Tagمروری

سریعتر از یک سوپر اسپرت؛ مروری بر ویژگی های مرسدس بنز GLC63 AMG

سریعتر از یک سوپر اسپرت؛ مروری بر ویژگی های مرسدس بنز GLC63 AMG

شرکت AMG وابسته به مرسدس بنز در حال حاضر طیف وسیعی از خودروهای قدرتمند را بر روی خط تولید خود دارد و برای نمایشگاه خودروی نیویورک امسال نیز قصد دارد تا سه مدل GLC63، GLC63 کوپه و GLC63 S کوپه را به نمایش درآورد.

گرچه بازدید کنندگان نمایشگاه نیویورک این خودروها را از نزدیک خواهند دید اما هیچ یک از این کراس اوورهای قدرتمند زودتر از اوایل سال آینده وارد بازار این کشور نخواهند شد.

مرسدس بنز GLC63 مجهز به یک موتور ۴ لیتری هشت سیلندر وی شکل است که از نوع biturbo (مجهز به دو توربوچارجر) است.

این موتور همان موتوری است که نسخه های دیگر آن در سایر مدل هایی که کد 63 را یدک می کشند نیز مورد استفاده قرار گرفته است. این موتور در مدل های استاندارد GLC63 و GLC63 کوپه قدرتی معادل ۴۶۹ اسب بخار و گشتاور ۶۴۹ نیوتون متر را تولید کند در حالی که مدل S دارای کمی قدرت بیشتر بوده و قدرت و گشتاور آن به ترتیب به۵۰۳ اسب بخار و ۷۰۰ نیوتون متر می رسد.

کسانی که این کراس اوور هشت سیلندر را خریدارای می کنند حتما از شتاب گیری سریع آن متعجب خواهند شد به طوری که مدل استاندارد GLC63 دارای شتاب صفر تا صد کیلومتر 3.9 ثانیه و مدل S نیز دارای شتاب صفر تا صد 3.7 ثانیه ای است.

برای مقایسه بد نیست بدانید که مرسدس بنز شتاب صفر تا صد کیلومتر خودروی سوپر اسپرت AMG GT رودستر را ۳.۹ ثانیه و مدل GT C کوپه را نیز ۳.۷ ثانیه اعلام کرده است که نشان می دهد GLC63 S از مدل رودستر AMG GT سریعتر است.

تمامی مدل های GLC63 به صورت استاندارد به یک گیربکس جدید ۹ سرعته ی اتوماتیک مجهز خواهند بود که گشتاور تولیدی موتور را به کمک آخرین نسخه از سیستم چهارچرخ محرک مرسدس بنز یعنی 4MATIC+ تحویل چرخ ها می دهد.

این سیستم در بیشتر مواقع نیروی موتور را تنها به چرخ های عقب ارسال می کند اما در صورت نیاز می تواند نیرو را به چرخ های جلو نیز منتقل کند.

همچنین GLC63 به صورت استاندارد از دیفرانسیل لغزش محدود مکانیکی در محور عقب بهره مند است که باعث بهبود کشش و چسبندگی خودرو می شود. درمدل GLC63 S اما از دیفرانسیل لغزش محدود با کنترل الکترونیکی استفاده شده است که کار یکسانی را با دقت بیشتر انجام می دهد.

تمامی مدل های GLC63 به جدیدترین سیستم تعلیق بادی مرسدس که دارای سه مخزن باد است مجهز شده اند و کمک فنرهای آنها نیز از نوع تنظیم شونده و فعال هستند.

فنربندی به این ترتیب می تواند بسته به شرایط رانندگی و اینکه کدام محفظه در حال استفاده است، میزان بازی فنرها را تغییر دهد.

در بخش ظاهری می توان جلوپنجره ی بسیار زیبای AMG GT R را که دارای خطوط عمودی است را در این خودرو مشاهده کرد، این جلوپنجره توسط مرسدس با نام پان امریکانا شناخته می شود.

همچنین دیفیوزر های خودرو نیز نمای خشن دارند و رینگ های پهن پیکر ۱۹ اینچی در مدل GLC63 رینگ های ۲۰ اینچی در مدل S به کار رفته اند.

در بخش عقبی نیز دیفیوزر بزرگ عقب چهار عدد خروجی اگزوز را در خود جای داده است. خریداران این خودرو همچنین می توانند پکیج AMG NIGHT را برای این خودرو سفارش دهند که در صورت سفارش آن قسمت هایی از خودرو همانند اسپلیتر جلو، رکاب های جانبی، آینه ها و فریم پنجره ها به رنگ مشکی براق رنگ آمیزی خواهند شد.

در داخل خودرو اولین چیزی که جلب توجه می کند روکش شدن تمامی اجزا با چرم دست ساز MB-Tex است که این روکش چرم حتی بخش نشان دهنده ها را نیز در بر می گیرد.

مدل S همچنین از فرمان اسپرت AMG Performance بهره مند است، همچنین خریداران امکان انتخاب تودوزی چرم ناپا را نیز برای داخل خودرو خواهند داشت.

The post appeared first on .

سریعتر از یک سوپر اسپرت؛ مروری بر ویژگی های مرسدس بنز GLC63 AMG

یک دنیا خاطره با ژاپنی های شگفت انگیز؛ مروری بر تاریخچه تمامی کنسول های نینتندو

یک دنیا خاطره با ژاپنی های شگفت انگیز؛ مروری بر تاریخچه تمامی کنسول های نینتندو

هنوز مدت زمان زیادی از عرضه کنسول موفق هیبریدی و منحصر به فرد سوییچ نمی گذرد و هر روز خبرهای بیشتری از موفقیت های گسترده آن می شنویم. مسلما را هم که توسط تیم دیجیاتو انجام گرفت، مشاهده کرده اید.

با نگاه اول به کنسول تازه ژاپنی ها، می توان جادوی شیرین نینتندو را به طور دلنشینی لمس کرد. این ابر قدرت ژاپنی هر چه داشته را برای سوییچ خرج کرده و از تمامی تجربیات خود به منظور توسعه یک کنسول «نسل هشتمی» واقعی، بهره گرفته است.

اما نینتندو یک شبه به چنین سطحی نرسیده و این شرکت ژاپنی با گذشت یک قرنی که از زمان تاسیسش می گذرد، فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته تا بتواند به غول بی چون و چرای دنیای سرگرمی تبدیل شود.

تمامی کنسول ها و بازی های نینتندو به طور شگفت انگیزی جادویی هستند و پشت این جادوی سحر انگیز، خاطرات ارزشمند بسیاری قرار دارند. به همین منظور دست روی همین خاطرات ارزشمند گذاشته ایم و می خواهیم با یک گزارش تصویری از تمامی کنسول های نینتندو، از دیروز تا امروز این شرکت منحصر به فرد دنیای سرگرمی را دوره کنیم. در ادامه با همراه باشید.

زمانی که هنوز کنسول بازی معنای خاصی نداشت (Color TV-Game)

زمانی که ما در زمین های خاکی مشغول فوتبال بازی کردن با یک توپ پلاستیکی بودیم و داشتیم خود را با چنین تفریحاتی سرگرم می کردیم، ژاپنی ها در حال ساختن آینده دنیای سرگرمی بودند. Color TV-Game اولین کنسول نینتندو بود که در سال ۱۹۷۷ توسعه یافت و فقط در ژاپن عرضه شد. این کنسول برای اجرای بازی های ساده اش از هیچ دیسک یا کارتریجی پشتیبانی نمی کرد و کاربران مجبور بودند تنها به اجرای بازی هایی بپردازند که به طور پیش فرض روی آن تعبیه شده بود.

