14 بازی تحسین شده ی سال 2016 که احتمالا آنها را نمی شناسید!

14 بازی تحسین شده ی سال 2016 که احتمالا آنها را نمی شناسید!

“به قلم محمد تقوی”

چند وقتی است که مضخرف ترین زمان سال برای گیمرها شروع شده، تابستان! مسئله ی اصلی این فصل، عرضه ی کم بازی و وقت پرت بسیار زیاد ما برای بازی کردن است. حال دو راه حل داریم؛ یا بازی هایی را که تا به حال عرضه شده اند و خریده ایم را دوباره بازی کنیم یا به دنبال بازی ها تجربه های جدید باشیم آن هم در حالی که لیست عناوین بازی های بزرگ و AAA مان ته کشیده. غافل از آن که بازی هایی کوچک تر در نیمه ی اول امسال عرضه شده اند که از دید کیفی کم از آن تجربه های بزرگتر ندارند و حتی شاید به لذت بخش ترین تجربه های سال مان اضافه شوند اما یافتن این آثار با توجه به بی سروصدایی تبلیغاتی آن ها، کاری است بسی دشوار. ولی نگران نباشید، در ادامه شما با 14 بازی (نیمه) ناشناخته اما تحسین شده ی نیمه ی اول سال 2016 روبرو می شوید تا با بازی کردن آن ها تابستان تان به تکرار مکررات نگذرد. این شما و این هم بازی های پیشنهادی:

نکته: ترتیب این بازی ها براساس زمان عرضه است و نه کیفیت. 

پلتفرم: PC

Pony Island در یک مسابقه ی 48 ساعته ساخته شد! اما این عجیب ترین بخش بازی نیست. اسم و پوستر رنگارنگش، تصور گیمر را به سمت پلتفرمر می برد اما با یک ماجراجویی اشاره-کلیک روبرو هستیم. شخصیت اصلی (که خود گیمر باشد) در یک مرکز آرکید قدیمی با یک ماشین آرکید روبرو می شود که توسط شیطان تسخیر شده (!) و حال باید روح خود را از دست این دستگاه نجات دهد. دستگاه آرکید مورد بحث ما (همان Pony Island) یک Endless Runner (به مانند Temple Run) است اما این تنها بخش گیم پلی بازی نیست. گیمر برای نجات روح اش باید از میان کوهی از برنامه نویسی های داخلی بازی آرکید بگذرد و در این میان باید از داستان این آرکید عجیب سردربیاورد. با کمی دقت فهم این موضوع  که Pony Island یک هجو از بازی ها و مکانیک شان است دشوار نیست.احتمالا خواننده با خواندن این متن گیج شده اما درک آن از طریق تجربه کردنش راحت تر است. هرچند این متابازی که توانسته به راحتی مخاطبش را دست بیاندازد ،از رضایت بخش ترین بازی های امسال است.

پلتفرم: PS4 ، PS3

استودیو Harmonix شهرتش را به واسطه ی بازی های موزیکال گوناگونش کسب کرده است. آن ها این بار به سراغ  اثر متفاوتشان از سال 2005 و بازسازی آن برای کنسول های جدیدتر سونی (همانند بازی اصلی) به طور انحصاری رفته اند. Amplitude به مانند تمام بازی های Harmonix یک بازی موزیکال است که در آن گیمر با کنترل یک سفینه، نت های آهنگ موردنظر را می زند. (چیزی به مانند دیگر بازی های ان سبک اما با کنترلر) بقیه قوانین هم از آن بازی ها می آیند. اگر گیمر تعداد مشخصی نت را پشت سر هم نزند، نوار انرژی او خالی می شود و می بازد. یک سری power up هم به وی در نواختن بهتر ترک موسیقی کمک می کنند. نسخه ی جدید امکاناتی مثل کوآپ اضافه کرده و تجربه ی بصری بازی را ارتقا داده تا با اثر لذت بخش تری روبرو باشیم. با توجه به فروش ناامید کننده ی Rock Band 4، شاید Amplitude آخرین امید آن ها در این ژانر باشد اما با توجه کیفیت نهایی، خرید این اثر، ارزش پشتیبانی از آن ها را دارد.

پلتفرم: PC ، Ouya

بازی ها یک هنر تعاملی هستند. اما گاهی به عنوان فردی که بازی های زیادی را انجام داده، احساس می کنم که سازندگان از پتانسیل آن ها برای داستان گویی صحیح و نمایاندن تم های عاطفی تر استفاده نمی کنند و برخی موضوعات دست نخورده باقی مانده اند. اما That Dragon, Cancer توانسته قدم بزرگی در پوشاندن این خلا احساسی در بازی ها بردارد. That Dragon, Cancer به تصویر کشیدن داستان واقعی پدر و مادری توسط خودشان است که با سرطان فرزندشان (از نوزادی تا مرگش چندین سال بعد) دست و پنجه نرم می کنند و آن ها ما را در لحظات مهم شان در طی این سفر شریک کرده و گیمر را از این داستان غم انگیز اگاه کنند. در بازی با گیم پلی زیادی روبرو نیستیم (در حد یک کلیک اینور و آنور) اما این اثر نیازی به گیم پلی ندارد. گذشتن از لحظات آن، یک تجربه ی سنگین و غم بار است و تک تک صحنه های بازی به واسطه ی گرافیک هنری بی نظیرش از عواطف پر شده. از ترس تا شادی های کوچک. تجربه ی That Dragon, Cancer حرف های زیادی را برای گفتن دارد. تجربه ای که امیدوارم برای هیچ کدام از ما اتفاق نیفتد.

