Tagچرا

God Of War : چرا کریتوس به اساطیر نورس مربوط شده است؟

God Of War : چرا کریتوس به اساطیر نورس مربوط شده است؟

http://up.vbiran.ir/uploads/37973146657124444052_God-of-War-2016-KeyArt-44.jpg

God Of War در کنفرانس سونی سر و صدای زیادی به راه انداخت و ما را با آن لحظات آرام تر و بدون خشونتش، با تغییر زاویه ی دوربین و همچنین رفتار پدرانه ی کریتوس غافلگیر نمود. در مراسم E3 کارگردان بازی یعنی “کوری بارلوگ” ( Cory Barlog)  مصاحبه ای با خبرنگار انجام داد و در مورد اساطیر نورس توضیحاتی ارائه نمود.

“بارلوگ” در مورد تغییر خدایان و فرهنگ های درون بازی از اساطیر یونان به خدایان نورس مطالبی را گفتند، که میتوانیم بفهمیم کریتوس سفری احتمالی از یونان به نروژ یا اسکاندیناوی داشته است. “بارلوگ” همچنین تایید کرد که کریتوس در عصر وایکینگ ها حضور ندارد. ایشون اضافه کردند: “بسیاری از مردم که به اساطیر نورس می اندیشند همزمان به فکر وایکینگ ها هم می افتند، و باید بگویم که این دوران شگفت انگیز ماقبل تاریخ وجود دارد، دوران مهاجرت بزرگ و حتی قبل از آن. در عصر وایکینگ ها آن ها همیشه می گفتند که خدایان ما را رها کرده است. ثور و لوکی و اودین همه زمانی روی زمین بوده اند ولی حالا دیگر نیستند. وایکینگ ها برای آن ها(خدایان) می جنگند در حالی که خدایی پیش آن ها نیست و همه رها شده اند. داستان خدای جنگ در دوران ماقبل از عصر وایکینگ ها می باشد. یعنی در زمانی که خدایان هنوز روی زمین بوده اند، زمانی که اهریمن ها و هیولاها وجود داشتند و هنوز منقرض نشده بودند (فک کنم کریتوس همشونو منقرض می کنه!). این فضای جالبی خواهد شد، چرا که به ما این اجازه را می دهد تا تصور به خصوص خود از اساطیر نورس را داشته باشیم.

http://up.vbiran.ir/uploads/24704146657263542254_original1.jpg

آقای “بارلوگ” همچنین توضحاتی ارائه نمودند که چطور داشتن یک پسربچه می تواند کریتوس را دوباره به God Of War آورد و در خلق سری جدید کمک کند.

به گفته ی ایشون: “شما در بازی یک بچه دارید و این ممکن است زاویه ی دید شما نسبت به همه چیز را تغییر دهد. من فکر کردم یک  پتانسیل بالقوه وجود دارد اگر به کریتوس یک شانس دیگر برای پدر بودن بدهیم.

البته هنوز در مورد چگونگی انتقال کریتوس از کوه المپیوس به اسکاندیناوی چیزی گفته نشده ولی قطعا توضیحی منطقی وجود دارد.

بازی God Of War در تاریخی نامشخص بصورت انحصاری برای PS4 ریلیز خواهد شد.

God Of War : چرا کریتوس به اساطیر نورس مربوط شده است؟

(image)

God Of War در کنفرانس سونی سر و صدای زیادی به راه انداخت و ما را با آن لحظات آرام تر و بدون خشونتش، با تغییر زاویه ی دوربین و همچنین رفتار پدرانه ی کریتوس غافلگیر نمود. در مراسم E3 کارگردان بازی یعنی “کوری بارلوگ” ( Cory Barlog)  مصاحبه ای با خبرنگار انجام داد و در مورد اساطیر نورس توضیحاتی ارائه نمود.

“بارلوگ” در مورد تغییر خدایان و فرهنگ های درون بازی از اساطیر یونان به خدایان نورس مطالبی را گفتند، که میتوانیم بفهمیم کریتوس سفری احتمالی از یونان به نروژ یا اسکاندیناوی داشته است. “بارلوگ” همچنین تایید کرد که کریتوس در عصر وایکینگ ها حضور ندارد. ایشون اضافه کردند: “بسیاری از مردم که به اساطیر نورس می اندیشند همزمان به فکر وایکینگ ها هم می افتند، و باید بگویم که این دوران شگفت انگیز ماقبل تاریخ وجود دارد، دوران مهاجرت بزرگ و حتی قبل از آن. در عصر وایکینگ ها آن ها همیشه می گفتند که خدایان ما را رها کرده است. ثور و لوکی و اودین همه زمانی روی زمین بوده اند ولی حالا دیگر نیستند. وایکینگ ها برای آن ها(خدایان) می جنگند در حالی که خدایی پیش آن ها نیست و همه رها شده اند. داستان خدای جنگ در دوران ماقبل از عصر وایکینگ ها می باشد. یعنی در زمانی که خدایان هنوز روی زمین بوده اند، زمانی که اهریمن ها و هیولاها وجود داشتند و هنوز منقرض نشده بودند (فک کنم کریتوس همشونو منقرض می کنه!). این فضای جالبی خواهد شد، چرا که به ما این اجازه را می دهد تا تصور به خصوص خود از اساطیر نورس را داشته باشیم.

(image)

آقای “بارلوگ” همچنین توضحاتی ارائه نمودند که چطور داشتن یک پسربچه می تواند کریتوس را دوباره به God Of War آورد و در خلق سری جدید کمک کند.

