Tagشما

بازی های ویدیویی از شما متنفر نیستند

بازی های ویدیویی از شما متنفر نیستند

زمانی که صحبت از بازی های ویدیویی و کاراکترهای بازی می شود، با شخصیت های از پیش ساخته و برنامه ریزی شده ای طرف هستیم که احساسات انسانی در آن ها جایگاهی ندارد. در GTA V، مردم شهر لوس سنتوس از درک مفاهیمی چون عشق، نفرت و یا حسادت عاجز هستند.

اما پس چرا ما گاهی اوقات در تعامل با این ساخته های دیجیتالی سرگرم کننده، جور دیگری فکر می کنیم؟ احتمالاً تا به حال پیش آمده با تجربه عناوین رقابتی به خصوص بازی های اتومبیلرانی، احساس کرده باشید که شرکت کننده های دیگر از شما متنفر هستند. یا حتی دشمنان بازی های اکشن انگیزه بیشتری برای کشتن شما دارند تا هم رزم های کامپیوتری شما.

کیت استورات (Keith Stuart) نویسنده وبسایت یوروگیمر در قالب تجربه های شخصی خود به کشف علت پیدایش این روابط احساسی بین بازی و بازیکن پرداخته است، در ادامه مقاله او را از زبان خودش می خوانیم.

اگر مطالب من در سایت یوروگیمر را دنبال کرده باشید، می دانید که از 1992 تا 1996 تابستان ها خود را در استودیو Big Red Software گذراندم. این استودیو کوچک کارهای زیادی برای شرکت بازی سازی بزرگ Codemasters انجام داد اما ما حتی با منابع محدودی که داشتیم، عناوین خودمان را هم ساختیم.

استودیو از 6 نفر تشکیل شده بود و کار من در آن جا نوشتن داستان های نه چندان خوب و دستورالعمل های بازی ها بود و بیشتر وقتم را صرف بازی Monkey Island می کردم. در واقع می توانید کاملاً از نقش من در آن استودیو صرف نظر کنید.

اما در سال 1996 ما به شکلی موفق به ساخت بازی خوبی به نام Big Red Racing شدیم، شبیه ساز اتومبیلرانی عجیبی متشکل از خودروهای جیپ و سکوهای پرش مختلف. یکی از مسیرهای مسابقه بازی در سیاره ونوس بود و ما نیز علاقه ای به واقع گرایی نداشتیم.

اما زمانی که نقدهای بازی منتشر شد، ما متوجه اتفاقی غیرطبیعی شدیم. برخی از منتقدین، سیستم هوش مصنوعی بازی را ستایش کردند، آن ها شیفته تلاش حریف های کامپیوتری برای رقابت با گیمر شده بودند. این موضوع اتفاق عجیبی بود چرا که بازی ما هیچ سیستم هوش مصنوعی در اختیار نداشت.

به گفته فرد ویلیامز (Fred Williams)، برنامه نویس بازی، Big Red Racing در واقع از 6 صحنه از پیش ضبط شده مجزا شکل گرفته است. او می گوید:«تمامی حرکات های ماشین ها توسط دست اجرا شده، دست کسی که مسیر مسابقه را طراحی کرده است.»

به بیان بهتر، برای هر مسیر مسابقه ای، طراح، خود تمام مسیر را طی و آن را ضبط کرده. آن ها این کار را 6 بار انجام دادند: هر بار برای یک ماشین در مسابقه. سپس این ویدیوهای ضبط شده به بازی اضافه شدند.

در بازی شما با اطلاعات از پیش ضبط شده طراح بازی مسابقه می دهید. سپس در مراحل بعدی ساخت، Rubber banding به بازی اضافه شد تا سرعت پخش را به شکلی تنظیم کند که ماشین ها تا آخرین دور مسابقه، عقب نمانند.

