Tagبررسی

طوفان تکراری گلوله‌ها – نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition

طوفان تکراری گلوله‌ها – نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition

با افزایش هزینه ساخت بازی‌های ویدئویی هر روز شاهد این مسئله هستیم که استودیو‌های بازیسازی برای اطمینان از فروش آثار خود در ابتدا اقدام به آماده‌سازی نسخه بازسازی شده قسمت‌های پیشین مجموعه خود می‌کنند تا بررسی وضعیت بازار به این نتیجه برسند که آیا ساخت ادامه مورد نظر تصمیمی درست است یا خیر. یکی از این بازی‌ها که بعد از سال‌ها بازگشته Bulletstorm است. ساخته استودیو People Can Fly در سال 2011 توسط Epic Games که در آن دوران سخت مشغول توسعه مجموعه Gears of War  بود منتشر شد و توانست نظر مثبت گیمرها را جلب کند. بازی که هرچند ایراداتی داشت اما در دورانی عرضه شد که عملا بازار توسط شوترهای نظامی قبضه شده بود. هنوز هم وضعیت ژانر شوتر اول شخص تغییر آنچنانی نکرده اما آیا با حضور بازی همچون Doom ساخته People Can Fly همچنان جذابیت گذشته را در اختیار دارد. بازی که مدتی است با زیرعنوان Full Clip Edition  و به صورت بازسازی شده برای PS4،Xbox One  و PC ساخته شده و اینبار وظیفه انتشارش را Gearbox برعهده داشت.

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
Bulletstorm Full Clip Edition

کماندوها هم گریه می‌کنند

به طور کلی داستان کلیشه‌ای جزئی جدایی ناپذیر از عناوین Run n Gun است. در اکثر بازی‌هایی که در این سبک قرار می‌گیرند شاهد هستیم که موجودات فضایی به زمین حمله کرده و قصد نابودی انسان‌ها را دارند. در اینجاست که قهرمان داستان از راه رسیده و به آخرین امید بشریت تبدیل شده و در ادامه این موجودات را شکست می‌دهد. در روند ثانویه اما این قهرمان داستان است که به یکباره در میان موجودات فضایی افتاده و بایستی از جهنمی که آنها قصد دارند برای وی تدارک ببینند فرار کند. اصول نگرش داستانی این عناوین به یکی از این دو حالت اشاره شده تقسیم می‌شود و بازی‌های کمی در این میان بوده‌اند که مسیری متفاوت را پیش گرفته‌اند. نکته قابل توجه این است که گیمر با نگاهی این چنینی به سراغ یک بازی Run n Gun می‌رود و منتظر این مسئله است که به جای صحنه‌های دراماتیک یا فلسفی با طنز سیاه و البته تاثیرگذار روبرو شود که در اکثر مواقع توانسته به داستان سرایی بازی کمک به سزایی کرده و گیمر را در میان گیم پلی سریع بازی همراهی کند. موردی که در بعضی از عناوین این نسل تبدیل به عاملی شده تا روند خوب گیم پلی بازی متوقف شده و گیمر به خودی خود از چیزی که به دنبال آن است دور شود. با این حال Bulletstorm  را بایستی در دسته دوم قرار داد. در این عنوان گیمر از راهی که قابل انتظار است وارد سیاره ای می شود که در آن نه تنها بایستی با موجودات فضایی عجیب و غریب و البته خنده دارد مبارزه کند بلکه بایستی با انسان های بیچاره ای که توسط خود گیمر به این سیاره تبعید شده‌اند نیز درگیر شود تا در انتها بتواند در کنار انجام هدفی که دارد از این سیاره فرار کند. گیمر داستان را در نقش گریسون هانت (Greyson Hunt) شروع می‌کند که در گذشته فرمانده یکی از تیم های Dead Echo بوده و در تمام طول خدمتی که برای ژنرال سورانو (Sarrano) انجام داده افراد زیادی را از پا در آورده. این در حالی است که گری و دیگر اعضای تیم در آخرین ماموریت خود متوجه شده‌اند اکثر افرادی که توسط آنها از پا در آمده اند به نحوی بی گناه بوده و تنها مهره‌هایی بوده‌اند که در مقابل ژنرال سورانو قرار گرفته بودند. ژنرال سورانو نیز که موقعیت خود را در خطر دیده با تعریف کردن این افراد به عنوان اهدافی گناهکار برای Dead Echo آنها را تبدیل به اشخاصی کرده که در تمام طول خدمت خود در حال از پا در آوردن اهدافی اشتباه بودند و تا کنون از این مسئله با خبر نداشته‌اند. گری که از این موضوع با خبر شده تصمیم می گیرد تا زمانی که زنده است انتقام خود را از ژنرال سورانو گرفته و به نوعی وجدان خود را نیز راحت کند. عملی که در ادامه و در ابتدای بازی باعث می‌شود تا وی با تصمیمی عجولانه و اشتباه به فضاپیما سورانو حمله کرده و نه تنها باعث سقوط فضاپیما خود و ژنرال شود بلکه تمامی اعضای تیم خود را به جز ایشی ساتو (Ishi Sato) از دست بدهد. ایشی نیز که به شدت زخمی شده و توسط دکتر گروه تبدیل به یک نیمه انسان نیمه ربات می شود تا بتواند برای بار دیگر به زندگی برگردد. روند اصلی گیم پلی بازی درست از همین نقطه شروع می شود. گری و ایشی تصمیم می گیرند تا خود را به ژنرال رسانده و بعد از گرفتن انتقام خود از سیاره استیجیا (Stygia) جان سالم به در ببرند. بعد از روایت ابتدایی بازی که جالب به نظر می‌رسد و شخصیت گری را به خوبی شکل می‌دهد، داستان بازی به حاشیه رانده شده و تا انتهای بازی خبری از آن نیست اما مشکل اساسی بازی مربوط به این مسئله نیست زیرا کلیت گیم پلی بازی این فرصت را به داستان آن نمی‌دهد که خود را نشان داده و در روند اصلی قرار گیرد. مشکل اساسی داستان بازی مربوط به سکانس‌هایی می شود که بازیساز از همان اصول اولیه فاصله گرفته و قصد داشته تا سنت شکنی کند. بر خلاف چیزی که آنها انتظار داشته‌اند، نتیجه این سکانس‌ها به همان اندازه تاثیرگذار است که وقتی مارکوس فینیکس قصد دارد بار دراماتیک بازی خود را یک تنه و با آن همه دیالوگ های معناگرایانه به دوش بکشد! متاسفانه چیزی که People Can Fly آن را قبل از انتشار Bulletstorm  مورد تمسخر قرار می داد گریبان گیر خودشان شده و باعث شده تا مخاطب مواردی که از داستان یک عنوان Run n Gun می‌خواهد را به دست نیاورد. داستان بازی شروعی خوب دارد و از راهی درست گیمر را درگیر خود می‌کند اما استفاده از کلیشه‌های شوترهای نظامی در چنین عنوانی از جمله مواردی است که ضربه بزرگی را به این بازی زده.

