Tagچرا نیست؟

چرا گلکسی اس 8 از حسگر اثر انگشت تعبیه شده زیر شیشه نمایشگر برخوردار نیست؟

چرا گلکسی اس 8 از حسگر اثر انگشت تعبیه شده زیر شیشه نمایشگر برخوردار نیست؟

همانطور که می دانید با وجود رسمی حسگر اثر انگشت قابل تعبیه زیر شیشه نمایشگر توسط کمپانی Synaptics، پرچمدار آتی کره ای ها یعنی گلکسی اس 8 طبق شواهد معتبر همچنان از سنسورهای فیزیکی معمولی بهره مند است.

آن هم در حالی که سامسونگ پنل جلویی موبایل را به گونه ای طراحی کرده که ضمن کاهش قابل توجه حاشیه ها، جایی برای حضور سنسور در جلوی بدنه باقی نمانده و به همین سبب مجبور شدند آن را در پشت بدنه و کنار لنز دوربین اصلی جایگذاری کنند.

با وجود اینکه تقریباً بدیهی به نظر می رسید، یکی از منابع خبری کره ای با اشاره به ادعای یکی از کارمندان سامسونگ، علت این اتفاق را عدم هماهنگی کامل شرکت سینپتیکس و کم بودن فرصت مناسب برای تولید انبوه برشمرده است.

از طرفی با اینکه حدود سه ماه از معرفی نسخه اولیه این تکنولوژی می گذرد، کارشناسان معتقدند فناوری سینپتیکس هنوز در مرحله آزمایشی قرار دارد و به تکامل لازم برای ورود به بازار جهانی دست نیافته است.

با این وجود به نظر می رسد آیفون بعدی که فرصت بیشتری داشته و قرار است اواخر تابستان یا اوایل پاییز سال آینده عرضه شود، طبق شایعات پیشین می تواند به سادگی از تکنولوژی مورد بحث بهره مند گردد.

خبرهای بیشتر در رابطه با گلکسی اس 8

The post appeared first on .

چرا گلکسی اس 8 از حسگر اثر انگشت تعبیه شده زیر شیشه نمایشگر برخوردار نیست؟

چرا Call of Duty Infinite Warfare جزو بهترین بازی های سال 2016 نیست؟

چرا Call of Duty Infinite Warfare جزو بهترین بازی های سال 2016 نیست؟

تقریبا همه سایت ها و مجلات معتبر حوزه بازی های ویدیویی در سراسر جهان، شروع به انتشار لیست بهترین بازی های سال از نگاه خود کرده اند. این رویه که تقریبا دو-سه هفته پیش با برگزاری مراسم The Game Awards 2016 آغاز شد، حالا روندی جدی تر به خود گرفته و شاهد انتشار موجی از این لیست ها هستیم.

شب گذشته، در دیجیاتو که شامل 30 عنوان برتر امسال از نگاه ما بود. شکی نیست که در این بین عناوین بسیاری جا ماندند و نتوانستیم آن ها را در جایگاه بهترین های سال قرار دهیم.

اما یک عنوان اسمی از آن برده نشد و سرسختانه معتقدیم که نباید هم چنین می شد: Call of Duty Infinite Warfare.

از سال 2009 که اکتیویژن Modern Warfare 2 را عرضه کرد و توانست یکی از مدعیان اصلی کسب جایزه بهترین بازی سال باشد، تاکنون شاهد روندی رو به افول بوده ایم. Call of Duty هر سال ساخته می شود و همزمان با آن، مشکل ریشه عمیق تری پیدا می کند.

اکتیویژن نه می خواهد و نه گویا توان آن را دارد که با اتکا به تیم فعلی بازی سازانش، عنوانی بسازد با استانداردهای روز. 7 سال پیش، وینس زمپلا و جیسون وست موفق شدند با مدرن وارفر 2، فرمول ساخت یک شوتر موفق در نسل هفتم را پیدا کنند و نتیجه کار به شدت هیجان انگیز و دوست داشتنی از آب در آمد.

اما ای کاش روند پیشرفت همینگونه باقی می ماند، ولی Call of Duty در سال 2009 متوقف شد و هیچ پیشرفت چشمگیری تا به امروز نداشته که دلمان به همان خوش باشد. تصور کنید اپل و سامسونگ از 2009 یک محصول تکراری با پیشرفتی بسیار اندک را هر سال به شما بفروشند. حتی اگر آن محصول در سال 2009 اوج نوآوری و نبوغ را هم نشان دهد، با پیاده سازی اندکی پیشرفت، نمی توان همان را در سال 2016 پذیرفت.

Call of Duty که زمانی توان کسب بالاترین میانگین امتیازات هر سال را داشت، حالا به جایی رسیده که باید در محدوده نمره 75 به دنبال آن بگردیم. این یعنی یک عقبگرد اساسی، کم فروشی و سوء استفاده از اعتمادی که سال ها پیش ایجاد شد.

اگر Call of Duty، از ابتدای نام Infinite Warfare حذف می شد و میلیون ها دلار سرمایه برای تبلیغات آن هزینه نمی شد، رسانه ها و مردم قطعا برخورد بسیار متفاوتی با آن داشتند و مطمئنا صفات چندان خوبی برای خطاب کردنش نداشتند.

نه تنها میانگین امتیازات، بلکه حتی فروش Infinite Warfare هم به پایین ترین حد خود از زمان انتشار مدرن وارفر 2 رسیده که این نشانه واضح سقوط مستقیم یک عنوان محبوب است.

از بخت خوش اکتیویژن، Call of Duty به سبب تبلیغات گسترده ای که دارد و محبوبیتی که طی سال ها میان مردم پیدا کرده، هنوز هم فروش خوبی دارد. گرچه در قیاس با سال های گذشته، میزان فروش Infinite Warfare در بدترین حالت خود به سر می برد، اما هنوز هم کال آو دیوتی فروش خوبی دارد.

نه تنها میانگین امتیازات، بلکه حتی فروش Infinite Warfare هم به پایین ترین حد خود از زمان انتشار اولین مدرن وارفر رسیده.

به جای هزینه کردن برای ساخت موتور گرافیکی قدرتمندتر و تحقیق و توسعه روی جوانب مختلف در زمینه طراحی یک بازی استاندارد برای سال 2016، اکتیویژن تصمیم گرفته تا تبلیغات خود را بیشتر و بیشتر کند تا مثل یک طبل توخالی باشد. سر و صدای زیادی می کند، اما از درون تهی است.

حتی اکتیویژن هم می داند Call of Duty های جدیدش بی ارزش هستند که مخاطب را مجبور می کند به خاطر داشتن نسخه ریمستر Modern Warfare، این نسخه جدید را هم بخرند. یک تیر و دو نشان است اما رِندی اکتیویژن به چیزی جز بی اعتماد کردن مخاطب و منفور شدن اش نزد آن ها کمکی نمی کند.

تصور کنید با این سرمایه گذاری هنگفت در زمینه تبلیغات و همچنین اعتبار خوبی که Call of Duty در گذشته با نام خود داشته، فروش این عنوان کم هم باشد.

جاستین بیبر را می شناسید؟ احتمالا منفورترین کاراکتر غیر خیالی دنیای امروز ما باشد. ویدیوی Baby از جاستین بیبر که سال 2010 منتشر شد، رکورد بیشترین Dislike را روی سرویس یوتوب دارد و رتبه دوم به چه کسی اختصاص دارد؟ معلوم است که اکتیویژن و Call of Duty Infinite Warfare.