پلتفرم: PC ، Xbox One ، PS4

یک جزیره ی اسرارآمیز، یک رادیو، پنج کاراکتر جذاب که برای مهمانی دورهمی به آن جزیره رفته اند و اتفاقاتی عجیب که گذشته شان را فاش می کند. Oxenfree توسط اعضای سابق Telltale ساخته شده و به مانند آثار آن استودیو داستان و انتخابات گیمر، تنه ی اصلی بازی را تشکیل می دهند. از دید گیم پلی با یک ماجراجویی دوبعدی و معمایی روبرو هستیم هرچند که عمده ی معماها به وسیله ی رادیوی الکس شخصیت اصلی بازی حل می شود. جو بازی به شدت به فیلم های ترسناک مثل The Cabin in the Woods شباهت دارد (هرچند بازی ترسناک نیست) و خود بازی تا حدودی شبیه انحصاری سال پیش سونی Until Dawn است. البته برخلاف آن بازی در اینجا ما فقط کنترل یک شخصیت (همان الکس) را بر عهده داریم و در این جزیره به دنبال سرنوشت پیشینیانش و فرار از مخصمه ای که گروه وی گیر کرده، می گردیم. آرت استایل متفاوت، موسیقی خوب و صداگذاری فوق العاده همگی دست به دست داده اند تا تجربه ی Oxenfree فراموش نشدنی باشد.

پلتفرم: PC ، PS4

به مانند Oxenfree، بازی Firewatch هم توسط اعضای سابق Telltale ساخته شده و مثل آن بازی بیشتر بر روی روایت داستان تمرکز دارد تا گیم پلی، انتخابات گیمر در پیرنگ کلی موثر است و حتی ساختار گرافیکی شان تا حدودی شبیه هم است. اما چند تفاوت در بطن مکانیک های گیم پلی با آن بازی داریم. برخلاف Oxenfree دوبعدی، در Firewatch کنترل شخصیت اصلی را از زاویه اول شخص برعهده می گیریم. این تصمیم در کنار عدم ملاقات با دیگر شخصیت ها در راستای افزایش میزان تعلیق و گم شدن در جنگل زیبای بازی است. ارتباط ما با آن ها نیز یا با رادیو است و یا آشنایی با رخدادها از طریق نوشته ها و مدارک موجود در جنگل. داستان بازی هم بیشتر به جای آن که بر روی اتفاقات توجه داشته باشد، بر روی کاراکتر اصلی و رابطه ی او با محیط و شخصیت های اطرافش می چرخد. اما بزرگترین محرک گیمرها برای تجربه ی بازی گشت و گذار در جنگل می تواند باشد. هر چه باشد آنقدر که باید ما نمی توانیم تجربه ی گم شدن در طبیعت و لذت بردن از آن را داشته باشیم.

پلتفرم ها: PC ، Xbox One ، PS4

دلتان یک بازی مثل PT می خواهد؟ تا پاییز برای Outlast 2 نمی توانید صبر کنید؟ Layers of Fear آن اثر ترسناک و سرگرم کننده ای است که به دنبالش بودید.بازی یک هدف دارد. ترساندن شما تا حد مرگ! گیم پلی بازی تا حدودی به Slender شباهت دارد. گیمر در قالب یک نقاش در عمارت اربابی اش ظاهر می شود و دنبال اشیایی می گردد که شاهکارش را به تصویر بکشد. بازی به 6 بخش تقسیم شده و در هربخش به دنبال یک آیتم باید راهروها و اتاق های خوفناک بازی را پشت سر بگذارید. هر چند از دید فنی بازی استاندارد است اما طراحی متغیر لوکیشن بازی، گیمر را دچار استرس و مجاب به پشت سر گذاشتن هر چه سریعتر از اتاق های عمارت می کند. برای ترساندن هر چه بیشتر، میزان jump scare نیز نسبت به دیگر بازی های این سبک افزایش یافته و سازندگان از هیچ وسیله ای برای ترساندن دریغ نکرده اند.

پلتفرم ها: PC ، Xbox One ، PS4

گیمرها معتقدند که شوترهای اول شخص همگی تکراری شده اند، همگی به یک شکل تجربه می شوند و هیچ تغییری در مکانیک شان در چند سال اخیر اعمال نشده. اما با یک تغییر کوچک در مکانیک های پایه ی این سبک، اثری نو و غیرتکراری به نام Superhot خلق شده: زمان تنها هنگامی جلو می رود که شما حرکت کنید. به این شکل بازی، گیمر را در مراحل مختلفی (که گویا از صحنه های فیلم های معروف هالیوودی بیرون آمده اند) قرار می دهد و وی باید تمامی دشمنانش را بدون دریافت گلوله از پا دربیاورد. به این ترتیب به جای شلیک های بی فکر، در هر مرحله باید استراتژی درست بچینیم و در بازی پیش برویم. در پایان هر مرحله هم  یک بازپخش از اعمال گیمر در سرعت معمولی به او نشان داده می شود و بعید است وی از مشاهده ی هرج و مرج ایجاد شده توسط خودش لذت نبرد. با این وجود بازی چندان طولانی نیست تا تجربه ی داغ ما در Superhot، به سردی نگراید.

