برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II
برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II
“به قلم ایرج لطیفی”
به سومین قسمت از مقالاتی می رسیم که قرار است طی آن برترین باس فایت ها در آثار نقش آفرینیِ استودیو From Software انتخاب شود. با عنوان حیرت انگیز و تحسین شده ی Demon’s Souls شروع کردیم و با شاهکار ماندگار Dark Souls نیز جلو آمدیم. حال نوبت به Dark Souls II می رسد، دومین نسخه از سه گانه ی دارک سولز که عنوانی است پخته، مفصل و حرفه ای. چرخه روشنایی و تاریکی ادامه دارد و نفرین را پایانی نیست. قهرمانِ بازی که مانند بی شمار مردمان دیگر این نفرین را به دوش می کشد، با وعده ی پیرزن نخ ریس، به امید یافتن درمان پای به سرزمین Drangleic می گذارد و راه را از میدان Majula آغاز می کند. نگه دارنده ی آتش نجوا کنان قهرمان را دعوت می کند تا راه ملاقات با پادشاه Vendrick را در پیش بگیرد. باید روح چهار ارباب اعظم را بدست آورد و از معبد زمستانی گذر کرد تا بلکه این کورسوی امید خاموش نشود.
این نسخه با دیگر آثاری که قرار است بدان ها بپردازیم تفاوت هایی دارد. همانطور که می دانید آقای هیدتاکا میازاکی خالق سری سولز مستقیما روی این نسخه از بازی کار نکرده و بیشتر حکم مشاور را داشته است. همچنین باید این نکته را متذکر شوم که هرگز با دو باس محبوب و آپشنال یعنی Ancient Dragon و King Vendrick مبارزه نکرده ام! هر زمان که ملاقاتشان کرده ام، کویست مربوط به آنان را انجام داده و بی سر و صدا ترک شان کرده ام. در نتیجه آنان را در لیست خود نخواهم آورد.
5. Guardian Dragon ، پرواز اژدها در میان حصار آهنین
از منطقه مخوف Aldia’s Keep راه خود را به سوی سرای Dragon Aerie ادامه می دهیم، یکی از نفس گیر ترین و زیباترین مناطق در سری سولز، جایی که صدها اژدها، پُر هیبت و با شکوه بر فراز سر قهرمان بال می زنند و فریاد می کشند. اما پیش از رسیدن به این طاق بی همتا باید از سد نگهبان گذشت، اژدهای سرخ و بزرگی درون یک قفس که راه را بر هر که بخواهد گذر کند می بندد. هیچ روشن نیست که او به خواست خود دروازه معبد را نگهبانی می کند یا مسخ جادوهای برادر پادشاه شده است.
مبارزه با یک اژدها خود به قدر کافی حماسی و جذاب هست، اما وقتی با اژدهای نگهبانِ معبد در میان قفس آهنین و بلندی به تنهایی حبس شده باشید، دیگر خیلی عالی می شود! بنظرم طراحی اژدهایانِ دارک سولز 2 یکی از مهم ترین نقاط قوت بازی است. درگیری با او واقعا جذاب است، گاهی روی زمین می نشیند و با سر یا دم ضربه می زند، گاهی به آسمان پرواز می کند و با نفس آتشین خود عرصه مبارزه را تنگ می کند، گاهی نیز بلند می شود و به دیواره های قفسه آهنین چنگ می اندازد و میدان مبارزه را به آتش می کشد. موسیقی بسیار زیباست و خون را با فشار به مغز انسان می راند.
اگر با کلاس شوالیه و سبک مبارزه تن به تن با او درگیر شوید، باید منتظر فرصتی باشید تا بتوانید از نزدیک به او ضربه بزنید. من کلاس مبارزه در فاصله دور و استفاده از تیر و کمان یا جادو را با او امتحان نکرده ام، اما اینکه توسط اسلحه ای از دور، دست انسان به یک اژدهای در حال پرواز برسد، باید خیلی خیلی جذاب باشد.
4. The Pursuer ، مبارزه تن به تن به معنای واقعی
“شوالیه داد خواه، رقصان و شناور در هوا از چنگال پرنده ای غول پیکر فرود می آید و شمشیر می کشد. هر آنکس که داغ نفرین را بر پیشانی داشته باشد از تیغ او در امان نخواهد بود و تا حریف را نکشد از پا نخواهد نشست. گویی هر موجود مفلوکی که به دست او سلاخی می شود، از بار گناهانش می کاهد.”
