعی بازسازی می‌کند که ما به دنبال ترس می‌رویم برای رسیدن به آن حس خوب روحانی.

ترس در هنر و ادبیات

در ادبیات و دنیای هنر، ژانر وحشت یعنی ایجاد هراس در خواننده، بیننده، شنونده و یا گیرنده، به وسیله‌ی هر کدام از شاخه‌های هنر. به شکل مشخص‌تر می‌توان گفت که ترس با گروتسک و فلسفه‌ی تضاد وارد ادبیات شد و از آن نیز وارد نقاشی و غیره. گروتسک به هر چیز چندش‌آور، دو سویه یا دو بعدی، ناهنجار و غیرمعمولی می‌گویند که نگاه کردن به آن دلهره‌آور باشد. همین مظمون توانست ذهن افرادی مثل ادگار الن پو، اسکار وایلد، مری شلی، و برم استوکر را به خود مشغول کند تا دست به خلق هیولاها و مجودات شروری بزنند که امروزه با آن‌ها آشنایی داریم، از جمله هیولای فرانکنشتاین. البته در قرن نوزده و با گوژپشت نتردام، تلاش زیادی برای به استهزا کشیدن این مفهوم و تلطیف آن شد تا مردم را از احتمال خشونت نجات دهند.

فیلم ترسناک

پیش از این و در چند شماره‌ی پیش، گفتیم که جنبش اکسپرسیونیسم آلمانی تاثیر بسزایی در پخت و پردازش سینمای نوار داشت. همین قیلم نوارها بودند که به تولد سینمای دلهره‌آور دامن زدند. از سینمای دلهره‌آور، مهیج یا تریلر، نیز ژانر فیلم ترسناک منشعب شد. شاید با خودتان بگویید چه تفاوتی بین فیلم دلهره‌آور و فیلم ترسناک است. اگر از من بپرسید می‌گویم با فیلم ترسناک سکته می‌کنید اما با فیلم‌های دلهره‌آور خودزنی. دلیل آن این است که فیلم دلهره‌آور شما را در تکنیک تعلیق گم می‌کند، یعنی شما را مدام منتظر یک اتفاق خاص نگاه می‌دارد. این اتفاق غالبا اتفاق خوبی نیست.

فیلم ترسناک‌ها غالبا با کابوس بینندگان، ترس‌های آن‌ها، تنفر و انتقام، و وحشت از ناشناخته‌های آن‌ها سر و کار دارند. معمولا در تم فیلم‌های ترسناک، ما درگیری یک نیروی شر را در رخدادهای داستان شاهد هستیم. المان شاخص این فیلم‌ها عبارتند از: خون‌آشام‌ها، ارواح، آدمخوارها، شکنجه، ساحره‌های بدجنس، زامبی‌ها، هیولاها، گرگ‌نماها، شیاطین، غول‌ها، دیوانه‌های زنجیری، و قاتلین سریالی هستند. نکته‌ی مشترک همه‌ی این المان‌ها، نیروی ایجاد کننده‌ی ترس در آن‌ها می‌باشد که غالبا ارتباط مستقیم با مرگ‌های وحشتناک دارد. فیلم ترسناک‌ها می‌توانند در یکی از زیرشاخه های زیر، و یا در چند گروه از آن‌ها جای بگیرند:

 اکشن ترسناک: اصولا در این ژانر اگر دیدید که هیولایی دست به تفنگ شده یا مثلا لوسیفر با موتور گازی وسط تگزاس هفت تیر می‌کشد تعجب نکنید چون شاخصه این ژانر است. مثل پسر جهنمی!

 کمدی ترسناک: کمدی و وحشت را با هم مخلوط کنید. کمدی منظور داستان‌های ساده و آب دوغ خیاری است نه الزاما طنز.

وحشت جسمی: دقیقا از آن قسم فیلم‌هایی است که از این موجوداتی دارند که روی چشمشان یک پا آویزان است و از دهانشان کلیه!

درام وحشت: این فیلم‌ها معمولا شخصیت‌های پیچیده دارند و یک داستان پیچیده‌تر درباره‌ی روابط انسانی نامتعارف و عجیب با یک پس زمینه‌ی ترسناک از اتفاقات عجیب.

