Tagبررسی بررسی

بررسی Call of Duty: Modern Warfare Remastered؛ الماس تراشیده [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی Call of Duty: Modern Warfare Remastered؛ الماس تراشیده [به همراه بررسی ویدیویی]

سال 2007 کمپانی کمپانی اینفینیتی وارد، دنیای بازی های تیراندازی اول شخص را با عنوانی جدید متحول کرد که دیدگاه و رویکرد کلی مخاطب را نسبت به جنگ در صنعت گیم تغییر داد. از هر جنبه ای که می توان تصور داشت، نخستین کال آو دیوتی مدرن وارفر گیمر را به راحتی راضی می کرد.

همانطور که به خاطر داریم، این بازی توانست به یکی از موفق ترین و البته به یاد ماندنی ترین عناوین تاریخ صنعت بازی های ویدیویی تبدیل شود. دلیل آن هم در گیم پلی سریع، تاکتیکی و به شدت اعتیاد آوری خلاصه می شد که در کنار مولتی پلیری فوق جذاب، بی نقص و کامل بود.

به علاوه غنای روایت داستانی و ماجراهای تلخ و سرد جنگ های امروزی و درگیری های غرب و شرق، در کنار به تصویر کشیدن برخی از احساسی ترین لحظاتی که تاکنون به چشم یک بازیکن دیده شده بود، تجربه ای ناب و برای تاکیدی مجدد، به یاد ماندنی بر جای گذاشت.

بررسی ویدیویی دیجیاتو

شاید باور کردن این مسئله کمی دشوار باشد که نزدیک به یک دهه از انتشار این بازی سپری شده و حالا در تولد 9 سالگی کال آو دیوتی مدرن وارفر، به لطف انتشار اینفینیت وارفر (بررسی دیجیاتو) نسخه ریمستر یکی از محبوب ترین بازی های این ژانر را در اختیار داریم.

به موجب تقاضای بیش از اندازه هواداران و حتی جمع آوری عریضه بلند بالایی توسط گیمرها، اینفینیتی وارد با همکاری استودیو ریون سافتور (که طراحی بخش مولتی پلیر نسخه های متعددی از این بازی را برعهده داشته، مراحل توسعه کال آو دیوتی مدرن وارفر ریمستر را از اوایل سال 2015 آغاز کرد.

در حالی که هیچ تاریخ مشخصی برای انتشار این بازی در دسترس نبود، اکتیویژن در طی نمایشگاه E3 2016 و بعد از رونمایی رسمی از گیم پلی اینفینیت وارفر، نسخه ریمسر مدرن وارفر دوست داشتنی را به نمایش در آورد تا همزمان با روایت فضایی اینفینیتی وارد، پای به بازار بازی های ویدیویی بگذارد.

اگر بخواهیم اشاره کوتاهی به حواشی پیرامون عنوان سال 2016 کال آو دیوتی داشته باشیم؛ اغلب مخاطبین از سفر داستان اینفینیت وارفر به آینده و حال و هوای تخیلی و کهکشانی آن به شدت ناراضی بودند و اعتراضات خود را از طرق مختلف به گوش سازندگان رساندند.

مسئله ای که خصوصاً با رویکرد تازه ی بازی بتلفیلد و رجوع به محتوای جنگ جهانی اول، می تواند موفقیت و فروش اینفینیت وارفر را تحت شعاع قرار داده و حتی شکست آن را رقم بزند. بنابراین چاره ای که به ذهن مخاطبین خطور کرد، گنجاندن مدرن وارفر ریمستر مورد انتظار به عنوان بسته ای اجباری برای بازی اینفینیت وارفر بود.

به صورت واضح تر، برای تجربه کال آو دیوتی مدرن وارفر ریمستر، می بایست حتماً یکی از نسخه های لگاسی، دیجیتال دلوکس و لگاسی پروی کال آو دیوتی اینفینیت وارفر، را تهیه نمایید. کسانی هم که نسخه دیسکی بازی را بخرند و کد دیجیتالی مدرن وارفر را به اختیار در آورند، باید دیسک اینفینیت وارفر را داخل دستگاه نگه دارند.

اولین چیزی که با تجربه کال آو دیوتی مدرن وارفر ریمستر حس می کنیم، بازگشت به تجربه ای بی نظیری است که این بار با گرافیکی فوق العاده و چشم نواز و همینطور گیم پلی بهینه شده همراه شده است.

تک تک جزئیات و بافت های بازی با کیفیت و عمق بهترین طراحی گردیده، کاراکترها از نو مدل سازی شده اند، افکت های تصویری و جلوه های بصری متعددی به آن افزوده شده و انیمیشن ها نسبتاً بهتر پیاده سازی شده اند. اما یقیناً مهم ترین دستاوردی که بازسازی این بازی به ارمغان آورده، نورپردازی فوق العاده ای است که با تلاش های تحسین برانگیز ریون سافتور در حد و اندازه های یک بازی تراز اول جدید ظاهر شده.

بدون شک بیشترین نمود گرافیک ارتقا یافته ی مدرن وارفر ریمستر، در بخش داستانی دیده می شود؛ جایی که یاران کاپتین پرایس دوست داشتنی و خاطره انگیز در قالب نیروهای امریکایی در نقاط مختلف جهان دست به انجام چند عملیات مهم می زنند.

همانطور که طبیعتاً انتظار نمی رود، خط داستانی بازی بدون هیچ تغییری باقی مانده و با تجربه نزدیک به 6 الی 7 ساعت (بسته به درجه سختی انتخاب شده توسط گیمر) می توان آن را به اتمام رساند. در نتیجه طبق معمول تغییرات مهم و اساسی را می توان در جنبه های گرافیکی، گیم پلی و افزوده شدن چند المان کوچک کالکتیبل خلاصه نمود.

اگر بخش تک نفره مدرن وارفر سال 2007 را به عنوان یک انقلاب در این سبک بدانیم، گیم پلی ساده اما انعطاف پذیر آن همراه با طراحی بسیار خوب مراحل و تنوع سلاح ها و سرعت و تاکتیک روان آن، تجربه ای به شدت مفرح و هیجان انگیز برای مخاطب به ارمغان می آورد.

شاید در نگاه اول لمس بهینه سازی های اعمال شده در گیم پلی نسخه ریمستر مدرن وارفر دشوار باشد، اما کافی است برای دقایقی نسخه سال 2007 را تجربه کنید تا به کیفیت آن پی ببرید. کاملاً مبرهن است که ریون سافتور قصد داشته با حفظ تمام المان های دوست داشتنی و آشنای این بازی، برخی از تکنولوژی های روز صنعت گیم را در آن وارد سازد.

به خصوص با در نظر داشتن الزام رزولوشن 1920 در 1080 پیکسل و پردازش تصاویر 60 فریم بر ثانیه، کال آو دیوتی مدرن وارفر ریمستر تا حد قابل قبولی انتظارات را برآورده ساخته و حتی امکان تجربه ی آن روی کنسول جدید پلی استیشن 4 پرو (بررسی و جعبه گشایی دیجیاتو) می تواند به مراتب گرافیک بالاتری را در ابعاد 4K جلوی چشمانمان قرار دهد.

از منظر گرافیکی، به سادگی می توان گفت مدرن وارفر ریمستر پا را فراتر از ارتقا گذاشته و با یک بازسازی تمام و کمال طرف هستیم؛ چراکه ریون سافتور و اینفینیتی وارد عمیقاً روی آن کار کرده و عنوانی که نزدیک به یک دهه عمر دارد را به شمایل به روز تبدیل نموده اند.

در این بازی مدل سازی کاراکتر ها بسیار واقعی تر انجام شده و با افزوده شدن موشن جدید انیمیشن ها، بسیار روان تر و جذاب تر به نظر می رسد. علاوه بر این دیگر خبری از گوشه های بریده بریده و آنتی آلیاسینگ ضعیف محیط و اجسام مختلف نیستیم و عمق و کیفیت بافت جزئیات فضای پیرامون، در قیاس با نسخه استاندارد جهشی شگفت انگیز داشته اند.

بازخورد انفجارها و درگیری ها روی مناطق مختلف و تاثیر سیستم آب و هوایی در نبردهای شهری یا جنگلی، عملاً فضایی نوین را بر مدرن وارفر ریمستر حاکم کرده و همانطور که گفته شد، به راحتی می تواند با عناوین جدید و نوپا رقابت نماید.

مکانیزم نورپردازی شگفت انگیز و سایه زنی به روز مدرن وارفر ریمستر، تمام تجربیات یک دهه از پیشرفت های صنعت گیم را به همراه داشته و هر سلیقه ی سخت گیر و پرتوقعی را می تواند راضی کند. خصوصاً هنگامی که با سیستم صداگذاری پیشرفته و موسیقی بی نظیر و به یاد ماندنی آن همراه شده و یکی از فوق العاده ترین نوستالژی های سال های اخیر زندگی بازیکنان جهان را رقم می زند.

هرچند گفتنی است برخی از فاکتورهای مهم یک بازی شوتر مثل اسلحه و تجهیزات جنگی، متاسفانه، ارتقای چندانی به خود ندیده و همچون گذشته ی عنوان کال آو دیوتی، شاهد کاستی های سازندگان در طراحی مکانیزم های عملکرد و گرافیک جنگ افزارها هستیم؛ مسئله ای که همواره مورد مؤاخذه طرفداران قرار گرفته و توسط طرفداران بتلفیلد (که تمرکز ویژه ای روی جزئیات اسلحه و امثالهم دارد) تحقیر شده است.

ناگفته نماند اینفینیتی وارد در کنار کامل بخش داستانی بازی، 10 نقشه پرطرفدار و محبوب قسمت مولتی پلیر نسخه اصلی مدرن وارفر را به طور تمام و کمال و البته همراه با ارتقای گیم پلی و گرافیک در نسخه ریمستر درج کرده و 6 نقشه دیگر آن تا پایان ماه دسامبر سال 2016، به صورت رایگان منتشر خواهد شد.

بدون تردید بازسازی یکی از بهترین بازی های تاریخ ژانر شوتر برای پلی استیشن 4، اکس باکس وان و پی سی، در حین حفظ تمام المان های بی نظیر و با کیفیت نسخه استاندارد، خط داستانی به یاد ماندنی و افسانه ای و فرصت تجربه ساعت ها مولتی پلیر مفرح و هیجان انگیز، یکی از ایده های تحسین برانگیزی است که رویای بسیاری از گیمرهای دنیای بازی های ویدیویی را به واقعیت تبدیل کرده است.

هرچند که عدم توانایی تهیه مستقل کال آو دیوتی مدرن وارفر ریمستر، مسئله ای است که بعضاً موجب آزردگی خاطر کسانی می شود که به هر دلیلی تمایلی برای تهیه اینفینیت وارفر نداشته یا حتی از قبل نسخه معمولی آن را در اختیار داشته اند. ولی جدا از این مبحث، مدرن وارفر ریمستر را می توان الماسی در بین بازی های نسل هشتم دانست که تجربه آن را به هر دو دسته از گیمرهایی که نسخه سال 2007 را تجربه کرده اند یا خیر، توصیه می شود.

The post appeared first on .

بررسی Call of Duty: Modern Warfare Remastered؛ الماس تراشیده [به همراه بررسی ویدیویی]

دانلود برنامه ایمو

بررسی هدست PlayStation VR؛ رویای آزادی [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی هدست PlayStation VR؛ رویای آزادی [به همراه بررسی ویدیویی]

لوییس کارول، نویسنده نام آشنای کتاب «آلیس در سرزمین عجیب» اعتقاد دارد که «خیال پردازی، تنها سلاح ما برای مبارزه با واقعیت است»؛ گفته ای که شاید نزدیک به صد و پنجاه سال پیش بیان شده باشد، اما برای انسان مدرن و امروزی که خود را محبوس در قفسی طلایی می یابد، مفهومی دوچندان یافته است.

هر یک از ما ممکن است به نوبه خود، دنبال راه هایی برای فرار از واقعیت و یافتن ذره ای آرامش باشیم. در حالی که امروزه فیلم ها و بازی های ویدیویی به اصلی ترین پناه مردم برای خالی کردن ذهن از تمام مشکلات تبدیل شدند، حالا تکنولوژی واقعیت مجازی از راه رسیده تا با بردن مردم به جهانی خیالی، نه تنها پرده دنیای واقعی را برای دقایقی چند از مقابل چشمان کنار بزند، بلکه شکل تازه ای از سرگرمی را ارائه دهد.

بعد از عرضه هدست های واقعیت مجازی آکیلس ریفت و HTC Vive طی اوایل سال جاری میلادی، کمپانی سونی هم که مدت ها پیش از برنامه هایش برای عرضه هدست مشابهی برای کنسول پلی استیشن 4 خبر داده بود، بالاخره دست به کار شده و PlayStation VR را به دست مشتریان رسانده است.

واقعیت مجازی چیست؟

برخلاف تصور بسیاری، واقعیت مجازی تکنولوژی چندان جدیدی نیست و کمپانی های مختلف سعی داشته اند طی چند دهه اخیر، آن را به اشکال متفاوت به دست مردم برسانند. شاید مشهورترین مثال برای این مسئله، پلتفرم Virtual Boy کمپانی نینتندو باشد که در سال 1995 میلادی معرفی شد و تجربه ای بسیار ابتدایی از واقعیت مجازی را به مردم ارائه می داد.

واقعیت مجازی همانطور که از نامش پیدا است، کاربر را به جهانی کاملاً متفاوت با دنیای واقعی می برد؛ این مهم با قرار دادن نوعی هدست روی سر و چندین سنسور مختلف برای ردیابی حرکت سر و ارائه بازخورد مناسب در جهان مجازی صورت می گیرد تا تجربه حضور در آن دنیا، به واقع گرایانه ترین شکل ممکن القا شود.

واقعیت مجازی در حال حاضر مثل هر تکنولوژی نوپای دیگر، نواقص خاص خود را دارد که بعید است تا چند سال آینده برطرف گردند؛ هرچند که روند برطرف سازی آنها از مدت ها پیش آغاز شده است. مشکلاتی از قبیل باسیم بودن هدست ها و کیفیت پایین برخی از عناوین برخی از مهم ترین نواقص فعلی هستند.

باید در نظر داشت که واقعیت مجازی، از اساس با تکنولوژی دیگری تحت عنوان «واقعیت افزوده» تفاوت دارد. در واقع واقعیت افزوده، کاربر را به دنیایی کاملاً متفاوت نمی برد، بلکه لایه هایی دیجیتالی را روی دنیای واقعی، مثلا میز تحریرتان، بازتاب می دهد. در مقابل، واقعیت مجازی به کلی کاربر را به دنیای دیگری می برد و امکان مشاهده حتی بخشی از دنیای واقعی در آن وجود ندارد.

میان رده ای در پوستین پرچمدار

تا پیش از عرضه پلی استیشن وی آر، هدست های واقعیت مجازی در دو دسته بندی ارزان قیمت (مانند Gear VR) و پریمیوم (مانند آکیلس ریفت) جای می گرفتند. اما با عرضه هدست سونی، بالاخره شاهد دسته بندی میان رده ای نیز هستیم که طبیعتاً قیمت کمتری نسبت به هدست های پریمیوم دارد و تجربه ای به مراتب باورپذیرتر و جذاب تر نسبت به هدست های مبتنی بر موبایل ارائه می دهد.

در حالی که آکیلس ریفت و HTC Vive به ترتیب با قیمت 600 و 800 دلار به فروش می رسند، هدست پلی استیشن وی آر قیمتی معادل 400 دلار دارد که البته با حباب قیمت فعلی بازار ایران، تا 3 میلیون تومان هم فروخته می شود.

در همین حال، از آنجایی که برای راه اندازی هدست نیازمند یک کنسول پلی استیشن 4، دوربین پلی استیشن و دو کنترلر موو نیز هستید، این قیمت می تواند تا 860 دلار افزایش یابد؛ گفتنی است که کنترلرهای 50 دلاری موو، گزینه ای دلخواه به شمار می روند و امکان تجربه بسیاری از بازی ها به کمک کنترلر DualShock 4 فراهم است، اما برای برخی دیگر از بازی ها، کنترلرهای موو جزو ملزومات هستند.

اولین نکته ای که با تهیه پلی استیشن وی آر، توجه را به خود جلب می کند، کیفیت بالای ساخت و مواد به کار رفته در هدست سونی است. پلی استیشن وی آر از دو بخش مجزا تشکیل شده که یکی از آنها در قالب باند پشتی و دیگری در قالب نقاب ظاهر می شود. هر دو بخش از پلاستیک باکیفیتی ساخته شده اند و تنظیم شان روی سر، با دیگری تفاوت دارد تا بتوانید آن را به بهترین شکل ممکن روی سر قرار دهید.

در وسط باند پشتی، دکمه ای قرار گرفته که با افزایش طول هدست، امکان قرار دادن آن روی سر را فراهم می آورد. از طرف دیگر، دکمه ای نیز در بخش زیرین نقاب جای گرفته که میزان فاصله هدست با چشم به کمک آن تنظیم می شود. امکان تنظیم نقاب، یکی از نکات مهم طراحی هدست پلی استیشن به شمار می رود چرا که بدون برداشتن هدست و صرفاً با بیرون کشیدن نقاب، می توانید به راحتی دنیای بیرون را مشاهده کرده و به اعمال ساده ای مثل خواندن پیام های موبایل بپردازید.

استفاده از رنگ مشکی برای نقاب و رنگ سفید برای باقی بخش های هدست، در کنار LED هایی که نور آبی پر رنگ را از خود ساتع می کنند، سبب شده تا هدست پلی استیشن نوعی تناقض رنگی جذاب داشته باشد و چشم هر گیمری را به خود بدوزد.

با این حال، یکی از نکات منفی طراحی هدست به شیارهای آن باز می گردد که حین قرار دادنش روی سر، کماکان امکان مشاهده دنیای بیرون را فراهم و به تجربه غایی خدشه وارد می کنند.

خوشبختانه هدست پلی استیشن حین قرار گرفتن روی سر، احساس ناخوشایندی برای کاربر به وجود نمی آورد و باعث خستگی گردن نمی شود؛ بخش عمده ای از این مهم به کمک متعادل سازی وزن هدست روی پیشانی و پشت سر محقق شده و از این بابت باید تیم طراحی هدست را تحسین کرد. ضمناً برخلاف آکیلس ریفت و HTC Vive، اشخاص عینکی هم می توانند به راحتی از هدست پلی استیشن استفاده کنند و از این بابت نیازی به نگرانی نیست.

در داخل نقاب پلی استیشن وی آر، تکه های پلاستیکی مختلفی قرار گرفته که یکی از اصلی ترین وظایف شان، ممانعت از ورود نور به داخل نقاب است. با این حال این بخش های پلاستیکی که روی بینی و پیشانی کاربر قرار می گیرند، تا حد زیادی روی تعرق پیشانی کاربر تاثیر می گذارند و بعد از نیم ساعت الی یک ساعت بازی، مجبور به برداشتن هدست و پاک کردن عرق از روی پیشانی و موهای خود خواهید بود.

البته گفتنی است که تکه های پلاستیکی به راحتی قابل شستشو هستند و در صورتی که به تجربه هدست پلی استیشن با چند شخص دیگر می پردازید، خیال تان از عدم برخورد پوست تان با عرق دیگر افراد راحت خواهد بود.

مشخصات سخت افزاری

هدست پلی استیشن وی آر، در قیاس با آکیلس ریفت و HTC Vive، قیمت پایین تری دارد و به تبع همین مسئله، طبیعتاً از مشخصات ضعیف تری بهره مند است. هدست واقعیت مجازی سونی به نمایشگر 5.7 اینچی OLED مجهز شده و رزولوشن 1080p (یعنی 960×1080 به ازای هر چشم) را به نمایش در می آورد. این در حالی است که وایو و ریفت، هر دو رزولوشن 2160×1200 را در مقابل هر چشم قرار می دهند.

این تفاوت ها ممکن است روی کاغذ بسیار فاحش جلوه کنند اما تا زمانی که قادر به مقایسه همزمان هدست های آکیلس و HTC با پلی استیشن وی آر نباشید، بعید به نظر می رسد که  تفاوت ها آنقدر خودنمایی کنند. البته کم پیش نمی آید که با مشکلاتی مانند پارگی صفحه در بازی های پلی استیشن وی آر مواجه شوید اما این اتفاق آنقدر به ندرت روی می دهد که می توان از آن چشم پوشی کرد.

گذشته از هدست پلی استیشن و دوربین و کنترلرهای موو که به صورت جداگانه تهیه می شوند، باندل هدست سونی محتویات دیگری نیز دارد. در این باندل، یک واحد پردازنده جداگانه، یک هدفون، یک دیسک دموی بازی ها و تعداد بسیار زیادی کابل مختلف قرار گرفته است که جادوی واقعیت مجازی سونی، به کمک آنها عملی می شود.

در صورتی که بخواهید برای اولین بار هدست پلی استیشن وی آر را نصب و راه اندازی کنید، مطمئناً تعداد بسیار زیاد کابل ها، تمام فرآیند را همچون کلافی سردرگم جلوه می دهد. اما حقیقت امر اینجاست که در کمتر از ده دقیقه، قادر به نصب هدست هستید، هرچند که باید فضای زیادی را به سیم هایی مختلفی که هر یک به دستگاه های گوناگون متصل می شوند اختصاص دهید.

پیش از هر چیز، واحد پردازنده جداگانه پلی استیشن وی آر، عنصری مهم در اجرای بازی های واقعیت مجازی به شمار می رود و وظایف مهمی را برعهده دارد. این واحد پردازشی جداگانه، قابلیتی به نام Social Play را به همراه آورده که در واقع به بازتاب تصویر در حال نمایش در هدست واقعیت مجازی، روی تلویزیون اطلاق می شود؛ قابلیتی که شاید در نگاه نخست چندان کارآمد به نظر نرسد اما در واقع امکان تجربه گروهی برخی از بازی های خاص، مثل Keep Talking and Nobody Explodes را فراهم می آورد.

علاوه بر این، واحد مورد نظر، پردازش صدای سه بعدی را هم برعهده دارد تا هنگام استفاده از هدفون، تجربه ای درگیرکننده تر از دنیای واقعیت مجازی به دست آورید. آخرین مسئولیت دستگاه نیز، پردازش «حالت سینماتیک» است که به کاربر اجازه می دهد بازی های معمولی یا فیلم های سینمایی را روی نمایشگرهایی با سه اندازه مختلف (شامل 117 اینچ در حالت کوچک، 163 اینچ در حالت متوسط و 226 اینچ در حالت بزرگ) مشاهده کند.