اگر بعد از باس فایت اول به مسیر Forest of the fallen giants ادامه دهید، این باس با همه دشواری اش رسما دومین باس فایت بازی خواهد بود! مواجهه با او غافل گیر کننده است، هرچند پیش از مبارزه شبحی او را دیده ایم، اما زمانی که در بام قلعه با او مواجه می شویم حسابی به زحمت خواهیم افتاد. مبارزی غول پیکر و با ابهت، سرتاسر پوشیده از زره با سپری بزرگ و زیبا و شمشیری بلند و سهمگین. حرکات باس بسیار سنگین است، استقامتش فوق العاده بالاست و سرعت زیادی دارد. محیط مبارزه محدود است و جای حرکت چندانی نیست. با سرعت به سوی ما می آید و با قدرت تمام شمشیر را فرود می آورد، رقص شمشیرش پیش چشمان ما تماشایی است، ضرباتش تنوع بالایی دارد و گاهی Dogde کردن و تغییر موضع را سخت می کند. گاهی یک راش سنگین و ضربه ای مستقیم به میان سینه، گاهی یک ضربه از پایین به بالا که گارد قهرمان را در هم می شکند، و گاهی حمله مخصوص Grab که تقریبا تمام نوار سلامتی شما را خواهد گرفت. حرکاتش نرم و سریع است، پاهایش گویی اندکی از زمین فاصله دارد و به حالت معلق در هواست.
مبارزه با او استقامت و نفس زیادی می طلبد، باید بی وقفه هوشیار بود و آرام آرام رو در روی باس حرکت کرد و چرخید. از آنجا که اصولا در اوایل بازی با او مواجه می شوید، هنوز چندان قوی نیستید و برای دفاع کردن در برابر حمله های او اغلب سپر سنگینی ندارید. همین مبارزه را دشوار و قهرمان را در برابر باس شکننده و ضعیف می کند. مبارزه تن به تن با او حماسی، نفس گیر و بسیار جذاب است. هرچند لانچری در محیط قرار داده شده که اگر موفق شوید با آن به باس شلیک کنید مبارزه را آسان تر خواهد کرد، اما با توجه به حرکات پی در پی و سریع او چنین کاری کمی زحمت می خواهد.
طراحی این باس آنقدر زیباست که به راحتی در ذهن گیمر باقی می ماند، می توان گفت به توعی شمایل شناخته شده ی بازی شده است. زره، شمشیر و سپرش در ذهن می ماند و وقتی روح او را بدست آورید و آیتم های او را بسازید لذت خواهید برد.
3. The Lost Sinner ، شمشیر زدن با دستانِ بسته
“گناه کار فراموش شده” زنی است که از سنگینیِ بار آنچه که مرتکب شده خود را در اعماق زمین برای ابد حبس کرده و با دستان بسته و ماسکی بر چهره به دعا و ضجه مشغول است. در مورد او فرضیه های جالبی وجود دارد، اینکه این زن می تواند همان جادوگر Izalith در نسخه قبلیِ سری باشد، اگر به یاد بیاورید هنگامی که او می خواست برای آتشی که رو به خاموشی بود چاره کند، فاجعه ای وحشتناک رخ داد و خود و فرزندان و سرزمینش را به نابودی کشاند. شاید این “گناه” همان باشد..
منطقه Sinners Rise از آن محیط های سنگین و حسابیِ بازی است. فضایی تاریک و گرفته که به زندانی مخوف منتهی می شود. جایی که دنیای مردگان متحرک و گناه کاران فراموش شده است. هنگام ورود به محیط مبارزه، صحنه ای بسیار گیرا و عجیب نمایش داده می شود که برای من یکی از بهترین کات سین ها در سریِ سولز است، زنی با لباسی عجیب و نقابی زرد روی صورت که ظاهرش را بسیار محزون و البته مرموز می سازد، میان اتاقی تنگ با زنجیر هایی معلق از سقف ایستاده است، دستانش را که با دستبندی طلایی رنگ از مچ محکم به هم بسته شده اند به حالتی شبیه به نیایش بلند می کند و به شکل التماس در می آید. همه چیز سریع اتفاق می افتد، باس شمشیر باریک و بلندی را در دست می گیرد و با تاریک شدنِ محیط، مبارزه آغاز می گردد.