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
Bulletstorm Full Clip Edition

شوخی‌هایی که دردسرساز شدند

شخصیت‌پردازی یکی از بخش‌های تشکیل دهنده داستان بازی است و Bulletstorm تا حدودی توانسته تا در این زمینه موفق عمل کند. شخصیت گریسون هانت نشان‌گر کماندوهای مدرن است که با تجهیزات مختلف به سمت دشمن‌ها رفته و از هیچ چیزی نمی‌ترسد. در این میان او مدام در حال به زبان آوردن تیکه کلام های مختلفی است که در انتهای بازی تا حدودی نیز آزار دهنده می‌شوند. می‌توان یکی از دلایل این امر را انگلیسی زبان نبودن سازندگان بازی دانست. البته بایستی به نمونه‌های بسیار خوب نیز اشاره شود که در بخش های مختلف داستان بازی به گوش می‌رسند. به این نکته نیز بایستی اشاره شود که گری دارای شخصیتی مشخص نبوده و در تمام طول بازی در حال تغییر جهت دادن است، امری که باعث شده تا گیمر به خوبی نتواند با وی ارتباط بر قرار کند. از سویی شخصیت نیمه انسان نیمه ربات ایشی به شکل عجیبی خوب از کار در آمده و در تمام طول بازی باعث می‌شود تا صحنه های جالبی ما بین شخصیت‌های مختلف بازی به وجود آید. غلبه کردن بخش ربات به انسانیت وی باعث شده تا در مواقع لازم خشمگین و جدی شده و در مواقعی نیز از اشتباهات مکرر گری جلوگیری کند. از سویی زمانی که ایشی به حالت انسانی خود بر می‌گردد نیز نمایان‌گر یک یار وفادار و همراه است که در هدف خود هیچ شکی نداشته و درست روندی را طی می‌کند که گیمر از یک قهرمان بی‌اعصاب که تنها به دنبال هدف خود است انتظار دارد. در کنار این دو شخصیت تریشکا (Trischka) و ژنرال سورانو قرار دارند که تریشکا به نسبت دارای شخصیت پردازی مناسبی بوده و در طول بازی با گری درگیر است. سازندگان بازی در شخصیت پردازی سورانو نشان داده‌اند که اگر روزی بخواهند مسخره‌ترین دشمن موجود در یک بازی ویدئویی را طراحی کنند، در این کار موفق خواهند بود. اشتباه نکنید ! یک شخصیت منفی زمانی می‌تواند موفقیتی را برای داستان بازی رقم بزند که گیمر به معنای واقعی از وی متنفر باشد. این تنفر نشان دهنده این است که شخصیت منفی داستان همان چیزی است که باید باشد. البته بایستی به نمونه های اندک موجود نیز اشاره کرد که از شخصیت اصلی نیز محبوبیت بیشتری را به دست می‌آورند. ژنرال سورانو یکی از معدود شخصیت‌هایی است که با شوخی های خود نه گیمر را به خنده وادار می‌کند و نه باعث می‌شود که گیمر از او متنفر باشد. زمانی شوخی یک شخصیت منفی جالب به نظر می‌رسد که باعث آزار شخصیت اصلی شود. این حالت به هیچ وجه در بازی به وجود نمی‌آید که گیمر از مسخره شدن شخصیت اصلی به خنده وادار شود. دلیل آن هم مشخص است، بر قرار نبودن ارتباط ما بین گیمر و قهرمان بازی و البته شخصیت منفی ضعیف. عکس این موضوع در رابطه با درگیری‌های ما بین شخصیت‌هایی همچون بتمن و جوکر وجود دارد. در سری کامیک‌های بتمن که جوکر در آنها حضور دارد، شاهد این هستیم که شوخی‌های جوکر حتی برای مخاطب نیز خنده دار است و از سویی شکست جوکر در مقابل بتمن برای مخاطب احساس پیروزی و غرور را به همراه دارد. مسئله‌ای که به هیچ وجه در Bulletstorm شاهد آن نیستیم.

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
Bulletstorm Full Clip Edition

