پلی به گذشته: Alan Wake

پلی به گذشته: Alan Wake

“به قلم محمدصادق تواضعی”

به شخصه همیشه مشکل داشتم با استدیو هایی که در گذشته عناوینی ساخته اند که مخاطب سالیان سال از آن یاد می کند ولی با گذشت زمان کم کم این رشد و روند صعودی بازیساز و استدیو سازنده به نزول تبدیل شده تا جایی که تاریخ گذشته و حال استدیو همانند دو روی سکه می شود. در بین استدیو هایی که این وضع را دارند قطعا باید نام “سم لیک”(Sam Lake) و استدیو “رمدی” ( Remedy ) را اضافه کرد. واقعا چرا باید نام “سم لیک” به این لیست اضافه شود؟ جواب خیلی سادست. خیلی از کسانی که این شخص را “استاد” صدا می زنند باید بدانند استاد لفظ خیلی بزرگی و لایق هرشخص نیست. با پیش خرید عنوان نسل هشتمی “کوانتوم بریک” (Quantum Break) فرصتی شد که پس از آخرین ساخته “سم لیک”، عنوان “آلن ویک” (Alan Wake) را نیز نصب و بار دیگر  تجربه کنم.

عنوان “آلن ویک” به عنوان یک بازی نسل هفتمیست که در سال 2010 به صورت انحصاری برای اکس باکس 360 و دو سال بعد بر روی PC به عرضه در آمد، یک انحصاری خیلی خوب بود که توسط “سم لیک” و دوستان! ساخته شده بود. در همان ابتدا بازی داستان و روایت آن شمارا مجذوب خود می کند. همان شروع بازی که ناخودآگاه خود را در وسط یک جاده می یابد که به اشتباه و از روی سهل انگاری یک شخصی را با اتومبیل خود زیر کرده اید، به یکباره شما را در دنیای ” آلن ویک” رها می کند. دنیایی مرموز و سراسر از ایده های جالب.

رفته رفته ابهامات داستانی برای مخاطب از بین رفته و سوالات جدید پدید می آید. روند داستان به نحویست که خود مخاطب می تواند از طریق حدسیات خود پایان آن را با توجه به سلیقه اش حدس بزند. جدای از بخش داستانی گیم پلی بازی نیز در نوع خود خوب بود. شاید الان که به آن نگاه می کنم می بینم ایرادات زیادی داشت ولی چیزی از تجربه شخص کم نمی کرد. محیط، داستان و حتی موسیقی بازی با یکدیگر ترکیب شده بودند. مواقعی که یک باره وزش باد شدید می شد و تاریکی خاص محیط را در بر می گرفت و اتمسفر بازی به شما می فهماند که الان وقت مبارزست! در این حالت باید سریع سلاح های خود را “بارگزاری” کرده و قبل از آن حتما نگاه می کردید که از “فلش بنگ” (Flash Bang) و یا “فلیر” (Flare) در اختیار دارید یا نه! عناصری بسیار جالب در گیم پلی الن ویک؛

در بازی تضاد فوق العاده ای بین روشنایی و تاریکی شکل گرفته بود و این تضاد به شکل ماهرانه ای در قالب گیم پلی پرداخت شده بود. هر بار “آلن” از کارهای انجام داده اش خسته می شد و یا احساس ناامیدی می کرد شخصیت ” زین” (Zane) در قالب یک نور به وی امید داده و “آلن” را در دل تاریکی راهنمایی می کرد. از طرفی هر شخص می تواند آینده و پایان زندگی خودش را رقم بزند. همه ما همچون نویسنده هایی هستیم که مثل “آلن ویک” که در آخر به پای دستگاه تایپ خود رفت و داستان را عوض کرد سناریو زندگی خود را می نویسیم. حالت های روحی و روانی ما بر روی نوشته تاثیر گذاشته و همانند یک عنوان نقش آفرینی می توانیم با اندکی فکر انتخاب های متفاوتی را داشته باشیم.

