بررسی بازی Horizon: Zero Dawn؛ برخاسته از فلز و خون

چند بازی می شناسید که گیم پلی حماسی، داستانی عاطفی، گرافیکی حیرت انگیز و موسیقی متن فراموش نشدنی را یکجا در اختیار گیمر قرار دهند؟ هورایزن: زیرو داون، یکی از همان بازی ها است که طی ساعت های نخست، در رده عناوین شاهکار سونی مثل آنچارتد، The Last of Us و God of War قرار می گیرد و بعد از 25 الی 30 ساعت تجربه گیم پلی و به پایان رساندن ماموریت های داستانی، تنها می توانید تصور کنید که سازندگان بازی چه پتانسیل های بالقوه ای برای آن فراهم آورده اند.

هورایزن زیرو داون دنیایی غنی دارد؛ دنیایی پر از شگفتی که تنها منتظر شما است تا قدم به قدمش را کشف کنید. انسان ها به قدری پیشرفت کرده اند که حالا به دوران باستان بازگشته اند و در قبایلی چند صد نفری گذران زندگی می کنند. ماشین ها -ربات هایی غول آسا که ظاهراً پدید آمده اند تا زندگی بر سیاره زمین را برای نسل ثانی انسان ها جهنم کنند- بر جهان حکومت می کنند و هیچکس جرئت و یارای مقابله با آنها را ندارد؛ برخی در ترس زندگی می کنند، برخی به پرستش ماشین ها روی آورده اند.

روزی از روزها، دخترکی به نام «اِیلوی» چشم به جهان می گشاید؛ دخترکی با موهایی آتشین که به عقیده بزرگان قبیله زاده شده تا نفرینی بزرگ را به حقیقت تبدیل کند و به همین جهت، به همراه مبارزه کهنه کار به نام «راست» تبعید شده و تمام اعضای قبیله از برخورد با آنها اجتناب می ورزند.

ایلوی کوچک که گویی بزرگترین تهدید برای قبیله زن سالار نورا به شمار می رود، سال ها زیر نظر راست و درست مانند فرزند وی، تربیت شده و برای مقابله با بزرگترین چالش زندگی خود آماده می شود. چالشِ شرکت در مسابقه ای برای نام گذاری افراد شجاع در قبیله نورا که پیروزی در آن می تواند باعث خاتمه تبعیدش شده و به وی در رسیدن به پاسخی مهم کمک می کند؛ مادرش چه کسی است و چه کسی او را به این جهان آورده؟

اما چیزی که ایلوی و گیمر نمی دانند، ورود به یک ماجراجویی حماسی است که تصور آن مسلماً از تصور هرکسی خارج بوده و گوریلا گیمز هم به همین دلیل پیش از عرضه بازی، از انتشار جزییات زیاد داستان سر باز زده. در واقع یکی از سیاست های تبلیغاتی مهم گوریلا گیمز و سونی در قبال هورایزن، انتشار قطره ای اطلاعات و عدم اسپویل مهم ترین سورپرایزهای بازی بوده که سبب می شود با ذهنیتی نامشخص به سراغ هورایزن بروید و بعد از گذشت 30 ساعت، با چشمان خیس و رضایت قلبی کامل از پای بازی بلند شوید.

صحبت درباره هورایزن واقعاً سخت است؛ انحصاری تازه پلی استیشن 4 و سونی، یکی از آن بازی هایی است که تنها باید تجربه اش کنید تا متوجه شوید درباره چه صحبت می کنیم. همه چیز در بهترین حالت خود قرار دارد و در این بین، مشکلات ریز و درشتی به چشم می خورند که گرچه به تکامل هرچه بیشتر بازی لطمه زده اند، اما خللی اساسی در گیم پلی به وجود نیاورده اند و تک تک لحظات بازی، برایتان لذت بخش ظاهر می شوند.

