Tagنگاهی کنید]

نگاهی به فرایند ساخت بوئینگ ۷۳۷ در ۹ روز [تماشا کنید]

نگاهی به فرایند ساخت بوئینگ ۷۳۷ در ۹ روز [تماشا کنید]

«رنتون» شهری در ایالت واشینگتن است که کارخانه تولید هواپیمای بوئینگ در آن قرار دارد. در این کارخانه، ساختن یک هواپیمای ۷۳۷ این شرکت، ۹ روز به طول می انجامد.

بوئینگ ۷۳۷ اولین بار در سال ۱۹۶۷ به تولید رسید و از آن سال تا کنون ۹۰۰۰ دستگاه از آن به فروش رسیده است. با این حال، بوئینگ در این زمینه بی رقیب نیست و شرکت ایرباس هم از سال ۱۹۸۴ تا کنون موفق به فروش ۶۷۰۰ دستگاه هواپیمای A320 شده است.

اکنون ولی هر دو شرکت، ظرفیت تولید دو مدل یاد شده را افزایش داده اند و ایرباس می گوید که در سال ۲۰۱۹، برنامه دارد تا به شکل ماهانه ۶۰ دستگاه هواپیما تولید کند. در این بین بوئینگ تصمیم دارد در سال آینده، تولید ماهانه خود را به ۴۷ هواپیما برساند در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۹ به شکل ماهانه به ۵۷ عدد می رسد.

با این همه، در حال حاضر کارخانه بوئینگ در رنتون پویاترین کارخانه ساخت هواپیما در جهان است. این کارخانه هم اکنون به شکل ماهانه ۴۲ هواپیما تولید می کند. ساخت هواپیماها به شکل همزمان انجام می شود اما فرایند آن، به شکل برنامه ریزی شده پیش می رود و ۹ روز به طول می انجامد.

بدنه اصلی در کارخانه ای دیگر توسعه پیدا می کند و به کارخانه رنتون منتقل می شود. پس از انتقال، از روز اول تا سوم کارمندان این کارخانه مشغول افزودن موارد مختلف داخلی و سیم کشی ها به آن هستند.

در روز چهارم، بدنه اصلی که حالا قسمت های داخلی اش نصب گشته اند، به یک هواپیما بدل می گردد و باله ها به همراه دم هواپیما، به بدنه اصلی متصل می شوند. در روز چهارم همچنین موتور مرتبط به گشودن چرخ ها نیز به هواپیما اضافه می شود.

در روز پنجم، صندلی ها و سایر بخش های داخلی نصب می شوند در حالی که عملکرد بخش های داخلی و سیم کشی ها نیز در همان روز انجام می شود.

روز ششم، روز تولد هواپیما است و برای اولین بار همه سیستم های کابین خلبان روشن می شوند. این روز بیشتر مربوط به انجام تست های مختلف است. برای مثال موتور باز کننده چرخ ها مورد آزمایش قرار می گیرد. این آزمایش فقط یک بار انجام می شود و دفعه بعدی که چرخ ها باز می شوند، زمانی است که هواپیما در حال پایان دادن به اولین پرواز آزمایشی خود است.

در روز هفتم، بوئینگ ۷۳۷ برای اولین بار روی چرخ های خودش قرار می گیرد و سپس موتورهای اصلی هواپیما به باله های سمت راست و چپ آن متصل می گردند.

روز هشتم به طور کلی مربوط به آزمایش تمام بخش های نصب شده در هواپیما است و تمام سیستم هایی که در اتاقک خلبان قرار گرفته اند، تست می شوند تا هماهنگی کامل و لازم میان آنها وجود داشته باشد.

در روز نهم، پس از تایید ناظرین کیفی، هواپیما به محوطه آزمایش اصلی در بخش بیرونی کارخانه راه پیدا می کند تا اولین پرواز خود را روی باندی مخصوص همین کار انجام دهد.

نشریه «وایرد» این روند را در قالب یک ویدیوی ۲ دقیقه ای ثبت کرده است. در ادامه از شما دعوت می کنیم تا فرایند ساخته شدن بوئینگ ۷۳۷ را مشاهده نمایید.

The post appeared first on .

نگاهی به فرایند ساخت بوئینگ ۷۳۷ در ۹ روز [تماشا کنید]

«رنتون» شهری در ایالت واشینگتن است که کارخانه تولید هواپیمای بوئینگ در آن قرار دارد. در این کارخانه، ساختن یک هواپیمای ۷۳۷ این شرکت، ۹ روز به طول می انجامد.

بوئینگ ۷۳۷ اولین بار در سال ۱۹۶۷ به تولید رسید و از آن سال تا کنون ۹۰۰۰ دستگاه از آن به فروش رسیده است. با این حال، بوئینگ در این زمینه بی رقیب نیست و شرکت ایرباس هم از سال ۱۹۸۴ تا کنون موفق به فروش ۶۷۰۰ دستگاه هواپیمای A320 شده است.

اکنون ولی هر دو شرکت، ظرفیت تولید دو مدل یاد شده را افزایش داده اند و ایرباس می گوید که در سال ۲۰۱۹، برنامه دارد تا به شکل ماهانه ۶۰ دستگاه هواپیما تولید کند. در این بین بوئینگ تصمیم دارد در سال آینده، تولید ماهانه خود را به ۴۷ هواپیما برساند در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۹ به شکل ماهانه به ۵۷ عدد می رسد.

با این همه، در حال حاضر کارخانه بوئینگ در رنتون پویاترین کارخانه ساخت هواپیما در جهان است. این کارخانه هم اکنون به شکل ماهانه ۴۲ هواپیما تولید می کند. ساخت هواپیماها به شکل همزمان انجام می شود اما فرایند آن، به شکل برنامه ریزی شده پیش می رود و ۹ روز به طول می انجامد.

بدنه اصلی در کارخانه ای دیگر توسعه پیدا می کند و به کارخانه رنتون منتقل می شود. پس از انتقال، از روز اول تا سوم کارمندان این کارخانه مشغول افزودن موارد مختلف داخلی و سیم کشی ها به آن هستند.

در روز چهارم، بدنه اصلی که حالا قسمت های داخلی اش نصب گشته اند، به یک هواپیما بدل می گردد و باله ها به همراه دم هواپیما، به بدنه اصلی متصل می شوند. در روز چهارم همچنین موتور مرتبط به گشودن چرخ ها نیز به هواپیما اضافه می شود.

در روز پنجم، صندلی ها و سایر بخش های داخلی نصب می شوند در حالی که عملکرد بخش های داخلی و سیم کشی ها نیز در همان روز انجام می شود.

روز ششم، روز تولد هواپیما است و برای اولین بار همه سیستم های کابین خلبان روشن می شوند. این روز بیشتر مربوط به انجام تست های مختلف است. برای مثال موتور باز کننده چرخ ها مورد آزمایش قرار می گیرد. این آزمایش فقط یک بار انجام می شود و دفعه بعدی که چرخ ها باز می شوند، زمانی است که هواپیما در حال پایان دادن به اولین پرواز آزمایشی خود است.

در روز هفتم، بوئینگ ۷۳۷ برای اولین بار روی چرخ های خودش قرار می گیرد و سپس موتورهای اصلی هواپیما به باله های سمت راست و چپ آن متصل می گردند.

روز هشتم به طور کلی مربوط به آزمایش تمام بخش های نصب شده در هواپیما است و تمام سیستم هایی که در اتاقک خلبان قرار گرفته اند، تست می شوند تا هماهنگی کامل و لازم میان آنها وجود داشته باشد.

