Tagچرا

فیسبوکِ یک میلیارد دلاری؛ چرا زاکربرگ شرکتش را به یاهو نفروخت؟

فیسبوکِ یک میلیارد دلاری؛ چرا زاکربرگ شرکتش را به یاهو نفروخت؟

کتاب «فیسبوک شدن» به قلم «مایک هافلینگر» اخیراً منتشر شده و پیشتر در مطلب «»، تا حدی به گفته های هافلینگر پرداختیم و از آن نقل کردیم. هافلینگر یکی از مدیران ارشد فیسبوک بوده و قبلاً در سمت «مدیر بازاریابی و کسب و کار جهانی» برای شرکت مورد بحث خدمت می کرده است. 

کتابی که او نوشته، بخش هایی از زوایای تاریک بزرگترین شبکه اجتماعی جهان را روشن می سازد و برخی تصمیم گیری های سخت که در دوران حضور او در فیسبوک پیش آمده را نیز روایت می کند. مطلب قبلی به داستان خرید اینستاگرام اشاره داشت و اینکه چرا زاکربرگ چنین تصمیمی گرفت. 

این نوشته، ترجمه چکیده ای از خود کتابی است که هافلینگر به رشته تحریر آورده و برایمان این داستان را تعریف می کند که چرا در سال ۲۰۰۶، زاکربرگ پیشنهاد ۱ میلیارد دلاری یاهو را رد کرد. کافیست بدانید که اکنون فیسبوک ارزشی بالغ بر ۳۵۰ میلیارد دلار دارد. در ادامه، مطلب را به قلم هافلینگر مطالعه می کنید. 


در تابستان ۲۰۰۹، گذشته ی سیلیکون ولی با آینده اش ملاقات کرد.

من از ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۸ در اینتل مشغول بودم و از سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۱ مستقیماً برای مدیر عامل وقت آن شرکت به نام «اندی گرو» کار می کردم. در ژانویه ۲۰۰۹ بود که پس از مصاحبه کاری با مدیر بخش های تجاری و مهندسی یعنی زاکربرگ و سندبرگ، برای کار به همین شرکت رفتم. یک روز با زاکربرگ و گرو تماس گرفتم تا ببینم علاقه ای به صرف ناهار سه نفره و ملاقات با هم دارند یا نه، و هر دو پذیرفتند.

گرو در آن زمان ۷۲ سال سن و شهرتی افسانه ای در سیلیکون ولی داشت. هم موسس، مدیر عامل و رئیس هیات مدیره اینتل؛ اینتلی که در شکل گیری نام «سیلیکون ولی» بیشتر از هر شرکت دیگری موثر بود. ریزپردازنده های اینتل بودند که باعث شکل گرفتن کامپیوترهای شخصی و حتی اینترنت شدند. بار سیلیکون ولی تا حد زیادی روی شانه اینتل و گرو سنگینی می کرد و .

زاکربرگ ۲۵ ساله ای که آن روز به شدت مشغول توسعه فیسبوک و سرعت بخشیدن به سرویسش بود، صرفاً به خاطر تلاش های گرو در چندین دهه قبل، به جایگاه کنونی خود رسیده بود.

مارک زاکربرگ آن روز با پیشکسوتی ملاقات کرد که پیش نیاز اتصال میلیاردها کامپیوتر و گجت دیجیتالی را فراهم آورده بود. تازه کار جمع، خود زاکربرگ بود که حالا می خواست به جای کامپیوترها، مردم را در سراسر این کره خاکی به هم متصل کند. ابتدای صحبت، بحث سطحی، آرام و مودبانه بود. گرو تلاش می کرد تا نشان دهد از این همراهی خشنود است. قبلاً بارها دیده بودم که این کار را با دیگران هم انجام می دهد: جف بزوس از آمازون، جری یانگ از یاهو، لری پیج و سرگئی برین از گوگل، مگ وایتمن از eBay.

زاکربرگ، در عوض مایل بود علاقه های مشترکی میان خودش و گرو، بزرگمردی که گویی از تاریخ بیرون پریده و اینک در برابرش نشسته، پیدا کرده و زمینه صحبتی عمیق تر را بیابد.