توضیح چگونگی راه اندازی هدست پلی استیشن، به کمک کلمات شاید امری دشوار باشد و تصویر بالا تمام فرآیند را به خوبی توضیح می دهد. اما در مجموع، به همراه پلی استیشن وی آر، یک کابل HDMI هم به دست تان می رسد که باید یک سوی آن را به تلویزیون و سوی دیگرش را به واحد پردازنده متصل سازید. از طرف دیگر، کابل HDMI پیشین پلی استیشن 4 از تلویزیون جدا می شود و به ورودی دیگری روی واحد پردازشی متصل می گردد.

بعد از این، یک کابل مایکرو USB، از پورت های USB طرف مقابل پلی استیشن 4، به پشت واحد پردازشی کشیده می شود. و در نهایت با اتصال واحد پردازشی به منبع برق، وصل کردن کابل هدست پلی استیشن به آن و نیز اتصال کابل دوربین پلی استیشن به پورت اختصاصی اش در پشت پلی استیشن 4، همه چیز به پایان می رسد؛ حالا سیستم شما آماده است، هرچند که سیم کشی دستگاه و حفظ ظاهر زیبای میز تلویزیون تان خود معمایی لاینحل به نظر می رسد.

تجربه کاربری

مهم ترین نکته ای که باید درباره هدست های واقعیت مجازی فعلی دانست، عدم امکان حرکت در محیط مجازی است. البته کمپانی های ولو و HTC در ساخت هدست Vive تلاش داشته اند که با استفاده از چند سنسور خارجی این مسئله را عملی کنند و انصافاً به نتایج قابل قبولی هم دست یافته اند؛ اما در هر حال این موضوع درباره ریفت یا پلی استیشن وی آر مصداق ندارد.

با آگاهی از این مسئله باید گفت که تمام بازی های پلی استیشن وی آر یا به صورت نشسته و یا به صورت ایستاده دنبال می شوند و تنها با چرخاندن سر می توان به مشاهده 360 درجه ای دنیای مجازی پرداخت. البته در بازی های مانند Headmaster (که گیمر در آن باید در یک زمین فوتبال، توپ هایی را با ضربه سر وارد دروازه کند) آزادی عمل بیشتری وجود دارد اما در نهایت همه چیز به تکان دادن سر یا کنترل بازی ها از طریق DualShock 4 و کنترلرهای موو خلاصه می شود.

همانطور که پیش تر گفتیم، باسیم بودن هدست ها، یکی از اصلی ترین مشکلات فعلی واقعیت مجازی به شمار می رود و مشخصاً پلی استیشن وی آر هم از این قاعده مستثنی نیست. سیم متصل به هدست پلی استیشن، در بازی هایی که به صورت نشسته دنبال می شوند مشکل خاصی ایجاد نمی کند اما چرخیدن به صورت ایستاده ممکن است به پیچیدن آن به دور پاهایتان منجر شود که خطرآفرین تلقی می شود.

علاوه بر این، اتصال سیمی هدست به واحد پردازنده به آن معنا است که شما حداکثر می توانید در شعاع 3 یا 4 متری تلویزیون و دوربین پلی استیشن قرار بگیرید و امکان دنبال کردن بازی ها از نقطه ای دیگر در خانه میسر نیست.

خوشبختانه خود هدست به تنهایی مشکلی در کالیبره شدن ندارد اما نکته ای که به مرور زمان شکلی آزاردهنده به خود می گیرد، عدم امکان کالیبره شدن خودکار در بازی های ویدیویی است و با اجرای هر بازی در هر زمان، باید به کالیبره سازی مجدد آنها بپردازید.

گفتنی است که عدم استفاده از ابزاری واحد برای کالیبره سازی، مشکلات عجیبی نیز به همراه آورده؛ برای مثال در بازی Batman Arkham VR، عملاً امکان کالیبره در حالت نشسته وجود ندارد چرا که ظاهراً دوربین پلی استیشن تحت هیچ شرایطی قادر به تشخیص فاصله میان کمر و سر کاربر نیست که به ناهنجاری هایی در محیط بازی منجر می شود.

با این همه، چنین مشکلی برای تمام بازی ها صادق نیست و در بخش اعظمی از آنها، می توانید بدون دردسر به کالیبره کردن بدن خود با دوربین بپردازید؛ هرچند که تکرار دائمی آن اندکی خسته کننده می شود.

از منظر گرافیکی، محیط بازی های واقعیت مجازی به کلی آن چه به صورت رایج در صنعت بازی های ویدیویی مشاهده می کنیم متفاوت است. از آن جایی که سونی تمام توسعه دهندگان را مجبور کرده تا بازی هایشان را با نرخ 90 یا 120 هرتز بر ثانیه منتشر کنند، افت گرافیکی مشهودی در تمام آنها به چشم می خورد. البته این تصمیم سونی، کاملاً عقلانی بوده و از بروز تاخیر و لگ و به تبع آنها، به وجود آمدن «بیماری حرکت» در کاربران جلوگیری نموده.

در مقام توضیح باید گفت که از زمان معرفی تکنولوژی واقعیت مجازی، بیماری حرکت یا «Motion Sickness» مسئله ای بوده که بارها مورد بحث قرار گرفته است. بیماری حرکت در واقع هنگامی بروز پیدا می کند که سیستم تعادلی داخل گوش به هم خورده و رابطه درستی بین تصویر مقابل چشم با حس ناشی از حرکت برقرار نمی شود.

متاسفانه برخی از مردم به صورت ذاتی، مستعد ابتلا به این بیماری هستند؛ بنابراین در صورتی که سفرهای جاده ای برای شما آزاردهنده تلقی می شوند یا از دریازدگی رنج می برید، لازم است در فواصل زمانی کوتاه، هدست را از روی چشمان تان بردارید تا به این مشکل دچار نشوید. از جمله نشانه های بیماری حرکت هم می توان به حالت تهوع، سرگیجه و خستگی اشاره کرد.

بازی ها

بزرگترین مزیت سونی در حوزه واقعیت مجازی و در برابر کمپانی هایی مثل HTC و آکیلس، این است که مجموعه ای از بهترین استودیوهای بازی سازی را گرد هم آورده و تجربه ای چند ده ساله در زمینه انتشار بازی های ویدیویی دارد. بنابراین هنگام خرید پلی استیشن وی آر می دانید که پشتیبانی چند ساله و تضمین شده سونی نیز از عنصرهای ارزش افزوده آن به شمار می رود.

در حالی که این مقاله به قلم تحریر در می آید، بیش از 10 ها بازی ارزشمند برای پلی استیشن وی آر عرضه شده که برخی از آنها در انحصار کامل یا انحصار زمانی هستند و برخی دیگر، روی هدست های رقیب هم در دسترس قرار دارند.

مهم ترین انحصاری های پلی استیشن وی آر در زمان عرضه، بازی های PlayStation VR Worlds (که 40 دلار قیمت دارد و 5 بازی مختلف را در خود جای داده)، Rush of Blood (که محتوایی اضافه اما کاملاً مستقل از Until Dawn به شمار می رود) و DriveClub هستند.

تجربه بازی های Rush of Blood و DriveClub نشان داد که استودیوهای سونی، در محیط واقعیت مجازی هم حرف های بسیاری برای گفتن دارند؛ هرچند که گرافیک DriveClub به هیچ وجه با انتظارات همخوانی نداشت.

در میان بازی های مختلفی که برای تهیه این مقاله تجربه شد، مطمئناً DriveClub ضعیف ترین عملکرد ممکن را داشت. در واقع بازی اگرچه تجربه ای بی نظیر از حضور در اتومبیل و رقابت در پیست های اتومبیل رانی را در اختیار گیمر می گذارد، اما دستیابی به 120 فریم بر ثانیه، بهایی سنگین به همراه داشته و آن چیزی نبوده جز کاهش بسیار محسوس گرافیک که گاه با بازی های ریسینگ پلتفرم پلی استیشن 3 یا حتی پلی استیشن 2 برابری می کند.

گذشته از این ها، نکته مهمی که در رابطه با بازی های پلی استیشن وی آر وجود دارد، کوتاه بودن آنها است. در واقع سونی پیش از این بارها گفته بود که فعلاً قصد ندارد روی بازی کلان بودجه ای برای پلی استیشن وی آر سرمایه گذاری کند و ترجیح می دهد تمرکزش را روی عناوین کوچک تر و جذاب تر معطوف سازد.

این تصمیم سونی، تا حدی منطقی به نظر می رسد، چرا که واقعیت مجازی هنوز در ابتدای راه است و توسعه دهندگان دقیقاً نمی دانند آیا مکانیک های بازی های کلان بودجه فعلی، در محیط واقعیت مجازی هم با استقبال روبرو می شوند یا خیر. بنابراین اکثر عناوین حال حاضر هدست سونی، بیشتر رویکردی آزمون و خطا گونه دارند و نمی توانید انتظارات زیادی از آنها داشته باشید.

به عنوان مثال، بازی Batman Arkham VR که یکی از مورد انتظارترین بازی های هدست پلی استیشن بود، در بیشترین حالت نزدیک به یک ساعت و نیم به طول می انجامد و البته با مبلغ 20 دلار به فروش می رسد. بنابراین باید در نظر داشته باشید که گذشته از هزینه نسبتاً بالای هدست، باید مبلغ قابل توجهی را نیز به عناوین آن اختصاص دهید؛ امری که برای هر تکنولوژی تازه ای مصداق دارد.

جمع بندی

واقعیت مجازی بدون شک یکی از جذاب ترین تکنولوژی های چند سال اخیر به شمار می رود و شکی نیست که عده کثیری از گیمرها هم بی صبرانه منتظر خرید یکی از هدست های آن هستند. اما اگر به شکلی واقع گرایانه به موضوع نگاه کنیم، هر تکنولوژی جدیدی ضعف های خاص خود را دارد که به مرور زمان، برطرف خواهند شد.

پلی استیشن وی آر سونی هم در بازاری کاملاً تازه، محصولی میان رده به شمار می رود و اشتباه است اگر انتظار عملکردی همچون هدست های پریمیوم را از آن داشته باشیم. در مجموع، هدست واقعیت مجازی سونی به عنوان اولین تلاش سونی در این حوزه، محصولی قابل تحسین به شمار می رود که بدون تعارف، فراتر از انتظارات هم ظاهر شده است.

اگر مشکلات رایج مانند بی کیفیت بودن بازی ها، سیمی بودن هدست و چیزهایی از این دست را کنار بگذاریم، در مجموع سونی توانسته با حفظ استانداردهایی همچون اجرای بازی ها با 90 یا 120 فریم، تجربه ای باورپذیر از واقعیت مجازی در اختیارمان قرار دهد که هر گیمری را برای مدت های طولانی سرگرم خواهد کرد.

در نهایت لازم به اشاره است که سخت افزار نسبتاً قدیمی پلی استیشن 4، یکی از دلایل اصلی کیفیت پایین برخی از بازی های پلی استیشن وی آر بوده و با عرضه پلی استیشن 4 پرو (بررسی دیجیاتو)، قطعاً شاهد بهبود کیفی بازی ها خواهیم بود.

The post appeared first on .

بررسی هدست PlayStation VR؛ رویای آزادی [به همراه بررسی ویدیویی]

لوییس کارول، نویسنده نام آشنای کتاب «آلیس در سرزمین عجیب» اعتقاد دارد که «خیال پردازی، تنها سلاح ما برای مبارزه با واقعیت است»؛ گفته ای که شاید نزدیک به صد و پنجاه سال پیش بیان شده باشد، اما برای انسان مدرن و امروزی که خود را محبوس در قفسی طلایی می یابد، مفهومی دوچندان یافته است.

هر یک از ما ممکن است به نوبه خود، دنبال راه هایی برای فرار از واقعیت و یافتن ذره ای آرامش باشیم. در حالی که امروزه فیلم ها و بازی های ویدیویی به اصلی ترین پناه مردم برای خالی کردن ذهن از تمام مشکلات تبدیل شدند، حالا تکنولوژی واقعیت مجازی از راه رسیده تا با بردن مردم به جهانی خیالی، نه تنها پرده دنیای واقعی را برای دقایقی چند از مقابل چشمان کنار بزند، بلکه شکل تازه ای از سرگرمی را ارائه دهد.

بعد از عرضه هدست های واقعیت مجازی آکیلس ریفت و HTC Vive طی اوایل سال جاری میلادی، کمپانی سونی هم که مدت ها پیش از برنامه هایش برای عرضه هدست مشابهی برای کنسول پلی استیشن 4 خبر داده بود، بالاخره دست به کار شده و PlayStation VR را به دست مشتریان رسانده است.

واقعیت مجازی چیست؟

برخلاف تصور بسیاری، واقعیت مجازی تکنولوژی چندان جدیدی نیست و کمپانی های مختلف سعی داشته اند طی چند دهه اخیر، آن را به اشکال متفاوت به دست مردم برسانند. شاید مشهورترین مثال برای این مسئله، پلتفرم Virtual Boy کمپانی نینتندو باشد که در سال 1995 میلادی معرفی شد و تجربه ای بسیار ابتدایی از واقعیت مجازی را به مردم ارائه می داد.

واقعیت مجازی همانطور که از نامش پیدا است، کاربر را به جهانی کاملاً متفاوت با دنیای واقعی می برد؛ این مهم با قرار دادن نوعی هدست روی سر و چندین سنسور مختلف برای ردیابی حرکت سر و ارائه بازخورد مناسب در جهان مجازی صورت می گیرد تا تجربه حضور در آن دنیا، به واقع گرایانه ترین شکل ممکن القا شود.

واقعیت مجازی در حال حاضر مثل هر تکنولوژی نوپای دیگر، نواقص خاص خود را دارد که بعید است تا چند سال آینده برطرف گردند؛ هرچند که روند برطرف سازی آنها از مدت ها پیش آغاز شده است. مشکلاتی از قبیل باسیم بودن هدست ها و کیفیت پایین برخی از عناوین برخی از مهم ترین نواقص فعلی هستند.

باید در نظر داشت که واقعیت مجازی، از اساس با تکنولوژی دیگری تحت عنوان «واقعیت افزوده» تفاوت دارد. در واقع واقعیت افزوده، کاربر را به دنیایی کاملاً متفاوت نمی برد، بلکه لایه هایی دیجیتالی را روی دنیای واقعی، مثلا میز تحریرتان، بازتاب می دهد. در مقابل، واقعیت مجازی به کلی کاربر را به دنیای دیگری می برد و امکان مشاهده حتی بخشی از دنیای واقعی در آن وجود ندارد.

میان رده ای در پوستین پرچمدار

تا پیش از عرضه پلی استیشن وی آر، هدست های واقعیت مجازی در دو دسته بندی ارزان قیمت (مانند Gear VR) و پریمیوم (مانند آکیلس ریفت) جای می گرفتند. اما با عرضه هدست سونی، بالاخره شاهد دسته بندی میان رده ای نیز هستیم که طبیعتاً قیمت کمتری نسبت به هدست های پریمیوم دارد و تجربه ای به مراتب باورپذیرتر و جذاب تر نسبت به هدست های مبتنی بر موبایل ارائه می دهد.

در حالی که آکیلس ریفت و HTC Vive به ترتیب با قیمت 600 و 800 دلار به فروش می رسند، هدست پلی استیشن وی آر قیمتی معادل 400 دلار دارد که البته با حباب قیمت فعلی بازار ایران، تا 3 میلیون تومان هم فروخته می شود.

در همین حال، از آنجایی که برای راه اندازی هدست نیازمند یک کنسول پلی استیشن 4، دوربین پلی استیشن و دو کنترلر موو نیز هستید، این قیمت می تواند تا 860 دلار افزایش یابد؛ گفتنی است که کنترلرهای 50 دلاری موو، گزینه ای دلخواه به شمار می روند و امکان تجربه بسیاری از بازی ها به کمک کنترلر DualShock 4 فراهم است، اما برای برخی دیگر از بازی ها، کنترلرهای موو جزو ملزومات هستند.

اولین نکته ای که با تهیه پلی استیشن وی آر، توجه را به خود جلب می کند، کیفیت بالای ساخت و مواد به کار رفته در هدست سونی است. پلی استیشن وی آر از دو بخش مجزا تشکیل شده که یکی از آنها در قالب باند پشتی و دیگری در قالب نقاب ظاهر می شود. هر دو بخش از پلاستیک باکیفیتی ساخته شده اند و تنظیم شان روی سر، با دیگری تفاوت دارد تا بتوانید آن را به بهترین شکل ممکن روی سر قرار دهید.

در وسط باند پشتی، دکمه ای قرار گرفته که با افزایش طول هدست، امکان قرار دادن آن روی سر را فراهم می آورد. از طرف دیگر، دکمه ای نیز در بخش زیرین نقاب جای گرفته که میزان فاصله هدست با چشم به کمک آن تنظیم می شود. امکان تنظیم نقاب، یکی از نکات مهم طراحی هدست پلی استیشن به شمار می رود چرا که بدون برداشتن هدست و صرفاً با بیرون کشیدن نقاب، می توانید به راحتی دنیای بیرون را مشاهده کرده و به اعمال ساده ای مثل خواندن پیام های موبایل بپردازید.

استفاده از رنگ مشکی برای نقاب و رنگ سفید برای باقی بخش های هدست، در کنار LED هایی که نور آبی پر رنگ را از خود ساتع می کنند، سبب شده تا هدست پلی استیشن نوعی تناقض رنگی جذاب داشته باشد و چشم هر گیمری را به خود بدوزد.

با این حال، یکی از نکات منفی طراحی هدست به شیارهای آن باز می گردد که حین قرار دادنش روی سر، کماکان امکان مشاهده دنیای بیرون را فراهم و به تجربه غایی خدشه وارد می کنند.

خوشبختانه هدست پلی استیشن حین قرار گرفتن روی سر، احساس ناخوشایندی برای کاربر به وجود نمی آورد و باعث خستگی گردن نمی شود؛ بخش عمده ای از این مهم به کمک متعادل سازی وزن هدست روی پیشانی و پشت سر محقق شده و از این بابت باید تیم طراحی هدست را تحسین کرد. ضمناً برخلاف آکیلس ریفت و HTC Vive، اشخاص عینکی هم می توانند به راحتی از هدست پلی استیشن استفاده کنند و از این بابت نیازی به نگرانی نیست.

در داخل نقاب پلی استیشن وی آر، تکه های پلاستیکی مختلفی قرار گرفته که یکی از اصلی ترین وظایف شان، ممانعت از ورود نور به داخل نقاب است. با این حال این بخش های پلاستیکی که روی بینی و پیشانی کاربر قرار می گیرند، تا حد زیادی روی تعرق پیشانی کاربر تاثیر می گذارند و بعد از نیم ساعت الی یک ساعت بازی، مجبور به برداشتن هدست و پاک کردن عرق از روی پیشانی و موهای خود خواهید بود.

البته گفتنی است که تکه های پلاستیکی به راحتی قابل شستشو هستند و در صورتی که به تجربه هدست پلی استیشن با چند شخص دیگر می پردازید، خیال تان از عدم برخورد پوست تان با عرق دیگر افراد راحت خواهد بود.

مشخصات سخت افزاری

هدست پلی استیشن وی آر، در قیاس با آکیلس ریفت و HTC Vive، قیمت پایین تری دارد و به تبع همین مسئله، طبیعتاً از مشخصات ضعیف تری بهره مند است. هدست واقعیت مجازی سونی به نمایشگر 5.7 اینچی OLED مجهز شده و رزولوشن 1080p (یعنی 960×1080 به ازای هر چشم) را به نمایش در می آورد. این در حالی است که وایو و ریفت، هر دو رزولوشن 2160×1200 را در مقابل هر چشم قرار می دهند.

این تفاوت ها ممکن است روی کاغذ بسیار فاحش جلوه کنند اما تا زمانی که قادر به مقایسه همزمان هدست های آکیلس و HTC با پلی استیشن وی آر نباشید، بعید به نظر می رسد که  تفاوت ها آنقدر خودنمایی کنند. البته کم پیش نمی آید که با مشکلاتی مانند پارگی صفحه در بازی های پلی استیشن وی آر مواجه شوید اما این اتفاق آنقدر به ندرت روی می دهد که می توان از آن چشم پوشی کرد.

گذشته از هدست پلی استیشن و دوربین و کنترلرهای موو که به صورت جداگانه تهیه می شوند، باندل هدست سونی محتویات دیگری نیز دارد. در این باندل، یک واحد پردازنده جداگانه، یک هدفون، یک دیسک دموی بازی ها و تعداد بسیار زیادی کابل مختلف قرار گرفته است که جادوی واقعیت مجازی سونی، به کمک آنها عملی می شود.

در صورتی که بخواهید برای اولین بار هدست پلی استیشن وی آر را نصب و راه اندازی کنید، مطمئناً تعداد بسیار زیاد کابل ها، تمام فرآیند را همچون کلافی سردرگم جلوه می دهد. اما حقیقت امر اینجاست که در کمتر از ده دقیقه، قادر به نصب هدست هستید، هرچند که باید فضای زیادی را به سیم هایی مختلفی که هر یک به دستگاه های گوناگون متصل می شوند اختصاص دهید.

پیش از هر چیز، واحد پردازنده جداگانه پلی استیشن وی آر، عنصری مهم در اجرای بازی های واقعیت مجازی به شمار می رود و وظایف مهمی را برعهده دارد. این واحد پردازشی جداگانه، قابلیتی به نام Social Play را به همراه آورده که در واقع به بازتاب تصویر در حال نمایش در هدست واقعیت مجازی، روی تلویزیون اطلاق می شود؛ قابلیتی که شاید در نگاه نخست چندان کارآمد به نظر نرسد اما در واقع امکان تجربه گروهی برخی از بازی های خاص، مثل Keep Talking and Nobody Explodes را فراهم می آورد.

علاوه بر این، واحد مورد نظر، پردازش صدای سه بعدی را هم برعهده دارد تا هنگام استفاده از هدفون، تجربه ای درگیرکننده تر از دنیای واقعیت مجازی به دست آورید. آخرین مسئولیت دستگاه نیز، پردازش «حالت سینماتیک» است که به کاربر اجازه می دهد بازی های معمولی یا فیلم های سینمایی را روی نمایشگرهایی با سه اندازه مختلف (شامل 117 اینچ در حالت کوچک، 163 اینچ در حالت متوسط و 226 اینچ در حالت بزرگ) مشاهده کند.

توضیح چگونگی راه اندازی هدست پلی استیشن، به کمک کلمات شاید امری دشوار باشد و تصویر بالا تمام فرآیند را به خوبی توضیح می دهد. اما در مجموع، به همراه پلی استیشن وی آر، یک کابل HDMI هم به دست تان می رسد که باید یک سوی آن را به تلویزیون و سوی دیگرش را به واحد پردازنده متصل سازید. از طرف دیگر، کابل HDMI پیشین پلی استیشن 4 از تلویزیون جدا می شود و به ورودی دیگری روی واحد پردازشی متصل می گردد.