در روز نهم، پس از تایید ناظرین کیفی، هواپیما به محوطه آزمایش اصلی در بخش بیرونی کارخانه راه پیدا می کند تا اولین پرواز خود را روی باندی مخصوص همین کار انجام دهد.

نشریه «وایرد» این روند را در قالب یک ویدیوی ۲ دقیقه ای ثبت کرده است. در ادامه از شما دعوت می کنیم تا فرایند ساخته شدن بوئینگ ۷۳۷ را مشاهده نمایید.

The post appeared first on .

نگاهی به فرایند ساخت بوئینگ ۷۳۷ در ۹ روز [تماشا کنید]

شکست ناپذیر؛ نگاهی به زندگی الکس زاناردی از تصادف در اتومبیل رانی تا قهرمانی در پارالمپیک [تماشا کنید]

شکست ناپذیر؛ نگاهی به زندگی الکس زاناردی از تصادف در اتومبیل رانی تا قهرمانی در پارالمپیک [تماشا کنید]

زندگی مسیری است که از فصل های مختلف با سربالایی ها و سراشیبی های گوناگون می گذرد. این مسیر گهگاه مستقیم بوده و گهگاه پیچ های تندی را پیش روی ساکنین کره خاکی قرار می دهد.

برخی از مسافرین این مسیر بسیار مصمم بوده و با عزمی راسخ آن را ادامه می دهند. این دسته دوست دارند هر چه بیشتر از نقطه شروع فاصله گرفته و تا می توانند پیش روی کنند.

این افراد هرگز به دلیل حوادث بعضا ناگواری که ممکن است در مسیر برایشان اتفاق بیفتد، نا امید نشده و از حرکت باز نمی ایستند. الساندرو الکس زاناردی یکی از این افراد سخت کوش است.

الکس 49 ساله در 23 اکتبر 1966 در بولونیای ایتالیا متولد شد. او با ساختن یک اتومبیل کارتینگ ابتدایی با استفاده از چرخ های سطل آشغال و لوله هایی که در شغل پدرش کاربرد داشت، علاقه خود را به مسابقات اتومبیل رانی نشان داد.

همین علاقه و البته تلاش های بعدی وی سبب شد در سال 1988 او وارد رقابت های فرمول 3 ایتالیا شود.

سه سال بعد و در سال 1991 الکس به رقابت های فرمول 3000 راه پیدا کرد و پس از کسب موفقیت در این مسابقات تست هایی را برای حضور در رقابت های فرمول یک پشت سر گذاشت.

او سرانجام توانست وارد پیشرفته ترین مسابقات اتومبیل رانی برگزار شده بر روی کره زمین شود و سابقه همکاری با تیم های میناردی و لوتوس را در کارنامه خود ثبت کند؛ البته الکس هیچوقت نتوانست عملکرد درخشانی از خود نشان دهد.

به هر ترتیب با عدم ثبات لوتوس در فصل 1994 زاناردی تصمیم گرفت علاقه خود را در سایر مسابقات اتومبیل رانی نه چندان مطرح پیگیری کند.

در سال 1995 او به آمریکا رفت تا دوباره شانس خود را درمسابقات کارت (CART) امتحان کند. اگر چه در ابتدا تیم های حاضر به وی روی چندان خوشی نشان ندادند، اما پشتکار او باعث شد تا با یکی از تیم ها قرارداد بسته و در مدت کوتاهی موفقیت های خوبی را کسب کند.

همین امر باعث شد تا وی در کانون توجه قرار گرفته و نظر مثبت مسئولان تیم ویلیامز را جلب کند. الکس دوباره به رقابت های فرمول یک بازگشت، تیم های هوندا و BAR نیز خواهان امضای قرارداد با او بودند اما او در سال 1998 به ویلیامز پیوست.

زاناردی با تیم ویلیامز بسیار بهتر از قبل ظاهر شد و حتی در چند مسابقه تعیین خط بالاتر از میشائیل شوماخر افسانه ای قرار گرفت. در این مدت بدشانسی هایی هم گریبان وی را در مسابقات گرفت؛ برای مثال اتومبیل وی در میانه یک مسابقه دچار ایرادات الکترونیکی شده و به مقام هفتم دست یافت.

بدتر اینکه در روز یکی از مسابقات هنگام آماده سازی خودروی وی صندلی آن شکست و الکس مجبور شد با این وضعیت وارد مسابقه شود. در یکی دیگر از این بدشانسی ها، در دور 33 مسابقه فرمول یک اتریش ارتباط رادیویی وی با تیم خود قطع شد و اعضای تیم تصمیم گرفتند با تابلوهای دستی به او اشاره کنند که وارد پیت استاپ شود؛ اما رقابت شدیدی که الکس با یکی از راننده ها داشت باعث شد او به موقع تابلو مربوطه را نبیند و سرانجام با تمام شدن سوخت از دور مسابقه خارج شد.

اتفاقات دیگری که اکثرا از روی بدشانسی برای الکس رخ داد باعث شد راه او و ویلیامز از هم جدا شده و سرانجام الکس از این تیم کنار رفت.

زاناردی دوباره تصمیم گرفت به مسابقات کارت (CART) برگردد. در سال 2001 و در یکی از مسابقات برگزار شده در آلمان او متحمل تصادف وحشتناکی شد که نتیجه آن از دست دادن دو سوم خون بدن و آسیب شدید به هر دو پا بود.

Zanardi's crash

با اقدام به موقع تیم نجات او زنده ماند، اما بعدا پس از یک عمل جراحی 3 ساعته هر دو پای خود را از بالای زانو از دست داد؛ اتفاقی که بدون شک هیچکسی دوست ندارد آن را تجربه کند.

بعد از این اتفاق مسیر زندگی الکس کاملا عوض شد. او در مصاحبه ای در سال 2007 گفته بود که اگر قبل از مسابقه شخصی را بدون دو پا می دید ترجیح می داد بمیرد ولی آنگونه نشود.

Zanardi-Hospital

به هر ترتیب بعد از جراحی او به زندگی برگشت؛ جالب اینکه الکس حتی با راننده مسبب حادثه صحبت کرده و به او گفته که از این اتفاق اصلا ناراحت نیست. او حتی به پیست مورد نظر برگشت و بصورت نمادین 13 دور باقیمانده را طی کرد.

زاناردی با اراده استوار خود دوباره با استفاده از تجهیزات ویژه به دنیای اتومبیل رانی هم بازگشت و در سری مسابقات World Touring Car برای بی ام وی رانندگی کرده و حتی در یکی از آنها در سال 2005 به عنوان نخست دست یافت.

از آن تاریخ تاکنون الکس فرصت حضور دوباره در پشت فرمان اتومبیل های مختلف از جمله خودروی فرمول یک را نیز پیدا کرده است، اما مسلما هیچکدام به اندازه افتخاراتی که او در سایر میادین رقم زده مهم و ارزشمند نیستند.

فرمان مخصوصی که تیم ب ام و سائوبر برای استفاده زاناردی طراحی کرد و شامل پدال های اضافه برای جایگزینی پدال های گاز و ترمز است.

گفتنی است که ب ام و در طول یک دهه اخیر همواره به حمایت های فنی و مادی خود از زاناردی ادامه داده و تجهیزات ویژه ای برای تعامل این راننده با خودروهای مسابقه ای -بدون استفاده از پدال گاز و ترمز- و حتی حضور در مسابقات پارا المپیک 2016 را برای زاناردی مهندسی کرده است.