با گیم پلی شروع می کنیم؛ هورایزن تمام آن چیزی است که بازی هایی مانند توم ریدر و فارکرای می خواهند باشند. جهانی باز و انبوه از المان های جذاب که گیمرها را برای ده ها و شاید صد ساعت درگیر خود می کنند. اولین نکته ای که نشان می دهد گوریلا گیمز از اشتباهات خود در توسعه بازی قبلی، یعنی Killzone Shadow Fall درس گرفته و آن را در هورایزن به کار بسته، عدم عجله برای آغاز گیم پلی است.

هورایزن خود را عنوانی با المان های قرض گرفته شده از نقش آفرینی معرفی می کند، هرچند که یک نقش آفرینی حقیقی نیست. تمام المان های نقش آفرینی، برای جذابیت هرچه بیشتر داستان و توجیه فعالیت های گیم پلی مورد استفاده قرار گرفته اند و کاربرد دیگری ندارند؛ اما این موضوع نه تنها مشکل ساز نشده بلکه می تواند تبدیل به خط مشی تازه ای برای دیگر سازندگان بازی های Open-World شود.

و به عنوان یک بازی نسبتاً نقش آفرینی، هورایزن عجله ای برای تحمیل بار اکشن خود نشان نداده و سعی می کند ابتدا بازیکن را با جهان افسانه ای خود آشنا کرده و امکان همذات پنداری با ایلوی را فراهم آورد. این تصمیم اگرچه باعث شده که ساعات ابتدایی هورایزن بسیار کند و گاه غیرقابل تحمل باشد، اما در عوض گیم پلی طراوت و شادابی خود را حفظ می کند و تا دقیقه پایانی، گیمر را درگیر سکانس هایی می کند که هر یک حماسی تر از قبلی بوده و روندی غیرقابل پیش بینی دارند.

همانطور که می توان حدس زد، گیم پلی الهامات زیادی از بازی هایی مانند اساسینز کرید، شادو آو موردور و فارکرای داشته؛ اما به جای تقلید صرف، هورایزن بهترین المان های هر یک از پیشینیان خود را جمع آوری کرده و در کنار سبک گیم پلی مثال زدنی خود، به قله های تازه ای از سرگرم کنندگی دست پیدا کرده که شاید نمونه اش را تنها در میان دیگر انحصاری های سونی بتوان یافت.

همانطور که می دانید، گیم پلی هورایزن کاملاً بر مبارزه با ماشین ها و ربات ها متکی است، اما چیزی که نمی دانید و من هم پیش از آغاز بازی نمی دانستم، وسعت فعالیت ها و المان های گیم پلی است که سبب می شود هر بازیکن سبک متفاوتی را در پیشبرد بازی برگزیند. در کنار دشمنان انسانی رایج، ربات های دنیای هورایزن از تنوع بی نظیری برخوردار هستند و هر نوع ماشینی که تصور کنید در میان شان به چشم می خورد.

برخی از دشمنان کوچک و سریع هستند، برخی دیگر علی رغم جثه بزرگشان قدرت عملیاتی زیادی ندارند اما می توانند از فواصل دور شما را به چالش بکشند و برخی دیگر با پرواز بر فراز سرتان، به نبردی ناعادلانه می پردازند. و تمام این گونه های رباتی مختلف، نقاط قوت و ضعف مشخصی در برابر انواع اسلحه دارند؛ البته سلاح گیمر در مجموع به کمان و نیزه محدود می شود، اما ایلوی می تواند تا 4 کمان را به صورت همزمان حمل کند که برخی از آنها تا سقف سه نوع تیر متفاوت پرتاب می کنند.

