Tagنگاهی و

نگاهی به دنیای زیبای زلدای جدید روی دو پلتفرم نینتندو سوییچ و WiiU

نگاهی به دنیای زیبای زلدای جدید روی دو پلتفرم نینتندو سوییچ و WiiU

اگر اخبار دنیای بازی های ویدیویی را دنبال کرده باشید، حتما می دانید که ژاپنی ها باز هم شگفت انگیز ظاهر شده اند و جدیدترین اثر آن ها با نقدهای خوبی از سوی منتقدین همراه گشته است. The Legend of Zelda: Breath of the Wild در حال حاضر روی WiiU عرضه شده و در لیست بازی های روز لانچ نینتندو سوییچ هم قرار دارد.

در خوب بودن نسخه WiiU بازی شکی نیست؛ اما اگر به دنبال کیفیت بصری بهتری هستید،‌ نباید تجربه جدیدترین زلدا را روی نینتندو سوییچ از دست بدهید. برای مطلع شدن از تفاوت دقیق میان دو نسخه منتشر شده از The Legend of Zelda: Breath of the Wild، بهتر است ویدیو مقایسه آن ها را تماشا کنید.

The post appeared first on .

نگاهی به دنیای زیبای زلدای جدید روی دو پلتفرم نینتندو سوییچ و WiiU

نگاهی به مقوله «رایانش مِه» و اهمیت آن در دنیای اینترنت اشیاء

نگاهی به مقوله «رایانش مِه» و اهمیت آن در دنیای اینترنت اشیاء

محاسبات کلاود یا ابری نوعی از پردازش مبتنی بر اینترنت است که در جریان آن، منابع ثالث پردازش رایانه ای و دیتا در اختیار کامپیوترها و دستگاه های درخواست کننده قرار می گیرد. رایانش ابری و راهکارهای ذخیری سازی مبتنی بر آن توانمندی های مختلفی را در راستای ذخیره و پردازش داده ها درون مراکز دیتای شخص ثالث در اختیار کاربران و سازمان های مختلف قرار می دهند.

این مبحث، یعنی رایانش ابری در سال های اخیر اهمیت ویژه ای یافته و بازاری پرسود را برای شرکت های ارائه دهنده آن از جمله آمازون با سرویس های تحت وبش و همچنین مایکروسافت با پلتفرم Azure قرار داده است.

حالا اما از مقوله تازه ای به نام «محاسبات مه» یا Fog Computing سخن به میان آمده که البته آنطور که به نظر می رسد ارتباطی با پدیده های آب و هوایی ندارد و در مقابل به نحوه ذخیره سازی داده و دسترسی به آنها مربوط می گردد.

همانطور که احتمالا می دانید و پیشتر هم گفتیم محاسبات ابری به توانایی ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات از موقعیت های خارجی یا اصطلاحا آف سایت اشاره دارد. در واقع هوشمندی بالای تلفن های همراه امروزی را می توان مرهون همین معماری دانست چراکه این دستگاه ها به خودی خود حافظه داخلی لازم برای نگهداری کلیه اطلاعات مورد نیاز اپلیکیشن ها و کارکردهای مختلف شان را ندارند و به همین خاطر به صورت مستمر در حال انتقال و دریافت دیتای تازه هستند تا سرویس هایی را در اختیارتان قرار دهند که می خواهید.

time

رایانش ابری یک مشکل مهم و جدی دارد [احتمالا پیشتر در مورد آن چیزهایی شنیده اید] و آنها که ارتباطات اینترنتی کندی دارند هم از آن باخبرند: پهنای باند. براساس اعلام مجمع جهانی اقتصاد در میان کشورهای مختلف دنیا ایالات متحده آمریکا جایگاه 35 را از نظر میزان پهنای باند برای هر نفر دارد. شاید به طور کلی این جایگاه خوب به نظر بیاید اما درک واقعی از آن زمانی حاصل می شود که شهروندان این کشور بخواهند دیتای مدنظرشان را به صورت وایرلس منتقل نمایند.

همزمان با رونق یافتن بازار اینترنت اشیاء و اتصال هرچه بیشتر وسایل مختلف به اینترنت به صورت بیسیم و انتقال و دریافت داده از طریق آنها این مساله بغرنج تر از سابق می شود و نمود بیشتری می یابد.

با در نظر داشتن همین مساله، پژوهشگران باب جدیدی تحت عنوان رایانش مِه را گشوده اند.

این معماری که گاهی اوقات هم تحت عنوان محاسبات لبه ای یا Edge Computing از آن یاد می گردد با نزدیک نگه داشتن دیتا به زمین یا به بیان بهتر در کامپیوترها و دستگاه های لوکال مشکل محدودیت پهنای باند را تا حدود زیادی رفع می کند تا دیگر نیازی به اتصال این دستگاه به یک دیتاسنتر مرکزی درون کلاود نباشد.

در عصر کنونی البته بشر توان پردازشی بسیار بالایی را در اختیار دارد؛ تنها کافیست شمار دستگاه هایی که در زمان حضورتان در منزل در اختیار دارید را در نظر بگیرید. هر کدام از اعضای خانواده شما برای خودش یک دستگاه موبایل، تبلت یا دو تبلت دارد و احتمالا باید برای هر کدامشان یک لپ تاپ را هم در نظر بگیرید. حال کامپیوتر دسکتاپی، یخچال و تلویزیون و سایر ابزارهای همراه شامل اسمارت واچ که دیگر جای خود را دارند.

اما آیا تا به حال از خود سوال کرده اید که چه می شد اگر لپ تاپ تان می توانست آپدیت های نرم افزاری را دانلود کرده و آنها را با تلفن های همراه و تبلت های درون منزل به اشتراک بگذارد؟ درواقع به جای آنکه تک تک این دستگاه ها به صورت مستقل و با استفاده از یک پهنای باند محدود اپدیت ها را از کلاود دریافت نمایند امکانی فراهم می شد که از توان پردازشی کلی در منزل استفاده نموده و به صورت داخلی با هم ارتباط برقررار نمایند.

فرایند یا بهتر بگوییم معماری ترسیم شده در بالا پردازش مِه خوانده می شود.

پیش از هر گونه قضاوت و اظهار نظر در این باره بهتر است در نظر داشته باشید که اطلاعات و دیتا مساله اصلی نیست چراکه هم اکنون بیشتر از آنچه برایمان قابل پردازش و استفاده باشد دیتا در اختیار داریم و روز به روز نیز بر میزان آن اضافه می گردد. مشکل در واقع دسترسی و ذخیره سازی به موقع  به اطلاعات در زمان نیاز به آن است.

رایانش مه امکان دسترسی سریع به اطلاعات و پردازش فوری آنها را فراهم می کند.