پلتفرم ها: PC ، PS4 ، PS Vita

Dark Souls دو بعدی! اولین برداشت هر گیمری از بازی احتمالا این است. اما این اکشن نقش آفرینی عمیق تر از آن چیزی است که فکر می کنید. نقد بازی در سایت موجود است پس در این جا فقط اشاره ای کوچک می کنم. گیمر در قالب یک دریانورد کشتی به گل نشسته در جزیره ای اسرارآمیز کارش را شروع می کند و با پیش روی در بازی، به دشمنان عجیب و غریب اش برمیخورد. به مانند Souls، سازنده توانسته آمیزشی مناسب از نبردهای سخت اما منصفانه و با پاداش های فراوان برای گیمر به ارمغان بیاورد. خود داستان بازی هم مانند آن سری مبهم بیان می شود و درک بیشتر آن نیاز به خواندن توضیحات آیتم های محیطی و بعضا خارج شدن از مسیر اصلی دارد. اما بخشی از لذت بازی همین اکتشاف و احساس غریب بودن است. فارغ از تمام این ها بعید است که گیمر از گرافیک هنری فوق العاده ی آن لذت نبرد. در نتیجه اگر دلتان برای Souls تنگ شده، این بازی را از دست ندهید.  

پلتفرم: PC

 Harvest Moon را به یاد دارید؟ شبیه ساز کشاورزی لذت بخش در روزهای بسیار دور برای پلتفرم های غیرنینتندویی عرضه می شد اما چند صباحی است که در انحصار آن کنسول ها قرار دارد. در نتیجه تجربه ی آن برای غیر نینتندویی ها ممکن نیست. خوشبخنانه راهی برای تکرار آن لحظات نوستالژیک در قالب Stardew Valley باز شده. اساس بازی، همانند Harvest Moon است. گیمر با شروع بازی اول باید زمین هایش را از ضایعات و علف های هرز خالی کند و سپس با کاشتن گیاهان مختلف، شروع به پرورش آن ها کند. برای کسب و کار بیشتر، دسترسی به آشپزی، ماهی گیری و ساخت و ساز داریم. در دهکده ی اصلی هم می توانیم با شخصیت های مختلف صحبت کنیم و یا حتی رابطه ایجاد کنیم. یک مود کوآپ هم ضمیمه ی بازی شده تا تجربه ی بازی با دوستان لذت بخش تر شود. حتی اگر این توضیحات هم قانع کننده نبوده، آن حس نوستالژیک بازی ارزش یک بار امتحان کردنش را دارد.

پلتفرم: PC

شاید با Amanita Design و آثارشان (مثل Machinarium و Botanicula) آشنا باشید. بازی جدیدشان Samorost 3 از همان قوانین و ساختار هنری پیروی می کند. برخلاف Samorost های پیشین، نسخه ی سوم یک بازی کامل اشاره و کلیک است. داستان در مورد موجود بامزه ای به نام Gnome و فلوت عجیبی است که وی روزی در کنار خانه اش می یابد. برای کشف ریشه های این فلوت، او سفری را آغاز می کند و در میان راه او با استفاده از این وسیله ی جادویی می تواند مشکلات شخصیت های دیگر را حل کند. همانند قبل، هیچ دیالوگی نداریم و افکار و خواسته های شخصیت ها ی بازی، در قالب حباب تفکر ظاهر می شود و برای رساندن آن ها به خواسته شان، باید معماهای جالب بازی را حل کنیم. اگرهم این معماها بیش از حد وقت گیر شود، نیازی به مراجعه به اینترنت نیست. خود سازندگان راه حل معماها را پشت یک مینی گیم مخفی کرده اند. به این ترتیب گیمر بدون  از دست دادن تمرکز، بازی را ادامه دهد. با توجه به اینکه بازی توسط تیم 6 نفره ساخته شده، محصول نهایی توانسته  هم کیفیت بالایی داشته باشد و هم به ذات بازی های Amanita وفادار.

پلتفرم ها:  PC ، Xbox One ، PS4 ، PS Vita

از دید این نویسنده، درخشان ترین اثر این لیست همین Hyper Light Drifter است. به طور کلی HLD یک ادای دین به بازی های 16 بیتی دهه ی 90 به خصوص گل سرسبدشان The Legend of Zelda: A Link to the Past است. این بازی در سبک اکشن نقش آفرینی همانند آن بازی از دیدگاه ایزومتریک دنبال می شود. به جز شمشیر شخصیت اصلی The Drifter ( که به دلیل ذات انرژتیکش به باتری برای ادامه ی کار نیاز دارد) با گذشتن از مناطق مختلف بازی، تسلیحات جدید از جمله اسلحه های دوربرد دراختیار گیمر قرار می گیرد و استفاده از این تجهیزات با توجه به سختی فزاینده ی بازی با گذر از مراحل مختلف بازی الزامی است. این تسلیحات همگی به تکنولوژی قدیمی دنیای بازی تعلق دارد که تنها در دسترس Drifter قرار دارد. اگرچه کشف دنیای بازی و مبارزه با دشمنان در وحله  اول قرار دارد اما داستان Drifter و بیماری عجیبش به طور سورپرایزکننده ای جذاب درآمده. هر چند که در نهایت تجربه ی بازی برای حس نیمه نوستالژیک و پرتاب شدن به عصر 16 بیتی کافی است.