تاریکی محیط مبارزه یکی از مهم ترین عناصر در برجسته شدنِ این باس فایت است. این تاریکی از لحاظ ذهنی تاثیر قابل توجهی روی مبارزه می گذارد. می توان گفت به نوعی تمرکز شخص را می گیرد و گاهی تشخیص دادن حرکات باس کمی دشوار می شود. باس فایت، خود بسیار بسیار مرموز و زیباست. هیبت باس با بدن تکیده، قد بلند و کشیده، شمشیر آخته در دستانِ بسته و نقاب محزونش روی صورت، واقعا بیاد ماندنی است.
گیم پلی مبارزه با باس نیز بسیار جالت توجه است. حرکات او سریع و قدرت مند است و شمشیر بلندش تا فاصله زیادی اطرافش را در بر می گیرد. مبارزه با او استقامت و تمرکز زیادی می خواهد، در فاصله گرفتن از باس برای مبارزه با جادو یا تیر و کمان، حفظ کردنِ موقعیت کمی سخت است و در مبارزه نزدیک و تن به تن نیز نفس زیادی نیاز است.
مبارزه کردن و شمشیر کشیدن با دستان بسته در سکوت و تاریکیِ یک زندانِ فراموش شده، واقعا که معجون زیبایی است.
2. Executioner Cahriot ، ارابه مرگ
ارابه ران، تنها برای شکنجه و کشتار نفرین شدگان خلق شده بود. جلادی وحشتناک که تا ابد به دور میدانی می گردد و همگان را از دم تیغ خود می گذارند، و با اسب مجنون خود آنان را زیر پا له می کند. اما ریشه های جنون و سرگشتگیِ جلاد نه از آن خود، که از آنِ توسنِ افسون شده اش بود. “سوار شکنجه و مرگ” خود زیر یوغ اربابان و خدایان مسخ شده و راهی بی انتها را بی وقفه تکرار و تکرار می کند.
محیط مبارزه میدانی تاریک است با تخته های تیره، و راهی سنگ فرش و تنگ که زیر پای سواری سنگین و مخوف به لرزه درمی آید. هنگامی که وارد میدان مبارزه می شویم، حتی نمی توانیم به درستی او را ببینیم. زمانی که صدای پای اسبانش را می شنویم تنها چند لحظه فرصت داریم پناه بگیریم، سپس همچنان که پنهان شده ایم، او را می بینیم که با سرعت و هیبت از کنار ما می گذرد، و نیزه خار دارش را روانه ی میدان می کند. هر آن کس که در دو سوی مسیر ایستاده باشد، نیزه تا استخوانش فرو می رود و شکنجه می شود، می میرد و باز می میرد و باز هم درهم شکسته می گردد. Undead های بسیاری می بینیم که دیگر دیوانه شده اند و باید تا ابد در جاده ای بی مبدا و بی مقصد از دم تیغ سوار بگذرند. نمی توان از ارابه ران گریخت، نمی توان بر سرعت او چیره شد، نمی توان از این شکنجه گاه تنگ و سنگین فرار کرد. برای چند لحظه ای بیشتر نمی شود نفس کشید، چرا که دمی دیگر او با سرعت تمام باز خواهد گشت و باز میدان را دور خواهد زد. چرخه ای دیوانه کننده که گویی آن را پایانی نیست.