الکس زاناردی بعد از معلولیتی که برایش پیش آمد، در کنار اتومبیل رانی به ورزش ویلچررانی نیز پرداخت. او آنقدر در این زمینه پیشرفت کرد که عناوین مختلف در این رشته به سوی او سرازیر شدند.

پس از قهرمانی در رقابت های مختلف ویلچررانی، الکس در پارالمپیک 2012 لندن به یک مدال طلا و یک برنز دست پیدا کرد. 4 سال بعد و در رقابت های پارالمپیک ریو 2016 او بار دیگر خبرساز شد و با کسب مدال طلا در ویلچررانی کلاس H5 نام خود را بیش از بیش بر سر زبان ها انداخت.

نام الساندرو الکس زاناردی در ورزش اتومبیل رانی ماندگار خواهد بود.

alex-5

زاناردی معتقد است؛ حضور در این دنیای شگفت انگیز فرصتی است که فقط یک بار به همه ما تعلق گرفته است. همه باید از این فرصت زندگی به بهترین شکل استفاده کنیم؛ مهارتی که الساندرو الکس زاناردی در آن استاد است.

The post appeared first on .

شکست ناپذیر؛ نگاهی به زندگی الکس زاناردی از تصادف در اتومبیل رانی تا قهرمانی در پارالمپیک [تماشا کنید]

زندگی مسیری است که از فصل های مختلف با سربالایی ها و سراشیبی های گوناگون می گذرد. این مسیر گهگاه مستقیم بوده و گهگاه پیچ های تندی را پیش روی ساکنین کره خاکی قرار می دهد.

برخی از مسافرین این مسیر بسیار مصمم بوده و با عزمی راسخ آن را ادامه می دهند. این دسته دوست دارند هر چه بیشتر از نقطه شروع فاصله گرفته و تا می توانند پیش روی کنند.

این افراد هرگز به دلیل حوادث بعضا ناگواری که ممکن است در مسیر برایشان اتفاق بیفتد، نا امید نشده و از حرکت باز نمی ایستند. الساندرو الکس زاناردی یکی از این افراد سخت کوش است.

الکس 49 ساله در 23 اکتبر 1966 در بولونیای ایتالیا متولد شد. او با ساختن یک اتومبیل کارتینگ ابتدایی با استفاده از چرخ های سطل آشغال و لوله هایی که در شغل پدرش کاربرد داشت، علاقه خود را به مسابقات اتومبیل رانی نشان داد.

همین علاقه و البته تلاش های بعدی وی سبب شد در سال 1988 او وارد رقابت های فرمول 3 ایتالیا شود.

سه سال بعد و در سال 1991 الکس به رقابت های فرمول 3000 راه پیدا کرد و پس از کسب موفقیت در این مسابقات تست هایی را برای حضور در رقابت های فرمول یک پشت سر گذاشت.

او سرانجام توانست وارد پیشرفته ترین مسابقات اتومبیل رانی برگزار شده بر روی کره زمین شود و سابقه همکاری با تیم های میناردی و لوتوس را در کارنامه خود ثبت کند؛ البته الکس هیچوقت نتوانست عملکرد درخشانی از خود نشان دهد.

به هر ترتیب با عدم ثبات لوتوس در فصل 1994 زاناردی تصمیم گرفت علاقه خود را در سایر مسابقات اتومبیل رانی نه چندان مطرح پیگیری کند.

در سال 1995 او به آمریکا رفت تا دوباره شانس خود را درمسابقات کارت (CART) امتحان کند. اگر چه در ابتدا تیم های حاضر به وی روی چندان خوشی نشان ندادند، اما پشتکار او باعث شد تا با یکی از تیم ها قرارداد بسته و در مدت کوتاهی موفقیت های خوبی را کسب کند.

همین امر باعث شد تا وی در کانون توجه قرار گرفته و نظر مثبت مسئولان تیم ویلیامز را جلب کند. الکس دوباره به رقابت های فرمول یک بازگشت، تیم های هوندا و BAR نیز خواهان امضای قرارداد با او بودند اما او در سال 1998 به ویلیامز پیوست.

زاناردی با تیم ویلیامز بسیار بهتر از قبل ظاهر شد و حتی در چند مسابقه تعیین خط بالاتر از میشائیل شوماخر افسانه ای قرار گرفت. در این مدت بدشانسی هایی هم گریبان وی را در مسابقات گرفت؛ برای مثال اتومبیل وی در میانه یک مسابقه دچار ایرادات الکترونیکی شده و به مقام هفتم دست یافت.

بدتر اینکه در روز یکی از مسابقات هنگام آماده سازی خودروی وی صندلی آن شکست و الکس مجبور شد با این وضعیت وارد مسابقه شود. در یکی دیگر از این بدشانسی ها، در دور 33 مسابقه فرمول یک اتریش ارتباط رادیویی وی با تیم خود قطع شد و اعضای تیم تصمیم گرفتند با تابلوهای دستی به او اشاره کنند که وارد پیت استاپ شود؛ اما رقابت شدیدی که الکس با یکی از راننده ها داشت باعث شد او به موقع تابلو مربوطه را نبیند و سرانجام با تمام شدن سوخت از دور مسابقه خارج شد.

اتفاقات دیگری که اکثرا از روی بدشانسی برای الکس رخ داد باعث شد راه او و ویلیامز از هم جدا شده و سرانجام الکس از این تیم کنار رفت.

زاناردی دوباره تصمیم گرفت به مسابقات کارت (CART) برگردد. در سال 2001 و در یکی از مسابقات برگزار شده در آلمان او متحمل تصادف وحشتناکی شد که نتیجه آن از دست دادن دو سوم خون بدن و آسیب شدید به هر دو پا بود.

(image)

با اقدام به موقع تیم نجات او زنده ماند، اما بعدا پس از یک عمل جراحی 3 ساعته هر دو پای خود را از بالای زانو از دست داد؛ اتفاقی که بدون شک هیچکسی دوست ندارد آن را تجربه کند.

بعد از این اتفاق مسیر زندگی الکس کاملا عوض شد. او در مصاحبه ای در سال 2007 گفته بود که اگر قبل از مسابقه شخصی را بدون دو پا می دید ترجیح می داد بمیرد ولی آنگونه نشود.

(image)

به هر ترتیب بعد از جراحی او به زندگی برگشت؛ جالب اینکه الکس حتی با راننده مسبب حادثه صحبت کرده و به او گفته که از این اتفاق اصلا ناراحت نیست. او حتی به پیست مورد نظر برگشت و بصورت نمادین 13 دور باقیمانده را طی کرد.

زاناردی با اراده استوار خود دوباره با استفاده از تجهیزات ویژه به دنیای اتومبیل رانی هم بازگشت و در سری مسابقات World Touring Car برای بی ام وی رانندگی کرده و حتی در یکی از آنها در سال 2005 به عنوان نخست دست یافت.

از آن تاریخ تاکنون الکس فرصت حضور دوباره در پشت فرمان اتومبیل های مختلف از جمله خودروی فرمول یک را نیز پیدا کرده است، اما مسلما هیچکدام به اندازه افتخاراتی که او در سایر میادین رقم زده مهم و ارزشمند نیستند.

فرمان مخصوصی که تیم ب ام و سائوبر برای استفاده زاناردی طراحی کرد و شامل پدال های اضافه برای جایگزینی پدال های گاز و ترمز است.