 فیلم ترسناک‌های روانشناسی: بچه‌ی رزماری را اگر به خاطر داشته باشید و یا فیلم درخشش کوبریک، مثال‌های بسیار خوبی از این ژانر هستند که همان‌طور که از اسم این‌گونه پیداست درباره‌ی واکنش‌های روانی و ذهنی به تجربه‌های سخت و تلخ هستند. این ژانر در بین بازی‌سازان هم بسیار مشهور و مورد استفاده است. بازی جذاب «فراموشی: نزول تاریکی»(Amnesia: The Dark Descent) از این‌گونه است.

ترسناک تخیلی: وحشت اگر چاشنی تخیل بشود، این ژانر ثمره‌ی آن خواهد بود. برای این ژانر دنبال دانشمندان روان‌پریش، قاتل های مهندس و… باشید.

فیلم اسلشرها: در این ژانر از وحشت، همان‌طور که از نامش پیداست باید به دنبال چاقوی ضامن‌دار و ساطور و خنجر و اره باشیم. در فیلم اسلشرها معمولا یک قاتل روانی با یک طرح پیچیده و کلی و قربانی‌های از پیش تعیین شده که غالبا نیز زن‌ها هستند، شروع به کشت و کشتار می‌کند. معروف‌ترین فیلم این گونه‌ی سینمایی، سری جیغ است.

فیلم اسپلاترها: امان از این ژانر و توده‌ی عظیم تصویرهای خشن آن. ممکن است فیلم اسپلاتری را هم پیدا کنید که اصولا اسلاشر و یا حتی ترسناک نباشد. اما به هر حال این ژانرها تا دلتان بخواهد دل و روده و استخوان و خون دارند.

فیلم ترسناک‌های فراطبیعی: این فیلم‌ها کمی با دین و مذهب نیز سر و کار دارند. مثل: جن گیر! خلاصه در داستان چنین فیلم‌هایی ملاقاتی بین آدمیزادگان و نیروهای مافوق طبیعی صورت می‌گیرد.

ترسناک گوتیک: دراکولا، شبح اوپرا، فیلم دیگران، و بسیاری فیلم های مشهور و فاخر دیگر از این ژانر هستند که با ترکیب دو عنصر ترس و گوت حاصل می‌شود و معمولا عناصر ادبیات رومنس دارد.

ترسناک طبیعی: من اسم این ژانر را حیات‌وحش می‌گذارم! یعنی هیچ نیروی ماورائ الطبیعی در فیلم نمی‌بینید اما خود طبیعت و عناصر آن، منابع ایجاد وحشت و ترس تلقی می‌شوند و می‌توانند در هر لحظه حمله کنند، خطر آفرین باشند یا حتی بکشند.

فیلم زامبی: لازم به توضیح این ژانر نیست. مردگان متحرک، رستاخیز مردگان و اصولا آدم‌ها بعد از مرگ ترسناکند! گروهی جسد که هم راه می‌روند، هم خون می‌خورند، هم در تاریکی‌ها مثل معتادین کمین کرده‌اند و نمی‌بینند مگر بدن گرم آدمیزاد را بو بکشند، اصلا ترسناک نیستند!

از میان تمامی این فیلم‌ها بد نیست کمی به اسلشر جیغ، که در زمان اوج خود گیشه‌ها را درنوردید بیندازیم. از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۱، مجموعه‌ای از فیلم‌هایی با عنوان جیغ، نگاه بیننده، منتقد و خلاصه همگان را به خود جلب کرد. جیغ داستان یک قاتل سریالی را بیان می‌کند. شاید ما جیغ را به آن ماسک معروف اسکلت طورش بشناسیم که تحت تاثیر نقاشی جیغ مونش ساخته شد. جیغ به دلیل المان تعلیق بالایش، آن ماسک دلهره‌آورش، داستانش که درمورد چند بچه دبیرستانی بیگناه است که همه با زنگ تلفن و خیلی ناگهانی و در تنهایی به قتل می‌رسند، و در آخر انسان بودن قاتلش، چنان ترسی در دل بیننده می‌اندازد که رهایی از این ترس یکی از بهترین احساسات دنیاست و همین موضوع جیغ را به شهرت می‌رساند. این‌طور استفاده‌های روانشناسی از ترس، تنها در سینما رویت نمی‌شود و دنیای بازی با آن ابزار تعاملی‌اش، به بازی‌باز این فرصت را می‌دهد تا دستی هم در ایجاد وحشت، فرار از آن و یا خلاصه تجربه‌ی آن بزند. در این جا به ژانر وحشت در دو بازی ویدئویی معروف می‌پردازیم:

«فراموشی: نزول تاریکی» (Amnesia: The Dark Descent)

فراموشی می‌تواند هیجان‌انگیز باشد چرا که فراموشی سبب می‌شود انسان خاطرات تلخ و ناگوار خود را از بین ببرد. اتفاقات تلخ ناگواری ممکن است در زندگی یک انسان رخ بدهد، اما مغز انسان این توانایی را دارد که بسیاری از این اتفاقات را در گوشه‌ای از دالان حافظه زندانی کند. اما ناتوانی در به یادآوری خاطرات نیز می‌تواند به همین شکل مهیج باشد چرا که ناآشنایی با هویت خویش را به دنبال دارد.

تصمیم به فراموشی تمام خاطرات زندگی ممکن است جالب به نظر برسد. علاقه به کاهش حجم خاطرات و تجربیات و تبدیل آن‌ها به فضایی مه‌آلود در ذهن، دیدگاهی بسیار غیرطبیعی است و این سوال را در ذهن مطرح می‌کند که مگر یک فرد باید چه کار وحشتناکی انجام دهد تا تصمیم بگیرد که هویت و خاطرات خود را پاک کند؟

خب این همان سوالی است که بازی «فراموشی: نزول تاریکی» مطرح می‌کند و شما می‌توانید با بازی آن به پاسخ این سوال دست پیدا کنید. «فراموشی: نزول تاریکی» با روایتی گوتیک شبیه به داستان‌های لاورکرافت فضایی معماگونه را خلق می‌کند که طی آن بازیگر با حل معماهای گوناگون جنبه‌های مختلفی از داستان و گذشتۀ شخصیت اصلی آن در می‌یابد. این نوع داستان‌پردازی در ادبیات قرن نوزده بسیار رایج بود. نویسندگان بسیاری مانند ادگار آلن پو از این شیوۀ روایت در نوشته های خود استفاده می‌کردند.

P.T.

اصلا مگر بهتر از هیدئو کوجیما هم داریم؟ این مرد بزرگ که هوش او من را گاهی آزار می دهد، در پی تی هم کار خودش را خیلی تمیز انجام می‌دهد تا ذهن بازی‌باز را در فراسوی وحشت و ترس و انجماد، درگیر حل معماهای پیچیده کند. کوجیمو به دلیل آشنایی زبانزدش با اصول داستان‌نویسی و روانشناسی، شخصیتی پرداخته که در خانه‌ای بیدار می‌شود که از آن گریزی نیست. این خانه را وحشت از قتل پدران فرا گرفته. تم‌های او خوب با بازی‌بازهای نوجوانی ارتباط برقرار می‌کند که معمولا از عقده‌ی ادیپ رنج می‌برند. این خانه تسخیر شده است و شخصیت اول داستان تنها می‌تواند در داخل آن بچرخد و معماهای مختلف را حل کند. دلهره‌ی مداوم گیر کردن، مرگ و تنها، و کورسوهای نجات این بازی را در ژانر وحشت قرار می‌دهد. البته نباید نمودهای سنتی داستان‌های بومی، موجودات تخیلی و فراطبیعی را هم در بازی نادیده بگیریم. متاسفانه طی مشکلاتی که بین کونامی و کوجیما پیش آمد، روند ساخت این بازی متوقف و عملا ساخت آن لغو شد.

جمع بندی:

ما انسان‌ها به وحشت نیاز نداریم. ترس یک نیاز نیست. با این حال رهایی از موقعیت‌های وحشت‌زا موقعیت فیزیولوژیکی و احساسی بی‌نهایت خوبی برای انسان‌ها ایجاد می‌کند که وی را ترغیب به بازگشت به تجربه‌ی ترس و وحشت می‌کند. چون احتمال مخاطره آمیز بودن تجربه‌ی ترس واقعی بسیار زیاد است، ما آدم‌ها بازسازی این تجربه را در حالت کم‌خطر و یا بی‌خطر آن در ادبیات، هنر، سینما و بازی‌های ویدئویی دوست داریم. این ژانر نوعی سرگرمی برای پاسخ به نیاز رهایی است.

این مقاله با تلاش دوستان ما در مجله تخصصی بازینامه تهیه شده است و شما می توانید شماره های مختلف این مجله را در دریافت کنید.