به گفته ی ایشون: “شما در بازی یک بچه دارید و این ممکن است زاویه ی دید شما نسبت به همه چیز را تغییر دهد. من فکر کردم یک  پتانسیل بالقوه وجود دارد اگر به کریتوس یک شانس دیگر برای پدر بودن بدهیم.

البته هنوز در مورد چگونگی انتقال کریتوس از کوه المپیوس به اسکاندیناوی چیزی گفته نشده ولی قطعا توضیحی منطقی وجود دارد.

بازی God Of War در تاریخی نامشخص بصورت انحصاری برای PS4 ریلیز خواهد شد.

God Of War : چرا کریتوس به اساطیر نورس مربوط شده است؟

استریم موسیقی یا تملک همیشگی آن؛ چرا iTunes در سیزده سالگی همچنان غیر کاربردی است؟

استریم موسیقی یا تملک همیشگی آن؛ چرا iTunes در سیزده سالگی همچنان غیر کاربردی است؟

سیزده سال پیش، در ۲۸ آوریل ۲۰۰۳، اپل انقلاب دیگری را رقم زد. استیو جابز روی صحنه رفت، سرویس های استریم و اشتراک موسیقی را به باد انتقاد گرفت و سپس «iTunes Music Store» را به همه شناساند؛ فروشگاهی که می خواست صنعت موسیقی را به طور کامل متحول کند و تبدیل گردد به راه و رسمی نو در عرضه موسیقی. این فروشگاهی مجازی آمده بود تا پایان بخشی باشد برای راهی که فروشگاه های فیزیکی ِعرضه موسیقی در پیش داشتند. و تا حد زیادی هم موفق شد.

iTunes در سال ۲۰۰۱ رونمایی شد و در سال ۲۰۰۳، جابز فروشگاه موسیقی را نیز به آن افزود. همین موضوع باعث شد تا نوع نگرش مردم به نحوه خریداری موسیقی، و حتی فروش آن از سوی کمپانی های سازنده و عرضه کننده، در بیشتر نقاط جهان دست خوش تغییر گردد.

فروشگاه موسیقی آیتونز، برای اولین بار با کیفیتی قابل قبول، آثار جدید هنرمندان را به هواداران مشتاق می رساند. تا قبل از آن، یک کاربر ملزم بود تا همه آلبوم را خریداری کند و سپس صاحب آن به شمار آید اما آیتونز این ویژگی را به کاربر بخشید که صرفا یک آهنگ از درون یک آلبوم را خریداری کرده و تصاحب نماید؛ آن هم با قیمتی کاملا قابل قبول.

در این میان مشکلاتی هم وجود داشت. فعالان این صنعت در ابتدا چندان به آن خوشبین نبودند و ترجیح می دادند آلبوم ها را به شکل یکجا به کاربر بفروشند و یا شنودگان را با محدودیت هایی رو به رو ساخته و سپس کسب درآمد بیشتری از آنها داشته باشند، اما کاربران تا حد بسیار زیادی عاشقش بودند. کار به جایی رسید که در سال ۲۰۱۳، اپل خبر داد که در ده سال فعالیت این فروشگاه موسیقیایی، موفق به فروش ۲۵ میلیارد قطعه موسیقی (تک آهنگ) شده است.

اما کافیست نام آیتونز را به گوگل بدهید. مشکلی وجود دارد؟

اپل ۱۵ سال پیش این نرم افزار را رونمایی کرد و صرفا فروشگاه آن اکنون ۱۳ سال عمر دارد. اما هنوز که هنوز است، کاربران در خصوص رابط کاربری گیج کننده، ویژگی های عجیب و ناتوانی اپل از ساده تر کردن آن، شکایت فراوان دارند.

گاهی یک شرکت بزرگ از تطهیر و بهبود دادن محصول خود ناتوان می ماند و در این میان، iTunes سهم اپل شده است؛ نرم افزاری که از همان ابتدای کار، بیش از اندازه سنگین و شلوغ بوده و گویا شرکت یاد شده هیچ تصمیمی مبنی بر ساده سازی اش ندارد.

یک مورد دیگر…

آیتونز در سال ۲۰۰۳

در سال ۲۰۰۳، مجله «تایم» iTunes را برای مفهوم ساده و کاربردی اش ستایش کرد و از آن به عنوان «جذاب ترین ابداع سال» نام برد. حالا، هیچ یک از این دو را نمی توان به نرم افزاری که اپل همچنان در حال توسعه اش است، نسبت داد.

آیپاد، آیفون و مک بوک هر کدام بخشی نمادین از دنیای تکنولوژی هستند که در گذر زمان، بهبودهایی عالی داشته اند اما iTunes، به جز مواردی جزیی، هنوز هم شبیه به همان نرم افزاری است که در سال ۲۰۰۳ فراگیر شد.

علت چیست؟ به سادگی می توان گفت اپل به جای ساده سازی قابلیت های موجود در iTunes، تلاش نمود تا ویژگی های بسیار زیاد دیگری را نیز به آن اضافه نماید. برای مثال: فیلم های سینمایی، سریال های تلویزیونی، پادکست ها، اپلیکیشن و گیم های آیفون و آیپد و در این اواخر هم «اپل موزیک».

«مارکو آرمنت» (Marco Arment)، شخصی که پشت پرده توسعه ی «Tumblr» و «Instapaper» بوده، می گوید: «اپل به توسعه دهندگانش ماموریتی غیر ممکن داده و درخواست نموده تا هر چه می توانند، به یک نرم افزار قابلیت های مختلف اضافه کنند.»

