Tagبررسی و

بررسی بازار شاسی بلند های 100 الی 130 میلیونی غیر چینی؛ مقایسه قیمت و مشخصات رنو کپچر و نیسان جوک با سانگ یانگ تیوولی و پژو 2008

بررسی بازار شاسی بلند های 100 الی 130 میلیونی غیر چینی؛ مقایسه قیمت و مشخصات رنو کپچر و نیسان جوک با سانگ یانگ تیوولی و پژو 2008

کلاس کراس اوورهای کامپکت تا حدود یک دهه پیش حتی وجود خارجی نداشت، اما از آن زمان تا به حال شاهد افزایش چشمگیر تنوع و محبوبیت این کلاس در بازار خودرو بوده ایم؛ به شکلی که خودروسازان مطرح حداقل یک مدل از این کلاس در بین محصولات خود دارند.

در ایران نیز سلیقه خریداران طی این سال ها دگرگون شده و تمایل به خرید کراس اوورهای کامپکت بیش از گذشنه افزایش یافته است. پس از آغاز فروش نیسان جوک و با ورود پژو 2008، این بخش از بازار داغ تر از قبل خواهد شد. در این نوشتار معایب و مزایای چهار خودروی نیسان جوک، سانگ یانگ تیوولی، رنو کپچر و پژو 2008 مورد بررسی قرار می گیرد.

رنو کپچر:

کپچر را می توان نسخه بلندتر کلیو دانست. این خودروی جذاب به واسطه اتحاد رنو-نیسان نقاط اشتراک بسیاری در بخش های فنی و رفاهی با نیسان جوک دارد.

در طراحی کپچر از خطوط نرم و برجسته استفاده شده که باعث می شوند جمع و جور ترین خودروی این مقایسه، عضلانی تر و بزرگ تر از چیزی که هست به نظر برسد؛ در کنار این المان ها موردی که ظاهر کپچر را بسیار متمایز می کند رنگ بندی متفاوت سقف آن است.

طراحی فضای داخلی هوشمندانه بوده ولی نمی توان آن را جذاب نامید، همچنین کیفیت متریال و مواد به کار رفته تعریف چندانی ندارد و در سطح پایین تری نسبت به 2008 و تیوولی قرار می گیرد؛ در واقع کیفیت فضای داخلی کپچر یکی از اصلی ترین نقاط ضعف آن است.

کپچر فضای بار مطلوبی به حجم 377 لیتر ارائه می دهد، در صورت برداشته شدن تاقچه صندوق عقب فضایی معادل با 455 لیتر برای مصرف کننده فراهم می سازد، و در حالتی که صندلی ها خوابانده شده باشند این مقدار به 1235 لیتر افزایش پیدا می کند.

موتور 1.2 لیتری توربوی کپچر با توان 120 اسب بخار در کنار دنده شش سرعته دوال کلاچش مصرف سوخت ترکیبی معادل با 5.9 لیتر در صد کیلومتر و حداکثر سرعت 192 کیلومتر بر ساعت را برایش به ارمغان می آورند. کپچر برای رسیدن به سرعت صد کیلومتر در ساعت به 10.9 ثانیه زمان نیاز دارد که این مسئله در چنین خودرویی نقطه ضعف محسوب نمی شود.

رانندگی با کپچر فاقد هیجان بوده اما نسبتا راحت است و این خودرو تقریبا خوب از پس خیابان های پر دست انداز ایران بر می آید. با توجه به ابعاد مناسب، مصرف سوخت کم و کیفیت رانندگی مطلوب کاملاً قابل لمس است که کپچر خودرویی شهری است.

در واقع با وجود جذابیت های ظاهری کپچر، باید گفت که این خودرو عملا کاربردی بیشتر از یک هاچ بک معمولی (نظیر پژو 206) را به شما ارائه نمی دهد و از همین رو خرید رنو کپچر با قیمت هنگفت فعلی (بیش از 115 میلیون تومان) توجیه منطقی چندانی ندارد.

نیسان جوک:

در سال 2010 نیسان با معرفی و تولید جوک کلاس کراس اوورهای کوچک را خلق کرد و حیاتی دوباره به بازاری که به واسطه هاچ بک های شهری اشباع شده بود بخشید.

اما امروزه رقیبانش خودرو هایی را عرضه کرده اند که کاربردی تر از جوک بوده و در عین حال استهلاک کمتری دارند. طراحی خودرو به دلیل بهره گیری از المان های گرد و خطوط و نرم و شکسته دارای تضاد جالبیست؛ گرچه این تضاد برای هر کسی جذاب نیست و عادت کردن به آن زمان می برد، اما طراحی کلی جوک خاص و بسیار متفاوت از سایر خودروهای موجود در خیابان است و بسیاری خاص بودن را دوست دارند.

فیس لیفتی که جوک در سال 2014 تجربه کرد جدا از این که در ظاهر خودرو حالتی تهاجمی تر ایجاد کرده تغییرات بسیار وسیع تری در بخش امکانات و ایمنی به همراه داشت به طوری که در مدل های بالاتر از دوربین 360 درجه نیز بهره می برد.

در داخل نیز همان المان های گرد و دایره شکل بدنه مشاهده می شوند و شکل کلی کابین ساده است؛ اگرچه به گفته طراحان نیسان بخش پایینی کنسول میانی با الهام از باک بنزین موتورسیکلت های مسابقه ای طراحی شده است که در نوع خود جذاب و بسیار جوان پسند و اسپرتی به نظر می رسد.. کابین از ارگونومی مناسبی بهره می برد ولی کم کم دارد باطن قدیمی جوک را نشان می دهد، کیفیت مواد به کار رفته نیز معمولی است. فضای صندلی پا سرنشینان عقب از خودرویی مثل کپچر کم تر است. فضای بار جوک 354 لیتر است و در صورت تا شدن صندلی ها تا 1189 لیتر افزایش پیدا می کند.

جوک در ایران در سه مدل اسکای پک، پلاتینیوم و اسپرت عرضه می شود، دو مدل اول از موتور چهار سیلندر 1.6 لیتری تنفس طبیعی برخوردارند در حالی که مدل اسپرت موتور 1.6 لیتری توربو داراست که شتاب 9 ثانیه ای برای جوک به ارمغان می آورد. گیربکس CVT نیسان که با نام X-Tronic شناخته می شود ترکیب شده اند و مصرف سوخت ترکیبی برابر با 6 تا 6.5 لیتر دارند.

مزیت دیگر جوک 4×4 بودن آن است که کمی به جنبه های کاربردی آن می افزاید. در پایان جوک را در مدل های بدون توربو را می توان گزینه بسیار خوبی برای تردد در شهر دانست چرا که کیفیت پایین بنزین ایران قطعاً می تواند برای گونه توربو دردسر ساز شود.

در نهایت باید گفت که خرید نیسان جوک می تواند برای افرادی با سلیقه خاص و متمایل به تیپ های جوان پسند و اسپرت بسیار لذت بخش باشد و همانطور که از میزان فروش این خودرو نیز پیداست، چنین افرادی نه تنها در ایران بلکه در سرتاسر جهان از جوک استقبال قابل توجهی کرده اند و می توان گفت که ریسک نیسان در مورد طراحی ظاهری بسیار متفاوت این محصول کاملا موفقیت آمیز بوده است.

پژو 2008:

2008 ظاهری اسپرت و جذاب دارد. طراحی قوسی خطوط بدنه و عضلانی بودن بدنه آن را مانند کراس اوور های 4×4 جلوه می دهد. بسیاری از جزئیات طراحی این خودرو در تشابه با مدل 208 است، مدلی که 2008 بر اساس آن (بر روی یک پلت فرم) شکل گرفته است و جزئیاتی مثل طرح داخلی چراغ عقب که برگرفته از پنجه شیر است، در هر دو این محصولات دیده می شود.

در داخل کابین زیبایی داشبورد بسیار جلب توجه می کند، شکل فرمان و صفحه سرعت سنج اسپرت و هیجان انگیز بوده و در کنار این موارد نورپردازی آبی سرعت سنج در شب حس بسیار خوبی منتقل می کند.

فرم i-Cockpit کابین خودروهای پژو در 2008 نیز به چشم می خورد. براساس توصیف نشریات تخصصی خارجی، نحوه قرارگیری در پشت فرمان این خودرو در دفعات اول کمی آزار دهنده خواهد بود چرا که نحوه جایگیری راننده در این خودرو کمی غیر معمول جلوه می کند اما احتمالاً پس از مدتی عادت خواهید کرد.

در کل کیفیت کابین بسیار خوب است، پلاستیک نرم در ساخت قسمت هایی از داشبورد به کار رفته و بخش هایی از داشبورد دارای طرح فیبر کربن هستند؛ این موارد به اضافه سقف پانورامیک کابین 2008 را دل نشین و گران قیمت جلوه می دهند.

حجم محفظه بار پژو 2008، 360 لیتر بوده و در صورت خواباندن صندلی ها این مقدار تا 1172 لیتر افزایش پیدا می کند که تقریباً با جوک برابری می کند.