کمی عمیق تر که نگاه کنیم حتی متوجه می شوید میزان نفرتی که از Infinite Warfare وجود دارد بیشتر از آن چیزی است که فکرش را می کنیم. تریلر این بازی با نرخ لایک/دیسلایک 85.85 درصدی اش، در لیست های دیگر هم خوش می درخشد.

بحث حتی بر سر تقابل Infinite Warfare با تایتانفال 2 و بتلفیلد 1 هم نیست. دو بازی جدید الکترونیک آرتز به قدری عالی و درجه یک ساخته شده اند که حتی خنده دار است بخواهیم Infinite Warfare را در برابر آن ها قرار دهیم. منتها به سبب سوء استفاده ای که اکتیویژن از نام محبوب Call of Duty می کند، باید بپذیریم که Infinite Warfare علی رغم ضعف های غیر قابل چشم پوشی اش، یک Call of Duty است.

تایتانفال 2 و بتلفیلد 1 عملکرد فوق العاده ای داشته اند و در کمتر لیستی می توانید عدم حضور حداقل یکی از آن ها را در 5 عنوان برتر نبینید. 10 تای اول را ببینید و قطعا نام هر دو بازی را خواهید یافت.

مسئله بر سر این نیست که کدام بازی به شما لذت بالایی داده و من و شما طرفدار چه عنوان ریشه داری هستیم. باید قبول کرد و پذیرفت که Call of Duty های جدید به هیچ عنوان نزد رسانه ها و گیمرهای حرفه ای سراسر دنیا پذیرفته شده نیستند چرا که در هیچ مقیاسی نمی توانند برتری خاصی را نمایش دهند.

Infinite Warfare همچنان بر پایه استانداردهایی که جیسون وست و وینس زمپلا 7 سال پیش در Modern Warfare 2 به نمایش گذاشتند ساخته شده، در حالی که دنیای بازی سالانه استانداردهای جدیدی را معرفی می کند. کافی است Battlefield Bad Company را با Call of Duty Modern Warfare 2 مقایسه کنید تا متوجه شوید الکترونیک آرتز، در آن دوران چقدر از رقیب خود عقب افتاده بود.

حالا همین قیاس را میان بتلفیلد 1 و Call of Duty Infinite Warfare کنید تا ببینید که پسرفت اکتیویژن و پیشرفت فوق العاده الکترونیک آرتز تا چه حد به اعتماد رسانه های تخصصی حوزه بازی در سراسر جهان و گیمرهایی که مشتاقانه هر دو عنوان را پیگیری می کنند ضربه زده.

تایتانفال 2 و بتلفیلد 1 عملکرد فوق العاده ای داشته اند و در کمتر لیستی می توانید عدم حضور حداقل یکی از آن ها را در 5 عنوان برتر نبینید.

بسیاری معتقدند که بتلفیلد رقیب کال آو دیوتی نیست. بسیار خب، تایتانفال چطور؟ تایتانفال 2 از نگاه بسیاری، حتی از بتلفیلد 1 هم بهتر ظاهر شده و دقیقا همان چیزی است که Call of Duty باید در طول زمان به آن تبدیل می شد، اما در عوض اکتیویژن تصمیم گرفت هزینه اضافه نکند و همان عنوان قدیمی را که دست بر قضا سازندگان تایتانفال ساخته بودند، 6 سال متوالی با تغییراتی بسیار ناچیز در هسته گیم پلی عرضه کند و از اعتباری که سال ها پیش با تلاش و کوشش به دست آمده بود، سوء استفاده کند.

ریمستر کردن Call of Duty Modern Warfare حرکت پسندیده ای از سوی اکتیویژن بود که البته اجباری کردن خرید Infinite Warfare همراه با آن، تمام ارزش کار را زیر سوال برد. این سیاست مشمئز کننده دو حالت دارد: یا اکتیویژن به فروش Infinite Warfare اعتماد ندارد و می خواهد با چنگ زدن به یک بازی واقعا خوب قدیمی، فروش بازی بی کیفیت جدید خود را تضمین کند، یا اینکه می خواهد صرف نظر از احترام به حق انتخاب مخاطب، میلیون ها مشتاق را مجبور به پرداخت مبلغی بیشتر کند.

در The Game Awards 2016، اوورواچ به عنوان بهترین بازی سال انتخاب شد و تیم تحریریه 9 نفره بخش بازی دیجیاتو نیز با جمع آرا به برتری این عنوان رای داد. سوال پیش می آید که آیا این انتخاب تحت تاثیر The Game Awards انجام شده؟ مسلما خیر، گرچه فاصله میان اوورواچ و آنچارتد 4 بسیار اندک بود اما برای بسیاری از ما، ماه ها پیش «بهترین بازی سال» خود را نشان داده بود و اگر The Game Awards هم جایزه بهترین بازی سال را به اوورواچ نمی داد، تعجب بسیاری از ما برانگیخته می شد.

بسیاری معتقدند که بتلفیلد رقیب کال آو دیوتی نیست. بسیار خب، تایتانفال چطور؟

نه گرافیک فانتزی اهمیت دارد، نه فقدان بخش داستانی و نه هیچ چیز دیگری. متاسفانه یا خوشبختانه معیار برای انتخاب «بهترین»، گرافیک تکنیکی نیست. اگر معیار گرافیک بالا و انیمیشن های واقع گرایانه باشد، راه را اشتباه آمده ایم، اینجا سالن سینما نیست و به تماشای انیمیشن های پیکسار ننشسته ایم. دنیای بازی را انتخاب کرده ایم تا نقش آفرینی در دنیایی خیالی را تجربه کنیم.

دو بازی نام برده تقریبا به فاصله کمی از یکدیگر عرضه شدند چند ماه فرصت داشتیم تا انتخابی سنجیده میان این دو عنوان داشته باشیم. به دلایلی که بیان کردیم، از نگاه تیم تحریریه دیجیاتو، ارزش عنوانی کاملا بدیع از هر لحاظ، بسیار بالا بوده و ضمن تحسین آخرین شاهکار ناتی داگ، اما اوورواچ از نگاه تیم به عنوان بهترین بازی سال انتخاب می شود، تصمیمی که از چند ماه پیش کاملا قطعی به نظر می رسید.

متاسفانه یا خوشبختانه معیار برای انتخاب «بهترین»، گرافیک تکنیکی نیست.

2016 سال شگفت انگیزی بود و عناوین فوق العاده ای به دست ما رسید که محدودیت انتخاب 30 بازی سبب شد تا اسمی از آن ها برده نشود. بازی های مستقلی نظیر Oxenfree یا The Witness و بازی های کلان بودجه نظیر مافیا 3 و Rise of the Tomb Raider (که البته نسخه اکس باکس وان در لیست بهترین بازی های سال 2015 جایگاهی ویژه داشت) از این لیست جا ماندند.

سعی بر این بوده که فارغ از هرگونه طرفداری و حمایت از برند کنسولی خاص، بهترین ها را از نگاه خودمان معرفی کنیم. شکی نیست که بهترین ها کاملا متغیر هستند و با در نظرگیری سلایق مختلف انتخاب می شوند. به همین دلیل است که به هر سایت و مجله ای سر بزنید، لیستی متفاوت می بینید. بنابراین هیچ واقعیت متقنی برای انتخاب وجود ندارد که اگر این طور بود «بهترین بازی سال» از نگاه تمامی رسانه ها نباید به بیش از یک عنوان می رسید.