بعد از این، یک کابل مایکرو USB، از پورت های USB طرف مقابل پلی استیشن 4، به پشت واحد پردازشی کشیده می شود. و در نهایت با اتصال واحد پردازشی به منبع برق، وصل کردن کابل هدست پلی استیشن به آن و نیز اتصال کابل دوربین پلی استیشن به پورت اختصاصی اش در پشت پلی استیشن 4، همه چیز به پایان می رسد؛ حالا سیستم شما آماده است، هرچند که سیم کشی دستگاه و حفظ ظاهر زیبای میز تلویزیون تان خود معمایی لاینحل به نظر می رسد.

تجربه کاربری

مهم ترین نکته ای که باید درباره هدست های واقعیت مجازی فعلی دانست، عدم امکان حرکت در محیط مجازی است. البته کمپانی های ولو و HTC در ساخت هدست Vive تلاش داشته اند که با استفاده از چند سنسور خارجی این مسئله را عملی کنند و انصافاً به نتایج قابل قبولی هم دست یافته اند؛ اما در هر حال این موضوع درباره ریفت یا پلی استیشن وی آر مصداق ندارد.

با آگاهی از این مسئله باید گفت که تمام بازی های پلی استیشن وی آر یا به صورت نشسته و یا به صورت ایستاده دنبال می شوند و تنها با چرخاندن سر می توان به مشاهده 360 درجه ای دنیای مجازی پرداخت. البته در بازی های مانند Headmaster (که گیمر در آن باید در یک زمین فوتبال، توپ هایی را با ضربه سر وارد دروازه کند) آزادی عمل بیشتری وجود دارد اما در نهایت همه چیز به تکان دادن سر یا کنترل بازی ها از طریق DualShock 4 و کنترلرهای موو خلاصه می شود.

همانطور که پیش تر گفتیم، باسیم بودن هدست ها، یکی از اصلی ترین مشکلات فعلی واقعیت مجازی به شمار می رود و مشخصاً پلی استیشن وی آر هم از این قاعده مستثنی نیست. سیم متصل به هدست پلی استیشن، در بازی هایی که به صورت نشسته دنبال می شوند مشکل خاصی ایجاد نمی کند اما چرخیدن به صورت ایستاده ممکن است به پیچیدن آن به دور پاهایتان منجر شود که خطرآفرین تلقی می شود.

علاوه بر این، اتصال سیمی هدست به واحد پردازنده به آن معنا است که شما حداکثر می توانید در شعاع 3 یا 4 متری تلویزیون و دوربین پلی استیشن قرار بگیرید و امکان دنبال کردن بازی ها از نقطه ای دیگر در خانه میسر نیست.

خوشبختانه خود هدست به تنهایی مشکلی در کالیبره شدن ندارد اما نکته ای که به مرور زمان شکلی آزاردهنده به خود می گیرد، عدم امکان کالیبره شدن خودکار در بازی های ویدیویی است و با اجرای هر بازی در هر زمان، باید به کالیبره سازی مجدد آنها بپردازید.

گفتنی است که عدم استفاده از ابزاری واحد برای کالیبره سازی، مشکلات عجیبی نیز به همراه آورده؛ برای مثال در بازی Batman Arkham VR، عملاً امکان کالیبره در حالت نشسته وجود ندارد چرا که ظاهراً دوربین پلی استیشن تحت هیچ شرایطی قادر به تشخیص فاصله میان کمر و سر کاربر نیست که به ناهنجاری هایی در محیط بازی منجر می شود.

با این همه، چنین مشکلی برای تمام بازی ها صادق نیست و در بخش اعظمی از آنها، می توانید بدون دردسر به کالیبره کردن بدن خود با دوربین بپردازید؛ هرچند که تکرار دائمی آن اندکی خسته کننده می شود.

از منظر گرافیکی، محیط بازی های واقعیت مجازی به کلی آن چه به صورت رایج در صنعت بازی های ویدیویی مشاهده می کنیم متفاوت است. از آن جایی که سونی تمام توسعه دهندگان را مجبور کرده تا بازی هایشان را با نرخ 90 یا 120 هرتز بر ثانیه منتشر کنند، افت گرافیکی مشهودی در تمام آنها به چشم می خورد. البته این تصمیم سونی، کاملاً عقلانی بوده و از بروز تاخیر و لگ و به تبع آنها، به وجود آمدن «بیماری حرکت» در کاربران جلوگیری نموده.

در مقام توضیح باید گفت که از زمان معرفی تکنولوژی واقعیت مجازی، بیماری حرکت یا «Motion Sickness» مسئله ای بوده که بارها مورد بحث قرار گرفته است. بیماری حرکت در واقع هنگامی بروز پیدا می کند که سیستم تعادلی داخل گوش به هم خورده و رابطه درستی بین تصویر مقابل چشم با حس ناشی از حرکت برقرار نمی شود.

متاسفانه برخی از مردم به صورت ذاتی، مستعد ابتلا به این بیماری هستند؛ بنابراین در صورتی که سفرهای جاده ای برای شما آزاردهنده تلقی می شوند یا از دریازدگی رنج می برید، لازم است در فواصل زمانی کوتاه، هدست را از روی چشمان تان بردارید تا به این مشکل دچار نشوید. از جمله نشانه های بیماری حرکت هم می توان به حالت تهوع، سرگیجه و خستگی اشاره کرد.

بازی ها

بزرگترین مزیت سونی در حوزه واقعیت مجازی و در برابر کمپانی هایی مثل HTC و آکیلس، این است که مجموعه ای از بهترین استودیوهای بازی سازی را گرد هم آورده و تجربه ای چند ده ساله در زمینه انتشار بازی های ویدیویی دارد. بنابراین هنگام خرید پلی استیشن وی آر می دانید که پشتیبانی چند ساله و تضمین شده سونی نیز از عنصرهای ارزش افزوده آن به شمار می رود.

در حالی که این مقاله به قلم تحریر در می آید، بیش از 10 ها بازی ارزشمند برای پلی استیشن وی آر عرضه شده که برخی از آنها در انحصار کامل یا انحصار زمانی هستند و برخی دیگر، روی هدست های رقیب هم در دسترس قرار دارند.

مهم ترین انحصاری های پلی استیشن وی آر در زمان عرضه، بازی های PlayStation VR Worlds (که 40 دلار قیمت دارد و 5 بازی مختلف را در خود جای داده)، Rush of Blood (که محتوایی اضافه اما کاملاً مستقل از Until Dawn به شمار می رود) و DriveClub هستند.

تجربه بازی های Rush of Blood و DriveClub نشان داد که استودیوهای سونی، در محیط واقعیت مجازی هم حرف های بسیاری برای گفتن دارند؛ هرچند که گرافیک DriveClub به هیچ وجه با انتظارات همخوانی نداشت.

در میان بازی های مختلفی که برای تهیه این مقاله تجربه شد، مطمئناً DriveClub ضعیف ترین عملکرد ممکن را داشت. در واقع بازی اگرچه تجربه ای بی نظیر از حضور در اتومبیل و رقابت در پیست های اتومبیل رانی را در اختیار گیمر می گذارد، اما دستیابی به 120 فریم بر ثانیه، بهایی سنگین به همراه داشته و آن چیزی نبوده جز کاهش بسیار محسوس گرافیک که گاه با بازی های ریسینگ پلتفرم پلی استیشن 3 یا حتی پلی استیشن 2 برابری می کند.

گذشته از این ها، نکته مهمی که در رابطه با بازی های پلی استیشن وی آر وجود دارد، کوتاه بودن آنها است. در واقع سونی پیش از این بارها گفته بود که فعلاً قصد ندارد روی بازی کلان بودجه ای برای پلی استیشن وی آر سرمایه گذاری کند و ترجیح می دهد تمرکزش را روی عناوین کوچک تر و جذاب تر معطوف سازد.

این تصمیم سونی، تا حدی منطقی به نظر می رسد، چرا که واقعیت مجازی هنوز در ابتدای راه است و توسعه دهندگان دقیقاً نمی دانند آیا مکانیک های بازی های کلان بودجه فعلی، در محیط واقعیت مجازی هم با استقبال روبرو می شوند یا خیر. بنابراین اکثر عناوین حال حاضر هدست سونی، بیشتر رویکردی آزمون و خطا گونه دارند و نمی توانید انتظارات زیادی از آنها داشته باشید.

به عنوان مثال، بازی Batman Arkham VR که یکی از مورد انتظارترین بازی های هدست پلی استیشن بود، در بیشترین حالت نزدیک به یک ساعت و نیم به طول می انجامد و البته با مبلغ 20 دلار به فروش می رسد. بنابراین باید در نظر داشته باشید که گذشته از هزینه نسبتاً بالای هدست، باید مبلغ قابل توجهی را نیز به عناوین آن اختصاص دهید؛ امری که برای هر تکنولوژی تازه ای مصداق دارد.

جمع بندی

واقعیت مجازی بدون شک یکی از جذاب ترین تکنولوژی های چند سال اخیر به شمار می رود و شکی نیست که عده کثیری از گیمرها هم بی صبرانه منتظر خرید یکی از هدست های آن هستند. اما اگر به شکلی واقع گرایانه به موضوع نگاه کنیم، هر تکنولوژی جدیدی ضعف های خاص خود را دارد که به مرور زمان، برطرف خواهند شد.

پلی استیشن وی آر سونی هم در بازاری کاملاً تازه، محصولی میان رده به شمار می رود و اشتباه است اگر انتظار عملکردی همچون هدست های پریمیوم را از آن داشته باشیم. در مجموع، هدست واقعیت مجازی سونی به عنوان اولین تلاش سونی در این حوزه، محصولی قابل تحسین به شمار می رود که بدون تعارف، فراتر از انتظارات هم ظاهر شده است.

اگر مشکلات رایج مانند بی کیفیت بودن بازی ها، سیمی بودن هدست و چیزهایی از این دست را کنار بگذاریم، در مجموع سونی توانسته با حفظ استانداردهایی همچون اجرای بازی ها با 90 یا 120 فریم، تجربه ای باورپذیر از واقعیت مجازی در اختیارمان قرار دهد که هر گیمری را برای مدت های طولانی سرگرم خواهد کرد.

در نهایت لازم به اشاره است که سخت افزار نسبتاً قدیمی پلی استیشن 4، یکی از دلایل اصلی کیفیت پایین برخی از بازی های پلی استیشن وی آر بوده و با عرضه پلی استیشن 4 پرو (بررسی دیجیاتو)، قطعاً شاهد بهبود کیفی بازی ها خواهیم بود.

The post appeared first on .

بررسی هدست PlayStation VR؛ رویای آزادی [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی FIFA 17؛ رستگاری در مستطیل سبز [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی FIFA 17؛ رستگاری در مستطیل سبز [به همراه بررسی ویدیویی]

یکی از اساسی ترین مشکلات بازی های سالیانه، محتوا و تغییرات آن است؛ خصوصا اگر با عنوان تراز اولی طرف باشیم. بازی فوتبالی الکترونیک آرتز در سال های گذشته به انتخاب اول علاقه مندان به مستطیل سبز تبدیل شده و با محوریت شبیه سازی همواره کامل ترین محتوای یک بازی فوتبال را ارایه می کند. تا جایی که فیفا هر سال به عضو دایمی پر فروش ترین بازی های هر هفته ی لیست بریتانیا (که الگوی فروش جهانی است) تبدیل گشته است.

اما مهم ترین مسئله ای که به خصوص با ورود به نسل هشتم گریبان عناوینی مثل فیفا را می گیرد، عدم خلاقیت و نوآوری برای ساخت بازی سالیانه است؛ کافی است نگاه کوتاهی به بازی هایی مثل اساسینز کرید بی اندازیم تا دریابیم تکرار تا چه حد می تواند ویرانگر باشد. چالش اصلی جایی است که فیفا می بایست در مرحله اول سطح بالا و با کیفیت خود را حفظ کرده و با به روز رسانی ترکیب تیم ها و ارتقائات جزئی، نیاز های کاربران دنیا را برآورده سازد.

فیفا 14 با جهش به نسل هشتم، تغییرات گرافیکی و گیم پلی قابل مشاهده ای به ارمغان آورد، اما تفاوت های دو نسخه ی بعدی تنها به ارتقای کیفی و یک یا دو خلاقیت کوچک (مثل اضافه کردن تیم های ملی بانوان) محصور می شد. اگر چه فوتبال ورزشی انعطاف ناپذیر است که هر سال تغییری در خود نمی بیند، اما بازیکن خواهان محتوای جدید و بیشتری است. مسئله ای که الکترونیک آرتز به خوبی از آن آگاه بوده و مد نظر قرار داده.

اگر بخواهیم جدید ترین نسخه فیفا را با نوآوری ها و تغییرات اساسی تشریح کنیم، باید از روایت داستانی The Journey و استفاده از موتور گرافیکی فراست بایت یاد کنیم. فیفا 17 چند روزی است پای به قفسه فروشگاه های بازی های ویدیویی گذاشته و سرگرمی جدید اتاق نشیمن خانه ها را فراهم کرده است. اگر شما نیز به فوتبال و تمام مشتقات آن علاقه مند هستید، در بررسی بازی جدید FIFA 17 با ما همراه باشید.

بررسی ویدیویی دیجیاتو

رخ زیبای اسطوره

وقتی الکترونیک آرتز از اطلاعات فیفا 17 پرده برداشت، نکته بزرگی مورد توجه بازیکنان و کارشناسان قرار گرفت؛ تغییر موتور گرافیکی و رجوع به سیستم قدرتمند فراست بایت.

موتور گرافیکی فراست بایت توسط شرکت DICE (از زیر مجموعه های الکترونیک آرتز) و بر مبنای زبان برنامه نویسی C++ ساخته شد تا در پلتفرم های پلی استیشن 3، اکس باکس 360 و پی سی و برای خلق مجموعه بازی های تیراندازی اول شخص این شرکت استفاده شود. به این ترتیب یکی از قدرتمند ترین موتور های جهان در صنعت گیم خلق شد.

همانطور که مشخص است، نام موتور فراست بایت با عنوان بتلفیلد (شوتر مشهور الکترونیک آرتز) بر سر زبان ها افتاد و با گرافیک خارق العاده و گیم پلی خاص Bad Company مردم نسبت به توانایی های این موتور گرافیکی کنجکاو شدند. اما اوضاع به این حال باقی نماند و فراست بایت به مرور زمان راه خود را به سایر سبک ها، نسل های جدید و بازی های متفاوت باز کرد؛ هر چند که همواره در انحصار شرکت الکترونیک آرتز باقی مانده است.

فراست بایت بعد از تجربه چند عنوان نقش آفرینی و اتومبیل رانی، حالا پای به میدان رقابت های فوتبال گذاشته؛ توقعات بازیکنان از این موتور بسیار بالاست و به تبع آن انتظار تحول کیفیت گرافیکی و گیم پلی بسیار زیادی در فیفا 17 دارند. اما به نظر می رسد این بازی در برآورده سازی توقعات ناکام مانده و آنچه از فراست بایت انتظار داشتیم (به طور کامل) به حقیقت نپیوسته است.

یقینا با تجربه چند دست اول در فیفا 17، تصور خواهید کرد هیچ تفاوت محسوسی نسبت به نسخه قبلی اعمال نشده و گیم پلی بازی قبلی عینا به بازی جدید منتقل شده است. درست است که گیم پلی فیفا 16 یکی از بهترین و کامل ترین مزایای بازی محسوب می شد، اما طبیعتاً چنین نکته ای در نگاه اول ناراحت کننده خواهد بود.

البته با کمی دقت و حوصله در نکات و قابلیت های کلی گیم پلی و با اشراف بر ارتقائات ادعا شده توسط سازندگان، متوجه پیشرفت های قابل لمسی خواهید شد که در طولانی مدت نمود پیدا می کنند. بزرگ ترین پیشرفتی که بیشتر در رقابت های نزدیک و سنگین مشاهده می شود، درگیری های فیزیکی بهتر و تاثیر گذار تر است؛ انیمیشن و عکس العمل هوش مصنوعی در برخورد های فیزیکی بسیار واقع گرایانه تر از قبل طراحی شده و با اعمال درگیری می توانید به خوبی روی روند مسابقه تاثیر بگذارید.

اگر چه بسیاری از نمایش های زیباتر درگیری فیزیک در برخورد های نفر به نفر و بعضا واکنش های دروازه بانان دیده می شود، اما اصل ماجرا در حفظ و کسب توپ (روی هوا و زمین) خلاصه می شود. در فیفا 17 دیگر نمی توان با نگه داشتن جهت حدودی و یک دکمه مالک توپ شد، بلکه باید با حرکات حساب شده و هوشمندانه در بهترین زمان ممکن سراغ بازیکن حریف رفته و با فشردن به موقع دکمه توپ ربایی کنید.

تکل های خشن دیگر پاسخگو نخواهند بود و اگر در حفظ توپ به صورت نفر به نفر ناکام ماندید، رجوع به حرکات بی محابا و خشونت آمیز تنها پشیمانی به بار می آورد. تکنیک، هوشمندی و قدرت بدنی در حفظ و کسب توپ حرف اول را می زند و برای دفاع، دریبل و موقعیت سازی باید به انگشتان خود روی کنترلر متوسل شوید. به لطف سیستم مانور 360 درجه بهینه شده در فیفا 17 توانایی اعمال کوچک ترین حرکات فیزیکی به بازیکن داده شده است.

علاوه بر این هوش مصنوعی در این بازی رشد قابل ملاحظه ای داشته و بازیکنان خودی و تیم حریف با فعالیت ها و واکنش های هوشمندانه تر، جریان مسابقات را پویا تر می سازند. به هنگام حمله، سایر بازیکنان تیم در موقعیت های مناسب تری قرار گرفته و با توجه به گستره ی دید شما جای گیری می کنند، طوری که با کنترل مناسب و پاس به موقع، می توانید بهترین نتیجه را دریافت کنید.

بازیکنان تیم حریف نیز به طور کامل از مزایای شبکه عصبی هوش مصنوعی بهره برده و با یادگیری در طول جریان مسابقه 90 دقیقه ای، در مقابل تیم شما دفاع می کنند. طوری که اگر در یک مسابقه با بازیکنی مثل کریستیانو رونالدو به تیم حریف یک یا دو گل بزنید، از آن به بعد مدافعان حریف بیشتر هوای او را داشته و کمتر فرصت موقعیت سازی و شوت کردن پیدا می کند. هر چند افت روحیه تیمی این کار را برای بازیکنان تیم مقابل بسیار دشوار خواهد ساخت.

فیفا 17 با ارایه ترکیبی از سیستم های جدید پاس کاری و بازی سازی، شوت زنی دقیق تر و همینطور ضربات پا و سر بهینه شده، جذابیت تجربه و حتی تماشای مسابقات بازی را دوچندان می کند. درست همانند شعار سال گذشته ی فیفا، عبارت زیبا بازی کنید بیشتر در پیشرفت های گیم پلی و هوش مصنوعی نسخه سال جاری نمود پیدا می کند.

اما از مزایای بزرگ و اصلی موتور گرافیکی قدرتمند فراست بایت، گرافیک چهره و انسان است؛ در نسخه های قدیمی بتلفیلد دیدیم که این موتور تا چه حد توانایی در رندر کردن واقع گرایانه حالات و شمایل چهره داشته و در نمایش های بتفیلد 1 نیز قدرت نمایی فوق العاده جدید ترین نسل فراست بایت دیده شده است. الکترونیک آرتز با مراجعه به این موتور، تمام توانایی های پردازش چهره ی انسان را برای بازیکنان شناخته شده فیفا 17 به کار گرفته است.

بدیهی است که در بازی های ویدیویی فوتبالی، چهره و فیزیک بدن بازیکنان یکی از مهم ترین و موثر ترین المان های کیفیت آن بازی محسوب می شود. فیفا 17 نیز در این مسئله کم نگذاشته و برخلاف نسخه قبلی که تفاوت چندانی با فیفا 15 نمی کرد، خیزش مناسب و چشم نوازی داشته است.

اگر چه توانایی های فراست بایت باعث شده توقع بسیار بیشتری از آن داشته باشیم، اما با این حال چهره بازیکنان مشهور و شناخته شده در فیفا 17، شگفت انگیز و دیدنی طراحی شده و حالات مختلف از عصبانیت گرفته تا خوشحالی به خوبی در آن لمس می شود. علاوه بر این اثرات خستگی و باد و باران در بهترین شرایط ممکن در چهره هر بازیکنی دیده شده و عرق روی پیشانی آن ها واقعی و زیبا به نظر می رسد.

انیمیشن حرکت لباس ها نیز دچار رشد کیفی بسیار خوبی شده و بیشتر از قبل واقعی جلوه می کند، هرچند هنوز جای کار دارد. طراحی ورزشگاه ها از نمای دور نیز در سطح بالایی قرار داشته و نورپردازی و مشاهده مه و غبار جلوی پروژکتور های استادیوم، مرحله جدیدی از افکت های بصری را برای عنوان فیفا به ارمغان آورده است. تماشاگران به خوبی نسخه های قبلی بوده و چمن، تور دروازه، توپ و تغییرات آب و هوایی در بهترین و با کیفیت ترین شرایط سال های گذشته قرار دارد.

تنها نکته آزار دهنده گرافیک بازی فیفا 17، مشکلات تغییر انیمیشن هاست. فیفا در سال های اخیر دارای انیمیشن های واقع گرایانه و بسیار جذابی بوده است، اما مسئله ی ارتباط بین انیمیشن ها (مثل رفتن از حالت اعتراض به داور به حالت معمولی و قدم زدن) اصلا خوب صورت نمی گیرد و همه چیز به صورت ناگهانی رخ می دهد. این شکست های انیمیشینی همواره با عنوان فیفا همراه بوده است و متاسفانه الکترونیک آرتز هم چنان با آن دست و پنجه نرم می کند.

به طور کلی گرافیک نسخه جدید شبیه سازی فوتبال در بهترین سطحی است که تا کنون در تاریخ فیفا وجود داشته؛ هر چند طبیعتاً کم و کاستی های خود را داشته و نمی توان آن را به تمام قدرت موتور گرافیکی فراست بایت نسبت داد. این بازی از منظر گیم پلی نیز در کیفیت مطلوبی قرار داشته و با وجود پیشرفت کمی که به خود دیده، می تواند تجربه ای کامل و بی نظیر برای مخاطب به ارمغان بیاورد. تنها بخشی که در این زمینه دچار تحول گشته، ضربات شروع مجدد است که به طور کامل از پایه باز طراحی شده.