گفته شده این خودرو با موتور 1.6 لیتری THP، که مشابه نمونه به کار رفته در مدل 508 است، عرضه خواهد شد که موتور توانمند و خوبی به نظر می رسد.

این پیشرانه با توان تولید 165 اسب بخار در کنار گیربکس شش سرعته اتوماتیک مصرف سوخت ترکیبی 6.5 لیتر در صد کیلومتر و صفر تا صد 9 ثانیه را برای این خودرو رقم می زند.

با این حال کمی بعید است که ایران خودرو بتواند نسخه توربو و 165 اسبی پژو 2008 را با قیمت اعلام شده (کمتر از 100 میلیون تومان) راهی بازار کند و از این رو احتمال دارد که مدل پایه 2008 با موتور 120 اسب بخاری فاقد توربو عرضه شود که البته حتی در این صورت نیز پژو 2008 نسبت به رنو کپچر برتری خواهد داشت.

در واقع وجود نام ایران خودرو و شکل گرفتن حتمی بازار سیاه برای پژو 2008 می تواند به افزایش قیمت نهایی این محصول به بیش از 120 میلیون تومان منجر شود و همین امر نیز به استقبال شبه مشتریان (دلالان گرامی) و داغ شدن بازار فروش 2008 منجر خواهد شد.

اما مدل توربو و 165 اسب بخاری پژو 2008 که احتمالا با قیمتی بیش از 130 میلیون تومان راهی بازار شود، قطعا می تواند به عنوان یکی از جذاب ترین انتخاب های این سگمنت قیمتی مطرح شود و از این رو موفقیت هر دو مدل پژو 2008 در بازار فروش کاملا محتمل و منطقی به نظر می رسد.

سانگ یانگ تیوولی:

شاید تیوولی را بتوان زیباترین خودروی تولیدی سانگ یانگ دانست؛ تیوولی طراحی خارجی هماهنگی دارد و در حالی که بهترین در این مقایسه نیست اما چهره ای قابل قبول، عامه پسند و در عین حال متفاوت و تاثیر گذار دارد.

طراحی داخلی خودرو بسیار بهتر از طراحی بیرونی جلوه می کند، در این بخش تیوولی به راحتی می تواند در کنار بهترین ها بایستد و سربلند ظاهر شود. روی داشبورد و قسمت های دیگر کابین پلاستیک خشک به کار رفته که کیفیت به ظاهر مناسبی دارد، اما کیفیت ادوات و دکمه های کنسول میانی چندان رضایت بخش نیست.

صندلی ها دارای پوشش چرم هستند که در سه رنگ قرمز، کرم و مشکی قابل سفارش هستند. مورد بسیاری جالبی که در داخل به چشم می خورد امکان تفییر رنگ صفحه سرعت سنج خودرو به هفت رنگ دیگر است، ویژگی ساده و جالبی که در اکثر خودروهای لوکس و گران قیمت نیز به چشم می خورد. در عقب صندوق باری به حجم 423 لیتر فراهم شده که در مقایسه با جوک و تیولی بسیار بیشتر ولی از فضای 455 لیتری کپچر کمتر است. قلب تپنده این خودرو پیشرانه چهار سیلندر به حجم 1.6 لیتر است که قدرت 128 اسب بخار را برای تیوولی به ار مغان می آورد.

مصرف سوخت ترکیبی تیوولی معادل 5.7 لیتر در صد کیلومتر است که بخشی از آن را مدیون جعبه دنده شش سرعته ساخت AISIN ژاپن است. شتاب 0-100 این خودرو چیزی در حدود 9 ثانیه عنوان شده است.

قیمت کراس اوور های 100 الی 130 میلیونی و احتمال تغییرات بازار

در بحث قیمت طبق وعده های مسئولین ایران خودرو در اواخر سال های گذشته، گفته شده که پژو 2008 قیمتی در بازه 75 تا 95 میلیون تومان خواهد داشت، در صورتی که به این گفته ها عمل شود، پژو 2008 می تواند حداقل برای یکی دوسال به تک ستاره این بخش از بازار مبدل شود و در تیراژ تولید و فروش تمامی رقبای خود را شکست دهد.

نیسان جوک در مدل اسکای پک برچسب قیمتی 127 میلیون تومان را به خود می بیند، اما در مدل اسپرت این رقم تا حدود 172 میلیون تومان نیز افزایش پیدا می کند.

درر مقابل رنو کپچر که تا کنون در بازار ایران چندان خوش اقبال نبوده و با قیمتی برابر 109 تا 117 میلیون تومان توسط ایران خودرو به فروش می رسد، ممکن است در آینده نزدیک به سرنوشت نسل قبلی کولئوس دچار شود و به محصول زیر مجموعه شاخه وارد کننده رنو (نگین خودرو) مبدل شود.

تیوولی کره ای، اکنون قیمتی بین 105 تا 115 میلیون تومان دارد و طی دو سال گذشته آنچنان فروشی را در بازار خودرو ایران تجربه کرده است که شرکت رامک خودرو عملا تیوولی را با لیست انتظار 6 ماهه به خریداران تحویل می دهد، با این حال کمی بعید است که با توجه به عرضه قریب الوقوع پژو 2008 به بازار این روند ادامه یابد.

در عین حال باید گفت که به لطف چینی ها در آینده نزدیک، علاوه بر که در حدود 100 میلون تومان قیمت دارد، با قیمتی در حدود 130 میلیون تومان و به این سگمنت اضافه خواهند شد و در صورت علاقه به خودروهای دست دوم می توانید نمونه های کم کارکرد و در حد نو رنو داستر دو دیفرانسیل و را نیز در بازه قیمت 100 الی 130 میلیون تومان خریداری کنید که بی شک منطقی ترین خودروهای قابل خرید در این بازه قیمتی محسوب می شود.

کدام را انتخاب می کنید؟

اگر خودرویی با ظاهر خاص و اسپرت می خواهید و تک دیفرانسیل نبودن برایتان مهم است جوک گزینه مناسب و بدون دردسری خواهد بود. اگر فضای بزرگ و آپشن های فراوان مد نظرتان است کپچر و تیوولی بهترین گزینه اند ولی کپچر در بخش کیفیت سواری بهتر عمل می کند؛ از طرف دیگر کپچر از گیربکس دو کلاچه بهره می برد که بسیار وسوسه انگیز جلوه می کند.

2008 نیز به شرط ایرانیزه نشدن مناسب افرادیست که به کیفیت اهمیت می دهند. کیفیت سواری آن در همانند کپچر همان طور که از اکثر خودروهای فرانسوی انتظار می رود نرم و راحت است.هر چهار خودرو دارای شرایط ایمنی مناسب و مصرف سوخت بسیار مطلوب هستند.

بنابراین می توان گفت که انتخاب هیچ کدام از این چهار خودرو اشتباه طلقی نمی شود چرا که هر کدام نقاط مثبت و منفی خود را دارا هستند، اما اگر به دنبال گرفتن بیشترین کالا در مقابل کمترین قیمت هستید، پیشنهاد می کنیم که نیم نگاهی به داشته باشید که کیفیت سواری خوب، قابلیت های پیمایش خارج از جاده ای قابل توجه، ابعاد مناسب و دوام بالا را در عوض تحمل طراحی نه چندان زیباییش، به صورت همزمان ارائه می دهد.

در همین رابطه بخوانید

The post appeared first on .

بررسی بازار شاسی بلند های 100 الی 130 میلیونی غیر چینی؛ مقایسه قیمت و مشخصات رنو کپچر و نیسان جوک با سانگ یانگ تیوولی و پژو 2008

بررسی Ghost Recon: Wildlands؛ امپراطوری آتش و خون

بررسی Ghost Recon: Wildlands؛ امپراطوری آتش و خون

«مهم نیست کجا می رویم. در کنار یکدیگر بودن است که خوش می گذرد حتی در وسط بیابانی بی آب و علف.» جمله ای که احتمالاً در هنگام برنامه ریزی برای بیرون رفتن با دوستانتان بارها شنیده اید یا حتی خود آن را به زبان آورده اید.

یوبیسافت در جدیدترین ساخته خود، Ghost Recon: Wildlands، کشور بولیوی در آمریکای جنوبی را برای سفر چند روزه شما مناسب دیده. کشوری به غایت دیدنی و مملو از جنگل هایی سرسبز، بیابان هایی بی انتها و البته قاچاقچیان خطرناک ترین کارتل مواد مخدر دنیا.

بنابراین، اگر می خواهید بهترین تجربه ممکن از سفر به بولیوی را کسب کنید، به سه تن از نزدیک ترین دوستان خود خبر بدهید تا با همکاری یکدیگر، کارتل سانتا بلانکا را به زانو در آورید. چرا توصیه می کنیم به تنهایی قدم به بولیوی نگذارید؟ در این نقد و بررسی به این پرسش، پاسخ خواهیم داد.

چند سالی است که El Sueno، رهبر کارتل مواد مخدر سانتا بلانکا، کنترل بیشتر مناطق بولیوی را به چنگ خود در آورده. پلیس نظامی کشور نیز که با نام Unidad شناخته می شود، از ترس کارتل، خود و بولیوی را در فساد و تبانی غرق کرده است.