چند دقیقه که گذشت، گرو حرکت خودش را زد؛ سوالی مستقیم که البته نه به هدف بی احترامی، بلکه صرفاً برای جذاب تر شدن این دیدار مطرح شد:

سوال گرو سزاوار یک پاسخ سر راست و منطقی بود. تا آن زمان، زیاد صحبت آن پیش می آمد که اگر فیسبوک به شرکتی فروخته می شد چه اتفاقی می افتاد. بین سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۷، خواستگاران زیادی به درب خانه فیسبوک آمده بودند. Friendster، گوگل، نشریه واشنگتن پست، Viacom، مای اسپیس، نیوز کراپ، Viacom برای بار دوم، ان بی سی، Viacom برای بار سوم، یاهو، AOL، یاهو برای بار دوم، گوگل و مایکروسافت را می توان شرکت هایی دانست که پیشنهادهای خود را به فیسبوک داده بودند.

اما بیشتر از همه صحبت از پیشنهاد یاهو بود؛ پیشنهادی که در ژوئن ۲۰۰۶ داده شده بود و از قرار معلوم به یک میلیارد دلار می رسید.

پیتر تیل، از سرمایه گذاران اولیه فیسبوک و شخصی که در ابتدای حضور ترامپ در کاخ سفید، در نقش مشاور وی ظاهر شده بود.

«پیتر تِیل»، سرمایه گذار معروف، کسی که از اولین سرمایه گذاران در فیسبوک بود و هنوز در میان هیات مدیره فیسبوک است، جلسه تصمیم گیریشان در ژوئن ۲۰۰۶ را با «جیم بریر» (یکی دیگر از سرمایه گذاران) و مارک زاکربرگی که در آن موقع ۲۲ ساله بود را به یاد می آورد. بحث بر سر پیشنهادی بود که ۹ صفر داشت؛ آن هم وقتی که فیسبوک به سختی دو سالش می شد. همان موقع، فیسبوک بین ۸ تا ۱۰ میلیون کاربر و ۲۰ میلیون دلار درآمد داشت. پیتر تیل در مورد آن جلسه می گوید:

در فضایی که تا آن حد از زاکربرگ انتقاد می شد، اندی گرو، مرد افسانه ای سیلیکون ولی آمده و از او پرسیده بود: «چطور شد که پیشنهاد یک میلیارد دلاری یاهو را رد کردی؟»

حتی در سال ۲۰۰۹، سه سال بعد از آن جریان، هنوز می شد چنین سوالی از زاکربرگ کرد چرا که فیسبوک هنوز تبدیل به یک غول نشده بود و در آن زمان هنوز هم خیلی ها معتقد بودند که بهتر بود فیسبوک «بله» را می گفت.

اگرچه در سال ۲۰۰۸ و با حضور یک سرمایه گذار چینی به نام «لی کا-شینگ» و سرمایه گذاری ۱۲۰ میلیون دلاری اش در فیسبوک، قیمت آن تا ۱۵ میلیارد دلار هم برآورد می شد ولی همین قیمت در سال ۲۰۰۹ با کاهشی ۸۰ درصدی به ۳.۱ میلیارد دلار رسیده بود. فیسبوک به تازگی موفق به جذب ۲۰۰ میلیون کاربر فعال ماهانه شده بود و دست کم در ایالات متحده، هنوز دقیقاً به اندازه «مای اسپیس» کاربر فعال داشت. از طرفی، در سال ۲۰۰۹ کسی فکرش را نمی کرد که فیسبوک سه سال دیگر سهامش را به شکل عمومی در بازار بورس عرضه می کند و ارزشی معادل ۱۰۰ میلیارد دلار پیدا می کند.