ما تنها دو برنامه نویس در تیم داشتیم، بودجه ساخت و مهلت ساخت نیز اندک بود، در نتیجه زمان کافی برای توسعه و ساخت هوش مصنوعی قدرتمندی وجود نداشت.

مشکل دیگر این روش به کار رفته آن بود که بازیکن ها هیچ وقت نمی توانستند با ماشین های دیگر برخورد کرده و آن ها را از مسیر مسابقه خارج کنند چرا که در اصل این ماشین ها در مسیر مسابقه حضور نداشتند. هر چند، برخورد های ماشین شما تشخیص داده می شد تا کار دشوارتر از قبل شود.

این موضوع سبب شد تا بسیاری از بازیکن ها احساس کنند هوش منصوعی بازی با آن ها دشمن است. آن ها از این حس رقابت لذت می بردند و باور داشتند که شخصی که بولدزر را می راند، تنها هدف زندگی اش نابودی آن ها است.

هیچ شخصیتی بولدرز را کنترل نمی کرد. گیمرها بودند که این کاراکتر را در ذهن شان خلق کردند. البته همه ما در مورد Rubber banding می دانیم، تکنیکی مورد استفاده در بازی های اتومبیرانی که سرعتی اضافه تر به ماشین های عقبی داده می شود تا به گیمر نزدیک تر شده و احساس رقابت کاذبی ایجاد کند.

ما همچنین روی سری بازی Micro Machines کار کردیم و هنگام پرت کردن بازی از کنسول به کامپیوتر، ویلیامز متوجه شد که تمامی ماشین های هوش مصنوعی بازی، زمانی که در صحنه دیده نمی شوند، دارای ثبات بی انتها روی جاده هستند و هیچ گاه از مسیر خود خارج نمی شوند.

اما این ویژگی، تقلبی فنی بود و تنها اطمینان حاصل می کرد که حس رقابتی دائمی در روح بازی دمیده شود. نکته جالب در مورد Big Red Racing این است که این موضوع بیشتر از لحاظ روانی اثر خود را می گذارد. بازی این حس را به مخاطب خود القا می کند که گویا انگار ماشین های دیگر از گیمر تنفری دیرینه و بی انتها دارند.

ما به عنوان تیم سازنده متوجه شدیم که شرایط مشابهی در عنوان Micro Machines نیز برقرار است. در این بازی، هر مربع 12 در 12 پیکسل گرافیک بازی نقش یک کاشی هدایت کننده را دارد: این کاشی ها شامل دستورات ساده ای هستند که ماشین های کنترل شده توسط کامپیوتر با رد شدن از روی آن ها، می فهمند که باید در چه سمتی حرکت کنند.

بخشی از اطلاعات نهفته در این کاشی ها، پیکانی بود که به ماشین ها نشان می داد باید در چه جهتی بچرخند. اگر آن ها از مسیر مسابقه خارج می شدند، تمامی کاشی ها راه برگشت به مسیر را نشان می دادند. در بازی هیچ هوش مصنوعی وجود نداشت و تنها ماشین ها علائم را رعایت می کردند. اما زمانی که ما بازی را به پلتفرم کامپیوتر پرت می کردیم، متوجه شدیم که شرایط شکل دیگری به چشم می آید.

جاناتان کارترایت (Jonathan Cartwright) برنامه نویس دیگر استودیو در این باره می گوید:«اگر یک ماشین به زور از مسیر مسابقه خارج می شد، به سرعت به سمت مسیر باز می گشت و به احتمال زیاد با ماشین دیگری برخورد می کرد، در نتیجه به نظر می آمد که کاراکترهای بازی درگیر رقابتی وفقه ناپذیر و شدید با یکدیگر هستند.

به خاطر وجود برخی از قطعاتی که در گوشه های مسیر وجود داشت، ماشین ها سریع تر می رفتند و سپس به سمت داخل مسیر سُر می خوردند، در نتیجه گویا انگار ماشین ها در حال انجام حرکات نمایشی بودند.