بولیوی در آستانه تبدیل شدن به کشوری بی نظم و قانون و تحت سلطه قاچاقچیان مواد مخدر است و شورشی های بولیوی نیز توانایی مقابله با آن را ندارند.

شکنجه و کشته شدن هزاران نفر از مردم بولیوی گویا توجه هیچ کشور یا نهادی را به خود جلب نمی کند اما تنها زمانی که یکی از مامورین CIA به دست کارتل شکنجه و کشته می شود، ایالات متحده آمریکا یکی از زبده ترین نیروهای نظامی خود را به بولیوی می فرستد، تیم چهار نفره Ghost.

وظیفه شما به عنوان رهبر تیم کاملاً شفاف و واضح است: کارتل سانتا بلانکا را از ریشه نابود کنید. قلمروی کاری سانتا بلانکا در بولیوی به 4 بخش تقسیم می شود: امنیت، قاچاق، تولید، نفوذ.

کنترل این بخش ها بر عهده 4 تن از نزدیک ترین افراد ال سوئینو است. هر کدام از آن ها نیز افراد دیگری را زیر دست خود دارند که در مناطق مختلف بولیوی مشغول هستند. تمامی این کاراکترها ویژگی های شخصیتی متفاوتی دارند و هر کدام در قالب کات سین هایی جذاب به شما معرفی می شوند.

محیط بازی بسیار عظیم است و با ورود به هر منطقه ای از آن، باید 4 الی 6 ماموریت را به اتمام برسانید تا در نهایت مکان رئیس آن منطقه را پیدا کنید. آزاد کردن خود ماموریت ها نیز غالباً کار ساده ای نیست و به اطلاعات نیاز دارد، اطلاعاتی که از نفوذ به پناهگاه های سانتا بلانکا، به دست می آیند.

اما متاسفانه خود ماموریت ها تنوع چندانی ندارند. بیشتر آن ها به بازجویی از اعضای رده بالای کارتل، دستگیری آن ها و یا از بین بردن انبار کوکائین خلاصه می شود. ماموریت های فرعی نیز تعریفی نداشته و زودتر از آنچه فکرش را بکنید، خسته کننده می شوند. در واقع، این شما هستید که می توانید به این ماموریت ها خلاقیت و تنوع ببخشید.

دو ماموریت مشابه دستگیری یکی از اعضای کارتل را در نظر بگیرید. در هر دو ماموریت، هدف مورد نظر شما در پایگاهی بزرگ توسط نیروهای سانتا بلانکا محافظت می شود. اما Wildlands دست شما را در انجام این ماموریت ها کاملاً باز می گذارد.

شاید یک بار تصمیم بگیرید تا غروب خورشید صبر کرده و سپس با شناسایی تمامی دشمنان با پهباد، یک به یک آن ها را مخفیانه از پا در آورده و بدون ایجاد کوچکترین صدایی پایگاه دشمن را همراه با هدف مورد نظر ترک کنید. روشی که دقت و زمان زیادی را می طلبد ولی نتیجه خوشایندتری دارد.

اما بار دیگر ممکن است به سبک و سیاق فیلم های هالیوودی تصمیم بگیرید که با هلیکوپتر مستقیم به مرکز پایگاه بروید و در حالی که اعضای تیم دشمنان را به آتش گلوله بسته اند، شما هدف را سوار هلیکوپتر کرده و به سرعت بگریزید.

اینکه ماموریت ها را چطوری پشت سر بگذارید، به انتخاب شما است اما حتی با این وجود ساختار تکراری مرحله ها  بعد از گذشت 15 ساعت اولیه، از اشتیاق شما  به بازی می کاهد، مخصوصاً زمانی که می فهمید برای رسیدن به ال سوئینو نیازی به اتمام تمامی مراحل و کشتن و دستگیری همه اعضای کارتل نیست.

از داستان بازی که بگذریم، می رسیم به مهم ترین بخش بازی که نحوه تعامل شما با دنیای بزرگ Wildlands را تعیین می کند. جا به جایی در بولیوی بدون وسایل نقلیه امری غیرممکن است، یوبیسافت نیز بیش از 60 وسیله مختلف از جمله اتومبیل، موتور، هلیکوپتر و هواپیما را برای استفاده در بازی طراحی کرده.

اما متاسفانه گست ریکن نیز به بلایی مشابه دیگر عناوین یوبیسافت چون سری Watch Dogs دچار شده، فیزیک و هندلینگ هیچ کدام از این وسایل نقلیه مناسب نبوده و ساعت ها طول می کشد تا به کنترل آن ها عادت کنید.

حرکت اتومبیل رو جاده های خاکی گاهی به شکلی است که احساس می کنید روی آن سر می خورند، مکانیزم جلو بردن هلیکوپتر و نشاندن هواپیما نیز به قدری عجیب هستند که به ناچار از آن ها در بازی استفاده خواهید کرد.

در کنار کنترل نه چندان جالب، برخی از باگ های بازی نیز در همین قسمت خودنمایی می کنند. چرخ اتومبیل ها گاهی اوقات کمی در زمین فرو می رود، موتور در برخورد با بعضی موانع عکس العمل عجیبی از خود نشان می دهد و با خیال راحت می توانید از میان برخی از درختان و موانع عبور کنید.

اما از آن سمت، کامبت خوب بازی بسیاری از این نواقص را می پوشاند. مخفی کاری به لطف هوش مصنوعی نسبتاً خوب دشمن ها و قابلیت جالب Sync Shot لذتی بسیار والاتر از اکشن بازی دارد.

سینک شات به شما اجازه می دهد تا سه نفر از دشمنان را علامت گذاری کرده و با دستور شما، هم تیمی های شما آن ها را از پا در می آورند، حتی اگر به اهداف دید نداشته باشند. البته اگر تنها نباشید، تنها می توانید اهداف را مشخص کرده و امیدوار بمانید که دوستتان به حرف شما گوش بدهد.

در صورتی که Wildlands را تنهایی تجربه کنید، کنترل سه هم تیمی دیگر شما در اختیار هوش منصوعی بازی قرار می گیرد. یارهای شما نشانه گیری دقیقی ندارند، کارهای احمقانه زیادی هم انجام می دهند اما هیچ کدام از اشتباهات شان به تجربه شما از بازی لطمه ای نمی زنند چرا که در حالت مخفی کاری دشمن با دیدن هم تیمی های شما، عکس العملی از خود نشان نمی دهند.

به بیان بهتر، سه هم تیمی شما در حالت تک نفره، افرادی خنثی هستند و بیشتر اوقات وظیفه نفوذ به پایگاه و کشتن دشمنان کاملاً بر دوش شما قرا می گیرد. البته خوشبختانه هنگامی که تیر خورده و به زمین میوفتید، هم تیمی هایتان به سرعت شما را نجات می دهند.

اما در آن سوی دیگر نبرد، هوش مصنوعی دشمنان به مراتب بهتر است. آن ها نسبتاً محدوده دید خوبی دارند و حتی با لحظه ای دیدن شما، مشکوک شده و برای بررسی بیشتر به جستجو می پردازند. نسبت به صدای شلیک و حتی افتادن جنازه ها حساس بوده و به محض شنیدن یا دیدن، باقی افراد را خبر می کنند.

این ویژگی ها به خوبی سبب می شود که برای به پایان رساندن مراحل، وقت گذاشته، پایگاه دشمن را با کمک گجت هایی چون پهباد بررسی کرده و رفتار دشمنان را زیر نظر بگیرید.

پیشنهاد می کنیم که برای راحتی بیشتر، تا فرا رسیدن شب منتظر بمانید. تاریکی شب محدوده دید دشمنان را کاهش می دهد و حتی تعدادی از آن ها در چادر ها خواب هستند، یعنی فرصتی استثنایی برای کشتن بی سرو صدای آن ها.

اما عملکرد دشمنان بی ایراد نیز نیست. گاهی اوقات هلیکوپتر دشمن متوجه حضور شما می شود، آن هم زمانی که زیرزمین هستید. گاهی پیش می آید دشمنان بدون دیدن شما و یا حتی شلیک یک گلوله، در حالت آماده باش قرار می گیرند. این باگ ها به ندرت اتفاق می افتد اما در هر صورت احتمالاً شما را مجبور به تکرار دوباره مرحله می کنند، امری که متاسفانه امکان پذیر نبوده و باید منتظر بمانید تا دشمنان شما را بکشند.

احتمالاً برایتان سوال پیش آمده که برای نابودی سانتا بلانکا آن هم با این تعداد کم، اعضای تیم گست از چه امکانات و تجهیزاتی برخوردار هستند، مخصوصاً از آن جایی که سری Ghost Recon به استفاده از گجت های پیشرفته و شخصی سازی با جزییات سلاح ها معروف است.

تنوع سلاح های بازی بسیار زیاد است. در هر دسته، سلاح های مختلف زیادی وجود دارد که تقریباً می توانید تمامی بخش های آن از جمله دوربین، خشاب، سرلوله و … را تغییر دهید. آزاد کردن سلاح ها نیز چندان ساده نبوده و برای پیدا کردن آن ها باید به مناطق مشخصی در بازی بروید، مناطقی که با پیدا کردن اسناد و مدارک و یا بازجویی از اعضای کارتل مشخص می شوند.