حال به کمی عقب تر برگردیم جایی که “مکس پین” (Max payne) ساخته شد. اوج حماسه آفرینی “سم لیک” با خلق شخصیت “مکس” و دنیای سراسر تراژدیک و درامی که با آن مواجه شدیم. داستان بازی به قدری عالی بود که با گذشت سالیان سال همگی از این عنوان و داستانش تعریف می کنیم. می گوییم یادش بخیر “سم لیک” بود و “مکس پین” نه “سم لیک ” و “کوانتوم بریک”! پلی به گذشته و عنوان “آلن ویک” بهانه ای بود تا علاوه بر زنده کردن خاطرات من و شما از این عنوان، نگاهی بکنیم به شخص و استدیویی که روزگاری باعث تحسینمان بود. همین الان هم خیلی ها وی را می پرستند و با لفظ “استاد” از وی یاد می کنند.

شخصی که با ساخت “کوانتوم بریک” آن هم بعد تقریبا 6 سال نشان داد که شدیدا نزول کرده! کجاست آن داستان عالی و درگیر کننده؟ گیم پلی بازی های قبلیش با تمام سادگی که داشتند بسیار جذاب بودند. قطعا کسانی که “کوانتوم بریک” بازی کردند خیلی کیفشان کوک است. با خود می گویند: ” واو عجب چیزی ساخته می توانیم مدام اینور و اونور با سرعت نور حرکت کنیم.” ولی اگر کمی به ساخته های قبلی نگاه کنیم می بینیم “کوانتوم بریک” درخور اسم این استدیو نبود!

در آخر هدفم کوبیدن بازی یا سازنده نیست. مقایسه هم نیست. هدف، نشان دادن گذشته طلایی سازنده ای است که همه ما با عنوان های قبلیش خاطرات زیادی داریم. قبلا هم گفته شد، “پلی به گذشته” بهانه ایست برای تجدید خاطره هایمان در گذشته و تفکری به حال و ساخته های امروزی.

پلی به گذشته: Alan Wake

(image)

پلی به گذشته: Alan Wake

“به قلم محمدصادق تواضعی”

به شخصه همیشه مشکل داشتم با استدیو هایی که در گذشته عناوینی ساخته اند که مخاطب سالیان سال از آن یاد می کند ولی با گذشت زمان کم کم این رشد و روند صعودی بازیساز و استدیو سازنده به نزول تبدیل شده تا جایی که تاریخ گذشته و حال استدیو همانند دو روی سکه می شود. در بین استدیو هایی که این وضع را دارند قطعا باید نام “سم لیک”(Sam Lake) و استدیو “رمدی” ( Remedy ) را اضافه کرد. واقعا چرا باید نام “سم لیک” به این لیست اضافه شود؟ جواب خیلی سادست. خیلی از کسانی که این شخص را “استاد” صدا می زنند باید بدانند استاد لفظ خیلی بزرگی و لایق هرشخص نیست. با پیش خرید عنوان نسل هشتمی “کوانتوم بریک” (Quantum Break) فرصتی شد که پس از آخرین ساخته “سم لیک”، عنوان “آلن ویک” (Alan Wake) را نیز نصب و بار دیگر  تجربه کنم.

عنوان “آلن ویک” به عنوان یک بازی نسل هفتمیست که در سال 2010 به صورت انحصاری برای اکس باکس 360 و دو سال بعد بر روی PC به عرضه در آمد، یک انحصاری خیلی خوب بود که توسط “سم لیک” و دوستان! ساخته شده بود. در همان ابتدا بازی داستان و روایت آن شمارا مجذوب خود می کند. همان شروع بازی که ناخودآگاه خود را در وسط یک جاده می یابد که به اشتباه و از روی سهل انگاری یک شخصی را با اتومبیل خود زیر کرده اید، به یکباره شما را در دنیای ” آلن ویک” رها می کند. دنیایی مرموز و سراسر از ایده های جالب.