حرکت و دَوَران، راز گیرایی و زیبایی این باس فایت است. گیم پلی مبارزه واقعا عالی کار شده. به جای گریختن در مسیر حرکت باس، باید در کناره های میدان برای لحظه ای پناه گرفت تا عبور کند. اما در این وضعیت نیز به ناچار باید با موجودات مفلوکی که آنجا هستند درگیر شویم که این خود تمرکز بازیکن را می گیرد. همین چرخه ادامه پیدا می کند تا در انتهای راه توسط یک دستگیره مسیر حرکت باس را ببندیم. او با برخورد با مانع، به شدت زمین می خورد و ارابه اش نابود می شود. سپس باس فایت وارد فاز دوم می شود، حال باید با اسب دو سر سفید بجنگیم، که دیگر توان تاخت و تاز ندارد و حرکاتش کند و سنگین است. اکنون درک می کنیم که ارابه ران موجود مسخ شده ای بیش نیست و در حقیقت با اسبانِ او طرف بوده ایم. یک باس فایت بسیار قوی، پُر انرژی، با طراحی و گیم پلی منحصر بفرد. همچنین قصه ای که پُشت این باس فایت نهفته است تصویر بسیار دردناکی ست از شکنجه و جنون و مرگ.
1. Demon of Song ، اندر حکایت دروغ و فریب
“هیولای سرود و آواز” هنگامی که طعم گوش و خون انسان ها را چشید، به موجودی دیوانه و خطرناک تبدیل شد و کشیشیانِ معبد را بر آن داشت تا او را در برکه ای کوچک و تاریک حبس کنند. اما خود از میان رفتند و حال او در Shrine of Amana با جادوگران و موجوداتِ آبزی و خطرناک تنها شده و در خلوت و تا ابد، به آواز خواندن مشغول است. یک هیولای بسیار وحشتناک با چهره ای فوق العاده زشت و کریه شبیه به یک پیرزن مفلوک با گونه های فرو رفته، چشمان تاریک و ابروان آویخته. او موجودی است که خود را در جلد یک وزغ غول پیکر مخفی کرده و تقریبا نفوذ ناپذیر است.
این منطقه خود یکی از قوی ترین و عمیق ترین فضا سازی ها در میان آثار FromSoftware محسوب می شود. محیطی بسیار مرموز و تاریک با آب های کم عمق اما سمی، جادوگرانی که وردهای سحرآلود بر زبان می آورند و موجوداتی که با زبان آویخته و پنجه های بُرنده سر از کف آب بر می آورند. هنگامی که وارد این معبد سنگین می شویم، صدای آواز زنی، زیبا و محزون به گوش می رسد و نوای سحر انگیزش در میان سخره های تیره ی معبد پژواک می یابد. پایین می آییم و با Milfanito ها دیدار می کنیم، زنانی که تنها آفریده شده اند به این قصد که با آواز خود، درد و رنج نفرین شدگان را اندکی تسکین دهند. نه چیزی می دانند و نه چیزی می خواهند، تنها برای ابد آواز می خوانند تا بلکه مایه ی آرامش شوند.
لحظه ای که با باس دیدار می کنیم، لحظه ی تکان دهنده ای است. سازندگان در روایتِ داستان به صورت مینیمال و غیر مستقیم واقعا استاد هستند. نه میان پرده مفصلی داریم و نه دیالوگی، اما در یک صحنه باس را می بینیم که مانند که وزغ نشسته و در سکوت، لب های خود را به حرکت در می آورد و آواز می خواند.
طراحی باس فایت فوق العاده است، او با پیکر عظیم خود به سرعت سوی قهرمان می آید، گاهی در یک حرکت سریع راش می کند که Dogde کردنش هم دشوار است، گاهی مانند یک وزغ بلند به هوا می پَرد؛ که در این حالت زمانی که سر را بلند می کنیم و او را در حال فرود بر فراز خود می بینیم، تازه به عظمت باس پی می بریم. مبارزه با او عالی طراحی شده، بدن سیاه رنگی که در آن مخفی شده نفوذ ناپذیر است و باید صبر کنیم تا لحظه ای از جلد خود بیرون بیاید و سپس به دستان و صورتش ضربه بزنیم تا از پا درآید.
میان آواز دل انگیز و گوش نوازی که در ابتدای این محیط و از زبان زنانِ زیبای آن شنیده ایم از یک طرف، و آواز چندش آور هیولایی زشت که اینک با او مواجه شده ایم از طرف دیگر، تضاد عجیبی و غریبی خلق می شود که تکان دهنده و استادانه است. وقتی می فهمیم در پسِ این آواز چه روح کریه و پلیدی نهفته است دچار رعشه می شویم. مواجه با این باس برای من یکی از قوی ترین لحظات در میان سری سولز بوده و هست.
برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II
(image)
برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II
“به قلم ایرج لطیفی”
به سومین قسمت از مقالاتی می رسیم که قرار است طی آن برترین باس فایت ها در آثار نقش آفرینیِ استودیو From Software انتخاب شود. با عنوان حیرت انگیز و تحسین شده ی Demon’s Souls شروع کردیم و با شاهکار ماندگار Dark Souls نیز جلو آمدیم. حال نوبت به Dark Souls II می رسد، دومین نسخه از سه گانه ی دارک سولز که عنوانی است پخته، مفصل و حرفه ای. چرخه روشنایی و تاریکی ادامه دارد و نفرین را پایانی نیست. قهرمانِ بازی که مانند بی شمار مردمان دیگر این نفرین را به دوش می کشد، با وعده ی پیرزن نخ ریس، به امید یافتن درمان پای به سرزمین Drangleic می گذارد و راه را از میدان Majula آغاز می کند. نگه دارنده ی آتش نجوا کنان قهرمان را دعوت می کند تا راه ملاقات با پادشاه Vendrick را در پیش بگیرد. باید روح چهار ارباب اعظم را بدست آورد و از معبد زمستانی گذر کرد تا بلکه این کورسوی امید خاموش نشود.
این نسخه با دیگر آثاری که قرار است بدان ها بپردازیم تفاوت هایی دارد. همانطور که می دانید آقای هیدتاکا میازاکی خالق سری سولز مستقیما روی این نسخه از بازی کار نکرده و بیشتر حکم مشاور را داشته است. همچنین باید این نکته را متذکر شوم که هرگز با دو باس محبوب و آپشنال یعنی Ancient Dragon و King Vendrick مبارزه نکرده ام! هر زمان که ملاقاتشان کرده ام، کویست مربوط به آنان را انجام داده و بی سر و صدا ترک شان کرده ام. در نتیجه آنان را در لیست خود نخواهم آورد.
(image)
5. Guardian Dragon ، پرواز اژدها در میان حصار آهنین
از منطقه مخوف Aldia’s Keep راه خود را به سوی سرای Dragon Aerie ادامه می دهیم، یکی از نفس گیر ترین و زیباترین مناطق در سری سولز، جایی که صدها اژدها، پُر هیبت و با شکوه بر فراز سر قهرمان بال می زنند و فریاد می کشند. اما پیش از رسیدن به این طاق بی همتا باید از سد نگهبان گذشت، اژدهای سرخ و بزرگی درون یک قفس که راه را بر هر که بخواهد گذر کند می بندد. هیچ روشن نیست که او به خواست خود دروازه معبد را نگهبانی می کند یا مسخ جادوهای برادر پادشاه شده است.
مبارزه با یک اژدها خود به قدر کافی حماسی و جذاب هست، اما وقتی با اژدهای نگهبانِ معبد در میان قفس آهنین و بلندی به تنهایی حبس شده باشید، دیگر خیلی عالی می شود! بنظرم طراحی اژدهایانِ دارک سولز 2 یکی از مهم ترین نقاط قوت بازی است. درگیری با او واقعا جذاب است، گاهی روی زمین می نشیند و با سر یا دم ضربه می زند، گاهی به آسمان پرواز می کند و با نفس آتشین خود عرصه مبارزه را تنگ می کند، گاهی نیز بلند می شود و به دیواره های قفسه آهنین چنگ می اندازد و میدان مبارزه را به آتش می کشد. موسیقی بسیار زیباست و خون را با فشار به مغز انسان می راند.
اگر با کلاس شوالیه و سبک مبارزه تن به تن با او درگیر شوید، باید منتظر فرصتی باشید تا بتوانید از نزدیک به او ضربه بزنید. من کلاس مبارزه در فاصله دور و استفاده از تیر و کمان یا جادو را با او امتحان نکرده ام، اما اینکه توسط اسلحه ای از دور، دست انسان به یک اژدهای در حال پرواز برسد، باید خیلی خیلی جذاب باشد.
(image)
4. The Pursuer ، مبارزه تن به تن به معنای واقعی
“شوالیه داد خواه، رقصان و شناور در هوا از چنگال پرنده ای غول پیکر فرود می آید و شمشیر می کشد. هر آنکس که داغ نفرین را بر پیشانی داشته باشد از تیغ او در امان نخواهد بود و تا حریف را نکشد از پا نخواهد نشست. گویی هر موجود مفلوکی که به دست او سلاخی می شود، از بار گناهانش می کاهد.”