سلاح های بازی هر کدام ویژگی های مخصوص به خود را دارند و حتی برای شلیک با تمامی آن ها باید افت سرعت و افتادن گلوله ها را نیز در نظر بگیرید. یکی از زیباترین لحظات بازی زمانی خلق می شود که می بینید محاسبات تان برای کشتن دشمن در فاصله دور، کاملاً درست بوده.

اما متاسفانه مشکل این است که چندان برای آزاد کردن سلاح های جدید انگیزه ای پیدا نمی کنید چرا که به راحتی می توانید با همان سلاح های اولیه، بازی را به اتمام برسانید.

گجت های محدود بازی نیز بر خلاف نسخه های پیشین شما را چندان به وجد نمی آورد. آپگرید های مختلفی می توانید روی پهباد انجام بدهید اما همچنان اصلی ترین کاربرد آن شناسایی دشمنان است که از همان ابتدای بازی به خوبی انجام می دهد.

تجهیزات دیگر بازی چون مین یا بمب C4 نیز چندان کاربردی ندارند. فرض کنید کاروان تجهیزات پزشکی کارتل در حال حرکت است و شما چندین کیلومتر جلوتر برای آن ها کمین کرده اید. اگر احساس می کنید، فرصتی مناسب است تا روی جاده مین کاشته و منتظر جزغاله شدن آن ها در آتش بمانید، سخت در اشتباه هستید. در چنین وضعیتی چند ثانیه بعد، یکی از NPC های بازی با ماشین از روی مین رد شده و بازی نیز شما را به خاطر کشته شدن مردم بی گناه، سرزنش می کند.

تمامی تجهیزات و حتی عملکرد هم تیمی ها را می توانید ارتقا بدهید اما این آپگرید ها محدود بوده و تفاوت چندانی در روند بازی شما ایجاد نمی کنند. برای مثال سناریو بالا را در حالتی تصور کنید که این بار به جای دو، سه مین زمینی در اختیار دارید.

Ghost Recon: Wildlands حتی در زمینه فنی نیز رفتاری دو قطبی از خود به نمایش می گذارد. با گشت و گذار و گذراندن چندین ساعت در محیط بازی، نمی دانید که باید سازندگان را به خاطر طراحی زیبای کشور بولیوی تحسین کنید و یا از باگ های متعدد و بعضی از انیمیشن های ضعیف آن، آزرده خاطر شوید.

البته اگر Wildlands را روی کنسول های نسل هشتم تجربه می کنید، احتمالاً به حالت دوم بیشتر سوق پیدا خواهید کرد. متاسفانه بر خلاف نسخه کامپیوتری، عملکرد گرافیکی بازی روی کنسول ها تعریف چندانی ندارد.

کیفیت بافت ها در بعضی نقاط بسیار ضعیف بوده و بدتر از آن تمامی بافت های بازی در هنگام رانندگی با تاخیری قابل توجه بارگزاری می شوند. افت فریم در برخی از صحنه های شلوغ و اکشن نیز عاملی دیگر است که به تجربه بازی تا حدودی لطمه وارد می کند.

به عنوان نتیجه گیری نهایی باید بگوییم که آخرین ساخته یوبیسافت در حالت چند نفره تجربه ای لذت بخش و تا پایان داستان، سرگرم کننده است، البته اگر افراد مناسبی را برای بازی کردن انتخاب کرده و برای هماهنگی بیشتر با یکدیگر مکالمه داشته باشید.

در غیر این صورت، Wildlands در شکل عنوانی متوسط ظاهر می شود که بازی های بسیار دیگری بر آن اولویت دارند، به خصوص که در این مدت کم از شروع سال 2017، بازی های بهتری عرضه شده اند.


  • مخفی کاری لذت بخش
  • محیط عظیم و پویا
  • قسمت چند نفره جذاب
  • عملکرد ضعیف روی کنسول های نسل هشتم
  • تکراری و خسته کننده شدن مراحل بازی
  • کنترل نه چندان مناسب وسایل نقلیه

The post appeared first on .

بررسی Ghost Recon: Wildlands؛ امپراطوری آتش و خون

بررسی بازی Horizon: Zero Dawn؛ برخاسته از فلز و خون

بررسی بازی Horizon: Zero Dawn؛ برخاسته از فلز و خون

چند بازی می شناسید که گیم پلی حماسی، داستانی عاطفی، گرافیکی حیرت انگیز و موسیقی متن فراموش نشدنی را یکجا در اختیار گیمر قرار دهند؟ هورایزن: زیرو داون، یکی از همان بازی ها است که طی ساعت های نخست، در رده عناوین شاهکار سونی مثل آنچارتد، The Last of Us و God of War قرار می گیرد و بعد از 25 الی 30 ساعت تجربه گیم پلی و به پایان رساندن ماموریت های داستانی، تنها می توانید تصور کنید که سازندگان بازی چه پتانسیل های بالقوه ای برای آن فراهم آورده اند.

هورایزن زیرو داون دنیایی غنی دارد؛ دنیایی پر از شگفتی که تنها منتظر شما است تا قدم به قدمش را کشف کنید. انسان ها به قدری پیشرفت کرده اند که حالا به دوران باستان بازگشته اند و در قبایلی چند صد نفری گذران زندگی می کنند. ماشین ها -ربات هایی غول آسا که ظاهراً پدید آمده اند تا زندگی بر سیاره زمین را برای نسل ثانی انسان ها جهنم کنند- بر جهان حکومت می کنند و هیچکس جرئت و یارای مقابله با آنها را ندارد؛ برخی در ترس زندگی می کنند، برخی به پرستش ماشین ها روی آورده اند.

روزی از روزها، دخترکی به نام «اِیلوی» چشم به جهان می گشاید؛ دخترکی با موهایی آتشین که به عقیده بزرگان قبیله زاده شده تا نفرینی بزرگ را به حقیقت تبدیل کند و به همین جهت، به همراه مبارزه کهنه کار به نام «راست» تبعید شده و تمام اعضای قبیله از برخورد با آنها اجتناب می ورزند.

ایلوی کوچک که گویی بزرگترین تهدید برای قبیله زن سالار نورا به شمار می رود، سال ها زیر نظر راست و درست مانند فرزند وی، تربیت شده و برای مقابله با بزرگترین چالش زندگی خود آماده می شود. چالشِ شرکت در مسابقه ای برای نام گذاری افراد شجاع در قبیله نورا که پیروزی در آن می تواند باعث خاتمه تبعیدش شده و به وی در رسیدن به پاسخی مهم کمک می کند؛ مادرش چه کسی است و چه کسی او را به این جهان آورده؟

اما چیزی که ایلوی و گیمر نمی دانند، ورود به یک ماجراجویی حماسی است که تصور آن مسلماً از تصور هرکسی خارج بوده و گوریلا گیمز هم به همین دلیل پیش از عرضه بازی، از انتشار جزییات زیاد داستان سر باز زده. در واقع یکی از سیاست های تبلیغاتی مهم گوریلا گیمز و سونی در قبال هورایزن، انتشار قطره ای اطلاعات و عدم اسپویل مهم ترین سورپرایزهای بازی بوده که سبب می شود با ذهنیتی نامشخص به سراغ هورایزن بروید و بعد از گذشت 30 ساعت، با چشمان خیس و رضایت قلبی کامل از پای بازی بلند شوید.

صحبت درباره هورایزن واقعاً سخت است؛ انحصاری تازه پلی استیشن 4 و سونی، یکی از آن بازی هایی است که تنها باید تجربه اش کنید تا متوجه شوید درباره چه صحبت می کنیم. همه چیز در بهترین حالت خود قرار دارد و در این بین، مشکلات ریز و درشتی به چشم می خورند که گرچه به تکامل هرچه بیشتر بازی لطمه زده اند، اما خللی اساسی در گیم پلی به وجود نیاورده اند و تک تک لحظات بازی، برایتان لذت بخش ظاهر می شوند.

با گیم پلی شروع می کنیم؛ هورایزن تمام آن چیزی است که بازی هایی مانند توم ریدر و فارکرای می خواهند باشند. جهانی باز و انبوه از المان های جذاب که گیمرها را برای ده ها و شاید صد ساعت درگیر خود می کنند. اولین نکته ای که نشان می دهد گوریلا گیمز از اشتباهات خود در توسعه بازی قبلی، یعنی Killzone Shadow Fall درس گرفته و آن را در هورایزن به کار بسته، عدم عجله برای آغاز گیم پلی است.

هورایزن خود را عنوانی با المان های قرض گرفته شده از نقش آفرینی معرفی می کند، هرچند که یک نقش آفرینی حقیقی نیست. تمام المان های نقش آفرینی، برای جذابیت هرچه بیشتر داستان و توجیه فعالیت های گیم پلی مورد استفاده قرار گرفته اند و کاربرد دیگری ندارند؛ اما این موضوع نه تنها مشکل ساز نشده بلکه می تواند تبدیل به خط مشی تازه ای برای دیگر سازندگان بازی های Open-World شود.