توصیه می کنیم Overwatch را بیازمایید و از روی تصاویر و ویدیوها نتیجه گیری نکنید. شاید دو-سه ساعت کافی باشد تا اعتیاد به این بازی را حس کنید و متوجه شوید دنیای بازی های ویدیویی تا چه حد فراتر رفته، دنیایی که شاید تا چندی دیگر، اکتیویژن و Call of Duty در آن جایگاه محبوبی نداشته باشند (چه بسا که همین حالا هم ندارند).

اگر معیار گرافیک بالا و انیمیشن های واقع گرایانه باشد، راه را اشتباه آمده ایم، اینجا سالن سینما نیست و به تماشای انیمیشن های پیکسار ننشسته ایم.

بابت بازی کردن هر کدام از این عناوین 60 دلار می پردازیم که به پول رایج ایران تقریبا 240 هزار تومان می شود (بله، دلار 4 هزار تومان شد)! بنابراین نه تنها به عنوان یک مخاطب حرفه ای، بلکه به عنوان یک مشتری ثابت، باید بدانیم که کدام شرکت واقعا برای تصاحب این 60 دلار تلاش کرده و کدام شرکت حقوق مصرف کننده را با تکرار یک فرمول منسوخ و استفاده از یک برند محبوب پایمال کرده.

اکتیویژن سال به سال Call of Duty را به لبه گور نزدیک تر می کند و اگر همین روند ادامه پیدا کند، شکی نیست که تا چند سال دیگر شاهد سقوط این عنوان خواهیم بود. تا زمانی که Call of Duty همان بازی تکراری و دست نخورده قدیمی باشد، این عنوان نزد رسانه ها و گیمرهای حرفه ای هم جایگاهی ندارد و حتی به راحتی می تواند در لیست بدترین ها و ناامیدکننده ترین های سال، جایگاهی امن را تصاحب کند و جسارت جایگزینی اش را با عنوان دیگری را نداشته باشیم.

اگر مثل ما، طرفدار قدیمی این برند محبوب هستید، مطمئنا می دانید که حمایت از حقوق خودتان در اولویت قرار دارد و نه حمایت از سیاست هایی با هدف خالی کردن جیب تان. کیفیت را در برابر مبلغی که می پردازید قرار دهید و ببینید آیا هنوز هم طرفداری از محصولات بی کیفیت اکتیویژن که تحت عنوان Call of Duty عرضه می شوند، منطقی است یا خیر.

The post appeared first on .

چرا Call of Duty Infinite Warfare جزو بهترین بازی های سال 2016 نیست؟

چرا درصد باقی مانده از باتری در گجت های هوشمند هیچ گاه دقیق نیست؟

چرا درصد باقی مانده از باتری در گجت های هوشمند هیچ گاه دقیق نیست؟

با توجه به برخی برآوردها به نظر می رسد که سیستم تخمین میزان شارژ باقی مانده ی لپ تاپ ها، تبلت ها و تلفن های هوشمند هرگز نمی داند که دقیقاً چه میزان از قدرت باتری این دستگاه ها کاسته شده است.

احتمالاً برای شما هم پیش آمده که سیستم تخمین، به طور ناگهانی به جای 5 ساعت مدت زمان 2 ساعت را به عنوان شارژ باقی مانده دستگاه تان نشان دهد. حتی ممکن است این مشکل پا را فراتر گذاشته و تمام شدن باتری دستگاه مورد استفاده ی شما، با هشدار خاصی همراه نباشد.

گجت شما تنها با توجه به استفاده ی فعلی میزان قدرت باتری را تخمین می زند

تمام کاری که لپ تاپ ها و سایر گجت ها از پس آن بر می آیند تخمین حدودی مدت زمان باقی مانده تا تخلیه کامل باتری است. حتی اگر میزان شارژ باتری شما 100 درصد باشد، بسته به نوع کارتان تخمین های مختلفی را خواهید دید.

به عنوان مثال، اگر در یک لپ تاپ نور صفحه ی نمایش را کاهش داده و تنها به گشت و گذار در اینترنت بپردازید، به طور متوسط باتری دستگاه به میزان 10 ساعت دوام خواهد آورد. این در حالی است که اگر روی همان سیستم نور صفحه را به حداکثر افزایش داده و یک بازی را اجرا کنید، این میزان به 2 ساعت کاهش می یابد.

با این حال تمام این مسائل، صرفا یک پیش بینی هستند. اگر می بینید که زمان کمی به اتمام باتری دستگاه باقی مانده، می توانید میزان شارژدهی آن را با کاهش فشارهای موجود روی سیستم بیشتر کنید. در مقابل اگر عکس این موضوع برای شما صادق بود، خیال تان از وضعیت شارژ باتری راحت باشد.

این تخمین و برآورد می تواند نسبت به کاری که رایانه در پس زمینه انجام می دهد، نوسان داشته باشد. به عنوان مثال هنگامی که ویندوز در حال نصب آپدیت است، از بیشتر منابع پردازنده استفاده کرده و بالطبع سرعت تخلیه ی شارژ باتری را افزایش می دهد. به این ترتیب زمان تخمین ها هم کاهش می یابد.

حتی اگر هنگام وب گردی نیز به وب سایت هایی که دارای تبلیغات ویدیویی هستند مراجعه کنید، این موضوع خودش را به روشنی نشان خواهد داد. به عبارت دیگر، دستگاه شما تنها با بررسی نرخ فعلی تخلیه ی باتری زمان باقی مانده تا خاموش شدن را تخمین می زند. ساده تر بگوییم، این سیستم نمی تواند آینده را پیش بینی کند و تنها بر اساس شرایط و میزان استفاده فعلی شما زمان باقی مانده تا اتمام باتری را اطلاع رسانی می کند.

اگر باتری دستگاه تان بدون هیچ هشداری تخلیه شد، این بدان معناست که سیستم قادر به حدس زدن میزان شارژ باقی مانده نیست

نوع نگهداری شما از باتری دستگاه بسیار مهم است. در صورتی که در نگهداری آن کوتاهی کنید، این قطعات نمی توانند قدرت زیادی را در خود ذخیره کنند و همچنین سخت افزار ناظر بر میزان تخلیه شارژ باتری هم ممکن است تخمین خود را به اشتباه ثبت نماید.

این همان دلیلی است که سبب می شود باتری پیش از هشدار 10 درصد و یا حتی 20 درصد شارژ باقی مانده، به طور کامل تخلیه شود. در مقابل برخی دستگاه ها قادر هستند میزان قدرت موجود در باتری ها را بهتر درک کنند. مداری که روی باتری قرار دارد، قادر است ظرفیت باتری و سلامت آن را به طور کامل به سیستم عامل گزارش دهد.

اما اگر پیش از هشدار 10 درصد و یا 20 درصد شارژ باقی مانده، باتری به صورت کامل تخلیه شد، پس احتمالاً نیاز دارید باتری لپ تاپ خود را مجدداً کالیبره (تنظیم) کنید. این عمل را می توانید با خالی کردن کامل باتری لپ تاپ و سپس شارژ مجدد آن به صورت کامل انجام دهید.

این کار سبب افزایش مدت زمان نگهداری شارژ نمی شود، اما به سخت افزار کمک می کند تا از میزان تخلیه شدن باتری درک بهتری داشته و بتواند تخمین دقیق تری بزند. همچنین می توانید سلامت و ظرفیت باتری را تقریباً روی هر دستگاهی چک کنید. در ویندوز، می توانید برای باتری لپ تاپ خود یک گزارش سلامت تهیه کنید.

این کار به شما اجازه می دهد که ظرفیت پیش فرضی که کارخانه سازنده باتری برایش در نظر گرفته را با ظرفیت شارژ کامل فعلی آن مقایسه کنید. مطمئناً ظرفیت شارژ فعلی باتری به دلیل رو به زوال رفتن این قطعه، از نمونه ی اصلی آن که در کارخانه طراحی شده است، کمتر خواهد بود.

