Tagای؛

دوام ژاپنی یا جذابیت کره ای؛ مقایسه نیسان ایکس تریل با هیوندای سانتافه

دوام ژاپنی یا جذابیت کره ای؛ مقایسه نیسان ایکس تریل با هیوندای سانتافه

 سال 1379 بود که قرار داد تولید ماکسیما توسط پارس خودرو با کمپانی مادر منعقد شد و یکسال بعد یعنی اسفندماه سال 1380 تولید این خودرو آغاز شد.

اوایل دهه هشتاد به دلیل نبود خودرویی لوکس در کشور استقبال مناسبی از نیسان ماکسیما صورت گرفت و توانست به خوبی در دل مشتریان جا باز کند، البته نباید از بزرگی ابعاد،آپشن های متعدد نسبت به آن زمان، پرستیژ بالا، شتابگیری ایده آل و دیگر ویژگی های ماکسیما چشم پوشی کرد، که همگی باعث موفقیت این خودرو متفاوت و گران قیمت در بازار بسته و کم تنوع آن سال های کشورمان شدند.

در طی این سال ها محصولات دیگری از این برند ژاپنی از جمله نیسان تیانا، مورانو، قشقایی و …. وارد کشور شد که عموما به دلیل شرایط بد پارس خودرو، استقبال چندانی از آن ها صورت نگرفت.

اما پس از برجام با توجه به ذهنیت مثبتی که از ماکسیما و این برند ژاپنی در ذهن ایرانی ها بود شرکت جهان نوین آریا تصمیم گرفت با عرضه ی مدل جوک و احداث نمایندگی های متعدد در سطح شهرهای بزرگ و گسترش دادن آن موفقیت ماکسیما را تکرار کند.

شرکت جهان نوین آریا پس از عرضه ی موفق نیسان جوک که با سبک طراحی بدیع خود تقریبا در بازار کشور رقیب مستقیمی ندارد، تصمیم به عرضه ی نیسان ایکس تریل گرفت تا سرانجام شاسی بلند خوش استیل نیسان که رقبای قدرتمندی را در سطح جهان دارد در بازار کشور نیز عرضه شود.

اما در آن طرف ماجرا هیوندای سانتافه قرار دارد که با گذشته ای درخشان و خدمات نسبتا مناسب شرکت وارد کننده مقابل نیسان ایکس تریل قرار می گیرد.

تا کنون دو نسل از هیوندای سانتافه که هرکدام از آن ها فیس لیفت هم شده اند به کشور راه یافته اند که نسل جدید این اتاق عنوان پرفروش ترین خودروی وارداتی را با خود به همراه دارد.

با توجه به آمار خوب هیوندای سانتافه نیسان ایکس تریل رقابت سختی را برای ماندن در بازار و البته فروش مناسب پیش رو دارد.

یکی از دوستان که به خرید نیسان ایکس تریل اقدام کرده بود با تماس تلفنی ما را مطلع کرد که نیسان ایکس تریل به دستش رسیده از آن طرف هم به دلیل پرفروش بودن هیوندای سانتافه تقریبا مشکل خاصی برای پیدا کردن یکی از آن ها، نداشتیم لذا تصمیم گرفتیم تا ببینیم در این جنگ بلند قامت ها، ژاپن پیروز ماجراست یا کره جنوبی؟

نسل سوم نیسان ایکس تریل در سال 2013 وارد بازارهای جهانی شد و هم اکنون این اتاق وارد بازار کشور می شود که مطابق با خودروهای عرضه شده در سایر بازار های جهان است.

جلوپنجره ای V شکل که در اکثر محصولات جدید نیسان دیده می شود، نشان این کمپانی را درون قلب خود جای داده است، چراغ های اصلی متصل به جلو پنجره با دارا بودن چراغ های روشنایی در روز،به روز و گیرا به نظر می رسد.

روی سپر چراغ های هالوژن گرد که دور آن ها با کروم تزئین شده اند به زیبایی نمای جلو کمک می کنند، ورودی هوایی پایین تر از سپر دیده می شود که وظیفه ی خنک کاری موتور را برعهده دارد، در انتهای این قسمت نیز خطی افقی کروم دیده می شود تا خودرو را لوکس تر جلوه دهد.

نمای جانبی خودرو ساده طراحی شده است و غیر از رینگ های آلومینیومی 18 اینچی باید به نوار کرومی حاشیه پنجره ها، دستگیره در های کروم کاری شده و پوسته شفاف چراغ عقب اشاره کرد که احساسی از لوکس بودن را در عین اسپرت بودن به مخاطب القا می کند.

نمای عقب خودرو شباهت زیادی به اولین نسل لکسوس RX هایی دارد که وارد کشور شد،چراغ های اصلی با فرمی خاص به شیشه ی عقب متصل شده اند.

چراغ ترمز سوم نیز اسپویلر جای گرفته است. پایین تر از شیشه ی عقب نشان نیسان و پایین تر از آن پس از عبور خطی کرومی جای پلاک قرار دارد. قسمت زیرین سپر با دارا بودن سه چراغ شبرنگ طراحی این قسمت را تکمیل کرده است.

به طور کلی طراحی این محصول نیسان نمره ی قبولی را دریافت می کند اما با توجه به عرضه نسل فعلی اکستریل در سال 2013 می توان گفت که طراحی کلی بدنه تا حدی از طرح های مُد روز و جدید فاصله گرفته است.

هیوندای سانتافه با چهره ای آشنا که بارها آن را در سطح شهر مشاهده کرده ایم نمایی زیبا دارد که باید موفقیتش را مدیون همین جذابیت دانست، مضاف بر اینکه این اتاق دستخوش تغییراتی مختصر در سال 2016 شد که دلرباتر از این اتاق جلوه می کند.

با توجه به موفقیت سانتافه هیوندای تصمیم گرفت نسل جدید توسان را نیز علی الخصوص در نمای جلو مشابه سانتافه طرح ریزی کند.

از آن جایی که بارها به بررسی نمای ظاهری هیوندای سانتافه پرداخته شده از انجام آن در این مقاله پرهیز می کنیم، اما در یک نگاه کلی بزرگی ابعاد سانتافه کاملا محسوس است اما اکستریل ممکن است کمی جمع و جور تر به نظر برسد که در واقع اینطور نیست و هر دو خودرو ابعادی نزدیک به یکدیگر دارند.

لازم به ذکر است اتاق فیس لیفت شده ی هیوندای سانتافه به روزتر از اتاقی است که در روز تست به ما پیوست و در جزییات چراغ ها و سپر ها تفاوت هایی با نمونه های قبل از فیس لیفت دارد.

در کابین نیسان ایکس تریل، تلفیق رنگ مشکی و خاکستری در تزئین کابین بسیار ساده به نظر می رسد،فرمان خوش دست کلیدهایی را برای تنظیمات سیستم صوتی،کروز کنترل و قطع و وصل کردن تلفن همراه روی خود دارد.

جلو داشبورد از دریچه های تهویه مطبوع آغاز و پس از عبور از صفحه ی LCD و تنظیمات سیستم صوتی و تنظیمات تهویه مطبوع دو ناحیه ای، خروجی های برقی را برای شارژ کردن گوشی تلفن به همراه دارد.

صندلی های جلو با بهره بردن از گرم کن صندلی می توانند در روزهای سرد زمستان پذیرای شما باشند، مضاف بر اینکه صندلی ها نرم و راحت بوده و در سفرهای طولانی شما را آزار نخواهند داد.

حال نوبت به سانتافه می رسد، نمای داخلی با شباهت به سایر محصولات هیوندای باعث می شوند خیلی زود با آن خو گرفته و دسترسی به ادوات کابین برای شما سهل شود، فرمان خوش دست با دارا بودن تنظیمات سیستم صوتی، کروز کنترل و تلفن کمترین حواس را از راننده پرت می کند.

استفاده از رنگ مشکی در تمام کابین از جذابیت این قسمت کاسته است و به شدت ساده به نظر می رسد،مضاف بر اینکه به طور کلی کیفیت کابین نیسان ایکس تریل بهتر از هیوندای سانتافه به نظر می رسد و احساسی از لوکس بودن و دوام ژاپنی را به سرنشینان منتقل می کند.

از نظر امکانات ایمنی و رفاهی هیوندای سانتافه را می توان یکی از کامل ترین خودروها در این مقوله نامگذاری کرد که بعضا موجب سردرگمی مشتری نیز می شود.

برای مثال برخی از مدل های هیوندای سانتافه دارای سیستم پارک اتوماتیک و دوربین 360 درجه هستند که متاسفانه دیده شده برخی از این تجهیزات در کشورهای حاشیه خلیج فارس و حتی داخل کشور با بی کیفیت ترین حالت روی خودرو نصب شده اند.

اما ایکستریل خوشبختانه به چنین وضعیتی دچار نشده است و تنها با یک سطح تجهیزات توسط جهان نوین تحویل مشتریان می شود که تجهیزاتی از قبیل سانروف، کروز کنترل، دوربین 360 درجه، صندوق عقب برقی و …..را شامل می شود اما پارک خودکار را در بر نمی گیرد.

پشت فرمان

به دلیل جدیدتر بودن نیسان ایکس تریل از این خودرو شروع به بررسی فنی می کنیم پس از روشن کردن خودرو از طریق دکمه ی استارت،استاپ گیربکس را روی حالت درایو قرار داده و پس از خواباندن ترمز دستی برقی شروع به حرکت می کنیم.