پلتفرم ها: PC ، PS4

در ایام قدیم گیمرها در بازی های شوتر ایزومتریک صفحه را از گلوله پر می کردند! به این ترتیب اسم Bullet Hell از اینجا خلق شد اما با گذر زمان، این آثار هم کم کم به دست فراموشی سپرده شدند. تا این که Enter the Gungeon، بازی ای با ترکیب این ژانر با المان های Rogue گونه آمد و شاید شروع دوباره ای باشد برای این سبک بازی ها. گیمر کنترل یکی از چهار شخصیت بازی را در ابتدای هر دور بازی برعهده می گیرد.(کوآپ در قالب یک شخصیت پنجم و جدا هم قابل دسترسی است) باقی بازی قابل حدس است. محیط اصلی بازی یک قصر قرون وسطایی و پر از تله است که به چند طبقه (مرحله) تقسیم شده که هر کدام چندین اتاق که به شکل تصادفی تشکیل شده، دارند. بنا بر میزان پیشرفت بازی، دشمنان سخت تر می شوند اما  آیتم ها و تسلیحات بهتر و قوی تر دراختیار گیمر قرار می گیرد. در کنار این ها، یک سری npc هم در محیط ظاهر می شوند که با نجات آن ها، دسترسی به آیتم هایی خاص مهیا می شود. این شاخصه ها، یک گیم پلی سریع و مهیج را برای گیمر آماده کرده اند تا از گذار وقت با این بازی لذت ببرد.

پلتفرم: PC ، PS4

اگر جزو گیمر های کتاب خوان باشید، احتمالا با کتاب هایی برخورد کرده اید که با قرار دادن انتخابات مختلف به شما، مسیر داستان را بنابر آن تغییر می دهند. قالب Stories دقیقا همانند آن کتاب هاست. قهرمان اصلی یعنی Reynaldo در پایان هر مرحله با انتخاب های مختلفی روبرو می شود و براساس انتخابش، مسیر داستان و مرحله ی بعدی را تعیین می کند. با توجه به این که هر دور بازی بیشتر از دو ساعت طول نمی کشد، هدف کلی تکرار آن برای یافتن بهترین پایان بازی از 24 پایان ممکن است. با پایان هر دور بازی، گیمر در دور بعدی تمامی تجربه، آیتم ها و اسلحه هایی که یافته و را در در اختیار دارد و با دانستن انتخاب هایی که انجام داده، به دنبال یک پایان بهتر (یا متفاوت) می گردد. از دید گیم پلی با یک کلون Diablo استاندارد مواجهیم و با وجود متفاوت نبودن،  با تکرار خسته کننده نمی شود و در نتیجه در قالب هدفی که سازندگان برای بازی شان (تکرار مکرر داستان) قرار داده اند، جواب می دهد. همه ی این ها در کنار راوی بسیار دوست داشتنی بازی، ترکیب جذابی برای گیمرها به ارمغان آورده.

پلتفرم: PS4

 

Housemarque از آن استودیوهای قدیمی و با استعداد 2nd Party سونی است (خریداری نشدن آن ها از عجایب است). آن ها با Super Stardust ها دل گیمرها را ربودند و اثر پیشینشان یعنی Resogun، بیشترین نمره را در میان عناوین لانچ PS4 داشت. بازی جدید آن ها که یک Shoot ‘em Up کلاسیک باشد، نیز ازهیجان انگیز ترین بازی های امسال است. هدف بازی ساده است: پاکسازی زمین از بیگانه هایی که حمله کرده اند. گیم پلی بازی، از استاندارد های ژانر پیروی می کند (دوربین ایزومتریک، شلیک با R3، سرعت بالا، کسب تجربه با نابودی بیگانگان). اما قابلیت کوآپ هم دارد در نتیجه در مراحل بازی که در نقاط مختلف زمین پیگیری می شوند بیگانگان را با دوستانتان نابود کنید. در این میان میزان جزئیات برای بازی ای که با سرعت بالا پیگیری می شود بی نظیر است. Alienation با گیم پلی لذت بخشش و کوآپ بی نظیرش با وجود انحصاری بودن بر روی PS4، ارزش امتحان را دارد.

…………………………….

امیدوار هستیم این مقاله برای شما همراهان عزیز ما در پردیس گیم مفید بوده باشد. در پایان از شما نیز دعوت می کنیم بازی های مهم و کمتر شناخته شده ای که می شناسید را برای سایرین معرفی کنید تا در این تابستان به گزینه های جذاب و غافلگیرکننده ای برای تجربه دست یابیم!

14 بازی تحسین شده ی سال 2016 که احتمالا آنها را نمی شناسید!