حالا خود ماشین گیمر را که با ماشین های دیگر برخورد می کند، به معادله بالا اضافه کنید تا متوجه شوید چرا بازی در آن زمان هیچ وقت خسته کننده نمی شد. گیمرها احساس می کردند تو کاراکتر اسپایدر و امیلیو کینه ای سخت نسبت به یکدیگر دارند و هدفشان در هنگام مسابقه، نابودی یکدیگر است.

حتی آن ها فکر می کردند که ماشین های دیگر با خودشان نیز مشکل دارند. نتیجه این تصورات، عنوانی موفق و سرگرم کننده روی کنسول های قدیمی بود. حتی خود من نیز فریب این تصورات را خورده بودم تا اینکه فهمیدم مکانیزم بازی چگونه است. فکر کنم برای همین است که می گویند، ترجیح می دهید هیچ وقت ندانید که سوسیس های خوشمزه چگونه تولید می شوند.

Micro Machines و بی شمار بازی ویدیویی دیگر نشان دادند که اگر شما به اندازه کافی سیستم های محاسباتی فیزیکی را درون یک بازی قرار بدهید، یک نوعی از هوش از نتیجه این تعاملات، پدیدار می شود. این جادو عجیب به این دلیل اتفاق می افتد که ما انسان ها تمایل داریم تا به اطرافمان با احساسات و ویژگی های انسانی، جان ببخشیم، حالا چه ماشین باشند یا حیوانات.

به همین علت است که خیلی ها روی اتومبیل خود اسم می گذارند یا گااهی احساس می کنند که وسایل خانه مثل تستر یا شیر آب گرم با آن ها سر لج دارند. ما برای هر چیزی که در اطرافمان قرار دارد، عمق احساسی قائل می شویم چرا که ما دنیا را این گونه درک می کنیم.

زیبایی بازی های ویدیویی نیز در ورای همین اصل نهفته است. بازی ها نوعی رابطه بین گیمر و طراح بازی ایجاد می کنند، آن ها به ما اجازه می دهند تا ما روایت ها و ادراک خودمان را برای ساده ترین و کوچک ترین جزییات، متصور شویم.

جاناتان Gauntlet را به عنوان نمونه عالی دیگری مثال می زند. در این بازی، هیولاها و غول های دشمن در نزدیکی دیوارهای اتاق جمع می شدند تا با دنبال کردن صدا یا بوی گیمر، او را در چنگ خودشان بگیرند.

واقعیت آن است که بازی تنها از مختصات صفحه ای XY استفاده می کند که هیولاها با رسیدن به دیوار، متوقف می شوند. با وجود ساده بودن، این مکانیزم برای بازی بسیار کارآمد و مناسب بود. به محض آن که منطق پشت بازی را متوجه شوید، می توانید از آن به سود خود استفاده کنید اما همه چیز به تفسیر و درک شما بستگی دارد.

معنای هر روایت و داستانی در میان نویسنده و مخاطب جریان دارد. فضایی در این بین وجود دارد که به ما اجازه می دهد تا احساسات، ترس ها و امیال خودمان را درگیر داستان کنیم. این ویژگی، زیبایی تمامی هنرها است.

در مورد بازی های ویدیویی، این روابط در زمان حال است، آن هم به خاطر روایت و داستانی که انگار به ما پاسخ می دهد یا ما بر روی آن سلطه داریم.

به همین علت است که ما 200 ساعت از وقتمان را بدون هیچ پشیمانی در بازی Witcher 3 سپری یا Spelunky را سال های سال، تجربه کردیم.

ما با وجود آن که می دانیم بازی های Telltale بر خلاف ادعایشان، انتخابات واقعی چندانی را در اختیار گیمر قرار نمی دهند، همچنان نگران شخصیت های بازی هستیم و نمی خواهیم آن ها را ناامید کنیم. زمانی که عبارت «کلمنتاین این اتفاق را به یاد خواهد سپرد» در بالای بازی ظاهر می شود، تاثیر شگرفی روی ما می گذارد چرا که انتظارات ما از بازی ها را تایید می کند و کاری که دنیای خارج از کنترل ما انجام می دهد. به یاد می سپرد، پاسخ داده و اهمیت می دهد.