در واقع رایانش مه امکانی را به وجود می آورد که داده ها با سرعت بیشتری پردازش شده و در اختیار کاربران قرار گیرند، دستیابی به آنها مقرون به صرفه تر باشد و اطمینان پذیری شان نیز بالا رود.

سیسکو سیستم که عبارت رایانش مِه را ابداع کرد و IBM که عبارت رایانش لبه ای را برای آن ترجیح می دهد هردو طرح هایی را برای پیشرفت رایانش و ورود آن به مرز نهایی اش که همانا دستگاه ها، روترها و سنسورهای مختلف است آغاز نموده اند. آنها در واقع تلاش دارند جهانی را پیش رویمان قرار دهند که مه ای از دستگاه های مختلف با توان رایانشی آن را احاطه کرده؛ دستگاه هایی که بر حسب نیاز کاربر می توانند با اتکا به توان پردازشی خود فرایند محاسبات را از سر بگیرند.

از همین جهت کلیه کسب و کارهایی که برای ذخیره سازی دیتای خود از مراکز داده ای ثالث بهره می گیرند بهتر است که نیم نگاهی هم به این شیوه تازه بیاندازند و مزایای این روش و همچنین معایب رایانش ابری در مقابل آن را از نظر بگذرانند.

The post appeared first on .

نگاهی به مقوله «رایانش مِه» و اهمیت آن در دنیای اینترنت اشیاء

محاسبات کلاود یا ابری نوعی از پردازش مبتنی بر اینترنت است که در جریان آن، منابع ثالث پردازش رایانه ای و دیتا در اختیار کامپیوترها و دستگاه های درخواست کننده قرار می گیرد. رایانش ابری و راهکارهای ذخیری سازی مبتنی بر آن توانمندی های مختلفی را در راستای ذخیره و پردازش داده ها درون مراکز دیتای شخص ثالث در اختیار کاربران و سازمان های مختلف قرار می دهند.

این مبحث، یعنی رایانش ابری در سال های اخیر اهمیت ویژه ای یافته و بازاری پرسود را برای شرکت های ارائه دهنده آن از جمله آمازون با سرویس های تحت وبش و همچنین مایکروسافت با پلتفرم Azure قرار داده است.

حالا اما از مقوله تازه ای به نام «محاسبات مه» یا Fog Computing سخن به میان آمده که البته آنطور که به نظر می رسد ارتباطی با پدیده های آب و هوایی ندارد و در مقابل به نحوه ذخیره سازی داده و دسترسی به آنها مربوط می گردد.

همانطور که احتمالا می دانید و پیشتر هم گفتیم محاسبات ابری به توانایی ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات از موقعیت های خارجی یا اصطلاحا آف سایت اشاره دارد. در واقع هوشمندی بالای تلفن های همراه امروزی را می توان مرهون همین معماری دانست چراکه این دستگاه ها به خودی خود حافظه داخلی لازم برای نگهداری کلیه اطلاعات مورد نیاز اپلیکیشن ها و کارکردهای مختلف شان را ندارند و به همین خاطر به صورت مستمر در حال انتقال و دریافت دیتای تازه هستند تا سرویس هایی را در اختیارتان قرار دهند که می خواهید.

time

رایانش ابری یک مشکل مهم و جدی دارد [احتمالا پیشتر در مورد آن چیزهایی شنیده اید] و آنها که ارتباطات اینترنتی کندی دارند هم از آن باخبرند: پهنای باند. براساس اعلام مجمع جهانی اقتصاد در میان کشورهای مختلف دنیا ایالات متحده آمریکا جایگاه 35 را از نظر میزان پهنای باند برای هر نفر دارد. شاید به طور کلی این جایگاه خوب به نظر بیاید اما درک واقعی از آن زمانی حاصل می شود که شهروندان این کشور بخواهند دیتای مدنظرشان را به صورت وایرلس منتقل نمایند.

همزمان با رونق یافتن بازار اینترنت اشیاء و اتصال هرچه بیشتر وسایل مختلف به اینترنت به صورت بیسیم و انتقال و دریافت داده از طریق آنها این مساله بغرنج تر از سابق می شود و نمود بیشتری می یابد.

با در نظر داشتن همین مساله، پژوهشگران باب جدیدی تحت عنوان رایانش مِه را گشوده اند.

این معماری که گاهی اوقات هم تحت عنوان محاسبات لبه ای یا Edge Computing از آن یاد می گردد با نزدیک نگه داشتن دیتا به زمین یا به بیان بهتر در کامپیوترها و دستگاه های لوکال مشکل محدودیت پهنای باند را تا حدود زیادی رفع می کند تا دیگر نیازی به اتصال این دستگاه به یک دیتاسنتر مرکزی درون کلاود نباشد.

در عصر کنونی البته بشر توان پردازشی بسیار بالایی را در اختیار دارد؛ تنها کافیست شمار دستگاه هایی که در زمان حضورتان در منزل در اختیار دارید را در نظر بگیرید. هر کدام از اعضای خانواده شما برای خودش یک دستگاه موبایل، تبلت یا دو تبلت دارد و احتمالا باید برای هر کدامشان یک لپ تاپ را هم در نظر بگیرید. حال کامپیوتر دسکتاپی، یخچال و تلویزیون و سایر ابزارهای همراه شامل اسمارت واچ که دیگر جای خود را دارند.

اما آیا تا به حال از خود سوال کرده اید که چه می شد اگر لپ تاپ تان می توانست آپدیت های نرم افزاری را دانلود کرده و آنها را با تلفن های همراه و تبلت های درون منزل به اشتراک بگذارد؟ درواقع به جای آنکه تک تک این دستگاه ها به صورت مستقل و با استفاده از یک پهنای باند محدود اپدیت ها را از کلاود دریافت نمایند امکانی فراهم می شد که از توان پردازشی کلی در منزل استفاده نموده و به صورت داخلی با هم ارتباط برقررار نمایند.

فرایند یا بهتر بگوییم معماری ترسیم شده در بالا پردازش مِه خوانده می شود.

پیش از هر گونه قضاوت و اظهار نظر در این باره بهتر است در نظر داشته باشید که اطلاعات و دیتا مساله اصلی نیست چراکه هم اکنون بیشتر از آنچه برایمان قابل پردازش و استفاده باشد دیتا در اختیار داریم و روز به روز نیز بر میزان آن اضافه می گردد. مشکل در واقع دسترسی و ذخیره سازی به موقع  به اطلاعات در زمان نیاز به آن است.

رایانش مه امکان دسترسی سریع به اطلاعات و پردازش فوری آنها را فراهم می کند.