(image)

14 بازی تحسین شده ی سال 2016 که احتمالا آنها را نمی شناسید!

“به قلم محمد تقوی”

چند وقتی است که مضخرف ترین زمان سال برای گیمرها شروع شده، تابستان! مسئله ی اصلی این فصل، عرضه ی کم بازی و وقت پرت بسیار زیاد ما برای بازی کردن است. حال دو راه حل داریم؛ یا بازی هایی را که تا به حال عرضه شده اند و خریده ایم را دوباره بازی کنیم یا به دنبال بازی ها تجربه های جدید باشیم آن هم در حالی که لیست عناوین بازی های بزرگ و AAA مان ته کشیده. غافل از آن که بازی هایی کوچک تر در نیمه ی اول امسال عرضه شده اند که از دید کیفی کم از آن تجربه های بزرگتر ندارند و حتی شاید به لذت بخش ترین تجربه های سال مان اضافه شوند اما یافتن این آثار با توجه به بی سروصدایی تبلیغاتی آن ها، کاری است بسی دشوار. ولی نگران نباشید، در ادامه شما با 14 بازی (نیمه) ناشناخته اما تحسین شده ی نیمه ی اول سال 2016 روبرو می شوید تا با بازی کردن آن ها تابستان تان به تکرار مکررات نگذرد. این شما و این هم بازی های پیشنهادی:

نکته: ترتیب این بازی ها براساس زمان عرضه است و نه کیفیت. 

(image)

پلتفرم: PC

Pony Island در یک مسابقه ی 48 ساعته ساخته شد! اما این عجیب ترین بخش بازی نیست. اسم و پوستر رنگارنگش، تصور گیمر را به سمت پلتفرمر می برد اما با یک ماجراجویی اشاره-کلیک روبرو هستیم. شخصیت اصلی (که خود گیمر باشد) در یک مرکز آرکید قدیمی با یک ماشین آرکید روبرو می شود که توسط شیطان تسخیر شده (!) و حال باید روح خود را از دست این دستگاه نجات دهد. دستگاه آرکید مورد بحث ما (همان Pony Island) یک Endless Runner (به مانند Temple Run) است اما این تنها بخش گیم پلی بازی نیست. گیمر برای نجات روح اش باید از میان کوهی از برنامه نویسی های داخلی بازی آرکید بگذرد و در این میان باید از داستان این آرکید عجیب سردربیاورد. با کمی دقت فهم این موضوع  که Pony Island یک هجو از بازی ها و مکانیک شان است دشوار نیست.احتمالا خواننده با خواندن این متن گیج شده اما درک آن از طریق تجربه کردنش راحت تر است. هرچند این متابازی که توانسته به راحتی مخاطبش را دست بیاندازد ،از رضایت بخش ترین بازی های امسال است.

(image)

پلتفرم: PS4 ، PS3

استودیو Harmonix شهرتش را به واسطه ی بازی های موزیکال گوناگونش کسب کرده است. آن ها این بار به سراغ  اثر متفاوتشان از سال 2005 و بازسازی آن برای کنسول های جدیدتر سونی (همانند بازی اصلی) به طور انحصاری رفته اند. Amplitude به مانند تمام بازی های Harmonix یک بازی موزیکال است که در آن گیمر با کنترل یک سفینه، نت های آهنگ موردنظر را می زند. (چیزی به مانند دیگر بازی های ان سبک اما با کنترلر) بقیه قوانین هم از آن بازی ها می آیند. اگر گیمر تعداد مشخصی نت را پشت سر هم نزند، نوار انرژی او خالی می شود و می بازد. یک سری power up هم به وی در نواختن بهتر ترک موسیقی کمک می کنند. نسخه ی جدید امکاناتی مثل کوآپ اضافه کرده و تجربه ی بصری بازی را ارتقا داده تا با اثر لذت بخش تری روبرو باشیم. با توجه به فروش ناامید کننده ی Rock Band 4، شاید Amplitude آخرین امید آن ها در این ژانر باشد اما با توجه کیفیت نهایی، خرید این اثر، ارزش پشتیبانی از آن ها را دارد.

(image)

پلتفرم: PC ، Ouya

بازی ها یک هنر تعاملی هستند. اما گاهی به عنوان فردی که بازی های زیادی را انجام داده، احساس می کنم که سازندگان از پتانسیل آن ها برای داستان گویی صحیح و نمایاندن تم های عاطفی تر استفاده نمی کنند و برخی موضوعات دست نخورده باقی مانده اند. اما That Dragon, Cancer توانسته قدم بزرگی در پوشاندن این خلا احساسی در بازی ها بردارد. That Dragon, Cancer به تصویر کشیدن داستان واقعی پدر و مادری توسط خودشان است که با سرطان فرزندشان (از نوزادی تا مرگش چندین سال بعد) دست و پنجه نرم می کنند و آن ها ما را در لحظات مهم شان در طی این سفر شریک کرده و گیمر را از این داستان غم انگیز اگاه کنند. در بازی با گیم پلی زیادی روبرو نیستیم (در حد یک کلیک اینور و آنور) اما این اثر نیازی به گیم پلی ندارد. گذشتن از لحظات آن، یک تجربه ی سنگین و غم بار است و تک تک صحنه های بازی به واسطه ی گرافیک هنری بی نظیرش از عواطف پر شده. از ترس تا شادی های کوچک. تجربه ی That Dragon, Cancer حرف های زیادی را برای گفتن دارد. تجربه ای که امیدوارم برای هیچ کدام از ما اتفاق نیفتد.