بنابراین از نظر گوناگونی گیم پلی و عدم خسته کنندگی، هورایزن هیچگاه با مشکل خاصی مواجه نمی شود و به همراه درخت مهارت ها، همواره قابلیت های تازه ای در اختیارتان می گذارد که به خوبی با روند جان سخت تر شدن دشمنان در مراحل بالایی بالانس شده اند. این وسعت کم نظیر، باعث شده تا هر گیمر سبک خاص خود را در پیشبرد گیم پلی داشته باشد و المان ها به قدری زیاد هستند که بعید است قادر به استفاده از تمامی آنها باشید؛ بنابراین می توانید برخی از کلیدی ترین سلاح ها و تجهیزات خود را انتخاب کنید و همان ها را ارتقا دهید.

می توانید ربات ها را به آتش بکشید، می توانید آنها را با طناب متوقف کنید، می توانید بی تیرهای پیاپی اجزای بدنه آنها را شکافته و متوقفشان کنید؛ آزادی عمل وسیعی در سبک مبارزه با دشمنان وجود دارد و هیچکس شما را به کشتن دشمنان به شیوه ای خاص محدود نمی کند. علاوه بر این، باس فایت های بازی که غالباً ربات هایی غول پیکر و به ظاهر وحشتناک هستند، برخلاف بازی های مشابه نقطه ضعف خاصی ندارند که شما را مجبور به طی کردن روند خاصی کند و چگونگی نابود کردنشان، کاملاً به خودتان بستگی دارد.

این گیم پلی گسترده، تا حد زیادی بر سیستم کرفتینگ یا به عبارت واضح تر، جمع آوری منابع و ساخت تجهیزات مورد نیاز به کمک آنها متکی است. خرده فلزها، پول رایج دنیای هورایزان هستند و می توانند از منابع متفاوتی، از لاشه ربات ها گرفته تا ماموریت های مختلف کسب و صرف خرید آیتم های گوناگون شوند. برای پی بردن به تنوع آیتم های قابل خریداری، کافی است اشاره کنیم که تنها از هر سلاح (از میان 6 سلاح اصلی بازی) سه نوع متفاوت وجود دارد که هر یک از دیگری گران تر بوده و قطعاً دقت و کاربرد بیشتر را با خود به همراه می آورند.

لباس های ایلوی هم قابل خرید بوده و هرکدام ویژگی منحصر به فردی دارند؛ برخی شما را از چشم ربات ها دور نگه می دارند و برخی دیگر در برابر آتش یا یخ مقاوم هستند؛ ضمناً تمام این آیتم ها قابل شخصی سازی هم هستند و می توانید مقاومت یا کارایی هرکدام را به دلخواه و بنابر منابع به دست آمده افزایش دهید.

هورایزن محیط بسیار بزرگی دارد و از این جهت با بازی هایی مانند فال آوت یا ویچر 3 برابری می کند. نکته مهم درباره محیط بازی، تنوع فصلی در هر نقطه از آن است که سبب می شود طی ماجراجویی چند ده ساعته تان از مناطقی دیدنی بازدید کنید؛ کوه های یخ زده و سر به فلک کشیده، آوارهای برجا مانده از آسمان خراش های جهان متمدن پیشین، شهرهایی به سبک سریال گیم آو ترونز که تفاخر در آنها به غایت خود رسیده و دشتزارهای سرسبز و آکنده از گونه های جانوری متفاوت، تنها بخشی از لوکیشن هایی هستند که در هورایزن به آنها سر می زنید.

یکی از معدود مشکلات هورایزن را شاید بتوان در شیوه داستان سرایی آن جستجو کرد. ساخته جدید گوریلا گیمز، داستانی واقعاً غنی، عاطفی و درگیرکننده دارد و پیچش های این داستان، همواره باعث غافلگیری مخاطب می شوند. اما می توان حدس زد که گوریلا گیمز اندکی در روایت آن به مشکل برخورده و مجبور به خلق سکانس هایی شده که هر از چندگاهی و برای بیش از نیم ساعت، گیمر را مجبور به گشت و گذار در محیط های خاصی و مشاهده یا گوش سپردن به موضوعات خاصی می کند.