لگد افسانه‌ای

در سیاره استیجیا همه چیز برای یک مهمانی بزرگ آماده است تا گیمر با شرکت در آن به سراغ میزبان‌های خود رفته و آنها را با روش‌های مختلف شکنجه کند. از کاکتوس‌های غول‌پیکر تا گل‌های آدم خوار همه آماده این هستند تا به خدمت یا در بعضی مواقع میزبان گیمر قرار گیرند و بعد از مدتی طولانی برای بار دیگر نیز طعم لزیز یک غذای تازه را احساس کنند. بر خلاف اکثر شوترهای اول شخص موجود در بازار که در آنها شخصیت اصلی مدام در حال پنهان شدن و سنگرگیری است در Bulletstorm همه چیز آماده است تا گیمر با سرعتی بالا و بدون هیچ ترسی به میان دشمن‌ها رفته و چندین و چند ضربه لگد خاطره انگیز دوک را به نمایش در آورده و هر کدام را به سویی پرتاب کند. اصول کلی گیم پلی Bulletstorm از ترکیب اسلحه‌های عجیب و غریب و کارآمد عناوینی همچون Painkiller با لگد معروف و شلاق جالب گری که Thumper نام دارد به وجود آمده و بی شک تا انتهای بازی جذابیت بسیاری را نیز به همراه خواهد داشت. گیمر می‌تواند با لگد زدن به دشمن‌های خود آنها را روی هوا برای مدتی معلق کرده و در ادامه تصمیم بگیرد که چه حرکتی را روی آنها اجرا کند. یا در نمونه‌ای دیگر می‌تواند این بخت برگشته‌ها را با شلاق کشیده و در ادامه به وسیله Flail Gun دو نارنجک متصل شده به وسیله زنجیر را به گردن او بسته و در نهایت با زدن لگدی او را به میان دیگر دوستانش فرستاده و آتش بازی عظیمی را به وجود آورد. از سویی دیگر قابلیت های ثانویه اسلحه‌های موجود در بازی باعث شده تا تنوع بازی در طول آن حفظ شده و هیچ گاه تکراری یا خسته کننده نشود. این قابلیت ها به مرور زمان و توسط خرج کردن امتیازهایی که گیمر در طول مراحل به دست می‌آورد قابل دسترس بوده و وی می‌تواند آنها را از منابع موجود در هر یک مراحل بازی خریداری کند. این منابع در کنار فروش ارتقا‌های مختلف برای اسلحه‌ها و حتی Thumper این فرصت را نیز به وجود آورده‌اند که گیمر با خرج کردن مقداری امتیاز گلوله بیشتری را نیز به دست بیاورد. شاید فروش گلوله در یک بازی Run n Gun کاری عجیب به نظر رسد اما متاسفانه با توجه به اینکه مهمات تمامی اسلحه ها در محیط های  بازی وجود ندارند و دشمن های گیمر نیز تنها از چند نوع اسلحه محدود بهره می برند گیمر به کرات مجبور می شود که در محیط بازی حرکت کرده و به دنبال مهمات اضافه باشد تا در ادامه مجبور به خرج کردن امتیاز های خود برای این مورد خاص نباشد. همین روند به نظر بی اهمیت در بعضی مواقع حتی باعث می شود که سرعت گیم پلی بازی نیز پایین آمده و با ایده آل این سبک فاصله بگیرد. از سویی دیگر وجود انواع و اقسام تجهیزات برای از پا در آوردن دشمن ها در گوشه و کنار استیجیا وجود دارد و گیمر می تواند با به وجود آوردن ترکیبات بسیاری از این موارد بهره برداری لازم را انجام دهد. مواردی همچون کاکتوس، لوله های و میلگرد های خارج شده از دیوار و یا حتی تابلو های تبلیغاتی موجود در بعضی مراحل که به برق متصل هستند تشکیل دهنده لیست بزرگی از تجهیزات مختلفی هستند که گیمر می تواند با استفاده از آنها مهمانی خود را شکل دهد. در اصل این ذوق و ابتکار گیمر است که شکل دهنده کلیت گیم پلی Bulletstorm  بوده و تعیین می کند که این بازی تکراری است یا خیر. اگر گیمر روند مشابهی را با دیگر عناوین شوتر پی بگیرد، به سرعت از Bulletstorm خسته شده و با مشکلی بزرگ به نام خسته کننده بودن بازی رو به رو می شود. اما اگر بتواند از تمامی قابلیت ها و تجهیزاتی که در اختیار دارد به بهترین شکل ممکن استفاده کند تمام طول مدت بازی که نزدیک به 7 ساعت است را نفس گیر و سرگرم کننده دنبال می کند. از سویی آسان بودن بازی در درجه سختی های بالا این امکان را از گیمر می گیرد که مدت بیشتری را مشغول به بازی کردن Bulletstorm باشد. نکته قوت اصلی و شکل دهنده Bulletstorm مربوط به گیم پلی آن می شود که از اجزای متنوعی تشکیل شده است. اجزایی همچون لگد، لیز خوردن بر روی زمین و اثابت با دشمن ها، Thumper، شلیک های ثانویه اسلحه های جالب و متنوع، دشمن های متنوع که هر کدام دارای نقطه ضعفی بوده و گیمر برای از پا در آوردن هر کدام بایستی حملات مختلفی را مورد استفاده قرار داده و در به نهایت اجزای محیطی اشاره کرد که در کنار یکدیگر قرار گرفته و باعث شده اند تا تنها بتوان Bulletstorm را در کنار دو صفت سریع و هیجان انگیز قرار داد. البته از سویی بایستی به این مسئله نیز اشاره شود که گیمر نیز در شکل دهی این صفات نقش به سزایی را ایفا می کند. Bulletstorm از آن دست بازی هایی هست که راه های مختلفی برای تجربه آن وجود دارد. راه هایی که همیشه به سرانجام خوبی نمی رسند و این خود گیمر است که با انتخاب اشتباه خود در نهایت بین دو گزینه جذاب و خسته کننده یکی را انتخاب می کند.

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
Bulletstorm Full Clip Edition

جایزه‌ای سرنوشت ساز

اصلی ترین و کارآمد ترین قابلیت بازی هیچ کدام از این مواردی نیستند که تا کنون به آنها اشاره کرده ایم. با تجربه اولین لحاظاتی که قابلیت Skillshot در بازی فعال می شود، متوجه این مسئله می شوید که با یک مکانیزم ساده رو به رو هستید که در عین حال بسیار بزرگ و متعدد است و بخش اصلی گیم پلی Bulletstorm را تشکیل می دهد. پیش تر اشاره شد که گیمر می تواند تا با هر سبک و سیاقی که دوست دارد دشمن های خود را از بین برده و از تمامی قابلیت های موجود به نحوی استفاده کند. این در حالی است که با تعریف شدن مکانیزم Skillshot مشخص می شود که این خلاقیت تنها برای دیدن صحنه های مختلف نبوده و گیمر در ازای انجام هر کدام یک از آنها مقداری Skill Point دریافت می کند که می تواند از آنها برای موارد مختلفی همچون آزاد کردن بخش ارتقا بر روی اسلحه ها، خرید مهمات و ارتقا دادن اسلحه های مختلف استفاده کند. در اصل همین مکانیزم ساده عملا به دلیلی تبدیل شده که گیمر ناخواسته به این سمت کشیده شود که دشمن های خود را به روش های خلاقانه تری از پا در آورد. البته در ازای از پا در آوردن دشمن ها از طریق روش های سنتی نیز امتیازی تعلق می گیرد اما گیمر با درک این مسئله که با تنوع بخشیدن به حرکات خود امتیاز بسیار بیشتری را کسب می کند به مرور زمان سعی کرده و در ادامه موفق می شود که از تمامی عوامل محیطی و شخصی در بازی استفاده کند. در کنار این نکته گیمر می تواند با انجام کار های دیگری نیز اقدام به کسب Skill Point کند. به طور مثال در بعضی مواقع همچون ساخته Epic یعنی Gears of War ایشی یا تریشکا از گیمر می خواهند که به موردی خاص که در سکانس های مختلف وجود دارد توجه کند. گیمر اگر به سرعت این کار را انجام دهد مقدار بیشتری امتیاز به دست می آورد. یا در نمونه ای دیگر اگر گیمر در یک سری صحنه های QTE مانند به سرعت کلید مورد نظر را فشار دهد می تواند امتیاز کسب کرده و در ادامه از آن بهره ببرد. جالب است بدانید که به طور کلی لیست Skill Shot های موجود در بازی به بیش از 300 مورد متفاوت تقسیم شده و مطمئنا هر گیمری برای انجام تمامی آنها بایستی وقت زیادی را صرف کرده و البته به دفعات این عنوان را به اتمام برساند که خود یکی از نکاتی است که باعث شده تا ارزش تکرار Bulletstorm بالا برود.

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
Bulletstorm Full Clip Edition