گفتنی است که ب ام و در طول یک دهه اخیر همواره به حمایت های فنی و مادی خود از زاناردی ادامه داده و تجهیزات ویژه ای برای تعامل این راننده با خودروهای مسابقه ای -بدون استفاده از پدال گاز و ترمز- و حتی حضور در مسابقات پارا المپیک 2016 را برای زاناردی مهندسی کرده است.

الکس زاناردی بعد از معلولیتی که برایش پیش آمد، در کنار اتومبیل رانی به ورزش ویلچررانی نیز پرداخت. او آنقدر در این زمینه پیشرفت کرد که عناوین مختلف در این رشته به سوی او سرازیر شدند.

پس از قهرمانی در رقابت های مختلف ویلچررانی، الکس در پارالمپیک 2012 لندن به یک مدال طلا و یک برنز دست پیدا کرد. 4 سال بعد و در رقابت های پارالمپیک ریو 2016 او بار دیگر خبرساز شد و با کسب مدال طلا در ویلچررانی کلاس H5 نام خود را بیش از بیش بر سر زبان ها انداخت.

نام الساندرو الکس زاناردی در ورزش اتومبیل رانی ماندگار خواهد بود.

(image)

زاناردی معتقد است؛ حضور در این دنیای شگفت انگیز فرصتی است که فقط یک بار به همه ما تعلق گرفته است. همه باید از این فرصت زندگی به بهترین شکل استفاده کنیم؛ مهارتی که الساندرو الکس زاناردی در آن استاد است.

The post appeared first on .

شکست ناپذیر؛ نگاهی به زندگی الکس زاناردی از تصادف در اتومبیل رانی تا قهرمانی در پارالمپیک [تماشا کنید]

نیم نگاهی به بتای عمومی Battlefield 1؛ نبردی بی نظیر با چاشنی باگ [تماشا کنید]

نیم نگاهی به بتای عمومی Battlefield 1؛ نبردی بی نظیر با چاشنی باگ [تماشا کنید]

بر خلاف نامش، بتلفیلد 1 در واقع چهاردهمین نسخه از مجموعه بازی های تیراندازی اول شخص دایس و الکترونیک آرتز محسوب می شود. این عنوان بعد از تجربه جنگ جهانی دوم، نبردهای مدرن و حتی رجوع به جنگ آینده، سنت شکنی کرده و برای اولین بار به سراغ جنگ جهانی اول رفته است؛ دوران تولد ابزارهای جنگی مدرن.

این بازی مورد انتظار نزدیک به 40 روز دیگر، در تاریخ 21 اکتبر 2016 (30 مهر 1395) برای پلتفرم های اکس باکس وان، پلی استیشن 4 و پی سی منتشر خواهد شد. به همین سبب الکترونیک آرتز هفته گذشته، بتای عمومی بتلفیلد 1 را به مدت 9 روز (از 31 آگوست تا 8 سپتامبر) در اختیار تمام کاربران قرار داد. فرصتی داشتیم تا با تجربه نسخه آزمایشی اکس باکس وان و پی سی این بازی، نیم نگاهی به گیم پلی، گرافیک و به طور کلی بتلفیلد 1 داشته باشیم.

ناشران و توسعه دهندگان بازی های ویدیویی معمولا از ترفند بتای عمومی برای جذب بیشتر مخاطب و رونق دادن پیش خرید ها استفاده می کنند، اما مشکلات و باگ های فراوان و متعدد بتلفیلد 1 جدا از مبحث کیفی گیم پلی، مشکلات فراوانی برای بازیکنان و الکترونیک آرتز ایجاد کرد.

اگر از تجربه بتای عمومی بتلفیلد 1 بی بهره مانده اید، برای لمس بهتر شرایط و کیفیت بازی، ویدیوی اختصاصی زیر را تماشا کنید:

مشکلات بازی از همان بدو ورود به بازی به چشم می آیند؛ زمان بالا آمدن بازی به شدت طولانی بود و تا چندین دقیقه تنها موسیقی متن صفحه اصلی بتلفیلد به گوش می رسید و حتی وقتی وارد منو می شدیم تجربه رابط کاربری جدید دایس به هیچ وجه روان و سریع نبود. این مسئله به منو های اصلی و تنظیم تجهیزات داخل بازی نیز بسط داده شده و اگر می خواستید برای حتی یک لحظه وارد تنظیمات درون نبرد شوید، باید بین 1 تا 5 دقیقه صبر پیشه می کردید.

مشکلات و باگ های فراوان و متعدد بتلفیلد 1 جدا از مبحث کیفی گیم پلی، مشکلات فراوانی برای بازیکنان و الکترونیک آرتز ایجاد کرد.

همین مشکل در موارد متعددی باعث می شد تعادل ورود به نبردها بر هم ریخته و بعضی از بازیکنان دقایقی زودتر از سایرین وارد میدان جنگ شوند؛ کسانی که تجربه گیمینگ آنلاین تیراندازی اول شخص و به خصوص بتلفیلد را دارند از اهمیت این اتفاق آگاه هستند. البته بدون تردید مشکلاتی از این دست در نسخه نهایی مرتفع شده و به احتمال زیاد (حداقل) رابط کاربری بدون ایرادی را تجربه خواهیم نمود.

در ادامه مشکلات فنی، به باگ ها و ایرادات داخل بازی می رسیم. خوشبختانه (بر خلاف روزهای ابتدایی انتشار بتلفیلد 4) مشکل اساسی یا آزار دهنده ای در طول گیم پلی نبرد به چشم نمی خورد. جز مواردی مثل غیب شدن برخی از بازیکنان و یا حرکت های نا معقول لوازم جانبی و باگ های کوچک محیطی، که در نسخه ی بتای یک بازی دور از ذهن به نظر نمی رسد، مورد خاصی مشاهده نشد.

یکی از متعدد باگ های بتای عمومی بتلفیلد 1، غیب شدن کل یا جزئی از بدن سایر سربازان بود. مشکلی که گاهی موجبات خنده بازیکنان را فراهم می کرد.

اما لازم به ذکر است که تجربه کیفی بازی و فریم ریت و نرمی گیم پلی به نظر نمی رسید در بهترین سطح خود بوده و توقعات ما را برآورده نکرد. در لحظات بسیار شلوغ و انفجارهای سنگین شاهد افت فریم جزئی بوده و از سرعت بازی کاسته می شد. اما باز هم این مشکلی نیست که بتوان به کل بتلفیلد 1 بسط داد و امیدواریم در نسخه کامل نهایی رفع شده باشند. (البته تجربه بتلفیلد 4 کمی نگرانی ایجاد می کند، چرا که مشکلات فریم ریت و کیفیت اجرای روزهای ابتدایی انتشار آن بعد از گذشت حدود سه سال هنوز هم بر قرار است.)

بتلفیلد 1 در نگاه اول مخاطب را یاد عنوان استار وارز بتلفرانت می اندازد که با برخی از المان های بتلفیلد هاردلاین ترکیب شده است.

در پردازش خود بازی، بتلفیلد 1 در نگاه اول مخاطب را یاد عنوان استار وارز بتلفرانت می اندازد که با برخی از المان های بتلفیلد هاردلاین ترکیب شده است. در حالی که موفق ترین و یکی از محبوب ترین قسمت های این مجموعه بتلفیلد 4 است، شباهت های بسیار کمتری نسبت به آن دیده می شود. از موسیقی متن و نحوه بار گذاری نبرد گرفته تا حال و هوای کلی محیط گیم پلی همگی یادآور بتلفرانت بوده که البته تجربه ای جذاب و لذت بخش به نظر می رسد.