پدر گیم بوی که بود (Game & Watch)

قبل از آنکه صنعت بازی های ویدیویی به بلوغ برسد، نینتندو از اولین کنسول دستی خود یا همان Game & Watch پرده برداشت. همانند Color TV-Game، این کنسول دستی نیز فقط می توانست یک بازی ویدیویی ساده را روی نمایشگر کوچک خود به تصویر بکشد. Game & Watch در آن زمان، با ۶۰ مدل مختلف عرضه شد و نینتندو توانست تقریبا ۴۳ میلیون واحد از این کنسول دستی را در فاصله زمانی سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۱، به فروش برساند.

آغازی شگفت انگیز برای کنسول های خانگی (Nintendo Entertainment System یا NES)

Famicom کنسولی بود که در زمان بحران اقتصادی برای صنعتی توسعه یافت که در آن زمان قدرت چندانی نداشت. کنسول خانگی و بی نظیری که استانداردهای بسیاری را تعریف کرد و نینتندو را به عنوان غول صنعتی نو پا معرفی کرد.

Famicom در سال ۱۹۸۳ برای کاربران ژاپنی عرضه شد و تنها دو سال طول کشید تا پای این کنسول به خانه آمریکایی ها نیز باز شود. اما نکته حائز اهمیت در نام ورژن آمریکایی این کنسول محبوب جای گرفته بود. NES که گوشمان بیشتر به شنیدن آن عادت دارد، در واقع ورژن آمریکایی Famicom بود که در سال ۱۹۸۵ در این کشور عرضه شد.

توسعه کنسولی دستی برای آینده ای روشن (Game Boy)

پس از موفقیت های NES، نوبت آن بود که نینتندو پای بازی های ویدیویی را به خارج از خانه ها نیز باز کند و گیمرها را در کوچه و خیابان هم به بازی کردن مشغول کند. گیم بوی را می توان پدر اصلی تمامی کنسول های دستی نامید. دلیل این ادعا آن است که نینتندو با توسعه گیم بوی در سال ۱۹۸۹ توانست، استانداردهای کنسول های دستی را پایه ریزی و تعریف کند.

دی ان ای گیم بوی در تمامی کنسول های دستی فعلی به طور واضحی قابل مشاهده است و هر چه در حال حاضر در این کنسول ها می بینیم را مدیون آن هستیم. بازی های خاطره انگیزی مانند Tetris هم برای اولین بار روی گیم بوی دیده شدند. تمامی این عوامل را که کنار هم بگذارید، دلیل محبوبیت بیش از حد و فروش ۱۲۰ میلیون واحدی کنسول را می فهمید.

پادشاه عصر ۱۶ بیتی (Super Nintendo Entertainment System یا SNES)

با وجود آنکه SNES نتوانست موفقیت اجداد خود را تکرار کند، اما فروش درخشانی در عصر سخت افزارهای ‍۱۶ بیتی داشت. SNES در زمان خود پیچیده ترین کنسول موجود در بازار بود و به لطف کنترل های خاصش از محبوبیت بیشتری هم برخوردار شد. لازم به ذکر نیست که بسیاری از بازی های ارزشمند نینتندو اعم از ماریو ورلد، دانکی کانگ کانتری و فاینال فانتزی ۶ نیز روی این کنسول عرضه شدند که همگی با آن ها خاطرات بسیاری داریم.

تجربه واقعیت مجازی در سال ۱۹۹۵ (Virtual Boy)

زمانی بود که آکیلس ریفت یا اچ تی سی وایوی وجود نداشت و گیمرها حتی در خوابشان هم نمی توانستند طعم تجربه بازی ها با هدست های واقعیت مجازی را بچشند. اما ژاپنی ها با وجود اینکه در بسیار از اوقات شکست های بزرگی را متحمل شده اند، همیشه نوآور و شگفت انگیز بوده اند و می خواستند تا کاربرانشان آینده را در لحظه ای که در آن هستند، تجربه کنند.

سال ۱۹۹۵ کنسول عجیب و غریبی با نام Virtual Boy از سوی نینتندو روانه بازار شد. Virtual Boy را می توان نسخه ساده و پیش پا افتاده ای از هدست های واقعیت مجازی امروزی دانست که به خاطر تعداد بازی های کم و محدودش نتوانست عملکرد خوبی از خود نشان دهد. طول عمر کنسول انقلابی نینتندو فروغ چندانی نداشت و تنها یک سال پس از تاریخ لانچش، به کار خود در صنعت بازی های ویدیویی خاتمه داد.

 کنسولی فوق العاده که مغلوب حریفی سر سخت شد (Nintendo 64)

نینتندو ۶۴ کنسول قدرتمند و فوق العاده ای بود. بازی های شاهکار و ارزشمندی مانند The Legend of Zelda: Ocarina of Time، ماریو کارت ۶۴ و Golden Eye 007 را در لیست عناوین خود داشت و کنترلر خاصش، جذابیت غیر قابل وصفی را به کنسول تازه نینتندو می بخشید. اما در سال ۱۹۹۶ دیگر دوران کارتریج ها برای کنسول های خانگی سر آمده بود و دیسک های تازه وارد، به یک باره تبدیل به حاکمین بلامنازع صنعت بازی های ویدیویی شدند.

سونی یک سال پیش از نینتندو کنسول تاریخ سازش یا همان پلی استیشن خاطره انگیز را روانه بازار کرده بود که از تکنولوژی دیسک های فشرده برای اجرای بازی ها بهره می گرفت. همین عامل فروش نینتندو ۶۴ را به طور کلی تحت الشعاع قرار داد و مانع از آن شد تا نینتندو بتواند موفقیت های پیشین خود را تکرار کند.

فرو بردن خاطرات نوستالژیک در حوض نقاشی (Game Boy Color)

گیم بوی کنسول خاطره انگیزی برای بسیاری از کاربران دهه ۹۰ میلادی بود. خاطرات شیرین اجرای آثاری همچون پوکمون، در ذهن بسیار از گیمرها حک شده است و هنوز هم فکر کردن به آن دوران لذت بخش، حس نوستالژیک زیبایی را برایمان زنده می کند. با این حال، نینتندو یک ورژن متفاوت از گیم بوی را در سال ۱۹۹۸ نیز عرضه کرد که علاوه بر نمایشگر تقریبا رنگی اش به سخت افزار قدرتمندتر ۸ بیتی نیز مجهز شده بود. در کنار این موضوع، ورژن تازه گیم بوی، مقرون به صرفه تر نیز بود و همین مسئله باعث شد تا این کنسول دستی فروش خوبی داشته باشد و سود ایده عالی نیز نصیب نینتندو شود.

گیم بوی هایی متفاوت تر از همیشه (Game Boy Advance)

اولین تحول اساسی گیم بوی ها، در سال ۲۰۰۱ و با عرضه گیم بوی ادونس رقم خورد. گیم بوی ادونس کنسول دستی قدرتمندتری نسبت به گیم بوی های معمولی بود و نینتندو از آن به عنوان یک SNES قابل حمل یاد می کرد. گویا گیم بوی ها سود خوبی با عرضه شان برای نینتندو به همراه می آوردند؛ چرا که ژاپنی تا سال ۲۰۰۵ از ارتقای این کنسول ها دست نکشیدند و در این فاصله Game Boy Advance SP و Game Boy Micro را نیز روانه بازار کردند که هر کدام ویژگی خاص خود را داشتند.