نیسان ایکس تریل از موتور 4 سیلندر 2.5 لیتری با حجم دقیق 2488 سی سی بهره می برد که قادر خواهد بود حداکثر قدرت 171 اسب بخار در 6000 دور در دقیقه و حداکثر گشتاور 233 نیوتن متر در 4000 دور در دقیقه را تولید کند، شتاب صفر تا صد این خودرو طبق اعلام کمپانی 10.5 ثانیه و حداکثر سرعت آن به 190 کیلومتر بر ساعت می رسد.

گیربکس این خودرو مشابه اکثر محصولات نیسان از گونه ضریب متغییر پیوسته CVT-Xtronic است که عملکرد ایکس تریل را از نظر توانایی های شتاب گیری و کاهش مصرف سوخت بهبود بخشیده است، از این رو مصرف سوخت این خودرو به صورت ترکیبی 8.3 لیتر در 100 کیلومتر می رسد.

لازم به ذکر است نیسان ایکس تریل با موتور 2 لیتری و جعبه دنده ی 6 سرعته ی دستی نیز در بازارهای جهانی عرضه می شود که به دلیل مشخصات فنی نه چندان جذاب برای ورود به ایران مناسب ارزیابی نشده است.

در مسیر شهری، عملکرد و کشش نسبتا مناسبی را از این خودرو شاهد بودیم، البته برای عملکرد بهتر می توانید گیربکس را روی حالت دستی قرار داده و خود اقدام به تعویض دنده کنید.

شتابگیری در مرتبه ای بالاتر از هیوندای سانتافه (که به کندی معروف است) و پایین تر از تویوتا راو 4 به نظر می رسد، بنابراین می توان عملکرد دینامیکی اکستریل را نه چندان هیجان انگیز اما قابل قبول توصیف کرد.

ضربات به کابین با توجه به شاسی بلند بودن خودرو کم بوده و آسایش در اتاق حاکم است، دید اطراف به لطف آینه های بزرگ و هشدار نقطه ی کور مطلوب می باشد، مضاف بر اینکه هشدار حرکت بین خطوط از مواردی است که در این خودرو استفاده شده است،دوربین 360 درجه نیز با نمایش روی صفحه ی LCD می تواند کمک کننده ی راننده در هنگام پارک باشد.

برای حرکت در سربالایی شاهد ضعف در عملکرد گیربکس و عدم حرکت سریع از خودرو هستیم که با قرار دادن گیربکس روی حالت دستی مقداری از این ضعف کاسته می شود اما باز هم در حرکت های خودرو کندی و تنبلی محسوس بود.

کلیدی دوار پایین تر از دسته دنده وجود دارد که برای رانندگی در شرایط بیراهه در نظر گرفته شده است، البته نباید توقع چندانی از این شاسی بلند داشته باشیم و آن را با خودروهایی در این کلاس که مختص آفرود هستند قیاس کنیم.

از نظر ایمنی نیز با توجه به دارا بودن 6 کیسه ی هوا، سیستم های ترمز ABD ،EBD و دارا بودن ESP و ….  می توان نمره ی قبولی را به نیسان ایکس تریل داد، چنان که در هنگام ترمزگیری هیچگونه کم و کسری را از این خودرو شاهد نبودیم و خودرو کاملا مطمئن و با ثبات متوقف می شود.

فضای صندوق بار نیز که از موارد مهم در اینگونه خودروهاست مناسب بوده و برای سفرهای خارج از شهری می تواند پاسخگوی نیازهای شما باشد.

اما به سراغ هیوندای سانتافه می رویم قوای فنی سانتافه از موتوری 2.4 لیتری 4 سیلندر با حجم دقیق موتور 2359 بهره می برد که قادر خواهد بود حداکثر قدرت 190 اسب بخار در 6300 دور در دقیقه و حداکثر گشتاور 245 نیوتن متر در 4250 دور در دقیقه تولید کند و شتاب صفر تا صد رسمی هیوندای سانتافه در حدود 10.9 ثانیه اعلام شده است.

پس از سوار شدن روی صندلی راننده و تعویض گیربکس و قرار دادن آن روی حالت درایو شروع به حرکت می کنیم، تنبل بودن پیشرانه با توجه به وزن 1640 کیلوگرمی خودرو کاملا محسوس است و صحبت هایی که همواره راجع به کند بودن هیوندای سانتافه شنیده بودم رنگ و بوی واقعیت به خود می گیرد.

البته مشابه نیسان می توانید گیربکس را روی حالت دستی قرار داده و برای شتابگیری بهتر خود اقدام به تعویض دنده ها کنید،ولی خیلی بعید است هنگامی که خودرویتان از گیربکس اتوماتیک برخوردار است، زحمت تعویض دنده را به خود بدهید.

از نظر ابعاد کلی بدنه با توجه به طول 4746،عرض 1890 و ارتفاع 1725 میلیمتری هیوندای سانتافه در مقابل طول 4640، عرض 1820 و ارتفاع 1715 میلی متری نیسان ایکس تریل همان طور که مشخص است هیوندای سانتافه فضای بیشتری برای راننده و سایر سرنشینان در نظر گرفته شده است اما از نظر دید اطراف هیوندای سانتافه هیچگونه کم و کسری در مقابل نیسان ندارد.

در یک جمع بندی کلی در خصوص این دو خودرو نیسان ایکس تریل از طراحی اسپرت تری نمای خارجی برخوردار است، کابین از نظر زیبایی شناختی تقریبا در یک مرتبه قرار دارند اما کیفیت کابین نیسان بهتر از هیوندای سانتافه می باشد.

در خصوص سواری، هندلینگ و شتابگیری انتخاب بهتر نیسان ایکس تریل می باشد هرچند باز هم کند عمل می کند اما در مقام مقایسه با سانتافه عملکرد بهتری دارد. اما قابلیت های ترمزگیری دو خودرو بسیار نزدیک به یکدیگر احساس می شود.

از نظر گستردگی آپشن سانتافه شرایط مشخصی ندارد اما ممکن است در بازار سانتافه هایی را پیدا کنید که با آپشن هایی متنوع انواع نیازهای شما را پاسخگو باشد و شامل انواع رادار و سیستم پارک خودرو نیز بشوند.

اما از نظر فضاسازی کابین و راحتی صندلی ها، ایکس تریل نمره ی بالاتری نسبت بهسانتافه کسب می کنند و به خصوص در فضای عقب، احساسی نزدیک به یک سدان سایز بزرگ خانوادگی را به سرنشینان هدیه می دهد.

علاوه بر هیوندای سانتافه از رقبای دیگر ایکس تریل،کیا سورنتو و میتسوبیشی اوتلندر می توان نام برد، البته با توجه به قیمت عرضه شده ی ایکس تریل می توان تویوتا rav4 و هوندا CR-V را نیز با آن مقایسه کرد، اما از نظر کلاس خودرویی این دو در کلاس کوچکتری نسبت به ایکس تریل قرار دارند و در بعضی مقایسه ها هم رده هیوندای توسان قلمداد می شوند.

هم اکنون نیسان ایکس تریل در محدوده ی قیمت 248 میلیون تومان در بازار کشور خرید و فروش می شود و هیوندای سانتافه در مدل صفر کیلومتر 2016 و 2017 در محدوده ی قیمت 230 تا 250 میلیون تومان به فروش می رسد.

اما شرکت جهان نوین آریا که واردات نیسان را بر عهده دارد، شرایط تخفیف 15 میلیون تومانی خرید نقدی و امکان خرید اقساطی با وام 100 میلیون تومانی بدون کارمزد را برای ایکس تریل در نظر گرفته است و به همین جهت می توان گفت که قیمت و شرایط فروش ایکس تریل نسبت به سانتافه های موجود در بازار مناسب تر و راحت تر است.

در همین رابطه بخوانید:

The post appeared first on .

دوام ژاپنی یا جذابیت کره ای؛ مقایسه نیسان ایکس تریل با هیوندای سانتافه

فناوری شارژ بیسیم و بدنه تمام شیشه ای؛ ویژگی های انحصاری آیفون 5 اینچی

فناوری شارژ بیسیم و بدنه تمام شیشه ای؛ ویژگی های انحصاری آیفون 5 اینچی

طبق گزارش جدیدی از وب سایت ژاپنی Macotakara اپل قصد دارد در سال جاری یک دستگاه آیفون 5 اینچی را روانه بازار سازد. همچنین منابع موثق تایوانی نیز می گویند تنها مدل 5 اینچی به بدنه ای تمام شیشه ای و سیستم شارژ وایرلس مجهز خواهد بود، ضمن اینکه جک هدفون نیز در آن وجود ندارد.

البته تقریباً دو هفته قبل نیز خبری در مورد مجهز به دوربین دوگانه عمودی منتشر شده بود، و انتظار می رود مشخصات سخت افزاری آن دقیقاً همسان با مدل های 7s و 7s Plus باشد.

جالب اینکه به تازگی کارشناسان معتبری همچون مینگ-چی کو تمامی سه مدل آیفون سال جاری به شارژ وایرلس (احتمالاً از نوع القایی) مجهز خواهند شد. در ادامه گزارش امروز اشاره شده که شارژر وایرلس نیز در بسته بندی موبایل اپل حضور ندارد و به عنوان وسیله جانبی به فروش خواهد رسید، که البته اقدامی متداول بین تولیدکنندگان تلفن همراه به شمار می رود.