شروع مجدد یک رویا

اگر چه ضربات ایستگاهی به موجب صورت گرفتن خطا اتفاق می افتند، اما بدون تردید یکی از جذاب ترین و موثر ترین بخش های فوتبال مدرن محسوب می شود. در قرن جاری مسابقات فوتبال بیشتر برای کسب ضربات شروع مجدد تلاش می کنند؛ گویی از میزان تاثیر گذاری این موقعیت های خاص آگاه شده و خواستار تغییر روند مسابقه هستند. در سال های اخیر شاهد بوده ایم بار ها و بار ها تیم های مختلفی با به ثمر رساندن توپ های ارسال شده از روی نقطه کرنر، یا ضربات مستقیم ایستگاهی شگفتی آفرین شده اند.

به همین سبب بازیکنان فوتبال در سال های گذشته همواره تلاش کرده اند تا ضربه های شروع مجدد اختصاصی خود را با تکنیک های منحصر به فرد و به یاد ماندنی همراه سازند. آندره پیرلو، کریستیانو رونالدو، لیونل مسی، دیوید بکام، روبرتو کارلوس و غیره، همگی بازیکنان مشهوری هستند که معمولا سبک ویژه ای را برای زدن ضربات ایستگاهی خود انتخاب کرده و توپ را به اشکال عجیب و غریبی وارد دروازه حریف ساخته اند.

یکی از مهم ترین تغییراتی که در فیفا 17 اعمال شده و الکترونیک آرتز از آن برای مانور تبلیغاتی زیادی بهره برد، باز نویسی دوباره ضربات ایستگاهی و شروع مجدد است. کرنر، پرتاب دست، ضربه پشت دروازه، ایستگاهی ها و ضربات پنالتی به طور کامل از نو نوشته شده اند.

واضح ترین تغییری که احتمالا در اولین تجربیات بازی به چشم می آیند، ضربه های شروع مجدد کرنر هستند؛ در فیفا 17 شما ضربه کرنر را از زاویه دوربین معمول استادیوم تماشا می کنید و به جای کنترل جهت ضربه زدن به توپ، محل فرود آن را در مقابل دروازه حریف تعیین می کنید. در عین حال می توانید با انتخاب هم تیمی و حرکت آن در شرایط مناسب، توپ را به صورت کوتاه یا بلند (به انتخاب خودتان) روی سر او فرستاده تا بتوانید بهترین ضربه سر یا قیچی برگردان ممکن را به ثمر برسانید.

پرتاب دست خطوط کنار زمین نیز دچار تغییرات کوچکی شده و برای نتیجه دادن آن باید هوشمندانه عمل کنید. اگر چه قبل از این نیز سیستم هدف دهی 360 درجه ای در فیفا وجود داشت، اما معمولا به جهات بازیکنان هم تیمی سوق داده می شد. اما حالا برای اینکه توپ به دست یار برسد، می بایست دقت زیادی خرج کرده و زاویه آنالوگ روی کنترلر را به خوبی تنظیم کنید. فریب دادن بازیکنان تیم حریف با پرتاب دست جعلی نیز یکی دیگر از ویژگی های جالب نسخه جدید بوده که برای فضا سازی مناسب تر هم تیمی ها کاربرد خوبی دارد.

تمام ضربات مجدد (غیر پشت محوطه جریمه حریف) و حتی شروع مجدد دروازه بان، در شکل و شمایل جدیدی قرار گرفته و شما در عین تماشای زاویه دوربین معمولی، می توانید همچون گذشته به صورت سوم شخص اقدام کنید. با این وجود تنها تغییری که شامل این بخش می شود، همان سیستم هدف دهی دقیق تر و هوشمندانه تر است که در واقع توپ دقیقا به همان جایی می رود که تنظیم کرده اید. اما ضربات ایستگاهی پشت محوطه جریمه داستانی متفاوت دارند.

برای موقعیت های کمی دورتر و زمان هایی که هافبک های خلاق یا حتی مدافعین پشت توپ های بلند قرار می گیرند، (در عین قابلیت انتخاب حالت قدیمی) سیستم ضربه کاملا مشابه با کرنر بوده و می توانید محل فرود توپ یا بازیکن هدف را کنترل کنید. اما در شرایط خطرناک تر و پشت محوطه، زمانی که مسی و رونالدو پشت توپ می ایستند، تغییرات بیشتری مشاهده می شود. شما با چند ترفند و تکنیک، دقیقا می توانید محل قرار گیری توپ درون دروازه حریف را انتخاب کنید.

در عین حفظ سیستم ساده قبلی، با طیف جدیدی از امکانات شوت زنی مستقیم، توانایی انتخاب محل برخورد پا با توپ را نیز داشته و حتی می توانید با بیرون پا به توپ قوس داده و ضربات کات دار دیدنی بزنید. بدون تردید همه ی ما دوست داریم شوت رویایی و تاریخی روبرتو کارلوس در مقابل دروازه بان تیم ملی فرانسه را برای یک بار هم که شده باز سازی کنیم.

سیستم پنالتی اما به طور کلی متحول شده و برای یادگیری آن چند دستی زمان لازم دارید. در این تجربه جدید شما می توانید قبل از ضربه زدن به توپ، با حرکت دادن بازیکن به وسیله آنالوگ راست، جای گیری مناسب تری را برای بازیکن تعیین کنید تا بهترین زاویه برای برخورد پا به توپ فراهم شود. برای اعمال ضربه نیز می بایست آنالوگ چپ را رو به بالا گرفته تا بازیکن شروع به حرکت به سمت توپ کند؛ در همین حین زاویه و جهت مناسب را اعمال کرده و با فشردن دکمه شوت ارتفاع آن را تنظیم خواهید کرد.

بدون تردید عادت کردن به مکانیزم های جدید ضربات شروع مجدد فیفا 17 کمی زمان بر خواهد بود و شاید در تجربیات اول احساس آزردگی خاطر کنید. اما سیستم های هدف محور و هوشمندانه تر این نسخه بهره وری حداکئری را از موقعیت های شروع مجدد مسابقه به ارمغان می آورد.

شکار شیر انگلیسی

همانطور که گفته شد، عناوین سالیانه مثل فیفا، نیازمند خلاقیت و نوآوری هستند؛ خوشبختانه الکترونیک آرتز امسال دست به حرکتی تحسین بر انگیز زده و با اضافه کردن بخش داستانی به بازی فیفا 17، یکی از بهترین خلاقیت های ممکن را پیاده سازی کرده است. برای اولین بار در تاریخ بازی های ویدیویی فوتبالی، شاهد روایتی درام و جذاب هستیم که در عین حفظ المان های اساسی مسابقات فوتبال، به حواشی و مسائل پیرامون آن نیز می پردازد.

بخش The Journey داستان جوان دورگه ای به نام Alex Hunter (الکس هانتر) را بازگو می کند که در خانواده ای ورزشی رشد یافته و از کودکی به فوتبال علاقه نشان داده است. پدر بزرگ او Jim (جیم) یکی از پیشکسوتان عرصه فوتبال انگلستان بوده که سابقه آقای گلی فصل 1966-1967 را در کارنامه خود دارد.

الکس با پشتیبانی و حمایت پدر بزرگ و مادرش از کودکی پا به توپ شده و همراه دوست صمیمی اش Gareth Walker (گرت واکر) وارد آکادمی نوجوانان فوتبال انگلیس می شود. وی بعد از چندین سال تلاش و کسب تجربه، در سن 17 سالگی مورد تایید رسمی فدراسیون فوتبال بریتانیا قرار گرفته و وارد لیگ بزرگسالان جزیره می شود. به پشتوانه پیشکسوت بزرگی مثل جیم هانتر، بار سنگینی روی دوش الکس بوده از او توقع بسیار زیادی می رود.

اینجاست که وظیفه شما آغاز شده و می بایست برای رساندن الکس هانتر به شکوه و موفقیت تلاش کنید. برای شروع می توان از بین تمام 20 تیم حاضر در فصل جاری لیگ برتر انگلیس، باشگاه مورد علاقه خود را انتخاب کرده و در چالش بزرگ و دشوار موفقیت قدم بگذارید.

الکس با ورود به باشگاه مورد نظر، متوجه شده که دوست صمیمی و قدیمی اش گرت نیز با همین تیم قرارداد امضا کرده؛ مسئله ای که او را هم خوشحال می کند و هم ناراحت. هانتر جوان از کسب موفقیت و رشد رفیق شفیقش خرسند است، اما به موجب هم پست بودن این دو نفر، رقابت سنگینی برای حضور در ترکیب اصلی به وجود آمده و ماجرا از حال و هوای دوستانه خود فاصله می گیرد.

خوشبختانه در اولین تجربه EA Sports برای ارایه روایتی فوتبالی، با داستانی سطحی و نا پخته طرف نیستیم. Journey توسط نویسنده و روزنامه نگار پیشکسوت حوزه فوتبال، Tom Watt (تام وات – نویسنده کتاب بیوگرافی دیوید بکام، پرفروش ترین کتاب بیوگرافی تاریخ و برنده جایزه بهترین کتاب بریتانیا در سال 2003) و با همراهی Harry Kane (هری کین – بازیکن تیم تاتنهام) نوشته شده و از کیفیت و درام بسیار خوبی برخوردار است.

درون مایه جملات انتخابی بازیکن به سه بخش Fiery (جنجالی)، Cool (سرد مزاج) و Balanced (متعادل) تقسیم می شود که هر کدام تاثیر خاص خودش را دارد. سخنان جنجالی اغلب موجب ناراحتی سرمربی و در مقابل باعث جذب هوادار شخصی می شود؛ در حالی که بیان حرف های سرد و فنی بازخوردی کاملا برعکس دارد. همانطور که از نامش مشخص است، حفظ تعادل نیز عملا تاثیری روی رویکرد کلی بازیکن نسبت به حواشی و متن فوتبال ندارد. اگر چه این سیستم جدید در فیفا 17 اثرات خاص خودش را روی جایگاه و موقعیت الکس هانتر می گذارد، اما هیچ تغییری در روند کلی داستان ایجاد نمی نماید.

در کنار همه ی این ها، کاراکتر جوان انگلیسی با عملکرد و نمایش مهارت، از همه لحاظ پیشرفت کرده و رشد می کند. پیش برد سیستم این بخش کاملا در اختیار بازیکن بوده و با کسب امتیازات خاص و منحصر به فردی، می توانید به ارتقای قابلیت های خود بپردازید. علاوه بر این با عملکرد مناسب و مورد نظر مربی، امکان دریافت جایزه و کارت های بخش Ultimate Team وجود داشته و می توانید از آنها بهره مند باشید.

بدون تردید Journey مهم ترین قسمتی است که به فیفا 17 اضافه شده و بعد از پشت سر گذاشتن چند تجربه نسبتا تکراری، بالاخره خلاقیتی درخور را برای مخاطب به ارمغان آورده است. یقینا این بخش یکی از اصلی ترین نقاط قوت محصول جدید الکترونیک آرتز محسوب شده و به شدت تجربه کامل آن را پیشنهاد می کنیم.

جدال روی نیمکت

به لطف استفاده از موتور گرافیکی فراست بایت، الکترونیک آرتز برای اولین بار چهره 20 مربی حاضر در لیگ برتر انگلیس را طراحی کرده و درون بازی گنجانده است. این اتفاق یکی دیگر از تغییرات خوشایند بازی است که حال و هوای جدیدی را در لیگ جزیره ایجاد کرده است.

مربیان در کنار زمین به صورتی کاملا زنده و پویا فعالیت کرده و نسبت به وقایع درون زمین واکنش نشان می دهند؛ همینطور بعد از شادی های پس از گل می توانید با حرکت به سمت نیمکت ذخیره ها در آغوش مربی مورد علاقه تان بپرید. چهره این افراد شگفت انگیز و بسیار دیدنی طراحی شده و الکترونیک آرتز تا حد قابل قبولی برای هر کدام از مربیان سرشناس انگلیس، شخصیت قائل شده است؛ از مورینیوی معترض و زود جوش گرفته تا گواردیولای آرام و سیّاس.

علاوه بر این در بخش Career Mode می توانید از بین چند مدل مربی از پیش طراحی شده، یکی را انتخاب کرده و رنگ و رویی به مربی گری پر طرفدار فیفا 17 ببخشید. این قسمت تغییرات خاصی به خود ندیده و جز چند الگوی رفتاری جدید باشگاه های مختلف و البته حضور مربی، شاهد تغییر خاصی نیستیم. همانطور که می دانید در Career Mode امکان مربی گری یک باشگاه شناخته شده را داشته یا در سوی مقابل می توانیم در نقش یکی از ستارگان حال حاضر فوتبال دنیا پا به توپ شویم.

متاسفانه مشابه با سال های گذشته، بخش های متنوع و پر طرفدار آنلاین مثل Seasons هیچ تغییری به خود ندیده و اگر از قدیمی های فیفا هستید به سادگی می توانید به روند آشنای خود ادامه دهید. بخش های Tournaments و Pro Clubs نیز دقیقا به همان منوال گذشته دنبال شده و تنها شاهد تحول منو های اصلی و داخلی بازی هستیم که همه چیز کمی کوچک تر و مینیمال تر طراحی شده است.

قسمت Ultimate Team نیز که به نوعی محبوب ترین و البته درآمدزا ترین بخش فیفاست، بدون تغییر خاصی در فیفا 17 حضور داشته و تنها می توان به اضافه شدن چالش های چیدمان ترکیب یا Squad Building Challenges اشاره کرد؛ در این قسمت شما باید یک سری خواسته و چالش را از طریق چینش بهینه و با Chemistry بالای تیم به انجام برسانید تا جوایز و کارت های برنزی، نقره ای و طلایی منحصر به فردی نصیبتان شود.

اما یکی از المان هایی که الکترونیک آرتز سال گذشته روی آن مانور زیادی داد، اضافه شدن تیم های مطرح ملی بانوان بود که با استقبال و تحسین نسبتا خوب مردم مواجه شد. اما متاسفانه امسال این قسمت تقریبا در سایه قرار گرفت و بدون هیچ اشاره خاصی از طرف سازندگان، حتی تا کمی قبل از انتشار بازی مطمئن نبودیم فوتبال بانوان در فیفا 17 نیز وجود خواهد داشت یا خیر. امسال تنها دو تیم ملی به این بخش اضافه شده و به شکل ناراحت کننده ای هیچ تمرکز خاصی به آن معطوف نبوده است.

اگر بخواهیم اشاره ای هم به گزارشگران بازی Martin Tyler (مارتین تایلر) و Alan Smith (الن اسمیت) داشته باشیم، باید طبق روال سال های گذشته بگوییم که بدون شک گزارش فیفا یکی از اصلی ترین نقاط قوت این عنوان محسوب می شوند. در فیفا 17 در عین حفظ تمامی نکات و المان های مثبت سال های گذشته، خطوط زیادی به متن گفتمان این گزارشگران توانمند اضافه شده و در بخش Journey شنوای دیالوگ های کاملا اختصاصی و هیجان انگیز منحصر به فردی هستیم.

جمع بندی

با معرفی بخش تازه و خلاقانه کاملا جدیدی به نام The Journey، بازی فیفا 17 به سادگی می تواند مخاطبین را به ترک نسخه قبلی و خرید قسمت جدید ترغیب کند. از سوی دیگر پیشرفت های گرافیکی (به خصوص نورپردازی فوق العاده) و گیم پلی بهینه شده کاملا رضایت بخش هستند، اما به هیچ وجه توقعات ما را از موتور قدرتمند فراست بایت برآورده نمی سازد.

یقینا فیفا 17 بازی کامل و جذابی است و همچون نسخه های اخیر توانایی میخکوب کردن هواداران را برای هزاران ساعت دارد. ایراد خاصی بر این بازی وارد نیست و اگر کم کاری های سازندگان در بهره وری از موتور فراست بایت و اعمال تغییرات بیشتر در بخش های مختلف نبود، می توانستیم به آن لقب کامل ترین فیفای تاریخ را بدهیم. با آشنایی با Journey برایمان جالب خواهد بود که بدانیم الکترونیک آرتز در سال های آینده چه برنامه ای برای روایات داستانی فیفا خواهد داشت.

فیفا 17 بدون شک روال موفقیت نسخه قبلی را ادامه داده و احتمالا نام آن را هر هفته در لیست پر فروش ترین بازی های انگلستان خواهیم دید؛ این بازی اخیرا برای کنسول های پلی استیشن 4، اکس باکس وان، پی سی و هر دو پلتفرم نسل هفتم منتشر شده است. گفتنی است مهم ترین تغییر این بازی یعنی بخش داستانی The Journey در نسخه های اکس باکس 360 و پلی استیشن 3 وجود ندارد.

The post appeared first on .

بررسی FIFA 17؛ رستگاری در مستطیل سبز [به همراه بررسی ویدیویی]

یکی از اساسی ترین مشکلات بازی های سالیانه، محتوا و تغییرات آن است؛ خصوصا اگر با عنوان تراز اولی طرف باشیم. بازی فوتبالی الکترونیک آرتز در سال های گذشته به انتخاب اول علاقه مندان به مستطیل سبز تبدیل شده و با محوریت شبیه سازی همواره کامل ترین محتوای یک بازی فوتبال را ارایه می کند. تا جایی که فیفا هر سال به عضو دایمی پر فروش ترین بازی های هر هفته ی لیست بریتانیا (که الگوی فروش جهانی است) تبدیل گشته است.

اما مهم ترین مسئله ای که به خصوص با ورود به نسل هشتم گریبان عناوینی مثل فیفا را می گیرد، عدم خلاقیت و نوآوری برای ساخت بازی سالیانه است؛ کافی است نگاه کوتاهی به بازی هایی مثل اساسینز کرید بی اندازیم تا دریابیم تکرار تا چه حد می تواند ویرانگر باشد. چالش اصلی جایی است که فیفا می بایست در مرحله اول سطح بالا و با کیفیت خود را حفظ کرده و با به روز رسانی ترکیب تیم ها و ارتقائات جزئی، نیاز های کاربران دنیا را برآورده سازد.

فیفا 14 با جهش به نسل هشتم، تغییرات گرافیکی و گیم پلی قابل مشاهده ای به ارمغان آورد، اما تفاوت های دو نسخه ی بعدی تنها به ارتقای کیفی و یک یا دو خلاقیت کوچک (مثل اضافه کردن تیم های ملی بانوان) محصور می شد. اگر چه فوتبال ورزشی انعطاف ناپذیر است که هر سال تغییری در خود نمی بیند، اما بازیکن خواهان محتوای جدید و بیشتری است. مسئله ای که الکترونیک آرتز به خوبی از آن آگاه بوده و مد نظر قرار داده.

اگر بخواهیم جدید ترین نسخه فیفا را با نوآوری ها و تغییرات اساسی تشریح کنیم، باید از روایت داستانی The Journey و استفاده از موتور گرافیکی فراست بایت یاد کنیم. فیفا 17 چند روزی است پای به قفسه فروشگاه های بازی های ویدیویی گذاشته و سرگرمی جدید اتاق نشیمن خانه ها را فراهم کرده است. اگر شما نیز به فوتبال و تمام مشتقات آن علاقه مند هستید، در بررسی بازی جدید FIFA 17 با ما همراه باشید.

بررسی ویدیویی دیجیاتو

رخ زیبای اسطوره

وقتی الکترونیک آرتز از اطلاعات فیفا 17 پرده برداشت، نکته بزرگی مورد توجه بازیکنان و کارشناسان قرار گرفت؛ تغییر موتور گرافیکی و رجوع به سیستم قدرتمند فراست بایت.

موتور گرافیکی فراست بایت توسط شرکت DICE (از زیر مجموعه های الکترونیک آرتز) و بر مبنای زبان برنامه نویسی C++ ساخته شد تا در پلتفرم های پلی استیشن 3، اکس باکس 360 و پی سی و برای خلق مجموعه بازی های تیراندازی اول شخص این شرکت استفاده شود. به این ترتیب یکی از قدرتمند ترین موتور های جهان در صنعت گیم خلق شد.

همانطور که مشخص است، نام موتور فراست بایت با عنوان بتلفیلد (شوتر مشهور الکترونیک آرتز) بر سر زبان ها افتاد و با گرافیک خارق العاده و گیم پلی خاص Bad Company مردم نسبت به توانایی های این موتور گرافیکی کنجکاو شدند. اما اوضاع به این حال باقی نماند و فراست بایت به مرور زمان راه خود را به سایر سبک ها، نسل های جدید و بازی های متفاوت باز کرد؛ هر چند که همواره در انحصار شرکت الکترونیک آرتز باقی مانده است.

فراست بایت بعد از تجربه چند عنوان نقش آفرینی و اتومبیل رانی، حالا پای به میدان رقابت های فوتبال گذاشته؛ توقعات بازیکنان از این موتور بسیار بالاست و به تبع آن انتظار تحول کیفیت گرافیکی و گیم پلی بسیار زیادی در فیفا 17 دارند. اما به نظر می رسد این بازی در برآورده سازی توقعات ناکام مانده و آنچه از فراست بایت انتظار داشتیم (به طور کامل) به حقیقت نپیوسته است.

یقینا با تجربه چند دست اول در فیفا 17، تصور خواهید کرد هیچ تفاوت محسوسی نسبت به نسخه قبلی اعمال نشده و گیم پلی بازی قبلی عینا به بازی جدید منتقل شده است. درست است که گیم پلی فیفا 16 یکی از بهترین و کامل ترین مزایای بازی محسوب می شد، اما طبیعتاً چنین نکته ای در نگاه اول ناراحت کننده خواهد بود.

البته با کمی دقت و حوصله در نکات و قابلیت های کلی گیم پلی و با اشراف بر ارتقائات ادعا شده توسط سازندگان، متوجه پیشرفت های قابل لمسی خواهید شد که در طولانی مدت نمود پیدا می کنند. بزرگ ترین پیشرفتی که بیشتر در رقابت های نزدیک و سنگین مشاهده می شود، درگیری های فیزیکی بهتر و تاثیر گذار تر است؛ انیمیشن و عکس العمل هوش مصنوعی در برخورد های فیزیکی بسیار واقع گرایانه تر از قبل طراحی شده و با اعمال درگیری می توانید به خوبی روی روند مسابقه تاثیر بگذارید.

اگر چه بسیاری از نمایش های زیباتر درگیری فیزیک در برخورد های نفر به نفر و بعضا واکنش های دروازه بانان دیده می شود، اما اصل ماجرا در حفظ و کسب توپ (روی هوا و زمین) خلاصه می شود. در فیفا 17 دیگر نمی توان با نگه داشتن جهت حدودی و یک دکمه مالک توپ شد، بلکه باید با حرکات حساب شده و هوشمندانه در بهترین زمان ممکن سراغ بازیکن حریف رفته و با فشردن به موقع دکمه توپ ربایی کنید.

تکل های خشن دیگر پاسخگو نخواهند بود و اگر در حفظ توپ به صورت نفر به نفر ناکام ماندید، رجوع به حرکات بی محابا و خشونت آمیز تنها پشیمانی به بار می آورد. تکنیک، هوشمندی و قدرت بدنی در حفظ و کسب توپ حرف اول را می زند و برای دفاع، دریبل و موقعیت سازی باید به انگشتان خود روی کنترلر متوسل شوید. به لطف سیستم مانور 360 درجه بهینه شده در فیفا 17 توانایی اعمال کوچک ترین حرکات فیزیکی به بازیکن داده شده است.