شکستی دیگر در مقابل رقیب دیرینه (GameCub)

در این بازه زمانی، کنسول های دستی نینتندو از محبوبیت بیشتری نسبت به هم نوعان خانگی خود برخوردار بودند. اما دیگر فرصت آن رسیده بود که ژاپنی ها فکری هم به حال این وضعیت بکنند و با آغاز نسل جدید، کنسولی را برای رقابت با سونی و مایکروسافت تازه وارد به صنعت ویدیو گیم، روانه بازار کنند. با وجود اینکه در آن سال ها اکس باکس مایکروسافت چندان چنگی به دل نمی زد، اما پلی استیشن ۲ رقیب سرسختی بود.

سونی با عرضه پلی استیشن ۲ غوغایی به پا کرد و توانست بر هر دو کنسول دیگر فائق آید و آن ها را با اختلاف بسیار کنار بزند. در اینکه پلی استیشن ۲ رقیب قدرتمندی بود شکی نیست. اما نینتندو نیز در جذب توسعه دهندگان شخص ثالث، ناکام ماند و همین عامل فروش گیم کیوب را در آن نسل تحت تاثیر خود قرار داد و ژاپنی های خلاق باز هم در مقابل سونی شکست خوردند.

رقیبی که بالاخره شکست خورد (Nintendo DS)

کنسول های دستی نینتندو همیشه متفاوت و خاص بودند. اما در سال ۲۰۰۴ دیگر دوران گیم بوی ها به سر آمده بود و نینتندو نیاز به یک نوآوری جدید برای کنسول های دستی اش داشت. Nintendo DS به معنای واقعی کلمه یک نوآوری نوین و منحصر به فرد بود که توانست با قدرتی وصف ناپذیر به پیش برود و تا پایان عمر ۱۰ ساله اش، بیش از ۱۵۴ میلیون واحد فروش داشته باشد. فروش DS آنقدر خارق العاده بود که توانست در لیست کنسول های پر فروش تاریخ، جایگاه دوم را از آن خود کند و بعد از پلی استیشن ۲ قرار بگیرد.

نینتندو با عرضه Nintendo DS، جایگاه خود را دوباره به دست آورد و بالاخره توانست یکی از کنسول های سونی را با اختلاف شکست دهد. Nintendo DS از هر نظر نسبت PSP کنسول بهتری بود. بازی های با کیفیت و متفاوت بسیاری داشت که جادوی خاص و دلنشین نینتندو در تمامی آن ها به چشم می خورد. حتی جالب است بدانید که قبل از عرضه آیفون، کنسول دستی ژاپنی ها به نمایشگر تاچ اسکرینی مجهز شده بود که کاربران می توانستند از طریق آن به اجرای بازی ها بپردازند.

دورانی طلایی تر از همیشه (Nintendo Wii)

پس از موفقیت های DS، نوبت به آن رسیده بود که نینتندو برای کنسول های خانگی اش هم چاره ای بیاندیشد. نینتندو باید به دنبال کنسول متفاوت و سرگرم کننده ای می بود که بتواند هر گیمری را مجذوب خود کند. به همین منظور نینتندو راه حل تازه ای برای جلب مخاطب بیشتر پیدا کرد و به طور کلی هدف بازاریابی خود را تغییر داد. Nintendo Wii به هیچ وجه کنسولی نبود که بتواند از لحاظ سخت افزاری با کنسول های تازه سونی و مایکروسافت رقابت کند.

اما Nintendo Wii منحصر به فرد و خاص بود و سعی داشت رویه بازی کردن با کنسول های خانگی را به طور کلی دست خوش تغییرات اساسی کند. پس از سال ها تلاش نافرجام، بالاخره نینتندو با Wii و کنترلرهای حرکتی اش توانست به اوج باز گردد و بار دیگر به قله موفقیت نزدیک شود. نهایتا Wii با تمام قدرت به راه خود ادامه داد و توانست با فروش ۱۰۱ میلیون واحدی خود پلی استیشن ۳ و اکس باکس ۳۶۰ را پشت سر بگذارد.

سرگرمی از جنس سه بعدی (Nintendo 3DS)

سرانجام می رسیم به کنسول دستی و دوست داشتنی فعلی نینتندو. کنسولی که به معنای واقعی کلمه، واژه سرگرمی را توصیف می کند و کافیست کمی آن را در دستان تان بگیرید تا بفهمید در مورد چه چیزی صحبت می کنیم. 3DS ذاتا یک DS ارتقا یافته است که نمایشگری سه بعدی دارد. اما نکته جالب درباره نمایشگر ۳ بعدی این کنسول، آن است که می توانید بدون هیچ عینک مخصوصی بازی های محبوب و خاصش را به اجرا درآورید. 3DS در فروش هم بسیار موفق عمل کرد و توانست کنسول دستی تازه سونی را برای بار دوم نیز مغلوب خود سازد.

یک نوآوری جالب اما نا کارآمد (Nintendo Wii U)

Wii U را شاید بتوان نا امید کننده ترین کنسول تاریخ نینتندو پس از Virtual Boy دانست. کنسولی که می توانست عملکرد بسیار خوبی با نوآوری هایی که در آن به کار رفته بود، داشته باشد. اما باید این موضوع را در نظر گرفت که Wii U رقیب چندان سر سختی برای پلی استیشن ۴ و اکس باکس وان نبود و نمی توانست به هیچ عنوان از لحاظ قدرت سخت افزاری با آن دو به رقابت بپردازد. همچنین تاریخ باز هم تکرار شد و Wii U همانند گیم کیوب در جلب نظر توسعه دهندگان شخص ثالث ناکام ماند. حتی بازی های خوب و جذاب خود نینتندو هم نتوانستند Wii U را از سراشیبی سقوط نجات دهند.

 وارثی تمام عیار (Nintendo Switch)

شاید بهترین توصیف سوییچ در جریان مراسم معرفی آن ارائه شد؛ کنسولی که دی ان ای تمامی کنسول های نینتندو را به ارث برده است. در واقع اگر به این جمله نگاهی بیاندازید می بینید که نینتندو از بهترین کلمات برای توصیف کنسول تازه اش استفاده کرده است. ژاپنی ها با معجزه خود مرز میان سرگرمی خانگی و همراه را از بین بردند و حالا گیمرها می توانند در هر زمان و مکانی بازی های محبوب خودشان را به اجرا درآورند.

نینتندو را می توان اسطوره صنعت ویدیو گیم دانست. ژاپنی ها سال های خوشی را برای همه ما رقم زدند و همیشه تلاش شان بر این بوده که با نوآوری های تازه خود این صنعت دوست داشتنی را رو به جلو سوق دهند. باید ممنون آن ها باشیم که توانستند در طی این سال ها گنجینه گران بهایی را در اختیارمان بگذارند و باعث پیشرفت دنیایی شوند که همه ما دوستش داریم. نینتندو شرکتی است که هر صنعتی به امثال آن برای پیشرفت نیاز دارد.

The post appeared first on .