زاکربرگ متوجه شد که گرو، سوالش را نه از سر تمسخر، بلکه از روی کنجکاوی و علاقه اش به فرایند رشد زاکربرگ می پرسد. به همین دلیل چنین پاسخی داد: 

با آن پاسخ، مدیر عاملی آینده نگر و با قدرت اراده بالا، دیگری که دقیقاً همین مشخصات را داشت شناخت، هرچند که بین آنها قریب به دو نسل اختلاف سنی وجود داشت. در آن لحظه گویی هیچ تفاوتی میان آنها نبود و انگار که مشعل سیلیکون ولی از دستی به دست دیگر منتقل شد. زاکربرگ سال بعد تبدیل شد به «شخصیت سال» مجله تایم، عنوانی که اندی گرو در سال ۱۹۹۷ کسب کرده بود. و در سال ۲۰۱۶، ارزش فیسبوک به اندازه ای رسید که اینتلِ تحت مدیریت گرو در سال ۲۰۰۰ رسیده بود.

بعد از صحبت های زاکربرگ، این گرو بود که از زاکربرگ پرسید:‌ «این حجم اراده از کجا می آید؟»

The post appeared first on .

فیسبوکِ یک میلیارد دلاری؛ چرا زاکربرگ شرکتش را به یاهو نفروخت؟

ما عاشق تلفن هایمان هستیم ولی چرا از تماس گرفتن بیزاریم؟

ما عاشق تلفن هایمان هستیم ولی چرا از تماس گرفتن بیزاریم؟

این روزها تلگرام، واتس اپ، فیسبوک مسنجر و پیام های متنی جایگزین همه مدل تعامل های بین انسان ها شده اند. ترجیح می دهیم در هر موقعیتی به دوستان، آشنایان و همکاران خود پیامی ارسال کنیم و انتظار داریم بلافاصله هم پاسخی را دریافت کنیم.

بحث اصلا بر سر تلفن همراه، مضرات و فواید آن و یا برده تکنولوژی شدن نیست. حرف اصلی بر سر آن است که چرا ما به تماس گرفتن علاقه نداریم و در عوض ترجیح می دهیم پیام ارسال کنیم؟

گیل فاشینباور کوپر، نویسنده وبسایت سی نت، در مقاله ای جالب و خواندنی به این مسئله پرداخته و از مثال های جذابی برای شرح این اتفاق استفاده کرده است. تلفن هراسی یا ترس از برقرار کردن تماس تلفنی، فوبیای مدرنی است که در این مطلب به آن پرداخته شده.


شما این کار را کرده اید، شما از تماس تلفنی اجتناب و در عوض پیام و یا ایمیل ارسال کرده اید.

تفکری پشت این تصمیم است، درست نیست؟

یک تماس تلفنی ریسک هایی را به همراه دارد که ارسال یک متن ندارد. اگر زمان نادرستی را برای تماس گرفتن انتخاب کنید چه؟ اگر حرف احمقانه یا چرتی در فضایی که دکمه پاک کردن ندارد بزنید چطور؟ در عوض پیام می فرستید و شخص مقابل هر زمان که فرصت کرد پاسخ می دهد.

اما بگذارید صادق باشیم، دلیل اصلی این است که نمی خواهید با طرف مقابلتان صحبت کنید.

بر اساس گزارش سال 2016 کمپانی سیسکو، تا سال 2020، بالغ بر 5.4 میلیارد انسان – یا بیش از سه چهارم انسان های زنده روی کره زمین – یک تلفن موبایل خواهند داشت. هر چه بیشتر این دستگاه ها زندگی ما را فرا می گیرند، ارسال یک پیام با استفاده از چند اموجی، ساده تر از صحبت در دنیای واقعی می شود؛ صحبتی که ممکن است به شکل بدی پیش برود و یا شخص مقابل به جوک های شما پاسخ آنی سردی بدهد. با توجه به داده های اخیر Statistic Brain، ماهانه بیش از 560 میلیارد پیام متنی ارسال می شود.

پیج پمر، یک دانشجوی 20 ساله سال دومی دانشگاه تمپل در فیلادلفیا می گوید: «تماس گرفتن دیگر منطقی نیست. با پیام دادن، شما می توانید با اشخاص بیشتری احساس راحتی کنید نسبت به زمانی که باید تلفنی زنگ بزنید. من با مادرم تلفنی راحت صحبت می کنم اما آیا همین احساس را نسبت به همکلاسی آزمایشگاهم دارم؟ اصلا.»