از سوی دیگر، اپل دیگر قصد ندارد تبدیل لایتنینگ به جک 3.5 میلیمتری هدفون را همراه با اسمارت فون های سال جاری عرضه کند، و ظاهراً اهالی کوپرتینو به این نتیجه رسیده اند که کاربران در روند انتقال از لایتنینگ به بلوتوث دیگر نیاز به کمک ندارند.

البته تمامی موارد فوق را نیز باید در کنار شایعات و گمانه زنی های پیشین قرار داد، با این حال منطقی به نظر می رسد که اپل در کنار مدل های 4.7 و 5.5 اینچی همیشگی که احتمالاً 7s و 7s Plus یا 8 و 8Plus نام می گیرند، مدلی اختصاصی (بخوانید: گران قیمت) را برای جشن ده سالگی این موبایل محبوب معرفی نماید، که ویژگی های جدیدی از جمله بدنه تمام شیشه ای، نمایشگر OLED، دوربین دوگانه، شارژ بیسیم و در آن دیده می شود.

The post appeared first on .

فناوری شارژ بیسیم و بدنه تمام شیشه ای؛ ویژگی های انحصاری آیفون 5 اینچی

تولد دوباره مک بوک حرفه ای؛ آنچه باید درباره پیشرفته ترین کامپیوتر اپل بدانید

تولد دوباره مک بوک حرفه ای؛ آنچه باید درباره پیشرفته ترین کامپیوتر اپل بدانید

از محصولی که اپل معرفی کرد، مشخص است که این شرکت وقت زیادی برای طراحی مک بوک های جدیدش صرف کرده است. مک بوک حرفه ای، اولین بار در سال ۲۰۰۶ رونمایی شد و حالا تولد ده سالگی اش است. اپل تلاش کرده تا این کامپیوتر را در جشن تولدش، متحول کند.

MacBook Pro پرو امشب بالاخره پس از چهار سال با یک طراحی متفاوت رو به رو شد؛ این طراحی البته ارزان هم آب نمی خورد و برای داشتنش باید پول بیشتری خرج کنید.

حالا بالاخره نواری عجیب که شایع شده بود اپل آن را با نام «Magic Toolbar» معرفی می کند، از راه رسیده و اپل خیلی ساده آن را Touch Bar نامیده است؛ نواری که ارتفاعی ۶۰ پیکسلی دارد اما عرض آن به ۲۱۷۰ پیکسل می رسد.

اگر اپل به جای Touch Bar، نام «چاقوی سوئیسی لپ تاپ ها» را به این نوار می داد هم جای تعجبی وجود نداشت، چرا که همه کار برایتان انجام می دهد. از اسلاید های کنترل کننده بگیرید تا کلید های لمسی برای کنترل کلی سیستم و یا منوهای اختصاصی برای هر اپلیکیشن، که البته اکنون تنها در اپ های خود اپل یافت می شوند و در آینده توسعه دهندگان شخص ثالث باید آنها را در اپلیکیشن های خود اضافه کنند.

فیل شیلر در همین رابطه به CNet می گوید: «با این نوار می توانید به همه قابلیت هایی که قبلاً‌ داشتید، در قالبی ساده تر، جذاب تر و مناسب تر دست پیدا کنید.»

حق با شیلر است. می توانید تنها با کشیدن انگشت خود روی تاچ بار، منوی کم کردن صدا و نور را فراخوانی کرده و تغییرات مورد نظر را اعمال کنید. اما آیا این تغییر بارز، و سایر تغییراتی که در طراحی و سخت افزار مک بوک حرفه ای اعمال شده اند، توجیه کننده قیمت بالاتر این محصول هستند؟ بیایید کمی در مورد قیمت صحبت کنیم.

ظاهری جدید؛ قیمتی بالاتر

کافیست درب این لپ تاپ را باز کنید تا با حجم زیادی از اتفاقات تازه رو به رو شوید. حتی ترکپد و کیبورد هم بازطراحی شده اند. با این حال DNA این محصول حفظ شده و به سادگی می توانید متوجه شوید که با یک لپ تاپ حرفه ای رو به رو هستید، نه یک محصول تزیینی و کمرباریک مانند مک بوک ۱۲ اینچی.

نمونه ۱۳ اینچی مک بوک پرو تنها ۱۴.۹ میلیمتر ضخامت دارد در حالی که وزن آن ۱.۳۶ کیلوگرم است. ضخامت مدل ۱۵ اینچی به ۱۵.۵ میلیمتر می رسد و وزن آن هم ۱.۸ کیلوگرم اعلام شده. هر دو نسخه قبلی مک بوک پرو، ضخامتی ۱۸ میلیمتری داشتند و البته هر کدام دست کم ۲۰۰ گرم سنگین تر بودند.

حالا اپل جدا از رنگ نقره ای، این محصول را با رنگ خاکستری هم به فروش می رساند و آیا شما طرفداری از اپل را می شناسید که باز هم بخواهد مک بوک های جدید را با رنگ نقره ای بخرد؟ هر چند این خاکستری، خاطره مک بوک قدیمی، کلاسیک و مشکی رنگ را زنده نمی کند اما در هر صورت پس از سال ها یک انتخاب دیگر را هم در اختیار کاربران اپل قرار می دهد.

هر چه مک بوک پرو جذاب است، قیمتش می خواهد حال تان را بگیرد. ارزان ترین نسخه مجهز به تاچ بار که از سخت افزاری نه چندان حیرت انگیز بهره می برد و شامل پردازنده Core i5، رم ۸ گیگابایت و حافظه داخلی ۲۵۶ گیگابایت است، قیمتی ۱۷۹۹ دلاری دارد در حالی که نسخه ۱۵ اینچی با با قیمت پایه ۲۳۹۹ دلار عرضه می شود، هر چند که به کارت گرافیک AMD Radeon نیز مجهز گشته.

اپل می گوید که هر دو نسخه مک بوک پرو، دارای عمر باتری ۱۰ ساعته هستند که می توان گفت یک جهش بسیار کوچک در این زمینه، نسبت به مدل های قبلی بوده است. یکی از مهم ترین به روز رسانی ها، مربوط به پردازنده دستگاه می شود. جایی که اپل بالاخره سراغ چیپ های اسکای لیک رفته است. هرچند همین حالا، برخی لپ تاپ های ویندوزی هستند که از نسل هفتم پردازنده های اینتل، ملقب به کیبی لیک بهره می برند اما این چیپ ها عملکرد چندان بالاتری از نسل ششم نداشته اند. در نتیجه، حتی اگر اپل از نسل هفتم استفاده می کرد باز هم باز تفاوت چندانی در عملکرد به وجود نمی آمد. شاید عمر باتری اندکی بیشتر می شد.

از سوی دیگر رم دستگاه حالا سریع تر از نسخه های قبلی شده و ۲۱۳۳ مگاهرتزی است. حافظه SSD داخلی هم می تواند سرعتی معادل ۳.۱ گیگابایت در ثانیه را به ارمغان آورد.

اپل می گوید که نمایشگر این لپ تاپ هم حالا ۳۰ درصد کمتر از نسل قبلی انرژی مصرف می کند و ۲۵ درصد رنگ های بیشتری را هم به نمایش می کشد. این ها مشخصاتی هستند که شاید یک کاربر عادی در استفاده روزانه، چندان متوجه شان نشود ولی در هر صورت نشان می دهد که اپل، بهترین نوع از هر قطعه سخت افزاری را برای مک بوک حرفه ای خود به کار گرفته است.

نکته اینجاست که اپل حتی یک نسخه بدون تاچ بار را از این لپ تاپ عرضه می کند که ۱۴۹۹ دلار قیمت خورده است. به یاد بیاورید که اپل مک بوک پروی ۱۳ اینچی اش را در سال پیش با قیمت پایه ۱۲۹۹ دلار به فروش می رساند و حالا همان نسخه ای که با سخت افزارهای جدید به فروش می رسد، با این افزایش قیمت مواجه شده. هر طور که به قضیه نگاه کنید، نتیجه گیری این قسمت چنین است: لپ تاپ اپل در هر صورت گران شده. تفاوتی ندارد کدام مدل را انتخاب می کنید؛ در هر صورت در حال پرداخت پول زیادی برای هستید.

نمایشگر دوم

اضافه کردن نمایشگر دوم به لپ تاپ ها، ایده جدیدی نیست. مسئله اینجاست که تا کنونی شرکتی به شکل صحیح آن را اجرا نکرده بود. برای مثال برخی لپ تاپ های گیمینگ Razer مجهز به چنین قابلیتی در ترکپد خود بودند اما شرکت سازنده از نظر نرم افزاری چندان تلاشی برای بهینه سازی این ترکپد نکرده بود و از سوی دیگر، آن را در قسمت سمت راست لپ تاپ جای داده بود و استفاده عادی و غیر گیمینگ از آن تا حدی مشکل می شد.

شرکت ایسر هم یک محصول عجیب به نام Iconia 6120 را معرفی کرد که از دو نمایشگر ۱۴ اینچی بهره می برد. نمایشگر دوم، پایین نمایشگر اپل قرار می گرفت و در واقع در نقش کیبورد لمسی ظاهر می شد. استقبال از این محصول هم در حدی بود که هیچ وقت نسخه دومی از آن ندیدیم.