یک دنیا خاطره با ژاپنی های شگفت انگیز؛ مروری بر تاریخچه تمامی کنسول های نینتندو

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت پایانی

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت پایانی

مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت پایانی

ایلیدن هیچ هدفی جز نابودی Argus برای خود و ارتشش در نظر گرفته نبود. او دیگر هیچ علاقه‌ای به نگه‌داری از سرزمین Outland نداشت. این رفتار او تا لحظه سقوط Black Temple هیچ تغییری نکرد. او در لحظات آخر نبرد حس کرد که تمام این کارها زیر سر Kil’Jaedan بوده است. او دستور داد تا تمام ارتش illidar عقب‌نشینی کرده و برای نبری سهمگین آماده شوند. ایلیدن در سر داشت تا با برنامه‌ریزی درست در دو نبرد برنده شود. نبرد اول با قهرمانان آزراث و نبرد دوم نیز ضربه زدن به قلب لیژن با نابودی Argus. در این بین هدف اصلی ایلیدن همچنان Argus بود. برای دستیابی به این هدف او تعدادی از سربازان ماهر خودش را برای جستجو و پیدا کردن آرتیفکتی به نام Sargerite Keystone به سیاره Mardum فرستاد. این آرتیفکت قابلیت این را داشت که دروازه‌های نامحدودی به سرزمین‌های شیطانی باز کند. امکان باز کردن دروازه‌ای مستقیم به Argus نیز با استفاده از این آرتیفکت امکان پذیر می‌شد.

نبرد Black Temple

در همین بازه زمانی ایلیدن متوجه عدم حضور Akama می‌شود. بدون اطلاع ایلیدن، Akama اینبار مشغول همکاری با قهرمان‌های آزراث بود. قبل از شروع نبرد Akama توانست دشمن قدیمی ایلیدن یعنی Maiev را آزاد کند. نیرو‌های متحد همراه با شخصیتی مثل Kanrethad Ebonlocke نبرد بر علیه Black Temple را آغاز کردند. هدف اصلی این نبرد ایجاد حواس‌پرتی برای ارتش ایلیدن بود تا Akama و قهرمان‌های آزراث از راهی دیگر وارد Black Temple شده و در نهایت با خود ایلیدن مبارزه کنند. ایلیدن در طول مبارزه توانست قدرت خود را دیکته کند اما اینجا بود که Maiev وارد مبارزه شد. Maiev توانست جادوی ایلیدن که باعث عدم حرکت قهرمان‌ها می‌شد را بی‌اثر کند. نبرد ادامه پیدا کرد و Maiev در طول مبارزه به ایلیدن یاد‌آوری کرد که او درد‌های زیادی را به Maiev تحمیل کرده است. Maiev مجبور شد تا ده هزار سال از زندان ایلیدن نگهبانی کند. وقتی ایلیدن به مرگ خود نزدیک شد، Maiev به ایلیدن اشاره کرد که باید شکست را قبول کند. ایلیدن نیز در آخرین لحظه‌های زندگی‌اش به Maiev گفت که شکارچی بدون شکار هیچ اهمیتی ندارد. در لحظه مرگ خاطرات زندگی چند هزار ساله ایلیدن جلوی چشمان او پدیدار شد. آخرین چیزی که از مقابل چشمانش گذر کرد، تصویر تیرانده بود. ایلیدن در آخرین لحظه زندگیش نام تیرانده را زمزمه کرد و در نهایت آتش چشمانش خاموش شد. Maiev دستور داد تا جسد ایلیدن به Vault of the Wardens در Broken Isles انتقال پیدا کند. او قصد داشت تا روح شیطانی ایلیدن را تا ابد مجازات کند. وقتی دستور این انتقال صادر شد، Demon Hunterهایی که به Mardum سفر کرده بودند از طریق دروازه‌ای بازگشتند. آنها توانسته بودند با موفقیت Sargerite Keystone را پیدا کنند. وقتی آنها از سرنوشت سرورشان مطلع شدند شروع به حمله به Wardenها کردند. Maiev در این میان از قدرت Demon Hunterها بر عیله خودشان استفاده کرد. با دسوتور Maiev حالا illidariهای دستگیر شده نیز باید به سرنوشت ایلیدن دچار شوند. بعد از ایلیدن، Akama هدایت Black Temple را بر عهده گرت و قول داد تا این معبد را به روز‌های خوب و بهتر نزدیک کند.

بازگشت به زندگی

همانطور که می‌دانید، در بسته الحاقی Warlord of Draenor به خاطر وجود دنیا‌های مجازی، بسیاری از شخصیت‌های قدیمی و از دست رفته بار دیگر به دنیای وارکرفت بازگشتند. یکی از این شخصیت‌های اصلی Gul’dan است. شخصیتی که همکاری نزدیکی با لیژن دارد و دلیل اصلی فاسد شدن نسل Orcها با جادوی لیژن نیز همین شخصت است. بعد از اتفاقات Warlord of Draenor شخصیتی به نام Cordana Felsong که شخصیتی مثبت بود با وسوسه‌های Gul’dan گول خورده و به خدمت او در می‌آید. در بسته الحاقی لیژن، Cordana در نهایت Gul’dan را به Vault of the Wardens می‌رساند. جایی که جسد ایلیدن برای عذاب ابدی نگه‌داری می‌شود. لیژن حمله‌ای جدید به آزراث را ترتیب داده و ایلیدن می‌تواند کلید اصلی سقوط آزراث برای لیژن باشد. در حالی که Maiev در مقابل این حمله مقاومت نشان داد تعدادی از Demon Hunterها آزاد شدند. در نهایت نیز Cordana و Gul’dan با جسد ایلیدن فرار کردند. Gul’dan بدن بی‌جان ایلیدن را به Black Rook Hold برد، جایی که او بدن و روح ایلیدن را از یکدیگر جدا کرد. روح ایلیدن به Twisting Nether فرستاده شد. در Twisting Nether روح ایلیدن توسط شخصیتی به اسم Xe’Ra جستجو شد. او اعتقاد داشت که ایلیدن “کودک نور و تاریکی” است و سرنوشت او با پایان دادن به نسل شیطان‌های گره خورده است. illidari با روح ایلیدن در Twisting Nether ارتباط برقرار کردند.  ایلیدن به شاگردانش توضیح داد که Akama از نقشه او برای نابود کردن لیژن آگاه است و به آنها ماموریت داد تا Akama را برای پیوستن به illidari راضی کنند. در کنار متحد شدن دوباره با Akama آنها می‌توانستند به آرتیفکت Sargertie keystone دست پیدا کنند. ایلیدن به illidari توضیح داد که آنها دیگر نمی‌توانند با او از این طریق ارتباط برقرار کنند و آنها را به عنوان فرمانده جایگزین می‌کند. در این بین Gul’dan قصد داشت تا از بدن ایلیدن برای احضار سارگراس استفاده کند. از آن سمت illidari و Xe’ra نیز قصد داشتند تا روح ایلیدن را به بدنش بازگردانند. Allari the Souleater آیتمی به نام Light’s Heart به وجود آورد که روح ایلیدن در آن ذخیره شود. روح ایلیدن در ادامه از Twisting Nether به Helheim احضار شد. Xe’ra و illidari حدس می‌زدند که Gul’dan به توافقی با Helya رسیده تا روح ایلیدن در Helheim نگه‌داری شود. بعد از شکست Helya توسط قهرمانان آزراث، روح ایلیدن درون Light’s Heart نگه داری می شد. این آیتم به نزد جادوگری بزرگ به اسم Khadgar رسید. او قصد داشت تا با سواستفاده از جادوی Gul’dan، روح ایلیدن را به بدنش برگرداند. در Raid به نام Nighthold شاهد این بودیم که Khadgar در انجام این کار موفق نبود چون بر خلاف انتظارش، سرگراس قبلا بدن ایلیدن را در اختیار گرفته بود و جادوی Khadgar باعث بیداری بدن ایلیدن شد. بعد از نبرد The Demon Within، سارگراس شکست خورد و ایلیدن توانست بدن خود را بازپس گیرد. ایلیدن در اولین مبارزه خود Gul’dan را می‌کشد. او از قهرمانان می‌خواهد که برای نابودی شیطان به دنبال او بیایند.