علاوه بر این هوش مصنوعی در این بازی رشد قابل ملاحظه ای داشته و بازیکنان خودی و تیم حریف با فعالیت ها و واکنش های هوشمندانه تر، جریان مسابقات را پویا تر می سازند. به هنگام حمله، سایر بازیکنان تیم در موقعیت های مناسب تری قرار گرفته و با توجه به گستره ی دید شما جای گیری می کنند، طوری که با کنترل مناسب و پاس به موقع، می توانید بهترین نتیجه را دریافت کنید.

بازیکنان تیم حریف نیز به طور کامل از مزایای شبکه عصبی هوش مصنوعی بهره برده و با یادگیری در طول جریان مسابقه 90 دقیقه ای، در مقابل تیم شما دفاع می کنند. طوری که اگر در یک مسابقه با بازیکنی مثل کریستیانو رونالدو به تیم حریف یک یا دو گل بزنید، از آن به بعد مدافعان حریف بیشتر هوای او را داشته و کمتر فرصت موقعیت سازی و شوت کردن پیدا می کند. هر چند افت روحیه تیمی این کار را برای بازیکنان تیم مقابل بسیار دشوار خواهد ساخت.

فیفا 17 با ارایه ترکیبی از سیستم های جدید پاس کاری و بازی سازی، شوت زنی دقیق تر و همینطور ضربات پا و سر بهینه شده، جذابیت تجربه و حتی تماشای مسابقات بازی را دوچندان می کند. درست همانند شعار سال گذشته ی فیفا، عبارت زیبا بازی کنید بیشتر در پیشرفت های گیم پلی و هوش مصنوعی نسخه سال جاری نمود پیدا می کند.

اما از مزایای بزرگ و اصلی موتور گرافیکی قدرتمند فراست بایت، گرافیک چهره و انسان است؛ در نسخه های قدیمی بتلفیلد دیدیم که این موتور تا چه حد توانایی در رندر کردن واقع گرایانه حالات و شمایل چهره داشته و در نمایش های بتفیلد 1 نیز قدرت نمایی فوق العاده جدید ترین نسل فراست بایت دیده شده است. الکترونیک آرتز با مراجعه به این موتور، تمام توانایی های پردازش چهره ی انسان را برای بازیکنان شناخته شده فیفا 17 به کار گرفته است.

بدیهی است که در بازی های ویدیویی فوتبالی، چهره و فیزیک بدن بازیکنان یکی از مهم ترین و موثر ترین المان های کیفیت آن بازی محسوب می شود. فیفا 17 نیز در این مسئله کم نگذاشته و برخلاف نسخه قبلی که تفاوت چندانی با فیفا 15 نمی کرد، خیزش مناسب و چشم نوازی داشته است.

اگر چه توانایی های فراست بایت باعث شده توقع بسیار بیشتری از آن داشته باشیم، اما با این حال چهره بازیکنان مشهور و شناخته شده در فیفا 17، شگفت انگیز و دیدنی طراحی شده و حالات مختلف از عصبانیت گرفته تا خوشحالی به خوبی در آن لمس می شود. علاوه بر این اثرات خستگی و باد و باران در بهترین شرایط ممکن در چهره هر بازیکنی دیده شده و عرق روی پیشانی آن ها واقعی و زیبا به نظر می رسد.

انیمیشن حرکت لباس ها نیز دچار رشد کیفی بسیار خوبی شده و بیشتر از قبل واقعی جلوه می کند، هرچند هنوز جای کار دارد. طراحی ورزشگاه ها از نمای دور نیز در سطح بالایی قرار داشته و نورپردازی و مشاهده مه و غبار جلوی پروژکتور های استادیوم، مرحله جدیدی از افکت های بصری را برای عنوان فیفا به ارمغان آورده است. تماشاگران به خوبی نسخه های قبلی بوده و چمن، تور دروازه، توپ و تغییرات آب و هوایی در بهترین و با کیفیت ترین شرایط سال های گذشته قرار دارد.

تنها نکته آزار دهنده گرافیک بازی فیفا 17، مشکلات تغییر انیمیشن هاست. فیفا در سال های اخیر دارای انیمیشن های واقع گرایانه و بسیار جذابی بوده است، اما مسئله ی ارتباط بین انیمیشن ها (مثل رفتن از حالت اعتراض به داور به حالت معمولی و قدم زدن) اصلا خوب صورت نمی گیرد و همه چیز به صورت ناگهانی رخ می دهد. این شکست های انیمیشینی همواره با عنوان فیفا همراه بوده است و متاسفانه الکترونیک آرتز هم چنان با آن دست و پنجه نرم می کند.

به طور کلی گرافیک نسخه جدید شبیه سازی فوتبال در بهترین سطحی است که تا کنون در تاریخ فیفا وجود داشته؛ هر چند طبیعتاً کم و کاستی های خود را داشته و نمی توان آن را به تمام قدرت موتور گرافیکی فراست بایت نسبت داد. این بازی از منظر گیم پلی نیز در کیفیت مطلوبی قرار داشته و با وجود پیشرفت کمی که به خود دیده، می تواند تجربه ای کامل و بی نظیر برای مخاطب به ارمغان بیاورد. تنها بخشی که در این زمینه دچار تحول گشته، ضربات شروع مجدد است که به طور کامل از پایه باز طراحی شده.

شروع مجدد یک رویا

اگر چه ضربات ایستگاهی به موجب صورت گرفتن خطا اتفاق می افتند، اما بدون تردید یکی از جذاب ترین و موثر ترین بخش های فوتبال مدرن محسوب می شود. در قرن جاری مسابقات فوتبال بیشتر برای کسب ضربات شروع مجدد تلاش می کنند؛ گویی از میزان تاثیر گذاری این موقعیت های خاص آگاه شده و خواستار تغییر روند مسابقه هستند. در سال های اخیر شاهد بوده ایم بار ها و بار ها تیم های مختلفی با به ثمر رساندن توپ های ارسال شده از روی نقطه کرنر، یا ضربات مستقیم ایستگاهی شگفتی آفرین شده اند.

به همین سبب بازیکنان فوتبال در سال های گذشته همواره تلاش کرده اند تا ضربه های شروع مجدد اختصاصی خود را با تکنیک های منحصر به فرد و به یاد ماندنی همراه سازند. آندره پیرلو، کریستیانو رونالدو، لیونل مسی، دیوید بکام، روبرتو کارلوس و غیره، همگی بازیکنان مشهوری هستند که معمولا سبک ویژه ای را برای زدن ضربات ایستگاهی خود انتخاب کرده و توپ را به اشکال عجیب و غریبی وارد دروازه حریف ساخته اند.

یکی از مهم ترین تغییراتی که در فیفا 17 اعمال شده و الکترونیک آرتز از آن برای مانور تبلیغاتی زیادی بهره برد، باز نویسی دوباره ضربات ایستگاهی و شروع مجدد است. کرنر، پرتاب دست، ضربه پشت دروازه، ایستگاهی ها و ضربات پنالتی به طور کامل از نو نوشته شده اند.

واضح ترین تغییری که احتمالا در اولین تجربیات بازی به چشم می آیند، ضربه های شروع مجدد کرنر هستند؛ در فیفا 17 شما ضربه کرنر را از زاویه دوربین معمول استادیوم تماشا می کنید و به جای کنترل جهت ضربه زدن به توپ، محل فرود آن را در مقابل دروازه حریف تعیین می کنید. در عین حال می توانید با انتخاب هم تیمی و حرکت آن در شرایط مناسب، توپ را به صورت کوتاه یا بلند (به انتخاب خودتان) روی سر او فرستاده تا بتوانید بهترین ضربه سر یا قیچی برگردان ممکن را به ثمر برسانید.

پرتاب دست خطوط کنار زمین نیز دچار تغییرات کوچکی شده و برای نتیجه دادن آن باید هوشمندانه عمل کنید. اگر چه قبل از این نیز سیستم هدف دهی 360 درجه ای در فیفا وجود داشت، اما معمولا به جهات بازیکنان هم تیمی سوق داده می شد. اما حالا برای اینکه توپ به دست یار برسد، می بایست دقت زیادی خرج کرده و زاویه آنالوگ روی کنترلر را به خوبی تنظیم کنید. فریب دادن بازیکنان تیم حریف با پرتاب دست جعلی نیز یکی دیگر از ویژگی های جالب نسخه جدید بوده که برای فضا سازی مناسب تر هم تیمی ها کاربرد خوبی دارد.

تمام ضربات مجدد (غیر پشت محوطه جریمه حریف) و حتی شروع مجدد دروازه بان، در شکل و شمایل جدیدی قرار گرفته و شما در عین تماشای زاویه دوربین معمولی، می توانید همچون گذشته به صورت سوم شخص اقدام کنید. با این وجود تنها تغییری که شامل این بخش می شود، همان سیستم هدف دهی دقیق تر و هوشمندانه تر است که در واقع توپ دقیقا به همان جایی می رود که تنظیم کرده اید. اما ضربات ایستگاهی پشت محوطه جریمه داستانی متفاوت دارند.

برای موقعیت های کمی دورتر و زمان هایی که هافبک های خلاق یا حتی مدافعین پشت توپ های بلند قرار می گیرند، (در عین قابلیت انتخاب حالت قدیمی) سیستم ضربه کاملا مشابه با کرنر بوده و می توانید محل فرود توپ یا بازیکن هدف را کنترل کنید. اما در شرایط خطرناک تر و پشت محوطه، زمانی که مسی و رونالدو پشت توپ می ایستند، تغییرات بیشتری مشاهده می شود. شما با چند ترفند و تکنیک، دقیقا می توانید محل قرار گیری توپ درون دروازه حریف را انتخاب کنید.

در عین حفظ سیستم ساده قبلی، با طیف جدیدی از امکانات شوت زنی مستقیم، توانایی انتخاب محل برخورد پا با توپ را نیز داشته و حتی می توانید با بیرون پا به توپ قوس داده و ضربات کات دار دیدنی بزنید. بدون تردید همه ی ما دوست داریم شوت رویایی و تاریخی روبرتو کارلوس در مقابل دروازه بان تیم ملی فرانسه را برای یک بار هم که شده باز سازی کنیم.

سیستم پنالتی اما به طور کلی متحول شده و برای یادگیری آن چند دستی زمان لازم دارید. در این تجربه جدید شما می توانید قبل از ضربه زدن به توپ، با حرکت دادن بازیکن به وسیله آنالوگ راست، جای گیری مناسب تری را برای بازیکن تعیین کنید تا بهترین زاویه برای برخورد پا به توپ فراهم شود. برای اعمال ضربه نیز می بایست آنالوگ چپ را رو به بالا گرفته تا بازیکن شروع به حرکت به سمت توپ کند؛ در همین حین زاویه و جهت مناسب را اعمال کرده و با فشردن دکمه شوت ارتفاع آن را تنظیم خواهید کرد.

بدون تردید عادت کردن به مکانیزم های جدید ضربات شروع مجدد فیفا 17 کمی زمان بر خواهد بود و شاید در تجربیات اول احساس آزردگی خاطر کنید. اما سیستم های هدف محور و هوشمندانه تر این نسخه بهره وری حداکئری را از موقعیت های شروع مجدد مسابقه به ارمغان می آورد.

شکار شیر انگلیسی

همانطور که گفته شد، عناوین سالیانه مثل فیفا، نیازمند خلاقیت و نوآوری هستند؛ خوشبختانه الکترونیک آرتز امسال دست به حرکتی تحسین بر انگیز زده و با اضافه کردن بخش داستانی به بازی فیفا 17، یکی از بهترین خلاقیت های ممکن را پیاده سازی کرده است. برای اولین بار در تاریخ بازی های ویدیویی فوتبالی، شاهد روایتی درام و جذاب هستیم که در عین حفظ المان های اساسی مسابقات فوتبال، به حواشی و مسائل پیرامون آن نیز می پردازد.

بخش The Journey داستان جوان دورگه ای به نام Alex Hunter (الکس هانتر) را بازگو می کند که در خانواده ای ورزشی رشد یافته و از کودکی به فوتبال علاقه نشان داده است. پدر بزرگ او Jim (جیم) یکی از پیشکسوتان عرصه فوتبال انگلستان بوده که سابقه آقای گلی فصل 1966-1967 را در کارنامه خود دارد.

الکس با پشتیبانی و حمایت پدر بزرگ و مادرش از کودکی پا به توپ شده و همراه دوست صمیمی اش Gareth Walker (گرت واکر) وارد آکادمی نوجوانان فوتبال انگلیس می شود. وی بعد از چندین سال تلاش و کسب تجربه، در سن 17 سالگی مورد تایید رسمی فدراسیون فوتبال بریتانیا قرار گرفته و وارد لیگ بزرگسالان جزیره می شود. به پشتوانه پیشکسوت بزرگی مثل جیم هانتر، بار سنگینی روی دوش الکس بوده از او توقع بسیار زیادی می رود.

اینجاست که وظیفه شما آغاز شده و می بایست برای رساندن الکس هانتر به شکوه و موفقیت تلاش کنید. برای شروع می توان از بین تمام 20 تیم حاضر در فصل جاری لیگ برتر انگلیس، باشگاه مورد علاقه خود را انتخاب کرده و در چالش بزرگ و دشوار موفقیت قدم بگذارید.

الکس با ورود به باشگاه مورد نظر، متوجه شده که دوست صمیمی و قدیمی اش گرت نیز با همین تیم قرارداد امضا کرده؛ مسئله ای که او را هم خوشحال می کند و هم ناراحت. هانتر جوان از کسب موفقیت و رشد رفیق شفیقش خرسند است، اما به موجب هم پست بودن این دو نفر، رقابت سنگینی برای حضور در ترکیب اصلی به وجود آمده و ماجرا از حال و هوای دوستانه خود فاصله می گیرد.

خوشبختانه در اولین تجربه EA Sports برای ارایه روایتی فوتبالی، با داستانی سطحی و نا پخته طرف نیستیم. Journey توسط نویسنده و روزنامه نگار پیشکسوت حوزه فوتبال، Tom Watt (تام وات – نویسنده کتاب بیوگرافی دیوید بکام، پرفروش ترین کتاب بیوگرافی تاریخ و برنده جایزه بهترین کتاب بریتانیا در سال 2003) و با همراهی Harry Kane (هری کین – بازیکن تیم تاتنهام) نوشته شده و از کیفیت و درام بسیار خوبی برخوردار است.

درون مایه جملات انتخابی بازیکن به سه بخش Fiery (جنجالی)، Cool (سرد مزاج) و Balanced (متعادل) تقسیم می شود که هر کدام تاثیر خاص خودش را دارد. سخنان جنجالی اغلب موجب ناراحتی سرمربی و در مقابل باعث جذب هوادار شخصی می شود؛ در حالی که بیان حرف های سرد و فنی بازخوردی کاملا برعکس دارد. همانطور که از نامش مشخص است، حفظ تعادل نیز عملا تاثیری روی رویکرد کلی بازیکن نسبت به حواشی و متن فوتبال ندارد. اگر چه این سیستم جدید در فیفا 17 اثرات خاص خودش را روی جایگاه و موقعیت الکس هانتر می گذارد، اما هیچ تغییری در روند کلی داستان ایجاد نمی نماید.

در کنار همه ی این ها، کاراکتر جوان انگلیسی با عملکرد و نمایش مهارت، از همه لحاظ پیشرفت کرده و رشد می کند. پیش برد سیستم این بخش کاملا در اختیار بازیکن بوده و با کسب امتیازات خاص و منحصر به فردی، می توانید به ارتقای قابلیت های خود بپردازید. علاوه بر این با عملکرد مناسب و مورد نظر مربی، امکان دریافت جایزه و کارت های بخش Ultimate Team وجود داشته و می توانید از آنها بهره مند باشید.

بدون تردید Journey مهم ترین قسمتی است که به فیفا 17 اضافه شده و بعد از پشت سر گذاشتن چند تجربه نسبتا تکراری، بالاخره خلاقیتی درخور را برای مخاطب به ارمغان آورده است. یقینا این بخش یکی از اصلی ترین نقاط قوت محصول جدید الکترونیک آرتز محسوب شده و به شدت تجربه کامل آن را پیشنهاد می کنیم.

جدال روی نیمکت

به لطف استفاده از موتور گرافیکی فراست بایت، الکترونیک آرتز برای اولین بار چهره 20 مربی حاضر در لیگ برتر انگلیس را طراحی کرده و درون بازی گنجانده است. این اتفاق یکی دیگر از تغییرات خوشایند بازی است که حال و هوای جدیدی را در لیگ جزیره ایجاد کرده است.

مربیان در کنار زمین به صورتی کاملا زنده و پویا فعالیت کرده و نسبت به وقایع درون زمین واکنش نشان می دهند؛ همینطور بعد از شادی های پس از گل می توانید با حرکت به سمت نیمکت ذخیره ها در آغوش مربی مورد علاقه تان بپرید. چهره این افراد شگفت انگیز و بسیار دیدنی طراحی شده و الکترونیک آرتز تا حد قابل قبولی برای هر کدام از مربیان سرشناس انگلیس، شخصیت قائل شده است؛ از مورینیوی معترض و زود جوش گرفته تا گواردیولای آرام و سیّاس.

علاوه بر این در بخش Career Mode می توانید از بین چند مدل مربی از پیش طراحی شده، یکی را انتخاب کرده و رنگ و رویی به مربی گری پر طرفدار فیفا 17 ببخشید. این قسمت تغییرات خاصی به خود ندیده و جز چند الگوی رفتاری جدید باشگاه های مختلف و البته حضور مربی، شاهد تغییر خاصی نیستیم. همانطور که می دانید در Career Mode امکان مربی گری یک باشگاه شناخته شده را داشته یا در سوی مقابل می توانیم در نقش یکی از ستارگان حال حاضر فوتبال دنیا پا به توپ شویم.

متاسفانه مشابه با سال های گذشته، بخش های متنوع و پر طرفدار آنلاین مثل Seasons هیچ تغییری به خود ندیده و اگر از قدیمی های فیفا هستید به سادگی می توانید به روند آشنای خود ادامه دهید. بخش های Tournaments و Pro Clubs نیز دقیقا به همان منوال گذشته دنبال شده و تنها شاهد تحول منو های اصلی و داخلی بازی هستیم که همه چیز کمی کوچک تر و مینیمال تر طراحی شده است.

قسمت Ultimate Team نیز که به نوعی محبوب ترین و البته درآمدزا ترین بخش فیفاست، بدون تغییر خاصی در فیفا 17 حضور داشته و تنها می توان به اضافه شدن چالش های چیدمان ترکیب یا Squad Building Challenges اشاره کرد؛ در این قسمت شما باید یک سری خواسته و چالش را از طریق چینش بهینه و با Chemistry بالای تیم به انجام برسانید تا جوایز و کارت های برنزی، نقره ای و طلایی منحصر به فردی نصیبتان شود.

اما یکی از المان هایی که الکترونیک آرتز سال گذشته روی آن مانور زیادی داد، اضافه شدن تیم های مطرح ملی بانوان بود که با استقبال و تحسین نسبتا خوب مردم مواجه شد. اما متاسفانه امسال این قسمت تقریبا در سایه قرار گرفت و بدون هیچ اشاره خاصی از طرف سازندگان، حتی تا کمی قبل از انتشار بازی مطمئن نبودیم فوتبال بانوان در فیفا 17 نیز وجود خواهد داشت یا خیر. امسال تنها دو تیم ملی به این بخش اضافه شده و به شکل ناراحت کننده ای هیچ تمرکز خاصی به آن معطوف نبوده است.

اگر بخواهیم اشاره ای هم به گزارشگران بازی Martin Tyler (مارتین تایلر) و Alan Smith (الن اسمیت) داشته باشیم، باید طبق روال سال های گذشته بگوییم که بدون شک گزارش فیفا یکی از اصلی ترین نقاط قوت این عنوان محسوب می شوند. در فیفا 17 در عین حفظ تمامی نکات و المان های مثبت سال های گذشته، خطوط زیادی به متن گفتمان این گزارشگران توانمند اضافه شده و در بخش Journey شنوای دیالوگ های کاملا اختصاصی و هیجان انگیز منحصر به فردی هستیم.

جمع بندی

با معرفی بخش تازه و خلاقانه کاملا جدیدی به نام The Journey، بازی فیفا 17 به سادگی می تواند مخاطبین را به ترک نسخه قبلی و خرید قسمت جدید ترغیب کند. از سوی دیگر پیشرفت های گرافیکی (به خصوص نورپردازی فوق العاده) و گیم پلی بهینه شده کاملا رضایت بخش هستند، اما به هیچ وجه توقعات ما را از موتور قدرتمند فراست بایت برآورده نمی سازد.

یقینا فیفا 17 بازی کامل و جذابی است و همچون نسخه های اخیر توانایی میخکوب کردن هواداران را برای هزاران ساعت دارد. ایراد خاصی بر این بازی وارد نیست و اگر کم کاری های سازندگان در بهره وری از موتور فراست بایت و اعمال تغییرات بیشتر در بخش های مختلف نبود، می توانستیم به آن لقب کامل ترین فیفای تاریخ را بدهیم. با آشنایی با Journey برایمان جالب خواهد بود که بدانیم الکترونیک آرتز در سال های آینده چه برنامه ای برای روایات داستانی فیفا خواهد داشت.

فیفا 17 بدون شک روال موفقیت نسخه قبلی را ادامه داده و احتمالا نام آن را هر هفته در لیست پر فروش ترین بازی های انگلستان خواهیم دید؛ این بازی اخیرا برای کنسول های پلی استیشن 4، اکس باکس وان، پی سی و هر دو پلتفرم نسل هفتم منتشر شده است. گفتنی است مهم ترین تغییر این بازی یعنی بخش داستانی The Journey در نسخه های اکس باکس 360 و پلی استیشن 3 وجود ندارد.

The post appeared first on .

بررسی FIFA 17؛ رستگاری در مستطیل سبز [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی دیجیاتو: آیفون 7 و 7 پلاس؛ به استقبال آینده ای مبهم [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی دیجیاتو: آیفون 7 و 7 پلاس؛ به استقبال آینده ای مبهم [به همراه بررسی ویدیویی]

عدد 10 برای اپل اهمیت دارد و این شرکت سال آینده دهمین سالگرد عرضه آیفون را جشن می گیرد، محصولی که یکی از مهم ترین ساخته های استیو جابز به حساب می آید و تاکنون، آثار زیادی از خود در دنیای فناوری به جای گذاشته است.