در سیستم عامل مک، کلید Option را فشار داده و در نوار منو روی آیکن باتری کلیک کنید. در این قسمت، بخش Condition را مشاهده می کنید که وضعیت باتری را به اطلاع شما می رساند. اگر وضعیت این بخش Normal باشد، بدان معناست که سیستم به درستی و بدون هیچ مشکلی کار می کند.

در صورتی که وضعیت آن روی Replace Soon یا Replace Now قرار داشته باشد، باید بگوییم که باتری شما خراب شده و باید هرچه سریعتر یک جایگزین مناسب برای آن پیدا کنید.

در مجموع باید گفت که تخمین میزان شارژ باقی مانده از باتری گجت ها هرگز دقیق نخواهد بود. با این وجود اما فرم درصدی آن از مدل تخمین زمان دقیق تر است.

اگر احساس می کنید که سیستم شما در نمایش میزان باتری باقی مانده عملکرد صحیحی ندارد، بهترین راه کالیبره کردن مجدد باتری است. در این صورت بهتر می توانید به تخمین سیستم از میزان باتری باقی مانده اعتماد کنید.

The post appeared first on .

چرا درصد باقی مانده از باتری در گجت های هوشمند هیچ گاه دقیق نیست؟

با توجه به برخی برآوردها به نظر می رسد که سیستم تخمین میزان شارژ باقی مانده ی لپ تاپ ها، تبلت ها و تلفن های هوشمند هرگز نمی داند که دقیقاً چه میزان از قدرت باتری این دستگاه ها کاسته شده است.

احتمالاً برای شما هم پیش آمده که سیستم تخمین، به طور ناگهانی به جای 5 ساعت مدت زمان 2 ساعت را به عنوان شارژ باقی مانده دستگاه تان نشان دهد. حتی ممکن است این مشکل پا را فراتر گذاشته و تمام شدن باتری دستگاه مورد استفاده ی شما، با هشدار خاصی همراه نباشد.

گجت شما تنها با توجه به استفاده ی فعلی میزان قدرت باتری را تخمین می زند

تمام کاری که لپ تاپ ها و سایر گجت ها از پس آن بر می آیند تخمین حدودی مدت زمان باقی مانده تا تخلیه کامل باتری است. حتی اگر میزان شارژ باتری شما 100 درصد باشد، بسته به نوع کارتان تخمین های مختلفی را خواهید دید.

به عنوان مثال، اگر در یک لپ تاپ نور صفحه ی نمایش را کاهش داده و تنها به گشت و گذار در اینترنت بپردازید، به طور متوسط باتری دستگاه به میزان 10 ساعت دوام خواهد آورد. این در حالی است که اگر روی همان سیستم نور صفحه را به حداکثر افزایش داده و یک بازی را اجرا کنید، این میزان به 2 ساعت کاهش می یابد.

با این حال تمام این مسائل، صرفا یک پیش بینی هستند. اگر می بینید که زمان کمی به اتمام باتری دستگاه باقی مانده، می توانید میزان شارژدهی آن را با کاهش فشارهای موجود روی سیستم بیشتر کنید. در مقابل اگر عکس این موضوع برای شما صادق بود، خیال تان از وضعیت شارژ باتری راحت باشد.

این تخمین و برآورد می تواند نسبت به کاری که رایانه در پس زمینه انجام می دهد، نوسان داشته باشد. به عنوان مثال هنگامی که ویندوز در حال نصب آپدیت است، از بیشتر منابع پردازنده استفاده کرده و بالطبع سرعت تخلیه ی شارژ باتری را افزایش می دهد. به این ترتیب زمان تخمین ها هم کاهش می یابد.

حتی اگر هنگام وب گردی نیز به وب سایت هایی که دارای تبلیغات ویدیویی هستند مراجعه کنید، این موضوع خودش را به روشنی نشان خواهد داد. به عبارت دیگر، دستگاه شما تنها با بررسی نرخ فعلی تخلیه ی باتری زمان باقی مانده تا خاموش شدن را تخمین می زند. ساده تر بگوییم، این سیستم نمی تواند آینده را پیش بینی کند و تنها بر اساس شرایط و میزان استفاده فعلی شما زمان باقی مانده تا اتمام باتری را اطلاع رسانی می کند.

اگر باتری دستگاه تان بدون هیچ هشداری تخلیه شد، این بدان معناست که سیستم قادر به حدس زدن میزان شارژ باقی مانده نیست

نوع نگهداری شما از باتری دستگاه بسیار مهم است. در صورتی که در نگهداری آن کوتاهی کنید، این قطعات نمی توانند قدرت زیادی را در خود ذخیره کنند و همچنین سخت افزار ناظر بر میزان تخلیه شارژ باتری هم ممکن است تخمین خود را به اشتباه ثبت نماید.

این همان دلیلی است که سبب می شود باتری پیش از هشدار 10 درصد و یا حتی 20 درصد شارژ باقی مانده، به طور کامل تخلیه شود. در مقابل برخی دستگاه ها قادر هستند میزان قدرت موجود در باتری ها را بهتر درک کنند. مداری که روی باتری قرار دارد، قادر است ظرفیت باتری و سلامت آن را به طور کامل به سیستم عامل گزارش دهد.

اما اگر پیش از هشدار 10 درصد و یا 20 درصد شارژ باقی مانده، باتری به صورت کامل تخلیه شد، پس احتمالاً نیاز دارید باتری لپ تاپ خود را مجدداً کالیبره (تنظیم) کنید. این عمل را می توانید با خالی کردن کامل باتری لپ تاپ و سپس شارژ مجدد آن به صورت کامل انجام دهید.

این کار سبب افزایش مدت زمان نگهداری شارژ نمی شود، اما به سخت افزار کمک می کند تا از میزان تخلیه شدن باتری درک بهتری داشته و بتواند تخمین دقیق تری بزند. همچنین می توانید سلامت و ظرفیت باتری را تقریباً روی هر دستگاهی چک کنید. در ویندوز، می توانید برای باتری لپ تاپ خود یک گزارش سلامت تهیه کنید.

این کار به شما اجازه می دهد که ظرفیت پیش فرضی که کارخانه سازنده باتری برایش در نظر گرفته را با ظرفیت شارژ کامل فعلی آن مقایسه کنید. مطمئناً ظرفیت شارژ فعلی باتری به دلیل رو به زوال رفتن این قطعه، از نمونه ی اصلی آن که در کارخانه طراحی شده است، کمتر خواهد بود.

در سیستم عامل مک، کلید Option را فشار داده و در نوار منو روی آیکن باتری کلیک کنید. در این قسمت، بخش Condition را مشاهده می کنید که وضعیت باتری را به اطلاع شما می رساند. اگر وضعیت این بخش Normal باشد، بدان معناست که سیستم به درستی و بدون هیچ مشکلی کار می کند.

در صورتی که وضعیت آن روی Replace Soon یا Replace Now قرار داشته باشد، باید بگوییم که باتری شما خراب شده و باید هرچه سریعتر یک جایگزین مناسب برای آن پیدا کنید.

در مجموع باید گفت که تخمین میزان شارژ باقی مانده از باتری گجت ها هرگز دقیق نخواهد بود. با این وجود اما فرم درصدی آن از مدل تخمین زمان دقیق تر است.