دو برادر، دو دیدگاه

در حال حاضر با بازگشت ایلیدن به داستان، حواس همه به رابطه این دو برادر دوقلو معطوف می‌شود. ملفیوریون در صحبت با Remolus می‌گوید:« ایلیدن بر بالای تخت پادشاهی خود در Outland می‌نشیند و مدام فکر می‌کند. قبول شکست از آرتاس تاثیر منفی روی او گذاشت. Remolus، ایلیدن دیوانگی را پذیرفته است. او مبارزه با آرتاس را بارها و بارها در ذهنش مرور می‌کند و هر بار نیز بر آرتاس غلبه کرده و پیروز می‌شود. ایلیدن خیلی وقت است که از دست رفته دوست عزیز. من می‌ترسم که در آینده رابطه ما بار دیگر به آزمایش گذاشته شود و اینبار امتحان مانند اتفاقات Zin-Azshari خوشایند نخواهد بود.» منظور دقیق از صحبت‌های ملفیوریون مشخص نیست. ملفیوریون از آزمایش رابطه او با برادرش در آینده واهمه دارد. آنها ده هزار سال پیش در جنگ باستانیان، به همکاری یکدیگر موفق به شکست لیژن شدند اما در نهایت باعث شد تا دو برادر برای همیشه از هم جدا شوند. حالا دوباره ایلیدن به زندگی بازگشته است و باید ببینیم که در داستان‌های آینده بازی وارکرفت چه سرنوشتی برای این دو برادر و به خصوص ایلیدن در نظر گرفت شده است.

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت پایانی

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت سوم

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت سوم

وقتی ایلیدن نیرو‌های مختلف Outland را زیر پرچم Black Temple متحد می‌کرد دودی از آتش بر سر Black Temple خراب شد. در این بین Kil’Jaedan به ناگهان از میان دود بیرون آمد. در حالی که Kil’Jaedan در حال محکوم کردن ایلیدن بود، ایلیدن بسیار سریع ادعا کرد که در او در حال جمع‌آوری نیرو برای حمله دوم به Frozen Throne است. Kil’Jaedan مشاهده کرد که تعدادی از متحدان جدید ایلیدن می‌توانند کارآمد باشند. او قبول کرد تا ایلیدن شانس دوباره‌ای برای کامل کردن ماموریتش داشته باشد.

حمله دوم به تخت یخ‌زده

ایلیدن، Vashj و Kael’thas سرزمین Northrend را مورد محاصره قرار دادند و به مبارزه با نیرو‌های Anub’arak پرداختند تا به Icecrown برسند. نرزول می‌دانست که اگر کاری انجام ندهد در نهایت مجبور به قبول شکست خواهد شد. به همین دلیل نیز نرزول، آرتاس مهم‌ترین قهرمانش را به سمت Northrend فراخواند. در نهایت ایلیدن و همیارانش به Icecrown رسیدند در همین حین نیز آرتاس و Anub’arak از طریق تونل‌های Azjol-Nerub راه خود را به سمت Icecrown باز کردند. این دو نیرو نبرد سختی را در مقابل Icecrown انجام دادند. جایی که هر یک از نیرو‌ها می‌بایست چهار برج را در اختیار می‌گرفتند. بعد از نبردی طولانی، مالکیت این برج‌ها بین دو نیرو جا به جا می‌شد. آرتاس در نهایت موفق شد که هر چهار برج را در اختیار بگیرد. حالا در‌های تخت یخ زده باز شده بود اما ایلیدن هنوز تسلیم نشده بود. ایلیدن در زیر تخت یخ زده دوباره با آرتاس ملاقات کرد. حالا نبردی تن به تن بین آرتاس و ایلیدن شکل گرفت. آرتاس در نهایت توانست بر ایلیدن چیره شده و او را شکست دهد. در حالی که ایلیدن روی برف افتاده و به شدت زخمی شده بود آرتاس به او اخطار داد که آزراث را برای همیشه ترک کند و دیگر بازنگردد. بعد از اینکه برای Vashj و Kael مسلم شد که دیگر نمی‌توانند تخت یخ‌زده را نابود کنند، آنها با بدن زخمی ایلیدن به Outland بازگشتند. این اتفاقات در بازی Warcraft 3 The Frozen Throne قابل مشاهده هستند. در ابتدا قرار بود این اتفاقات به صورت یک ویدیوی سینماتیک به نمایش درآید اما در نهایت این مبارزه داخل بازی به نمایش گذاشته شد. اینکار باعث شد که بسیاری بر این باور باشند که ایلیدن در انتهای مبارزه مرده اما او در واقع زنده ماند و شاهد تلفیق بدن آرتاس با روح نرزول و شکل گیری لیچ کینگ بود.

پادشاهی در Outland

بعد از قبول شکست سخت از آرتاس، ایلیدن به Outland بازگشت. او به سرعت نیرو‌های خودش را بازیابی کرد و در نهایت خودش را پادشاه یا فرمانده Outland نامید. بر اساس توضیحاتی که در بسته الحاقی The Burning Crusade که برای World of Warcraft عرضه شد، ایلیدن می‌دانست که Kil’Jaedan هیچ‌وقت شکست او در نابودی تخت‌ یخ‌زده را فراموش نخواهد کرد. ایلیدن انتظار حمله عظیم لیژن به سمت خودش را پیش‌بینی می‌کرد. ایلیدن پیش‌بینی کرد که حتی حمله جدید لیژن به آزراث به زودی رخ خواهد داد. ایلیدن بلافاصله قدم‌های بزرگی برای قوی کردن سیستم دفاعی Black Temple و Outland برداشت. تمرکز اصلی او بر روی قوی کردن نیرو‌های دفاعی Black Temple مقر فرماندهی خودش بود. یاران ایلیدن نیز تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا دروازه‌ای جدید توسط لیژن به Outland برای حمله باز نشود. اینکار فرصت بیشتری به ایلیدن برای تقویت قوای دفاعی هدیه داد. ایلیدن برای دیکته کردن قدرت خودش به تمام ساکنان Outland به Lady Vashj دستور داد تا کنترل تمام منابع آبی این سرزمین را برعهده بگیرد. نیرو‌های Vashj نیز به زودی دست به کار شده تا تمام منابع آبی به خصوص در قسمت Zangarmarsh را به خود اختصاص دهند. در این بین Akama که از تصمیم‌های عجیب ایلیدن به ستوه آمده بود قبول نکرد که کنترل Black Temple را به ایلیدن واگذار کند. (این معبد قبلا با نام Temple of Karabor شناخته می‌شد.) ایلیدن در این میان شروع به تمرین دادن ارتشی از Demon Hunterها کرد. آنها به قدرت‌های شیطانی مثل ایلیدن مجهز بودند و حتی از سلاح‌های مشابه به ایلیدن استفاده می‌کردند. این ارتش با نام illidari شناخته می‌شود. کار کردن با Fel Orcها، دشمن‌های قدیمی مردم Akama و همچنین استفاده از جادو‌های Fel برای تبدیل کردن سرباز‌های به Demon Hunter و پیوستن به ارتش illidari باعث شد که Akama در خفی با Maiev Shadowsong همکاری کند. Akama قصد داشت تا Outland را از دستان ایلیدن رها سازد. مدت زمان زیادی طول نکشید تا ایلیدن از خیانت Akama باخبر شود. ایلیدن به جای کشتن Akama ترجیح داد تا قسمتی از قدرت روح او را در خدمت گیرد تا در صورت نیاز در آینده از او استفاده کند.