هرج و مرج

در کنار بخش داستانی، Bulletstorm  دارای دو حالت دیگر نیز هست. اولین حالت Anarchy نام دارد که در اصل بخش چند نفره بازی بوده و از اصول اولیه حالت Horde بازی Gears of War تبعیت می کند. در این حالت گیمر می تواند به همراه 3 گیمر دیگر یک تیم را تشکیل داده و در راند های مختلف دشمنان زیادی را از بین برده و در بازی پیشرفت کنند. در ادامه و بین هر راند این فرصت وجود دارد که گیمر ها امتیاز های به دست آمده را بر روی اسلحه ها و موارد دیگر موجود خرج کرده و آنها را تقویت کنند. نکته قابل توجه در این حالت مربوط به Skillshot های تیمی است که نیازمند  همکاری بوده و گیمر ها بایستی برای انجام آنها کار های به خصوصی را با صورت تیمی انجام دهند. برای انجام این کار هر 4 گیمر نیاز به همکاری دقیقی دارند که در اکثر مواقع زمانی به وجود می آید که گیمر ها با یکدیگر آشنا باشند. مشکل اساسی حالت Anarchy مربوط به مسائل تکنیکی می شود. به طور مثال ممکن است که بازی به اشتباه یک دشمن را زنده فرض کرده و از رفتن به راند بعدی جلوگیری کند. البته در این میان مشکلاتی در زمینه اتصال اینترنت نیز وجود دارد که وضعیت را با وجود مشکلات همیشگی اینترنت کشورمان برای گیمر ها بیش از گذشته می کند. حالت دوم بازی Echoes Mode نام دارد که در آن گیمر بایستی در نقشه های مختلفی دشمن ها را از بین برده و در کنار کسب امتیاز بیشتر رکورد بهتری را نیز در زمینه زمان های ثبت شده به جا بگذارد. نکته ضعف Echoes Mode این است که نقشه های آن درست از بخش های مختلف حالت داستانی بازی گرفته شده و بعد از به پایان بردن بازی جذابیت چندانی را به همراه ندارند.  در کل بایستی به این مسئله اشاره کرد که بر خلاف بخش داستانی که Bulletstorm در آن عملکرد خوبی را به نمایش در آورده، شاهد نوآوری خاصی در حالت چند نفره نیستیم که بتواند گیمر ها را به سمت خود جذب کند.

نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition
Bulletstorm Full Clip Edition

هرچند گرافیک در درجه دوم بررسی یک بازی قرار می‌گیرید اما اینجا با یک بازسازی روبرو هستیم و همین مسئله باعث می‌شود که با دقت بیشتری به سراغ جلوه‌های بصری Bulletstorm برویم. ساخته استودیو People Can Fly در سال 2011 با استفاده از Unreal Engine 3 ساخته شده بود و در مجموع گرافیک قابل قبولی را با یک فریم‌ریت پایدار ارائه می‌کرد. در اولین برخورد با نسخه Full Clip Edition بازی متوجه می‌شوید که گرافیک طی 6 سال گذشته عملا تغییر خاصی نداشته و تنها برخی بافت‌ها و افکت‌ها از لحاظ کیفی ارتقا یافته‌اند. مسئله‌ای که با توجه به جریان سریع گیم‌پلی آنچنان به چشم نمی‌آید. مسئله‌ای که در این میان باعث می‌شود با دیدی منفی به بخش فنی Bulletstorm نگاه کنیم به فریم‌ریت آن ارتباط پیدا می‌کند. مشخص نیست سازندگان بازی چگونه ساخته خود برای پلتفرم‌های حال حاضر پورت کرده‌اند که با چنین حجم زیادی از افت‌ فریم‌ریت روبرو هستیم. بازی که به راحتی روی X360 و PS3 اجرا می‌شد حالا با گرافیکی کمی بهتر روی پلتفرم‌های روز مایکروسافت و سونی با مشکلات بسیاری روبرو هست. هرچند به‌روزرسانی‌های اخیر این مشکل را تاحدودی حل کرده‌اند اما در نهایت باید نسخه اصلی و خام بازی مورد بررسی قرار گیرد. در انتها باید به این مسئله اشاره کرد که برای این نسخه به‌خصوص سازندگان بازی یک قابلیت جانبی نیز قرار داده‌اند که می‌تواند به عنوان عاملی برای تجربه دوباره آن شناخته شود. باتوجه به همکاری People Can Fly و Gearbox برای انتشار Full Clip Edition شاهد این مسئله هستیم که گیمر می‌تواند به جای شخصیت اصلی از ظاهر و صدای Duke Nukem در جریان خط داستانی بازی استفاده کند. نکته قابل توجه این است که سازندگان بازی از صداگذار اصلی دوک استفاده کرده و حتی برای او دیالوگ‌های جداگانه‌ای را نیز طراحی کرده‌اند. Bulletstorm Full Clip Edition در مجموعه در میان بازسازی‌های ضعیف این نسل قرار می‌گیرد. عنوانی که به خودی خود ارزش بالایی دارد اما نمی‌توان از آن به عنوان یک بازی روز و به‌روزرسانی شده یاد کرد. اگر نسخه اصلی را تجربه نکرده‌اید، Full Clip Edition اثری قابل توجه با گیم‌پلی‌ای سریع و خشن است اما در غیر این صورت بهتر است برای بار دیگر به سراغ Doom بروید که در ژانری مشابه قرار می‌گیرد و ساختاری جدید‌تر و بهتر دارد.

طوفان تکراری گلوله‌ها – نقد و بررسی Bulletstorm Full Clip Edition

نقد و بررسی NioH

نقد و بررسی NioH

نقد و بررسی NioH

“به قلم علیرضا رمضانی مقدم”

هرچه تو را نکشد، در نهایت قدرتمندترت خواهد کرد!

نیو آخرین اثر تیم نینجا است که چیزی در حدود 12 سال از ایده اولیه ساخت آن می‌گذرد و شاید اولین نگرانی‌مان، نخ‌نما شدن تاروپود کهنه ایده‌های پشت آن باشد؛ نگرانی که تجربه 45 ساعته بازی خط بطلانی بر آن می‌کشد. نیو در تمام این سال‌های سکوت، از به هم پیوند زدن چندین ایده و ژانر و اضافه کردن عناصر منحصر به فرد خود بالاخره سر از پیله درآورد تا اثری متفاوت و البته غنی در ژانر نقش‌آفرینی ظهور کرده باشد. اما به واقع چگونه سازندگان توانسته‌اند که از این ایده کهنه و سنگ‌بنای کهن، اثری در حد استانداردهای روز صنعت را ارائه دهند؟

بازی شما را در نقش ویلیام آدامز اولین سامورایی غربی تاریخ قرار می‌دهد. جایی که ورژن تاریخی داستان با ورود عناصر فانتزی، جادو و شیطانی به شکلی افسانه‌وار فراوری شده است تا محصولش هر چه بیشتر بر تن یک بازی بنشیند. باید اعتراف کنم نتیجه کار جذاب است اما نه آنقدر که از آن به شاهکار بودن یاد کرد. شاید بتوان ایراد اصلی داستان را در روایت جسته‌وگریخته آن جستجو کرد، جایی که یک پلات منظم برای آن نمی‌توان یافت. کل این ماجرای نبرد میان خیر و شر که اینجا ویلیام و ادوارد کلی از آن نمایندگی می‌کنند و البته تسخیر امریتاها (همانند روح) توسط ادوارد، در تدوین قصه‌ای ناب که مانندش را ندیده باشیم، عقیم می‌ماند. از طرفی کات‌سین‌های موجود که راوی خط داستان هستند رابط قابل درکی میان نقل داستان و مبارزات دشوار نمی‌شود. گویی بازی با گیم‌پلی می‌گوید مرا جدی بگیرید ولی داستان این اجازه را نمی‌دهد. به این‌ترتیب خط قصه بازی بیشتر از هر چیز برای همراهی گیم‌پلی کفایت می‌کند و به عنوان نقطه‌ای درخشان در کارنامه اثر نمی‌گنجد.