اما در مک بوک پرو، از یک ترکپد بسیار بزرگتر استفاده شده است. کمی بالاتر را که نگاه می کنید به کیبوردی می رسید که کلید هایش مکانیزم پروانه ای دارد. و سپس، نمایشگری دوم در بالای همین کیبورد جای گرفته و در واقع بین کیبورد و نمایشگر اصلی قرار گرفته و به شکل نرم افزاری هم تدارکات بسیار خاصی برایش دیده شده.

فیل شیلر در همین رابطه می گوید: «تصمیم گرفتیم کلیدهای فانکشن که بسیار قدیمی هستند را حذف کرده و در عوض از تکنولوژی جدیدی در این لپ تاپ استفاده کنیم. تکنولوژی مدرنی که می توان به راحتی در صورت نیاز تغییرش داد.»

حالا پس از حذف شدن کلید های فانکشن که می شد با آنها صدا، نور و موسیقی (یا ویدیو) را کنترل کرد، نمایشگری دومی به مک بوک پرو اضافه شده که در حالت عادی کنترل کننده همین چند مورد را نمایش می دهد.

زمانی که یک اپ دیگر مانند Photos، Mail یا سافاری را باز کنید، دستوراتی که در تاچ بار قابل مشاهده هستند، تغییر می کنند. اگر اپلیکیشن Messages را در مک بوک باز کنید، ردیفی از اموجی ها را مشاهده خواهید کرد که می توانید به راحتی با لمس هر یک، ارسالش کنید.

اپلیکیشن های دیگر، به مرور تاچ بار را پیشتیبانی خواهند کرد. برای مثال ادوبی فوتوشاپ یکی از آنهاست. باید دید سایر اپ های شخص ثالث مانند اسپاتیفای با این تاچ بار چه خواهند کرد.

«کریگ فدریگی»، معاون ارشد بخش نرم افزار در اپل، به CNet می گوید: «برخی ویژگی های عالی نرم افزارها، معمولا در بین لایه هایی از منوهای کاربری پنهان می شوند که کاربر به راحتی به آنها دسترسی ندارد. تاچ بار می تواند همین ویژگی ها را خیلی ساده در برابر کاربر قرار دهد.»

شاید تا کنون متقاعد شده باشید که تاچ بار آنقدرها هم که در ابتدا به نظر می رسید، بد نیست. خبر خوب دیگر اینکه کلید اسکیپ هم در همان جایی که بوده، حضور دارد. البته به شکل مجازی و لمسی.

بخش سمت راست تاچ بار، میزبان سنسور اثر انگشتی است که اپل پیشتر در آیفون و آیپد قرار داده بود؛ سنسوری که اکنون راه خود را به مک هم باز کرده. می توانید با استفاده از این حسگر، بدون وارد کردن رمز عبور وارد محیط کاربری کامپیوتر خود شوید یا با Apple Pay پرداخت داشته باشید. اپل همچنین از اضافه شدن چیپ امنیتی T1 خبر داد که محافظت از داده ها را بر عهده دارد. البته این چیپ بیشتر به پردازنده مرکزی مک بوک متکی است اما در هر صورت وجود داشتنش، امنیت دیجیتالی بالاتری را در مک بوک تضمین می کند.

نکته جالب دیگر در مورد وجود سنسور اثر انگشت در مک بوک پرو این است که با وارد کردن اثر انگشت جدید، کاربری دیگر به راحتی می تواند وارد پروفایل خودش بشود. در این حالت، پروفایلی که در آن حضور داشتید Log Out گشته و سیستم وارد پروفایل شخص دیگر می شود.

ترکپد با ابعاد دوبرابری

تاچ پد دستگاه که همچنان از تکنولوژی فورس تاچ اپل بهره می گیرد حالا محدوده ای دو برابر میزان میزان قبل را به خود اختصاص داده است؛ ترکپدی بزرگ که کاملا فضای جلویی کیبورد را اشغال کرده و بعد از باز کردن درب دستگاه توجه را به خود جلب می کند. این قسمت را همچنین می توان چالشی تازه برای دیگر محصولات رقیب دانست که باید از این پس خود را با آن وفق داده و استاندارد تازه ای را به عنوان معیار برای خود انتخاب نمایند که اپل تعریف کرده است.

درست مانند تاچپدهای موجود در نسل قبلی مک بوک پرو و مک بوک 12 اینچی (باید اشاره نماییم که اپل دوست دارد این بخش را ترکپد و نه تاچپد بنامد)، در این محصول نیز حسگرهایی در زیر چهار کنج پد شیشه ای دستگاه تعبیه شده است.

این یعنی پد مک بوک جدید دیگر کلیک نمی خورد و در مقابل بازخوردی از جنس فورس تاچ دارد. در واقع حسی که کاربر در زمان استفاده از این بخش دستگاه می گیرد شبیه به کلیک روی یک پد تاچ است منتها با این تفاوت که به شما امکان می دهد با فشردن بیشتر شیشه، در کمترین زمان ممکن مثلا یک ویدیو را برای فرد مورد نظرتان ارسال نمایید. این ترکپد همچنین حجم کمتری را نسبت به نسخه های قبلی اشغال می کند و به همین خاطر بدنه دستگاه ضخامت کمتری نسبت به گذشته پیدا کرده. از همین رو اپل از این پس آن را در تمامی لپ تاپ های تولیدی اش به خدمت می گیرد البته به غیر از مدل ایر!

با در نظر داشتن آنچه گفته شد سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که در صورت برخورد تصادفی کف دست با ترکپد، حسگرها چطور قادر به تشخیص و تمیز دادن هستند؟

Federighi در پاسخ به این سوال که در ذهن بسیاری از حاضران سالن و البته مخاطبان کنفرانس امشب در سرتاسر دنیا شکل گرفته بود اعلام نمود که نرم افزار عدم قبول فرامین کف دست یا  palm rejection software پیشتر به بهترین شکل ممکن برای جلوگیری از بروز خطا در ترکپد بهینه سازی شده است و عملکرد آن به مراتب از آنچه در مک بوک پروی سال 2012 به خدمت گرفته شده بود بهتر است.

او در ادامه گفت: من نمی دانم که آیا الگوریتم هایمان نیز نسبت به نسل قبل تغییر یافته اند یا خیر که البته این کار ضرورت داشته. ما در واقع هرآنچه ممکن بوده انجام داده ایم تا این نرم افزار را بهبود بدهیم هرچند که الگوریتم های قدیمی هم از عهده انجام کار بر می آمدند.

کیبورد

درست در بالای این ترکپد کیبورد دستگاه قرار دارد که احتمالا در روزهای آتی به موضوع داغ محافل تکنولوژی دنیا بدل می گردد.

آنها که با مک بوک 12 اینچی آشنایی دارند بهتر می دانند که تغییرات اعمال شده از سوی اپل چه هستند. کیبوردی که در جدیدترین نسخه از مک بوک به خدمت گرفته شده است از مکانیزم اصطلاحا «پروانه ای» اپل استفاده می کند که حرکت کم عمق تر دکمه ها و بدنه ای باریک برای دستگاه را به ارمغان می آورد.

البته استفاده از دکمه هایی با عمق حرکتی پایین در مک بوک پرو 12 اینچی کاملا عقلانی بوده اما برای کاربران نسخه پرو که با حس حرکت عمیق دکمه ها آشنا هستند و بازخورد کلیک فیزیکی دکمه های آن از جمله مطلوب ترین تجربیاتشان از کار با مک بوک های فعلی است کمی شگفت آور است.

پس طبق آنچه گفته شد کیبورد مورد استفاده در مک بوک پرو جدید دکمه هایی با همان عمق اندک حرکت مک بوک 12 اینچی دارد با این همه، حس تازه ای که کار کردن با این دکمه ها به کاربر می دهد و صدای کلیکی که از آنها برخاسته می شود همگی تجربه ای خوشایندتر را به کاربر القا خواهند کرد. البته آنها که از نزدیک فرصت کار کردن با این دکمه ها را پیدا کردند معتقدند که تجربه شان بسیار شبیه به حسی بوده که با مک بوک 12 اینچی داشته اند و البته کاملا متفاوت از دکمه های  مورد استفاده در مک بوک پرو فعلی که در بازار به فروش می رسد.

در واقع بعد از کارکردن با این کیبورد حس رضایت بخشی که حین کار با دکمه های بزرگ مک بوک پرو نصیبتان می شد را نخواهید داشت در مقابل اما تایپ کردن با آن، صدای کمتری را تولید می کند و از ظرافت بیشتری برخوردار خواهد بود. اگر مک بوک های قدیمی را دیده باشید متوجه می شوید که سطح دکمه های آنها اندکی بالاتر از بدنه است حالا اما اختلاف سطح این دو به کمترین میزان خود رسیده است.

اگر بخواهیم به صورت خلاصه بگوییم حسی که کیبورد جدید در اختیارتات قرار خواهد داد یکی از مواردی است که احتمالا شما را از خرید دستگاه منصرف می کند.

مشکل پورت

هر زمان که یکی از شرکت های تولید کننده لپ تاپ پورت یا کانکتوری را از روی محصولات تولیدی اش حذف می کند (با این توجیه که انجام امور مختلف بدون آن نیز ممکن است) کاربران به خاطر از دست رفتن انعطاف پذیری گجت لب به گلایه می گشایند و در مقام سرزنش شرکت سازنده بر می آیند. اما بعد از گذشت اندک زمانی عموم کاربران به این نتیجه می رسند که تصوراتشان از باب کم شدن کاراریی دستگاه اشتباه بوده و پیروان مکتب ساده گرایی و به طور مشخص طراحان دستگاه بهترین استراتژی را اتخاد کرده اند.