نابودی Azgoth

ایلیدن در ادامه ارتش جدید Demon Hunterهای خود را به دنیای شیطانی برد که توسط Azgoth کنترل می‌شد. این در واقع اولین نبرد رسمی بین illidari و نیرو‌های لیژن بود. در حالی که ایلیدن در حال آماده سازی ارتش خود بود، یک Night Elf با نام Kor’vas Bloodthorn خود را به ایلیدن رساند و بعد از زانو زدن در مقابل او بدون هیچ ترسی سوالی عجیب از ایلیدن پرسید. او از ایلیدن پرسید تمام Demon Hunterها با قدرت جادوی Fel که توسط لیژن نیز استفاده می‌شوند، بهره می‌برند. چه چیزی باعث می‌شود که آنها با لیژن متفاوت باشند؟ در حالی که چند تن از همراهان این Night Elf را سرزنش کردند، ایلیدن به سمت این Demon Hunter رفت اما ترجیح داد که سکوت کند. هنوز دروازه پشت سر ایلیدن به سرزمین شیطانی بسته نشده بود، ایلیدن دستور حمله را صادر کرد. او در این بین اعلام کرد که illidari قصد ندارد که اشتباه مردم آزراث را تکرار کند. آنها منتظر این هستند که لیژن همه دنیا‌ها را یکی پس از دیگری نابود کرده و فقط در مقابل لیژن از خود دفاع کنند اما illidar با استراتژی هجومی لیژن را تحت فشار می‌گذارد و هر جای دنیا که باشد آنها را دنبال و شکار خواهد کرد. در این بین Demon Hunterها به سمت سرزمین‌های Azgoth حمله کردند. آنها توانستند بسیار راحت ارتشی از Felguardها را شکست دهد اما در نهایت با دری بسیار عظیم روبرو شدند که دسترسی آنها به Azgoth را قطع می‌کرد. آنها توانستند این در را نیز نابود کنند. در مبارزه با Azgoth ایلیدن بار دیگر زخمی شد و در حالی که ایلیدن مرگ را با چشمان خود می‌دید، Kor’Vas ایلیدن را از مرگ حتمی نجات داد. در حالی که Azgoth این Demon Hunter جوان را در اختیار گرفته بود قصد داشت تا از طریق ذهنی، شیطان درون او را فعال کند اما Kor’Vas در مقابل این وسوسه‌ها مقابله کرد. در این بین ایلیدن توانست قدرت خود را بازیابد و ضربه‌ای به Azgoth وارد کند که باعث مرگش شد. بعد از نبرد ایلیدن به سمت Kor’Vas رفت و گفت:« تو می‌خوای تفاوت ما با شیاطین را بدانی؟ ما از هیچ کاری برای جلوگیری نابودی جهان توسط لیژن سر باز نمی‌زنیم.» Kor’Vas نیز در تکمیل حرف ایلیدن گفت:«… و ما همه چیز را برای سالم نگه‌ داشتن همه سرزمین‌ها قربانی خواهیم کرد.»

نابودی Nathreza

با دستور ایلیدن Akama نیرو‌های Maiev را راهی یک تله کرد. جایی که فقط Maiev در نهایت زنده ماند. در انتهای این نبرد ایلیدن از روح مردگان این نبرد برای باز کردن دروازه‌ای به سرزمین Nathreza استفاده کرد. ایلیدن و همراهانش بلافاصله بعد از ورود به این سرزمین شیطانی، نگهبانان Nathreza را نابود کردند. آنها به کتابخانه حمله کرده و نوشته‌ای را که موقعیت Argus را نشان می‌داد، دزدیدند. Argus سرزمین اصلی نسل Eredar بود. ایلیدن دیگر نوشته‌ها را نابود کرد و به سرعت به سمت Outland راهی شدند. بعد از بازگشت به Outland ایلیدن تمام انرژی استفاده شده برای ساخت دروازه را به صورت یک جادوی بسیار قوی به سمت سرزمین Nathreza فرستاد. او عقیده داشت که انرژی موجود در این جادو برای نابود کردن Nathreza کافی است. قبلا همچنین جادویی به سرزمین Draenor برخورد کرد و باعث به وجود آمدن Outland شد. نابود شدن Nathreza بزرگترین و تنها شکست بزرگ لیژن در قرن‌های گذشته است. تمام شیطان‌های موجود در این سرزمین برای همیشه کشته شدند. البته این تصمیم ایلیدن عواقبی نیز در پی داشت. با قدرتی که این جادو منتقل کرد، حالا دیگر لیژن از خطر ایلیدن و ارتشش خبر داشت. آنها حالا می‌دانستند که ایلیدن قصد دارد که به Argus نیز حمله کند. لیژن قصد داشت تا به هر قیمتی ایلیدن را نابود کند. برای همین آنها کاری کردند که نیرو‌های آزراث پا به سرزمین Outland بگذارند. در سرزمین Outland هر دو نیرو‌های Alliance و Horde از آزراث مشغول به مبارزه با لیژن و illidari شدند. ایلیدن در حالی که تمام ذهنش مشغول به نابود کردن Argus بود اهمیت زیادی به مسائل دور و اطرافش نمی‌کرد. ایلیدن وقتی حواسش به قهرمانان آزراث معطوف شد که آنها Crimson Sigil را نابود کرده بودند. ایلیدن به قهرمانان اخطار داد که او با قدرتی به آنها حمله خواهد کرد که حتی آرتاس نیز جلودار آن نیست. این اتفاق نشان داد که ایلیدن قدمی دیگر به دیوانه شدن نزدیک شده است یا او تنها شکست را مرگ تلقی می‌کند. این تفاوت‌های ظریف بخش عظیمی از شخصیت ایلیدن را تشکیل می‌دهد. او در اکثر مواقع از این منطق برای دفاع از کار‌های خود در مقابل دیگران استفاده می‌کند.

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت سوم

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت سوم

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت دوم

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت دوم

ایلیدن نزدیک ده هزار سال در زندان خود باقی ماند. جایی در کوه هایجال که او زندانی بود توسط دو نگهبان کنترل می‌شد. Califax و Maiev Shadowsong نگهبانان زندان ایلیدن بودند. بعد از ده هزار سال ایلیدن توسط تیرانده به صورت کاملا ناگهانی آزاد شد! او قصد داشت که از ایلیدن برای مقابله با لیژن استفاده کند. لیژن بعد از ده هزار سال بار دیگر به آزراث بازگشت تا کار ناتمام سالیان دور گذشته را اینبار انجام دهد. ایلیدن بعد از هزاران سال هنوز علاقه خود نسبت به تیرانده را از دست نداده بود و به همین خاطر قبول کرد تا بار دیگر به Elfها و مردمان آزراث کمک کند. او در مقابل تیرانده قسم خورد تا لیژن را از آزراث بیرون کند.