و به عنوان یک بازی نسبتاً نقش آفرینی، هورایزن عجله ای برای تحمیل بار اکشن خود نشان نداده و سعی می کند ابتدا بازیکن را با جهان افسانه ای خود آشنا کرده و امکان همذات پنداری با ایلوی را فراهم آورد. این تصمیم اگرچه باعث شده که ساعات ابتدایی هورایزن بسیار کند و گاه غیرقابل تحمل باشد، اما در عوض گیم پلی طراوت و شادابی خود را حفظ می کند و تا دقیقه پایانی، گیمر را درگیر سکانس هایی می کند که هر یک حماسی تر از قبلی بوده و روندی غیرقابل پیش بینی دارند.

همانطور که می توان حدس زد، گیم پلی الهامات زیادی از بازی هایی مانند اساسینز کرید، شادو آو موردور و فارکرای داشته؛ اما به جای تقلید صرف، هورایزن بهترین المان های هر یک از پیشینیان خود را جمع آوری کرده و در کنار سبک گیم پلی مثال زدنی خود، به قله های تازه ای از سرگرم کنندگی دست پیدا کرده که شاید نمونه اش را تنها در میان دیگر انحصاری های سونی بتوان یافت.

همانطور که می دانید، گیم پلی هورایزن کاملاً بر مبارزه با ماشین ها و ربات ها متکی است، اما چیزی که نمی دانید و من هم پیش از آغاز بازی نمی دانستم، وسعت فعالیت ها و المان های گیم پلی است که سبب می شود هر بازیکن سبک متفاوتی را در پیشبرد بازی برگزیند. در کنار دشمنان انسانی رایج، ربات های دنیای هورایزن از تنوع بی نظیری برخوردار هستند و هر نوع ماشینی که تصور کنید در میان شان به چشم می خورد.

برخی از دشمنان کوچک و سریع هستند، برخی دیگر علی رغم جثه بزرگشان قدرت عملیاتی زیادی ندارند اما می توانند از فواصل دور شما را به چالش بکشند و برخی دیگر با پرواز بر فراز سرتان، به نبردی ناعادلانه می پردازند. و تمام این گونه های رباتی مختلف، نقاط قوت و ضعف مشخصی در برابر انواع اسلحه دارند؛ البته سلاح گیمر در مجموع به کمان و نیزه محدود می شود، اما ایلوی می تواند تا 4 کمان را به صورت همزمان حمل کند که برخی از آنها تا سقف سه نوع تیر متفاوت پرتاب می کنند.

بنابراین از نظر گوناگونی گیم پلی و عدم خسته کنندگی، هورایزن هیچگاه با مشکل خاصی مواجه نمی شود و به همراه درخت مهارت ها، همواره قابلیت های تازه ای در اختیارتان می گذارد که به خوبی با روند جان سخت تر شدن دشمنان در مراحل بالایی بالانس شده اند. این وسعت کم نظیر، باعث شده تا هر گیمر سبک خاص خود را در پیشبرد گیم پلی داشته باشد و المان ها به قدری زیاد هستند که بعید است قادر به استفاده از تمامی آنها باشید؛ بنابراین می توانید برخی از کلیدی ترین سلاح ها و تجهیزات خود را انتخاب کنید و همان ها را ارتقا دهید.

می توانید ربات ها را به آتش بکشید، می توانید آنها را با طناب متوقف کنید، می توانید بی تیرهای پیاپی اجزای بدنه آنها را شکافته و متوقفشان کنید؛ آزادی عمل وسیعی در سبک مبارزه با دشمنان وجود دارد و هیچکس شما را به کشتن دشمنان به شیوه ای خاص محدود نمی کند. علاوه بر این، باس فایت های بازی که غالباً ربات هایی غول پیکر و به ظاهر وحشتناک هستند، برخلاف بازی های مشابه نقطه ضعف خاصی ندارند که شما را مجبور به طی کردن روند خاصی کند و چگونگی نابود کردنشان، کاملاً به خودتان بستگی دارد.

این گیم پلی گسترده، تا حد زیادی بر سیستم کرفتینگ یا به عبارت واضح تر، جمع آوری منابع و ساخت تجهیزات مورد نیاز به کمک آنها متکی است. خرده فلزها، پول رایج دنیای هورایزان هستند و می توانند از منابع متفاوتی، از لاشه ربات ها گرفته تا ماموریت های مختلف کسب و صرف خرید آیتم های گوناگون شوند. برای پی بردن به تنوع آیتم های قابل خریداری، کافی است اشاره کنیم که تنها از هر سلاح (از میان 6 سلاح اصلی بازی) سه نوع متفاوت وجود دارد که هر یک از دیگری گران تر بوده و قطعاً دقت و کاربرد بیشتر را با خود به همراه می آورند.

لباس های ایلوی هم قابل خرید بوده و هرکدام ویژگی منحصر به فردی دارند؛ برخی شما را از چشم ربات ها دور نگه می دارند و برخی دیگر در برابر آتش یا یخ مقاوم هستند؛ ضمناً تمام این آیتم ها قابل شخصی سازی هم هستند و می توانید مقاومت یا کارایی هرکدام را به دلخواه و بنابر منابع به دست آمده افزایش دهید.

هورایزن محیط بسیار بزرگی دارد و از این جهت با بازی هایی مانند فال آوت یا ویچر 3 برابری می کند. نکته مهم درباره محیط بازی، تنوع فصلی در هر نقطه از آن است که سبب می شود طی ماجراجویی چند ده ساعته تان از مناطقی دیدنی بازدید کنید؛ کوه های یخ زده و سر به فلک کشیده، آوارهای برجا مانده از آسمان خراش های جهان متمدن پیشین، شهرهایی به سبک سریال گیم آو ترونز که تفاخر در آنها به غایت خود رسیده و دشتزارهای سرسبز و آکنده از گونه های جانوری متفاوت، تنها بخشی از لوکیشن هایی هستند که در هورایزن به آنها سر می زنید.

یکی از معدود مشکلات هورایزن را شاید بتوان در شیوه داستان سرایی آن جستجو کرد. ساخته جدید گوریلا گیمز، داستانی واقعاً غنی، عاطفی و درگیرکننده دارد و پیچش های این داستان، همواره باعث غافلگیری مخاطب می شوند. اما می توان حدس زد که گوریلا گیمز اندکی در روایت آن به مشکل برخورده و مجبور به خلق سکانس هایی شده که هر از چندگاهی و برای بیش از نیم ساعت، گیمر را مجبور به گشت و گذار در محیط های خاصی و مشاهده یا گوش سپردن به موضوعات خاصی می کند.

با این همه، بار اکشن و عملکرد فنی بازی به قدری بالا هست که بتوان از این روایت نسبتاً غیرحرفه ای چشم پوشی کرد. از نظر گرافیکی و فنی، هورایزن یک دستآورد تمام عیار برای گوریلا گیمز تلقی می شود. گرافیک بازی بسیار چشم نواز است و به جز باگ های جزئی که همواره در بازی های Open-World به چشم می خورند و اجتناب ناپذیر به نظر می رسند، نکته ای به چشم نمی خورد که این حقیقت را زیر سوال ببرد.

آب و هوای بازی ظاهراً به صورت داینامیک دچار تغییر می شود و چرخه روز و شب هم باعث شده ارتباط عمیق تری با دنیای خشن هورایزن برقرار کنید؛ چرا که هیچ چیز هیجان انگیزتر از شکار ربات های عظیم الجثه در کولاک یا شکار ربات های درنده در تاریکی کور کننده نیمه شب نیست. نورپردازی، نقشی اساسی در القای اتمسفر محیط بازی داشته و انصافاً باید کلاهمان را به احترام گوریلا گیمز از سر برداریم که با سخت افزار نسبتاً قدیمی و سال خورده پلی استیشن 4، چنین موفقیت عظیمی کسب کرده اند.

حقیقت امر اینست که به هیچ وجه انتظار نداشتم گوریلا گیمز توانسته باشد محیط هایی به این حد بزرگ و شلوغ طراحی کند. حتی بعد از تجربه بخش های آغازین گیم پلی، باز هم تصورم این بود که امکان ندارد از این به بعد شاهد صحنه های شلوغ تر و دشمنان پر جزییات تر باشم. اما هرچه بیشتر در بازی پیش می روید، گوریلا گیمز بیشتر غافلگیرتان می کند و در نهایت کار به جایی می رسد که عملاً دستیابی به چنین موفقیتی در زمینه فنی را روی سخت افزار پلی استیشن 4 غیرممکن می خوانید.

بعد از شکست بزرگ گوریلا گیمز در توسعه آخرین نسخه از سری محبوب کیلزون، بعید به نظر می رسید که این استودیو بتواند یکبار دیگر روی پای خود ایستاده و فرنچایزی تازه، چشمان حیرت زده ما را به هنر خود بدوزد. اما طی سه سال گذشته هر چه که در استودیوی گوریلا گیمز در جریان بوده، به ساخت شاهکاری منجر شده که قطعاً باید به عرضه مداوم نسخه های آتی آن، درست مانند آنچارتد عادت کنیم.