منتقدین بازی Big Red Racing ساده یا احمق نبودند، آن ها تنها نسخه بهتر دیگری از بازی را در ذهنشان ساخته بودند. کلید موفقیت هر داستانی برای هر سیستمی در بی نقص بودن یا خوب بودن آن نیست. راز اصلی در باورپذیر کردن آن است.

The post appeared first on .

بازی های ویدیویی از شما متنفر نیستند

ماژول جدید Moto Z، موبایل شما را به یک پرینتر همراه تبدیل می کند

ماژول جدید Moto Z، موبایل شما را به یک پرینتر همراه تبدیل می کند

خرداد ماه امسال کمپانی لنوو که در حاضر به نوعی مالک موتورولا است، تعریف نوآورانه و جدیدی از یک موبایل «ماژولار» ارائه کرد؛ به نحوی که خبری از قطعات قابل تعویض نبود، بلکه لوازم جانبی کاربردی به دستگاه اصلی اضافه می شود.

تاکنون نمونه های متعددی از این لوازم ماژولار که با نام Moto Mods شناخته می شوند روانه بازار شده و انواع باتری های اضافه، پروژکتور، اسپیکر و لنزهای افزایش میدان دید در اختیار کاربران قرار دارد.

اما نکته جالب توجه جایی است که موتورولا انحصار توسعه قطعات ماژولار را در اختیار خودش نگه نداشته و با راه اندازی برنامه ای ویژه به اشخاص و استارتاپ های ثالث اجازه می دهد لوازمی جدید، خلاقانه و بهتر به موتو مادز اضافه کنند.

یکی از این مادهای قابل توجه که اخیراً در وب سایت قرار گرفته تا به جمع ماژول های تلفن هوشمند Moto Z اضافه شود، پرینتر Smart Z است. دستگاهی که به پشت بدنه موبایل متصل شده و می تواند عکس های کاربر را مستقیماً چاپ کند.

شرکت Team One که وظیفه توسعه این پرینتر خاص را بر عهده دارد، قیمت 100 دلار را برای این ماد در نظر گرفته اما Smart Z به کسانی که از پروژه جمع سپاری حمایت کنند، با قیمت 60 دلار ارائه می شود.

گفتنی است ماژول پرینت فوری موتورولا اگر طی دو ماه آینده بیش از 10 هزار دلار پشتیبانی شود، تا آبان ماه سال آتی به دست علاقه مندان خواهد رسید.

شاید به خواندن این خبرها علاقمند باشید:

 

The post appeared first on .

ماژول جدید Moto Z، موبایل شما را به یک پرینتر همراه تبدیل می کند

انگشتر Nimb در مواقع خطر به یاری شما می آید؛ نجات در سه ثانیه

انگشتر Nimb در مواقع خطر به یاری شما می آید؛ نجات در سه ثانیه

طبیعتاً خبر دادن به آشنایان یا پلیس در شرایط غیرمعمولی و بعضاً خطرناک از طریق تماس موبایلی و روش های مشابه، فرآیندی زمانبر و گاهی اوقات دشوار است.

تاکنون گجت های متعددی برای تسریع و تسهیل این مسئله روانه بازارهای بین المللی شده اند اما احتمالاً انگشتر هشدار Nimb یکی از بهترین گزینه ها خواهد بود.

اوایل سال جاری استارتاپ کوچکی پرده از ایده خلاقانه سیستم SOS انگشتری کوچک در وب سایت جمع سپاری کیک استارتر برداشت که توانست به خوبی توجه مردم را به خود جلب کند.

این انگشتر هوشمند به سادگی با کمک بلوتوث به موبایل متصل شده و به اختیار کاربر می تواند پیغام درخواست کمک به دوستان، آشنایان و سرویس های امنیتی از پیش تعیین شده ارسال نماید.