در واقع رایانش مه امکانی را به وجود می آورد که داده ها با سرعت بیشتری پردازش شده و در اختیار کاربران قرار گیرند، دستیابی به آنها مقرون به صرفه تر باشد و اطمینان پذیری شان نیز بالا رود.

سیسکو سیستم که عبارت رایانش مِه را ابداع کرد و IBM که عبارت رایانش لبه ای را برای آن ترجیح می دهد هردو طرح هایی را برای پیشرفت رایانش و ورود آن به مرز نهایی اش که همانا دستگاه ها، روترها و سنسورهای مختلف است آغاز نموده اند. آنها در واقع تلاش دارند جهانی را پیش رویمان قرار دهند که مه ای از دستگاه های مختلف با توان رایانشی آن را احاطه کرده؛ دستگاه هایی که بر حسب نیاز کاربر می توانند با اتکا به توان پردازشی خود فرایند محاسبات را از سر بگیرند.

از همین جهت کلیه کسب و کارهایی که برای ذخیره سازی دیتای خود از مراکز داده ای ثالث بهره می گیرند بهتر است که نیم نگاهی هم به این شیوه تازه بیاندازند و مزایای این روش و همچنین معایب رایانش ابری در مقابل آن را از نظر بگذرانند.

The post appeared first on .

نگاهی به مقوله «رایانش مِه» و اهمیت آن در دنیای اینترنت اشیاء

نگاهی به ماوس، کیبورد و هدست سری Prodigy لاجیتک

نگاهی به ماوس، کیبورد و هدست سری Prodigy لاجیتک

در بازار امروز لوازم جانبی محصولات الکترونیک، نام برند لاجیتک (Logitech) با سادگی در استفاده، دوام و همه پسند بودن عجین شده است. با این وجود این شرکت چند سالی هست که با معرفی سری G محصولات خود، سعی کرده تا کاربران حرفه ای تری چون گیمرها را نیز به سمت خود جلب نماید.

حال این شرکت با معرفی زیر سری Prodigy از محصولات گیمینگ خود شامل ماوس، کیبورد و هدست، رده ای را معرفی نموده که در عین داشتن کاربری معمولی و قیمت معقول، نیازهای کاربران مشکل پسند و سخت گیری چون گیمرهای حرفه ای را نیز تامین می نماید.

همان طور که گفتیم، اولین پکیج از سری Prodigy لاجیتک شامل ماوس (با سیم و بدون سیم) یک کیبورد و یک هدست است که قیمت هر کدام از آنها کمتر از ۱۰۰ دلار خواهد بود.

این سه سخت افزار از طراحی ساده ای برخوردارند. کیبورد مدل G213 فاقد هرگونه دکمه ماکرو است. این ابزار از امکانات شخصی سازی بسیار پایینی بهره می برد و تنها می توان نور پس زمینه کلیدهای آن را به دلخواه تغییر داد.

ماوس مدل G403 نیز در دو نسخه با سیم و بدون سیم عرضه می شود، که عملکرد این دو نسخه هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. برای این ماوس خوش دست تنها دو دکمه اضافه در زیر انگشت شصت (برای افراد راست دست) تعبیه شده، که عملکرد آنها قابل برنامه ریزی است.

البته یک دکمه نیز برای تغییر دقت عملکرد (DPI) ماوس مذکور درست در بالای اسکرول تعبیه شده است. باتری آن نیز به دلیل نورپردازی انجام شده، با هر بار شارژ به جای چند هفته، تنها چند روز دوام می آورد.

برای افرادی که سنگینی بیشتر ماوس را برای کنترل بهتر آن می پسندند، لاجیتک یک دیسک فلزی کوچک ۱۰ گرمی را در نظر گرفته که می توان آن را به انتهای دستگاه اضافه نمود تا وزنش افزایش بیابد.

به لطف نرم افزار اختصاصی، می توان عملکرد تمام دکمه های موجود روی کیبورد و ماوس سری Prodigy لاجیتک را به میل خود شخصی سازی کرد، و یا برخی از آنها را در زمان انجام بازی غیر فعال نمود، امکانی که به طور قطع برای گیمرهای بسیار خوشایند خواهد بود.

علاوه بر این، نرم افزار مذکور برخی چینش های پیش فرض را متناسب با نوع بازی ها برای کیبورد G213 پیشنهاد می دهد. به عنوان مثال می توانید از فهرست موجود بازی «Call of Duty» یا «Assassin’s Creed» را انتخاب کنید تا چینش پیشنهادی دکمه ها اعمال شود.

جنس هردوی این ابزارهای جانبی از پلاستیک بسیار مقاومت است و تنها در رنگ مشکی قابل سفارش هستند.

هدست G231

برخلاف ماوس و کیورد، هدست Prodigy لاجیتک از دو رنگ خاکستری و نارنجی بهره می برد، گرچه از لحاظ جنس پلاستیک بدنه با دو محصول پیشین مشابهت دارد.

این هدست فاقد هرگونه نورپردازی بوده و بر خلاف دیگر هدست های لاجیتک، دارای سیم است. طراحی آن نیز ارگونومی خوبی دارد و وزن آن روی سر سنگینی نمی کند.

کیفیت صدای این اسپیکر با گوشی های ۴ سانتی متری کاملاً قابل قبول است و به نظر می رسد بیش از دو محصول دیگر این سری، برای بازیخورها طراحی شده باشد.

ویژگی برجسته سه محصول سری Prodigy شرکت لاجیتک، قیمت قابل قبول ۷۰ دلاری هر کدام از آنهاست. البته ماوس بی سیم حدود ۱۰۰ دلار قیمت خواهد داشت. این ارقام را مقایسه کنید با قیمت حدود ۲۰۰ دلاری ابزارهای هم رده سایر کمپانی ها تا به ارزش کار لاجیتک پی ببرید.

ماوس، کیبورد و هدست سری Prodigy لاجیتک هم مناسب گیمرهایی با بودجه محدود هستند و هم کاربرانی که می خواهند تجربه ای حرفه ای را در کارهای روزمره خود داشته باشند.

The post appeared first on .

نگاهی به ماوس، کیبورد و هدست سری Prodigy لاجیتک

در بازار امروز لوازم جانبی محصولات الکترونیک، نام برند لاجیتک (Logitech) با سادگی در استفاده، دوام و همه پسند بودن عجین شده است. با این وجود این شرکت چند سالی هست که با معرفی سری G محصولات خود، سعی کرده تا کاربران حرفه ای تری چون گیمرها را نیز به سمت خود جلب نماید.

حال این شرکت با معرفی زیر سری Prodigy از محصولات گیمینگ خود شامل ماوس، کیبورد و هدست، رده ای را معرفی نموده که در عین داشتن کاربری معمولی و قیمت معقول، نیازهای کاربران مشکل پسند و سخت گیری چون گیمرهای حرفه ای را نیز تامین می نماید.