هورایزن زیرو داون تمام انتظارات ما از یک بازی انحصاری را به اندازه کافی و حتی فراتر برآورده می کند. داستان بازی واقعاً جذاب است، موسیقی بازی دست کمی از شاهکارهای جوادی در سریال گیم آو ترونز ندارد، گرافیک هنری و فنی بازی در حدی است که مشابه اش را هیچوقت ندیده ایم و درباره گیم پلی هم که اصلاً نیازی به صحبت نیست.

سونی هورایزن را در زمان مناسبی عرضه کرد؛ درست زمانی که نسخه جدید سری بازی Zelda، جهان را به آتش کشیده و با نمرات درخشانش تعجب گیمرها را برانگیخته است. با توجه به تجربه کوتاهم از زلدای جدید باید بگویم که هورایزن شاید در دنیایی به آن وسعت جریان نداشته باشد و گیم پلی اش آزادی عملی تا آن حد در اختیار گیمر قرار ندهد، اما بار اکشن و سکانس های پر زد و خورد این بازی انحصاری را حتی در با کیفیت ترین فیلم های هالیوودی هم پیدا نمی کنید.

برای خرید این بازی می توانید به ایستگاه بازی حرفه ای ها و وب سایت مراجعه کنید.

The post appeared first on .

بررسی بازی Horizon: Zero Dawn؛ برخاسته از فلز و خون

بررسی For Honor؛ حرکت روی مرز افتخار و شرم

بررسی For Honor؛ حرکت روی مرز افتخار و شرم

تا به حال فکر کرده اید که اگر شوالیه ها، وایکینگ ها و سامورای ها، این سه نمادی ترین مبارزین تاریخ در برابر هم صف بکشند چه پیش خواهد آمد؟ یوبی سافت با توسعه For Honor سعی کرده به این سوال پاسخ دهد و به رویای شیفتگان این جنگ جویان تاریخی که خواهان دیدن مبارزه میان این ها بودند جامه عمل بپوشاند.

پیش از هر چیزی باید با هویت For Honor آشنا شویم. شاید یوبی سافت فور آنر را عنوانی اکشن و هک اند اسلش معرفی کند، اما فور آنر در باطن، عنوانی است فایتینگ که مکانیزم هایی کاملا مشابه با دیگر عناوین مطرح این سبک دارد. نفس گیر ترین لحظه ها در فور آنر، لحظاتی هستند که دو بازیکن در برابر هم قد علم می کنند و به مصاف هم می روند.

فور آنر از جمله بازی های هیرو محور است، یعنی شخصیت های قابل بازی اش، در حقیقت هیرو هایی هستند با ویژگی ها و مشخصه های خاص و کاملا منحصر به فرد. این ویژگی هم ریشه در ذات فور آنر دارد، زیرا همان طور که گفتیم، فور آنر عنوانی است فایتینگ و به همین دلیل باید مانند تمامی بازی های این ژانر، فهرستی از شخصیت های متنوع داشته باشد.

فور آنر عنوانی است فایتینگ و به همین دلیل باید مانند تمامی بازی های این ژانر، فهرستی از شخصیت های متنوع داشته باشد.

فور آنر با این که هم بخش داستانی و هم بخش رقابتی دارد، اما تاکید بیشترش روی بخش رقابتی است. در واقع بخش داستانی، صرفا مکانیزم های کلی گیم پلی و قابلیت های خاص هر شخصیت ها را به بازیکن معرفی می کند تا وی هنگام به دست گرفتن کنترل شخصیتی در بخش رقابتی، شناخت کافی را از او داشته باشد.

در بعد گیم پلی، فور آنر را می توان عنوانی سخت و چالش برانگیز دانست. مانند تمامی بازی های فایتینگ، این ذهنیت شکل می گیرد که می توان بدون هیچ تفکری و صرف با فشردن یک سری کلید تصادفی، حریف را از پیش روی برداشت، اما اگر بخواهیم رو راست باشیم، این روش بازی فقط به مرگ زود هنگام بازیکن در مبارزات منجر خواهد شد.

در واقع گیم پلی فور آنر بر پایه تفکر و تصمیم گیری بنا شده. بازیکن باید بتواند حرکات حریف را پیشبینی کند و فکر او را بخواند تا بلکه بتواند در هر لحظه، منطقی ترین و بهترین تصمیم را بگیرد. شاید آن چه که در تصویر ببینید، مبارزه بین دو جنگ جو باشد، اما فور انر باطنا مبارزه ی ذهن هایی است که می خواهند بر هم غلبه کنند.

اصلی ترین مکانیزم گیم پلی فور آنر، سیستمی است به نام Stance که طرز ایستادن هیرو را در سه جهت بالا، راست و چپ مشخص می کند. طرز ایستادن هر هیرو، نشان دهنده جهتی است که وی سلاحش را نگه داشته. وی در همان جهت ضربه می زند و در همان جهت از خود دفاع می کند.

بازیکن باید هنگام حمله، به جهتی مخالف جهت ایستادن حریف ضربه بزند و هنگام دفاع، باید جهت ایستادن خود را با جهت حمله حریف یکی کند. برای راهنمایی، جهت ایستادن حریف همواره مشخص است. به منظور حمله و دفاع، بازیکن وقت محدودی دارد و باید حالت ایستادن خود را با توجه به جهت گیری حریفش تنظیم کند، به همین دلیل سرعت واکنش وی باید بالا باشد.

دیگر مکانیزمی که به مبارزات عمق بیشتری بخشیده، سیستم استامینا است. در واقع تمامی حرکات و اعمال هیرو واحدی به نام استامینا مصرف می کنند. در صورتی که استامینا هیرو به اتمام برسد، آسیب پذیر تر خواهد شد. پس بازیکنان باید به درستی استامینا خود را کنترل کرده و از به اتمام رسیدن آن جلوگیری کنند.

بازیکنان باید برای تسلط بر گیم پلی بازی، وقت و زمان زیادی را صرف کنند.

به طور کلی گیم پلی فور آنر، ترکیبی است از تفکر، سرعت عکس العمل و حتی مدیریت منابع. البته مکانیزم های بازی صرفا محدود به همین ها نمی شوند و سیستم های بسیار دیگری به مبارزات فور آنر، عمق و تنوع بیشتری بخشیده اند. به همین دلیل هم هست که بازیکنان باید برای تسلط بر گیم پلی بازی، وقت و زمان زیادی را صرف کنند.

سیستمی که یوبی سافت برای گیم پلی این بازی پیاده کرده، در اوایل دشوار و سخت به نظر می رسد و بازیکن باید برای یاد گیری آن، باید زمان زیادی صرف کند. اما بازیکنانی که با صبر و حوصله تلاش خود را برای مسلط شدن به مکانیزم بازی به کار می گیرند، در نهایت به تجربه بهتر و شیرین تری دست خواهند یافت.

از مکانیزم های کلی گیم پلی که بگذریم، هر یک از هیرو ها حرکات، ویژگی ها و قابلیت های خاص خود را دارند. این مکانیزم ها به حدی منحصر به فرد و یکتا اند که هیچ دو شخصیتی مشابه به هم به نظر نمی رسند. حتی شیوه بازی با هر یک از این شخصیت ها هم کاملا خاص است و هر کدام به طریق مشخصی مبارزه می کنند.

درست مانند تمامی بازی های فایتینگ، می توان با ترکیب حرکات پایه ای هر هیرو، کمبو های مختلفی را پیاده کرد. اجرای کمبو، نیاز به خلاقیت، دقت البته تجربه دارد. بنابراین بازیکنان هرچه که بیشتر با شخصیتی بازی می کنند، بیشتر بر او مسلط می شوند و وابستگی شان به آن شخصیت هم بیشتر می شود، به طوری که در بیشتر بازی ها از هیرو بهره خواهند برد.

بازیکن می تواند شخصیت های خود را به طرق مختلف شخصی سازی کند. برای مثال می تواند ظاهر زره وی را تغییر دهد و یا تجهیزات او را به کل عوض کند. برخی از این شخصی سازی ها صرفا جنبه ظاهری دارند، اما برخی دیگر روی گیم پلی هم تاثیر می گذارند و خصلت های مشخصی از شخصیت را تقویت می کنند.

متاسفانه گاهی تاثیر این شخصی سازی ها روی گیم پلی بیش از حد ملموس است و بازیکنی که به تجهیزات بهتر مجهز اند، برتری نسبی نسبت به دیگر بازیکنان پیدا می کنند. لازمه دسترسی به این تجهیزات، لول آپ کردن سخصیت و سپس خریدن تجهیزات جدید برای او است. متاسفانه این آیتم ها از طریق سیستم میکروترنزکشن هم قابل خریداری اند و به همین دلیل می تواند گفت که For Honor تا حدی، به بازیکنانی که پول بیشتری می پردازند برتری می دهد.

این شخصیت ها آن قدر جذاب اند که بازیکن مشتاق می شود که با آن ها بازی کند و شیوه بازی با آن ها را بیاموزد.