برای این منظور کاربر می بایست حداقل 3 ثانیه دکمه تعبیه شده در ناحیه زیرین حلقه را بفشارد، که به نوعی احتمال فشرده شدن غیر عمدی آن را به اندازه کافی پایین می آورد.

بعد از ارسال پیام درخواست کمک به وسیله ویبره و نوتیفیکیشن به موبایل اهالی مرتبط هشدار داده شده و سایر افرادی که مدل مشابهی از این انگشتر را خریداری کرده اند نیز باخبر می شوند.

گفتنی است مراحل توسعه این انگشتر کاربردی و جالب توجه به پایان رسیده و در آینده نزدیک روانه بازار می شود.

The post appeared first on .

انگشتر Nimb در مواقع خطر به یاری شما می آید؛ نجات در سه ثانیه

هرکدام از این پنج اشتباه، کسب و کار شما را با شکست مواجه می کند

هرکدام از این پنج اشتباه، کسب و کار شما را با شکست مواجه می کند

هدف نهایی هر کارآفرین، این است که کارش را وسعت دهد و منفعت کسب کند، عملی که به هیچ وجه آسان نیست. برای موفقیت در هر کاری، باید استراتژی خاصی اتخاذ شود.

گاهی اکثر کارآفرینان با اینکه رویکرد درستی دارند و بهترین تصمیمات را می گیرند، اما اشتباهاتی می کنند که باعث می شود نتیجه ی کار خلاف انتظارات شان شود.

در زیر به اشتباهاتی اشاره می شود که با درس گرفتن از آنها، می توانید موفقیت چشمگیری را در کسب و کار خود پیدا کنید.

  1.  نادیده گرفتن شکایت و نظر مشتری

Sadiq Samji مدیرعامل شرکت Allure HBF (تولیدکننده ی محصولات طبیعی مو) می گوید:

به حرف مشتری های تان گوش دهید و از آنها درس بگیرید. تا زمانی که از رضایتمندی مشتری مطمئن نشدید به فکر توسعه ی کار نباشید.

عاملی که موفقیت یا شکست محصول شما را رقم می زند، مشتری است. بر اساس تحقیقات در پس هر مشتری که شکایت می کند، 26 تای دیگر ناراضی هستند اما ساکت هستند. به عبارتی دیگر با نادیده گرفتن یک مشتری شاکی، 26 تای دیگر را نیز از دست می دهید.

فقط کافی است تصور کنید چه اوضاعی می شود اگر نارضایتی این 27 مشتری به دیگران نیز برسد. شرایطی ایجاد کنید که همه ی مشتری ها بتوانند به راحتی نظرشان را بگویند. هرگز تقاضاها و پیشنهادات آنها را نادیده نگیرید.

  1. منفعت-محوری

قطعا هدف هر کسب و کاری سودآوری است. اما قرار دادن سود به عنوان تنها اولویت، اشتباه بزرگیست. معمولا این صاحبان کار محصول بی کیفیت خود را در یک بسته بندی مجلل عرضه می کنند، اما با این وجود نیز نمی توانند موفق شوند.

اگرچه این کسب و کارها سود فوری بدست می آورند، اما پایدار نمی مانند. هیچ کس پولی که به زحمت درآورده را خرج کالای بی کیفیت نمی کند. زمانی که مشتری ها از بی کیفیتی این کالاها باخبر شوند، نه تنها خودشان دیگر از آن استفاده نمی کنند، بلکه نظر منفی شان باعث عدم مراجعه ی دیگر مشتری ها نیز می شود.

به جای فروش بیشتر به کیفیت خوب کالا فکر کنید. آنقدر کیفیت را بالا ببرید که مشتری به هر قیمتی به مغازه ی شما بیاید و تعداد بیشتری از آن را بخرد.