همان طور که گفتیم، اولین پکیج از سری Prodigy لاجیتک شامل ماوس (با سیم و بدون سیم) یک کیبورد و یک هدست است که قیمت هر کدام از آنها کمتر از ۱۰۰ دلار خواهد بود.

این سه سخت افزار از طراحی ساده ای برخوردارند. کیبورد مدل G213 فاقد هرگونه دکمه ماکرو است. این ابزار از امکانات شخصی سازی بسیار پایینی بهره می برد و تنها می توان نور پس زمینه کلیدهای آن را به دلخواه تغییر داد.

ماوس مدل G403 نیز در دو نسخه با سیم و بدون سیم عرضه می شود، که عملکرد این دو نسخه هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارد. برای این ماوس خوش دست تنها دو دکمه اضافه در زیر انگشت شصت (برای افراد راست دست) تعبیه شده، که عملکرد آنها قابل برنامه ریزی است.

البته یک دکمه نیز برای تغییر دقت عملکرد (DPI) ماوس مذکور درست در بالای اسکرول تعبیه شده است. باتری آن نیز به دلیل نورپردازی انجام شده، با هر بار شارژ به جای چند هفته، تنها چند روز دوام می آورد.

برای افرادی که سنگینی بیشتر ماوس را برای کنترل بهتر آن می پسندند، لاجیتک یک دیسک فلزی کوچک ۱۰ گرمی را در نظر گرفته که می توان آن را به انتهای دستگاه اضافه نمود تا وزنش افزایش بیابد.

به لطف نرم افزار اختصاصی، می توان عملکرد تمام دکمه های موجود روی کیبورد و ماوس سری Prodigy لاجیتک را به میل خود شخصی سازی کرد، و یا برخی از آنها را در زمان انجام بازی غیر فعال نمود، امکانی که به طور قطع برای گیمرهای بسیار خوشایند خواهد بود.

علاوه بر این، نرم افزار مذکور برخی چینش های پیش فرض را متناسب با نوع بازی ها برای کیبورد G213 پیشنهاد می دهد. به عنوان مثال می توانید از فهرست موجود بازی «Call of Duty» یا «Assassin’s Creed» را انتخاب کنید تا چینش پیشنهادی دکمه ها اعمال شود.

جنس هردوی این ابزارهای جانبی از پلاستیک بسیار مقاومت است و تنها در رنگ مشکی قابل سفارش هستند.

هدست G231

برخلاف ماوس و کیورد، هدست Prodigy لاجیتک از دو رنگ خاکستری و نارنجی بهره می برد، گرچه از لحاظ جنس پلاستیک بدنه با دو محصول پیشین مشابهت دارد.

این هدست فاقد هرگونه نورپردازی بوده و بر خلاف دیگر هدست های لاجیتک، دارای سیم است. طراحی آن نیز ارگونومی خوبی دارد و وزن آن روی سر سنگینی نمی کند.

کیفیت صدای این اسپیکر با گوشی های ۴ سانتی متری کاملاً قابل قبول است و به نظر می رسد بیش از دو محصول دیگر این سری، برای بازیخورها طراحی شده باشد.

ویژگی برجسته سه محصول سری Prodigy شرکت لاجیتک، قیمت قابل قبول ۷۰ دلاری هر کدام از آنهاست. البته ماوس بی سیم حدود ۱۰۰ دلار قیمت خواهد داشت. این ارقام را مقایسه کنید با قیمت حدود ۲۰۰ دلاری ابزارهای هم رده سایر کمپانی ها تا به ارزش کار لاجیتک پی ببرید.

ماوس، کیبورد و هدست سری Prodigy لاجیتک هم مناسب گیمرهایی با بودجه محدود هستند و هم کاربرانی که می خواهند تجربه ای حرفه ای را در کارهای روزمره خود داشته باشند.

The post appeared first on .

نگاهی به ماوس، کیبورد و هدست سری Prodigy لاجیتک

نگاهی به بیماری پیسی و پیامدهای روحی و جسمی آن از زبان یک فرد مبتلا

نگاهی به بیماری پیسی و پیامدهای روحی و جسمی آن از زبان یک فرد مبتلا

، لک و پیس یا اسم علمی تَرَش ویتیلیگو نوعی بیماری اختلال تولید رنگدانه است که در آن ملانوسیت ها (یا همان سلول های مسئول تولید رنگدانه) در بخش هایی از پوست کارایی خود را از دست می دهند و تخریب می شوند. در نتیجه، لکه های سفید رنگی روی پوست افراد مبتلا ایجاد می گردد و معمولا موهایی هم که در این نواحی رشد می کنند هم فاقد رنگ هستند.

در ادامه قصد داریم نگاهی به این بیماری داشته باشیم و گفته های یکی از مبتلایان به پیسی را با هم از نظر بگذرانیم. ژان پل برامر فردی است که به ویتیلیگو مبتلا شده و حالا شرح حالش را از زبان خود او خواهیم شنید.

هیچگاه بخش سفید رنگ روی پوستم برایم اهمیت نداشت؛ برایم مانند ماه گرفتکی بود اما یک شب زمانی که مشغول آماده شدن برای دوش گرفتن بودم در مقابل آینه حمام درنگی کوتاه کردم و به جزیره کوچک بی رنگی خیره شدم که روی بدنم شکل گرفته بود. انگار ابعادش با قبل فرق کرده بود و کمی بزرگ تر به نظر می آمد.

حتما شما هم برایتان پیش آمده که کمی قبل از استحمام در آینه به بدن خود خیره می شوید تا هرگونه ناهنجاری یا علائم مربوط به بیماری ها را که ممکن است روی آن ایجاد شده باشد، پیدا کنید.

بعد از آنکه متوجه این لکه شدم حدودا ده دقیقه ای را صرف وارسی و موشکافی در آن کردم. لبه ها و قسمت های بیرونی اش را بررسی کردم و متوجه شدم که بخش های تازه ای به آن لکه اضافه شده و ابعادش نسبت به قبل افزایش یافته بود. دیگر بر من روشن شده بود که این لکه یک ماه گرفتگی یا چیزی شبیه آن نیست.

لکه سفید رنگ کوچکی که تا همان چند دقیقه قبل برایم بی اهمیت بود به یک باره آنقدر مهم شده بود که دیگر در مرکز و بطن دنیایم قرار داشت. به یکباره ذهنم به گذشته معطوف شد و در پستوی آن به دنبال اولین باری می گشتم که لکه را روی بدنم دیده بودم. تصورم این بود که اگر خیلی به عقب برگردم و به خودم ثابت کنم که آن لکه از ابتدا روی بدنم بوده می توانم تا حدودی دلهره و نگرانی ام را کم کنم.