من زمانی دانشگاه را ترک کردم که پمر هنوز به دنیا نیامده بود و با او هم عقیده ام. من عاشق تماس تلفنی گرفتن بودم. خصوصا آن تماس های سر کاری که با دختر عمویم در دوران جوانی می گرفتیم بسیار مفرح بودند. اما حالا، تماس گرفتن کار سختی شده. و در میان هم سن و سالان خودم در این مورد تنها نیستم. با یک نظرسنجی ساده بین دوستانم که متولد دهه های 60 و 70 هستند، متوجه شدم بسیاری هستند که پیام دادن را به تماس تلفنی ترجیح می دهند.

وقتی که روی این ماجرا تحقیق می کردم، با «کِری کی. استفنز» یک استاد مطالعات ارتباطات در دانشگاه تگزاس صحبت کردم که درس مهارت های ارتباطاتی فروش را به نسل جوانی که هیچگاه بدون موبایل زندگی نکرده اند تدریس می کند. در عوض به او ایمیل دادم تا ببینم که آیا او مایل به مصاحبه هست یا خیر و در صورت تمایل، بعدا اطلاعات بیشتر را به او بدهم.

سپس، زمان مصاحبه فرا رسید. با او تماس گرفتم و به مدت 45 دقیقه با هم صحبت کردیم. هر چه به زمان تماس گرفتن نزدیک تر می شدم، به شکل خجالت برانگیزی مضطرب شدم. یک مرتبه چه شد؟ هر دو ما حرفه ای هستیم و او منتظر تماس من است و من هم در موقعیتی خصمانه با او نبودم.

بدنم نمی لرزید یا کف دستم عرق نمی کرد اما آن احساس مسخره و نگران کننده ای را داشتم که زمان ارسال یک پیام متنی هیچگاه به من دست نمی دهد. این احساس ترکیبی است از آنکه نمی دانم شخص مقابلم چه نگرشی در مورد من دارد و اینکه آیا اصلا در مورد موضوع بحث به اندازه کافی می دانم یا نه؟

ختم کلام: من برای این شرایط آماده نیستم.

استفنز این نوع دلهره را همیشه در دانشجویانش می بیند. در نظرسنجی سال 2013 از 2500 کارگر بریتانیایی توسط گروه Jurys Inn Hotel، مشخص شد که 4 نفر از هر 10 پاسخگویانِ بین 18 تا 24 سال، در حین برقراری تماس تلفنی دچار اضطراب می شوند.

فوبیای تماس تلفنی

استفنز می گوید: «تماس تلفنی گرفتن، از مجموعه مهارت هایی نیست که آن ها در حین بزرگ شدن یاد بگیرند و درک کنند چگونه انجامش دهند.»

بنابراین او دانشجویان خود را مجبور می کند که در حین کلاس، به شخصی به انتخاب خودشان زنگ بزنند و با او صحبت کنند. وی ادامه می دهد: «به آن ها می گویم ‘من می خواهم شما یک مکالمه واقعی با انسانی دیگر داشته باشید، و می خواهم که به خودتان یادآور کنید که این [مکالمه] ترسناک نیست، سخت نیست. این کاری است که شما همیشه انجامش می دهید.’»

استفنز می گوید بعد از اینکه تکلیف کلاسیشان را به آن ها می گویم می خندند. احتمالا یک خنده عصبی.

کتلین آرنولد، یکی از دانشجویان پیشین استفنز، وحشت زدگی همکلاسی هایش را زمانی که استادشان از آن ها درخواست تماس تلفنی داشت به یاد می آورد: «بسیاری از بچه ها مضطرب بودند، حتی اگر می خواستند به پدر و مادرشان زنگ بزنند.»

برای کسانی که اضطراب اجتماعی دارند، تماس تلفنی گرفتن یک مدل تعاملی است که باعث خودآگاهی و ترس شدید از قضاوت و یا نقد شدن ایجاد می کند. حتی یک واژه هم برای این ترس وجود دارد به نام «فوبیای تماس تلفنی» که ترس مردم از صحبت کردن پشت تلفن را توصیف می کند.