وحشت در سینما و بازی

(image)

وحشت در سینما و بازی

“به قلم محیا کمالوند”

ترس چیست؟

ترس یک واکنش حیاتی به هنگام مواجهه با خطر یا احتمال خطر فیزیکی و یا احساسی است. اگر ترس به شکل غریزی در ما وجود نداشت، نمی توانستیم در برابر تهدیدهای مدوام طبیعی، انسانی، احساسی، ذهنی، ملی و غیره از خود محافظت کنیم. اما نکته‌ی جالب توجه این است که ما در بسیاری مواقع از موقعیت‌های می‌ترسیم که برای ما خطر مرگ ایجاد نمی‌کنند و دوست نداریم خودمان را درگیر آن‌ها کنیم. ترس در ذهن ما با دو پروسه‌ی شناخت و یادگیری ارتباط متقابل و مستقیم دارد. برخی ترس‌ها در انسان‌ها دلیل منطقی دارند، و برخی دلایل غیر منطقی دارند که به آن‌ها فوبیا می‌گوییم. تجربه‌های بد می‌توانند در ما ترس‌هایی ایجاد کنند که فائق آمدن بر آن‌ها در طول زندگی برای ما دشوار باشد. البته بهترین راه چیره شدن بر ترس‌های درونی و غیرمنطقی، رویارویی با آن‌ها است.

بر اساس نشریه‌ی گاوپ پل در سال ۲۰۰۵ آمریکا، ده ترس اول افراد بین سنین ۱۳ تا ۱۷ سال آمریکایی این چنین طبقه بندی شد: ترس از حمله‌های تروریستی، عنکبوت‌ها، مرگ، بازنده بودن و موفق نشدن، جنگ، خشونت‌های جنایی یا گروهی، تنهایی، آینده و جنگ هسته‌ای. البته در تحقیق دیگری که توسط تیل تنسرنویسنده در سال ۲۰۰۸ به چاپ رسید ، ده ترس برتر مردم دنیا این‌طور طبقه بندی شد: پرواز، ارتفاع، دلقک‌ها، صمیمیت، مردن، طرد شدن، مردم، مارها، باخت، و رانندگی!

در تحقیقی دیگر، نشان داده شد مردم حاضر به اقرار این موضوع نیستند اما بیشتر آن‌ها از قدرت‌های ماورائ طبیعی، شیاطین، اجنه و ارواح وحشت دارند.

در هنگام ترسیدن، سلسله اتفاقات فیزیولوژیکی زیادی در بدن رخ می دهد که به آن واکنش‌های جنگ یا گریز می‌گویند. این واکنش‌ها در پاسخ به ترشخ هرمون‌هایی در غدد سمپاتیک اتفاق می‌افتند.  نکته‌ی دیگر این است که این واکنش‌ها در بو کشیدن خطر توسط انسان‌ها و جانوران ایجاد می‌شوند. بله، بو کشیدن! ترس بو کشیدنی‌ست و بو دارد. بوی بدی هم دارد و به کمک فرومون‌ها یا یک سری مواد شیمیایی تحریک‌کننده به مشام ما می‌رسند. به همین دلیل ترس واگیردار است! علائم ترس را تقریبا همه‌ی ما می‌شناسیم، عرق سرد کردن، منقبض شدن عضلات بدن که باعث صاف شدن موهای بدن می‌شود، بالا رفتن تپش قلب و فشار خون، دلپیچه، و البته بیخوابی. همه‌ی این علائم با هم به ما کمک می‌کنند تا از بر احساس ترس خود غلبه کنیم.

(image)

آیا ترس لذت بخش است؟

ما انسان‌ها از قدیم به دنبال موقعیت‌هایی بوده‌ایم که ناشناخته و دلهره‌آور هستند؛ نمود چنین تجربه‌هایی را می‌توان در چهارشنبه سوری و هالووین و مراسم‌های این چنینی پیدا کرد که ترس را بازسازی می‌کنیم. این که چرا ما از ترس لذت می‌بریم، به عقیده‌ی دکتر اسپارکس محقق و روانشناس، به دلیل پدیده‌ی انتقال هیجان است. وی می‌گوید که ما خود ترس را دوست نداریم. خود تجربه‌ی ترس به شدت زیان‌بار، و ایجاد کننده‌ی واکنش‌های دردآور و عذاب‌آور زیادی است. به عقیده‌ی وی، آن چه باعث می‌شود فکر کنیم از ترس لذت می‌بریم در واقع حس رهایی بعد از خلاصی از ترس است. این حس رهایی را در چنان ابعاد وسیعی بازسازی می‌کند که ما به دنبال ترس می‌رویم برای رسیدن به آن حس خوب روحانی.