همانطور که می دانید بتلفیلد 1 روایات جنگ جهانی اول را بازگو کرده و از غربی ترین نقاط اروپا تا شرقی ترین مناطق آسیا را پوشش می دهد. اما نسخه بتای این بازی تنها شامل نقشه صحرای سینای مصر و دو مود مشهور و نام آشنای Conquest و Rush می شود. این منطقه ی بیابانی و خشک، یکی از بزرگترین نقشه های قابل بازی این بازی محسوب شده و با ترکیبی از صحرا و مناطق مسکونی-روستایی گیم پلی پویا و جذابی ارائه می کند.

این مکعب مستطیل فولادی عجیب، یکی از قوی ترین تانک های سنگین دوره جنگ جهانی اول است. 6 نفر سرباز داخل این وسیله نشسته و به جان دشمن می افتند!

شاید ابعاد این نقشه بزرگتر از مناطقی مثل Golmud Railway یا Dragon Valley در بتلفیلد 4 نباشد، اما با توجه به بازه زمانی جنگ جهانی اول و عدم وجود وسایل نقلیه سریع، بسیار وسیع به نظر رسیده و بعضا خسته کننده است. (احتمالا نسخه بتا) تنها دو یا سه تانک، هواپیما و اسب در اختیار بازیکنان هر تیم قرار می داد و اگر از آنها جا می ماندید، باید برای دقایق زیادی به پیاده روی می پرداختید. واضح است که هواپیماهای ملخی آن دوران توانایی مانور و سرعت چندانی نداشته و تانک های سنگین را می توان به لاک پشت های نظامی تشبیه کرد.

موسیقی متن نسخه بتای بتلفیلد 1، محدود اما گوش نواز است. به راحتی می توان موسیقی ساخته شده برای قسمت جدید تیراندازی اول شخص دایس را بهترین نمونه در تاریخ این عنوان دانست.

سخن از اسب به میان آمد، به جرات می توان گفت اضافه شدن اسب به بتلفیلد بزرگترین و بهترین نوآوری خلاقانه سازندگان محسوب می شود. بر خلاف انتظار، فیزیک و گیم پلی اسب در بتلفیلد 1 بسیار خوب و دیدنی طراحی شده و بعد از Red Dead Redemption شاهد یکی از بهترین سوار کاری های سال های گذشته هستیم. کافی است پای به میدان نبرد صحرای سینا گذاشته تا نیروهای شمشیر به دست را در گوشه و کنار محیط ببینید که با سرعت تمام به قصد سر شما یورتمه می روند.

بر خلاف تجربه نسخه های قبلی، اسب سواری و درگیری های وسیله ای در بتای بتفیلد 1 در مرکز و محوریت نبرد قرار ندارد و با توجه به 64 نفره بودن سرور ها جنگ بیشتر روی زمین دنبال می شود. در نتیجه انتخاب مناسب کلاس و خو پیدا کردن با چگونگی رفتار بازیکن در حین جنگ، از مهم ترین المان هایی است که باید یاد گرفت.

متاسفانه شخصی سازی کامل تجهیزات در بتای عمومی بتفیلد 1 در دسترس نبود؛ اما بدون شک نظاره اسلحه های دیدنی آن دوران خالی از لطف نیست.

کلاس های سربازان بتلفیلد 1 دستخوش کمی تغییر شده و شامل چهار نوع Assault (جنگجوی نزدیک با اسلحه های اتوماتیک و ضد تانک)، Medic (دکتر تیم با اسلحه های نیمه اتوماتیک)، Support (نیروی پشتیبان و کم سرعت با اسلحه های سنگین) و Scout (تک تیر انداز های محبوب) می شود. تعادل امکاناتی که در اختیار هر یک از این کلاس ها قرار می گیرد چندان مناسب نیست و کسی که Assault را انتخاب می کند از طیف وسیعی از وسایل انفجاری بهره می برد؛ در حالی که تک تیر انداز ها باید به منور های بی فایده بسنده کنند (که امیدوار هستیم در نسخه نهایی بهتر شود).

فیزیک و گیم پلی اسب در بتلفیلد 1 بسیار خوب و دیدنی طراحی شده و بعد از Red Dead Redemption شاهد یکی از بهترین سوار کاری های سال های گذشته هستیم.

موسیقی متن نسخه بتای بتلفیلد 1، محدود اما گوش نواز است. به راحتی می توان موسیقی ساخته شده برای قسمت جدید تیراندازی اول شخص دایس را بهترین نمونه در تاریخ این عنوان دانست. تم مشهور و آشنای بتلفیلد نیز به شکل و شمایل مشابهی به حال ارکسترال در آمده و در کنار تمامی موسیقی های متن به بازی ابهت و شکوه می بخشد.

احتمالا از دیدگاه برخی از بازیکنان مهم ترین المان یک بازی گرافیک آن است. خوشبختانه می توانیم نوید کیفیت و گرافیک خارق العاده ای را به هواداران بتلفیلد بدهیم. درست است که نسخه بتای عمومی بتلفیلد 1 تنهای یک نقشه را ارایه می کند، اما گرافیک محیط صحرایی و پویای آن به همراه افکت های نورپردازی بی نظیر یکی از بهترین تجربیات گرافیکی نسل جدید را در اختیار بازیکن قرار داد. در ضمن باید در نظر داشته باشیم که احتمالا نسخه نهایی بهبود های گرافیکی زیادی به خود خواهد دید و بیشتر باگ ها رفع و رجوع می شوند.

مطمئن باشید وقتی اولین بار پای به دنیای بتلفیلد 1 بگذارید، دلتان می خواهد سوار یکی از این اسب های چابک شوید. کشتار با شمشیر لذتی نو و جذاب را برای عنوان بتلفیلد به ارمغان آورده است.

در طول نبرد های سخت صحرای سینا، شرایط آب و هوایی متعددی مثل طوفان شن و باد و باران سهمگین بیابانی را تجربه کردیم که تغییرات بی نظیری در روند بازی کردن ایجاد می کرد.

اگر بتلفیلد 1 نهایی بدون مشکل، ایراد و باگ باشد قطعا باید ذکر «بدرود کال آو دیوتی» را در ذهنمان حک کنیم و شک نکنید که بهترین بازی با محوریت جنگ جهانی اول تاریخ را تجربه خواهیم کرد.

بر خلاف بتلفیلد 4 و هاردلاین که تغییرات شرایط تنها اتفاقات از پیش تعیین شده ای باشد که در زمان یا رویداد مشخصی رخ دهند، در بتلفیلد 1 کاملا غیر قابل پیش بینی و در زمان های نا مشخصی اتفاق می افتند؛ حتی شاید در طول یک نبرد هیچ رویدادی را شاهد نباشیم. دقیقا یکی از انتظاراتی که از این بازی داشتیم و خوشبختانه الکترونیک آرتز به آن بها داده است.

سایر تحلیل ها و بررسی ها را باید به عرضه نهایی بازی در ماه آینده موکول کرد، چرا که با تجربه نسخه بتا هرگز نمی توان به نتیجه ای قطعی دست یافت.

در نگاه اول تشخیص این اسلحه از تجهیزات امروزی دشوار است. به همین دلیل است که به جنگ جهانی اول، دوره تولد جنگ افزار های مدرن می گویند.