همانطور که احتمالا می دانید در لپ تاپ های مرسوم ویندوزی خبری از جک اترنت و حتی درایو های اپتیکال نیست. قبل از این اتفاق نیز سایر پورت های غیر ضروری از بدنه این دستگاه های حذف شد تا اینکه گلچینی از بهترین موارد روی آنها باقی ماند.

حتما تایید می کنید گه ترند حذف پورت ها و در نهایت رسیدن به USB-C از مک بوک 12 اینچی آغاز شد که قادر است فرایند انتقال داده ها را با سرعت تاندربولت انجام دهد و قابلیت اتصال به برق را هم دارد و حتی به لطف آداپتورهای جداگانه می توان پشتیبانی از درایوهای USB، خروجی HDMI و هرچیز دیگری را به آن اضافه نمود.

در مک بوک پرو جدید، اپل تعداد پورت های USB-C را به دو برابر میزان سال قبل رسانده و حالا با چهار عدد از آن روبرو هستیم؛ دو عدد در هر کدام از طرفین (البته اشاره نماییم که مدل پایه پرو 13 اینچی از این قاعده تبعیت نمی کند و تنها دو عدد از این پورت را با خود به همراه دارد) و به جز این چهار مورد خبری از هیچ پورت دیگری نیست.

از دیگر امکانات غایب در مک بوک 12 اینچی می توان به آداپتور دوست داشتنی MagSafe اشاره کرد و حالا کوپرتینویی ها همین استراتژی را در خصوص نسخه جدید پرو به کار برده اند چراکه پورت USB-C از پس شارژ دستگاه نیز بر می آید.

البته باید اشاره کنیم که اپل کاربرانش را صرفا هم محدود به این پورت نکرده و یک جک هدفون نیز روی بدنه دستگاه به چشم می خورد؛ همان بخشی که چندی قبل از روی بدنه آیفون 7 حذف گردید و حالا بار دیگر در مک بوک پرو حاضر شده.

شیلر در این باره می گوید: ما کاربران زیادی داریم که از آمپلی فایر یا اسپیکرهای استودیو استفاده می کنند و باور داریم که بالاخره باید به سمت و سوی استفاده از هدفون های وایرلس برویم اما جک صدا روی یک سیستم دسکتاپی قطعا کاربردهای زیادی دارد و به همین خاطر از حذف آن منصرف شدیم.

تکاملی که بیش از یک دهه طول کشید

این تغییر در طراحی مک بوک اما حاصل تصمیمی  یک شبه نیست و دست کم در بازه زمانی ده ساله حاصل شده. ظرف یک دهه اخیر، خانواده مک بوک به نوعی معیار برای تعریف مشخصات یک لپ تاپ هم در میان کاربران و هم شرکت های سازنده بدل شدند و تمایز فاحش آنها از سایر رقبا باعث شده که تشخیص شان به راحتی برای همه ممکن باشد.

به همین خاطر اگر دقت کرده باشید از اواسط دهه 2000 میلادی تا الان، هر زمان که قرار بوده در فیلم یا برنامه از یک لپ تاپ به نمایش در بیاید کارگردان ترجیح داده از مک بوک پرو یا محصولی نقره ای رنگ با شکل و شمایل شبیه به آن بهره بگیرد.

بدنه آلومینیومی این دستگاه، طراحی ساده آن و لوگوی زیبایی که روی درب آن کار شده و با روشن شدن دستگاه می درخشد همگی وجوه تمایزی هستند که این خانواده را شاخص می کنند.

مک بوک پرو، پادشاه دنیای لپ تاپ ها؟

معمولاً اگر از افراد حرفه ای بپرسید «چه لپ تاپی بخرم؟» پاسخ اکثر آنها مک بوک پرو 13 اینچی خواهد بود. ابعاد این لپ تاپ بسیار مناسب است و تقریباً تمامی کاربردها را پوشش می دهد، ضمن اینکه از نظر کارآیی نیز طی 10 سال گذشته به گزینه اول بسیاری از کاربران، از جمله ایده پردازان حرفه ای تبدیل شده.

البته اگر دستگاهی مخصوص اجرای بازی های کامپیوتری نیاز دارید، یا می خواهید کمتر هزینه کرده و قصد سرمایه گذاری درازمدت ندارید، یا اینکه صرفاً به نمایشگرهای لمسی، کیبورد جداشدنی یا بسیاری قابلیت های دیگر که در مک بوک یافت نمی شود، علاقه مند هستید، آنگاه چاره ای ندارید جز اینکه به سراغ دیگر محصولات ساخت شرکت هایی همچون ایسر، ایسوس، دل، اچ پی، لنوو، ریزر، سامسونگ و غیره بروید.

جالب اینکه بسیاری از تولیدکنندگان کامپیوترهای شخصی فوق، محصولاتی بسیار نزدیک به نقاط قوت مک بوک پرو ارائه کرده اند که از آن جمله می توان به نمایشگرهایی با رزولوشن بسیار بالا، پردازنده های قدرتمند، و حتی تاچ پد فوق العاده اشاره کرد.

در این میان گزینه هایی همچون XPS 13 از کمپانی دل، Swift 7 ساخت ایسر، و محصولات Spectre اچ پی یا ThinkPad X1 لنوو به چشم می خورند، که همگی محصولات فوق العاده ای هستند، اگرچه هیچکدام را به طور کامل نمی توان جایگزین جدی مک بوک پرو محسوب کرد.

کدام نمونه اش را بخریم؟

به نظر می رسد منطقی ترین گزینه، مدل پایه مک بوک پرو 2016 باشد. اگرچه این مدل فاقد تاچ بار است، اما تمامی ویژگی های نوین دیگر در آن دیده می شود که از آن جمله می توان به طراحی باریک تر و سبک تر، کیبورد و تاچ پد جدید، و نمایشگری با روشنایی بیشتر اشاره کرد.

اپل قصد دارد این محصول را به گزینه پرطرفدار بازار بدل کند، و بسیاری از خریداران که به دنبال دستگاهی با ابعاد و وزن مک بوک ایر، اما سخت افزار بهتر و نمایشگر رتینا هستند، به سمت آن کشیده خواهند شد.

اما اگر مدل پایه مک بوک پرو 2016 را خریداری کنید، همیشه جای خالی چیزی را احساس می کنید، و آن هم تاچ بار است. اگرچه این نوار ابزار کاربردی هنوز در مراحل اولیه توسعه قرار دارد، اما دیدیم که چه قابلیت های متنوع و متعددی در آن قابل تعبیه خواهد بود.

تاچ بار به کمک شرکای نرم افزاری اپل، مفهوم نمایشگر ثانویه را متحول خواهد ساخت و تجربه غنی تری را برای کاربر فراهم خواهد نمود. اما به هر حال خیلی ها با دیدن برچسب قیمتی 2400 دلاری روی مک بوک پرو 15 اینچ یا قیمت 1800 دلاری مدل 13 اینچی مجهز به تاچ بار، کمی به حساب و کتاب روی خواهند آورد.

به هر صورت، تصمیم گیری نهایی را زمانی می توان انجام داد که تست و مرور کاملی روی مک بوک پرو 2016 صورت گیرد، و کارشناسان و کاربران از قابلیت ها و ضعف های احتمالی این فناوری جدید آگاه شوند. این فرایند هم به زمان زیادی نیاز دارد، زیرا فعلاً فقط مدل پایه 13 اینچی آماده فروش بوده، و نمونه های مجهز به تاچ بار از ماه نوامبر عرضه خواهند شد.

این مقاله توسط امیر مستکین، مریم موسوی و حمید مقدسی نوشته شده است. 

The post appeared first on .

تولد دوباره مک بوک حرفه ای؛ آنچه باید درباره پیشرفته ترین کامپیوتر اپل بدانید

از محصولی که اپل معرفی کرد، مشخص است که این شرکت وقت زیادی برای طراحی مک بوک های جدیدش صرف کرده است. مک بوک حرفه ای، اولین بار در سال ۲۰۰۶ رونمایی شد و حالا تولد ده سالگی اش است. اپل تلاش کرده تا این کامپیوتر را در جشن تولدش، متحول کند.

MacBook Pro پرو امشب بالاخره پس از چهار سال با یک طراحی متفاوت رو به رو شد؛ این طراحی البته ارزان هم آب نمی خورد و برای داشتنش باید پول بیشتری خرج کنید.

حالا بالاخره نواری عجیب که شایع شده بود اپل آن را با نام «Magic Toolbar» معرفی می کند، از راه رسیده و اپل خیلی ساده آن را Touch Bar نامیده است؛ نواری که ارتفاعی ۶۰ پیکسلی دارد اما عرض آن به ۲۱۷۰ پیکسل می رسد.

اگر اپل به جای Touch Bar، نام «چاقوی سوئیسی لپ تاپ ها» را به این نوار می داد هم جای تعجبی وجود نداشت، چرا که همه کار برایتان انجام می دهد. از اسلاید های کنترل کننده بگیرید تا کلید های لمسی برای کنترل کلی سیستم و یا منوهای اختصاصی برای هر اپلیکیشن، که البته اکنون تنها در اپ های خود اپل یافت می شوند و در آینده توسعه دهندگان شخص ثالث باید آنها را در اپلیکیشن های خود اضافه کنند.