اگر بعد از باس فایت اول به مسیر Forest of the fallen giants ادامه دهید، این باس با همه دشواری اش رسما دومین باس فایت بازی خواهد بود! مواجهه با او غافل گیر کننده است، هرچند پیش از مبارزه شبحی او را دیده ایم، اما زمانی که در بام قلعه با او مواجه می شویم حسابی به زحمت خواهیم افتاد. مبارزی غول پیکر و با ابهت، سرتاسر پوشیده از زره با سپری بزرگ و زیبا و شمشیری بلند و سهمگین. حرکات باس بسیار سنگین است، استقامتش فوق العاده بالاست و سرعت زیادی دارد. محیط مبارزه محدود است و جای حرکت چندانی نیست. با سرعت به سوی ما می آید و با قدرت تمام شمشیر را فرود می آورد، رقص شمشیرش پیش چشمان ما تماشایی است، ضرباتش تنوع بالایی دارد و گاهی Dogde کردن و تغییر موضع را سخت می کند. گاهی یک راش سنگین و ضربه ای مستقیم به میان سینه، گاهی یک ضربه از پایین به بالا که گارد قهرمان را در هم می شکند، و گاهی حمله مخصوص Grab که تقریبا تمام نوار سلامتی شما را خواهد گرفت. حرکاتش نرم و سریع است، پاهایش گویی اندکی از زمین فاصله دارد و به حالت معلق در هواست.
مبارزه با او استقامت و نفس زیادی می طلبد، باید بی وقفه هوشیار بود و آرام آرام رو در روی باس حرکت کرد و چرخید. از آنجا که اصولا در اوایل بازی با او مواجه می شوید، هنوز چندان قوی نیستید و برای دفاع کردن در برابر حمله های او اغلب سپر سنگینی ندارید. همین مبارزه را دشوار و قهرمان را در برابر باس شکننده و ضعیف می کند. مبارزه تن به تن با او حماسی، نفس گیر و بسیار جذاب است. هرچند لانچری در محیط قرار داده شده که اگر موفق شوید با آن به باس شلیک کنید مبارزه را آسان تر خواهد کرد، اما با توجه به حرکات پی در پی و سریع او چنین کاری کمی زحمت می خواهد.
طراحی این باس آنقدر زیباست که به راحتی در ذهن گیمر باقی می ماند، می توان گفت به توعی شمایل شناخته شده ی بازی شده است. زره، شمشیر و سپرش در ذهن می ماند و وقتی روح او را بدست آورید و آیتم های او را بسازید لذت خواهید برد.
(image)
3. The Lost Sinner ، شمشیر زدن با دستانِ بسته
“گناه کار فراموش شده” زنی است که از سنگینیِ بار آنچه که مرتکب شده خود را در اعماق زمین برای ابد حبس کرده و با دستان بسته و ماسکی بر چهره به دعا و ضجه مشغول است. در مورد او فرضیه های جالبی وجود دارد، اینکه این زن می تواند همان جادوگر Izalith در نسخه قبلیِ سری باشد، اگر به یاد بیاورید هنگامی که او می خواست برای آتشی که رو به خاموشی بود چاره کند، فاجعه ای وحشتناک رخ داد و خود و فرزندان و سرزمینش را به نابودی کشاند. شاید این “گناه” همان باشد..
منطقه Sinners Rise از آن محیط های سنگین و حسابیِ بازی است. فضایی تاریک و گرفته که به زندانی مخوف منتهی می شود. جایی که دنیای مردگان متحرک و گناه کاران فراموش شده است. هنگام ورود به محیط مبارزه، صحنه ای بسیار گیرا و عجیب نمایش داده می شود که برای من یکی از بهترین کات سین ها در سریِ سولز است، زنی با لباسی عجیب و نقابی زرد روی صورت که ظاهرش را بسیار محزون و البته مرموز می سازد، میان اتاقی تنگ با زنجیر هایی معلق از سقف ایستاده است، دستانش را که با دستبندی طلایی رنگ از مچ محکم به هم بسته شده اند به حالتی شبیه به نیایش بلند می کند و به شکل التماس در می آید. همه چیز سریع اتفاق می افتد، باس شمشیر باریک و بلندی را در دست می گیرد و با تاریک شدنِ محیط، مبارزه آغاز می گردد.