(image)

پلتفرم: PC ، Xbox One ، PS4

یک جزیره ی اسرارآمیز، یک رادیو، پنج کاراکتر جذاب که برای مهمانی دورهمی به آن جزیره رفته اند و اتفاقاتی عجیب که گذشته شان را فاش می کند. Oxenfree توسط اعضای سابق Telltale ساخته شده و به مانند آثار آن استودیو داستان و انتخابات گیمر، تنه ی اصلی بازی را تشکیل می دهند. از دید گیم پلی با یک ماجراجویی دوبعدی و معمایی روبرو هستیم هرچند که عمده ی معماها به وسیله ی رادیوی الکس شخصیت اصلی بازی حل می شود. جو بازی به شدت به فیلم های ترسناک مثل The Cabin in the Woods شباهت دارد (هرچند بازی ترسناک نیست) و خود بازی تا حدودی شبیه انحصاری سال پیش سونی Until Dawn است. البته برخلاف آن بازی در اینجا ما فقط کنترل یک شخصیت (همان الکس) را بر عهده داریم و در این جزیره به دنبال سرنوشت پیشینیانش و فرار از مخصمه ای که گروه وی گیر کرده، می گردیم. آرت استایل متفاوت، موسیقی خوب و صداگذاری فوق العاده همگی دست به دست داده اند تا تجربه ی Oxenfree فراموش نشدنی باشد.

(image)

پلتفرم: PC ، PS4

به مانند Oxenfree، بازی Firewatch هم توسط اعضای سابق Telltale ساخته شده و مثل آن بازی بیشتر بر روی روایت داستان تمرکز دارد تا گیم پلی، انتخابات گیمر در پیرنگ کلی موثر است و حتی ساختار گرافیکی شان تا حدودی شبیه هم است. اما چند تفاوت در بطن مکانیک های گیم پلی با آن بازی داریم. برخلاف Oxenfree دوبعدی، در Firewatch کنترل شخصیت اصلی را از زاویه اول شخص برعهده می گیریم. این تصمیم در کنار عدم ملاقات با دیگر شخصیت ها در راستای افزایش میزان تعلیق و گم شدن در جنگل زیبای بازی است. ارتباط ما با آن ها نیز یا با رادیو است و یا آشنایی با رخدادها از طریق نوشته ها و مدارک موجود در جنگل. داستان بازی هم بیشتر به جای آن که بر روی اتفاقات توجه داشته باشد، بر روی کاراکتر اصلی و رابطه ی او با محیط و شخصیت های اطرافش می چرخد. اما بزرگترین محرک گیمرها برای تجربه ی بازی گشت و گذار در جنگل می تواند باشد. هر چه باشد آنقدر که باید ما نمی توانیم تجربه ی گم شدن در طبیعت و لذت بردن از آن را داشته باشیم.

(image)

پلتفرم ها: PC ، Xbox One ، PS4

دلتان یک بازی مثل PT می خواهد؟ تا پاییز برای Outlast 2 نمی توانید صبر کنید؟ Layers of Fear آن اثر ترسناک و سرگرم کننده ای است که به دنبالش بودید.بازی یک هدف دارد. ترساندن شما تا حد مرگ! گیم پلی بازی تا حدودی به Slender شباهت دارد. گیمر در قالب یک نقاش در عمارت اربابی اش ظاهر می شود و دنبال اشیایی می گردد که شاهکارش را به تصویر بکشد. بازی به 6 بخش تقسیم شده و در هربخش به دنبال یک آیتم باید راهروها و اتاق های خوفناک بازی را پشت سر بگذارید. هر چند از دید فنی بازی استاندارد است اما طراحی متغیر لوکیشن بازی، گیمر را دچار استرس و مجاب به پشت سر گذاشتن هر چه سریعتر از اتاق های عمارت می کند. برای ترساندن هر چه بیشتر، میزان jump scare نیز نسبت به دیگر بازی های این سبک افزایش یافته و سازندگان از هیچ وسیله ای برای ترساندن دریغ نکرده اند.

(image)

پلتفرم ها: PC ، Xbox One ، PS4

گیمرها معتقدند که شوترهای اول شخص همگی تکراری شده اند، همگی به یک شکل تجربه می شوند و هیچ تغییری در مکانیک شان در چند سال اخیر اعمال نشده. اما با یک تغییر کوچک در مکانیک های پایه ی این سبک، اثری نو و غیرتکراری به نام Superhot خلق شده: زمان تنها هنگامی جلو می رود که شما حرکت کنید. به این شکل بازی، گیمر را در مراحل مختلفی (که گویا از صحنه های فیلم های معروف هالیوودی بیرون آمده اند) قرار می دهد و وی باید تمامی دشمنانش را بدون دریافت گلوله از پا دربیاورد. به این ترتیب به جای شلیک های بی فکر، در هر مرحله باید استراتژی درست بچینیم و در بازی پیش برویم. در پایان هر مرحله هم  یک بازپخش از اعمال گیمر در سرعت معمولی به او نشان داده می شود و بعید است وی از مشاهده ی هرج و مرج ایجاد شده توسط خودش لذت نبرد. با این وجود بازی چندان طولانی نیست تا تجربه ی داغ ما در Superhot، به سردی نگراید.