بتلفیلد 1 یکی از مورد انتظار ترین و خواستنی ترین بازی های پاییز امسال محسوب می شود و تجربه بخش کوچکی از آن لذت بخش بود. بتای بتلفیلد 1 با وجود مشکلات فنی متعدد، نوید بخش یکی از مفرح ترین عناوین نسل هشتم است. اگر چه با توجه به سابقه بد الکترونیک آرتز کمی نگرانی نیز در وجودمان ایجاد شده، اما به نیمه ی پر لیوان نگاه کرده و منتظر انتشار نسخه نهایی می مانیم. اگر بتلفیلد 1 نهایی بدون مشکل، ایراد و باگ باشد قطعا باید ذکر «بدرود کال آو دیوتی» را در ذهنمان حک کنیم و شک نکنید که بهترین بازی با محوریت جنگ جهانی اول تاریخ را تجربه خواهیم کرد. در حالت خوشبینانه، برنده رقابت BF vs CoD امسال از حالا مشخص است!

The post appeared first on .

نیم نگاهی به بتای عمومی Battlefield 1؛ نبردی بی نظیر با چاشنی باگ [تماشا کنید]

بر خلاف نامش، بتلفیلد 1 در واقع چهاردهمین نسخه از مجموعه بازی های تیراندازی اول شخص دایس و الکترونیک آرتز محسوب می شود. این عنوان بعد از تجربه جنگ جهانی دوم، نبردهای مدرن و حتی رجوع به جنگ آینده، سنت شکنی کرده و برای اولین بار به سراغ جنگ جهانی اول رفته است؛ دوران تولد ابزارهای جنگی مدرن.

این بازی مورد انتظار نزدیک به 40 روز دیگر، در تاریخ 21 اکتبر 2016 (30 مهر 1395) برای پلتفرم های اکس باکس وان، پلی استیشن 4 و پی سی منتشر خواهد شد. به همین سبب الکترونیک آرتز هفته گذشته، بتای عمومی بتلفیلد 1 را به مدت 9 روز (از 31 آگوست تا 8 سپتامبر) در اختیار تمام کاربران قرار داد. فرصتی داشتیم تا با تجربه نسخه آزمایشی اکس باکس وان و پی سی این بازی، نیم نگاهی به گیم پلی، گرافیک و به طور کلی بتلفیلد 1 داشته باشیم.

ناشران و توسعه دهندگان بازی های ویدیویی معمولا از ترفند بتای عمومی برای جذب بیشتر مخاطب و رونق دادن پیش خرید ها استفاده می کنند، اما مشکلات و باگ های فراوان و متعدد بتلفیلد 1 جدا از مبحث کیفی گیم پلی، مشکلات فراوانی برای بازیکنان و الکترونیک آرتز ایجاد کرد.

اگر از تجربه بتای عمومی بتلفیلد 1 بی بهره مانده اید، برای لمس بهتر شرایط و کیفیت بازی، ویدیوی اختصاصی زیر را تماشا کنید:

مشکلات بازی از همان بدو ورود به بازی به چشم می آیند؛ زمان بالا آمدن بازی به شدت طولانی بود و تا چندین دقیقه تنها موسیقی متن صفحه اصلی بتلفیلد به گوش می رسید و حتی وقتی وارد منو می شدیم تجربه رابط کاربری جدید دایس به هیچ وجه روان و سریع نبود. این مسئله به منو های اصلی و تنظیم تجهیزات داخل بازی نیز بسط داده شده و اگر می خواستید برای حتی یک لحظه وارد تنظیمات درون نبرد شوید، باید بین 1 تا 5 دقیقه صبر پیشه می کردید.

مشکلات و باگ های فراوان و متعدد بتلفیلد 1 جدا از مبحث کیفی گیم پلی، مشکلات فراوانی برای بازیکنان و الکترونیک آرتز ایجاد کرد.

همین مشکل در موارد متعددی باعث می شد تعادل ورود به نبردها بر هم ریخته و بعضی از بازیکنان دقایقی زودتر از سایرین وارد میدان جنگ شوند؛ کسانی که تجربه گیمینگ آنلاین تیراندازی اول شخص و به خصوص بتلفیلد را دارند از اهمیت این اتفاق آگاه هستند. البته بدون تردید مشکلاتی از این دست در نسخه نهایی مرتفع شده و به احتمال زیاد (حداقل) رابط کاربری بدون ایرادی را تجربه خواهیم نمود.

در ادامه مشکلات فنی، به باگ ها و ایرادات داخل بازی می رسیم. خوشبختانه (بر خلاف روزهای ابتدایی انتشار بتلفیلد 4) مشکل اساسی یا آزار دهنده ای در طول گیم پلی نبرد به چشم نمی خورد. جز مواردی مثل غیب شدن برخی از بازیکنان و یا حرکت های نا معقول لوازم جانبی و باگ های کوچک محیطی، که در نسخه ی بتای یک بازی دور از ذهن به نظر نمی رسد، مورد خاصی مشاهده نشد.

یکی از متعدد باگ های بتای عمومی بتلفیلد 1، غیب شدن کل یا جزئی از بدن سایر سربازان بود. مشکلی که گاهی موجبات خنده بازیکنان را فراهم می کرد.

اما لازم به ذکر است که تجربه کیفی بازی و فریم ریت و نرمی گیم پلی به نظر نمی رسید در بهترین سطح خود بوده و توقعات ما را برآورده نکرد. در لحظات بسیار شلوغ و انفجارهای سنگین شاهد افت فریم جزئی بوده و از سرعت بازی کاسته می شد. اما باز هم این مشکلی نیست که بتوان به کل بتلفیلد 1 بسط داد و امیدواریم در نسخه کامل نهایی رفع شده باشند. (البته تجربه بتلفیلد 4 کمی نگرانی ایجاد می کند، چرا که مشکلات فریم ریت و کیفیت اجرای روزهای ابتدایی انتشار آن بعد از گذشت حدود سه سال هنوز هم بر قرار است.)

بتلفیلد 1 در نگاه اول مخاطب را یاد عنوان استار وارز بتلفرانت می اندازد که با برخی از المان های بتلفیلد هاردلاین ترکیب شده است.

در پردازش خود بازی، بتلفیلد 1 در نگاه اول مخاطب را یاد عنوان استار وارز بتلفرانت می اندازد که با برخی از المان های بتلفیلد هاردلاین ترکیب شده است. در حالی که موفق ترین و یکی از محبوب ترین قسمت های این مجموعه بتلفیلد 4 است، شباهت های بسیار کمتری نسبت به آن دیده می شود. از موسیقی متن و نحوه بار گذاری نبرد گرفته تا حال و هوای کلی محیط گیم پلی همگی یادآور بتلفرانت بوده که البته تجربه ای جذاب و لذت بخش به نظر می رسد.

همانطور که می دانید بتلفیلد 1 روایات جنگ جهانی اول را بازگو کرده و از غربی ترین نقاط اروپا تا شرقی ترین مناطق آسیا را پوشش می دهد. اما نسخه بتای این بازی تنها شامل نقشه صحرای سینای مصر و دو مود مشهور و نام آشنای Conquest و Rush می شود. این منطقه ی بیابانی و خشک، یکی از بزرگترین نقشه های قابل بازی این بازی محسوب شده و با ترکیبی از صحرا و مناطق مسکونی-روستایی گیم پلی پویا و جذابی ارائه می کند.

این مکعب مستطیل فولادی عجیب، یکی از قوی ترین تانک های سنگین دوره جنگ جهانی اول است. 6 نفر سرباز داخل این وسیله نشسته و به جان دشمن می افتند!