اما نیو توانست مرا مانند قربانی هیپنوتیزم شده یک مار زنگی به طور مبهمی مسحور خود کند و دلیل آن نیز چیزی نیست جز بخش گیم‌پلی. هدفی که سازندگان بازی به خوبی به آن دست یافته‌اند، ترکیب تاکتیک موجود در مبارزات سری سولز با حرکات مملو از کمبوها، سریع و دلچسب است. حقیقتا مبارزات در نیو به یادماندنی‌ترین، دلپذیرترین و چالش‌برانگیزترین صحنه‌های مبارزاتی چندسال اخیر را رقم زده است و همچنان موفق شده است سبک و سیاق مبارزاتی سولز‌مآبانه را از رخوتی که دست و پای این ژانر را گرفته برهاند. نیو همچنان از ابتکارات خود نیز بهره برده که باعث شده بازی را به چشم خونی تازه در شریان‌های راکد این ژانر ببینیم.

از جمله این نوآوری‌ها قابلیت استفاده از اسلحه‌ها در سه حالت بالا، میانه و پایین که هر چه قدر این ارتفاع کمتر شود، قدرت اسلحه مورد نظر ضعیفتر شده و در عوض سرعت آن بیشتر می‌شود. باید گفت این مد تعویض میان حالت‌های مختلف در دست‌گیری اسلحه در کنار وجود کلاس‌های مختلف در سلاح‌ها، مبارزات را بیش از پیش جذاب و استراتژیک کرده است. در جایگاه‌های مختلف بهتر است که روش مناسب را اتخاذ کرد که با پیش‌روی در بازی دیگر تغییر مابین مدهای مختلف به صورت ناخودآگاه توسط گیمر صورت می‌گیرد. همچنین در دو نوع ضربه معمول و قدرتمند وجود دارد که بازیکن متناسب با نحوه گیم‌پلی خود می‌تواند تعادلی میان سرعت و قدرت ایجاد کند، تا جایی که می‌توانید حتی مهارت خود را در استفاده از حرکات ترکیبی بالا ببرید … چرا که هیچگاه در بازی حس نخواهید کرد این مهارت‌ها بی‌استفاده خواهد بود!

اما نقطه عطف گیم‌پلی، اهمیتی است که سازندگان به نوار استقامت در آن داده‌اند. استقامت در اینجا شاکله اصلی مبارزات را تشکیل داده است. نکته کلیدی در مبارزات که رعایت آن جای بسی خوشحالی دارد نشان دادن خط استقامت دشمنان است، دقیقا شبیه همان چیزی که گیمر دارد. به لطف این ویژگی، در حین انجام بازی حس می‌کردم با وجود تمام دشواری‌ها، عدالت در حقم رعایت شده است. همچنین در حین انجام کمبوها در بازه‌های زمانی خاصی بازیکن قادر به کسب قابلیتی تحت نام “پالس” است که با استفاده از آن می‌تواند نوار استقامت خود را در حین مبارزه شارژ نماید. به این ترتیب می‌توان گفت تا حد امکان از پتانسیل‌های نهفته در مفهوم استقامت استفاده شده است.

اما فقط مبارزات نیستد که نیو را سرآمد ساخته‌اند بلکه از مهمترین ویژگی‌های بازی لول دیزاین کم نقص آن است. جایی که نیو توانسته کلاس سطح بالایی از طراحی مراحل را ارائه دهد. لول دیزاین از آن دسته از خصوصیت‌های یک بازی است که با وجود اهمیت آن در همان بازی‌های نسل چهارم و پنجم جا مانده است و اکثر بازی‌های نسل‌های اخیر بویی از آن نبرده‌اند. اتمسفر موجود در محیط‌ها و طراحی آن‌ها در بازی به نحوی صورت گرفته که اگر به طور مثال مرحله‌ای در یک دهکده جریان دارد، حس پرسه زدن در دهکده کاملا برای مخاطب زنده شود. میان‌برهای مبتکرانه و ظریف باعث می‌شد در طول بازی حس کنم در محیطی پیوسته و مرتبط این سفر خونین در جریان است. یکی دیگر از موارد قابل توجه در لول دیزاین استفاده درست از عناصر محیط در گیم‌پلی است که در بازی به خوبی رعایت شده است و می‌توان از آن در مبارزات نیز استفاده کرد.

اما از جمله ایرادات وارد به لول دیزاین بازی این است که پس از گذشت نیمه اول داستان مراحل شروع به القای حس تکراری شدن می‌کنند. گویا طراحان رمق از دست داده‌اند و به جای تنوع بخشیدن هر چه بیشتر مراحل، همان محیط‌های اولیه را با کمی اینور آنور کردنِ کانسپت اصلی به خورد مخاطب داده‌اند. حس دستپاچگی در پرداخت به محیط به خصوص در مراحل پایانی بیشتر نیز نمود پیدا می‌کند. وجود مراحل توایلایت که همان مراحل اصلی بازی با درجه سختی بالاتر است نیز نتوانسته جلوی این حس تکرار را بگیرد. این تکراری شدن نه تنها در محیط که در دشمنان مقابلتان نیز محسوس است. اینکه در چنین اثر عظیمی حس کنی دشمنان ظاهرشان تغییر می‌کند ولی الگوی رفتاریشان نه، بسیار در طول بازی عذاب‌آور می‌شود. البته جای شکر دارد که این تکراری شدن‌ها در مورد باس‌های بازی صادق نیست و طراحی آن‌ها به واقع جای تحسین دارد.

همچنین در برخی از زمان‌ها این طور برداشت می‌شود که سازندگان درک صحیحی از دشوار‌سازی بازی نداشته‌اند یا حداقل به اندازه میازاکی به این درک نرسیده‌اند. اوج این داستان در مبارزه با یکی از باس‌ها خود را نشان می‌دهد که باس مذکور گوی‌های خود را رها می‌کند و ازقضا هر جا شما باشید آن گوی‌ها به سمتتان می‌آید. شما دست باس را می‌خوانید و به پشت او می‌روید اما بازهم گوی‌های لعنتی (که شعور بالایی دارند و می‌دانند بازیکن کجاست) به سمتتان روانه می‌شوند. این دیگر سختی نیست بلکه امری غیر منطقی است که از چارچوب منطق بازی خارج می‌شود.

اما از هر چه بگذریم، سازندگان چارچوب نقش‌آفرینی را به نحو احسن پیاده کرده‌اند. شخصی سازی گسترده به همراه حرکات متنوع برای هر کلاس از اسلحه‌ها چیزیست که در آثار مشابه به این عمق به آن پرداخته نشده است. ویلیامِ شما می‌تواند منحصر به خودتان باشد و این همان هدف غایی نقش‌آفرینی است. از طرفی به جای جادو در بازی استفاده از اسپریت‌های موجودات مختلف گنجانده شده است که پولیش براق و جذابی به ساختار نقش‌آفرینی بازی زده است و از طرفی رنگ تمایز و خاص بودن به آن داده است.