(image)

پلتفرم ها: PC ، PS4 ، PS Vita

Dark Souls دو بعدی! اولین برداشت هر گیمری از بازی احتمالا این است. اما این اکشن نقش آفرینی عمیق تر از آن چیزی است که فکر می کنید. نقد بازی در سایت موجود است پس در این جا فقط اشاره ای کوچک می کنم. گیمر در قالب یک دریانورد کشتی به گل نشسته در جزیره ای اسرارآمیز کارش را شروع می کند و با پیش روی در بازی، به دشمنان عجیب و غریب اش برمیخورد. به مانند Souls، سازنده توانسته آمیزشی مناسب از نبردهای سخت اما منصفانه و با پاداش های فراوان برای گیمر به ارمغان بیاورد. خود داستان بازی هم مانند آن سری مبهم بیان می شود و درک بیشتر آن نیاز به خواندن توضیحات آیتم های محیطی و بعضا خارج شدن از مسیر اصلی دارد. اما بخشی از لذت بازی همین اکتشاف و احساس غریب بودن است. فارغ از تمام این ها بعید است که گیمر از گرافیک هنری فوق العاده ی آن لذت نبرد. در نتیجه اگر دلتان برای Souls تنگ شده، این بازی را از دست ندهید.  

(image)

پلتفرم: PC

 Harvest Moon را به یاد دارید؟ شبیه ساز کشاورزی لذت بخش در روزهای بسیار دور برای پلتفرم های غیرنینتندویی عرضه می شد اما چند صباحی است که در انحصار آن کنسول ها قرار دارد. در نتیجه تجربه ی آن برای غیر نینتندویی ها ممکن نیست. خوشبخنانه راهی برای تکرار آن لحظات نوستالژیک در قالب Stardew Valley باز شده. اساس بازی، همانند Harvest Moon است. گیمر با شروع بازی اول باید زمین هایش را از ضایعات و علف های هرز خالی کند و سپس با کاشتن گیاهان مختلف، شروع به پرورش آن ها کند. برای کسب و کار بیشتر، دسترسی به آشپزی، ماهی گیری و ساخت و ساز داریم. در دهکده ی اصلی هم می توانیم با شخصیت های مختلف صحبت کنیم و یا حتی رابطه ایجاد کنیم. یک مود کوآپ هم ضمیمه ی بازی شده تا تجربه ی بازی با دوستان لذت بخش تر شود. حتی اگر این توضیحات هم قانع کننده نبوده، آن حس نوستالژیک بازی ارزش یک بار امتحان کردنش را دارد.

(image)

پلتفرم: PC

شاید با Amanita Design و آثارشان (مثل Machinarium و Botanicula) آشنا باشید. بازی جدیدشان Samorost 3 از همان قوانین و ساختار هنری پیروی می کند. برخلاف Samorost های پیشین، نسخه ی سوم یک بازی کامل اشاره و کلیک است. داستان در مورد موجود بامزه ای به نام Gnome و فلوت عجیبی است که وی روزی در کنار خانه اش می یابد. برای کشف ریشه های این فلوت، او سفری را آغاز می کند و در میان راه او با استفاده از این وسیله ی جادویی می تواند مشکلات شخصیت های دیگر را حل کند. همانند قبل، هیچ دیالوگی نداریم و افکار و خواسته های شخصیت ها ی بازی، در قالب حباب تفکر ظاهر می شود و برای رساندن آن ها به خواسته شان، باید معماهای جالب بازی را حل کنیم. اگرهم این معماها بیش از حد وقت گیر شود، نیازی به مراجعه به اینترنت نیست. خود سازندگان راه حل معماها را پشت یک مینی گیم مخفی کرده اند. به این ترتیب گیمر بدون  از دست دادن تمرکز، بازی را ادامه دهد. با توجه به اینکه بازی توسط تیم 6 نفره ساخته شده، محصول نهایی توانسته  هم کیفیت بالایی داشته باشد و هم به ذات بازی های Amanita وفادار.

(image)

پلتفرم ها:  PC ، Xbox One ، PS4 ، PS Vita

از دید این نویسنده، درخشان ترین اثر این لیست همین Hyper Light Drifter است. به طور کلی HLD یک ادای دین به بازی های 16 بیتی دهه ی 90 به خصوص گل سرسبدشان The Legend of Zelda: A Link to the Past است. این بازی در سبک اکشن نقش آفرینی همانند آن بازی از دیدگاه ایزومتریک دنبال می شود. به جز شمشیر شخصیت اصلی The Drifter ( که به دلیل ذات انرژتیکش به باتری برای ادامه ی کار نیاز دارد) با گذشتن از مناطق مختلف بازی، تسلیحات جدید از جمله اسلحه های دوربرد دراختیار گیمر قرار می گیرد و استفاده از این تجهیزات با توجه به سختی فزاینده ی بازی با گذر از مراحل مختلف بازی الزامی است. این تسلیحات همگی به تکنولوژی قدیمی دنیای بازی تعلق دارد که تنها در دسترس Drifter قرار دارد. اگرچه کشف دنیای بازی و مبارزه با دشمنان در وحله  اول قرار دارد اما داستان Drifter و بیماری عجیبش به طور سورپرایزکننده ای جذاب درآمده. هر چند که در نهایت تجربه ی بازی برای حس نیمه نوستالژیک و پرتاب شدن به عصر 16 بیتی کافی است.