گاهی اوقات، درست مثل دیگر فوبیاها، فوبیای تماس تلفنی هم می تواند ناشی از یک تجربه تلخ و بد باشد، مثل شنیدن یک خبر ناگوار از طریق تلفن.

در نقطه مقابل اما، اکثر دانشجویان استفنز از این می ترسند که کاری جدید از آن ها خواسته شده و حالا باید انجامش دهند. استفنز می گوید دانشجویانش لازم است یاد بگیرند چگونه «بر ترس اولیه ناشی از مورد توجه قرار نگرفتن، زمانی که با یک انسان دیگر صحبت می کنند غلبه کنند».

استفنز می گوید این گروه سنی هم مستثنی از نسل ما نبوده اما آن ها راه های دیگری برای ارتباط برقرار کردن دارند و بنابراین از تماس تلفنی اجتناب می کنند.

لطفا با من تماس نگیرید

برای آرنولد، تماس گرفتن دشوار نیست، او با پاسخ دادن به تماس ها مشکل دارد.

او می گوید: «گاهی اوقات می گذارم یک تماس مهم یا تماسی از سوی شماره ای که نمی شناسم روی پیام صوتی برود چون دوست ندارم بدون دفاع و نه چندان آماده، مکالمه ای را آغاز کنم.»

در دوره رِندان، این مسئله طبیعی است.

چند روز پیش گذاشتم یک تماس تلفنی ناشناس، روی پیام صوتی برود. انتظار داشتم اگر از این موارد کلاه برداری نباشد، شخص پشت تلفن برایم یک پیام بگذارد. کاشف به عمل آمد که دقیقا برعکس آن چیزی که فکر می کردم. با من تماس گرفته بودند تا بگویند یک شخصی قصد دارد از کارت اعتباری من حین خرید از فروشگاه والمارت استفاده کند.

ولی باز هم فکر می کنم کار درستی کردم چون آن شخص را مجبور کردم برایم پیام بگذارد تا روشن شوم او یک کلاهبردار نیست که می خواهد با ادعای کمک کردن، اطلاعات شخصی مالی ام را بگیرد، کلاه سرم بگذارد.

البته، من نمی توانم از زبان نسل خودم صحبت کنم. بعضی ها مثل همان دهه 80، سریع می پرند و تلفن را جواب می دهند و من آن ها را تحسین می کنم که نمی گذارند این مهارت عادی هم از بین برود.

لزلی گراسمن 38 ساله که تهیه کننده تلویزیونی در نیویورک است می گوید: «بعضی از همکاران جوان من از اینکه چرا ایمیل هایشان چندین روز بی پاسخ مانده متعجب می شوند. احساس می کنم هر مرتبه دارم به آن ها می گویم که تماس تلفنی را برای همین گذاشته اند که ارتباط صوتی واقعی داشته باشید. از هر 10 بار، 9 بار سریع تر جواب می گیرید اگر به جای ایمیل دادن، زنگ بزنید.»

سرعت و سادگی

همیشه جوان ترین ها نیستند که از تماس گرفتن می ترسند.

کریستین برنز که در یکی از دانشگاه های بزرگ غرب آمریکا کار می کند 53 سال دارد و زمانی که تماس های تلفنی اهمیت داشتند را به یاد می آورد. او می گوید: «مدت ها پیش، من به ارزش بالای ایمیل ها در برابر تماس های تلفنی، برای موارد مرتبط به کسب و کار پی بردم. به عنوان مدیر و مشکل گشای چند ده ساختمان اداری و کارمندانش، موفق بودم که دیگران را هم راضی کنم. ایمیل زدن واقعا فرهنگ ما است.»

پمر که بیولوژی می خواند و می خواهد به دانشکده پزشکی برود، فکر می کند سرعت و سادگی پیام متنی دادن حتی در دنیای شرکت های بزرگ هم برنده است.

او می گوید: «البته که تماس برقرار کردن با نوجوانان و جوانان از طریق پلتفرم ها و شیوه های ارتباطی که آن ها استفاده می کنند، ساده تر است. در مجموع، هر روشی که ساده تر و سریع تر باشد، آن راه احتمالا بیشتر مورد استفاده است.»