برخی اعتقاد دارند به همین دلیل است که اپل این بار برای نخستین بار، پس دو سال، ظاهر آیفون را دگرگون نکرده و محصول انقلابیِ واقعیِ خود را برای سال آینده نگاه داشته است.

صحت یا سقم این ادعا سال آینده مشخص می شود و تا آن زمان هم کسی به اسرار داخلی اپل دسترسی ندارد، در نتیجه فعلاً بیایید جدیدترین آیفون عرضه شده توسط این شرکت را زیر زره بین قرار دهیم.

شاید آیفون 7 پلاس به لطف دوربین دوگانه، آنقدری با نسل پیشین متفاوت به نظر برسد که برای کاربران تشنه پس از دو سال، راضی کننده باشد؛ اما سوال اینجاست که آیا برادر کوچکتر هم می تواند توجه ها را به قابلیت هایش جلب کند یا خیر.

آیفون، حالا پس از 9 سال حضور در بازار، به بلوغ مناسبی رسیده و در نتیجه می تواند ویژگی های جذاب همیشگی خود را، به بهترین شکل در اختیار کاربر قرار دهد.

این تلفن هوشمند از هماهنگی بالایی بین نرم افزار و سخت افزار بهره می برد، رابط کاربری راحتی دارد و مثل همیشه، قادر است عکس هایی چشم نواز ثبت کند که در زمره ی بهترین های بازار به حساب آیند.

از طرف دیگر، ویژگی های جدیدی که سازنده برای محصول تازه در نظر گرفته هم آنقدری هستند که با اغماض بتوان گفت آیفون جدید، تجربه کاربری نسبتاً متفاوتی در مقایسه با نسل قبل ارائه می دهد.

همین موضوع، به این بحث بین کاربران دامن زده که آیا آیفون 7 محصولی انقلابی است و ارزش خرید دارد، یا تفاوت ها آنقدر هم دندان گیر نیستند و در نتیجه، تصمیم منطقی تر این است که تا سال آینده منتظر بمانیم و شرکت ساکن کوپرتینو احتمالاً محصول واقعاً انقلابی خود را در دهمین سالگرد آیفون رونمایی کند.

با بررسی از تلفن هوشمند جدید اپل همراه باشید تا پاسخ این پرسش را از نظر بگذرانیم.

بررسی ویدیویی

***لینک ویدیو***

طراحی

پیش از پرداختن به طراحی محصول لازم است اشاره کنیم که اپل در آیفون های جدید، نایلون محافظ روی جعبه را تغییر داده است. در گذشته، یک سلفون ساده دور جعبه کشیده می شد که به سادگی می توانستید آن را باز کنید و دوباره دور جعبه سلفون بپیچید.

همین موضوع متاسفانه باعث شده بود بسیاری از فروشندگان قطعات جانبی اصلی داخل جعبه مثل هدفون و کابل را با نمونه ی تقلبی تعویض کنند و هیچ اطمینانی وجود نداشت که محصول، واقعا آکبند باشد.

حالا روکش پلاستیکی جدید اپل کمی پیچیده تر است و حداقل می توانید مطمئن باشید در کوتاه مدت، نمونه تقلبی آن قابل تولید نیست. با ذکر این نکته، بررسی طراحی دستگاه را آغاز می کنیم.

بسته بندی جدید آیفون تقلب را برای فروشندگان متقلب دشوار می کند

آیفون 7 بر خلاف برادر بزرگتر خود به دوربین دوگانه مجهز نیست و این موضوع، شباهت ظاهر دستگاه به نسل پیشین را بیش از پیش کرده است. شاید هم اپل دیگر آن اپل همیشگی نیست و اعتقاد دارد طراحی ظاهری دستگاه نسبت به قابلیت ها، در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد؛ در نتیجه نیازی نیست یک سال در میان به شکل کامل تغییر کند.

چه طراحی مشابه با نسل پیشین باب میل شما باشد چه آن را تکراری و خسته کننده بدانید، می توانیم این نوید را بدهیم که آیفون 7 از نظر القای حس کیفیت و ارگونومی چیزی کم ندارد.

این تلفن هوشمند با ضخامت 7.1 میلی به خوبی در دست شما جای می گیرد و خمیدگی های اطراف بدنه مثل همیشه با نرمی و لطافت تراش خورده اند.

 

ضخامت نسخه پلاس هم تنها 2 دهم میلی متر از آیفون 7 بیشتر است، اما در هر حال باید توجه داشته باشید که ارگونومی یک محصول 5.5 اینچی هرگز نمی تواند به خوبی محصولات کوچکتر باشد.

گذشته از دوربین دوگانه و اندازه بزرگتر، دیگر خصوصیات دو محصول یکسان است و اگر از آیفون های 6S و 6 استفاده کرده باشید، هنگام استفاده از تلفن های هوشمند تازه هم حس مشابهی خواهید داشت.

در این میان یک تفاوت بزرگ با قبل وجود دارد که آن هم هنگام استفاده چندان تغییری در حس شما ایجاد نمی کند؛ اینکه آیفون های جدید در مقابل آب مقاوم هستند و می توانید آنها را تا 30 دقیقه در عمق 1 متری آب غوطه ور کنید.

مقاومت در برابر آب بالاخره به پلتفرم اپل هم آمده است

این قابلیت البته به هیچ عنوان مبتکرانه و منحصر به اپل به حساب نمی آید و پیش از این در محصولات متعددی از رقبا، از جمله سونی و سامسونگ وجود داشته است؛ اما با این حال کاربرانی که به یک موبایل مقاوم در برابر آب احتیاج دارند، حالا خوشحال خواهند شد که یک محصول از پلتفرم اپل هم به حق انتخاب های آنها افزوده شده است.

ویدیوی تبلیغاتی اپل برای معرفی کاربردهای تلفن هوشمند مقاوم در برابر آب

هرچند اپل با چند سال فاصله تلفن هوشمند مقاوم در برابر آب عرضه کرده و از رقبای خود در این زمینه عقب به نظر می رسد، اما ظاهرا همین فاصله باعث شده شرکت ساکن کوپرتینو از اشتباهات سازندگان دیگر درس بگیرد و آنها را تکرار نکند.

برای مثال می توانیم به سونی اشاره کنیم که در چند تلفن هوشمند اول مقاوم در برابر آب، در پوش هایی را برای محافظت از درگاه های دستگاه تدارک دیده بود و همین موضوع نارضایتی کاربران را در پی داشت، چرا که هر بار لازم بود برای شارژ محصول درپوش پلاستیکی را باز کنند.

این قطعه ضمناً استهلاک بالایی داشت و ممکن بود پس از مدتی استفاده از بدنه جدا شود، اتفاقی که اگر رخ می داد، مقاومت محصول در برابر آب از بین می رفت.

حالا سونی دیگر محصولات مقاوم در برابر آب را بدون درپوش عرضه می کند و اپل هم با مدتی فاصله، از میانه ی مسیر خود را به رقیب ژاپنی رسانده است. البته باید توجه داشته باشید که رقبا عموماً گواهی IP68 را دریافت کرده اند، در حالی که آیفون 7 گواهی IP67 دارد و مقاومتش در برابر آب و غبار در درجه پایین تری قرار می گیرد.

اپل علاوه بر این اعلام کرده میزان مقاومت دستگاه در برابر آب به مرور و در اثر استهلاک کاهش خواهد یافت در نتیجه بهتر است این موضوع را پس از خرید در نظر داشته باشید.

در هر حال، باید ورود دیر هنگام اپل به این حوزه را تبریک بگوییم، آن هم برای شرکتی که درون درگاه محصولات پیشین یک نوار ویژه تعبیه می کرد که در صورت برخورد با آب تغییر رنگ بدهد و دستگاه را از گارانتی خارج کند.

دکمه هوم جدید جذاب اما عجیب است

یکی از تصمیمات اپل برای مقاوم ساختن بدنه در برابر نفوذ آب این است که دکمه ی فیزیکی Home آیفون های پیشین را کنار گذاشته و یک فرورفتگی لمسی به جای آن قرار داده است که مثل وان پلاس 3 متحرک نیست و هیچ منفذی برای نفوذ آب ندارد.

اگر با تاچ پد فورس تاچ لپ تاپ های جدید اپل کار کرده باشید، احتمالاً مدتی طول کشیده باشد تا به این قابلیت جدید عادت کنید، اما حتماً حالا شما هم تمایلی به بازگشت و استفاده از تاچ پد های معمول پیشین را نداشته باشید.

دکمه هوم جدید آیفون هم ممکن است همینطور باشد، خصوصاً اگر آیفون های قبلی را طولانی مدت استفاده کرده باشید. در این صورت احتمالاً در ابتدا احساس عجیبی خواهید داشت که هنگام فشار دادن این دکمه، به جای فرو رفتن و شنیدن صدای کلیک فیزیکی، یک ویبر کوتاه در بخش پایین بدنه دریافت خواهید کرد.

علاوه بر این با کاهش تو رفتگی، این بخش به اندازه قبل نسبت به دیگر بخش ها متمایز نیست و اندکی دشوار تر آن را با لمس پیدا می کنید و این موضوع تا حدی ارگونومی دستگاه را کاهش داده است.

 

صرف نظر از اینکه چقدر طول بکشد به دکمه ی جدید عادت کنید، بد نیست بدانید که کاربران بسیاری سابقه ی خراب شدن دکمه ی فیزیکی آیفون را در خاطر خود دارند و حالا با این تغییر بدون تردید خرسند خواهد شد.

 اپل جک هدفون را هم به کلی از دستگاه حذف کرده تا نیازی به درپوش گذاشتن رویش وجود نداشته باشد. حالا اپل نخستین غول دنیای تکنولوژی به حساب می آید که جرئت کرده یکی از پر قدیمی و پر استفاده ترین درگاه های تاریخ فناوری را برای حرکت به سوی جایگزین های بهتر کنار گذارد.

هدفون آیفون 7 بر همین اساس با استفاده از درگاه لایتنینگ (که درپوش هم ندارد) به دستگاه متصل می شود و مدتهاست کاربران و صاحب نظران بحث می کنند که اپل جک 3.5 میلی متری را حذف کرده تا کاربران را به خرید هدفون های جدیدش ، یا واقعا .

هرچه باشد، در نهایت این شما هستید که اگر آیفون 7 را تهیه کنید، به شکل پیش فرض نمی توانید هنگام گوش کردن موسیقی همزمان دستگاه را شارژ کنید، مگر اینکه را جداگانه تهیه کرده و همواره همراه داشته باشید.

حالا در نبود جک هدفون، هر دو طرف درگاه لایتنینگ به سوراخ های اسپیکر اختصاص داده شده است. هرچند آیفون های جدید نخستین موبایل های اپل هستند که صدا را به شکل استریو پخش می کنند، اما جالب است بدانید تنها سوراخ های سمت راست برای پخش موسیقی کاربرد دارند و صدای استریو از راه دیگری تامین شده که در بخش مربوطه به جزئیاتش خواهیم پرداخت.

در مورد رنگهای بدنه هم باید اشاره کنیم که آیفون جدید در مدل های صورتی (رز گلد)، طلایی و نقره ای تولید شده، اما در این نسل رنگ خاکستری موسوم به فضایی با یک مشکی تیره تر جایگزین شده و یک مدل مجهز به بدنه مشکی براق هم وجود دارد.

این رنگ جدید البته تنها برای مدل های گران قیمت تر در نظر گرفته شده که 256 گیگابایت حافظه ی داخلی دارند؛ ضمن اینکه اپل توصیه می کند در صورت تهیه این رنگ، یک قاب محافظ هم برای آیفون خریداری کنید چرا که به دلیل براق بودن، بدنه ی این مدل در مقابل خط و خش چندان مقاومت بالایی ندارد.

رنگ مشکی براق به بدنه پیانو شباهت دارد

هرچند اپل این موضوع را اعلام نکرده، اما بد نیست بدانید بدنه نسخه مشکی براق به شدت لیز است و احتمال سُر خوردنش بالاست؛ موضوعی که می توان آن را دومین دلیل برای تهیه قاب محافظ در نظر گرفت.

در مجموع باید بگوییم اپل در ساخت آیفون های جدید، به قول خودش شجاعت و جسارت به خرج داده تا یکی از پر استفاده ترین بخش های دستگاه را حذف کند.

با چنین تصمیمی، شرکت ساکن کوپرتینو به راحتی توانسته تغییرات مورد نظر خود (از جمله بدنه مقاوم در برابر آب و دوربین های بهتر) را در محصول تازه اعمال کند، بدون اینکه لازم باشد نوآوری چندانی را چاشنی جسارت خود کرده باشد.

در نهایت توصیه می کنیم توجه داشته باشید که هنوز نمی توان با اطمینان گفت آینده ی دنیای فناوری به کدام سمت است، در نتیجه این امکان وجود دارد که آیفون های جدید را تهیه کنید اما اپل در حذف درگاه هدفون ناکام بماند یا فناوری دیگری فراگیر شود (برای نمونه تا با خصوصیات USB Type-C به عنوان یکی از رقبای اصلی درگاه اپل در این زمینه آشنا شوید).

نمایشگر

آیفون 7 به یک نمایشگر 4.7 اینچی IPS LCD با رزولوشن 750 در 1334 و تراکم 326 پیکسل در هر اینچ مجهز است که پیشتر هم مشابه آن را در آیفون 6S و حتی 6 مشاهده کرده بودیم.

همین موضوع در مورد نسخه پلاس هم صدق می کند و این تلفن هوشمند به نمایشگر 5.5 اینچی با رزولوشن 1080 و تراکم 401 پیکسل در هر اینچ مجهز است که سابقه ی استفاده از آن به آیفون 6 باز می گردد.

اما با وجود یکسان بودن این خصوصیات، اپل روشنایی پنل جدید را 25 درصد افزایش داده وسعت بازه رنگهای آن را هم به استاندارد سینمایی رسانده است تا جلوه ای چشمگیر تر داشته باشند.

رزولوشن و اندازه نمایشگر آیفون های تازه مثل نسل قبل است

در حقیقت می توان گفت اپل به جای افزایش رزولوشن و تعداد پیکسل ها، تلاش کرده کیفیت پخش تصویر در نمایشگر را افزایش دهد و بر همین اساس صفحه نمایش آیفون های جدید از نظر دقت تولید رنگ یکی از بهترین های حال حاضر در بازار به حساب می آیند.

اما با این وجود عجیب است که اپل سیستم TrueTone که پیشتر در آیپد پرو () معرفی کرده بود را برای شخصی سازی نحوه نمایش رنگها در اختیار کاربران آیفون های جدید قرار نداده است.

اپل به طور رسمی اعلام کرده حداکثر روشنایی این نمایشگر تا 625 نیت می رسد، موضوعی که در بررسی ما هم خلافش اثبات نشد. میزان روشنایی این نمایشگر کاملاً برای استفاده زیر نور مستقیم خورشید کفایت می کند.

البته باید توجه داشته باشید که اگر به شکل دستی روشنایی صفحه نمایش را افزایش دهید، حداکثر روشنایی قابل دستیابی نخواهد بود و این اتفاق تنها زمانی رخ می دهد که حالت Auto فعال باشد و دستگاه به شکل خودکار تشخیص دهد حداکثر روشنایی مورد نیاز است.

این نمایشگر ضمناً به حالت موسوم به شیف شب مجهز است که در صورت فعال کردنش (به شکل دستی یا خودکار بر اساس ساعت) میزان انتشار نور آبی از سطح صفحه نمایش کاهش یافته و این موضوع میزان خستگی چشم و اختلال خواب در اثر استفاده از تلفن هوشمند در شب را کاهش خواهد داد.

از دیگر قابلیت های سازنده در این بخش هم می توان به تاچ سه بعدی اشاره کرد که در نسل پیش معرفی شد و عملکردی مشابه کلیک راست کردن در کامپیوترهای شخصی دارد. البته باید بدانید که میزان کارایی این قابلیت در محصول جدید افزایش یافته است، موضوعی که در بخش نرم افزار به جزئیاتش خواهیم پرداخت.

در نهایت باید بگوییم هرچند نمایشگر آیفون های جدید (خصوصاً در نسخه کوچکتر) از نظر تراکم پیکسل یا پویایی رنگها به رقبایی مثل سامسونگ نمی رسد، اما عملکرد اپل در بهبود کیفیت صفحه نمایش آیفون های قبلی قابل قبول است و این دو محصول، به راحتی نمره قبولی را در این بخش دریافت می کند.

نرم افزار

 

اپل مدتی پیش از عرضه آیفون های جدید، تازه ترین نسخه از سیستم عامل موبایل خود را برای دستگاه های قدیمی تر منتشر کرده بود و بر همین اساس پیشتر قابلیت های iOS 10 را .

اپل در این نسخه، روش قدیمی و مشهور Slide to Unlock را کنار گذاشته و حالا دیگر برای باز کردن قفل آیفون باید دکمه هوم لمسی دستگاه را فشار دهید.

منطق اپل این است که کاربر احتمالاً برای دسترسی به صفحه قفل یکبار دکمه هوم را فشار داده و انگشتش روی آن قرار دارد، در نتیجه بهتر است شخص را مجبور نکنیم انگشت خود را از روی دکمه برداشته و روی نمایشگر اسلاید کند.

هرچند چنین ایده ای قابل پذیرش است، اما جالب است بدانید حتی اگر دستگاه شما به حسگر اثر انگشت مجهز باشد هم نمی توانید صرفا با لمس حسگر قفل دستگاه را باز کنید و لازم است حتما به دکمه ی جدید لمسی فشار وارد کنید تا لرزش آن را احساس کنید.

این روش جدید البته به معنای این نیست که اسلاید کردن در صفحه قفل دیگر کاربرد نداشته باشد. ویجت های صفحه قفل یکی از مهم ترین ویژگی های اضافه شده در iOS 10 هستند که برای مشاهده آنها لازم است در صفحه قفل به سمت چپ اسلاید کنید.

اپل در iOS 10 روی افزایش کارایی اپلیکیشن های مقیم تمرکز داشته است

برای فعال کردن دوربین هم دیگر احتیاجی نیست علامت بسیار کوچک دوربین را از گوشه پایین سمت راست به مرکز صفحه بکشید، بلکه از هر جای نمایشگر که به سمت راست اسلاید کنید، اپلیکیشن دوربین به راحتی باز خواهد شد.

هنگامی که شرکت ساکن کوپرتینو تاچ سه بعدی را در آیفون قبلی معرفی کرد، اعتقاد داشت این قابلیت انقلابی در روش تعامل کاربر با ابزارهای موبایل به حساب می آید.

اما در ادامه شاهد بودیم که قابلیت های تاچ سه بعدی آنقدری متنوع نبود و بسیاری از کاربران پس از مدتی حتی فراموش کردند موبایلشان این ویژگی را هم دارد.

حالا اپل در iOS جدید کارایی تاچ سه بعدی را افزایش داده تا وجود این قابلیت برای کاربران تاثیر گذار باشد؛ در نتیجه تقریباً هرجای صفحه نمایش که انگشت خود را فشار دهید، یک گزینه مشابه کلیک راست با گزینه های متنوع ظاهر خواهد شد.

برای مثال می توانیم به آیکون چراغ قوه در بخش Control Center اشاره کنیم که اگر روی آن فشار دهید سه گزینه ظاهر می شود و با استفاده از آنها می توانید نور فلاش دستگاه را از بین کم، متوسط یا زیاد انتخاب نمایید.

مرکز کنترل ضمناً به 3 پنل جداگانه تقسیم شده است. پنل نخست که مثل سابق است اما دکمه های کنترل پخش موسیقی از آن حذف شده، پنل دوم که با استفاده از آن می توانید پخش موسیقی را کنترل کنید و بخش سوم که به کنترل ابزارهای خانگی هوشمند اختصاص دارد.

نوار نوتیفیکیشن ها هم در نسخه جدید متحول شده و حالا می توانید بدون نیاز به باز کردن اپلیکیشن ها، با نوتیفیکیشن ها تعامل کنید و برای مثال پیام های دریافتی را با استفاده از همان نوتیفیکیشن پاسخ دهید.

تغییرات iOS 10 موارد متعدد اما نسبتاً ریزی هستند که در جای جای سیستم عامل پراکنده اند، اما در کنار یکدیگر قادر هستند تجربه کاربری دستگاه را بهبود بخشند.

اپل در این نسخه ضمناً تمرکز زیادی روی افزایش کارایی اپلیکیشن های مقیم دستگاه داشته است (که حالا می توانید آنها را در صورت تمایل از رابط کاربری حذف کنید).

برای مثال اپلیکیشن پیام رسانی iOS حالا دیگر آن محیط مینیمال و کارکرد بسیار ساده ی قبل را ندارد و امکانات بیشماری برایش در نظر گرفته شده که می تواند ساعت ها کاربران را حین گپ و گفت سرگرم نماید.

دستیار دیجیتالی اپل هم در نسخه تازه به مراتب فعال تر شده و کارایی بیشتری دارد. این موضوع ضمناً به اپلیکیشن های اپل محدود نیست و می تواند هر نرم افزاری را شامل گردد؛ چرا که اپل در این نسخه دسترسی توسعه دهندگان سوم شخص را به سیری باز کرده است تا قادر باشند این دستیار دیجیتالی را، به اپلیکیشن های خود متصل کنند.

قابلیت های جدید iOS 10 آنقدر ریز و پراکنده هستند که پرداختن به همه آنها در اینجا ممکن نیست، بر همین اساس از شما دعوت می کنیم .

دوربین ها

 

هردو آیفون جدید، به یک دوربین 12 مگاپیکسلی تازه مجهز هستند، ضمن اینکه اپل برای نخستین بار موفق شده لرزشگیر اپتیکال را که پیش از این به مدل های پلاس اختصاص داشت، به آیفون کوچکتر هم اضافه کند (قابلیتی که احتمالاً با حذف جک 3.5 میلی متری ممکن شده است).

حالا به لطف لرزشگیر اپتیکال، هردو تلفن هوشمند تازه قادر هستند در شرایط کم نور تصاویر را با کیفیت بالاتری ثبت کنند. علاوه بر این سیستم فلش هر دو محصول هم دگرگون شده و تعداد LED های فلش دوگانه به 4 عدد رسیده است.

البته اپل توضیح داده که افزایش تعداد LED ها، تعداد رنگ های قابل تولید فلش را افزایش نمی دهد و در حال حاضر هم فلش های مجهز به LED می توانند صدها طیف مختلف از نور را تولید کنند، اما این تغییر میزان نور فلش و در نتیجه کارایی آن را به شکل محسوسی افزایش می دهد.

در این نسل هر دو مدل به لرزشگیر اپتیکال مجهز هستند

حالا تعداد تکه های لنز آیفون جدید به 6 عدد رسیده و این موضوع در کنار در کنار گشادگی دریچه دیافراگم و سنسور جدید، میزان جذب نور را تا 50 درصد افزایش داده است. مهم ترین تغییر نسل جدید اما چیزی است که ظاهر نسخه پلاس را با نسل قبل و حتی نسخه کوچکتر متفاوت کرده و سازنده حتی با وجود حذف جک 3.5 میلی متری هم نتوانسته آن را در هر دو محصول تعبیه کند.