تصویر یک فرد مبتلا به ویتیلیگو

می دانستم از زمانی که کودک بوده ام آن را روی پوستم داشته ام. در آن زمان البته تصورم این بود که چون پدر و مادرم از نژادهای مختلفی هستند چنین اثری روی بدنم ایجاد شده. در واقع فکر می کردم بخش هایی از بدنم سفید هستند و بخش هایی قهوه ای و درست مانند خونم، پوستم هم معرف دو میراثی است که از پدر و مادرم به من رسیده.

اما ظاهرا این موضوع به ژنتیک مربوط نمی شد و بیشتر به نقشه ای واقعی می ماند؛ جزیره های سفید رنگ روی بدنم داشتند کم کم نواحی قهوه ای را می پوشاندند و این اتفاق هم به سرعت در حال رخ دادن بود. من که از این اتفاق به شدت آزرده خاطر شده بودم همان کاری را انجام دادم که هر فرد حساس دیگری انجام می داد: اینترنت را زیر و رو کردم تا بفهمم چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

بعد از بررسی اشکال مختلف سرطان، به یک تشخیص عملی تر رسیدم: پیسی؛ وضعیتی که در آن بخش های مختلف بدن دیگر ملانین تولید نمی کنند. در واقع بدن به ملانوسیت ها یا همان سلول های تولید کننده ملانین خود حمله می کند و در نتیجه قسمت های سفید رنگی روی آن ایجاد می گردند.

طولی نکشید که ذهنم به سمت هنرپیشه معروف آمریکایی افتاد و یادم آمد که در گذشته بارها و بارها در مورد بیماری او و مشکلاتش در این باره مطلب خوانده بودم.

از روی اطلاعات اندکم تصور می کردم که قرار است بدنم کاملا به رنگ سفید در بیاید و از آن به بعد باید همیشه دستکش بپوشم، عینک آفتابی به چشم بزنم و با یک چتر در محیط های باز ظاهر شوم. با پزشک معالجم تماس گرفتم تا دریابم که آیا قرار است باقی عمرم را هم در خلوت و تنها سر کنم و آیا این بیماری همه وجودم را در بر  می گیرد؟

پزشک معالجم به سرعت بیماری ام را تشخیص داد و آنقدر با اطمینان و اعتماد به نفس در این باره حرف می زد که هوش از سرم پرید؛ بله، شما به پیسی مبتلا شده اید. خودم با استناد به اینترنت می دانستم که مشکلم چیست و حالا دکتر هم مهر تاییدش را روی آن زد.

در حالی که گیج و مبهوت بودم، به پارکینگ رفتم، موبایلم را برداشتم و به خواهرم زنگ زدم و تا می توانستم گریه کردم. گریه کردم چون این اتفاق حق من نبود و باورم این بود که عذابی بر من نازل شده.

من پیشتر با دو نژادی بودنم مشکل داشتم و حالا بدنم هم این مساله را باید نشان می داد و مرتبا باید شاهد شکل گیری لکه های سفید رنگ روی بدنم می بودم. اما آیا فرد دیگری غیر از من هم این مشکل را دارد؟

در آن زمان ذهنم شروع به درست کردن هزاران سناریو مختلف در مورد زمانی کرد که ویتیلیگو در بدنم شروع به گسترش کرد. مدام این فکر به ذهنم می آمد که از این پس، وقتی سوار مترو شدم حتما دیگران به من خیره می شوند و دیگر یک لحظه هم آرام و قرار نخواهم داشت و این سوال ها در ذهنم نقش بست که درمان بیماری چیست؟ آیا کسی عاشق من می شود؟ آیا دوستانم مرا ترک خواهند کرد؟ آیا وقتی با دیگران دعوایم شد از بیماری ام برای تخریب من استفاده خواهند کرد؟ از خواهرم پشت تلفن سوال کردم: آیا کسی مرا با این بیماری می خواهد؟

در آن زمان تازه با دختر مورد علاقه ام آشنا شده بودم و نگران بودم که نکند وجود این لکه های سفید رنگ او را از ازدواج با من منصرف کند. دلهره و اضطرابم تمامی نداشت. در خود توانی نمی دیدم. گویی بدنم داشت مرا مجازات می کرد و راهی برای تمام کردنش نداشتم.

بعد از آنکه پزشم بیماری ام را تشخیص داد، فرایند گسترشش در بدنم حتی از قبل هم سریع تر شد و مرتبا شاهد بزرگ تر شدن لکه های سفید رنگ روی پوستم بودم.

امروز اما حالم خوب است و از اینکه چنین حسی دارم به خودم افتخار می کنم چراکه بعد از تشخیص بیماری توسط پزشک معالجم ابدا فکر نمی کردم که این اتفاق برایم رخ بدهد. رسیدن به این نقطه اما ابدا برایم ساده نبود و پیش از آنکه بتوانم آن را به عنوان بخشی از وجودم بپذیرم باید چیزهای زیادی در مورد پیسی یاد می گرفتم.

هر فردی ممکن است که به پیسی مبتلا شود

وقتی اولین بار از زبان پزشک معالجم شنیدم که به این بیماری مبتلا شده ام این تصور در ذهنم شکل گرفت که نکند زیاد مراقبت خودم نبوده ام. تصورم این بود که چیزی در رژیم غذایی ام کم است یا اینکه بدنم بیش از اندازه که بتواند از خودش مراقبت کند، ضعیف شده. همانطور که در بالا اشاره شد، تصور می کردم نژادم هم در بروز این مساله دخیل بوده.

اما اینطور نیست!

بین یک تا دو درصد از جمعیت دنیا یا حدودا 50 میلیون نفر در سرتاسر جهان به این عارضه دچار هستند. این بیماری در تمامی سنین، نژادها و جنسیت ها ممکن است رخ بدهد هرچند در افرادی که پوست های تیره تری دارند، آشکارتر خواهد بود. نکته دیگر اینکه پیسی معمولا در افرادی که به بیماری های خودایمنی نظیر سل جلدی، تیروئید پرکار و کم خونی مبتلا هستند بیشتر نمود می یابد.

ویتیلگو درمان ندارد

هیچکس واقعا نمی داند که علت اصلی بروز این عارضه چیست اما تصور می شود که نوعی بیماری خود ایمنی باشد که در آن بدن به اشتباه به خود حمله می کند. البته برخی پزشکان نیز معتقدند که ویتیلیگو کاملا ژنتیکی است و به باور بعضی دیگر ممکن است به پریشان احوالی و اضطراب های روحی یا آفتاب سوختگی مربوط باشد. اما علت هرآنچه که باشد، می دانیم در برهه کنونی درمانی برای این بیماری ابداع نشده است.