شاید ابعاد این نقشه بزرگتر از مناطقی مثل Golmud Railway یا Dragon Valley در بتلفیلد 4 نباشد، اما با توجه به بازه زمانی جنگ جهانی اول و عدم وجود وسایل نقلیه سریع، بسیار وسیع به نظر رسیده و بعضا خسته کننده است. (احتمالا نسخه بتا) تنها دو یا سه تانک، هواپیما و اسب در اختیار بازیکنان هر تیم قرار می داد و اگر از آنها جا می ماندید، باید برای دقایق زیادی به پیاده روی می پرداختید. واضح است که هواپیماهای ملخی آن دوران توانایی مانور و سرعت چندانی نداشته و تانک های سنگین را می توان به لاک پشت های نظامی تشبیه کرد.

موسیقی متن نسخه بتای بتلفیلد 1، محدود اما گوش نواز است. به راحتی می توان موسیقی ساخته شده برای قسمت جدید تیراندازی اول شخص دایس را بهترین نمونه در تاریخ این عنوان دانست.

سخن از اسب به میان آمد، به جرات می توان گفت اضافه شدن اسب به بتلفیلد بزرگترین و بهترین نوآوری خلاقانه سازندگان محسوب می شود. بر خلاف انتظار، فیزیک و گیم پلی اسب در بتلفیلد 1 بسیار خوب و دیدنی طراحی شده و بعد از Red Dead Redemption شاهد یکی از بهترین سوار کاری های سال های گذشته هستیم. کافی است پای به میدان نبرد صحرای سینا گذاشته تا نیروهای شمشیر به دست را در گوشه و کنار محیط ببینید که با سرعت تمام به قصد سر شما یورتمه می روند.

بر خلاف تجربه نسخه های قبلی، اسب سواری و درگیری های وسیله ای در بتای بتفیلد 1 در مرکز و محوریت نبرد قرار ندارد و با توجه به 64 نفره بودن سرور ها جنگ بیشتر روی زمین دنبال می شود. در نتیجه انتخاب مناسب کلاس و خو پیدا کردن با چگونگی رفتار بازیکن در حین جنگ، از مهم ترین المان هایی است که باید یاد گرفت.

متاسفانه شخصی سازی کامل تجهیزات در بتای عمومی بتفیلد 1 در دسترس نبود؛ اما بدون شک نظاره اسلحه های دیدنی آن دوران خالی از لطف نیست.

کلاس های سربازان بتلفیلد 1 دستخوش کمی تغییر شده و شامل چهار نوع Assault (جنگجوی نزدیک با اسلحه های اتوماتیک و ضد تانک)، Medic (دکتر تیم با اسلحه های نیمه اتوماتیک)، Support (نیروی پشتیبان و کم سرعت با اسلحه های سنگین) و Scout (تک تیر انداز های محبوب) می شود. تعادل امکاناتی که در اختیار هر یک از این کلاس ها قرار می گیرد چندان مناسب نیست و کسی که Assault را انتخاب می کند از طیف وسیعی از وسایل انفجاری بهره می برد؛ در حالی که تک تیر انداز ها باید به منور های بی فایده بسنده کنند (که امیدوار هستیم در نسخه نهایی بهتر شود).

فیزیک و گیم پلی اسب در بتلفیلد 1 بسیار خوب و دیدنی طراحی شده و بعد از Red Dead Redemption شاهد یکی از بهترین سوار کاری های سال های گذشته هستیم.

موسیقی متن نسخه بتای بتلفیلد 1، محدود اما گوش نواز است. به راحتی می توان موسیقی ساخته شده برای قسمت جدید تیراندازی اول شخص دایس را بهترین نمونه در تاریخ این عنوان دانست. تم مشهور و آشنای بتلفیلد نیز به شکل و شمایل مشابهی به حال ارکسترال در آمده و در کنار تمامی موسیقی های متن به بازی ابهت و شکوه می بخشد.

احتمالا از دیدگاه برخی از بازیکنان مهم ترین المان یک بازی گرافیک آن است. خوشبختانه می توانیم نوید کیفیت و گرافیک خارق العاده ای را به هواداران بتلفیلد بدهیم. درست است که نسخه بتای عمومی بتلفیلد 1 تنهای یک نقشه را ارایه می کند، اما گرافیک محیط صحرایی و پویای آن به همراه افکت های نورپردازی بی نظیر یکی از بهترین تجربیات گرافیکی نسل جدید را در اختیار بازیکن قرار داد. در ضمن باید در نظر داشته باشیم که احتمالا نسخه نهایی بهبود های گرافیکی زیادی به خود خواهد دید و بیشتر باگ ها رفع و رجوع می شوند.

مطمئن باشید وقتی اولین بار پای به دنیای بتلفیلد 1 بگذارید، دلتان می خواهد سوار یکی از این اسب های چابک شوید. کشتار با شمشیر لذتی نو و جذاب را برای عنوان بتلفیلد به ارمغان آورده است.

در طول نبرد های سخت صحرای سینا، شرایط آب و هوایی متعددی مثل طوفان شن و باد و باران سهمگین بیابانی را تجربه کردیم که تغییرات بی نظیری در روند بازی کردن ایجاد می کرد.

اگر بتلفیلد 1 نهایی بدون مشکل، ایراد و باگ باشد قطعا باید ذکر «بدرود کال آو دیوتی» را در ذهنمان حک کنیم و شک نکنید که بهترین بازی با محوریت جنگ جهانی اول تاریخ را تجربه خواهیم کرد.

بر خلاف بتلفیلد 4 و هاردلاین که تغییرات شرایط تنها اتفاقات از پیش تعیین شده ای باشد که در زمان یا رویداد مشخصی رخ دهند، در بتلفیلد 1 کاملا غیر قابل پیش بینی و در زمان های نا مشخصی اتفاق می افتند؛ حتی شاید در طول یک نبرد هیچ رویدادی را شاهد نباشیم. دقیقا یکی از انتظاراتی که از این بازی داشتیم و خوشبختانه الکترونیک آرتز به آن بها داده است.

سایر تحلیل ها و بررسی ها را باید به عرضه نهایی بازی در ماه آینده موکول کرد، چرا که با تجربه نسخه بتا هرگز نمی توان به نتیجه ای قطعی دست یافت.

در نگاه اول تشخیص این اسلحه از تجهیزات امروزی دشوار است. به همین دلیل است که به جنگ جهانی اول، دوره تولد جنگ افزار های مدرن می گویند.

بتلفیلد 1 یکی از مورد انتظار ترین و خواستنی ترین بازی های پاییز امسال محسوب می شود و تجربه بخش کوچکی از آن لذت بخش بود. بتای بتلفیلد 1 با وجود مشکلات فنی متعدد، نوید بخش یکی از مفرح ترین عناوین نسل هشتم است. اگر چه با توجه به سابقه بد الکترونیک آرتز کمی نگرانی نیز در وجودمان ایجاد شده، اما به نیمه ی پر لیوان نگاه کرده و منتظر انتشار نسخه نهایی می مانیم. اگر بتلفیلد 1 نهایی بدون مشکل، ایراد و باگ باشد قطعا باید ذکر «بدرود کال آو دیوتی» را در ذهنمان حک کنیم و شک نکنید که بهترین بازی با محوریت جنگ جهانی اول تاریخ را تجربه خواهیم کرد. در حالت خوشبینانه، برنده رقابت BF vs CoD امسال از حالا مشخص است!

The post appeared first on .