فیل شیلر در همین رابطه به CNet می گوید: «با این نوار می توانید به همه قابلیت هایی که قبلاً‌ داشتید، در قالبی ساده تر، جذاب تر و مناسب تر دست پیدا کنید.»

حق با شیلر است. می توانید تنها با کشیدن انگشت خود روی تاچ بار، منوی کم کردن صدا و نور را فراخوانی کرده و تغییرات مورد نظر را اعمال کنید. اما آیا این تغییر بارز، و سایر تغییراتی که در طراحی و سخت افزار مک بوک حرفه ای اعمال شده اند، توجیه کننده قیمت بالاتر این محصول هستند؟ بیایید کمی در مورد قیمت صحبت کنیم.

ظاهری جدید؛ قیمتی بالاتر

کافیست درب این لپ تاپ را باز کنید تا با حجم زیادی از اتفاقات تازه رو به رو شوید. حتی ترکپد و کیبورد هم بازطراحی شده اند. با این حال DNA این محصول حفظ شده و به سادگی می توانید متوجه شوید که با یک لپ تاپ حرفه ای رو به رو هستید، نه یک محصول تزیینی و کمرباریک مانند مک بوک ۱۲ اینچی.

نمونه ۱۳ اینچی مک بوک پرو تنها ۱۴.۹ میلیمتر ضخامت دارد در حالی که وزن آن ۱.۳۶ کیلوگرم است. ضخامت مدل ۱۵ اینچی به ۱۵.۵ میلیمتر می رسد و وزن آن هم ۱.۸ کیلوگرم اعلام شده. هر دو نسخه قبلی مک بوک پرو، ضخامتی ۱۸ میلیمتری داشتند و البته هر کدام دست کم ۲۰۰ گرم سنگین تر بودند.

حالا اپل جدا از رنگ نقره ای، این محصول را با رنگ خاکستری هم به فروش می رساند و آیا شما طرفداری از اپل را می شناسید که باز هم بخواهد مک بوک های جدید را با رنگ نقره ای بخرد؟ هر چند این خاکستری، خاطره مک بوک قدیمی، کلاسیک و مشکی رنگ را زنده نمی کند اما در هر صورت پس از سال ها یک انتخاب دیگر را هم در اختیار کاربران اپل قرار می دهد.

هر چه مک بوک پرو جذاب است، قیمتش می خواهد حال تان را بگیرد. ارزان ترین نسخه مجهز به تاچ بار که از سخت افزاری نه چندان حیرت انگیز بهره می برد و شامل پردازنده Core i5، رم ۸ گیگابایت و حافظه داخلی ۲۵۶ گیگابایت است، قیمتی ۱۷۹۹ دلاری دارد در حالی که نسخه ۱۵ اینچی با با قیمت پایه ۲۳۹۹ دلار عرضه می شود، هر چند که به کارت گرافیک AMD Radeon نیز مجهز گشته.

اپل می گوید که هر دو نسخه مک بوک پرو، دارای عمر باتری ۱۰ ساعته هستند که می توان گفت یک جهش بسیار کوچک در این زمینه، نسبت به مدل های قبلی بوده است. یکی از مهم ترین به روز رسانی ها، مربوط به پردازنده دستگاه می شود. جایی که اپل بالاخره سراغ چیپ های اسکای لیک رفته است. هرچند همین حالا، برخی لپ تاپ های ویندوزی هستند که از نسل هفتم پردازنده های اینتل، ملقب به کیبی لیک بهره می برند اما این چیپ ها عملکرد چندان بالاتری از نسل ششم نداشته اند. در نتیجه، حتی اگر اپل از نسل هفتم استفاده می کرد باز هم باز تفاوت چندانی در عملکرد به وجود نمی آمد. شاید عمر باتری اندکی بیشتر می شد.

از سوی دیگر رم دستگاه حالا سریع تر از نسخه های قبلی شده و ۲۱۳۳ مگاهرتزی است. حافظه SSD داخلی هم می تواند سرعتی معادل ۳.۱ گیگابایت در ثانیه را به ارمغان آورد.

اپل می گوید که نمایشگر این لپ تاپ هم حالا ۳۰ درصد کمتر از نسل قبلی انرژی مصرف می کند و ۲۵ درصد رنگ های بیشتری را هم به نمایش می کشد. این ها مشخصاتی هستند که شاید یک کاربر عادی در استفاده روزانه، چندان متوجه شان نشود ولی در هر صورت نشان می دهد که اپل، بهترین نوع از هر قطعه سخت افزاری را برای مک بوک حرفه ای خود به کار گرفته است.

نکته اینجاست که اپل حتی یک نسخه بدون تاچ بار را از این لپ تاپ عرضه می کند که ۱۴۹۹ دلار قیمت خورده است. به یاد بیاورید که اپل مک بوک پروی ۱۳ اینچی اش را در سال پیش با قیمت پایه ۱۲۹۹ دلار به فروش می رساند و حالا همان نسخه ای که با سخت افزارهای جدید به فروش می رسد، با این افزایش قیمت مواجه شده. هر طور که به قضیه نگاه کنید، نتیجه گیری این قسمت چنین است: لپ تاپ اپل در هر صورت گران شده. تفاوتی ندارد کدام مدل را انتخاب می کنید؛ در هر صورت در حال پرداخت پول زیادی برای هستید.

نمایشگر دوم

اضافه کردن نمایشگر دوم به لپ تاپ ها، ایده جدیدی نیست. مسئله اینجاست که تا کنونی شرکتی به شکل صحیح آن را اجرا نکرده بود. برای مثال برخی لپ تاپ های گیمینگ Razer مجهز به چنین قابلیتی در ترکپد خود بودند اما شرکت سازنده از نظر نرم افزاری چندان تلاشی برای بهینه سازی این ترکپد نکرده بود و از سوی دیگر، آن را در قسمت سمت راست لپ تاپ جای داده بود و استفاده عادی و غیر گیمینگ از آن تا حدی مشکل می شد.

شرکت ایسر هم یک محصول عجیب به نام Iconia 6120 را معرفی کرد که از دو نمایشگر ۱۴ اینچی بهره می برد. نمایشگر دوم، پایین نمایشگر اپل قرار می گرفت و در واقع در نقش کیبورد لمسی ظاهر می شد. استقبال از این محصول هم در حدی بود که هیچ وقت نسخه دومی از آن ندیدیم.

اما در مک بوک پرو، از یک ترکپد بسیار بزرگتر استفاده شده است. کمی بالاتر را که نگاه می کنید به کیبوردی می رسید که کلید هایش مکانیزم پروانه ای دارد. و سپس، نمایشگری دوم در بالای همین کیبورد جای گرفته و در واقع بین کیبورد و نمایشگر اصلی قرار گرفته و به شکل نرم افزاری هم تدارکات بسیار خاصی برایش دیده شده.

فیل شیلر در همین رابطه می گوید: «تصمیم گرفتیم کلیدهای فانکشن که بسیار قدیمی هستند را حذف کرده و در عوض از تکنولوژی جدیدی در این لپ تاپ استفاده کنیم. تکنولوژی مدرنی که می توان به راحتی در صورت نیاز تغییرش داد.»

حالا پس از حذف شدن کلید های فانکشن که می شد با آنها صدا، نور و موسیقی (یا ویدیو) را کنترل کرد، نمایشگری دومی به مک بوک پرو اضافه شده که در حالت عادی کنترل کننده همین چند مورد را نمایش می دهد.

زمانی که یک اپ دیگر مانند Photos، Mail یا سافاری را باز کنید، دستوراتی که در تاچ بار قابل مشاهده هستند، تغییر می کنند. اگر اپلیکیشن Messages را در مک بوک باز کنید، ردیفی از اموجی ها را مشاهده خواهید کرد که می توانید به راحتی با لمس هر یک، ارسالش کنید.

اپلیکیشن های دیگر، به مرور تاچ بار را پیشتیبانی خواهند کرد. برای مثال ادوبی فوتوشاپ یکی از آنهاست. باید دید سایر اپ های شخص ثالث مانند اسپاتیفای با این تاچ بار چه خواهند کرد.

«کریگ فدریگی»، معاون ارشد بخش نرم افزار در اپل، به CNet می گوید: «برخی ویژگی های عالی نرم افزارها، معمولا در بین لایه هایی از منوهای کاربری پنهان می شوند که کاربر به راحتی به آنها دسترسی ندارد. تاچ بار می تواند همین ویژگی ها را خیلی ساده در برابر کاربر قرار دهد.»

شاید تا کنون متقاعد شده باشید که تاچ بار آنقدرها هم که در ابتدا به نظر می رسید، بد نیست. خبر خوب دیگر اینکه کلید اسکیپ هم در همان جایی که بوده، حضور دارد. البته به شکل مجازی و لمسی.

بخش سمت راست تاچ بار، میزبان سنسور اثر انگشتی است که اپل پیشتر در آیفون و آیپد قرار داده بود؛ سنسوری که اکنون راه خود را به مک هم باز کرده. می توانید با استفاده از این حسگر، بدون وارد کردن رمز عبور وارد محیط کاربری کامپیوتر خود شوید یا با Apple Pay پرداخت داشته باشید. اپل همچنین از اضافه شدن چیپ امنیتی T1 خبر داد که محافظت از داده ها را بر عهده دارد. البته این چیپ بیشتر به پردازنده مرکزی مک بوک متکی است اما در هر صورت وجود داشتنش، امنیت دیجیتالی بالاتری را در مک بوک تضمین می کند.