البته بعد از آنکه برامر دریافت این بیماری درمان ندارد به یکباره از داخل فرو ریخت و تصور می کرد که تا ابد باید آن بخش های سفید رنگ آزار دهنده را روی پوست خود ببیند. در نهایت برامر تصمیم گرفت که شرایط را بپذیرد. روشن بود که بیماری به این زودی ها از بین نمی رفت و درمانی برای آن ابداع نشده بود. در حال حاضر البته دانشمندانی زیادی در سرتاسر دنیا روی این بیماری مطالعه می کنند و احتمال می رود در آینده روشی برای وارونه کردن اثرات پیسی ابداع گردد اما در برهه کنونی، ویتیلیگو حقیقتی از زندگی برامر است.

نگاهی به راهکارهای موجود

ویتیلیگو بیماری یا عارضه ایست که تماما به حوزه زیبایی مربوط می شود اما خیلی ها هستند که این مساله برایشان اهمیت دارد و دوست ندارند این لکه های سفید روی بدنشان رویت شوند. برای این گروه از افراد البته روش هایی فراهم است که تا حدودی اثرات ویتیلگو را تخفیف دهند و فرایند رشد بیماری را متوقف کنند.

کرم ها و کورتیکواستروئیدها می توانند تا حدودی بخش های بدون رنگ پوست را پوشش داده و اندکی از رنگ این نواحی را به آنها باز گردانند. لیزرهای اگزایمز یا نور درمانی نیز می توانند در باز گردادن رنگ به این قسمت ها موقر باشند هرچند که نتیجه کار همیشگی نخواهد بود.

افراد مبتلا به این عارضه همچنین می توانند از تتو یا پیوند بافت استفاده نمایند که البته پیوند پوست فرایندی بسیار گران است و خیلی ها استطاعت مالی برای انجام این کار را ندارند. خطر این قبیل اعمال جراحی هم مساله ای دیگر است که باید در نظر گرفته شود. نکته دیگر اینکه، پیوند پوست به این بخش ها همیشه هم جواب نمی دهد (ممکن است پوست پیوندی هم بعد از مدتی رنگدانه خود را از دست بدهد) و حتی اگر عمل  و نتیجه موفقیت آمیز باشد هم ویتیلیگو می تواند به سایر نواحی پیشتر رنگی بدن نفوذ کند.

با در نظر داشتن موارد یاد شده، هم اکنون کرم های ضد آفتاب و آرایشی بهترین و رایج ترین گزینه ها برای افرادی هستند که به پیسی مبتلا شده اند. آرایش می تواند تا حدودی این نواحی بدون رنگ را پوشش دهد و کرم ضد آفتاب نیز از این بخش ها در برابر پرتوهای فرابنفش و سایر اشعه های مضر حفاظت خواهد کرد. اما هرگونه بحث یا گفتگویی در مورد درمان ویتیلیگو بدون اشاره به سلامت روانی مبتلایان به آن ناقص است.

افرادی که این عارضه را تجربه می کنند، باید خیلی مراقب باشند که بیماری اثر منفی و ناخوشایندی بر سلامت روانی شان نداشته باشد و افسردگی و دلهره از جمله عوارض جانبی رایج ویتیلیگو هستند. در این موارد برخی پزشکان به مبتلایان توصیه می کنند سرگذشت افراد دیگری را بخوانند که به باورشان ویتیلگو تجربه ای مثبت برای آنها بوده است.

همه ما با ظاهرمان در کشمکش هستیم

برامر می گوید به واسطه این بیماری تصمیم گرفت بار دیگر در مورد رفتارهایش با بدن خود بازنگری کند؛ بار دیگر در مورد مقوله زیبا فکر کند؛ دیدگاه هایش در مورد «بیماری» یا «اختلال» را مورد بازنگری قرار دهد.

برامر می گوید: بعد از آنکه مشخص شد به پیسی مبتلا شده ام، متوجه شدم من تنها نیستم که بدنم را قبول ندارم. در واقع به این نتیجه رسیدم که در این مسیر دنباله رو افرادی بودم که از دریچه چشمان خود به دیگران نگاه می کردند و در مورد ظاهر آنها قضاوت می نمودند.

ما در سرتاسر زندگی مان به گونه ای رشد و پرورش پیدا می کنیم که حکم نهایی در مورد زیبایی یا زشتی ظاهر افراد را از دیگران می گیریم و به بیانی برای این کار برنامه ریزی می شویم. به اغلب ما گفته اند که پوست سفید زیباست و پوست سیاه نازیبا. ما یاد گرفته ایم که افراد چاق یا دارای اضافه وزن نمی توانند زیبا باشند. ما آموخته ایم که همواره لاغر و عضلانی بمانیم (بسته به نوع جنسیت).

از همین رو، شاید دشوارترین بخش درمانی برای برامر کنار زدن این دریچه نگاه بود. او برای این منظور علاوه بر اینکه سرگذشت دیگر افراد مبتلا به پیسی را که حالا افراد موفق هستند از نظر گذراند، به آنهایی توجه کرد که با اطرافیانشان فرق دارند اما بدن خود را دوست دارند و از آن گلایه نمی کنند؛ زال ها، آنها که نمی توانند راه بروند و دیگر نژادهای رنگین پوست و عاقبت به این نتیجه رسید که باید ظاهرش را دوست داشته باشد.

The post appeared first on .

نگاهی به بیماری پیسی و پیامدهای روحی و جسمی آن از زبان یک فرد مبتلا

، لک و پیس یا اسم علمی تَرَش ویتیلیگو نوعی بیماری اختلال تولید رنگدانه است که در آن ملانوسیت ها (یا همان سلول های مسئول تولید رنگدانه) در بخش هایی از پوست کارایی خود را از دست می دهند و تخریب می شوند. در نتیجه، لکه های سفید رنگی روی پوست افراد مبتلا ایجاد می گردد و معمولا موهایی هم که در این نواحی رشد می کنند هم فاقد رنگ هستند.

در ادامه قصد داریم نگاهی به این بیماری داشته باشیم و گفته های یکی از مبتلایان به پیسی را با هم از نظر بگذرانیم. ژان پل برامر فردی است که به ویتیلیگو مبتلا شده و حالا شرح حالش را از زبان خود او خواهیم شنید.

هیچگاه بخش سفید رنگ روی پوستم برایم اهمیت نداشت؛ برایم مانند ماه گرفتکی بود اما یک شب زمانی که مشغول آماده شدن برای دوش گرفتن بودم در مقابل آینه حمام درنگی کوتاه کردم و به جزیره کوچک بی رنگی خیره شدم که روی بدنم شکل گرفته بود. انگار ابعادش با قبل فرق کرده بود و کمی بزرگ تر به نظر می آمد.