با این همه، بار اکشن و عملکرد فنی بازی به قدری بالا هست که بتوان از این روایت نسبتاً غیرحرفه ای چشم پوشی کرد. از نظر گرافیکی و فنی، هورایزن یک دستآورد تمام عیار برای گوریلا گیمز تلقی می شود. گرافیک بازی بسیار چشم نواز است و به جز باگ های جزئی که همواره در بازی های Open-World به چشم می خورند و اجتناب ناپذیر به نظر می رسند، نکته ای به چشم نمی خورد که این حقیقت را زیر سوال ببرد.

آب و هوای بازی ظاهراً به صورت داینامیک دچار تغییر می شود و چرخه روز و شب هم باعث شده ارتباط عمیق تری با دنیای خشن هورایزن برقرار کنید؛ چرا که هیچ چیز هیجان انگیزتر از شکار ربات های عظیم الجثه در کولاک یا شکار ربات های درنده در تاریکی کور کننده نیمه شب نیست. نورپردازی، نقشی اساسی در القای اتمسفر محیط بازی داشته و انصافاً باید کلاهمان را به احترام گوریلا گیمز از سر برداریم که با سخت افزار نسبتاً قدیمی و سال خورده پلی استیشن 4، چنین موفقیت عظیمی کسب کرده اند.

حقیقت امر اینست که به هیچ وجه انتظار نداشتم گوریلا گیمز توانسته باشد محیط هایی به این حد بزرگ و شلوغ طراحی کند. حتی بعد از تجربه بخش های آغازین گیم پلی، باز هم تصورم این بود که امکان ندارد از این به بعد شاهد صحنه های شلوغ تر و دشمنان پر جزییات تر باشم. اما هرچه بیشتر در بازی پیش می روید، گوریلا گیمز بیشتر غافلگیرتان می کند و در نهایت کار به جایی می رسد که عملاً دستیابی به چنین موفقیتی در زمینه فنی را روی سخت افزار پلی استیشن 4 غیرممکن می خوانید.

بعد از شکست بزرگ گوریلا گیمز در توسعه آخرین نسخه از سری محبوب کیلزون، بعید به نظر می رسید که این استودیو بتواند یکبار دیگر روی پای خود ایستاده و فرنچایزی تازه، چشمان حیرت زده ما را به هنر خود بدوزد. اما طی سه سال گذشته هر چه که در استودیوی گوریلا گیمز در جریان بوده، به ساخت شاهکاری منجر شده که قطعاً باید به عرضه مداوم نسخه های آتی آن، درست مانند آنچارتد عادت کنیم.

هورایزن زیرو داون تمام انتظارات ما از یک بازی انحصاری را به اندازه کافی و حتی فراتر برآورده می کند. داستان بازی واقعاً جذاب است، موسیقی بازی دست کمی از شاهکارهای جوادی در سریال گیم آو ترونز ندارد، گرافیک هنری و فنی بازی در حدی است که مشابه اش را هیچوقت ندیده ایم و درباره گیم پلی هم که اصلاً نیازی به صحبت نیست.

سونی هورایزن را در زمان مناسبی عرضه کرد؛ درست زمانی که نسخه جدید سری بازی Zelda، جهان را به آتش کشیده و با نمرات درخشانش تعجب گیمرها را برانگیخته است. با توجه به تجربه کوتاهم از زلدای جدید باید بگویم که هورایزن شاید در دنیایی به آن وسعت جریان نداشته باشد و گیم پلی اش آزادی عملی تا آن حد در اختیار گیمر قرار ندهد، اما بار اکشن و سکانس های پر زد و خورد این بازی انحصاری را حتی در با کیفیت ترین فیلم های هالیوودی هم پیدا نمی کنید.

برای خرید این بازی می توانید به ایستگاه بازی حرفه ای ها و وب سایت مراجعه کنید.

The post appeared first on .

بررسی بازی Horizon: Zero Dawn؛ برخاسته از فلز و خون