ترس در هنر و ادبیات

در ادبیات و دنیای هنر، ژانر وحشت یعنی ایجاد هراس در خواننده، بیننده، شنونده و یا گیرنده، به وسیله‌ی هر کدام از شاخه‌های هنر. به شکل مشخص‌تر می‌توان گفت که ترس با گروتسک و فلسفه‌ی تضاد وارد ادبیات شد و از آن نیز وارد نقاشی و غیره. گروتسک به هر چیز چندش‌آور، دو سویه یا دو بعدی، ناهنجار و غیرمعمولی می‌گویند که نگاه کردن به آن دلهره‌آور باشد. همین مظمون توانست ذهن افرادی مثل ادگار الن پو، اسکار وایلد، مری شلی، و برم استوکر را به خود مشغول کند تا دست به خلق هیولاها و مجودات شروری بزنند که امروزه با آن‌ها آشنایی داریم، از جمله هیولای فرانکنشتاین. البته در قرن نوزده و با گوژپشت نتردام، تلاش زیادی برای به استهزا کشیدن این مفهوم و تلطیف آن شد تا مردم را از احتمال خشونت نجات دهند.

فیلم ترسناک

پیش از این و در چند شماره‌ی پیش، گفتیم که جنبش اکسپرسیونیسم آلمانی تاثیر بسزایی در پخت و پردازش سینمای نوار داشت. همین قیلم نوارها بودند که به تولد سینمای دلهره‌آور دامن زدند. از سینمای دلهره‌آور، مهیج یا تریلر، نیز ژانر فیلم ترسناک منشعب شد. شاید با خودتان بگویید چه تفاوتی بین فیلم دلهره‌آور و فیلم ترسناک است. اگر از من بپرسید می‌گویم با فیلم ترسناک سکته می‌کنید اما با فیلم‌های دلهره‌آور خودزنی. دلیل آن این است که فیلم دلهره‌آور شما را در تکنیک تعلیق گم می‌کند، یعنی شما را مدام منتظر یک اتفاق خاص نگاه می‌دارد. این اتفاق غالبا اتفاق خوبی نیست.

فیلم ترسناک‌ها غالبا با کابوس بینندگان، ترس‌های آن‌ها، تنفر و انتقام، و وحشت از ناشناخته‌های آن‌ها سر و کار دارند. معمولا در تم فیلم‌های ترسناک، ما درگیری یک نیروی شر را در رخدادهای داستان شاهد هستیم. المان شاخص این فیلم‌ها عبارتند از: خون‌آشام‌ها، ارواح، آدمخوارها، شکنجه، ساحره‌های بدجنس، زامبی‌ها، هیولاها، گرگ‌نماها، شیاطین، غول‌ها، دیوانه‌های زنجیری، و قاتلین سریالی هستند. نکته‌ی مشترک همه‌ی این المان‌ها، نیروی ایجاد کننده‌ی ترس در آن‌ها می‌باشد که غالبا ارتباط مستقیم با مرگ‌های وحشتناک دارد. فیلم ترسناک‌ها می‌توانند در یکی از زیرشاخه های زیر، و یا در چند گروه از آن‌ها جای بگیرند:

(image)

 اکشن ترسناک: اصولا در این ژانر اگر دیدید که هیولایی دست به تفنگ شده یا مثلا لوسیفر با موتور گازی وسط تگزاس هفت تیر می‌کشد تعجب نکنید چون شاخصه این ژانر است. مثل پسر جهنمی!

 کمدی ترسناک: کمدی و وحشت را با هم مخلوط کنید. کمدی منظور داستان‌های ساده و آب دوغ خیاری است نه الزاما طنز.

وحشت جسمی: دقیقا از آن قسم فیلم‌هایی است که از این موجوداتی دارند که روی چشمشان یک پا آویزان است و از دهانشان کلیه!

درام وحشت: این فیلم‌ها معمولا شخصیت‌های پیچیده دارند و یک داستان پیچیده‌تر درباره‌ی روابط انسانی نامتعارف و عجیب با یک پس زمینه‌ی ترسناک از اتفاقات عجیب.