نکته جالب دیگر در مورد وجود سنسور اثر انگشت در مک بوک پرو این است که با وارد کردن اثر انگشت جدید، کاربری دیگر به راحتی می تواند وارد پروفایل خودش بشود. در این حالت، پروفایلی که در آن حضور داشتید Log Out گشته و سیستم وارد پروفایل شخص دیگر می شود.

ترکپد با ابعاد دوبرابری

تاچ پد دستگاه که همچنان از تکنولوژی فورس تاچ اپل بهره می گیرد حالا محدوده ای دو برابر میزان میزان قبل را به خود اختصاص داده است؛ ترکپدی بزرگ که کاملا فضای جلویی کیبورد را اشغال کرده و بعد از باز کردن درب دستگاه توجه را به خود جلب می کند. این قسمت را همچنین می توان چالشی تازه برای دیگر محصولات رقیب دانست که باید از این پس خود را با آن وفق داده و استاندارد تازه ای را به عنوان معیار برای خود انتخاب نمایند که اپل تعریف کرده است.

درست مانند تاچپدهای موجود در نسل قبلی مک بوک پرو و مک بوک 12 اینچی (باید اشاره نماییم که اپل دوست دارد این بخش را ترکپد و نه تاچپد بنامد)، در این محصول نیز حسگرهایی در زیر چهار کنج پد شیشه ای دستگاه تعبیه شده است.

این یعنی پد مک بوک جدید دیگر کلیک نمی خورد و در مقابل بازخوردی از جنس فورس تاچ دارد. در واقع حسی که کاربر در زمان استفاده از این بخش دستگاه می گیرد شبیه به کلیک روی یک پد تاچ است منتها با این تفاوت که به شما امکان می دهد با فشردن بیشتر شیشه، در کمترین زمان ممکن مثلا یک ویدیو را برای فرد مورد نظرتان ارسال نمایید. این ترکپد همچنین حجم کمتری را نسبت به نسخه های قبلی اشغال می کند و به همین خاطر بدنه دستگاه ضخامت کمتری نسبت به گذشته پیدا کرده. از همین رو اپل از این پس آن را در تمامی لپ تاپ های تولیدی اش به خدمت می گیرد البته به غیر از مدل ایر!

با در نظر داشتن آنچه گفته شد سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که در صورت برخورد تصادفی کف دست با ترکپد، حسگرها چطور قادر به تشخیص و تمیز دادن هستند؟

Federighi در پاسخ به این سوال که در ذهن بسیاری از حاضران سالن و البته مخاطبان کنفرانس امشب در سرتاسر دنیا شکل گرفته بود اعلام نمود که نرم افزار عدم قبول فرامین کف دست یا  palm rejection software پیشتر به بهترین شکل ممکن برای جلوگیری از بروز خطا در ترکپد بهینه سازی شده است و عملکرد آن به مراتب از آنچه در مک بوک پروی سال 2012 به خدمت گرفته شده بود بهتر است.

او در ادامه گفت: من نمی دانم که آیا الگوریتم هایمان نیز نسبت به نسل قبل تغییر یافته اند یا خیر که البته این کار ضرورت داشته. ما در واقع هرآنچه ممکن بوده انجام داده ایم تا این نرم افزار را بهبود بدهیم هرچند که الگوریتم های قدیمی هم از عهده انجام کار بر می آمدند.

کیبورد

درست در بالای این ترکپد کیبورد دستگاه قرار دارد که احتمالا در روزهای آتی به موضوع داغ محافل تکنولوژی دنیا بدل می گردد.

آنها که با مک بوک 12 اینچی آشنایی دارند بهتر می دانند که تغییرات اعمال شده از سوی اپل چه هستند. کیبوردی که در جدیدترین نسخه از مک بوک به خدمت گرفته شده است از مکانیزم اصطلاحا «پروانه ای» اپل استفاده می کند که حرکت کم عمق تر دکمه ها و بدنه ای باریک برای دستگاه را به ارمغان می آورد.

البته استفاده از دکمه هایی با عمق حرکتی پایین در مک بوک پرو 12 اینچی کاملا عقلانی بوده اما برای کاربران نسخه پرو که با حس حرکت عمیق دکمه ها آشنا هستند و بازخورد کلیک فیزیکی دکمه های آن از جمله مطلوب ترین تجربیاتشان از کار با مک بوک های فعلی است کمی شگفت آور است.

پس طبق آنچه گفته شد کیبورد مورد استفاده در مک بوک پرو جدید دکمه هایی با همان عمق اندک حرکت مک بوک 12 اینچی دارد با این همه، حس تازه ای که کار کردن با این دکمه ها به کاربر می دهد و صدای کلیکی که از آنها برخاسته می شود همگی تجربه ای خوشایندتر را به کاربر القا خواهند کرد. البته آنها که از نزدیک فرصت کار کردن با این دکمه ها را پیدا کردند معتقدند که تجربه شان بسیار شبیه به حسی بوده که با مک بوک 12 اینچی داشته اند و البته کاملا متفاوت از دکمه های  مورد استفاده در مک بوک پرو فعلی که در بازار به فروش می رسد.

در واقع بعد از کارکردن با این کیبورد حس رضایت بخشی که حین کار با دکمه های بزرگ مک بوک پرو نصیبتان می شد را نخواهید داشت در مقابل اما تایپ کردن با آن، صدای کمتری را تولید می کند و از ظرافت بیشتری برخوردار خواهد بود. اگر مک بوک های قدیمی را دیده باشید متوجه می شوید که سطح دکمه های آنها اندکی بالاتر از بدنه است حالا اما اختلاف سطح این دو به کمترین میزان خود رسیده است.

اگر بخواهیم به صورت خلاصه بگوییم حسی که کیبورد جدید در اختیارتات قرار خواهد داد یکی از مواردی است که احتمالا شما را از خرید دستگاه منصرف می کند.

مشکل پورت

هر زمان که یکی از شرکت های تولید کننده لپ تاپ پورت یا کانکتوری را از روی محصولات تولیدی اش حذف می کند (با این توجیه که انجام امور مختلف بدون آن نیز ممکن است) کاربران به خاطر از دست رفتن انعطاف پذیری گجت لب به گلایه می گشایند و در مقام سرزنش شرکت سازنده بر می آیند. اما بعد از گذشت اندک زمانی عموم کاربران به این نتیجه می رسند که تصوراتشان از باب کم شدن کاراریی دستگاه اشتباه بوده و پیروان مکتب ساده گرایی و به طور مشخص طراحان دستگاه بهترین استراتژی را اتخاد کرده اند.

همانطور که احتمالا می دانید در لپ تاپ های مرسوم ویندوزی خبری از جک اترنت و حتی درایو های اپتیکال نیست. قبل از این اتفاق نیز سایر پورت های غیر ضروری از بدنه این دستگاه های حذف شد تا اینکه گلچینی از بهترین موارد روی آنها باقی ماند.

حتما تایید می کنید گه ترند حذف پورت ها و در نهایت رسیدن به USB-C از مک بوک 12 اینچی آغاز شد که قادر است فرایند انتقال داده ها را با سرعت تاندربولت انجام دهد و قابلیت اتصال به برق را هم دارد و حتی به لطف آداپتورهای جداگانه می توان پشتیبانی از درایوهای USB، خروجی HDMI و هرچیز دیگری را به آن اضافه نمود.

در مک بوک پرو جدید، اپل تعداد پورت های USB-C را به دو برابر میزان سال قبل رسانده و حالا با چهار عدد از آن روبرو هستیم؛ دو عدد در هر کدام از طرفین (البته اشاره نماییم که مدل پایه پرو 13 اینچی از این قاعده تبعیت نمی کند و تنها دو عدد از این پورت را با خود به همراه دارد) و به جز این چهار مورد خبری از هیچ پورت دیگری نیست.

از دیگر امکانات غایب در مک بوک 12 اینچی می توان به آداپتور دوست داشتنی MagSafe اشاره کرد و حالا کوپرتینویی ها همین استراتژی را در خصوص نسخه جدید پرو به کار برده اند چراکه پورت USB-C از پس شارژ دستگاه نیز بر می آید.

البته باید اشاره کنیم که اپل کاربرانش را صرفا هم محدود به این پورت نکرده و یک جک هدفون نیز روی بدنه دستگاه به چشم می خورد؛ همان بخشی که چندی قبل از روی بدنه آیفون 7 حذف گردید و حالا بار دیگر در مک بوک پرو حاضر شده.

شیلر در این باره می گوید: ما کاربران زیادی داریم که از آمپلی فایر یا اسپیکرهای استودیو استفاده می کنند و باور داریم که بالاخره باید به سمت و سوی استفاده از هدفون های وایرلس برویم اما جک صدا روی یک سیستم دسکتاپی قطعا کاربردهای زیادی دارد و به همین خاطر از حذف آن منصرف شدیم.

تکاملی که بیش از یک دهه طول کشید

این تغییر در طراحی مک بوک اما حاصل تصمیمی  یک شبه نیست و دست کم در بازه زمانی ده ساله حاصل شده. ظرف یک دهه اخیر، خانواده مک بوک به نوعی معیار برای تعریف مشخصات یک لپ تاپ هم در میان کاربران و هم شرکت های سازنده بدل شدند و تمایز فاحش آنها از سایر رقبا باعث شده که تشخیص شان به راحتی برای همه ممکن باشد.