آقای آرمنت می گوید که نتیجه همین رویکرد، تبدیل شده است به یک جهنم سمی که مملو از ناپایداریست. بیایید نگاهی داشته باشیم به بزرگترین مشکلاتِ تک اپلیکیشنی که اپل می خواهد در آن همه چیز را یکجا در اختیارتان بگذارد:

  • بلعیدن فضای داخلی: فضایی که آیتونز به خود اختصاص می دهد به طور عجیبی فراتر از فضای فایل های موسیقی است که در آن جای گرفته اند.
  • کندی: به لطف قابلیت های بسیار زیادی که در همه زمینه ها در آن جای گرفته اند، با یک نرم افزار یکپارچه ی بسیار سنگین رو به رو هستید.
  • عدم وجود زیبایی بصری: از منظر طراحی، درک آیتونز چندان هم ساده نیست و کاربر وقتی برای اولین بار با آن مواجه می شود، نمی تواند به راحتی نحوه استفاده از آن را درک کند. جدا از زبان طراحی نامطلوب برای عصر کنونی، این نرم افزار ظاهری غیر جذاب دارد و البته بخش های خاکستری رنگ بسیار زیاد آن نیز به زیبایی اش کمکی نمی کند.
  • عدم وجود ارتباط اجتماعی و آنلاین: اپل البته تلاشش را کرد. Ping را به یاد می آورید؟
  • مدیریت ضعیف فایل ها: اپل، آیتونز را ساخته تا کاربران توسط آن بتوانند فایل های خود را مدیریت کنند. ولی کافیست صرفا سری به دنیای مجازی زده و در آن جستجویی انجام دهید برای مدیریت کردن فایل ها تا با انبوهی از مقالات آموزشی رو به رو گردید. همانگونه که می دانید، iTunes در واقع یک نرم افزار مدیریت یکپارچه ی فایل هاست و اگر کارش را به شکل مطلوب انجام می داد، با این حجم از مقالات رو به رو نمی شدیم.
  • موسیقی یک اولویت نیست: اپل ادعا می کند که iTunes می تواند نقش یک پخش کننده موسیقی عالی را برایتان بازی کند در صورتی که چنین نیست. تمرکز، حالا بر روی فروش اپلیکیشن، کتاب و سایر محتوای دیجیتال قرار گرفته است. با تمرکز ویژه ای که سایر بخش های این فروشگاه بزرگ از سوی اپل دیده اند، تا حدی می توان گفت که پر رنگ تر از بخش موسیقی گشته و اصلی ترین و پایه ای ترین قابلیت iTunes را به کناره ای رانده اند.

شاید تصور کنید که با وجود این همه مشکل که اتفاقا بارها از سوی دیگران بیان شده اند، اپل تلاش کند تا در روندی که در پیش گرفته تغییراتی حاصل نماید، اما جالب اینجاست که خود این شرکت هیچگاه نیازی به ایجاد تغییر در آیتونز ندیده است، چرا که کاربران در حالت کنونی و با وجود گلایه هایی که دارند، باز هم به شکل گسترده از آن بهره می جویند.

کاربران هنوز به دو مقوله توجه و علاقه ای بیش از اندازه دارند: آیفون و موسیقی. در این حالت و در صورت علاقه به تملک موسیقی، انتخابی به جز iTunes در برابر شان باقی نمی ماند. در این میان ولی برخی مسائل در حال دگرسویی هستند. «جان پاتریک» (John Patrick )، یکی از تحلیلگران دنیای تکنولوژی و شخصی که در این رابطه قلم می زند، می گوید: «صرف هزینه در زمینه موسیقی، از تصاحب آن به سوی گوش (استریم) کردن به آن میل کرده است. در نتیجه اپل نیز به سختی تلاش می کند تا بتواند بیشترین سهم از همین بازار را از آن خود کند.»

سرویس استریم موسیقی اهالی کوپرتینو به نام «اپل موزیک»، یک قمار بزرگ بوده که البته نتیجه هم داشته. این سرویس اشتراک موسیقی تنها در عرض ۱۰ ماه فعالیت، که ماهانه برای استفاده از آن، ۹.۹۹ دلار پرداخت می کنند.

در سال ۲۰۱۱، حجم فروش و درآمد «App Store» از فروش موسیقی در iTunes پیشی گرفت. پس از آن نیز همواره درآمد اپل از فروش موسیقی توسط iTunes رو به کاهش رفته است. همه این ها، بیانگر یک موضوع است که پیشتر به آن پرداختیم: دیدگاه کاربران نسبت به تصاحب موسیقی تغییر کرده است.

در این بین، اپل تلاش می کند تا برخی ویژگی های iTunes که پیشتر سر و صدای زیادی کرده بودند را حذف نماید. برای مثال، پیش از این والدین می توانستند رقمی بین ۱۰ الی ۵۰ دلار را به حساب فرزند خود منتقل کنند تا او نیز توسط همین مبلغ، محتوای مورد نظرش را خریداری کند. از طرفی، جالب است که آخرین نسخه از آیتونز، صرفا این موضوع را دربرگرفته بود: «این بروز رسانی قابلیت سینک (هماهنگ شدن) iTunes را با آیفون SE و آیپد پرو (۹.۷ اینچی) مهیا می کند.»

بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بیان می شود که اکنون در ایالات متحده درآمد شرکت های ضبط و پخش کننده موسیقی از استریم آنلاین توسط کاربران توسط سرویس های اشتراکی بیشتر از فروش مستقیم موسیقی است.