  1. انتظار برای شروع خوب

اکثر کارآفرینان مشتاق متاسفانه برای شروع کار منتظر بهترین فرصت و امکانات می مانند، اما با مطالعه ی زندگی کارآفرینان بزرگی مانند ، ، و دیگران می بینیم که نه تنها هیچ کدام از ابتدا همه ی منابع را نداشته اند، بلکه از کارهای ابتدایی مانند روزنامه فروشی شروع کردند.

حقیقت این است که هرگز زمان مناسب برای شروع کار وجود ندارد و اگر وجود داشته باشد همین الان است. بهترین راه برای شروع کار، آشنایی با اصول است. می توانید از طریق رسانه ها، کتاب ها و غیره، شرح زندگی افراد موفق را بخوانید و ببینید چگونه به آنجا رسیده اند.

  1. نادیده گرفتن علم

گاهی کارآفرینان فکر می کنند که دانش لازم برای تمام مسیر کارشان را دارند، در حالی که با گذر زمان، روش های متفاوت و جدیدتری از تبلیغات گرفته تا فروش محصول و … ابداع می شود که اگر یک کارآفرین آنها را در نظر نگیرد، از قافله ی دیگر کارآفرینان جا می ماند.

برای رشد فروش و گسترش کار، باید تا می توانید از جزئیات رخ داده شده در کارتان باخبر شوید و رویکردهای استراتژیک اتخاذ کنید. مهارت های جدید یاد بگیرید و کتاب های نوشته شده توسط افراد موفقی را بخوانید که این مسیر را تجربه کرده اند. به روز باشید و در صورت نیاز دانش های جدید را فرا گیرید.

  1. تک روی کردن

برای یک کارآفرین مهم است که از مخارج اضافی چشم پوشی کند و تا می تواند با کارمندان کم، کار خود را شروع کند. اما نباید این گونه باشد که خود به تنهایی کار کند، زیرا در این حالت نیز موفق نخواهد شد.

کسب و کار موفق، بخش های متفاوتی از تولید تا بازاریابی را در بر می گیرد. اگر بخواهید برای کم کردن مخارج همه ی این کارها را یک نفره انجام دهید با شکست مواجه می شوید.

راه حل این است که برای قسمت های حیاتی و مهم، کارمندانی را استخدام کنید و هر چه کارتان وسعت پیدا می کند کارمندان بیشتری به آن اضافه کنید.

جمع بندی

جهان کسب و کار مانند زمین رزمی است که هر صاحب کاری به دنبال تعیین قلمرو است. اکثر استارتاپ ها از بین می روند زیرا از دانش عمومی باز می مانند. آنها متوجه اهمیت برخی کارهای کوچک نمی شوند و همان کارها موجب شکست شان می شود.

از اشتباهات بالا درس بگیرید. راه حل ها را به کار گرفته تا برند تان الگوی استارتاپ های دیگر شود.

The post appeared first on .

هرکدام از این پنج اشتباه، کسب و کار شما را با شکست مواجه می کند

روزیاتو: ۱۵ خطای دید فوق العاده که ذهن شما را به چالش می کشند [قسمت دوم]

روزیاتو: ۱۵ خطای دید فوق العاده که ذهن شما را به چالش می کشند [قسمت دوم]

توهم های بصری -یا خطای دید- از جمله مسائلی هستند که در هر روز و ساعتی احتمال دارد آنها را تجربه کنیم و از این طریق ذهن مان به چالشی جدی کشیده شود. روزیاتو در یکی از پست های اخیرش به ۱۵ مورد بسیار جالب از همین خطاهای دید پرداخته و اگر شما نیز کنجکاو هستید تا آنها را مشاهده نمایید، توصیه می کنیم سری به این مطلب جالب و سرگرم کننده زده و آن را از نظر بگذرانید.

The post appeared first on .

روزیاتو: ۱۵ خطای دید فوق العاده که ذهن شما را به چالش می کشند [قسمت دوم]