تاریکی محیط مبارزه یکی از مهم ترین عناصر در برجسته شدنِ این باس فایت است. این تاریکی از لحاظ ذهنی تاثیر قابل توجهی روی مبارزه می گذارد. می توان گفت به نوعی تمرکز شخص را می گیرد و گاهی تشخیص دادن حرکات باس کمی دشوار می شود. باس فایت، خود بسیار بسیار مرموز و زیباست. هیبت باس با بدن تکیده، قد بلند و کشیده، شمشیر آخته در دستانِ بسته و نقاب محزونش روی صورت، واقعا بیاد ماندنی است.
گیم پلی مبارزه با باس نیز بسیار جالت توجه است. حرکات او سریع و قدرت مند است و شمشیر بلندش تا فاصله زیادی اطرافش را در بر می گیرد. مبارزه با او استقامت و تمرکز زیادی می خواهد، در فاصله گرفتن از باس برای مبارزه با جادو یا تیر و کمان، حفظ کردنِ موقعیت کمی سخت است و در مبارزه نزدیک و تن به تن نیز نفس زیادی نیاز است.
مبارزه کردن و شمشیر کشیدن با دستان بسته در سکوت و تاریکیِ یک زندانِ فراموش شده، واقعا که معجون زیبایی است.
(image)
2. Executioner Cahriot ، ارابه مرگ
ارابه ران، تنها برای شکنجه و کشتار نفرین شدگان خلق شده بود. جلادی وحشتناک که تا ابد به دور میدانی می گردد و همگان را از دم تیغ خود می گذارند، و با اسب مجنون خود آنان را زیر پا له می کند. اما ریشه های جنون و سرگشتگیِ جلاد نه از آن خود، که از آنِ توسنِ افسون شده اش بود. “سوار شکنجه و مرگ” خود زیر یوغ اربابان و خدایان مسخ شده و راهی بی انتها را بی وقفه تکرار و تکرار می کند.
محیط مبارزه میدانی تاریک است با تخته های تیره، و راهی سنگ فرش و تنگ که زیر پای سواری سنگین و مخوف به لرزه درمی آید. هنگامی که وارد میدان مبارزه می شویم، حتی نمی توانیم به درستی او را ببینیم. زمانی که صدای پای اسبانش را می شنویم تنها چند لحظه فرصت داریم پناه بگیریم، سپس همچنان که پنهان شده ایم، او را می بینیم که با سرعت و هیبت از کنار ما می گذرد، و نیزه خار دارش را روانه ی میدان می کند. هر آن کس که در دو سوی مسیر ایستاده باشد، نیزه تا استخوانش فرو می رود و شکنجه می شود، می میرد و باز می میرد و باز هم درهم شکسته می گردد. Undead های بسیاری می بینیم که دیگر دیوانه شده اند و باید تا ابد در جاده ای بی مبدا و بی مقصد از دم تیغ سوار بگذرند. نمی توان از ارابه ران گریخت، نمی توان بر سرعت او چیره شد، نمی توان از این شکنجه گاه تنگ و سنگین فرار کرد. برای چند لحظه ای بیشتر نمی شود نفس کشید، چرا که دمی دیگر او با سرعت تمام باز خواهد گشت و باز میدان را دور خواهد زد. چرخه ای دیوانه کننده که گویی آن را پایانی نیست.
حرکت و دَوَران، راز گیرایی و زیبایی این باس فایت است. گیم پلی مبارزه واقعا عالی کار شده. به جای گریختن در مسیر حرکت باس، باید در کناره های میدان برای لحظه ای پناه گرفت تا عبور کند. اما در این وضعیت نیز به ناچار باید با موجودات مفلوکی که آنجا هستند درگیر شویم که این خود تمرکز بازیکن را می گیرد. همین چرخه ادامه پیدا می کند تا در انتهای راه توسط یک دستگیره مسیر حرکت باس را ببندیم. او با برخورد با مانع، به شدت زمین می خورد و ارابه اش نابود می شود. سپس باس فایت وارد فاز دوم می شود، حال باید با اسب دو سر سفید بجنگیم، که دیگر توان تاخت و تاز ندارد و حرکاتش کند و سنگین است. اکنون درک می کنیم که ارابه ران موجود مسخ شده ای بیش نیست و در حقیقت با اسبانِ او طرف بوده ایم. یک باس فایت بسیار قوی، پُر انرژی، با طراحی و گیم پلی منحصر بفرد. همچنین قصه ای که پُشت این باس فایت نهفته است تصویر بسیار دردناکی ست از شکنجه و جنون و مرگ.