در ۲۸ آوریل ۲۰۰۳ و هنگامی که جابز روی صحنه رفت تا خبر اضافه شدن فروشگاه موسیقی را به iTunes بدهد، سرویس های اشتراک موسیقی وجود داشتند. جابز از کیفیت نه چندان مطلوب آنها، دسترسی دشوار به اینترنت (در آن زمان) گفت و عنوان نمود حتی برای دانلود چند قطعه موسیقی به شکل رایگان و غیر قانونی، کاربر وقت زیادی را هدر می دهد، چرا که نیازی به خرید کل آلبوم ندارد. اما حالا، افراد می توانند از اپل همان چهار قطعه موسیقی مورد نظرشان را با پرداخت مبلغی کمتر از ۴ دلار خریداری کنند و یک ساعت زمان خود را برای پیدا کردن نسخه با کیفیت معمولی و غیر قانونی در اینترنتی با سرعت پایین ،هدر ندهد.

جابز در یکی دیگر از رویدادهای بعدی اپل گفت:

در دوره ی پس از جابز، حتی به نظر می رسد که کیفیت بالای نرم افزارها نیز دیر در اولویت های اپل نیست و این شرکت نیازی نمی بیند تا مشغول بهبود دادن آنها شود. در واقع اپل تمرکز خود را بر نوآوری های پیش رو متمرکز کرده، تا هدر دادن وقت برای بهبود بخش هایی که پیشتر توسعه یافته اند و در هر حال، کاربران از آنها استفاده می کنند.

احتمالا تغییرات مناسب به آیتونز راه پیدا نخواهند کرد تا زمانی که در نهایت شاهد مرگ آن باشیم؛ مرگی که البته سوگواری طرفداران اپل را به همراه نخواهد داشت. بعید هم هست کسی در آن زمان به خاطر بیاورد که همین محصول، در زمان خودش تا چه حد انقلابی بود.

حالا با بهبود کیفیت اینترنت در سراسر جهان و افزودن شدن به تعداد هنرمندان به شکل فزاینده، استریم موسیقی از نظر ساکنین کره ی خاکی، گزینه بسیار بهتری از دانلود کردن و تصاحب همیشگی آن به شمار می رود. ۱۳ سال پیش آیتونز آمد و با قابلیت پرداخت ۹۹ سنت به ازای هر قطعه موسیقی، کسب و کار فروشگاه های فیزیکی عرضه آلبوم های هنرمندان را از رونق انداخت. اکنون تجارت استریم موسیقی، دقیقا همین کار را با فروشگاه موسیقی آیتونز انجام داده است.

The post appeared first on .

استریم موسیقی یا تملک همیشگی آن؛ چرا iTunes در سیزده سالگی همچنان غیر کاربردی است؟

سیزده سال پیش، در ۲۸ آوریل ۲۰۰۳، اپل انقلاب دیگری را رقم زد. استیو جابز روی صحنه رفت، سرویس های استریم و اشتراک موسیقی را به باد انتقاد گرفت و سپس «iTunes Music Store» را به همه شناساند؛ فروشگاهی که می خواست صنعت موسیقی را به طور کامل متحول کند و تبدیل گردد به راه و رسمی نو در عرضه موسیقی. این فروشگاهی مجازی آمده بود تا پایان بخشی باشد برای راهی که فروشگاه های فیزیکی ِعرضه موسیقی در پیش داشتند. و تا حد زیادی هم موفق شد.

iTunes در سال ۲۰۰۱ رونمایی شد و در سال ۲۰۰۳، جابز فروشگاه موسیقی را نیز به آن افزود. همین موضوع باعث شد تا نوع نگرش مردم به نحوه خریداری موسیقی، و حتی فروش آن از سوی کمپانی های سازنده و عرضه کننده، در بیشتر نقاط جهان دست خوش تغییر گردد.

فروشگاه موسیقی آیتونز، برای اولین بار با کیفیتی قابل قبول، آثار جدید هنرمندان را به هواداران مشتاق می رساند. تا قبل از آن، یک کاربر ملزم بود تا همه آلبوم را خریداری کند و سپس صاحب آن به شمار آید اما آیتونز این ویژگی را به کاربر بخشید که صرفا یک آهنگ از درون یک آلبوم را خریداری کرده و تصاحب نماید؛ آن هم با قیمتی کاملا قابل قبول.

در این میان مشکلاتی هم وجود داشت. فعالان این صنعت در ابتدا چندان به آن خوشبین نبودند و ترجیح می دادند آلبوم ها را به شکل یکجا به کاربر بفروشند و یا شنودگان را با محدودیت هایی رو به رو ساخته و سپس کسب درآمد بیشتری از آنها داشته باشند، اما کاربران تا حد بسیار زیادی عاشقش بودند. کار به جایی رسید که در سال ۲۰۱۳، اپل خبر داد که در ده سال فعالیت این فروشگاه موسیقیایی، موفق به فروش ۲۵ میلیارد قطعه موسیقی (تک آهنگ) شده است.

اما کافیست نام آیتونز را به گوگل بدهید. مشکلی وجود دارد؟

اپل ۱۵ سال پیش این نرم افزار را رونمایی کرد و صرفا فروشگاه آن اکنون ۱۳ سال عمر دارد. اما هنوز که هنوز است، کاربران در خصوص رابط کاربری گیج کننده، ویژگی های عجیب و ناتوانی اپل از ساده تر کردن آن، شکایت فراوان دارند.