البته، آنچه او در آینده از شغل خود می خواهد ممکن است میزان استفاده اش از تماس تلفنی را تغییر دهد. عجیب است که بخواهید به یک بیمار ایمیل بدهید و با رعایت لحن مناسب، او را از بیماری اش مطلع سازید. بسیاری از مسائل پزشکی هم هستند که نیازی به این تعاملات ندارند.

اگر شما هم مثل پمر از تماس تلفنی گرفتن بیزارید، استفنز می گوید که مراقب انتخاب شغل خود در آینده باشید: «قطعا شغل هایی وجود دارد که در آن ها، همه از طریق متن با یکدیگر گفتگو می کنند. ولی من فکر می کنم ساختن یک رابطه نزدیک با همکاران، بدون داشتن یک مکالمه واقعی دشوار باشد.»

من شخصا رویکرد القا کردن را مفید می دانم. به خودم یادآور می کنم که تمام زندگی ام تماس تلفنی گرفته ام و هیچگاه شخص پشت تلفن نفهمیده که من مضطرب هستم.

اوه، مگر اینکه این مقاله را بخوانند.

از گرفتن تماس های تلفنی می ترسید؟ این راهکارها را امتحان کنید

استفنز می گوید «فقط انجامش دهید. بدترین اتفاقی که ممکن است رخ دهد ‘نه’ شنیدن است».

پیشنهاد شخصی من: لیستی از سه کار مهمی که در روزی به خصوص باید انجام دهید بنویسید و تماس تلفنی گرفتن یکی از آن ها باشد. این مسئله باعث می شود خودتان را مجبور کنید و این کار را انجام دهید تا تیک را جلوی هر سه کار مشخص شده بزنید.

به گفته استنفز، باید به خودتان یادآوری کنید که اگر تماس شما در مورد موضوع مناسب و در زمان مناسبی نباشد، طرف مقابل لزوما نباید جواب شما را بدهد. من به خودم می گویم که آن ها احتمالا تلفن را جواب نمی دهند و اگر من حرف مناسبی برای گفتن داشته باشم، مشکلی با گذاشتن یک پیام صوتی ندارم.

استنفز به این مسئله هم اشاره می کند که تماس گرفتن با کسی، به قصد تجارت و اهداف کاری اصلا مزاحمتی ایجاد نمی کند. این نوع تماس ها برای من هم ساده تر هستند، مثل تماس برای رزرو وقت دکتر. به خصوص حالا که دختری جوان دارم و باید یک سری کارها را برای او انجام دهم ساده تر هم شده اند. در کل، وقتی حالت مادر گونه فعال می شود، تماس تلفنی گرفتن هم طبیعی جلوه می کند.

استفنز اشاره می کند: «تماس تلفنی گرفتن یعنی پاسخ را هم سریع تر می گیرید. این مسئله کمک می کند تا به جلو حرکت کنید یا به سراغ مسئله بعدی بروید.»

من یک تاجر یا فروشنده نیستم اما این جمله را شنیده ام که می گویند «با مشکلت مواجه شو». برای من، این یعنی کارهای سخت و دردناک را اول از همه انجام بده تا آرامش پیدا کنم. آن آرامش بعدش ارزش این کار را دارد.

The post appeared first on .

ما عاشق تلفن هایمان هستیم ولی چرا از تماس گرفتن بیزاریم؟

بهانه ای برای خرید مدلی جدید؛ چرا مردم موبایل خود را گم یا خراب می کنند

بهانه ای برای خرید مدلی جدید؛ چرا مردم موبایل خود را گم یا خراب می کنند

همانطور که می دانید گم شدن یا خرابی تلفن های هوشمند یکی از اصلی ترین دلایل تعویض موبایل با مدلی جدیدتر و ارتقا یافته است؛ به این معنا که استهلاک و از رده خارج شدن دیوایس در درجه بعدی تصمیم گیری قرار می گیرد.