تقابل ایلیدن و آرتاس

در حالی که ملفیوریون با تصمیم تیرانده در آزاد کردن ایلیدن مخالفت می‌کرد، احساسات خود را در این زمینه ابراز کرد و گفت که آزاد کردن ایلیدن می‌تواند بزرگترین اشتباه باشد. ملفیوریون ناامید از اینکه برادرش بعد از هزاران سال هیچ تغییری نکرده، تصمیم داشت تا به او توضیح دهد که راه شیطان‌ها برای هیچکس مناسب نیست. ایلیدن ملفیوریون را ترک کرد و مقداری از نیرو‌های Night Elfها را به سمت Felwood برد تا به شکار نیرو‌های لیژن برود. وقتی او در سرزمین Felwood بود با آرتاس (Arthas) برخورد کرد. (آرتاس بعد‌ها تبدیل به Lich king  می‌شود.) ایلیدن و آرتاس به یکدیگر به مبارزه پرداختند. در حالی که به نظر قدرت هر دو آنها برابر بود و به بن بست رسیده بودند ایلیدن دست از مبارزه کشید تا از آرتاس سوال کند که چرا او را تعقیب می‌کرده است. آرتاس به راحتی جواب ایلیدن را داد و در مورد آرتیفکتی به نام Skull of Gul’dan با او حرف زد. آرتیفکت شیطانی که باعث به فساد کشیده شدن جنگل‌های Felwood بود. آرتاس توضیح داد که اگر این آرتیفکت از بین برود، نابود شدن جنگل‌های باستانی Felwood نیز متوقف خواهد شد. آرتاس برای اینکه ایلیدن قطعا به این تله راه پیدا کند، هیچ توضیح اضافه‌ای به ایلیدن ارائه نکرد. ارباب آرتاس، لیچ کینگ از تشنگی ایلیدن برای قدرت باخبر بود. در حالی که ایلیدن هیچ اعتمادی به آرتاس نداشت اما باز هم به جستجوی Skull of Gul’dan رفت.

به دنبال قدرت

یک دروازه شیطانی از آرتیفکت محافظت می‌کرد. برای به دست آوردن این آرتیفکت، نیرو‌های تحت کنترل ایلیدن با شیاطین وارد مبارزه شدند. اعتقاد ایلیدن به کسب قدرت و افزایش آن، باعث شده بود تا به این نتیجه برسد که با قدرت بیشتر می‌تواند توسط تیرانده بخشیده شود. در نهایت ایلیدن به Skull of Gul’dan رسید و قدرت آن را به تسخیر خود درآورد. نبرد برای کسب قدرت بیشتر و تصاحب این آرتیفکت برای ایلیدن بسیار گران تمام شد. بدن فیزیکی ایلیدن با تغییراتی کلی شبیه به بدن شیاطین شد. ملفیوریون و تیرانده که حضور شیطانی قدرتمند را در منطقه حس کردند برای جستجو به سمت منطقه مورد نظر راهی شدند. وقتی ملفیوریون برادر خودش را به شکل و شمایل چیزی دید که ده‌ها هزار سال با آنها مبارزه می‌کرد، تصمیم به تنبیه او گرفت. ملفیوریون، ایلیدن را برای همیشه از سرزمین Night Elfها تبعید کرد. ایلیدن در حالی که باز حق را به خودش می‌داد، حس کرد که تلاش‌هایش مورد استقبال قرار نگرفته است. او سرزمین Night Elfها و برادرش را برای همیشه ترک کرد.

سرسپردگی قدیمی

بعد از شکست دوم لیژن توسط مردمان آزراث، Kil’Jaedan یکی از فرماندهان ارشد لیژن به سراغ ایلیدن رفت. او به خاطر سابقه خیانت ایلیدن به لیژن تنها یک فرصت جدید به ایلیدن برای ثابت کردن خودش داد. Kil’Jaedan به ایلیدن گفت که به جستجوی Frozen Throne برود و آن را نابود کند. (در این مقطع زمانی کنترل لیچ کینگ و آرتاس از دست لیژن خارج شده بود و همانطور که در داستان شخصیت لیچ کینگ نیز به آن اشاره شده بود، لیژن به دنبال نابود لیچ کینگ بود.) ایلیدن باید نرزول را از معادله خارج می‌کرد و در ازای آن از لیژن قدرت و جادی بیشتری دریافت می‌کرد. او در این راه از قدرت Orb of Kil’Jaedan برخوردار شد. با سو استفاده از قدرت Skull of Gul’dan، ایلیدن توانست به خاطره‌های این جادوگر ماهر دست پیدا کند. راه حل جدیدی برای پیدا کردن متحدان به ذهن او خطور کرد. ایلیدن نسل Naga را به سطح زمین فراخواند. این نسل در واقع خدمت‌کاران نسل Elfها همراه با ملکه خود Azshara بودند که علاقه بسیار زیادی به انتقام گیری از نسل Night Elfها داشتند. Nagaها با دیدن قدرت جادوی ایلیدن با او هم‌پیمان شدند. در همین بین Vashj کنترل نیرو‌هایی را به دست گرفت که بعد‌ها از آنها به نام illidan’s Naga یاد شد. به تازگی یک مشکل دیگر نیز برای ایلیدن به وجود آمده بود. Maiev Shadowsong، زندان بان سابق او تمام سرزمین کالیمدور را به تعقیب ایلیدن پشت سر گذاشته بود. ایلیدن در ادامه با موجودات شیطانی دیگری از نسل Satyrs نیز به هم پیمانی رسید. آنها نیز بعدا به illidan Servitors معروف شدند. ایلیدن در ادامه با کمک نیرو‌های متحدش به سمت بندر Nendis رفت. Maiev نیز با فاصله بسیار کم پشت سر ایلیدن مشغول نابود کردن نیرو‌های شیطانی بود اما او کمی دیر به ایلیدن رسید چون او با کشتی از دست Maiev فرار کرد. ایلیدن با پشتیبانی Nagaها توانست به ساحل Broken Isles برسد. سرزمینی که در واقع تکه‌ای خراب شده از سرزمین Suramar بود. جایی که ایلیدن در آن بزرگ شده بود اما به خاطر حمله اول لیژن به کلی نابود شده بود. این جزیره که در واقع زیر فرسنگ‌ها آب بود، سالها قبل توسط Gul’dan و جادوگر‌هایش از اعماق آب‌ها به سطح برگشته بود. جایی که مقبره سارگراس (Tomb of Sargeras) در آنجا بود.