اگر احساس می کنید که سیستم شما در نمایش میزان باتری باقی مانده عملکرد صحیحی ندارد، بهترین راه کالیبره کردن مجدد باتری است. در این صورت بهتر می توانید به تخمین سیستم از میزان باتری باقی مانده اعتماد کنید.

The post appeared first on .

چرا درصد باقی مانده از باتری در گجت های هوشمند هیچ گاه دقیق نیست؟

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

زمانی که در مورد تلفن های هوشمند و سازندگان آنها فکر می کنید، چند نام بزرگ به ذهن تان خطور می کند: سامسونگ، موتورولا، ال جی، اچ تی سی و شاید هم اپل. با کمک خاکستری ترین سلول های مغز هم دیگر نمی توان نام نوکیا را با عنوانی همچون «سازنده تلفن هوشمند» مرتبط دانست. این شرکت خیلی بدون سر و صدا و به آرامی از میدان مبارزه خارج شد و هر چه داشت را به مایکروسافت تقدیم کرد.

حالا، مدتی است که برخی شایعات در خصوص بازگشت این برند به عنوان سازنده تلفن هوشمند به گوش می رسد و همین موضوع، موجب شده تا طرفداران این موبایل ساز نوستالزیک، امیدی دوباره برای در دست داشتن یک اسمارت فون امروزی با برند مورد علاقه دوران نوجوانی و جوانی شان پیدا کنند. در قرارداد مایکروسافت با نوکیا، شرکت فنلاندی از توسعه و فروش تلفن های هوشمند تا سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۶ منع شده است. همین موضوع باعث می شود تا نوکیا بتواند پس از مقطع زمانی یاد شده، به میدان مبارزه برگردد، اما سوال اینجاست: آیا انجام چنین کاری، برای نوکیا منطقی است؟

آخرین تلاش مستمر نوکیا در بازار تلفن های هوشمند، سری «لومیا» نام داشت. محصولاتی که هیچ وقت به اندازه کافی محبوب نشدند و از سوی دیگر، همواره با پلتفرم نه چندان پر طرفدار ویندوز فون ارائه می شدند. همین موضوع موجب شد تا فنلاندی ها نتوانند به اهداف خود در زمینه فروش این نوع موبایل ها دست پیدا کنند. اگرچه دوربین قدرتمند در پرچمداران وقت لومیا، یکی از نقاط قوت آنها به شمار می رفت اما این موضوع به تنهایی نمی توانست توجه کاربران را به خود جلب کند. در حالی که نوکیا تلاش می کرد تا به همه بقبولاند که ویندوز، پلتفرم مناسبی برای تلفن های هوشمند است و موبایل هایش، بهترین در نوع خود هستند، شرکت هایی نظیر سامسونگ و اپل در حال تکمیل محصولات خود بودند و بازارهای بیشتری را فتح می کردند.

نوکیا پیش از اینکه بخش موبایل خود را به مایکروسافت بفروشد، زمان بسیار سختی را پشت سر می گذاشت و البته بخش زیادی از نیروهای کلیدی خود را هم از دست داد. با توجه به همین مسئله، می توان گمانه زنی کرد که بازگشت دوباره، تا چه حد می تواند دشوارتر باشد. در حال حاضر بازار تلفن های هوشمند کاملا اشباع شده و بسیاری از تحلیلگران باور دارند که فروش این دسته از محصولات به اوج خود رسیده و از این بالاتر نمی رود. حالا، دیگر خبری از تکنولوژی های جدید هم نیست و در بسیاری از موارد، یک میان رده ی ۴۰۰ دلاری می تواند نیازهای تان را برآورده کند و در این بین، سازندگان نامدار صرفا در حال مانور دادن روی طراحی و البته بهبود جزیی محصولات خود هستند.

آرمان شهری که رسیدن به آن ساده نیست

در بین شایعات مرتبط با بازگشت نوکیا، نام یک دستگاه مرموز با کد C1 زیاد به گوش می رسد. مشخص نیست که این شایعات تا چه حد حقیقت دارند اما نمی توان حضور نوکیا در یک بازار اندرویدی و مشکلاتی که پیش روی این برند قرار خواهند داشت را نادیده گرفت.

اما مشکلات واقعا چه هستند؟ برای شروع می توان گفت که اندروید، ویندوز فون نیست. در آن زمان نوکیا با ویندوز فون یکه تازی می کرد و قلمروی کاملا مشخصی برای خود ایجاد کرده بود. شاید در سال، سامسونگ یا اچ تی سی چند موبایل ویندوزی هم معرفی می کردند اما پرچم سرزمین ویندوز، در دست نوکیا بود. حالا اگر شرکت مذکور به دنیای اندروید ورود کند، تجربه ای در حد صفر با خود به همراه می آورد و همین موضوع به تنهایی، چالش برانگیز است.

نوکیا مجبور می شود به سراغ طراحی رابط کاربری اختصاصی خودش برود و البته برای جلب کردن برخی توجه ها، چند قابلیت نو هم به آن اضافه کند. همانطور که می دانید اندروید یک پلتفرم متن-باز است و نسخه تقریا خام و دست نخورده آن، از سوی سازندگان دیگر (برای مثال موتورولا) بارها به دست کاربر رسیده، جدا از اینکه اگر کاربر، اندرویدی بدون رابط کاربری سازنده بخواهد، به سراغ خرید یک نکسوس می رود.

چه عاشقش باشیم و چه از آن متنفر، حقیقت این است که رابط کاربری «TouchWiz» از سامسونگ اکنون معروف ترین UI در پلتفرم اندروید است. آنچه باعث معروف شدن همین رابط کاربری شد، ویژگی های عجیب و غریب و گاهی هم مفیدی بود که سامسونگ به اندروید اضافه کرده و پلتفرمی که ارائه می داد را از سایر سازندگان متمایز می نمود. در این میان LG و HTC هر کدام مدت زمان بسیار زیادی را صرف توسعه رابط کاربری خود کرده اند که البته در بیشتر مواقع هم، نتیجه تلاش هایشان چندان از نظر کاربران رضایت بخش نیست.

نوکیا C1، اگر واقعا چیزی فراتر از یک شایعه باشد، باید بتواند نیاز کاربر را در این بخش به خوبی مشخص کرده و در توسعه یک رابط کاربری و امکانات اختصاصی، عملکرد درخشانی داشته باشد.

رقابتی دشوارتر از حد تصور

شرکت هایی نظیر هوآوی و موتورولا در سال های اخیر تجربیات بسیار مطلوبی در زمینه توسعه یک محصول اقتصادی با عملکرد مطلوب داشته اند. محصولات رده بالاتر از این دو سازنده هم در قیاس با سایرین از قیمت های بهتری برخوردارند. هوآوی پرچمداران خوش قیمتی تحت عنوان سری P ارائه می دهد در حالی که موتورولا با محصولات سری X، G و E همه نیازها را پوشش داده و پاسخگوست.

نوکیا اکنون در حال وارد شدن به بازاری است که چنین رقبایی دارد و برای موفقیت، باید بتواند ویژگی های بهتر سخت افزاری و نرم افزاری را در کنار قیمت پایین تر از دو رقیب یاد شده به دست کاربر برساند.

راه دیگری که پیش پای نوکیا قرار دارد، صرفا حضور در میان «پرچمداران» است. شرکت فنلاندی می تواند رویه ای نظیر اپل را در پیش گرفته و به شکل سالانه تنها موبایل های رده بالا ارائه دهد. سود این کار هم مطلوب تر است اما نکته اینجاست که فروش چنین موبایل هایی در قیاس با محصولات ارزان تر، بسیار سخت تر می شود.