حتما شما هم برایتان پیش آمده که کمی قبل از استحمام در آینه به بدن خود خیره می شوید تا هرگونه ناهنجاری یا علائم مربوط به بیماری ها را که ممکن است روی آن ایجاد شده باشد، پیدا کنید.

بعد از آنکه متوجه این لکه شدم حدودا ده دقیقه ای را صرف وارسی و موشکافی در آن کردم. لبه ها و قسمت های بیرونی اش را بررسی کردم و متوجه شدم که بخش های تازه ای به آن لکه اضافه شده و ابعادش نسبت به قبل افزایش یافته بود. دیگر بر من روشن شده بود که این لکه یک ماه گرفتگی یا چیزی شبیه آن نیست.

لکه سفید رنگ کوچکی که تا همان چند دقیقه قبل برایم بی اهمیت بود به یک باره آنقدر مهم شده بود که دیگر در مرکز و بطن دنیایم قرار داشت. به یکباره ذهنم به گذشته معطوف شد و در پستوی آن به دنبال اولین باری می گشتم که لکه را روی بدنم دیده بودم. تصورم این بود که اگر خیلی به عقب برگردم و به خودم ثابت کنم که آن لکه از ابتدا روی بدنم بوده می توانم تا حدودی دلهره و نگرانی ام را کم کنم.

تصویر یک فرد مبتلا به ویتیلیگو

می دانستم از زمانی که کودک بوده ام آن را روی پوستم داشته ام. در آن زمان البته تصورم این بود که چون پدر و مادرم از نژادهای مختلفی هستند چنین اثری روی بدنم ایجاد شده. در واقع فکر می کردم بخش هایی از بدنم سفید هستند و بخش هایی قهوه ای و درست مانند خونم، پوستم هم معرف دو میراثی است که از پدر و مادرم به من رسیده.

اما ظاهرا این موضوع به ژنتیک مربوط نمی شد و بیشتر به نقشه ای واقعی می ماند؛ جزیره های سفید رنگ روی بدنم داشتند کم کم نواحی قهوه ای را می پوشاندند و این اتفاق هم به سرعت در حال رخ دادن بود. من که از این اتفاق به شدت آزرده خاطر شده بودم همان کاری را انجام دادم که هر فرد حساس دیگری انجام می داد: اینترنت را زیر و رو کردم تا بفهمم چه اتفاقی در حال رخ دادن است.

بعد از بررسی اشکال مختلف سرطان، به یک تشخیص عملی تر رسیدم: پیسی؛ وضعیتی که در آن بخش های مختلف بدن دیگر ملانین تولید نمی کنند. در واقع بدن به ملانوسیت ها یا همان سلول های تولید کننده ملانین خود حمله می کند و در نتیجه قسمت های سفید رنگی روی آن ایجاد می گردند.

طولی نکشید که ذهنم به سمت هنرپیشه معروف آمریکایی افتاد و یادم آمد که در گذشته بارها و بارها در مورد بیماری او و مشکلاتش در این باره مطلب خوانده بودم.

از روی اطلاعات اندکم تصور می کردم که قرار است بدنم کاملا به رنگ سفید در بیاید و از آن به بعد باید همیشه دستکش بپوشم، عینک آفتابی به چشم بزنم و با یک چتر در محیط های باز ظاهر شوم. با پزشک معالجم تماس گرفتم تا دریابم که آیا قرار است باقی عمرم را هم در خلوت و تنها سر کنم و آیا این بیماری همه وجودم را در بر  می گیرد؟

پزشک معالجم به سرعت بیماری ام را تشخیص داد و آنقدر با اطمینان و اعتماد به نفس در این باره حرف می زد که هوش از سرم پرید؛ بله، شما به پیسی مبتلا شده اید. خودم با استناد به اینترنت می دانستم که مشکلم چیست و حالا دکتر هم مهر تاییدش را روی آن زد.

در حالی که گیج و مبهوت بودم، به پارکینگ رفتم، موبایلم را برداشتم و به خواهرم زنگ زدم و تا می توانستم گریه کردم. گریه کردم چون این اتفاق حق من نبود و باورم این بود که عذابی بر من نازل شده.

من پیشتر با دو نژادی بودنم مشکل داشتم و حالا بدنم هم این مساله را باید نشان می داد و مرتبا باید شاهد شکل گیری لکه های سفید رنگ روی بدنم می بودم. اما آیا فرد دیگری غیر از من هم این مشکل را دارد؟

در آن زمان ذهنم شروع به درست کردن هزاران سناریو مختلف در مورد زمانی کرد که ویتیلیگو در بدنم شروع به گسترش کرد. مدام این فکر به ذهنم می آمد که از این پس، وقتی سوار مترو شدم حتما دیگران به من خیره می شوند و دیگر یک لحظه هم آرام و قرار نخواهم داشت و این سوال ها در ذهنم نقش بست که درمان بیماری چیست؟ آیا کسی عاشق من می شود؟ آیا دوستانم مرا ترک خواهند کرد؟ آیا وقتی با دیگران دعوایم شد از بیماری ام برای تخریب من استفاده خواهند کرد؟ از خواهرم پشت تلفن سوال کردم: آیا کسی مرا با این بیماری می خواهد؟

در آن زمان تازه با دختر مورد علاقه ام آشنا شده بودم و نگران بودم که نکند وجود این لکه های سفید رنگ او را از ازدواج با من منصرف کند. دلهره و اضطرابم تمامی نداشت. در خود توانی نمی دیدم. گویی بدنم داشت مرا مجازات می کرد و راهی برای تمام کردنش نداشتم.

بعد از آنکه پزشم بیماری ام را تشخیص داد، فرایند گسترشش در بدنم حتی از قبل هم سریع تر شد و مرتبا شاهد بزرگ تر شدن لکه های سفید رنگ روی پوستم بودم.

امروز اما حالم خوب است و از اینکه چنین حسی دارم به خودم افتخار می کنم چراکه بعد از تشخیص بیماری توسط پزشک معالجم ابدا فکر نمی کردم که این اتفاق برایم رخ بدهد. رسیدن به این نقطه اما ابدا برایم ساده نبود و پیش از آنکه بتوانم آن را به عنوان بخشی از وجودم بپذیرم باید چیزهای زیادی در مورد پیسی یاد می گرفتم.

هر فردی ممکن است که به پیسی مبتلا شود

وقتی اولین بار از زبان پزشک معالجم شنیدم که به این بیماری مبتلا شده ام این تصور در ذهنم شکل گرفت که نکند زیاد مراقبت خودم نبوده ام. تصورم این بود که چیزی در رژیم غذایی ام کم است یا اینکه بدنم بیش از اندازه که بتواند از خودش مراقبت کند، ضعیف شده. همانطور که در بالا اشاره شد، تصور می کردم نژادم هم در بروز این مساله دخیل بوده.