گاهی یک شرکت بزرگ از تطهیر و بهبود دادن محصول خود ناتوان می ماند و در این میان، iTunes سهم اپل شده است؛ نرم افزاری که از همان ابتدای کار، بیش از اندازه سنگین و شلوغ بوده و گویا شرکت یاد شده هیچ تصمیمی مبنی بر ساده سازی اش ندارد.

یک مورد دیگر…

آیتونز در سال ۲۰۰۳

در سال ۲۰۰۳، مجله «تایم» iTunes را برای مفهوم ساده و کاربردی اش ستایش کرد و از آن به عنوان «جذاب ترین ابداع سال» نام برد. حالا، هیچ یک از این دو را نمی توان به نرم افزاری که اپل همچنان در حال توسعه اش است، نسبت داد.

آیپاد، آیفون و مک بوک هر کدام بخشی نمادین از دنیای تکنولوژی هستند که در گذر زمان، بهبودهایی عالی داشته اند اما iTunes، به جز مواردی جزیی، هنوز هم شبیه به همان نرم افزاری است که در سال ۲۰۰۳ فراگیر شد.

علت چیست؟ به سادگی می توان گفت اپل به جای ساده سازی قابلیت های موجود در iTunes، تلاش نمود تا ویژگی های بسیار زیاد دیگری را نیز به آن اضافه نماید. برای مثال: فیلم های سینمایی، سریال های تلویزیونی، پادکست ها، اپلیکیشن و گیم های آیفون و آیپد و در این اواخر هم «اپل موزیک».

«مارکو آرمنت» (Marco Arment)، شخصی که پشت پرده توسعه ی «Tumblr» و «Instapaper» بوده، می گوید: «اپل به توسعه دهندگانش ماموریتی غیر ممکن داده و درخواست نموده تا هر چه می توانند، به یک نرم افزار قابلیت های مختلف اضافه کنند.»

آقای آرمنت می گوید که نتیجه همین رویکرد، تبدیل شده است به یک جهنم سمی که مملو از ناپایداریست. بیایید نگاهی داشته باشیم به بزرگترین مشکلاتِ تک اپلیکیشنی که اپل می خواهد در آن همه چیز را یکجا در اختیارتان بگذارد:

  • بلعیدن فضای داخلی: فضایی که آیتونز به خود اختصاص می دهد به طور عجیبی فراتر از فضای فایل های موسیقی است که در آن جای گرفته اند.
  • کندی: به لطف قابلیت های بسیار زیادی که در همه زمینه ها در آن جای گرفته اند، با یک نرم افزار یکپارچه ی بسیار سنگین رو به رو هستید.
  • عدم وجود زیبایی بصری: از منظر طراحی، درک آیتونز چندان هم ساده نیست و کاربر وقتی برای اولین بار با آن مواجه می شود، نمی تواند به راحتی نحوه استفاده از آن را درک کند. جدا از زبان طراحی نامطلوب برای عصر کنونی، این نرم افزار ظاهری غیر جذاب دارد و البته بخش های خاکستری رنگ بسیار زیاد آن نیز به زیبایی اش کمکی نمی کند.
  • عدم وجود ارتباط اجتماعی و آنلاین: اپل البته تلاشش را کرد. Ping را به یاد می آورید؟
  • مدیریت ضعیف فایل ها: اپل، آیتونز را ساخته تا کاربران توسط آن بتوانند فایل های خود را مدیریت کنند. ولی کافیست صرفا سری به دنیای مجازی زده و در آن جستجویی انجام دهید برای مدیریت کردن فایل ها تا با انبوهی از مقالات آموزشی رو به رو گردید. همانگونه که می دانید، iTunes در واقع یک نرم افزار مدیریت یکپارچه ی فایل هاست و اگر کارش را به شکل مطلوب انجام می داد، با این حجم از مقالات رو به رو نمی شدیم.
  • موسیقی یک اولویت نیست: اپل ادعا می کند که iTunes می تواند نقش یک پخش کننده موسیقی عالی را برایتان بازی کند در صورتی که چنین نیست. تمرکز، حالا بر روی فروش اپلیکیشن، کتاب و سایر محتوای دیجیتال قرار گرفته است. با تمرکز ویژه ای که سایر بخش های این فروشگاه بزرگ از سوی اپل دیده اند، تا حدی می توان گفت که پر رنگ تر از بخش موسیقی گشته و اصلی ترین و پایه ای ترین قابلیت iTunes را به کناره ای رانده اند.

شاید تصور کنید که با وجود این همه مشکل که اتفاقا بارها از سوی دیگران بیان شده اند، اپل تلاش کند تا در روندی که در پیش گرفته تغییراتی حاصل نماید، اما جالب اینجاست که خود این شرکت هیچگاه نیازی به ایجاد تغییر در آیتونز ندیده است، چرا که کاربران در حالت کنونی و با وجود گلایه هایی که دارند، باز هم به شکل گسترده از آن بهره می جویند.

کاربران هنوز به دو مقوله توجه و علاقه ای بیش از اندازه دارند: آیفون و موسیقی. در این حالت و در صورت علاقه به تملک موسیقی، انتخابی به جز iTunes در برابر شان باقی نمی ماند. در این میان ولی برخی مسائل در حال دگرسویی هستند. «جان پاتریک» (John Patrick )، یکی از تحلیلگران دنیای تکنولوژی و شخصی که در این رابطه قلم می زند، می گوید: «صرف هزینه در زمینه موسیقی، از تصاحب آن به سوی گوش (استریم) کردن به آن میل کرده است. در نتیجه اپل نیز به سختی تلاش می کند تا بتواند بیشترین سهم از همین بازار را از آن خود کند.»