آیفون 7 پلاس بر همین اساس به یک دوربین 12 مگاپیکسلی دوم در کنار دوربین اصلی مجهز است که امکان زوم اپتیکال تا 2 برابر (بدون افت کیفیت) را برای این محصول فراهم آورده است.

دوربین دوگانه در دنیای اندروید چندان ابتکاری به حساب نمی آید

این ایده البته در دنیای اندروید چندان هم ابتکاری به حساب نمی آید و پیشتر مشابه آن توسط سازندگان مختلفی استفاده شده، از جمله LG G5 () که به یک لنز عریض دوم مجهز است.

در حال حاضر، لنز دوم تنها برای زوم کردن بدون کاهش کیفیت مورد استفاده قرار می گیرد، اما اپل قصد دارد با ارائه بروزرسانی () این امکان را هم فراهم کند که تصویر هر دو لنز برای افزایش عمق میدان عکس ترکیب شود؛ قابلیتی که پیش از این در هوآوی P9 () هم مشاهده کرده بودیم.

سازنده برای سوییچ کردن بین این دو لنز یک دکمه در رابط کاربری دوربین در نظر گرفته که با فشار دادنش می توانید تعیین کنید تصویر با لنز عادی ثبت شود یا تله فوتو.

از نظر کیفیت تصویربرداری، حداقل تا زمانی که بروزرسانی نرم افزاری ارائه نشده، می توان گفت تفاوت چشمگیری در عملکرد آیفون های جدید با نسل پیشین به چشم نمی خورد.

این البته نقض کننده ی این موضوع نیست که آیفون مثل همیشه یکی از بهترین تجربه های کاربری را در زمینه ی عکاسی با موبایل ارائه می کند. علاوه بر این دوربین جدید هم مثل نمایشگر دستگاه از استاندارد سینمایی وسعت رنگ موسوم به DCI-P3 پشتیبانی می کند.

با غروب آفتاب اما ورق کاملاً باز می گردد و بهبودهای انجام گرفته یک به یک نمایان می شوند. آیفون های جدید به لطف حسگر باکیفیت و لرزشگیر اپتیکال قادر هستند تصاویر را با ایزوی پایینتر (برای نویز کمتر) و سرعت شاتر آهسته تر (برای جذب نور بیشتر) ثبت کنند.

بر همین اساس اگر نمونه عکس های آیفون های جدید را کنار نسل پیشین قرار دهید، کاملاً مشخص است که سازنده عملکرد دوربین را در این بخش بهبود داده است.

البته در اینجا لازم است یک موضوع را در مورد نسخه پلاس گوشزد کنیم، اینکه هرچند هردو سنسور دوربین های این محصول 12 مگاپیکسلی هستند، اما سنسور لنز تله فوتو از دوربین عادی کوچکتر است.

بر همین اساس عکس هایی که روی حالت زوم دو برابر ثبت شوند، کیفیت پایین تری خواهند داشت و جالب اینکه با وجود رزولوشن یکسان، حتی سایز عکس های ثبت شده با دوربین دوم هم کمتر است.

از این تفاوت کیفیت حتی می توان اینگونه نتیجه گرفت که دوربین دوم به لرزشگیر اپتیکال هم مجهز نباشد، در نتیجه دوربین نمی تواند سرعت شاتر را کاهش دهد و تصاویر را مثل سنسور دیگر با کمترین نویز به ثبت برساند.

البته باید اشاره کنیم که این تفاوت کیفیت بیشتر از هرچیز هنگام عکاسی در شرایط کم نور به چشم می آید و در نور کافی به نظر نمی رسد لنزها غیر از میزان زوم، تفاوتی با یکدیگر داشته باشند.

هرچند گشادگی دریچه دیافراگم مدل های جدید روی اف 2.2 ثابت مانده، اما رزولوشن دوربین جلو به 7 مگاپیکسل افزایش یافته که تقریباً با رزولوشن دوربین عقب در آیفون 6 برابر است.

کیفیت و عملکرد این دوربین هم مثل همیشه یکی از بهترین های بازار است و نارسایی قابل توجهی ندارد که خاطر کاربران علاقه مند به سلفی را مکدر نماید.

آیفون های جدید ضمناً مثل نسل قبل ویدیوهای 4K را با نرخ 30 فریم در هر ثانیه ثبت کنند. علاوه بر این

رنگهای ویدیو ها هم به اندازه عکس های دوربین چشم نواز هستند و از نظر کیفیت به راحتی نمره قبولی را در دنیای موبایل دریافت خواهند کرد.

 

سخت افزار

عرضه هر آیفون جدید با معرفی تازه ترین چیپست اپل همراه است و سازنده بر همین اساس چیپست A10 Fusion را برای محصول تازه در نظر گرفته که نه تنها نخستین مدل 4 هسته ای اپل به حساب می آید، بلکه برای اولین بار یک پسوند هم در کنار شماره ی نامش دارد.

قدرت این چیپست نسبت به نسل قبل 40 درصد و در مقایسه با آیفون 6 حدود 2 برابر افزایش داشته است. پردازشگر گرافیکی جدید چیپست هم 6 هسته دارد و در بنچمارک Ice Storm Unlimited امتیاز نزدیک به 3800 را کسب کرده که از افزایش 30 درصدی توانش حکایت دارد.

این امتیاز ضمناْ آیفون 7 را از این نظر، بالاتر از رقبایی مثل گلکسی اس 7 () قرار می دهد. همین موضوع در مورد نسخه پلاس هم صدق می کند و نگاهی به امتیاز بنچمارک های این محصول نشان می دهد که با یکی از قدرتمند ترین تلفن های هوشمند بازار مواجه هستیم.

اما سوال اینجاست که آیا اینهمه افزایش قدرت، در نهایت برای کاربر محسوس است که لازم باشد روی آن مانور دهیم یا خیر. حقیقت اینجاست که حتی آیفون 6 هم با وجود اینکه توان پردازشی اش نصف دو محصول جدید بود، عملکرد مناسبی داشت و رابط کاربری خود را مثل بازی های گرافیکی سنگین، کاملاً روان اجرا می کرد.

حالا آیفون جدید هم در اجرای رابط کاربری، بازی های سنگین و اجرای همزمان اپلیکیشن ها در کنار یکدیگر مشکلی ندارد، در نتیجه اپل بار دیگر موفق شده به لطف ساخت همزمان نرم افزار و سخت افزار، هماهنگی بالایی بین این دو رقم زند و تجربه کاربری مناسبی را برای خریداران فراهم آورد.

اما جایی که عملکرد چیپست جدید بیش از هرچیز محسوس است، عمر باتری به حساب می آید که حالا نسبت به قبل بهینه تر شده است، اما توضیح بیشتر در مورد آن را به بخش باتری موکول می کنیم.

آیفون 7 ضمناً بر خلاف شایعات پیشین به 2 گیگابایت حافظه رم مجهز است و افزایش به 3 گیگابایت تنها در نسخه پلاس اتفاق افتاده است، هرچند این موضوع هم در نهایت تاثیر ملموسی برای کاربر نهایی نخواهد داشت.

اپل بالاخره پذیرفته 16 گیگابایت حافظه داخلی برای آیفون کافی نیست

علاوه بر این بد نیست اشاره کنیم اپل بالاخره پذیرفته که 16 گیگابایت حافظه داخلی برای آیفون کافی نیست و حداقل میزان حافظه را به 32 گیگابایت افزایش داده است (مدل پایه که با قیمت 650 دلار به فروش می رسد).

اگر این میزان هم برای شما کافی به نظر نمی رسد، می توانید با 100 دلار هزینه بیشتر مدل مجهز به 128 گیگابایت حافظه داخلی را تهیه کنید، رقمی که قبلاً حداکثر میزان حافظه آیفون به حساب می آمد اما این رقم اکنون به 256 گیگابایت افزایش یافته است.

در حقیقت می توان گفت اپل در آیفون جدید، ظرفیت های پیشین را 2 برابر کرده و با حذف حافظه 64 گیگابایتی، 3 حق انتخاب 32، 128 و 256 گیگابایت را در اختیار خریداران قرار می دهد. (ضمناً توجه داشته باشید که تنها بالاترین مدل همراه با بدنه مشکی براق عرضه می شود)

در پایان اگر در مورد نگران هستید، لازم است اشاره کنیم که در طول مدت بررسی چندباری هنگام انجام پردازش های سنگین با این صدا برخورد داشتیم، اما شدت صدا آنقدر کم بود که باید برای شنیدنش بدنه تلفن هوشمند را به گوش خود می چسباندید.

البته با این وجود باید توجه داشته باشید که امکان دارد این صدا در ویدیوهایی که با آیفون ضبط می کنید ثبت شود، یا هنگام مکالمه به گوش مخاطب آن سوی خط هم برسد.

اسپیکر و هدفون

اپل می گوید جک 3.5 میلی متری را از آیفون 7 حذف کرده تا جای بیشتری برای دوربین، باتری و موتور تپتیک دستگاه (موتوری که بازخوردهای خفیف لرزشی در نمایشگر و دکمه ی هوم ایجاد می کند) وجود داشته باشد.

علاوه بر این، مقاوم کردن بدنه دستگاه در برابر آب هم در نبود یکی از سوراخ ها، به مراتب ساده تر است، هرچند شرکت ساکن کوپرتینو می گوید این موضوع در حذف جک 3.5 میلی متری نقشی نداشته است.

در هر حال، بالاخره روز واقعه فرا رسیده و اپل جک 3.5 میلی متری را از جدیدترین آیفون حذف کرده است. آیفون های جدید بر همین اساس همراه با هدفون هایی عرضه می شوند که لازم است آنها را به درگاه لایتنینگ دستگاه متصل کنید.

بر همین اساس باید بگوییم برای شارژ باتری همزمان با گوش کردن موسیقی، لازم است که برای این منظور طراحی شده اند را خریداری کنید.

علاوه بر این، اگر هدفون سیم دار گران قیمتی دارید یا با هدفون های فابریک همراه آیفون های جدید احساس راحتی نمی کنید، لازم است مبدل جک 3.5 میلی متری به لایتنینگ که اپل درون جعبه دستگاه قرار داده را استفاده کنید.

هرچند این موضوع تا حدی مشکل را رفع می کند، اما همراه داشتن همیشگی یک تبدیل چندان برای کاربران دلچسب نخواهد بود و احتمال گم شدن این قطعه ی بسیار کوچک هم چندان دور از ذهن نیست.

در حقیقت به نظر می رسد اپل انتظار دارد کاربران چند عدد از این مبدل های ارزان قیمت را تهیه کرده و به هدفون های خود متصل کنند، محصولی که 9 دلار قیمت دارد و ارزان ترین سخت افزار تولید شده توسط اپل تاکنون به حساب می آید.

در مورد کیفیت هدفون های لایتنینگ باید بدانید تفاوتی با مدل های پیشین ندارند و می توان آنها را قابل قبول به حساب آورد، هرچند با توجه به اینکه اپل شرکت بیتس را به تملک خود درآورده، انتظار می رود هدفون های این شرکت از پرچمداران رقبایی مثل HTC یا LG بهتر باشد، در حالی که به هیچ عنوان چنین نیست.

کیفیت هدفون های تازه با قبل تفاوتی ندارد

میزان راحتی این هدفون هم تا حد زیادی به شکل گوش شما بستگی دارد و می تواند بین خیلی راحت تا آزار دهنده متغیر باشد. علاوه بر این یک مدل بی سیم هم از این هدفون ها با نام AirPod عرضه شده که تنها تفاوتش در نداشتن سیم است.

البته باید بدانید که این هدفون ها مبتنی بر فناوری بی سیم اختصاصی اپل کار می کنند و به همین دلیل جفت شدن آنها با آیفون های جدید به سادگی انجام می گیرد؛ تنها کافی است هدفون ها را از گوش خارج کنید.

مشکلی برای استفاده از هدفون های متفرقه بلوتوث وجود ندارد

اما همانقدر که نداشتن سیم و فناوری اختصاصی سازنده استفاده از این محصول را ساده کرده، به همان نسبت هم بی سیم بودن گوشی های هدفون جدید احتمال گم شدن آن را از طرف دیگر افزایش می دهد؛ در نتیجه توصیه می کنیم در صورت تهیه آنها به این موضوع توجه مضاعف داشته باشید. علاوه بر این دستگاه از هدفون های بلوتوث معمول هم پشتیبانی می کند و مشکلی برای استفاده از آنها وجود ندارد.

اما برگردیم به اسپیکرهای استریو، چرا که اپل پس از سالها موفق شده پخش صدای آیفون را استریو کند. این ویژگی نه تنها از سالها پیش در دنیای اندروید وجود داشته است، بلکه حتی روش اپل هم برای این منظور چندان مبتکرانه نیست و پیشتر توسط تولید کنندگانی مثل هوآوی در P9 Plus () استفاده شده است.

صدای استریو بلندی صدا را افزایش داده اما کیفیت به رقبایی مثل بوم ساند HTC نمی رسد

در این روش اسپیکر مکالمه که در بالای نمایشگر قرار دارد برای پخش استریو در کنار اسپیکر اصلی دستگاه مورد استفاده قرار می گیرد. بدون تردید میزان فراگیری پخش صدا در این روش هرگز به رقبایی مثل HTC نمی رسد که دو اسپیکر بزرگ و اختصاصی در بالا و پایین نمایشگر دارند، اما با این وجود عملکرد پخش صدا در دو محصول تازه نسبت به قبل بهبود یافته است.

البته با این روش جدید وضوح و کیفیت پخش صدا بهبود چندانی نداشته، اما حداکثر بلندی حدود 2 برابر از نسل قبل بیشتر شده و کاملاً برای استفاده در محیط های شلوغ و خارجی کفایت می کند.

در نتیجه می توان گفت سیستم جدید پخش صدا در آیفون های تازه، بیش از هرچیز هنگام گوش دادن به پادکست ها یا حتی مکالمه تلفنی سودمند خواهد بود، چرا که در این حالت کیفیت و تفکیک صدا نسبت به بلندی، اهمیت کمتری خواهد داشت.

دکمه هوم جدید

اگر در گذشته استهلاک بالا و خرابی دکمه هوم آیفون را تجربه کرده باشید، احتمالاً حالا خوشحال هستید که اپل دکمه فیزیکی را به کلی از آیفون های جدید حذف کرده است.

البته لازم است بدانید فرورفتگی لمسی که جای دکمه فیزیکی را گرفته، هرچند از نظر ظاهری تفاوت چشمگیری با مدل های قبلی ندارد، اما عملکردی کاملاً متفاوت ارائه می کند.

آیفون های جدید به موتور Taptic مجهز هستند که در بدنه لرزش های خفیف ایجاد می کند. هرچند آیفون قبلی هم به همین موتور مجهز بود، اما اپل می گوید اضافه کردن این قطعه یکی از دلایل حذف جک هدفون از آیفون 7 بوده است.

دکمه هوم جدید پتانسیل زیادی دارد اما لازم است به آن عادت کنید

در هر حال هنگامی که دکمه ی هوم جدید را فشار دهید، این موتور به لرزه در می آید تا حس کلیک کردن را به کاربر القاء کند. اینکه روش جایگزین اپل خوب است یا بد به سلیقه شما بستگی دارد، اما لازم است بدانید که این روش حس کاملاً متفاوتی نسبت به قبل ایجاد می کند؛ چرا که لرزش این موتور در تمام بخش پایین و حتی پشت بدنه احساس می شود.

این دکمه ضمناً خازنی است و تنها در صورت لمس پوست عمل می کند، در نتیجه مثل نمایشگر دستگاه، نمی توانید آن را با دستکش مورد استفاده قرار دهید (البته برخی از دستکش های مخصوص نمایشگر آیفون قابل استفاده هستند).

اگر تاکنون از ترک پد های فورس تاچ مک بوک یا مجیک ترک پد اپل استفاده کرده باشید، می توانید تصور کنید القای حس کلیک کردن روی یک سطح صاف غیر مکانیکی چه حسی خواهد داشت.

یکی از مزیت های چنین روشی این است که هنگام استفاده از ترک پد فورس تاچ، نرم افزارهای مک می توانند با ایجاد لرزش به شما بازخورد انتقال دهند.

مثلا فرض کنید در حال تنظیم کادر در نرم افزار گرافیکی هستید و هنگامی که کادر دقیقاً در وسط قرار گرفت، تاچ پد با یک لرزش خفیف به سادگی شما را در جریان می گذارد.

حالا همین اتفاق می تواند در مورد آیفون 7 هم رخ دهد و توسعه دهندگان سوم شخص، این قابلیت را در اپلیکیشن های خود استفاده کنند. برای درک بهتر کافی است اپلیکیشن ساعت را در آیفون های جدید باز کنید و ببینید چگونه با هر تکان عقربه، موتور تپتیک هم یک لرزش خفیف ایجاد می کند.

اپل علاوه بر این امکان تعیین میزان لرزش را هم بین سه گزینه کم، متوسط و زیاد برای کاربر تدارک دیده است، در نتیجه می توانید این موضوع را تا حدی بر اساس سلیقه ی خود تنظیم نمایید.

در مجموع باید بگوییم روش جدید کارایی مناسبی دارد و ضمناً از این پتانسیل هم برخوردار است که توسعه دهندگان سوم شخص ویژگی های جذابی در اپلیکیشن های خود برایش اختصاص دهند.

در نتیجه ارزشش را دارد که به دکمه ی جدید آیفون عادت کنید، حتی اگر این موضوع در ابتدا دشوار به نظر برسد.

باتری

اپل می گوید حذف جک 3.5 میلی متری باعث شده فضای بیشتری در داخل بدنه برای بخش های دیگر وجود داشته باشد، از جمله باتری که در آیفون 7 حدود 14 درصد و در نسخه پلاس 5 درصد نسبت به نسل قبل افزایش ظرفیت داشته اند.

افزایش حجم باتری و مصرف بهینه تر چیپست عمر باتری را تا 2 ساعت افزایش داده

حالا آیفون 7 به یک باتری با ظرفیت 1960 میلی آمپر ساعت مجهز است و این میزان در مدل پلاس 2900 میلی آمپر ساعت در نظر گرفته شده است. علاوه بر این باید توجه داشت که چیپست جدید A10 Fusion در کنار 2 هسته قدرتمند، به دو هسته کم مصرف هم مجهز شده است، در نتیجه پردازش های نه چندان سنگین را با مصرف باتری کمتری نسبت به قبل انجام می دهد.

سازنده ادعا می کند این تغییرات باعث شده آیفون 7 قادر باشد با هر شارژ تا 2 ساعت و مدل پلاس هم یک ساعت بیشتر از نسل قبل کاربر را همراهی نمایند.

برای بررسی بیشتر موضوع، از هر دو دستگاه تست پخش ممتد ویدیو به عمل آوردیم. در این میان آیفون 7 حدود 12 ساعت به فعالیت خود ادامه داد و مدل پلاس هم رقم 14 ساعت را ثبت کرد که نشان می دهد ادعای اپل در مورد بهبود عملکرد نسبت به نسل قبل کاملاً صحت دارند.

اما اگر می خواهید بدانید برای استفاده روزمره چقدر می توانید روی آیفون های جدید حساب کنید، باید بگوییم بر اساس تجربه ای که در طول یک هفته بررسی این دو تلفن هوشمند داشتیم، آیفون 7 به طور معمول با هر شارژ یک روز کار می کند و این زمان در صورت عدم استفاده از قابلیت های پر مصرف، تا 2 روز هم قابل افزایش خواهد بود. اما در مورد آیفون 7 پلاس احتمال بیشتری وجود دارد که دومین روز را هم بدون نیاز به شارژ مجدد به پایان برسانید.

جمع بندی

پیشرو بودن در هیچ حالتی بدون هزینه تمام نمی شود، خصوصاً در دنیای تکنولوژی که اگر بخواهید آن را را یک قدم رو به جلو برانید، لازم است به درستی تشخیص دهید پایان عمر کدام فناوری سر رسیده و جسارت لازم را، برای جایگزین کردن آن داشته باشید.

تشخیص اپل برای کنار گذاشتن جک 3.5 میلی متری هدفون چه صحیح باشد و چه نادرست، شکی نیست که خریداران آیفون 7 خود را بر لبه ی تکنولوژی احساس خواهند کرد، جایی که هرچند جلوتر از دیگران قرار دارند، اما اندکی از تیزی و برندگی لبه را هم بر پیکر خود احساس خواهند کرد.

جک 3.5 میلی متری آنقدری در بازار جا افتاده که کنار گذاشتنش در ابتدا تاحدی دردناک به نظر برسد. اولین مشکل، زمانی پیش می آید که بخواهید دستگاه را همزمان با گوش دادن به موسیقی شارژ کنید.

در این حالت باید پخش موسیقی را متوقف کنید، یا یکی از مبدل های نه چندان ریز نقش را برای این منظور همراه داشته باشید.

علاوه بر این در صورت خرید آیفون 7، انتخاب های شما برای گوش کردن به موسیقی محدودتر می شود؛ هدفون همراه آیفون 7 که مبتنی بر درگاه لایتنینگ عمل می کند، هدفون های بی سیم، یا استفاده از مبدل جک 3.5 میلی متری که اپل درون جعبه این محصول قرار داده است.

اگر چنین محدودیت هایی در تجربه کاربری شما تاثیر می گذارد، می توانید منتظر بمانید تا روند کنار گذاشتن فناوری قدیمی به شکل کامل تری انجام گیرد، در غیر این صورت ورود شما را به آینده ی احتمالی خوشامد می گوییم.

اما همه ی ویژگی های آیفون 7 مربوط به آینده نیستند و بخش قابل توجهی از آنها هم خاطرات 9 سال حضور این تلفن هوشمند در بازار را یادآوری می کنند.

این محصول عکس های عالی ثبت می کند، نمایشگر با کیفیتی دارد، از توان پردازش کافی برای سنگین ترین عملکردها برخوردار است و از امکانات جذاب و متنوع برای رفع انواع نیازهای کاربران پشتیبانی می کند.

 

در مورد دوربین دوگانه در نسخه پلاس هم باید بگوییم در حال حاضر این ویژگی آنقدری تاثیر گذار نیست و تنها «زوم دو برابر» را به دستگاه اضافه می کند، اما اپل می گوید در بروزرسانی بعدی سیستم عامل امکان ترکیب تصاویر دو دوربین را برای افزایش عمق میدان و کیفیت عکس ها به دستگاه اضافه خواهد کرد.

در مجموع باید بگوییم آیفون جدید بدون تردید یکی از محصولات جذاب موجود در بازار به حساب می آید و از عملکرد مناسبی در بخش های حیاتی مثل کیفیت تصویربرداری و عمر باتری برخوردار است.

