اولین نگاه دیجیاتو به بازی Horizon: Zero Dawn؛ انحصاری تازه پلی استیشن 4

بازی های انحصاری سونی همواره تبحر خاصی در گرفتن خواب از چشمانم داشته اند. از شاهکارهای ناتی داگ مانند سری آنچارتد و The Last of Us بگیرید تا بازی The Last Guardian که همین چند ماه پیش به بازار عرضه شد، همگی توانستند کاری کنند که از خواب شب زده و تا صبح در دنیای بی نظیرشان غرق شوم؛ دنیایی اتمسفریک، غنی و پر از عواطف خالص انسانی که معمولاً مشابه شان را به ندرت در صنعت بازی یا سینما می بینیم.

سونی ضعف های زیادی دارد؛ ضعف هایی که بر هیچکس پوشیده نیستند. اما اگر تنها یک چیز باشد که سونی آن را بهتر از هرکس دیگری یاد گرفته، عرضه بازی هایی است که می توانند ذهنمان را برای روزها درگیر کنند و احساسات مان را به بازی بگیرند؛ و دقیقاً به همین خاطر است که معمولاً تجربه چند ساعت بیشتر از برخی انحصاری های کنسول پلی استیشن را به خوابی راحت پیش از روزی طولانی ترجیح می دهم.

ساخته جدید گوریلا گیمز و آخرین انحصاری کنسول پلی استیشن 4، یکی دیگر از همان بازی هایی است که نه تنها داستانی غنی ارائه می دهد، بلکه گیم پلی اش به قدری درگیرکننده است که حتی تجربه یک دقیقه بیشتر از آن را به هر کار دیگری ترجیح خواهید داد.

تجربه 7-8 ساعتی Horizon: Zero Dawn طی دو شب گذشته، یکی از بهترین تجربیات گیمینگ چند سال اخیرم بود؛ شاید حتی بهتر از آنچارتد 4. البته هر گیمری معیارهای خاص خود را دارد و فاکتورهای متعددی می توانند در لذت بردن از یک بازی ویدیویی تاثیرگذار باشند؛ اما معیارها و فاکتورهای تاثیرگذار روی من هرچه که باشند، سبب شده اند تا خواب شب، مصرف غذا و هر فعالیت دیگری که حیاتم به آنها وابسته است را فراموش کرده و تنها به پای Horizon بنشینم.

در این پست، قصد نداریم بازی را نقد کنیم؛ بررسی چنین عنوان درگیرکننده ای تنها زمانی میسر می شود که آن را به پایان رسانده باشیم، یعنی زمانی که تمام المان ها، چه خوب و چه بد به طور کامل نمایان شده اند و مطمئن می شویم بیراهه نمی گوییم. اما یک نکته از همین حالا روشن است و باید به آن اشاره کرد: هورایزن عضوی جدید در خانواده فرنچایزهای شاهکار سونی است و باید انتظار عرضه نسخه های آتی آن را داشته باشیم.

هورایزن یک بازی نسبتاً تلفیقی است. کلیت گیم پلی مثل تمام بازی های اکشن سوم شخص دنبال می شود -هرچند که پیچیدگی های خاص خود را دارد- و در این بین، به سبک نقش آفرینی و نقش آفرینی ژاپنی هم تنه زده است. بازی نمی خواهد یک نقش آفرینی خالص باشد و خوشبختانه یا متاسفانه، یک نقش آفرینی خالص هم نیست. اما گوریلا گیمز با مهارت هرچه تمام تر، المان هایی که نیاز داشته را از این سبک قرض گرفته و باقی را به حال خود رها کرده است.

سیستم دیالوگ و دوربین شبه مس افکت، ماموریت های جانبی شبه ویچر و سیستم منوی تکامل یافته فال آوت گونه سبب می شود تا هرچیزی که از یک نقش آفرینی درست و حسابی انتظار می رود را در هورایزن شاهد باشیم. اما در این بین، گیم پلی همچنان ماهیت مستقل خود به عنوان یک بازی کاملاً متفاوت و اکشن/ ماجرایی را حفظ کرده است.