سرویس استریم موسیقی اهالی کوپرتینو به نام «اپل موزیک»، یک قمار بزرگ بوده که البته نتیجه هم داشته. این سرویس اشتراک موسیقی تنها در عرض ۱۰ ماه فعالیت، که ماهانه برای استفاده از آن، ۹.۹۹ دلار پرداخت می کنند.

در سال ۲۰۱۱، حجم فروش و درآمد «App Store» از فروش موسیقی در iTunes پیشی گرفت. پس از آن نیز همواره درآمد اپل از فروش موسیقی توسط iTunes رو به کاهش رفته است. همه این ها، بیانگر یک موضوع است که پیشتر به آن پرداختیم: دیدگاه کاربران نسبت به تصاحب موسیقی تغییر کرده است.

در این بین، اپل تلاش می کند تا برخی ویژگی های iTunes که پیشتر سر و صدای زیادی کرده بودند را حذف نماید. برای مثال، پیش از این والدین می توانستند رقمی بین ۱۰ الی ۵۰ دلار را به حساب فرزند خود منتقل کنند تا او نیز توسط همین مبلغ، محتوای مورد نظرش را خریداری کند. از طرفی، جالب است که آخرین نسخه از آیتونز، صرفا این موضوع را دربرگرفته بود: «این بروز رسانی قابلیت سینک (هماهنگ شدن) iTunes را با آیفون SE و آیپد پرو (۹.۷ اینچی) مهیا می کند.»

بر اساس تحقیقات صورت گرفته، بیان می شود که اکنون در ایالات متحده درآمد شرکت های ضبط و پخش کننده موسیقی از استریم آنلاین توسط کاربران توسط سرویس های اشتراکی بیشتر از فروش مستقیم موسیقی است.

در ۲۸ آوریل ۲۰۰۳ و هنگامی که جابز روی صحنه رفت تا خبر اضافه شدن فروشگاه موسیقی را به iTunes بدهد، سرویس های اشتراک موسیقی وجود داشتند. جابز از کیفیت نه چندان مطلوب آنها، دسترسی دشوار به اینترنت (در آن زمان) گفت و عنوان نمود حتی برای دانلود چند قطعه موسیقی به شکل رایگان و غیر قانونی، کاربر وقت زیادی را هدر می دهد، چرا که نیازی به خرید کل آلبوم ندارد. اما حالا، افراد می توانند از اپل همان چهار قطعه موسیقی مورد نظرشان را با پرداخت مبلغی کمتر از ۴ دلار خریداری کنند و یک ساعت زمان خود را برای پیدا کردن نسخه با کیفیت معمولی و غیر قانونی در اینترنتی با سرعت پایین ،هدر ندهد.

جابز در یکی دیگر از رویدادهای بعدی اپل گفت:

در دوره ی پس از جابز، حتی به نظر می رسد که کیفیت بالای نرم افزارها نیز دیر در اولویت های اپل نیست و این شرکت نیازی نمی بیند تا مشغول بهبود دادن آنها شود. در واقع اپل تمرکز خود را بر نوآوری های پیش رو متمرکز کرده، تا هدر دادن وقت برای بهبود بخش هایی که پیشتر توسعه یافته اند و در هر حال، کاربران از آنها استفاده می کنند.

احتمالا تغییرات مناسب به آیتونز راه پیدا نخواهند کرد تا زمانی که در نهایت شاهد مرگ آن باشیم؛ مرگی که البته سوگواری طرفداران اپل را به همراه نخواهد داشت. بعید هم هست کسی در آن زمان به خاطر بیاورد که همین محصول، در زمان خودش تا چه حد انقلابی بود.

حالا با بهبود کیفیت اینترنت در سراسر جهان و افزودن شدن به تعداد هنرمندان به شکل فزاینده، استریم موسیقی از نظر ساکنین کره ی خاکی، گزینه بسیار بهتری از دانلود کردن و تصاحب همیشگی آن به شمار می رود. ۱۳ سال پیش آیتونز آمد و با قابلیت پرداخت ۹۹ سنت به ازای هر قطعه موسیقی، کسب و کار فروشگاه های فیزیکی عرضه آلبوم های هنرمندان را از رونق انداخت. اکنون تجارت استریم موسیقی، دقیقا همین کار را با فروشگاه موسیقی آیتونز انجام داده است.

The post appeared first on .

استریم موسیقی یا تملک همیشگی آن؛ چرا iTunes در سیزده سالگی همچنان غیر کاربردی است؟

چرا هواپیماها بالچه دارند؟

چرا هواپیماها بالچه دارند؟

آیا تا به حال از پنجره یک هواپیما به بیرون نگاه کرده اید؟ اگر اینطور است برایتان سوال پیش نیامده که آن تیزی یا زائده کوچکی که روی بال برخی از هواپیماها وجود دارد به چه منظور است و کاربردش چیست؟

زائده یا تیزی که به آن اشاره نمودیم «بالچه» نام دارد و مدتی است که روی اغلب هواپیماها به کار گرفته می شود. اما علت وجود آنها چیست؟

آنطور که رابرت گرک متخصص ایرودینامیک بوئینگ گفته این بالچه ها دِرَگ مربوط به ایجاد را کاهش می دهند. گرک در ادامه اظهار نمود که درک علت عملی وجود بالچه ها ساده تر از چیزی است که تصورش را نمایید.