(image)
1. Demon of Song ، اندر حکایت دروغ و فریب
“هیولای سرود و آواز” هنگامی که طعم گوش و خون انسان ها را چشید، به موجودی دیوانه و خطرناک تبدیل شد و کشیشیانِ معبد را بر آن داشت تا او را در برکه ای کوچک و تاریک حبس کنند. اما خود از میان رفتند و حال او در Shrine of Amana با جادوگران و موجوداتِ آبزی و خطرناک تنها شده و در خلوت و تا ابد، به آواز خواندن مشغول است. یک هیولای بسیار وحشتناک با چهره ای فوق العاده زشت و کریه شبیه به یک پیرزن مفلوک با گونه های فرو رفته، چشمان تاریک و ابروان آویخته. او موجودی است که خود را در جلد یک وزغ غول پیکر مخفی کرده و تقریبا نفوذ ناپذیر است.
این منطقه خود یکی از قوی ترین و عمیق ترین فضا سازی ها در میان آثار FromSoftware محسوب می شود. محیطی بسیار مرموز و تاریک با آب های کم عمق اما سمی، جادوگرانی که وردهای سحرآلود بر زبان می آورند و موجوداتی که با زبان آویخته و پنجه های بُرنده سر از کف آب بر می آورند. هنگامی که وارد این معبد سنگین می شویم، صدای آواز زنی، زیبا و محزون به گوش می رسد و نوای سحر انگیزش در میان سخره های تیره ی معبد پژواک می یابد. پایین می آییم و با Milfanito ها دیدار می کنیم، زنانی که تنها آفریده شده اند به این قصد که با آواز خود، درد و رنج نفرین شدگان را اندکی تسکین دهند. نه چیزی می دانند و نه چیزی می خواهند، تنها برای ابد آواز می خوانند تا بلکه مایه ی آرامش شوند.
لحظه ای که با باس دیدار می کنیم، لحظه ی تکان دهنده ای است. سازندگان در روایتِ داستان به صورت مینیمال و غیر مستقیم واقعا استاد هستند. نه میان پرده مفصلی داریم و نه دیالوگی، اما در یک صحنه باس را می بینیم که مانند که وزغ نشسته و در سکوت، لب های خود را به حرکت در می آورد و آواز می خواند.
طراحی باس فایت فوق العاده است، او با پیکر عظیم خود به سرعت سوی قهرمان می آید، گاهی در یک حرکت سریع راش می کند که Dogde کردنش هم دشوار است، گاهی مانند یک وزغ بلند به هوا می پَرد؛ که در این حالت زمانی که سر را بلند می کنیم و او را در حال فرود بر فراز خود می بینیم، تازه به عظمت باس پی می بریم. مبارزه با او عالی طراحی شده، بدن سیاه رنگی که در آن مخفی شده نفوذ ناپذیر است و باید صبر کنیم تا لحظه ای از جلد خود بیرون بیاید و سپس به دستان و صورتش ضربه بزنیم تا از پا درآید.
میان آواز دل انگیز و گوش نوازی که در ابتدای این محیط و از زبان زنانِ زیبای آن شنیده ایم از یک طرف، و آواز چندش آور هیولایی زشت که اینک با او مواجه شده ایم از طرف دیگر، تضاد عجیبی و غریبی خلق می شود که تکان دهنده و استادانه است. وقتی می فهمیم در پسِ این آواز چه روح کریه و پلیدی نهفته است دچار رعشه می شویم. مواجه با این باس برای من یکی از قوی ترین لحظات در میان سری سولز بوده و هست.
(image)
برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II
آخرین دیدگاهها