(image)

پلتفرم ها: PC ، PS4

در ایام قدیم گیمرها در بازی های شوتر ایزومتریک صفحه را از گلوله پر می کردند! به این ترتیب اسم Bullet Hell از اینجا خلق شد اما با گذر زمان، این آثار هم کم کم به دست فراموشی سپرده شدند. تا این که Enter the Gungeon، بازی ای با ترکیب این ژانر با المان های Rogue گونه آمد و شاید شروع دوباره ای باشد برای این سبک بازی ها. گیمر کنترل یکی از چهار شخصیت بازی را در ابتدای هر دور بازی برعهده می گیرد.(کوآپ در قالب یک شخصیت پنجم و جدا هم قابل دسترسی است) باقی بازی قابل حدس است. محیط اصلی بازی یک قصر قرون وسطایی و پر از تله است که به چند طبقه (مرحله) تقسیم شده که هر کدام چندین اتاق که به شکل تصادفی تشکیل شده، دارند. بنا بر میزان پیشرفت بازی، دشمنان سخت تر می شوند اما  آیتم ها و تسلیحات بهتر و قوی تر دراختیار گیمر قرار می گیرد. در کنار این ها، یک سری npc هم در محیط ظاهر می شوند که با نجات آن ها، دسترسی به آیتم هایی خاص مهیا می شود. این شاخصه ها، یک گیم پلی سریع و مهیج را برای گیمر آماده کرده اند تا از گذار وقت با این بازی لذت ببرد.

(image)

پلتفرم: PC ، PS4

اگر جزو گیمر های کتاب خوان باشید، احتمالا با کتاب هایی برخورد کرده اید که با قرار دادن انتخابات مختلف به شما، مسیر داستان را بنابر آن تغییر می دهند. قالب Stories دقیقا همانند آن کتاب هاست. قهرمان اصلی یعنی Reynaldo در پایان هر مرحله با انتخاب های مختلفی روبرو می شود و براساس انتخابش، مسیر داستان و مرحله ی بعدی را تعیین می کند. با توجه به این که هر دور بازی بیشتر از دو ساعت طول نمی کشد، هدف کلی تکرار آن برای یافتن بهترین پایان بازی از 24 پایان ممکن است. با پایان هر دور بازی، گیمر در دور بعدی تمامی تجربه، آیتم ها و اسلحه هایی که یافته و را در در اختیار دارد و با دانستن انتخاب هایی که انجام داده، به دنبال یک پایان بهتر (یا متفاوت) می گردد. از دید گیم پلی با یک کلون Diablo استاندارد مواجهیم و با وجود متفاوت نبودن،  با تکرار خسته کننده نمی شود و در نتیجه در قالب هدفی که سازندگان برای بازی شان (تکرار مکرر داستان) قرار داده اند، جواب می دهد. همه ی این ها در کنار راوی بسیار دوست داشتنی بازی، ترکیب جذابی برای گیمرها به ارمغان آورده.

(image)

پلتفرم: PS4

 

Housemarque از آن استودیوهای قدیمی و با استعداد 2nd Party سونی است (خریداری نشدن آن ها از عجایب است). آن ها با Super Stardust ها دل گیمرها را ربودند و اثر پیشینشان یعنی Resogun، بیشترین نمره را در میان عناوین لانچ PS4 داشت. بازی جدید آن ها که یک Shoot ‘em Up کلاسیک باشد، نیز ازهیجان انگیز ترین بازی های امسال است. هدف بازی ساده است: پاکسازی زمین از بیگانه هایی که حمله کرده اند. گیم پلی بازی، از استاندارد های ژانر پیروی می کند (دوربین ایزومتریک، شلیک با R3، سرعت بالا، کسب تجربه با نابودی بیگانگان). اما قابلیت کوآپ هم دارد در نتیجه در مراحل بازی که در نقاط مختلف زمین پیگیری می شوند بیگانگان را با دوستانتان نابود کنید. در این میان میزان جزئیات برای بازی ای که با سرعت بالا پیگیری می شود بی نظیر است. Alienation با گیم پلی لذت بخشش و کوآپ بی نظیرش با وجود انحصاری بودن بر روی PS4، ارزش امتحان را دارد.

…………………………….

امیدوار هستیم این مقاله برای شما همراهان عزیز ما در پردیس گیم مفید بوده باشد. در پایان از شما نیز دعوت می کنیم بازی های مهم و کمتر شناخته شده ای که می شناسید را برای سایرین معرفی کنید تا در این تابستان به گزینه های جذاب و غافلگیرکننده ای برای تجربه دست یابیم!

14 بازی تحسین شده ی سال 2016 که احتمالا آنها را نمی شناسید!