حال برخی از یافته های محققین نشان می دهد مسئله ی گم شدن یا از کار افتادگی موبایل، به دو دسته اصلی تقسیم می شود؛ یا به صورت اتفاقی حادثه ناخوشایندی گریبان کاربر را می گیرد، یا تلفن هوشمند از چشم مصرف کننده افتاده و در ذهن خود خرید مدل جدیدی را تدارک می بیند.

اگر بخواهیم کمی این موضوع را تشریح کنیم، کاربرانی که در تصور خود تصمیم می گیرند موبایلی جدید و ارتقا یافته تهیه کنند، از دیوایس فعلی خود کمتر مراقبت می کنند و به صورت سهوی یا حتی عمدی به آن صدمه وارد می نمایند.

این مسئله که از نظر محققین «تاثیر ارتقا یا تعویض» نامیده می شود، پتانسیل گم کردن، شکستن، تخریب و یا سوزاندن تلفن هوشمند کاربر را تا حد زیادی بالا می برد؛ در حالی که اگر از یکی از آنها بپرسید، هرگز آن را تایید نمی کنند.

هرچند لازم به ذکر است این امر همواره با عمد همراه نیست و اشتیاق برای خریدن یک موبایل جدید به صورت ناخودآگاه پتانسیل مورد بحث را در وجود فرد ایجاد می کند.

اندیشمندان این حوزه بر این باورند که علت این اتفاق، تمایل کاربر به بهانه تراشی و البته حیف و میل نشدن دیوایس قبلی است. انسان در ذات خود به تجهیزات جدید و ارتقا یافته میل دارد و اگر واقعاً به تهیه آنها نیازی نداشته باشیم، حس درونی و ناخودآگاه گم یا نابود کردن موبایل فعلی زنده می شود.

ناگفته نماند که محققین معتقدند این مسئله تنها به تلفن های هوشمند محصور نمی شود و انسان حس مشابهی درباره هرگونه جنسی مانند مسواک، شامپو، پوشاک، ادکلن و غیره خواهد داشت.

اما با توجه به سرعت پیشرفت چشم گیر و عرضه روزافزون مدل های جدید و ارتقا یافته ی موبایل های همراه، این امر بیش از سایر تجهیزات شخصی به چشم می آید.

در این بین برخی از تحلیلگران تصور می کنند کمپانی های توسعه دهنده تلفن های هوشمند بر این موضوع اشراف کامل دارند و با استفاده از همین رویکرد روانی انسان، به درآمدزایی می پردازند.

نظر شما چیست؟ آیا تاکنون اتفاق مشابهی از این دست به صورت سهوی یا عمدی برایتان رخ داده است؟ اگر از موبایل فعلی خود خسته شوید، آن را اوراق خواهید کرد یا سعی می کنید به فرد دیگری اهدا کنید؟

The post appeared first on .

بهانه ای برای خرید مدلی جدید؛ چرا مردم موبایل خود را گم یا خراب می کنند

هوآوی رسماً توضیح می دهد چرا تولید موبایل های پیکسل را قبول نکرده است

هوآوی رسماً توضیح می دهد چرا تولید موبایل های پیکسل را قبول نکرده است

در بین تلفن های هوشمند اندرویدی که این روزها در بازار جهانی یافت می شوند، یقیناً پیکسل و پیکسل اکس ال یکی از جذاب ترین و مورد توجه ترین دیوایس ها هستند.

اگرچه موبایل های جدید گوگل از نظر سخت افزاری نوآوری خاصی را ارائه نمی کنند، اما نرم افزار اندروید 7.1 نوقای به کار رفته و البته پشت سر گذاشتن عنوان نکسوس و شروع خانواده جدیدی تحت نام پیکسل، آنها را در مرکز توجهات قرار داده است.

نکته جالب توجه جایی است که به نظر می رسد مورد دوم (تغییر نام) تاثیر به سزایی در انتخاب کمپانی تولید کننده این تلفن های هوشمند جدید گذاشته است.

در حالی که به نظر می رسید این بار خود شرکت گوگل دست به کار شده و دیوایس های سخت افزاری جدیدش را تولید کرده، مشخص شد در واقع HTC سازنده اصلی موبایل های پیکسل است.