(image)

رفته رفته ابهامات داستانی برای مخاطب از بین رفته و سوالات جدید پدید می آید. روند داستان به نحویست که خود مخاطب می تواند از طریق حدسیات خود پایان آن را با توجه به سلیقه اش حدس بزند. جدای از بخش داستانی گیم پلی بازی نیز در نوع خود خوب بود. شاید الان که به آن نگاه می کنم می بینم ایرادات زیادی داشت ولی چیزی از تجربه شخص کم نمی کرد. محیط، داستان و حتی موسیقی بازی با یکدیگر ترکیب شده بودند. مواقعی که یک باره وزش باد شدید می شد و تاریکی خاص محیط را در بر می گرفت و اتمسفر بازی به شما می فهماند که الان وقت مبارزست! در این حالت باید سریع سلاح های خود را “بارگزاری” کرده و قبل از آن حتما نگاه می کردید که از “فلش بنگ” (Flash Bang) و یا “فلیر” (Flare) در اختیار دارید یا نه! عناصری بسیار جالب در گیم پلی الن ویک؛

در بازی تضاد فوق العاده ای بین روشنایی و تاریکی شکل گرفته بود و این تضاد به شکل ماهرانه ای در قالب گیم پلی پرداخت شده بود. هر بار “آلن” از کارهای انجام داده اش خسته می شد و یا احساس ناامیدی می کرد شخصیت ” زین” (Zane) در قالب یک نور به وی امید داده و “آلن” را در دل تاریکی راهنمایی می کرد. از طرفی هر شخص می تواند آینده و پایان زندگی خودش را رقم بزند. همه ما همچون نویسنده هایی هستیم که مثل “آلن ویک” که در آخر به پای دستگاه تایپ خود رفت و داستان را عوض کرد سناریو زندگی خود را می نویسیم. حالت های روحی و روانی ما بر روی نوشته تاثیر گذاشته و همانند یک عنوان نقش آفرینی می توانیم با اندکی فکر انتخاب های متفاوتی را داشته باشیم.

حال به کمی عقب تر برگردیم جایی که “مکس پین” (Max payne) ساخته شد. اوج حماسه آفرینی “سم لیک” با خلق شخصیت “مکس” و دنیای سراسر تراژدیک و درامی که با آن مواجه شدیم. داستان بازی به قدری عالی بود که با گذشت سالیان سال همگی از این عنوان و داستانش تعریف می کنیم. می گوییم یادش بخیر “سم لیک” بود و “مکس پین” نه “سم لیک ” و “کوانتوم بریک”! پلی به گذشته و عنوان “آلن ویک” بهانه ای بود تا علاوه بر زنده کردن خاطرات من و شما از این عنوان، نگاهی بکنیم به شخص و استدیویی که روزگاری باعث تحسینمان بود. همین الان هم خیلی ها وی را می پرستند و با لفظ “استاد” از وی یاد می کنند.

(image)

شخصی که با ساخت “کوانتوم بریک” آن هم بعد تقریبا 6 سال نشان داد که شدیدا نزول کرده! کجاست آن داستان عالی و درگیر کننده؟ گیم پلی بازی های قبلیش با تمام سادگی که داشتند بسیار جذاب بودند. قطعا کسانی که “کوانتوم بریک” بازی کردند خیلی کیفشان کوک است. با خود می گویند: ” واو عجب چیزی ساخته می توانیم مدام اینور و اونور با سرعت نور حرکت کنیم.” ولی اگر کمی به ساخته های قبلی نگاه کنیم می بینیم “کوانتوم بریک” درخور اسم این استدیو نبود!

در آخر هدفم کوبیدن بازی یا سازنده نیست. مقایسه هم نیست. هدف، نشان دادن گذشته طلایی سازنده ای است که همه ما با عنوان های قبلیش خاطرات زیادی داریم. قبلا هم گفته شد، “پلی به گذشته” بهانه ایست برای تجدید خاطره هایمان در گذشته و تفکری به حال و ساخته های امروزی.

پلی به گذشته: Alan Wake