هنوز به قدری در بازی پیش نرفته ام که به میزان تاثیر انتخاب ها در داستان پی ببرم؛ اما از آن جایی که در برخی از بخش های بازی، با انتخاب هایی مواجه می شوید و این انتخاب ها، می تواند بر دیالوگی در مکالمه ای آتی تاثیرگذار باشد، می توان گفت که حتی اگر داستان شکلی چندشاخه نداشته باشد، گوریلا گیمز حداقل در تلاش بوده که نوعی حس همذات پنداری با کاراکتر به وجود آورد و در این امر موفق هم بوده است.

بدون اسپویل چندان داستان، بخش های آغازین بازی، دوران کودکی شخصیت اصلی، «آلوی» را نمایش می دهند و می توانید طی یک ساعت ابتدایی، روند رشد او و تبدیل شدن به دختری زیبارو و ماهر را تماشا کنید. اگرچه این بخش از بازی زمان زیادی طول نمی کشد، اما روایت داستان و سینماتیک های هورایزن به قدری هنرمندانه از آب درآمده اند که خیلی زود با چند شخصیت اصلی ارتباط برقرار کرده و برای ورود به یک ماجراجویی حماسی آماده می شوید.

15 دقیقه ابتدایی بازی، که دوران کودکی آلوی را تصویر می کند و ویدیوی آن بالاتر قرار گرفته، به جرئت یکی از بهترین فصل های افتتاحیه ای است که در یک بازی ویدیویی می توان یافت. سینماتیک ها، به خوبی بار عاطفی داستان را منتقل می کنند و گیمر با کلیت گیم پلی آشنا می شود. با این همه، مکانیزم های گیم پلی هورایزن به قدری گسترده هستند که آموزش تمام آنها، ساعت ها طول می کشد و طی 5 ساعت نخست بازی، دائماً با المان های تازه ای مواجه می شوید که هر یک غافلگیرکننده تر از دیگری هستند.

می توانید با ربات ها غول آسا مبارزه کنید، از صخره های بلند بالا بروید، ربات ها را هک کنید و از آن ها سواری بگیرید؛ گویا گوریلا گیمز فکر همه جا را کرده است. و تمام این اتفاقات در دنیایی به وقوع می پیوندد که زبان از توصیف زیبایی اش عاجز است؛ حتی اگر قادر به تجربه بازی روی پلی استیشن 4 پرو و با رزولوشن باشکوه 4K نباشید، باز هم گرافیک هنری و فنی هورایزن در سطحی قرار دارد که هیچگاه مشابه اش را ندیده اید و به این زودی ها هم نخواهید دید.

البته بیایید بیش از حد اغراق نکنیم، هورایزن مثل هر بازی دیگری ممکن است مشکلات خودش را داشته باشد؛ مشکلاتی مانند باگ های زیر و درشت یا خلاهای داستان. اما مسئله اینجاست که گیم پلی انحصاری تازه پلی استیشن 4 به قدری تکامل یافته از آب در آمده که خیلی راحت می توان از این مشکلات چشم پوشی کرد و با اشتیاق هرچه بیشتر، به تجربه اش ادامه داد.

تا به اینجای کار که ظاهراً نزدیک به یک چهارم یا یک سوم از بازی را پشت سر گذاشته ام، هورایزن عنوانی ایده آل بوده است؛ از هر نظر که به بازی نگاه کنیم، حرف های زیادی برای گفتن دارد و خاطره بازی قبلی و نه چندان جالب گوریلا گیمز، یعنی Killzone: Shadow Fall را از ذهنمان پاک می کند. اما هنوز برای نتیجه گیری نهایی زود است، به زودی منتظر بررسی کامل دیجیاتو از «هورایزن: زیرو داون» باشید.

The post appeared first on .

اولین نگاه دیجیاتو به بازی Horizon: Zero Dawn؛ انحصاری تازه پلی استیشن 4