به همین خاطر اگر دقت کرده باشید از اواسط دهه 2000 میلادی تا الان، هر زمان که قرار بوده در فیلم یا برنامه از یک لپ تاپ به نمایش در بیاید کارگردان ترجیح داده از مک بوک پرو یا محصولی نقره ای رنگ با شکل و شمایل شبیه به آن بهره بگیرد.

بدنه آلومینیومی این دستگاه، طراحی ساده آن و لوگوی زیبایی که روی درب آن کار شده و با روشن شدن دستگاه می درخشد همگی وجوه تمایزی هستند که این خانواده را شاخص می کنند.

مک بوک پرو، پادشاه دنیای لپ تاپ ها؟

معمولاً اگر از افراد حرفه ای بپرسید «چه لپ تاپی بخرم؟» پاسخ اکثر آنها مک بوک پرو 13 اینچی خواهد بود. ابعاد این لپ تاپ بسیار مناسب است و تقریباً تمامی کاربردها را پوشش می دهد، ضمن اینکه از نظر کارآیی نیز طی 10 سال گذشته به گزینه اول بسیاری از کاربران، از جمله ایده پردازان حرفه ای تبدیل شده.

البته اگر دستگاهی مخصوص اجرای بازی های کامپیوتری نیاز دارید، یا می خواهید کمتر هزینه کرده و قصد سرمایه گذاری درازمدت ندارید، یا اینکه صرفاً به نمایشگرهای لمسی، کیبورد جداشدنی یا بسیاری قابلیت های دیگر که در مک بوک یافت نمی شود، علاقه مند هستید، آنگاه چاره ای ندارید جز اینکه به سراغ دیگر محصولات ساخت شرکت هایی همچون ایسر، ایسوس، دل، اچ پی، لنوو، ریزر، سامسونگ و غیره بروید.

جالب اینکه بسیاری از تولیدکنندگان کامپیوترهای شخصی فوق، محصولاتی بسیار نزدیک به نقاط قوت مک بوک پرو ارائه کرده اند که از آن جمله می توان به نمایشگرهایی با رزولوشن بسیار بالا، پردازنده های قدرتمند، و حتی تاچ پد فوق العاده اشاره کرد.

در این میان گزینه هایی همچون XPS 13 از کمپانی دل، Swift 7 ساخت ایسر، و محصولات Spectre اچ پی یا ThinkPad X1 لنوو به چشم می خورند، که همگی محصولات فوق العاده ای هستند، اگرچه هیچکدام را به طور کامل نمی توان جایگزین جدی مک بوک پرو محسوب کرد.

کدام نمونه اش را بخریم؟

به نظر می رسد منطقی ترین گزینه، مدل پایه مک بوک پرو 2016 باشد. اگرچه این مدل فاقد تاچ بار است، اما تمامی ویژگی های نوین دیگر در آن دیده می شود که از آن جمله می توان به طراحی باریک تر و سبک تر، کیبورد و تاچ پد جدید، و نمایشگری با روشنایی بیشتر اشاره کرد.

اپل قصد دارد این محصول را به گزینه پرطرفدار بازار بدل کند، و بسیاری از خریداران که به دنبال دستگاهی با ابعاد و وزن مک بوک ایر، اما سخت افزار بهتر و نمایشگر رتینا هستند، به سمت آن کشیده خواهند شد.

اما اگر مدل پایه مک بوک پرو 2016 را خریداری کنید، همیشه جای خالی چیزی را احساس می کنید، و آن هم تاچ بار است. اگرچه این نوار ابزار کاربردی هنوز در مراحل اولیه توسعه قرار دارد، اما دیدیم که چه قابلیت های متنوع و متعددی در آن قابل تعبیه خواهد بود.

تاچ بار به کمک شرکای نرم افزاری اپل، مفهوم نمایشگر ثانویه را متحول خواهد ساخت و تجربه غنی تری را برای کاربر فراهم خواهد نمود. اما به هر حال خیلی ها با دیدن برچسب قیمتی 2400 دلاری روی مک بوک پرو 15 اینچ یا قیمت 1800 دلاری مدل 13 اینچی مجهز به تاچ بار، کمی به حساب و کتاب روی خواهند آورد.

به هر صورت، تصمیم گیری نهایی را زمانی می توان انجام داد که تست و مرور کاملی روی مک بوک پرو 2016 صورت گیرد، و کارشناسان و کاربران از قابلیت ها و ضعف های احتمالی این فناوری جدید آگاه شوند. این فرایند هم به زمان زیادی نیاز دارد، زیرا فعلاً فقط مدل پایه 13 اینچی آماده فروش بوده، و نمونه های مجهز به تاچ بار از ماه نوامبر عرضه خواهند شد.

این مقاله توسط امیر مستکین، مریم موسوی و حمید مقدسی نوشته شده است. 

The post appeared first on .

تولد دوباره مک بوک حرفه ای؛ آنچه باید درباره پیشرفته ترین کامپیوتر اپل بدانید

گران ترین پرداخت درون برنامه ای؛ یک میلیون دلار برای خرید استون مارتین

گران ترین پرداخت درون برنامه ای؛ یک میلیون دلار برای خرید استون مارتین

سیستم پرداخت درون برنامه ای و میکروترنسکشن های آشنای امروزی معمولاً برای آزادسازی یا خریداری بخش های جدیدی از یک بازی یا برنامه استفاده می شود. اما شرکت حراجی اتومبیل Coys of Kensington، در کشور انگلستان یک اتومبیل را از طریق بستر Apple Pay به فروش رسانده است.

آن هم نه هر اتومبیلی، بلکه خودروی تاریخی استون مارتین تولید شده در سال 1964، با قیمت یک میلیون دلار. این اتفاق بدون تردید بزرگترین پرداخت درون برنامه ای انجام شده در تاریخ محسوب می شود و به نوع خود رکوردی برای اپل پی به ثبت رسانیده است.

اتومبیل مورد بحث که DB5 نام دارد در بخش تجاری نمایشگاه خودروی پاریس 2016 () به نمایش در آمده بود و سپس از طریق نرم افزار اجتماعی Vero روی سیستم عامل iOS، با قیمت 1 میلیون دلار به فروش گذاشته شده بود.

اتومبیل مورد بحث که قدمتی 50 ساله دارد، یکی از معدود نمونه های DB5 بوده که پای به بازار عمومی انگلستان گذاشته و دارای پوشش داخلی و حرفه ای منحصر به فرد و لوکسی است. این خودرو برای 20 سال بدون استفاده در گاراژی نگهداری شده و از نظر موتوری توسط صاحب قبلی بازسازی گشته است.

حالا فرد ناشناسی با کلیک روی گزینه Buy Now در پروفایل حراجی Coys در اپلیکیشن Vero دست به ثبت رکوردی تاریخی زده تا بزرگترین پرداخت درون برنامه ای تاریخ صورت بگیرد. شاید این آغازگر راه باشد و در آینده شاهد گسترش بسترهای پرداختی اپل و گوگل در زمینه تبادلات مالی وسیع تری باشیم.

The post appeared first on .

گران ترین پرداخت درون برنامه ای؛ یک میلیون دلار برای خرید استون مارتین

سیستم پرداخت درون برنامه ای و میکروترنسکشن های آشنای امروزی معمولاً برای آزادسازی یا خریداری بخش های جدیدی از یک بازی یا برنامه استفاده می شود. اما شرکت حراجی اتومبیل Coys of Kensington، در کشور انگلستان یک اتومبیل را از طریق بستر Apple Pay به فروش رسانده است.

آن هم نه هر اتومبیلی، بلکه خودروی تاریخی استون مارتین تولید شده در سال 1964، با قیمت یک میلیون دلار. این اتفاق بدون تردید بزرگترین پرداخت درون برنامه ای انجام شده در تاریخ محسوب می شود و به نوع خود رکوردی برای اپل پی به ثبت رسانیده است.

اتومبیل مورد بحث که DB5 نام دارد در بخش تجاری نمایشگاه خودروی پاریس 2016 () به نمایش در آمده بود و سپس از طریق نرم افزار اجتماعی Vero روی سیستم عامل iOS، با قیمت 1 میلیون دلار به فروش گذاشته شده بود.

اتومبیل مورد بحث که قدمتی 50 ساله دارد، یکی از معدود نمونه های DB5 بوده که پای به بازار عمومی انگلستان گذاشته و دارای پوشش داخلی و حرفه ای منحصر به فرد و لوکسی است. این خودرو برای 20 سال بدون استفاده در گاراژی نگهداری شده و از نظر موتوری توسط صاحب قبلی بازسازی گشته است.

حالا فرد ناشناسی با کلیک روی گزینه Buy Now در پروفایل حراجی Coys در اپلیکیشن Vero دست به ثبت رکوردی تاریخی زده تا بزرگترین پرداخت درون برنامه ای تاریخ صورت بگیرد. شاید این آغازگر راه باشد و در آینده شاهد گسترش بسترهای پرداختی اپل و گوگل در زمینه تبادلات مالی وسیع تری باشیم.

The post appeared first on .

گران ترین پرداخت درون برنامه ای؛ یک میلیون دلار برای خرید استون مارتین