بالچه ها به بال ها کمک می کنند که در زمان ایجاد نیروی برا بهره وری بیشتری داشته باشند و این یعنی هواپیماها انرژی کمتری را از موتور خواهند گرفت. همین مساله باعث می شود که مصرف سوخت هواپیما اقتصادی تر شود، تصاعدات کربنی اش به پایین ترین حد خود برسند و در مجموع هزینه های تحمیلی بر دوش خطوط هوایی نیز کمتر شود.

بوئینگ مدعی شده بالچه هایی که روی هواپیماهای 577 و 767 خود کار گذاشته مصرف سوخت آنها را تا 5 درصد کاهش داده و تصاعدات کربنی شان را نیز به همین میزان پایین آورده. به این ترتیب چنانچه یک ایرلاین 58 فرورند بوئینگ 767 را در ناوگان خود داشته باشد آنگاه می تواند سالانه 500 هزار بشکه در مصرف سوخت خود صرفه جویی نماید.

بالچه ها همچنین درگ القایی را هم پایین می آورند (وقتی یک شی در حال حرکت مسیر جریان هوای ورودی را تغییر دهد، نوعی نیرویی ایرودینامیکی را ایجاد می کند که به آن درگ القایی می گویند).

وقتی هواپیمایی در حال پرواز باشد، فشار هوایی که در بالای بال قرار دارد پایین تر از فشار هوای موجود در زیر آن است. در نزدیکی راس بال ها، هوای پرفشار زیر بال با هوای کم فشار روی آنها برخورد می کند و نوساناتی را به وجود می آورد.

نوسانات در سه وجه مختلف روی بال ها اعمال می شوند و هوا را به سمت بالا، روی بال ها و عقب می فرستند، که به این پدیده آخر (یعنی اعمال نیرو به عقب) درگ القایی می گویند.

اما با ابداع بالچه، هواپیماها امکان یافتند که توان وارده ناشی از نواسانات راس بال را کم کنند و مهم تر از همه اینکه درگ القایی را به کمترین میزانش برسانند. نکته دیگری که باید به آن اشاره گردد این است که درگ القایی را با بلندتر ساختن بال ها هم می توان از بین برد. قانون کلی این است: هرچه فاصله میان راس بال ها از هم بیشتر باشد، درگ القایی شان نیز کمتر خواهد بود.

اما در بسیاری از موارد این امکان برای تولید کنندگان هواپیما فراهم نیست که بال ها را بلندتر بسازند. برای مثال، هواپیماهایی که بدنه ای باریک دارند (مثلا بوئینگ 737 که برای سفرهای داخلی کوتاه و متوسط طراحی شده) معمولا در نزدیکی گیت های فرودگاهی پارک می شوند و پروازشان را هم از آنجا انجام می دهند.

چون در این پروازها معمولا به هواپیماهای کوچکی نیاز است، فضای کمتری هم برای توقف آنها در محیط های فرودگاهی وجود دارد. در نتیجه فاصله میان راس بال ها، ارتباط مستقیمی با فضای پارکینگ آنها پیدا می کند و براساس همان هم ساخته می شود.

بنابراین تولیدکنندگان هواپیما به جای آنکه بال ها را بلندتر بسازند به آنها بالچه اضافه می کنند که در واقع زائده ای عمودی است و به راس بال ها اضافه می گردد.

البته در برخی موارد به بالچه هم نیازی نیست زیرا محدودیت فضایی در فرودگاه وجود ندارد. برای نمونه هواپیمای پرفروش بوئینگ 777 که بدنه ای عریض دارد فاقد بالچه است. طبق گفته گرک این امر به آن خاطر است که 777 در پایانه های بین المللی به خدمت گرفته می شود که برای جامبوجت های بزرگ طراحی شده اند. به همین خاطر بوئینگ و کارشناسانش نتیجه گرفتند که عملکرد 777 بدون وجود بالچه ها هم در سطح مطلوب است.

بالچه ها در ابتدا توسط یکی از کارشناسان مرکز تحقیقاتی Langley متعلق به ناسا در سال 1976 میلادی طراحی شدند و از آن زمان تاکنون تولید کنندگان هواپیما نیز مرتبا تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا طراحی و اثربخشی این سازه ها را بهبود دهند.

براساس اعلام نظر گرک، نسل نخست بالچه ها روی مدل هایی نظیر بوئینگ 747 به خدمت گرفته شد و به لطف آنها مصرف سوخت هواپیما در حدود 3 درصد نسبت به مدل های فاقد بالچه بهبود پیدا کرد.

نسل دوم بالچه ها (نظیر نمونه های به خدمت گرفته شده روی 737، 757 و 767) اما نسبت به مدل های اولیه شان به مراتب بزرگ تر هستند و انحنای بیشتری دارند. این نسل قادرند میزان مصرف سوخت یک هواپیما را تا 4 الی 6 درصد پایین بیاورند.

بوئینگ اما نسل سوم این بالچه ها را هم ارائه داده که نسبت به نسل دوم بین 1 الی دو درصد بهره وری سوخت را افزایش می دهند.

The post appeared first on .

چرا هواپیماها بالچه دارند؟

(image)

آیا تا به حال از پنجره یک هواپیما به بیرون نگاه کرده اید؟ اگر اینطور است برایتان سوال پیش نیامده که آن تیزی یا زائده کوچکی که روی بال برخی از هواپیماها وجود دارد به چه منظور است و کاربردش چیست؟

زائده یا تیزی که به آن اشاره نمودیم «بالچه» نام دارد و مدتی است که روی اغلب هواپیماها به کار گرفته می شود. اما علت وجود آنها چیست؟

آنطور که رابرت گرک متخصص ایرودینامیک بوئینگ گفته این بالچه ها دِرَگ مربوط به ایجاد را کاهش می دهند. گرک در ادامه اظهار نمود که درک علت عملی وجود بالچه ها ساده تر از چیزی است که تصورش را نمایید.