در سال گذشته سامسونگ چندین موبایل پرچمدار معرفی کرد و قصد دارد امسال همین رویه را ادامه دهد، این در حالیست که شرکت کره ای چندین و چند مدل دیگر را در طیف های قیمتی مختلف به فروش می رساند، اما با این حال هنوز وضعیت مالی قسمت موبایل آنطور که باید و شاید رضایت بخش نیست، کما اینکه در سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ شدیدا به دلیل درآمدهای اندک خود مورد انتقاد سرمایه گذاران بود.

این وضعیت بزرگ ترین سازنده موبایل در دنیاست که جهان، رنگ و بوی اندروید را با نام او می شناسد. مشخصا HTC، LG و سونی وضعیتی بهتر از سامسونگ ندارند.

نوکیا در این میان یک برگ برنده دارد و آن هم چیزی جز نامی که از آن بهره می برد، نیست. قدرت بسیار بالایی در این نام و خاطرات نوستالژیک کاربران قرار گرفته. اما کمی که واضح تر به مسئله نگاه کنید، می بینید که اما از موبایل اندرویدی اش چندان استقبالی نشد.

راه بهتر چیست؟

در نهایت به نقطه ای می رسیم که می بینیم بهتر است نوکیا تمرکز خود را بر بخش های نرم افزاری یا ساخت محصولات سخت افزاری به جز موبایل ها، و همکاری در توسعه آنها قرار دهد. این شرکت همچنین می تواند مجوز استفاده از نام خود را به دیگران بدهد تا سخت افزارهایی با برند فنلادی به فروش برسند، مانند کاری که با تبلت N1 انجام داد. انتخاب هر کدام از این راه ها، بهتر از صرف هزینه و بازگشت به مسیری است که همین شرکت سال ها پیش در آن جا مانده.

نوکیا در سال ۲۰۱۳ بی دلیل تجارت موبایل خود را به مایکروسافت نفروخت. حالا به همان دلایل، چندان منطقی به نظر نمی رسد که شرکت مورد بحث وارد کسب و کاری شود که سال ها پیش از آن خارج شده و استعدادهای برتر خود را هم از دست داده.

تصمیمی که مدیران فنلاندی در سال ۲۰۱۳ اتخاذ کردند، باعث شد تا نوکیا از لحاظ مالی وضعیت بهتری پیدا کند و بهایی که از سوی مایکروسافت به نوکیا پرداخت شد، موجب گشت تا این شرکت بتواند بخش های دیگر خود را قدرتمندتر کند. شاید بهتر باشد نوکیا بازار اشباع شده ی موبایل را به حال خود رها کرده تا سازندگان سازنگان اندرویدی برای کسب یک درصد سود از صنعت موبایل، با هم به مبارزه بپردازند.

The post appeared first on .

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

(image)

زمانی که در مورد تلفن های هوشمند و سازندگان آنها فکر می کنید، چند نام بزرگ به ذهن تان خطور می کند: سامسونگ، موتورولا، ال جی، اچ تی سی و شاید هم اپل. با کمک خاکستری ترین سلول های مغز هم دیگر نمی توان نام نوکیا را با عنوانی همچون «سازنده تلفن هوشمند» مرتبط دانست. این شرکت خیلی بدون سر و صدا و به آرامی از میدان مبارزه خارج شد و هر چه داشت را به مایکروسافت تقدیم کرد.

حالا، مدتی است که برخی شایعات در خصوص بازگشت این برند به عنوان سازنده تلفن هوشمند به گوش می رسد و همین موضوع، موجب شده تا طرفداران این موبایل ساز نوستالزیک، امیدی دوباره برای در دست داشتن یک اسمارت فون امروزی با برند مورد علاقه دوران نوجوانی و جوانی شان پیدا کنند. در قرارداد مایکروسافت با نوکیا، شرکت فنلاندی از توسعه و فروش تلفن های هوشمند تا سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۶ منع شده است. همین موضوع باعث می شود تا نوکیا بتواند پس از مقطع زمانی یاد شده، به میدان مبارزه برگردد، اما سوال اینجاست: آیا انجام چنین کاری، برای نوکیا منطقی است؟

آخرین تلاش مستمر نوکیا در بازار تلفن های هوشمند، سری «لومیا» نام داشت. محصولاتی که هیچ وقت به اندازه کافی محبوب نشدند و از سوی دیگر، همواره با پلتفرم نه چندان پر طرفدار ویندوز فون ارائه می شدند. همین موضوع موجب شد تا فنلاندی ها نتوانند به اهداف خود در زمینه فروش این نوع موبایل ها دست پیدا کنند. اگرچه دوربین قدرتمند در پرچمداران وقت لومیا، یکی از نقاط قوت آنها به شمار می رفت اما این موضوع به تنهایی نمی توانست توجه کاربران را به خود جلب کند. در حالی که نوکیا تلاش می کرد تا به همه بقبولاند که ویندوز، پلتفرم مناسبی برای تلفن های هوشمند است و موبایل هایش، بهترین در نوع خود هستند، شرکت هایی نظیر سامسونگ و اپل در حال تکمیل محصولات خود بودند و بازارهای بیشتری را فتح می کردند.

نوکیا پیش از اینکه بخش موبایل خود را به مایکروسافت بفروشد، زمان بسیار سختی را پشت سر می گذاشت و البته بخش زیادی از نیروهای کلیدی خود را هم از دست داد. با توجه به همین مسئله، می توان گمانه زنی کرد که بازگشت دوباره، تا چه حد می تواند دشوارتر باشد. در حال حاضر بازار تلفن های هوشمند کاملا اشباع شده و بسیاری از تحلیلگران باور دارند که فروش این دسته از محصولات به اوج خود رسیده و از این بالاتر نمی رود. حالا، دیگر خبری از تکنولوژی های جدید هم نیست و در بسیاری از موارد، یک میان رده ی ۴۰۰ دلاری می تواند نیازهای تان را برآورده کند و در این بین، سازندگان نامدار صرفا در حال مانور دادن روی طراحی و البته بهبود جزیی محصولات خود هستند.

آرمان شهری که رسیدن به آن ساده نیست

در بین شایعات مرتبط با بازگشت نوکیا، نام یک دستگاه مرموز با کد C1 زیاد به گوش می رسد. مشخص نیست که این شایعات تا چه حد حقیقت دارند اما نمی توان حضور نوکیا در یک بازار اندرویدی و مشکلاتی که پیش روی این برند قرار خواهند داشت را نادیده گرفت.

اما مشکلات واقعا چه هستند؟ برای شروع می توان گفت که اندروید، ویندوز فون نیست. در آن زمان نوکیا با ویندوز فون یکه تازی می کرد و قلمروی کاملا مشخصی برای خود ایجاد کرده بود. شاید در سال، سامسونگ یا اچ تی سی چند موبایل ویندوزی هم معرفی می کردند اما پرچم سرزمین ویندوز، در دست نوکیا بود. حالا اگر شرکت مذکور به دنیای اندروید ورود کند، تجربه ای در حد صفر با خود به همراه می آورد و همین موضوع به تنهایی، چالش برانگیز است.

نوکیا مجبور می شود به سراغ طراحی رابط کاربری اختصاصی خودش برود و البته برای جلب کردن برخی توجه ها، چند قابلیت نو هم به آن اضافه کند. همانطور که می دانید اندروید یک پلتفرم متن-باز است و نسخه تقریا خام و دست نخورده آن، از سوی سازندگان دیگر (برای مثال موتورولا) بارها به دست کاربر رسیده، جدا از اینکه اگر کاربر، اندرویدی بدون رابط کاربری سازنده بخواهد، به سراغ خرید یک نکسوس می رود.