گستردگی و تنوع این شخصیت ها به گیم پلی فور آنر عمق بسیاری بخشیده. بازیکن برای یاد گرفتن خصوصیات کلی این هیرو ها باید وقت زیادی صرف کند، چه برسد به مسلط شدن بر یکایک آن ها! اما در عین حال، هر کدام از این شخصیت ها آن قدر جذاب اند که بازیکن مشتاق می شود که با آن ها بازی کند و شیوه بازی با آن ها را بیاموزد.

پس از سمتی، بازیکن هم دوست دارد همه ی شخصیت ها را امتحان کند و هم تمایل دارد که بر آن ها تسلط یابد و به طور تمام و کمال نحوه بازی با آن ها را بیاموزد. در واقع همین هیرو ها ارزش تکرار بازی را بالا می برند و بازیکن را مجاب می کنند که وقت زیادی را پای این عنوان سپری کند.

مکانیزم های متنوع که همگی به بهترین شکل ممکن پیاده سازی شده اند، کلاس های متنوع که هر کدام ویژگی های خاص خود را دارند و همچنین نیاز به تفکر و افزایش سرعت عمل، باعث شده که گیم پلی فور آنر بسیار منسجم، حرفه ای و عمیق باشد. هیچ بعید نیست که روزی فور آنر جای خود را میان عناوین حرفه ای رقابتی باز کند.

بخش رقابتی فور آنر مود های مختلفی دارد. مود های 1 به 1 و 2 به 2 بیشتر به شکل دوئل هستند و خالصانه ترین فرم گیم پلی این عنوان را می توان در آن ها دید، زیرا که در دوئل ها بازیکنی که مهارت بیشتری دارد برنده خواهد شد. تاثیر تجهیزات و آیتم ها بر گیم پلی در این دو مود، کاملا غیر فعال شده و بنابراین هیچ فاکتوری بر مهارت بازیکنان پیشی نمی گیرد.

هیجانی که در دوئل ها وجود بازیکن را فرا می گیرد بسیار لذت بخش است

هیجانی که در دوئل ها وجود بازیکن را فرا می گیرد بسیار لذت بخش است. هزاران فکر و ایده مختلف برای شروع یک حرکت به ذهن طرفین خطور خواهد کرد، در حالی که آن ها در یک نبرد ذهنی هم شرکت دارند و سعی می کنند که فکر حریف شان را بخوانند. همین هیجان باعث شده که تک تک لحظات فور آنر جذاب و ارضا کننده باشد.

مود های 4 به 4 هم با این که سرگرم کننده اند، اما می توانند گاها گیج کننده باشند. زیرا که در بسیاری از شرایط مجبور به مبارزه همزمان با بیش از یک بازیکن می شوید و به علت کمبود نفرات نبرد را واگذار خواهید کرد. هر چند گیم پلی فور آنر به گونه ای پیاده سازی شده که امکان مبارزه همزمان با بیش از یک بازیکن هم وجود دارد، اما به هر حال مبارزه با چند حریف چندان عادلانه و آسان نیست. از سمتی آیتم ها هم در این مود ها تاثیر خود را نشان می دهند و تعادل بازی را به هم می زنند.

اما بزرگ ترین مشکلی که فور آنر از آن رنج می برد، شبکه آن است. فور آنر سرور های واحد و مرکزی ندارد و از مدل همتا به همتا پیروی می کند. مدلی که در آن یک بازیکن به عنوان میزبان برگزیده شده و دیگر بازیکنان به او متصل می شوند.

به همین دلیل هم مشکلات بسیاری گریبان گیر فور آنر شده. اگر بازیکنی که به عنوان میزبان برگزیده شده بود به بیرون برود در روند بازی خدشه ایجاد می شود و بازیکنان باید منتظر بمانند تا میزبان دیگری انتخاب شود. گاهی اوقات هم تمامی بازیکنان از بازی خارج می شوند.

سیستم مچمیکینگ بازی هم اصلا قابل اطمینان نیست. جدا از این که خیلی اوقات مچمیکینگ به مشکل می خورد، بسیاری از بازی هایی که پیدا می شوند هم اصلا عادلانه نیستند! برای مثال تیمی از بازیکنان تاره وارد مقابل تیمی از بازیکنان حرفه ای و سطح بالا قرار خواهد گرفت!

ایرادات شبکه ای، واقعا به تجربه بازی لطمه می زنند و اعصاب تان را به هم می ریزند

مشکل این است که این ایرادات شبکه ای، واقعا به تجربه بازی لطمه می زنند و اعصاب تان را به هم می ریزند، زیرا بسیار پیش می آید که بی دلیل از بازی به بیرون پرت می شوید. امید می رود که یوبی سافت در ادامه، ارتباط همتا به همتا را با سرور های مرکزی تعویض کند.

فور آنر گرچه بیشتر روی بخش رقابتی خود تمرکز کرده، اما از بخش داستانی بی بهره نیست. اما داستان بی منطق و ملال آور و مراحل نسبتا کسالت بار، باعث شده اند که بخش داستانی بازی، کیفیت لازم را نداشته باشد و خیلی زود هم از یاد ها برود.

شخصیت منفی داستان فور آنر، شوالیه ای است به نام آپولیون. به جرئت می توان گفت که تک تک جملاتی که این کاراکتر بر زبان می آورد، بی منطق اند. هدف و انگیزه وی که بستر بخش داستانی را شکل می دهد هم همانند اعمال و حرف های این شوالیه هیچ منطق وی مفهومی ندارند.

هدف اپولیون این است که بین سه گروه جنگ راه بیاندازد. وی چندین بار انگیزه اعمالش را برملا می کند، اما بازیکن هیچ گاه راضی نمی شود و هر بار سوالات بیشتری برایش شکل می گیرد. حتی شخصیت اصلی بخش داستانی هم طی دیالوگی به بی منطق بودن حرف های اپولیون اشاره می کند!

اپولیون شخصیتی است با ظاهری جذاب، اما باطنی پوچ و خالی

یوبی سافت سعی کرده که در ظاهر شخصیت اپولیون را خشن و مصمم شان دهد، با این که به لطف کات سین های بخش داستانی توانسته به این مهم دست یابد، اما نتوانسته انگیزه وی از اعمالش را برای بازیکنان شرح دهد. به همین دلیل هم اپولیون شخصیتی است با ظاهری جذاب، اما باطنی پوچ و خالی. چنین شخصیتی هم به سرعت از خاطره ها محو خواهد شد.

از سویی هم فور آنر ابدا عنوانی وفادار به تاریخ نیست. یوبی سافت صرفا سعی کرده که محبوب ترین مبارزان تاریخ را در مقابل هم قرار دهد، زیرا که مردم علاقه بسیاری به شوالیه ها، سامورای ها و وایکینگ ها دارند! فور آنر اصلا سعی نمی کند که این نبرد خونین را توجیح کند و صرفا این میدان نبرد جذاب را در اختیار بازیکن قرار می دهد.

مرحل فور آنر هم با این که بد نیستند، اما خطی، یکنواخت و فاقد لحظات خارق العاده اند. بازیکن صرفا باید در تمامی مراحل از میان سیل سربازان حریف بگذرد و مبارزین دشمن را از پیش روی بردارد. اما مشکل این جا است که مبارزه با هوش مصنوعی، حتی در درجه های سختی بالاتر هم به اندازه مبارزه با بازیکنان واقعی لذت بخش نیست و به مرور خسته کننده می شود.

طولی نمی کشد که تک تک لحظات بخش داستانی فور آنر را از یاد خواهید برد.

بخش داستانی فور آنر زیاد به طول نمی انجامد و به طور کلی، ارزش یک بار بازی کردن را دارد، زیرا که بستری است برای یادگیری مکانیزم های گیم پلی و شیوه بازی با هیرو های مختلف. اما مطمئنن طولی نمی کشد که تک تک لحظات آن را از یاد خواهید برد.

گرافیک فنی و هنری بازی واقعا زیبا است و به خوبی روی پی سی و کنسول ها بهینه شده. همچنین کیفیت انیمیشن های بازی، واقعا قابل تقدیر است. تک تک انیمیشن ها خوب از آب درآمده اند و ترکیب آن ها در خلال مبارزات هم باعث شکل گیری صحنه های اکشن کاملا یکپارچه شده.

جمع بندی

فور آنر عنوانی است با گیم پلی ای بسیار خوب، اما متاسفانه مشکلاتش تا حدی باعث شده اند که این بازی آن طور که باید و شاید خود را نشان ندهد. به عنوان یک بازی مولتی پلیر محور، سرور های فور آنر بسیار ضعیف و عذاب اور هستند و بازیکنان را از خود می رانند.

بخش داستانی بازی هم به خودی خود ارزش زیادی ندارد و حیف که پتانسیل چنین دنیایی، با یک داستان متوسط به هدر رفته. تقابل سامورای ها، وایکینگ ها و شوالیه ها می توانست خیلی جذاب تر از این باشد.

اما اگر بتوانید با مشکلا فور آنر کنار بیایید، با یک عنوان مولتی پلیر بسیار خوب طرفید. گیم پلی جذاب این بازی ارزش ساعت ها تکرار را دارد و مسلط شدن بر هیرو ها و مکانیزم های گیم پلی، حقیقتا لذت بخش است و می تواند برای مدتی مدید سرگرم تان کند.