، یکی از تفاوت های مشهود خانواده نکسوس با پیکسل، جایی است که تمام محصولات گذشته گوگل، برند تولیدکننده سخت افزار را روی خود درج کرده بودند؛ طوری که نکسوس 5X مشخصاً توسط ال جی و نکسوس 6P به صورت کاملاً واضح توسط هوآوی ساخته شده بود.

اما کمپانی ساکن مانتن ویو تصمیم گرفته در سری پیکسل، به هیچ عنوان از لوگوی شرکت تولیدکننده سخت افزار استفاده نکند؛ مسئله ای که موجب ناراحتی هوآوی و قطع همکاری این دو گردیده است.

به دنبال این ماجرا، وب سایت آلمانی WinFuture.de با کسب اطلاعات رسمی از هوآوی گزارش می دهد، «کالین گیلز» معاون گروه تجاری مصرف کنندگان کمپانی چینی با تایید شایعات ماه گذشته، دلیل قطع همکاری با گوگل را حذف برند از روی بدنه و محتوای تلفن های جدید دانسته است.

هوآوی در حال حاضر بخش بزرگی از بازار چین و آسیا را در اختیار دارد، اما همانطور که می دانید آمریکای شمالی یکی از مهم ترین و البته تاثیرگذارترین بخش های مارکت تلفن های هوشمند جهانی است.

این شرکت چینی نیز به سبب کسب درآمد بیشتر و اثبات جایگاه خود در صنعت مورد بحث، به شدت نیازمند بیشتر دیده شدن در بازارهای بزرگتر است. مهمی که یقیناً از روی کار آمدن دانلد ترامپ نیز متاثر خواهد شد.

البته اشاره نماییم همکاری گوگل و هوآوی در سایر زمینه ها مثل تولید محتوا برای پلتفرم Daydream و موبایل های میان رده به هیچ وجه قطع نشده است.

The post appeared first on .

هوآوی رسماً توضیح می دهد چرا تولید موبایل های پیکسل را قبول نکرده است

دانلود رایگان اینستاگرام

روزیاتو: خوشمزه اما مضر؛ چرا باید از خوردن نوتلا دست بکشیم؟

روزیاتو: خوشمزه اما مضر؛ چرا باید از خوردن نوتلا دست بکشیم؟

بی شک یکی از دلچسب ترین و خوشمزه ترین خوردنی های جهان نوتلا است؛ گونه ای از شکلات که شاید کمتر کسی بتواند از آن چشم بپوشد و حتی هستند افرادی که به استفاده از آن در وعده های مختلف غذایی خود اعتیاد پیدا کرده اند. اما آیا این شکلات محبوب کاملاً بی ضرر است و آیا همه ی افراد می توانند همواره از آن میل نمایند؟ روزیاتو در یکی از یادداشت های اخیر خودش به پاسخ همین پرسش ها پرداخته و اگر شما نیز سئوال هایی مشابه را در ذهن دارید توصیه می کنیم این مطلب خواندنی را از دست ندهید.

The post appeared first on .

روزیاتو: خوشمزه اما مضر؛ چرا باید از خوردن نوتلا دست بکشیم؟

بی شک یکی از دلچسب ترین و خوشمزه ترین خوردنی های جهان نوتلا است؛ گونه ای از شکلات که شاید کمتر کسی بتواند از آن چشم بپوشد و حتی هستند افرادی که به استفاده از آن در وعده های مختلف غذایی خود اعتیاد پیدا کرده اند. اما آیا این شکلات محبوب کاملاً بی ضرر است و آیا همه ی افراد می توانند همواره از آن میل نمایند؟ روزیاتو در یکی از یادداشت های اخیر خودش به پاسخ همین پرسش ها پرداخته و اگر شما نیز سئوال هایی مشابه را در ذهن دارید توصیه می کنیم این مطلب خواندنی را از دست ندهید.

The post appeared first on .

روزیاتو: خوشمزه اما مضر؛ چرا باید از خوردن نوتلا دست بکشیم؟