چه عاشقش باشیم و چه از آن متنفر، حقیقت این است که رابط کاربری «TouchWiz» از سامسونگ اکنون معروف ترین UI در پلتفرم اندروید است. آنچه باعث معروف شدن همین رابط کاربری شد، ویژگی های عجیب و غریب و گاهی هم مفیدی بود که سامسونگ به اندروید اضافه کرده و پلتفرمی که ارائه می داد را از سایر سازندگان متمایز می نمود. در این میان LG و HTC هر کدام مدت زمان بسیار زیادی را صرف توسعه رابط کاربری خود کرده اند که البته در بیشتر مواقع هم، نتیجه تلاش هایشان چندان از نظر کاربران رضایت بخش نیست.

نوکیا C1، اگر واقعا چیزی فراتر از یک شایعه باشد، باید بتواند نیاز کاربر را در این بخش به خوبی مشخص کرده و در توسعه یک رابط کاربری و امکانات اختصاصی، عملکرد درخشانی داشته باشد.

رقابتی دشوارتر از حد تصور

شرکت هایی نظیر هوآوی و موتورولا در سال های اخیر تجربیات بسیار مطلوبی در زمینه توسعه یک محصول اقتصادی با عملکرد مطلوب داشته اند. محصولات رده بالاتر از این دو سازنده هم در قیاس با سایرین از قیمت های بهتری برخوردارند. هوآوی پرچمداران خوش قیمتی تحت عنوان سری P ارائه می دهد در حالی که موتورولا با محصولات سری X، G و E همه نیازها را پوشش داده و پاسخگوست.

نوکیا اکنون در حال وارد شدن به بازاری است که چنین رقبایی دارد و برای موفقیت، باید بتواند ویژگی های بهتر سخت افزاری و نرم افزاری را در کنار قیمت پایین تر از دو رقیب یاد شده به دست کاربر برساند.

راه دیگری که پیش پای نوکیا قرار دارد، صرفا حضور در میان «پرچمداران» است. شرکت فنلاندی می تواند رویه ای نظیر اپل را در پیش گرفته و به شکل سالانه تنها موبایل های رده بالا ارائه دهد. سود این کار هم مطلوب تر است اما نکته اینجاست که فروش چنین موبایل هایی در قیاس با محصولات ارزان تر، بسیار سخت تر می شود.

در سال گذشته سامسونگ چندین موبایل پرچمدار معرفی کرد و قصد دارد امسال همین رویه را ادامه دهد، این در حالیست که شرکت کره ای چندین و چند مدل دیگر را در طیف های قیمتی مختلف به فروش می رساند، اما با این حال هنوز وضعیت مالی قسمت موبایل آنطور که باید و شاید رضایت بخش نیست، کما اینکه در سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ شدیدا به دلیل درآمدهای اندک خود مورد انتقاد سرمایه گذاران بود.

این وضعیت بزرگ ترین سازنده موبایل در دنیاست که جهان، رنگ و بوی اندروید را با نام او می شناسد. مشخصا HTC، LG و سونی وضعیتی بهتر از سامسونگ ندارند.

نوکیا در این میان یک برگ برنده دارد و آن هم چیزی جز نامی که از آن بهره می برد، نیست. قدرت بسیار بالایی در این نام و خاطرات نوستالژیک کاربران قرار گرفته. اما کمی که واضح تر به مسئله نگاه کنید، می بینید که اما از موبایل اندرویدی اش چندان استقبالی نشد.

راه بهتر چیست؟

در نهایت به نقطه ای می رسیم که می بینیم بهتر است نوکیا تمرکز خود را بر بخش های نرم افزاری یا ساخت محصولات سخت افزاری به جز موبایل ها، و همکاری در توسعه آنها قرار دهد. این شرکت همچنین می تواند مجوز استفاده از نام خود را به دیگران بدهد تا سخت افزارهایی با برند فنلادی به فروش برسند، مانند کاری که با تبلت N1 انجام داد. انتخاب هر کدام از این راه ها، بهتر از صرف هزینه و بازگشت به مسیری است که همین شرکت سال ها پیش در آن جا مانده.

نوکیا در سال ۲۰۱۳ بی دلیل تجارت موبایل خود را به مایکروسافت نفروخت. حالا به همان دلایل، چندان منطقی به نظر نمی رسد که شرکت مورد بحث وارد کسب و کاری شود که سال ها پیش از آن خارج شده و استعدادهای برتر خود را هم از دست داده.

تصمیمی که مدیران فنلاندی در سال ۲۰۱۳ اتخاذ کردند، باعث شد تا نوکیا از لحاظ مالی وضعیت بهتری پیدا کند و بهایی که از سوی مایکروسافت به نوکیا پرداخت شد، موجب گشت تا این شرکت بتواند بخش های دیگر خود را قدرتمندتر کند. شاید بهتر باشد نوکیا بازار اشباع شده ی موبایل را به حال خود رها کرده تا سازندگان سازنگان اندرویدی برای کسب یک درصد سود از صنعت موبایل، با هم به مبارزه بپردازند.

The post appeared first on .

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

چرا زمان عرضه هولولنز مایکروسافت مشخص نیست؟

چرا زمان عرضه هولولنز مایکروسافت مشخص نیست؟

کودو سونودا (Kudo Tsunoda) یک شغل مهم در مایکروسافت دارد: رویاپردازی.

سونودا آن بُعد عجیب و آینده نگرانه مایکروسافت را به عهده گرفته و محصولاتی خلاقانه تولید می کند که بیشتر در فیلم های علمی و تخیلی دیده ایم. از کینکت گرفته تا هولولنز که حالا جدیدترین جاه طلبی ردموندی ها به حساب می آید.

مایکروسافت فکر می کند که ما در آینده همه مان به کامپیوترهایی نیاز داریم که روی صورت مان قرار گرفته اند و تصاویر هولوگرافیک را در اطراف مان نشان می دهند و ما نیز آن را به عنوان آینده باید بپذیریم، چرا؟ چون سونودا اینطور رویاپردازی می کند.

اما گاهی اوقات رویاهای سونودا به درستی پا به دنیای حقیقی نمی گذارند.

چندی پیش، مایکروسافت اولین ورژن نهایی هولولنز برای توسعه دهندگان (یا کیت های توسعه) را با قیمت 3000 دلار عرضه کرد. قیمت گزافی است، خصوصا اگر آن را در کنار گوگل گلس 1500 دلاری و کیت توسعه کنسول های بازی که چند صد دلار بیشتر نیستند بگذاریم.

این دستگاه باید قیمت مناسب و بسیار کمتری داشته باشد، چون هیچ کس، حتی خود مایکروسافت هم نمی داند که هولولنز چه زمانی قرار است به قفسه فروشگاه ها راه پیدا کند و اگر به آنجا رسید چگونه باشد. از سمت دیگر، توسعه دهندگان هم نمی خواهند هزینه زیادی صرف یک ریسک بزرگ کنند.

در حالی که مایکروسافت اصرار دارد قطعا ورژن مخصوصی برای عموم مردم وجود دارد، اما مرتبا خاطر نشان کرده که به این زودی ها کسی منتظرش نباشد.

یک دلیل عمده برای توجیح این صحبت ها وجود دارد: سونودا در رویاپردازی اش تنها نیست.

کودو سونودا (Kudo Tsunoda)

او سخت افزار هولولنز را طراحی نمی کند. او نرم افزاری نمی سازد. وظیفه او چیزی است مابین این دو، خدمت به عنوان میانجی تیم های سخت افزاری و نرم افزاری مایکروسافت که توسعه هولولنز را به عهده دارند.