اما اینطور نیست!

بین یک تا دو درصد از جمعیت دنیا یا حدودا 50 میلیون نفر در سرتاسر جهان به این عارضه دچار هستند. این بیماری در تمامی سنین، نژادها و جنسیت ها ممکن است رخ بدهد هرچند در افرادی که پوست های تیره تری دارند، آشکارتر خواهد بود. نکته دیگر اینکه پیسی معمولا در افرادی که به بیماری های خودایمنی نظیر سل جلدی، تیروئید پرکار و کم خونی مبتلا هستند بیشتر نمود می یابد.

ویتیلگو درمان ندارد

هیچکس واقعا نمی داند که علت اصلی بروز این عارضه چیست اما تصور می شود که نوعی بیماری خود ایمنی باشد که در آن بدن به اشتباه به خود حمله می کند. البته برخی پزشکان نیز معتقدند که ویتیلیگو کاملا ژنتیکی است و به باور بعضی دیگر ممکن است به پریشان احوالی و اضطراب های روحی یا آفتاب سوختگی مربوط باشد. اما علت هرآنچه که باشد، می دانیم در برهه کنونی درمانی برای این بیماری ابداع نشده است.

البته بعد از آنکه برامر دریافت این بیماری درمان ندارد به یکباره از داخل فرو ریخت و تصور می کرد که تا ابد باید آن بخش های سفید رنگ آزار دهنده را روی پوست خود ببیند. در نهایت برامر تصمیم گرفت که شرایط را بپذیرد. روشن بود که بیماری به این زودی ها از بین نمی رفت و درمانی برای آن ابداع نشده بود. در حال حاضر البته دانشمندانی زیادی در سرتاسر دنیا روی این بیماری مطالعه می کنند و احتمال می رود در آینده روشی برای وارونه کردن اثرات پیسی ابداع گردد اما در برهه کنونی، ویتیلیگو حقیقتی از زندگی برامر است.

نگاهی به راهکارهای موجود

ویتیلیگو بیماری یا عارضه ایست که تماما به حوزه زیبایی مربوط می شود اما خیلی ها هستند که این مساله برایشان اهمیت دارد و دوست ندارند این لکه های سفید روی بدنشان رویت شوند. برای این گروه از افراد البته روش هایی فراهم است که تا حدودی اثرات ویتیلگو را تخفیف دهند و فرایند رشد بیماری را متوقف کنند.

کرم ها و کورتیکواستروئیدها می توانند تا حدودی بخش های بدون رنگ پوست را پوشش داده و اندکی از رنگ این نواحی را به آنها باز گردانند. لیزرهای اگزایمز یا نور درمانی نیز می توانند در باز گردادن رنگ به این قسمت ها موقر باشند هرچند که نتیجه کار همیشگی نخواهد بود.

افراد مبتلا به این عارضه همچنین می توانند از تتو یا پیوند بافت استفاده نمایند که البته پیوند پوست فرایندی بسیار گران است و خیلی ها استطاعت مالی برای انجام این کار را ندارند. خطر این قبیل اعمال جراحی هم مساله ای دیگر است که باید در نظر گرفته شود. نکته دیگر اینکه، پیوند پوست به این بخش ها همیشه هم جواب نمی دهد (ممکن است پوست پیوندی هم بعد از مدتی رنگدانه خود را از دست بدهد) و حتی اگر عمل  و نتیجه موفقیت آمیز باشد هم ویتیلیگو می تواند به سایر نواحی پیشتر رنگی بدن نفوذ کند.

با در نظر داشتن موارد یاد شده، هم اکنون کرم های ضد آفتاب و آرایشی بهترین و رایج ترین گزینه ها برای افرادی هستند که به پیسی مبتلا شده اند. آرایش می تواند تا حدودی این نواحی بدون رنگ را پوشش دهد و کرم ضد آفتاب نیز از این بخش ها در برابر پرتوهای فرابنفش و سایر اشعه های مضر حفاظت خواهد کرد. اما هرگونه بحث یا گفتگویی در مورد درمان ویتیلیگو بدون اشاره به سلامت روانی مبتلایان به آن ناقص است.

افرادی که این عارضه را تجربه می کنند، باید خیلی مراقب باشند که بیماری اثر منفی و ناخوشایندی بر سلامت روانی شان نداشته باشد و افسردگی و دلهره از جمله عوارض جانبی رایج ویتیلیگو هستند. در این موارد برخی پزشکان به مبتلایان توصیه می کنند سرگذشت افراد دیگری را بخوانند که به باورشان ویتیلگو تجربه ای مثبت برای آنها بوده است.

همه ما با ظاهرمان در کشمکش هستیم

برامر می گوید به واسطه این بیماری تصمیم گرفت بار دیگر در مورد رفتارهایش با بدن خود بازنگری کند؛ بار دیگر در مورد مقوله زیبا فکر کند؛ دیدگاه هایش در مورد «بیماری» یا «اختلال» را مورد بازنگری قرار دهد.

برامر می گوید: بعد از آنکه مشخص شد به پیسی مبتلا شده ام، متوجه شدم من تنها نیستم که بدنم را قبول ندارم. در واقع به این نتیجه رسیدم که در این مسیر دنباله رو افرادی بودم که از دریچه چشمان خود به دیگران نگاه می کردند و در مورد ظاهر آنها قضاوت می نمودند.

ما در سرتاسر زندگی مان به گونه ای رشد و پرورش پیدا می کنیم که حکم نهایی در مورد زیبایی یا زشتی ظاهر افراد را از دیگران می گیریم و به بیانی برای این کار برنامه ریزی می شویم. به اغلب ما گفته اند که پوست سفید زیباست و پوست سیاه نازیبا. ما یاد گرفته ایم که افراد چاق یا دارای اضافه وزن نمی توانند زیبا باشند. ما آموخته ایم که همواره لاغر و عضلانی بمانیم (بسته به نوع جنسیت).

از همین رو، شاید دشوارترین بخش درمانی برای برامر کنار زدن این دریچه نگاه بود. او برای این منظور علاوه بر اینکه سرگذشت دیگر افراد مبتلا به پیسی را که حالا افراد موفق هستند از نظر گذراند، به آنهایی توجه کرد که با اطرافیانشان فرق دارند اما بدن خود را دوست دارند و از آن گلایه نمی کنند؛ زال ها، آنها که نمی توانند راه بروند و دیگر نژادهای رنگین پوست و عاقبت به این نتیجه رسید که باید ظاهرش را دوست داشته باشد.

The post appeared first on .

نگاهی به بیماری پیسی و پیامدهای روحی و جسمی آن از زبان یک فرد مبتلا