بالچه ها به بال ها کمک می کنند که در زمان ایجاد نیروی برا بهره وری بیشتری داشته باشند و این یعنی هواپیماها انرژی کمتری را از موتور خواهند گرفت. همین مساله باعث می شود که مصرف سوخت هواپیما اقتصادی تر شود، تصاعدات کربنی اش به پایین ترین حد خود برسند و در مجموع هزینه های تحمیلی بر دوش خطوط هوایی نیز کمتر شود.

بوئینگ مدعی شده بالچه هایی که روی هواپیماهای 577 و 767 خود کار گذاشته مصرف سوخت آنها را تا 5 درصد کاهش داده و تصاعدات کربنی شان را نیز به همین میزان پایین آورده. به این ترتیب چنانچه یک ایرلاین 58 فرورند بوئینگ 767 را در ناوگان خود داشته باشد آنگاه می تواند سالانه 500 هزار بشکه در مصرف سوخت خود صرفه جویی نماید.

بالچه ها همچنین درگ القایی را هم پایین می آورند (وقتی یک شی در حال حرکت مسیر جریان هوای ورودی را تغییر دهد، نوعی نیرویی ایرودینامیکی را ایجاد می کند که به آن درگ القایی می گویند).

وقتی هواپیمایی در حال پرواز باشد، فشار هوایی که در بالای بال قرار دارد پایین تر از فشار هوای موجود در زیر آن است. در نزدیکی راس بال ها، هوای پرفشار زیر بال با هوای کم فشار روی آنها برخورد می کند و نوساناتی را به وجود می آورد.

نوسانات در سه وجه مختلف روی بال ها اعمال می شوند و هوا را به سمت بالا، روی بال ها و عقب می فرستند، که به این پدیده آخر (یعنی اعمال نیرو به عقب) درگ القایی می گویند.

اما با ابداع بالچه، هواپیماها امکان یافتند که توان وارده ناشی از نواسانات راس بال را کم کنند و مهم تر از همه اینکه درگ القایی را به کمترین میزانش برسانند. نکته دیگری که باید به آن اشاره گردد این است که درگ القایی را با بلندتر ساختن بال ها هم می توان از بین برد. قانون کلی این است: هرچه فاصله میان راس بال ها از هم بیشتر باشد، درگ القایی شان نیز کمتر خواهد بود.

اما در بسیاری از موارد این امکان برای تولید کنندگان هواپیما فراهم نیست که بال ها را بلندتر بسازند. برای مثال، هواپیماهایی که بدنه ای باریک دارند (مثلا بوئینگ 737 که برای سفرهای داخلی کوتاه و متوسط طراحی شده) معمولا در نزدیکی گیت های فرودگاهی پارک می شوند و پروازشان را هم از آنجا انجام می دهند.

چون در این پروازها معمولا به هواپیماهای کوچکی نیاز است، فضای کمتری هم برای توقف آنها در محیط های فرودگاهی وجود دارد. در نتیجه فاصله میان راس بال ها، ارتباط مستقیمی با فضای پارکینگ آنها پیدا می کند و براساس همان هم ساخته می شود.

بنابراین تولیدکنندگان هواپیما به جای آنکه بال ها را بلندتر بسازند به آنها بالچه اضافه می کنند که در واقع زائده ای عمودی است و به راس بال ها اضافه می گردد.

البته در برخی موارد به بالچه هم نیازی نیست زیرا محدودیت فضایی در فرودگاه وجود ندارد. برای نمونه هواپیمای پرفروش بوئینگ 777 که بدنه ای عریض دارد فاقد بالچه است. طبق گفته گرک این امر به آن خاطر است که 777 در پایانه های بین المللی به خدمت گرفته می شود که برای جامبوجت های بزرگ طراحی شده اند. به همین خاطر بوئینگ و کارشناسانش نتیجه گرفتند که عملکرد 777 بدون وجود بالچه ها هم در سطح مطلوب است.

بالچه ها در ابتدا توسط یکی از کارشناسان مرکز تحقیقاتی Langley متعلق به ناسا در سال 1976 میلادی طراحی شدند و از آن زمان تاکنون تولید کنندگان هواپیما نیز مرتبا تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا طراحی و اثربخشی این سازه ها را بهبود دهند.

براساس اعلام نظر گرک، نسل نخست بالچه ها روی مدل هایی نظیر بوئینگ 747 به خدمت گرفته شد و به لطف آنها مصرف سوخت هواپیما در حدود 3 درصد نسبت به مدل های فاقد بالچه بهبود پیدا کرد.

نسل دوم بالچه ها (نظیر نمونه های به خدمت گرفته شده روی 737، 757 و 767) اما نسبت به مدل های اولیه شان به مراتب بزرگ تر هستند و انحنای بیشتری دارند. این نسل قادرند میزان مصرف سوخت یک هواپیما را تا 4 الی 6 درصد پایین بیاورند.

بوئینگ اما نسل سوم این بالچه ها را هم ارائه داده که نسبت به نسل دوم بین 1 الی دو درصد بهره وری سوخت را افزایش می دهند.

The post appeared first on .

چرا هواپیماها بالچه دارند؟