The post appeared first on .

بررسی For Honor؛ حرکت روی مرز افتخار و شرم

بررسی پیام رسان ایرانی و رمزنگاری شده «آی گپ»‌

بررسی پیام رسان ایرانی و رمزنگاری شده «آی گپ»‌

یکی دو سالی است که توسعه دهندگان ایرانی به ساخت اپلیکیشن های پیام رسان روی آورده اند؛ پیام رسان هایی که به امید رقابت با تلگرام و امثال آن یکی پس از دیگری می آيند و همگی بلا استثناء با چالش بزرگ و مشترکی مواجه هستند: این که چگونه اعتماد کاربر ایرانی را جلب کنند؟

امنیت یک پیام رسان همیشه مقوله حساسی برای کاربر ایرانی بوده و هست. شاید همین موضوع باعث شده که بسیاری از مردم کشور ما به استفاده از پیام رسان های امن و رمزنگاری شده ای همچون تلگرام روی آورند که تا کنون نمونه مشابه وطنی آن را نداشته ایم.

اگر دلیل استفاده شما از تلگرام یا واتس اپ امنیت بالای آن هاست، خبر خوبی برایتان داریم. بالاخره پیام رسانی ایرانی هم آمده که کلیه محتوایش را با الگوریتم های قدرتمند رمزنگاری محافظت می کند؛ پیام رسان «» که در ادامه ویژگی هایش را با یکدیگر مرور خواهیم کرد.

به عنوان یک اپلیکیشن کراس پلتفرم و قابل دسترس در iOS، اندروید، ویندوز، لینوکس و مرورگر، آی گپ پیام رسانی است که امکان چت و گفتگو در محیطی امن را برایتان فراهم می کند.

بگذارید از همین ابتدا به وجه تمایز و برگ برنده آی گپ بپردازیم، «امنیت» بسیار بالا که با ترکیبی از الگوریتم های رمزنگاری پیشرفته AES 256-Bit و RSA 2048-Bit حاصل شده و خیال کاربر ایرانی از بابت امن بودن اپلیکیشن را راحت کرده است.

محافظت یکپارچه محتوا به وسیله این دو الگوریتم بدان معناست که نه تنها افراد شخص ثالث، بلکه حتی خود توسعه دهندگان هم نمی توانند به مکالمات خصوصی تان دسترسی داشته باشند، و این خصوصیت را نخستین بار است که در یک پیام رسان ایرانی می بینیم.

اما امکانات اپلیکیشن هم به نوبه خود قابل توجه هستند. تیم آی گپ در طراحی این پیام رسان تلگرام را الگوی مستقیم خود قرار داده، طوری که در بدو ورود احساس کار با یکی از نسخه های غیر رسمی تلگرام را خواهید داشت. بنابراین قیاس آن با تلگرام حداقل از نظر ظاهری کار اشتباهی نیست.

رابط کاربری آی گپ خیلی پخته نیست، و به عقیده ما برای رسیدن به سطح مطلوب و چشم نواز از دیدگاه کاربر به جلوه های بصری بیشتری احتیاج دارد. تیم توسعه دهنده می توانست در صفحه بندی، انتخاب فونت، طراحی آیکن ها و باکس های گفتگو ظرافت بیشتری به خرج داده و تنوع رنگ ها را افزایش دهد تا به واسطه این کار محیط دلچسب تری را برای فعالیت کاربر مهیا سازد.

البته شاید در چشم عده ای همین سادگی و خلوتی محیط آی گپ نکته مثبتی ارزیابی شود، اما نمی توان منکر آن شد که این UI تا پختگی و رسیدن به سطح ایده آل کار بیشتری می خواهد، آن هم در شرایطی که پیام رسان های مشابه ایرانی در طراحی رابط کاربری عملکرد به مراتب بهتری از خود به نمایش گذاشته اند.

اما از سوی دیگر فهرستی پر و پیمان از امکانات خوب را در آی گپ داریم که می توانند باعث چشم پوشی از کم و کاستی های رابط کاربری شوند. نکته اول این که کلیه محتوای شما در آی گپ با سرعتی بالا میان پلتفرم های مختلف همگام سازی می شود، طوری که حتی Draft ها را می توانید از دستگاه های گوناگون ادامه بدهید. همچنین می توانید مثل تلگرام با دسترسی به Active Sessions کلیه دستگاه های متصل به حساب کاربری تان را مدیریت کنید.

در آی گپ امکان ساخت گروه هایی با ظرفیت نهایتا 5000 نفر را دارید، یا اگر مخاطبین تان بیش از این ها هستند می توانید کانال بسازید و آن را به کمک ادمین های دیگر مدیریت کنید. آی گپ محدودیتی برای ارسال فایل های سنگین هم پیش پایتان قرار نداده؛ عکس، ویدیو، موزیک، اسناد، پیام های صوتی و فرمت های مختلف فایل  را می توانید با سرعتی بالا به دیگران بفرستید.

همچنین اگر در نوشته هایتان خیلی غلط املایی دارید، به لطف امکان ویرایش پیام در آی گپ می توانید هر زمان که خواستید به اصلاح آن ها اقدام کنید.

ارسال موقعیت جغرافیایی، مخاطبین دفترچه تلفن و نقاشی هم از خصوصیات خوب آی گپ به شمار می روند. با وجود این همه قابلیت خوب اما جای خالی بعضی چیزها در آی گپ به شدت خالیست.

مورد اول استیکرها هستند. آی گپ اگر چه مجموعه کاملی از اموجی ها را ارائه کرده، اما هنوز اثری از استیکر (که این روزها بسیار پرطرفدار بوده و از ضروریات یک پیام رسان محسوب می شوند) در آن نمی بینیم. نکته دیگر این که آی گپ گزینه ای برای تغییر وضعیت آنلاین بودن شما ارائه نکرده، و ظاهرا توسعه دهندگانش تعیین رمز عبور برای ورود به اپلیکیشن را خیلی ضروری نمی دانسته اند.

پیام های صوتی آی گپ هم اگرچه با سرعت بسیار خوبی ضبط و بارگذاری می شوند، اما کیفیت پخش قابل قبولی ندارند و خیلی شفاف نیستند. حتی باگ کوچکی هم در کانال های آن مشاهده کردیم.

این باگ مربوط به بخش کانال هاست. تعداد بازدید هر پست در کانال های آی گپ زیر آن ذکر می شود، و نکته خوب این که می توانید هر کدام را لایک و دیس لایک کنید. اما نکته عجیب اینجاست که دکمه های لایک و دیس لایک هر دو به طور همزمان عمل می کنند. به عبارت دقیق تر یک پست را می توانید همزمان لایک و دیس لایک کنید، و این در آمار کلی هر پست هم لحاظ می شود.

اما به عقیده ما و با وجود این مشکلات، هنوز هم کفه ترازو به سمت قابلیت های مفید آی گپ سنگینی می کند. جستجوگر داخلی آی گپ (بر خلاف «» که چندی پیش معرفی کردیم) بسیار دقیق و سرعت جستجوی آن بالاست، تنظیمات خوبی برای مدیریت حافظه و کش در اختیار کاربر قرار داده و از امکانات شخصی سازی خوبی مثل تعویض عکس پس زمینه و تغییر اندازه فونت بهره می برد.

بالاتر از تمام این ها، کراس پلتفرم بودن آی گپ و این که می دانید کلیه محتوای اپلیکیشن رمزنگاری شده دلایل قدرتمندی هستند تا بتوانیم آن را یک پیام رسان وطنی خوب و قابل اعتماد توصیف کنیم.

تلگرام اگر چه جای پای خود را در زندگی کاربران ایرانی محکم کرده، اما انتشار اپلیکیشن هایی همچون آی گپ با این سطح از امکانات بدان معناست که توسعه دهندگان هم وطن ما هم در حوزه ساخت اپلیکیشن های پیام رسان هیچ چیزی از برنامه نویسان خارجی کم ندارند.

با این قدم های رو به جلو، هیچ بعید نیست که پیام رسان های ایرانی در آینده به سطحی از مقبولیت برسند تا دیگر محتاج استفاده از اپلیکیشن های خارجی نباشیم، و بتوانیم با گسترش محصولات داخلی و حمایت از آن ها به اشتغال زایی، افزایش درآمد و پیشرفت مردم کشور خودمان کمک کنیم.

در مجموع و با این سطح از امکانات، عملکرد آی گپ را خوب و قابل قبول توصیف می کنیم و امیدواریم که با رفع کم و کاستی های فعلی شاهد عملکرد بهتر و استقبال هموطنان مان از آن باشیم. آی گپ برای استفاده کاملا رایگان است، و می توانید همین حالا آن را از لینک های زیر دانلود کنید.

آی گپ (iGap)
  • آی گپ (iGap)
  • قیمت: رایگان
  • سازنده: روی خط مدیا
  • سیستم عامل: iOS و اندروید
  • حجم: 87 / 18 مگابایت
  • دانلود:

The post appeared first on .

بررسی پیام رسان ایرانی و رمزنگاری شده «آی گپ»‌