دلیل اصلی اینکه مایکروسافت الان ورژن مخصوصی برای توسعه دهندگان عرضه می کند این است که ردموندی ها هنوز نمی دانند هولولنز نهایی چگونه باید باشد.

سونودا در مصاحبه ای پیش از بیلد 2016 گفت: «می خواهیم بهینه سازی هایی انجام داده و شرایط نرم افزار و سخت افزار را به حد کاملا مطلوبی برسانیم تا توسعه دهندگان بتوانند نهایت بهره را از آن ببرند»

او می گوید مایکروسافت برنامه ای برای عرضه هولولنز ندارد، حداقل تا زمانی که آن ها به همراه ارتش توسعه دهندگان شان به اندازه کافی رویاها را عملی نکرده باشند. هولولنز باید آماده باشد تا مردم از آن استفاده کنند و الان هنوز شرایط پدید نیامده است.

سونودا توضیح می دهد که چگونه دوست دارد هولوگرام ها را در سراسر خانه اش قرار دهد تا وقتی از خواب بیدار شد چشم اش به همه آن ها بیافتد و یک به یک انجام شان دهد.

به جای کاغذ چسبی های تخت، او نیازمند کاغذهای هولوگرافیک بزرگ تری است. یک شیشه شیر خالی که در برابر درب یخچال معلق مانده، نشان می دهد که زمان خرید فرا رسیده. دنیای آینده ما از نگاه سونودا این شکلی است.

درست نیست که وعده های بیهوده بشنویم، وقتی هنوز رویایی بدل به واقعیت نشده. چند سال پیش گوگل گلس و رویاهای مانتین ویو را دنبال کردیم و دیدیم که در نهایت چه شد، کینکت را خریدیم و دیدیم که آنچه می خواهیم نیست. مایکروسافت نمی خواهد این اشتباهات را با هولولنز تکرار کند و آن را پیش از موعد به بازار بفرستد.

هدست های واقعیت مجازی هم دقیقا پروسه ای مشابه را طی کردند تا به اینجا برسند. آکیلس ریفت هم دو کیت توسعه مخصوص سازندگان داشت و بعد از 4 سال، همین چند روز پیش بود که ریفت به صورت عمومی عرضه شد. شاید هنوز هم برای واقعیت مجازی زود باشد، اما آن ها آمده اند، حاضر و آماده.

از رویا تا حقیقت، هولولنز هنوز راه طویلی در پیش روی خود دارد.

The post appeared first on .

چرا زمان عرضه هولولنز مایکروسافت مشخص نیست؟

(image)

کودو سونودا (Kudo Tsunoda) یک شغل مهم در مایکروسافت دارد: رویاپردازی.

سونودا آن بُعد عجیب و آینده نگرانه مایکروسافت را به عهده گرفته و محصولاتی خلاقانه تولید می کند که بیشتر در فیلم های علمی و تخیلی دیده ایم. از کینکت گرفته تا هولولنز که حالا جدیدترین جاه طلبی ردموندی ها به حساب می آید.

مایکروسافت فکر می کند که ما در آینده همه مان به کامپیوترهایی نیاز داریم که روی صورت مان قرار گرفته اند و تصاویر هولوگرافیک را در اطراف مان نشان می دهند و ما نیز آن را به عنوان آینده باید بپذیریم، چرا؟ چون سونودا اینطور رویاپردازی می کند.

اما گاهی اوقات رویاهای سونودا به درستی پا به دنیای حقیقی نمی گذارند.

چندی پیش، مایکروسافت اولین ورژن نهایی هولولنز برای توسعه دهندگان (یا کیت های توسعه) را با قیمت 3000 دلار عرضه کرد. قیمت گزافی است، خصوصا اگر آن را در کنار گوگل گلس 1500 دلاری و کیت توسعه کنسول های بازی که چند صد دلار بیشتر نیستند بگذاریم.

این دستگاه باید قیمت مناسب و بسیار کمتری داشته باشد، چون هیچ کس، حتی خود مایکروسافت هم نمی داند که هولولنز چه زمانی قرار است به قفسه فروشگاه ها راه پیدا کند و اگر به آنجا رسید چگونه باشد. از سمت دیگر، توسعه دهندگان هم نمی خواهند هزینه زیادی صرف یک ریسک بزرگ کنند.

در حالی که مایکروسافت اصرار دارد قطعا ورژن مخصوصی برای عموم مردم وجود دارد، اما مرتبا خاطر نشان کرده که به این زودی ها کسی منتظرش نباشد.

یک دلیل عمده برای توجیح این صحبت ها وجود دارد: سونودا در رویاپردازی اش تنها نیست.

کودو سونودا (Kudo Tsunoda)

او سخت افزار هولولنز را طراحی نمی کند. او نرم افزاری نمی سازد. وظیفه او چیزی است مابین این دو، خدمت به عنوان میانجی تیم های سخت افزاری و نرم افزاری مایکروسافت که توسعه هولولنز را به عهده دارند.

دلیل اصلی اینکه مایکروسافت الان ورژن مخصوصی برای توسعه دهندگان عرضه می کند این است که ردموندی ها هنوز نمی دانند هولولنز نهایی چگونه باید باشد.

سونودا در مصاحبه ای پیش از بیلد 2016 گفت: «می خواهیم بهینه سازی هایی انجام داده و شرایط نرم افزار و سخت افزار را به حد کاملا مطلوبی برسانیم تا توسعه دهندگان بتوانند نهایت بهره را از آن ببرند»

او می گوید مایکروسافت برنامه ای برای عرضه هولولنز ندارد، حداقل تا زمانی که آن ها به همراه ارتش توسعه دهندگان شان به اندازه کافی رویاها را عملی نکرده باشند. هولولنز باید آماده باشد تا مردم از آن استفاده کنند و الان هنوز شرایط پدید نیامده است.

سونودا توضیح می دهد که چگونه دوست دارد هولوگرام ها را در سراسر خانه اش قرار دهد تا وقتی از خواب بیدار شد چشم اش به همه آن ها بیافتد و یک به یک انجام شان دهد.

به جای کاغذ چسبی های تخت، او نیازمند کاغذهای هولوگرافیک بزرگ تری است. یک شیشه شیر خالی که در برابر درب یخچال معلق مانده، نشان می دهد که زمان خرید فرا رسیده. دنیای آینده ما از نگاه سونودا این شکلی است.

درست نیست که وعده های بیهوده بشنویم، وقتی هنوز رویایی بدل به واقعیت نشده. چند سال پیش گوگل گلس و رویاهای مانتین ویو را دنبال کردیم و دیدیم که در نهایت چه شد، کینکت را خریدیم و دیدیم که آنچه می خواهیم نیست. مایکروسافت نمی خواهد این اشتباهات را با هولولنز تکرار کند و آن را پیش از موعد به بازار بفرستد.

هدست های واقعیت مجازی هم دقیقا پروسه ای مشابه را طی کردند تا به اینجا برسند. آکیلس ریفت هم دو کیت توسعه مخصوص سازندگان داشت و بعد از 4 سال، همین چند روز پیش بود که ریفت به صورت عمومی عرضه شد. شاید هنوز هم برای واقعیت مجازی زود باشد، اما آن ها آمده اند، حاضر و آماده.

از رویا تا حقیقت، هولولنز هنوز راه طویلی در پیش روی خود دارد.

The post appeared first on .

چرا زمان عرضه هولولنز مایکروسافت مشخص نیست؟