بازبینی تصویری

 نکات مثبت

مبارزات روان، سریع و دلچسب
لول‌دیزاین بالاتر از استانداردهای روز
باس‌فایت‌ها
چینش صحیح عناصر نقش‌آفرینی
پرداخت عادلانه و منطقی به نوار استقامت

نکات منفی

پلات داستانی آشفته
تکراری شدن طراحی محیط‌های پایانی
دشمنانی که پس از مدتی تنها ظاهر عوض می‌کنند
هوش‌مصنوعی گاها بی‌منطق

سخن آخر

نیو اثری است که جا دارد حدیث مفصلی از آن خواند و ساعت‌ها در موردش گفت و شنید و این یعنی با یک بازی عظیم طرف حسابیم. اثری که باز هم به ما خاطر نشان کرد که خشت اول در معماری یک بازی گیم‌پلی است و در صورت مناسب چیده شدن، اثر تا ثریای ذهن مخاطب نفوذ می‌کند حتی اگر آن میانه‌‌ی کار آجرهایی معیوب چیده شده باشند.

نقد و بررسی NioH

ابرکامپیوتر شاین راه اندازی شد؛ بررسی تغییرات اقلیمی در میان معادن ذغال سنگ

ابرکامپیوتر شاین راه اندازی شد؛ بررسی تغییرات اقلیمی در میان معادن ذغال سنگ

در ایالت غربی وایومینگ (Wyoming) که به تنهایی بیش از 40 درصد ذغال سنگ آمریکا را تولید می کند، ابرکامپیوتری به نام «شاین» (Cheyenne) فعالیت خود را آغاز کرد تا به نبرد با تغییرات اقلیمی بپیوندد. این مغز 30 میلیون دلاری، رتبه بیستم را در بین کامپیوترهای فوق سریع دنیا در اختیار دارد و در حال حاضر روی چند پروژه از جمله پیش بینی الگوهای آب و هوایی برای چند ماه الی چند سال آینده کار می کند.

شاین با توسعه مدل های دقیق تر آب و هوا، می تواند تغییرات اقلیمی را به خوبی و بهتر از قبل پیش بینی نماید. «ریچ لفت» متخصص مرکز ملی تحقیقات جوی می گوید:

ما معتقدیم پیش بینی بهتر این وقایع مزایای فوق العاده ای را به همراه دارد و به نجات جان انسان ها، کاهش خسارات احتمالی، و تقویت کسب و کار کشاورزان و دیگر بخش های صنعتی می انجامد.

ابررایانه شاین در شهری به همین نام در ایالات وایومینگ واقع شده و از سوی صنایع وابسته به معادن ذغال سنگ و بنیادهای محیط زیست مورد حمایت می گیرد. این درحالیست که رکود صنعت ذغال سنگ تأثیر منفی زیادی روی بودجه ایالتی داشته است.

«مت مید» فرماندار این ایالت در تلاش است با قوانین نظارتی بر انتشار گازهای آلاینده که در دوره ریاست جمهوری اوباما اعمال شده و محدودیت های زیادی برای صنایع این ایالت به وجود آورده را لغو نماید، ضمن اینکه از پروژه شاین برای کمک به کسب و کار منطقه نیز حمایت می کند.

گفتنیست با توجه به سیاست های کنونی دولت، شاید در آینده نزدیک اجرای پروژه هایی همچون شاین در دیگر مناطق آمریکا ممکن نباشد، زیرا هزینه توسعه و ساخت این ابررایانه ها از سوی بنیاد ملی علوم تأمین می گردد، و ترامپ اعلام کرده یا بودجه آنها را کاهش خواهد داد، یا اینکه باید فعالیت های خود را به حوزه هایی غیر از محیط زیست و علوم طبیعی متوجه سازند.

The post appeared first on .

ابرکامپیوتر شاین راه اندازی شد؛ بررسی تغییرات اقلیمی در میان معادن ذغال سنگ

اولین نقد و بررسی Horizon Zero Dawn منتشر شد

اولین نقد و بررسی Horizon Zero Dawn منتشر شد

http://up.vbiran.ir/uploads/42139148740531029301_C4OfEYSWAAE9rms%20large23.jpg

به گزارش و به نقل از ، عنوان Horizon Zero Dawn حدود 10 روز دیگر به طور رسمی در سراسر جهان عرضه می‌شود و در طی این مدت نیز نقدها و نمرات بازی به مرور منتشر می‌شود. در اصل ممنوعیت انتشار نقدها دوم اسفندماه یعنی دو روز دیگر برداشته می‌شود و سایت‌ها می‌توانند نقدهای خود از این بازی را درج کنند. اما با اینحال گویا یکی از نقدهای بازی بصورت تصادفی چند ساعت پیش منتشر شد ولی بلافاصله از سایت مربوطه حذف گردید. اما یکی از کاربران زیرک Reddit به نام “falconbox” توانست اسکرین‌شاتی از متن این نقد و بررسی بگیرد.

به طور خلاصه در نقد گفته می‌شود Horizon Zero Dawn دارای یک روایت قدرت‌مند و شخصیت‌پردازی عالی است. در مورد تفاوت این بازی با سایر عناوین RPG در بازار ذکر شده که: HZD در فضایی بین ژانر sci-fi و فانتزی می‌باشد و دو ژانر را طوری با هم ترکیب می‌کند که در نهایت مدرن و منحصر بفرد می‌شود.

در مورد ماجراجویی اِی‌لوی شخصیت اصلی بازی در نقد و بررسی ذکر شده: سیر و سیاحت اِی‌لوی به صورت ذاتی به دنیای رازآلود و گسترده‌ی HZD گره خورده‌است و در طول داستان پرده‌گشایی از این راز‌ها به زیبایی هر چه تمام‌تر انجام می‌شود. تیم گوریلاگیمز روایتی قدرت‌مند خلق کرده که پروتاگونیستی قانع‌کننده آن را به پیش می‌برد.

در این می‌توانید نقد و بررسی را به صورت کامل مطالعه کنید.

اولین نقد و بررسی Horizon Zero Dawn منتشر شد

نقد و بررسی Guilty Gear Xrd REVELATOR

نقد و بررسی Guilty Gear Xrd REVELATOR

 

نقد و بررسی Guilty Gear Xrd REVELATOR

“به قلم پرهام آقاخانی”

در صنعت بازی‌های فایتینگ معمولا چیزی به نام “بسته ی افزونه” (Expansion Pack) وجود ندارد. هر بار که نیاز باشد تا در بازی تغییراتی ایجاد شود، سازندگان بازی سریعا یک نسخه ارتقا یافته می‌سازند و آن را به عنوان نسخه جدیدتر به خورد بازیکنان می‌دهند. در گذشته این موضوع به دلیل نبود سیستم‌های آنلاین قابل درک بود، ولی اکنون دیگر نمی‌توان از این دلیل برای توجیه این کار استفاده کرد. به همین دلیل بود که واکنش مردم به نسخه ارتقا یافته Marvel vs Capcom 3 (با نام Ultimate MvC3) که با تغییراتی اندک آن هم فقط بعد از یک سال پس از عرضه بازی اصلی با قیمت کامل 60 دلاری عرضه شد، بسیار منفی بود.