 فیلم ترسناک‌های روانشناسی: بچه‌ی رزماری را اگر به خاطر داشته باشید و یا فیلم درخشش کوبریک، مثال‌های بسیار خوبی از این ژانر هستند که همان‌طور که از اسم این‌گونه پیداست درباره‌ی واکنش‌های روانی و ذهنی به تجربه‌های سخت و تلخ هستند. این ژانر در بین بازی‌سازان هم بسیار مشهور و مورد استفاده است. بازی جذاب «فراموشی: نزول تاریکی»(Amnesia: The Dark Descent) از این‌گونه است.

ترسناک تخیلی: وحشت اگر چاشنی تخیل بشود، این ژانر ثمره‌ی آن خواهد بود. برای این ژانر دنبال دانشمندان روان‌پریش، قاتل های مهندس و… باشید.

(image)

فیلم اسلشرها: در این ژانر از وحشت، همان‌طور که از نامش پیداست باید به دنبال چاقوی ضامن‌دار و ساطور و خنجر و اره باشیم. در فیلم اسلشرها معمولا یک قاتل روانی با یک طرح پیچیده و کلی و قربانی‌های از پیش تعیین شده که غالبا نیز زن‌ها هستند، شروع به کشت و کشتار می‌کند. معروف‌ترین فیلم این گونه‌ی سینمایی، سری جیغ است.

فیلم اسپلاترها: امان از این ژانر و توده‌ی عظیم تصویرهای خشن آن. ممکن است فیلم اسپلاتری را هم پیدا کنید که اصولا اسلاشر و یا حتی ترسناک نباشد. اما به هر حال این ژانرها تا دلتان بخواهد دل و روده و استخوان و خون دارند.

فیلم ترسناک‌های فراطبیعی: این فیلم‌ها کمی با دین و مذهب نیز سر و کار دارند. مثل: جن گیر! خلاصه در داستان چنین فیلم‌هایی ملاقاتی بین آدمیزادگان و نیروهای مافوق طبیعی صورت می‌گیرد.

ترسناک گوتیک: دراکولا، شبح اوپرا، فیلم دیگران، و بسیاری فیلم های مشهور و فاخر دیگر از این ژانر هستند که با ترکیب دو عنصر ترس و گوت حاصل می‌شود و معمولا عناصر ادبیات رومنس دارد.

ترسناک طبیعی: من اسم این ژانر را حیات‌وحش می‌گذارم! یعنی هیچ نیروی ماورائ الطبیعی در فیلم نمی‌بینید اما خود طبیعت و عناصر آن، منابع ایجاد وحشت و ترس تلقی می‌شوند و می‌توانند در هر لحظه حمله کنند، خطر آفرین باشند یا حتی بکشند.

فیلم زامبی: لازم به توضیح این ژانر نیست. مردگان متحرک، رستاخیز مردگان و اصولا آدم‌ها بعد از مرگ ترسناکند! گروهی جسد که هم راه می‌روند، هم خون می‌خورند، هم در تاریکی‌ها مثل معتادین کمین کرده‌اند و نمی‌بینند مگر بدن گرم آدمیزاد را بو بکشند، اصلا ترسناک نیستند!

از میان تمامی این فیلم‌ها بد نیست کمی به اسلشر جیغ، که در زمان اوج خود گیشه‌ها را درنوردید بیندازیم. از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۱۱، مجموعه‌ای از فیلم‌هایی با عنوان جیغ، نگاه بیننده، منتقد و خلاصه همگان را به خود جلب کرد. جیغ داستان یک قاتل سریالی را بیان می‌کند. شاید ما جیغ را به آن ماسک معروف اسکلت طورش بشناسیم که تحت تاثیر نقاشی جیغ مونش ساخته شد. جیغ به دلیل المان تعلیق بالایش، آن ماسک دلهره‌آورش، داستانش که درمورد چند بچه دبیرستانی بیگناه است که همه با زنگ تلفن و خیلی ناگهانی و در تنهایی به قتل می‌رسند، و در آخر انسان بودن قاتلش، چنان ترسی در دل بیننده می‌اندازد که رهایی از این ترس یکی از بهترین احساسات دنیاست و همین موضوع جیغ را به شهرت می‌رساند. این‌طور استفاده‌های روانشناسی از ترس، تنها در سینما رویت نمی‌شود و دنیای بازی با آن ابزار تعاملی‌اش، به بازی‌باز این فرصت را می‌دهد تا دستی هم در ایجاد وحشت، فرار از آن و یا خلاصه تجربه‌ی آن بزند. در این جا به ژانر وحشت در دو بازی ویدئویی معروف می‌پردازیم:

(image)

«فراموشی: نزول تاریکی» (Amnesia: The Dark Descent)

فراموشی می‌تواند هیجان‌انگیز باشد چرا که فراموشی سبب می‌شود انسان خاطرات تلخ و ناگوار خود را از بین ببرد. اتفاقات تلخ ناگواری ممکن است در زندگی یک انسان رخ بدهد، اما مغز انسان این توانایی را دارد که بسیاری از این اتفاقات را در گوشه‌ای از دالان حافظه زندانی کند. اما ناتوانی در به یادآوری خاطرات نیز می‌تواند به همین شکل مهیج باشد چرا که ناآشنایی با هویت خویش را به دنبال دارد.

تصمیم به فراموشی تمام خاطرات زندگی ممکن است جالب به نظر برسد. علاقه به کاهش حجم خاطرات و تجربیات و تبدیل آن‌ها به فضایی مه‌آلود در ذهن، دیدگاهی بسیار غیرطبیعی است و این سوال را در ذهن مطرح می‌کند که مگر یک فرد باید چه کار وحشتناکی انجام دهد تا تصمیم بگیرد که هویت و خاطرات خود را پاک کند؟

خب این همان سوالی است که بازی «فراموشی: نزول تاریکی» مطرح می‌کند و شما می‌توانید با بازی آن به پاسخ این سوال دست پیدا کنید. «فراموشی: نزول تاریکی» با روایتی گوتیک شبیه به داستان‌های لاورکرافت فضایی معماگونه را خلق می‌کند که طی آن بازیگر با حل معماهای گوناگون جنبه‌های مختلفی از داستان و گذشتۀ شخصیت اصلی آن در می‌یابد. این نوع داستان‌پردازی در ادبیات قرن نوزده بسیار رایج بود. نویسندگان بسیاری مانند ادگار آلن پو از این شیوۀ روایت در نوشته های خود استفاده می‌کردند.

(image)

P.T.

اصلا مگر بهتر از هیدئو کوجیما هم داریم؟ این مرد بزرگ که هوش او من را گاهی آزار می دهد، در پی تی هم کار خودش را خیلی تمیز انجام می‌دهد تا ذهن بازی‌باز را در فراسوی وحشت و ترس و انجماد، درگیر حل معماهای پیچیده کند. کوجیمو به دلیل آشنایی زبانزدش با اصول داستان‌نویسی و روانشناسی، شخصیتی پرداخته که در خانه‌ای بیدار می‌شود که از آن گریزی نیست. این خانه را وحشت از قتل پدران فرا گرفته. تم‌های او خوب با بازی‌بازهای نوجوانی ارتباط برقرار می‌کند که معمولا از عقده‌ی ادیپ رنج می‌برند. این خانه تسخیر شده است و شخصیت اول داستان تنها می‌تواند در داخل آن بچرخد و معماهای مختلف را حل کند. دلهره‌ی مداوم گیر کردن، مرگ و تنها، و کورسوهای نجات این بازی را در ژانر وحشت قرار می‌دهد. البته نباید نمودهای سنتی داستان‌های بومی، موجودات تخیلی و فراطبیعی را هم در بازی نادیده بگیریم. متاسفانه طی مشکلاتی که بین کونامی و کوجیما پیش آمد، روند ساخت این بازی متوقف و عملا ساخت آن لغو شد.

جمع بندی:

ما انسان‌ها به وحشت نیاز نداریم. ترس یک نیاز نیست. با این حال رهایی از موقعیت‌های وحشت‌زا موقعیت فیزیولوژیکی و احساسی بی‌نهایت خوبی برای انسان‌ها ایجاد می‌کند که وی را ترغیب به بازگشت به تجربه‌ی ترس و وحشت می‌کند. چون احتمال مخاطره آمیز بودن تجربه‌ی ترس واقعی بسیار زیاد است، ما آدم‌ها بازسازی این تجربه را در حالت کم‌خطر و یا بی‌خطر آن در ادبیات، هنر، سینما و بازی‌های ویدئویی دوست داریم. این ژانر نوعی سرگرمی برای پاسخ به نیاز رهایی است.

این مقاله با تلاش دوستان ما در مجله تخصصی بازینامه تهیه شده است و شما می توانید شماره های مختلف این مجله را در دریافت کنید.

وحشت در سینما و بازی