نیم نگاهی به بتای عمومی Battlefield 1؛ نبردی بی نظیر با چاشنی باگ [تماشا کنید]

نگاهی به نسخه تازه از رابط کاربری تاچ ویز [تماشا کنید]

نگاهی به نسخه تازه از رابط کاربری تاچ ویز [تماشا کنید]

طبق برخی ارزیابی های صورت گرفته، سامسونگ در نظر دارد تاچ ویز کنونی را با نسخه جدیدتری از آن جایگزین نموده و همزمان با عرضه گلکسی نوت 7 آن را در اختیار کاربرانش قرار دهد.

روز گذشته هم ویدئویی که نسخه جدید این رابط کاربری را به تصویر می کشد توسط سایتی به نام HDBlog.it که به زبان ایتالیایی هم هست منتشر گردید. اما همانطور که در ادامه خواهید دید، نسخه جدید تاچ ویز نسبت به گذشته شکل و شمایل تمیزتری پیدا کرده و ساده تر از قبل به نظر می آید.

نکته دیگری که از روی ویدئو می توان تشخیص داد این است که رنگ ها نسبت به قبل کمی ملایم تر و نرم تر به نظر می آیند. در این تصاویر، به کاربر نشان داده می شود که چطور ویجت های مختلف را روی صفحه موبایلش بگذارد، از میان تم های مختلف گزینه دلخواهش را برگزیند و چگونه والپیپرهای مختلف را روی موبایلش ست کند.

در مورد اپلیکیشن های اصلی هم باید بگوییم تغییرات مختلفی در آنها دیده می شود. برای دریافت فایل های APK این رابط کاربری تازه که طبق شایعات Grace UX خوانده خواهد شد می توانید به این در سایت مربوط به XDA Developers مراجعه نمایید. این فایل ها مواردی نظیر SNote، SBrowser، پلیر ویدئو، لانچر و مواردی از این دست را شامل می شوند.

در مورد تاچ ویز هم باید بگوییم که سامسونگ سال هاست به خاطر کاستی های آن، مورد سرزنش قرار می گیرد. برای مثال طبق برخی گفته ها، آیکون های این رابط کاربری بیش از اندازه شکل کارتونی دارند و رنگ های به خدمت گرفته شده روی آن نیزخیلی روشن هستند.

حالا با استناد به ویدئوی منتشر شده که ادعا می شود به نسخه جدیدتر این رابط کاربری تعلق داشته باشد، ظاهرا بخش اعظمی از این مسائل از میان رفته اند. خبر خوب دیگر اینکه ظاهرا قرار است این رابط کاربری روی گلکسی اس 7 و گلکسی اس 7 اج مورد استفاده قرار بگیرد.

The post appeared first on .

نگاهی به نسخه تازه از رابط کاربری تاچ ویز [تماشا کنید]

طبق برخی ارزیابی های صورت گرفته، سامسونگ در نظر دارد تاچ ویز کنونی را با نسخه جدیدتری از آن جایگزین نموده و همزمان با عرضه گلکسی نوت 7 آن را در اختیار کاربرانش قرار دهد.

روز گذشته هم ویدئویی که نسخه جدید این رابط کاربری را به تصویر می کشد توسط سایتی به نام HDBlog.it که به زبان ایتالیایی هم هست منتشر گردید. اما همانطور که در ادامه خواهید دید، نسخه جدید تاچ ویز نسبت به گذشته شکل و شمایل تمیزتری پیدا کرده و ساده تر از قبل به نظر می آید.

نکته دیگری که از روی ویدئو می توان تشخیص داد این است که رنگ ها نسبت به قبل کمی ملایم تر و نرم تر به نظر می آیند. در این تصاویر، به کاربر نشان داده می شود که چطور ویجت های مختلف را روی صفحه موبایلش بگذارد، از میان تم های مختلف گزینه دلخواهش را برگزیند و چگونه والپیپرهای مختلف را روی موبایلش ست کند.

در مورد اپلیکیشن های اصلی هم باید بگوییم تغییرات مختلفی در آنها دیده می شود. برای دریافت فایل های APK این رابط کاربری تازه که طبق شایعات Grace UX خوانده خواهد شد می توانید به این در سایت مربوط به XDA Developers مراجعه نمایید. این فایل ها مواردی نظیر SNote، SBrowser، پلیر ویدئو، لانچر و مواردی از این دست را شامل می شوند.

در مورد تاچ ویز هم باید بگوییم که سامسونگ سال هاست به خاطر کاستی های آن، مورد سرزنش قرار می گیرد. برای مثال طبق برخی گفته ها، آیکون های این رابط کاربری بیش از اندازه شکل کارتونی دارند و رنگ های به خدمت گرفته شده روی آن نیزخیلی روشن هستند.

حالا با استناد به ویدئوی منتشر شده که ادعا می شود به نسخه جدیدتر این رابط کاربری تعلق داشته باشد، ظاهرا بخش اعظمی از این مسائل از میان رفته اند. خبر خوب دیگر اینکه ظاهرا قرار است این رابط کاربری روی گلکسی اس 7 و گلکسی اس 7 اج مورد استفاده قرار بگیرد.

The post appeared first on .

نگاهی به نسخه تازه از رابط کاربری تاچ ویز [تماشا کنید]

نگاهی 360 درجه به پایگاه داده گوگل در اورِگان [تماشا کنید]

نگاهی 360 درجه به پایگاه داده گوگل در اورِگان [تماشا کنید]

گوگل به تازگی یک تور مجازی از پایگاه داده خود در دالاس، ایالت اورگان منتشر نموده که تماشای آن خالی از لطف نیست.

در این ویدئو می توانید به صورت کامل و 360 درجه ای تمامی بخش های مرکز اطلاعات غول جستجوهای اینترنتی را مشاهده نمائید. یکی از توسعه دهنده های گوگل به نام Sandeep تمامی اتاق ها را با جزئیات کامل معرفی نموده و با برخی از کارمندان بخش های مختلف مصاحبه می نماید.

یکی از بخش های جالب این ویدئو اسکنر زیستی چشم است که همه کارمندان باید از آن عبور نموده و وارد مرکز شوند. یا به طور مثال، هارد درایو غول پیکر یا اتاق تجهیزات رنگارنگ گوگل نیز از دیگر جاذبه های آن محسوب می گردند.

توصیه می کنیم ویدئوی زیر را تماشا کنید تا با بخش های اصلی این شعبه از مرکز داده های گوگل آشنا شوید.

The post appeared first on .

نگاهی 360 درجه به پایگاه داده گوگل در اورِگان [تماشا کنید]

(image)

گوگل به تازگی یک تور مجازی از پایگاه داده خود در دالاس، ایالت اورگان منتشر نموده که تماشای آن خالی از لطف نیست.

در این ویدئو می توانید به صورت کامل و 360 درجه ای تمامی بخش های مرکز اطلاعات غول جستجوهای اینترنتی را مشاهده نمائید. یکی از توسعه دهنده های گوگل به نام Sandeep تمامی اتاق ها را با جزئیات کامل معرفی نموده و با برخی از کارمندان بخش های مختلف مصاحبه می نماید.

یکی از بخش های جالب این ویدئو اسکنر زیستی چشم است که همه کارمندان باید از آن عبور نموده و وارد مرکز شوند. یا به طور مثال، هارد درایو غول پیکر یا اتاق تجهیزات رنگارنگ گوگل نیز از دیگر جاذبه های آن محسوب می گردند.

توصیه می کنیم ویدئوی زیر را تماشا کنید تا با بخش های اصلی این شعبه از مرکز داده های گوگل آشنا شوید.

The post appeared first on .

نگاهی 360 درجه به پایگاه داده گوگل در اورِگان [تماشا کنید]