این قضیه در مورد Guilty Gear هم صدق می‌کند. اما بر خلاف بیشتر بازی‌های مشابه، این سری در هر نسخه‌اش سعی می‌کند تا محتویات جدیدی ارائه دهد. حالا که نسخه جدید سری Xrd با نام “ریوِلِتور” (REVELATOR) منتشر شده، عده‌ای سازندگان را به کپی برداری محض از نسخه قبل متهم کرده‌اند؛ اما حقیقت این است که این بازی با این که از بسیاری از منابع نسخه قبلی استفاده می‌کند، درست برخلاف چیزی که همه فکر می‌کنند یک کپی محض از نسخه قبل نیست و بیش از هر چیزی به یک “گیلتی گیر” (Guilty Gear) کلاسیک شباهت دارد.

 

داستان بازی دقیقا چند روز بعد از پایان وقایع نسخه “ساین” (SIGN) آغاز شده و در دو مُد “اپیزود” (Episode) (همان بخش آرکید در نسخه “ساین”) و بخش داستانی (Story Mode) که باز هم به صورت یک انیمه سینمایی چند ساعته است، روایت می‌شود. داستان در این نسخه برای طرفداران این سری به طرز بی‌رحمانه‌ای روایت می‌شود و علاوه بر این که به شدت حماسی و دراماتیک است، همچنین بازیکن را با افشاگری‌های متعدد در مورد موضوعات مختلف بمباران می‌کند. به اضافه این که تعدادی از شخصیت‌های محبوب نسخه‌های قدیمی نیز به طرز غیرمنتظره‌ای در این نسخه بازگشته‌اند تا آدرنالین خون طرفداران به حداکثر برسد! (شخصا با دیدن یکی از شخصیت‌های محبوبم دیوانه شدم!)

به طور کلی، داستان این نسخه عالی است ولی دو ایراد دارد: اول این که داستان بازی برای تازه واردین ممکن است گیج کننده به نظر برسد و برای ارتباط برقرار کردن با شخصیت‌ها و داستان، تجربه نسخه “ساین” ضروری است. ایراد بعدی این است که یک سری از شخصیت‌های بازی برخلاف نسخه پیش (که تمام شخصیت‌های قابل بازی نقش مهمی در آن ایفا می‌کردند)، نقش بسیار بسیار کوچکی در داستان بازی دارند. به عنوان مثال، “جَم” (Jam Kuradoberi) نه تنها داستانی در بخش اپیزود ندارد، بلکه در بخش داستانی اصلی نیز تنها در حد یک سکانس حضور پیدا می‌کند و این سوال را به وجود می‌آورد که نمی‌شد به جای او، “آنجی” (Anji) یا “تِستمنت” (Testament) را به این نسخه اضافه می‌کردند؟!

و اما در مورد اپیزود. در این بخش (که باید حتما قبل از شروع بخش داستانی، کاملا به پایان برسد)، داستان هرکدام از شخصیت‌های حاضر در بازی (که چند روز بعد از وقایع نسخه “ساین” شروع می‌شوند) روایت می‌شود. نکته منفی‌ای که در این بخش وجود دارد، این است که بعضی اوقات داستان برخی شخصیت‌ها واقعا درهم به نظر می‌رسد. برای مثال، خط داستانی “بدگای” (Sol Badguy)، “سین” (Sin Kiske) و “والنتین” (Ramlethal Valentine) با هم یکی است؛ ولی با این حال پایان قصه هر سه شخصیت به هم متصل نمی‌شود و هر کدام از این سه نفر، پایان مخصوص به خودشان را دارند که باعث می‌شود بازیکن بالاخره نفهمد در طی سکانس پایانی آن‌ها، دیالوگ‌ها دقیقا و با چه ترتیبی رد و بدل شده است.

 

قبل از این که بخواهیم به سراغ گیم پلی بازی برویم و به بررسی مکانیک‌های جدید آن بپردازیم، اجازه بدهید تا به بخش آموزشی جدید و بهینه شده‌ی بازی سری بزنیم. بخش آموزشی بازی واقعا یکی از بهترین نمونه‌ها در بازی‌های فایتینگ است. بازی در این بخش به خوبی می‌تواند تمام مکانیک‌های سطح پایه و متوسط بازی همانند Gatling Combo وRoman Cancel  را به شما آموزش دهد. هرچند که طولانی شدن بخش آموزشی در برخی مواقع و یا تکرار شدن یک سری از چالش‌ها در طول آن، می تواند باعث آزار مخاطب شود.

در این نسخه، وظیفه یاد دادن حرکات و تکنیک‌های پیشرفته بر عهده بخش ماموریت‌های بازی است. البته این بار، بار آموزشی ماموریت‌های بازی بیشتر شده است و حتی در یک بخش جداگانه، بازی به شما نحوه دفع یک سری از حملات مخصوص شخصیت‌ها و چگونگی مواجهه با آن‌ها را توضیح می‌دهد. علاوه بر بخش ماموریت‌ها، می‌توانید به منوی حرکات ترکیبی یا “کومبو”  (Combo) هم سری بزنید و نحوه اجرای حرکات ویژه هر شخصیت و نحوه “زنجیره” (Chain) کردن آن‌ها پشت سر هم برای اجرای یک کومبو را فرا بگیرید. اما مسئله‌ای که به شدت آزار دهنده است (و در تمام بازی‌های این سبک نیز وجود دارد)، این است که یا کومبو‌های مورد نظر بازی (که در شرایط پیشرفته به چندین Jump Cancel نیاز دارند) اصلا به درد استفاده در داخل بازی و مخصوصا بخش آنلاین نمی‌خورند یا این که برای موفقیت در ماموریت‌های مرتبط با آن‌ها، باید حرکات را حتما با روشی که خود بازی می‌خواهد اجرا کنید و لاغیر (مثل ماموریت Special Moves 22 برای شخصیت “فاست” Faust).

 

تمام مکانیک‌های گیم پلی با اندکی تغییرات از نسخه قبلی به این نسخه راه یافته‌اند. همچنین مکانیک‌های جدیدی نیز به بازی اضافه شده‌اند که سیستم مبارزات بازی را به سطحی دیگر از پیچیده بودن می‌رسانند. به عنوان مثال، اکنون می‌توان بعد از استفاده از “سپر” (Blitz Shield)، دکمه “های اسلش” (High Slash) را نگه داشت تا بتوان از نسخه شارژ شده این حرکت تدافعی، به عنوان ضدحمله استفاده کرد. یا این که می‌توان علاوه بر استفاده از 50 درصد نوار استرس (Tension) برای اجرای حرکات مخصوص و قدرتی (Overdrive)، کل نوار Burst (که برای رهایی از کمبوهای دشمنان استفاده می‌شود) را نیز مصرف کرد تا بتوان ضرباتی مرگبارتر را به حریف وارد کرد. علاوه بر این، تمامی حرکات نیز مورد بازبینی و تغییر قرار گرفته‌‌اند تا با ورود شخصیت‌های جدید، بازی دچار خطر عدم بالانس نشود.