نبرد در جزایر Broken Isles

در حالی که نیرو‌های شیطانی زیر دست ایلیدن مشغول نابودی کشتی‌ها بودند، Maiev همراه با دیگر نیروها به ساحل Broken Isles رسیدند. در مدت کوتاهی جنگ سختی بین ایلیدن و نیرو‌های Maiev رخ داد. ایلیدن در این بین توانست که به مقبره سارگراس برسد. بلافاصله بعد از او نیز Maiev توانست به مقبره برسد. با استفاده از خاطرات و دانش Gul’dan ایلیدن به سرعت وارد سالن اصلی مقبره شد، جایی که آرتیفکت قدرتمند Eye of Sargeras در آن پنهان شده بود. Maiev در حالی که ایلیدن و Vashj در حال فعال کردن این آرتیفکت بودند به سراغ آنها رفت. ایلیدن برای انتقام گیری از Maiev به خاطر زندانی کردنش با استفاده از این آرتیفکت، سعی کرد تا مقبره را روی سر Maiev خراب کند. ایلیدن توانست به سرعت و با استفاده از تونل‌های زیرزمینی Naga مقبره را ترک کند. در حالی که ایلیدن فکر می‌کرد Maiev و تمام همراهانش را در این مقبره نابود کرده است، Maiev توانست فرار کند. در بازگشت به سطح جزیره، Maiev و ایلیدن به سختی با یکدیگر درگیر شدند. در این میان Maiev یکی از همراهانش را برای خبر کردن کمک به شهر Ashenvale فرستاد. ملفیوریون و تیرانده با نیرو‌های کمکی در حالی به سمت Maiev رفتند که پایگاه او در خطر نابودی قرار داشت. وقتی ملفیوریون و تیرانده به میدان جنگ پا گذاشتند، نیرو‌های ایلیدن مانند حشرات نابود شدند. ایلیدن و همراهانش قبل از اینکه به صورت کلی نابود شوند از میدان جنگ فرار کردند. تیرانده به دنبال ایلیدن رفت اما ایلیدن با جادو کاری کرد که تیرانده به دنبال او نرود. در این نبرد تیرانده بالاخره اعتراف کرد که چرا هیچوقت علاقه‌ای به ایلیدن نداشته است. به نظر تیرانده، ایلیدن با افزایش قدرت جادوییش به صورت کامل قدرت درونیش خودش را فراموش کرد در حالی که ملفیوریون با افزایش قدرتش بسیار سر به زیرتر شده است. با برملا شدن دلیل تصمیم تیرانده، ایلیدن توانست دید بهتری نسبت به احساسات خودش داشته باشد.

با تمام قدت به سوی نابودی لیچ کینگ

ایلیدن با فرار کردن به سمت دریا حالا در ساحل سرزمین Lordaeron بود. او به سرعت راه خود را در جنگل‌های Silverpine پیدا کرد و به سمت شهر Dalaran ره‌سپار شد. او قصد داشت تا با استفاده از قدرت آرتیفکت Eye of Sargeras از راه دور و قدرت جادویی به سمت Icecrown حمله ور شده و Frozen Throne را نابود کند اما در نهایت با دخالت ملفیوریون و Maiev موفق به تمام کردن کار نشد. ملفیوریون حس می‌کرد که کامل شدن جادوی ایلیدن باعث نابودی آزراث خواهد شد و به همین خاطر ایلیدن را متوقف کرد. ایلیدن برادرش را یک احمق خطاب کرد چون در نظر خودش قصد به نابودی لیچ کینگ داشت. شخصیتی که برای هر دو آنها و کل سرزمین آزراث دشمنی مشترک به حساب می‌آمد. بر اساس صحبت‌های Maiev با ملفیوریون، تیرانده در مبارزه با ایلیدن کشته شده بود و ملفیوریون به همین خاطر ایلیدن را سرزنش می‌کرد. قلب ایلیدن از شنیدن خبر مرگ زنی که عمیقا به او علاقه داشت، شکست. متحد جدید Night Elfها یعنی شاهزاده Kael’thas می‌دانست که برای تایید خبر کشته شدن تیرانده هنوز بسیار زود است. Kael’thas برای ملفیوریون توضیح داد که گزارش Maiev غلط است و تیرانده زنده خواهد بود. ملفیوریون بعد از شنیدن این خبر Maiev را دستگیر کرده و برای پیدا کردن تیرانده راهی شد. ایلیدن برای کمک در پیدا کردن تیرانده به برادرش التماس کرد. او با کمک نیرو‌های Naga تیرانده را پیدا کرد. تیرانده در حال مبارزه با تعداد زیادی از نیرو‌های Undead بود. ایلیدن در مبارزه با Undeadها موفق شد که تیرانده را نجات دهد. او سپس تیرانده را سالم به ملفیوریون تحویل داد. در حالی که تیرانده از این کار ایلیدن متحیر شده بود، ملفیوریون به برادرش توضیح داد که او برای رفتن به هر جای دنیا آزاد است اما دیگر نباید تهدیدی برای Night Elfها باشد. ایلیدن نیز در حالی که آرزوی تمام شدن این نبرد‌ها را داشت با برادرش موافقت کرد.

فرار به سوی Outland

بعد از اینکه ملفیوریون با فرار ایلیدن موافقت کرد، ایلیدن دروازه‌ای به سمت سرزمین Outland باز کرد تا به آنجا فرار کند. Outland در واقع سرزمین باستانی Draenor است. سرزمینی جدا از آزراث که خانه نسل Orc به شمار می‌رود. این سرزمین بعد از دخالت‌های لیژن و Gul’dan نابود شد و به حالتی که امروزه از آن به عنوان Outland یاد می‌کنند، تبدیل شد. بعد از سفر ایلیدن به Outland، همچنان Maiev به دنبال او بود. ایلیدن نتوانسته بود که به هدف خودش که نابودی نرزول بود دست پیدا کند و به همین خاطر می‌دانست که توسط Kil’Jaedan مجازات خواهد شد. او به دنبال دنیایی بود که هیچکس آنجا را به خاطر پیدا کردنش نگردد. ایلیدن حس می‌کرد که Outland بهترین گزینه خواهد بود. ایلیدن در حالی که با خیال راحت به این سرزمین فرار کرد، توسط Maiev دستگیر و بار دیگر زندانی شد. در این میان ایلیدن بار دیگر نجات پیدا کرد و اینبار Kael’thas Sunstrider همراه با Vashj او را نجات دادند. ایلیدن به Kael’thas قول داد تا راهی برای سیر کردن مردمانش از جادو پیدا کند. در مقابل نیز Kael کاری کرد که تمام مردمانش از ایلیدن پشتیبانی کنند. ایلیدن همکاری با Blood Elfها را پذیرفت و Kael را جانشین خود معرفی کرد. ترکیب Blood Elfها و Naga می‌توانست برای ایلیدن بسیار ارزشمند باشد. ایلیدن به پیاده‌سازی نقشه اصلی بازگشت. او قصد داشت تا تمام نیرو‌های شیطانی را از Outland بیرون کند تا Kil’Jaedan نتواند از مخفیگاه او باخبر شود. برای انجام اینکار او مقر Magtheridon را مورد محاصره قرار داد. Magtheridon در واقع فرمانده Outland از سوی لیژن بود. قبل از حمله اصلی به مقر فرماندهی، ایلیدن تمام دروازه‌ها که باعث حضور شیاطین در Outland می‌شدند را نابود کرد. در نهایت ایلیدن توانست Magtheridon را شکست داده و Black Temple را تسخیر کند. نسلی به نام Broken با رهبری Akama به سمت ایلیدن آمدند و برای همکاری با ایلیدن به موافقت رسیدند. Akama خودش و نسلش را به خاطر شکست Magtheridon به ایلیدن مدیون می‌دانست. Magtheridon اعتقاد داشت که ایلیدن دارای قدرت فوق‌العاده‌ای است و لیژن او را برای تست قدرتش به Outland فرستادند. ایلیدن با خنده پاسخ داد که خبری از تست نیست بلکه او یک جایگزین است. Magtheridon بعد از این در زندان‌های پایین قسمت Hellfire Citadel زندانی شد.

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت دوم