این بار در این نسخه شاهد 6 شخصیت جدید نسبت به نسخه پیشین هستیم (Johnny – Jack O – Jam Kuradoberi – Kum Haehyun – Raven – Dizzy) که البته تمام آن‌ها جزو شخصیت‌های تاکتیکی/حرفه‌ای محسوب می‌شوند. به عنوان مثال “جَم” یک کارکتر Rushdown است و اگر بازیکن دانش خوبی نسبت به “چِین یا زنجیره‌وار” کردن حملات و اجرای کمبوها نداشته باشد، به هیچ عنوان نمی‌تواند نهایت استفاده را از این کارکتر ببرد. یا “جانی” (Johnny) که استفاده کردن از او با این که بسیار لذت بخش است، ولی برای یک بازیکن کم تجربه به مانند یک کابوس می‌ماند.

 

گرافیک بازی درست همانند نسخه پیشین، عالی کار شده و به لطف یک سری مراحل جدید (مثل مرحله Colony در تصویر بالا که در بسیاری از نسخه‌های قبلی این سری هم قابل مشاهده بود) حتی زیباتر از قبل نیز به نظر می‌رسد. علاوه بر ارتقاهای گرافیکی، درست برخلاف نسخه پیش برای تمام شخصیت‌های حاضر در بخش داستانی، مدل سازی صورت گرفته و حتی انیمیشن‌های جدیدی به قسمت‌های بعد از پیروزی یک سری از کارکترها (مثل I-No) اضافه شده است. علاوه بر این موارد، بازی اکنون به شدت به یک “گیلتی گیر” کلاسیک تبدیل شده است. آن افکت‌های خاص تصویری موقع تمام کردن کار حریف با حرکات Overdrive را به خاطر دارید؟ آن فونت‌های خاص سری چطور؟ هر دوی این موارد دوباره و در این نسخه به سری بازگشته اند که می‌توانند طرفداران قدیمی را راضی کنند.

همچنین در اقدامی جالب و درست برخلاف بازی‌هایی مثل نسخه PC بازی Dead or Alive 5 و Mortal Kombat X، در این نسخه شاهد این هستیم که ضربات عملا بر روی مدل‌های شخصیت‌ها تاثیر می‌گذارند. یعنی هرچقدر شخصیتی که با آن مبارزه می‌کنید بیشتر از سوی حریف ضربه بخورد، لباس‌هایش کثیف‌تر می‌شود و حتی خراش‌هایی نیز بر روی همان لباس‌ها و حتی اعضای بدنش نیز ظاهر می‌شود که تا پایان مبارزه روی آن‌‌ها باقی می‌ماند.

ولی آیا نسخه PC به قدری خوب ساخته شده تا بتوان از این بازی لذت برد؟ یا این که باز هم با یک پورت نصفه و نیمه روبرو هستیم؟ خوشبختانه این بار، بازی یک پورت مستقیم از نسخه کنسولی نیست و همچنین بهینه سازی آن نسبت به میزان تجربه تیم PC این استودیو و سایر بازی‌های بزرگ امسال واقعا خوب است. بازی بهینه اجرا می‌شود و این کاملا در تضاد با نسخه “ساین” قرار دارد که برای دریافت یک سرعت فریم مناسب در مواردی حتی به دستکاری فایل‌های تنظیماتی موتور گرافیکی بازی نیاز بود. هرچند که بعضی اوقات وجود عباراتی مثل “لطفا دیسک بازی را خارج نکنید” یا “تلویزیون خود را تنظیم کنید” توی ذوق می‌زند.

در انتها به بخشی می‌رسیم که حتی می‌شد در مورد آن هیچ حرفی نزد: موسیقی! در این بحث، فرقی ندارد که این سری‌بازی‌ها در چه سبکی باشند یا در چه سطحی قرار داشته باشند؛ چون موسیقی این سری همیشه خارق العاده ظاهر شده است و این نسخه هم از این قاعده مستثنی نیست. موسیقی‌های طراحی شده برای این نسخه و شخصیت‌های جدید، واقعا عالی هستند؛ مخصوصا موسیقی تم Raven (با نام Tsuki No Shihai) که هیجان مبارزات را به شدت بالا می‌برد.

بازبینی تصویری:


لذت دیدن Instant Kill‌های شخصیت‌های بازی (مخصوصا Dizzy) را نباید به هیچ وجه از دست دهید!

بخش جدید FAQ در حین مبارزه می‌تواند برای یادگرفتن و یا یادآوری سریع مکانیک‌های بازی استفاده شود.

ماهیگیری! روشی ارزان ولی کُند برای بدست آوردن آیتم‌های مختلف!

در بخش Digital Figure و با ابزارهای متعددش، می‌توانید تصاویر دلخواه خودتان را بسازید.

بخش M.O.M اکنون بهتر از هر زمان دیگری شده و قابل دسترس‌تر است.

بخش آنلاین خشک و خالی بازی در نسخه PC. فعلا خبری از آن لابی‌های بزرگ نسخه‌های کنسولی نیست.

و داستان فوق العاده‌ی بازی با یک پایان دراماتیک، پُر کشش و پُر تعلیق (Cliffhanger) تمام می‌شود. اتفاقات نسخه بعد بدون شک دیوانه وار خواهند بود.

نکات مثبت:

بهینه سازی بازی بهتر از “ساین” است

ویژگی‌های گرافیکی جدید و بهبود یافته

داستان فوق العاده

اضافه شدن سیستم Stylish Mode

بخش M.O.M بهتر از گذشته است

نکات منفی:

قیمت گذاری ناعادلانه روی PC

داستان می‌تواند برای تازه واردین گیج کننده باشد

مالتی پلیر بازی (دوباره) قفل ریجن دارد

نبود لابی‌ها در بخش مالتی پلیر برخلاف نسخه کنسول

سخن آخر:

Guilty Gear Xrd -REVELATOR- به راستی بهترین بازی مبارزه‌ای عرضه شده در چند سال اخیر است. بازی نه تنها برای بازیکنان تازه وارد قابل دسترسی است، بلکه حتی بازیکنان حرفه‌ای و طرفداران قدیمی سری را هم راضی می‌کند.

Verdict

Guilty Gear Xrd -REVELATOR- is the best fighting game released in the last few years. It’s not only accessible for new players, but also can satisfy the hardcore players and old fans of the series as well

Positive Points

Optimization is better than Xrd SIGN

New & improved graphical features

Amazing story

Addition of stylish mode

M.O.M mode is better than before 

Negative Points

Unfair pricing on PC

Story can be confusing for newcomers

Multiplayer is region locked (Again)

No lobbies in multiplayer unlike console versions 

Final Score: 9.5 Out of 10

نقد و بررسی Guilty Gear Xrd REVELATOR