اما اگر کاربر آیفون های اخیر هستید، باید تصمیم بگیرید که قابلیت های جدید اضافه شده به تازه ترین محصول برای شما کفایت می کند، یا ترجیح می دهید شانس خود را امتحان کنید و منتظر بمانید مشخص شود اپل سال آینده برای دهمین سالگرد آیفون برنامه ویژه ای دارد یا خیر.

علاوه بر این بد نیست اشاره کنیم همانطور که خود اپل هم اذعان داشته، بدون تردید حذف جک 3.5 میلی متری جسارت زیادی احتیاج دارد، اما در حقیقت اپل این جسارت را به جای ابتکار مورد استفاده قرار داده است؛ به این معنا که با حذف جک هدفون، فضا را برای اضافه کردن برخی قابلیت های دنیای اندروید به تلفن هوشمند خود باز کرده است، آن هم بدون اینکه نیاز باشد ابتکار چندانی از خود به خرج دهد.

مدل پایه از آیفون 7 در بازار ایران و مدل پایه از آیفون 7 پلاس توسط فروشگاه اپل آن آی سی به فروش می رسند.

نکات مثبت

  • عملکرد دوربین به لطف جذب نور عالی و لرزشگیر اپتیکال
  • قدرت پردازش به لطف چیپ A10 Fusion
  • اسپیکرهای استریو
  • کیفیت نمایشگر
  • ارگونومی و طراحی ظاهری
  • عمر باتری
  • مقاومت در برابر آب

نکات منفی

  • کاربران لازم است به شکل همزمان به دگرگون شدن دکمه ی هوم غیر قابل کلیک و حذف جک هدفون (دو بخش بسیار پر استفاده) عادت کنند
  • عدم امکان استفاده همزمان از شارژر و هدفون دستگاه
  • رنگ مشکی براق به مدل های گران تر محدود است و به سادگی خراشیده می شود

The post appeared first on .

بررسی دیجیاتو: آیفون 7 و 7 پلاس؛ به استقبال آینده ای مبهم [به همراه بررسی ویدیویی]

عدد 10 برای اپل اهمیت دارد و این شرکت سال آینده دهمین سالگرد عرضه آیفون را جشن می گیرد، محصولی که یکی از مهم ترین ساخته های استیو جابز به حساب می آید و تاکنون، آثار زیادی از خود در دنیای فناوری به جای گذاشته است.

برخی اعتقاد دارند به همین دلیل است که اپل این بار برای نخستین بار، پس دو سال، ظاهر آیفون را دگرگون نکرده و محصول انقلابیِ واقعیِ خود را برای سال آینده نگاه داشته است.

صحت یا سقم این ادعا سال آینده مشخص می شود و تا آن زمان هم کسی به اسرار داخلی اپل دسترسی ندارد، در نتیجه فعلاً بیایید جدیدترین آیفون عرضه شده توسط این شرکت را زیر زره بین قرار دهیم.

شاید آیفون 7 پلاس به لطف دوربین دوگانه، آنقدری با نسل پیشین متفاوت به نظر برسد که برای کاربران تشنه پس از دو سال، راضی کننده باشد؛ اما سوال اینجاست که آیا برادر کوچکتر هم می تواند توجه ها را به قابلیت هایش جلب کند یا خیر.

آیفون، حالا پس از 9 سال حضور در بازار، به بلوغ مناسبی رسیده و در نتیجه می تواند ویژگی های جذاب همیشگی خود را، به بهترین شکل در اختیار کاربر قرار دهد.

این تلفن هوشمند از هماهنگی بالایی بین نرم افزار و سخت افزار بهره می برد، رابط کاربری راحتی دارد و مثل همیشه، قادر است عکس هایی چشم نواز ثبت کند که در زمره ی بهترین های بازار به حساب آیند.

از طرف دیگر، ویژگی های جدیدی که سازنده برای محصول تازه در نظر گرفته هم آنقدری هستند که با اغماض بتوان گفت آیفون جدید، تجربه کاربری نسبتاً متفاوتی در مقایسه با نسل قبل ارائه می دهد.

همین موضوع، به این بحث بین کاربران دامن زده که آیا آیفون 7 محصولی انقلابی است و ارزش خرید دارد، یا تفاوت ها آنقدر هم دندان گیر نیستند و در نتیجه، تصمیم منطقی تر این است که تا سال آینده منتظر بمانیم و شرکت ساکن کوپرتینو احتمالاً محصول واقعاً انقلابی خود را در دهمین سالگرد آیفون رونمایی کند.

با بررسی از تلفن هوشمند جدید اپل همراه باشید تا پاسخ این پرسش را از نظر بگذرانیم.

بررسی ویدیویی

***لینک ویدیو***

طراحی

پیش از پرداختن به طراحی محصول لازم است اشاره کنیم که اپل در آیفون های جدید، نایلون محافظ روی جعبه را تغییر داده است. در گذشته، یک سلفون ساده دور جعبه کشیده می شد که به سادگی می توانستید آن را باز کنید و دوباره دور جعبه سلفون بپیچید.

همین موضوع متاسفانه باعث شده بود بسیاری از فروشندگان قطعات جانبی اصلی داخل جعبه مثل هدفون و کابل را با نمونه ی تقلبی تعویض کنند و هیچ اطمینانی وجود نداشت که محصول، واقعا آکبند باشد.

حالا روکش پلاستیکی جدید اپل کمی پیچیده تر است و حداقل می توانید مطمئن باشید در کوتاه مدت، نمونه تقلبی آن قابل تولید نیست. با ذکر این نکته، بررسی طراحی دستگاه را آغاز می کنیم.

بسته بندی جدید آیفون تقلب را برای فروشندگان متقلب دشوار می کند

آیفون 7 بر خلاف برادر بزرگتر خود به دوربین دوگانه مجهز نیست و این موضوع، شباهت ظاهر دستگاه به نسل پیشین را بیش از پیش کرده است. شاید هم اپل دیگر آن اپل همیشگی نیست و اعتقاد دارد طراحی ظاهری دستگاه نسبت به قابلیت ها، در درجه ی دوم اهمیت قرار می گیرد؛ در نتیجه نیازی نیست یک سال در میان به شکل کامل تغییر کند.

چه طراحی مشابه با نسل پیشین باب میل شما باشد چه آن را تکراری و خسته کننده بدانید، می توانیم این نوید را بدهیم که آیفون 7 از نظر القای حس کیفیت و ارگونومی چیزی کم ندارد.

این تلفن هوشمند با ضخامت 7.1 میلی به خوبی در دست شما جای می گیرد و خمیدگی های اطراف بدنه مثل همیشه با نرمی و لطافت تراش خورده اند.

 

ضخامت نسخه پلاس هم تنها 2 دهم میلی متر از آیفون 7 بیشتر است، اما در هر حال باید توجه داشته باشید که ارگونومی یک محصول 5.5 اینچی هرگز نمی تواند به خوبی محصولات کوچکتر باشد.

گذشته از دوربین دوگانه و اندازه بزرگتر، دیگر خصوصیات دو محصول یکسان است و اگر از آیفون های 6S و 6 استفاده کرده باشید، هنگام استفاده از تلفن های هوشمند تازه هم حس مشابهی خواهید داشت.

در این میان یک تفاوت بزرگ با قبل وجود دارد که آن هم هنگام استفاده چندان تغییری در حس شما ایجاد نمی کند؛ اینکه آیفون های جدید در مقابل آب مقاوم هستند و می توانید آنها را تا 30 دقیقه در عمق 1 متری آب غوطه ور کنید.

مقاومت در برابر آب بالاخره به پلتفرم اپل هم آمده است

این قابلیت البته به هیچ عنوان مبتکرانه و منحصر به اپل به حساب نمی آید و پیش از این در محصولات متعددی از رقبا، از جمله سونی و سامسونگ وجود داشته است؛ اما با این حال کاربرانی که به یک موبایل مقاوم در برابر آب احتیاج دارند، حالا خوشحال خواهند شد که یک محصول از پلتفرم اپل هم به حق انتخاب های آنها افزوده شده است.

ویدیوی تبلیغاتی اپل برای معرفی کاربردهای تلفن هوشمند مقاوم در برابر آب

هرچند اپل با چند سال فاصله تلفن هوشمند مقاوم در برابر آب عرضه کرده و از رقبای خود در این زمینه عقب به نظر می رسد، اما ظاهرا همین فاصله باعث شده شرکت ساکن کوپرتینو از اشتباهات سازندگان دیگر درس بگیرد و آنها را تکرار نکند.

برای مثال می توانیم به سونی اشاره کنیم که در چند تلفن هوشمند اول مقاوم در برابر آب، در پوش هایی را برای محافظت از درگاه های دستگاه تدارک دیده بود و همین موضوع نارضایتی کاربران را در پی داشت، چرا که هر بار لازم بود برای شارژ محصول درپوش پلاستیکی را باز کنند.

این قطعه ضمناً استهلاک بالایی داشت و ممکن بود پس از مدتی استفاده از بدنه جدا شود، اتفاقی که اگر رخ می داد، مقاومت محصول در برابر آب از بین می رفت.

حالا سونی دیگر محصولات مقاوم در برابر آب را بدون درپوش عرضه می کند و اپل هم با مدتی فاصله، از میانه ی مسیر خود را به رقیب ژاپنی رسانده است. البته باید توجه داشته باشید که رقبا عموماً گواهی IP68 را دریافت کرده اند، در حالی که آیفون 7 گواهی IP67 دارد و مقاومتش در برابر آب و غبار در درجه پایین تری قرار می گیرد.

اپل علاوه بر این اعلام کرده میزان مقاومت دستگاه در برابر آب به مرور و در اثر استهلاک کاهش خواهد یافت در نتیجه بهتر است این موضوع را پس از خرید در نظر داشته باشید.

در هر حال، باید ورود دیر هنگام اپل به این حوزه را تبریک بگوییم، آن هم برای شرکتی که درون درگاه محصولات پیشین یک نوار ویژه تعبیه می کرد که در صورت برخورد با آب تغییر رنگ بدهد و دستگاه را از گارانتی خارج کند.

دکمه هوم جدید جذاب اما عجیب است

یکی از تصمیمات اپل برای مقاوم ساختن بدنه در برابر نفوذ آب این است که دکمه ی فیزیکی Home آیفون های پیشین را کنار گذاشته و یک فرورفتگی لمسی به جای آن قرار داده است که مثل وان پلاس 3 متحرک نیست و هیچ منفذی برای نفوذ آب ندارد.

اگر با تاچ پد فورس تاچ لپ تاپ های جدید اپل کار کرده باشید، احتمالاً مدتی طول کشیده باشد تا به این قابلیت جدید عادت کنید، اما حتماً حالا شما هم تمایلی به بازگشت و استفاده از تاچ پد های معمول پیشین را نداشته باشید.

دکمه هوم جدید آیفون هم ممکن است همینطور باشد، خصوصاً اگر آیفون های قبلی را طولانی مدت استفاده کرده باشید. در این صورت احتمالاً در ابتدا احساس عجیبی خواهید داشت که هنگام فشار دادن این دکمه، به جای فرو رفتن و شنیدن صدای کلیک فیزیکی، یک ویبر کوتاه در بخش پایین بدنه دریافت خواهید کرد.

علاوه بر این با کاهش تو رفتگی، این بخش به اندازه قبل نسبت به دیگر بخش ها متمایز نیست و اندکی دشوار تر آن را با لمس پیدا می کنید و این موضوع تا حدی ارگونومی دستگاه را کاهش داده است.

 

صرف نظر از اینکه چقدر طول بکشد به دکمه ی جدید عادت کنید، بد نیست بدانید که کاربران بسیاری سابقه ی خراب شدن دکمه ی فیزیکی آیفون را در خاطر خود دارند و حالا با این تغییر بدون تردید خرسند خواهد شد.

 اپل جک هدفون را هم به کلی از دستگاه حذف کرده تا نیازی به درپوش گذاشتن رویش وجود نداشته باشد. حالا اپل نخستین غول دنیای تکنولوژی به حساب می آید که جرئت کرده یکی از پر قدیمی و پر استفاده ترین درگاه های تاریخ فناوری را برای حرکت به سوی جایگزین های بهتر کنار گذارد.

هدفون آیفون 7 بر همین اساس با استفاده از درگاه لایتنینگ (که درپوش هم ندارد) به دستگاه متصل می شود و مدتهاست کاربران و صاحب نظران بحث می کنند که اپل جک 3.5 میلی متری را حذف کرده تا کاربران را به خرید هدفون های جدیدش ، یا واقعا .

هرچه باشد، در نهایت این شما هستید که اگر آیفون 7 را تهیه کنید، به شکل پیش فرض نمی توانید هنگام گوش کردن موسیقی همزمان دستگاه را شارژ کنید، مگر اینکه را جداگانه تهیه کرده و همواره همراه داشته باشید.

حالا در نبود جک هدفون، هر دو طرف درگاه لایتنینگ به سوراخ های اسپیکر اختصاص داده شده است. هرچند آیفون های جدید نخستین موبایل های اپل هستند که صدا را به شکل استریو پخش می کنند، اما جالب است بدانید تنها سوراخ های سمت راست برای پخش موسیقی کاربرد دارند و صدای استریو از راه دیگری تامین شده که در بخش مربوطه به جزئیاتش خواهیم پرداخت.

در مورد رنگهای بدنه هم باید اشاره کنیم که آیفون جدید در مدل های صورتی (رز گلد)، طلایی و نقره ای تولید شده، اما در این نسل رنگ خاکستری موسوم به فضایی با یک مشکی تیره تر جایگزین شده و یک مدل مجهز به بدنه مشکی براق هم وجود دارد.

این رنگ جدید البته تنها برای مدل های گران قیمت تر در نظر گرفته شده که 256 گیگابایت حافظه ی داخلی دارند؛ ضمن اینکه اپل توصیه می کند در صورت تهیه این رنگ، یک قاب محافظ هم برای آیفون خریداری کنید چرا که به دلیل براق بودن، بدنه ی این مدل در مقابل خط و خش چندان مقاومت بالایی ندارد.

رنگ مشکی براق به بدنه پیانو شباهت دارد

هرچند اپل این موضوع را اعلام نکرده، اما بد نیست بدانید بدنه نسخه مشکی براق به شدت لیز است و احتمال سُر خوردنش بالاست؛ موضوعی که می توان آن را دومین دلیل برای تهیه قاب محافظ در نظر گرفت.

در مجموع باید بگوییم اپل در ساخت آیفون های جدید، به قول خودش شجاعت و جسارت به خرج داده تا یکی از پر استفاده ترین بخش های دستگاه را حذف کند.

با چنین تصمیمی، شرکت ساکن کوپرتینو به راحتی توانسته تغییرات مورد نظر خود (از جمله بدنه مقاوم در برابر آب و دوربین های بهتر) را در محصول تازه اعمال کند، بدون اینکه لازم باشد نوآوری چندانی را چاشنی جسارت خود کرده باشد.

در نهایت توصیه می کنیم توجه داشته باشید که هنوز نمی توان با اطمینان گفت آینده ی دنیای فناوری به کدام سمت است، در نتیجه این امکان وجود دارد که آیفون های جدید را تهیه کنید اما اپل در حذف درگاه هدفون ناکام بماند یا فناوری دیگری فراگیر شود (برای نمونه تا با خصوصیات USB Type-C به عنوان یکی از رقبای اصلی درگاه اپل در این زمینه آشنا شوید).

نمایشگر

آیفون 7 به یک نمایشگر 4.7 اینچی IPS LCD با رزولوشن 750 در 1334 و تراکم 326 پیکسل در هر اینچ مجهز است که پیشتر هم مشابه آن را در آیفون 6S و حتی 6 مشاهده کرده بودیم.

همین موضوع در مورد نسخه پلاس هم صدق می کند و این تلفن هوشمند به نمایشگر 5.5 اینچی با رزولوشن 1080 و تراکم 401 پیکسل در هر اینچ مجهز است که سابقه ی استفاده از آن به آیفون 6 باز می گردد.

اما با وجود یکسان بودن این خصوصیات، اپل روشنایی پنل جدید را 25 درصد افزایش داده وسعت بازه رنگهای آن را هم به استاندارد سینمایی رسانده است تا جلوه ای چشمگیر تر داشته باشند.

رزولوشن و اندازه نمایشگر آیفون های تازه مثل نسل قبل است

در حقیقت می توان گفت اپل به جای افزایش رزولوشن و تعداد پیکسل ها، تلاش کرده کیفیت پخش تصویر در نمایشگر را افزایش دهد و بر همین اساس صفحه نمایش آیفون های جدید از نظر دقت تولید رنگ یکی از بهترین های حال حاضر در بازار به حساب می آیند.

اما با این وجود عجیب است که اپل سیستم TrueTone که پیشتر در آیپد پرو () معرفی کرده بود را برای شخصی سازی نحوه نمایش رنگها در اختیار کاربران آیفون های جدید قرار نداده است.

اپل به طور رسمی اعلام کرده حداکثر روشنایی این نمایشگر تا 625 نیت می رسد، موضوعی که در بررسی ما هم خلافش اثبات نشد. میزان روشنایی این نمایشگر کاملاً برای استفاده زیر نور مستقیم خورشید کفایت می کند.

البته باید توجه داشته باشید که اگر به شکل دستی روشنایی صفحه نمایش را افزایش دهید، حداکثر روشنایی قابل دستیابی نخواهد بود و این اتفاق تنها زمانی رخ می دهد که حالت Auto فعال باشد و دستگاه به شکل خودکار تشخیص دهد حداکثر روشنایی مورد نیاز است.

این نمایشگر ضمناً به حالت موسوم به شیف شب مجهز است که در صورت فعال کردنش (به شکل دستی یا خودکار بر اساس ساعت) میزان انتشار نور آبی از سطح صفحه نمایش کاهش یافته و این موضوع میزان خستگی چشم و اختلال خواب در اثر استفاده از تلفن هوشمند در شب را کاهش خواهد داد.

از دیگر قابلیت های سازنده در این بخش هم می توان به تاچ سه بعدی اشاره کرد که در نسل پیش معرفی شد و عملکردی مشابه کلیک راست کردن در کامپیوترهای شخصی دارد. البته باید بدانید که میزان کارایی این قابلیت در محصول جدید افزایش یافته است، موضوعی که در بخش نرم افزار به جزئیاتش خواهیم پرداخت.

در نهایت باید بگوییم هرچند نمایشگر آیفون های جدید (خصوصاً در نسخه کوچکتر) از نظر تراکم پیکسل یا پویایی رنگها به رقبایی مثل سامسونگ نمی رسد، اما عملکرد اپل در بهبود کیفیت صفحه نمایش آیفون های قبلی قابل قبول است و این دو محصول، به راحتی نمره قبولی را در این بخش دریافت می کند.

نرم افزار

 

اپل مدتی پیش از عرضه آیفون های جدید، تازه ترین نسخه از سیستم عامل موبایل خود را برای دستگاه های قدیمی تر منتشر کرده بود و بر همین اساس پیشتر قابلیت های iOS 10 را .

اپل در این نسخه، روش قدیمی و مشهور Slide to Unlock را کنار گذاشته و حالا دیگر برای باز کردن قفل آیفون باید دکمه هوم لمسی دستگاه را فشار دهید.

منطق اپل این است که کاربر احتمالاً برای دسترسی به صفحه قفل یکبار دکمه هوم را فشار داده و انگشتش روی آن قرار دارد، در نتیجه بهتر است شخص را مجبور نکنیم انگشت خود را از روی دکمه برداشته و روی نمایشگر اسلاید کند.

هرچند چنین ایده ای قابل پذیرش است، اما جالب است بدانید حتی اگر دستگاه شما به حسگر اثر انگشت مجهز باشد هم نمی توانید صرفا با لمس حسگر قفل دستگاه را باز کنید و لازم است حتما به دکمه ی جدید لمسی فشار وارد کنید تا لرزش آن را احساس کنید.

این روش جدید البته به معنای این نیست که اسلاید کردن در صفحه قفل دیگر کاربرد نداشته باشد. ویجت های صفحه قفل یکی از مهم ترین ویژگی های اضافه شده در iOS 10 هستند که برای مشاهده آنها لازم است در صفحه قفل به سمت چپ اسلاید کنید.

اپل در iOS 10 روی افزایش کارایی اپلیکیشن های مقیم تمرکز داشته است

برای فعال کردن دوربین هم دیگر احتیاجی نیست علامت بسیار کوچک دوربین را از گوشه پایین سمت راست به مرکز صفحه بکشید، بلکه از هر جای نمایشگر که به سمت راست اسلاید کنید، اپلیکیشن دوربین به راحتی باز خواهد شد.

هنگامی که شرکت ساکن کوپرتینو تاچ سه بعدی را در آیفون قبلی معرفی کرد، اعتقاد داشت این قابلیت انقلابی در روش تعامل کاربر با ابزارهای موبایل به حساب می آید.

اما در ادامه شاهد بودیم که قابلیت های تاچ سه بعدی آنقدری متنوع نبود و بسیاری از کاربران پس از مدتی حتی فراموش کردند موبایلشان این ویژگی را هم دارد.

حالا اپل در iOS جدید کارایی تاچ سه بعدی را افزایش داده تا وجود این قابلیت برای کاربران تاثیر گذار باشد؛ در نتیجه تقریباً هرجای صفحه نمایش که انگشت خود را فشار دهید، یک گزینه مشابه کلیک راست با گزینه های متنوع ظاهر خواهد شد.

برای مثال می توانیم به آیکون چراغ قوه در بخش Control Center اشاره کنیم که اگر روی آن فشار دهید سه گزینه ظاهر می شود و با استفاده از آنها می توانید نور فلاش دستگاه را از بین کم، متوسط یا زیاد انتخاب نمایید.

مرکز کنترل ضمناً به 3 پنل جداگانه تقسیم شده است. پنل نخست که مثل سابق است اما دکمه های کنترل پخش موسیقی از آن حذف شده، پنل دوم که با استفاده از آن می توانید پخش موسیقی را کنترل کنید و بخش سوم که به کنترل ابزارهای خانگی هوشمند اختصاص دارد.

نوار نوتیفیکیشن ها هم در نسخه جدید متحول شده و حالا می توانید بدون نیاز به باز کردن اپلیکیشن ها، با نوتیفیکیشن ها تعامل کنید و برای مثال پیام های دریافتی را با استفاده از همان نوتیفیکیشن پاسخ دهید.

تغییرات iOS 10 موارد متعدد اما نسبتاً ریزی هستند که در جای جای سیستم عامل پراکنده اند، اما در کنار یکدیگر قادر هستند تجربه کاربری دستگاه را بهبود بخشند.

اپل در این نسخه ضمناً تمرکز زیادی روی افزایش کارایی اپلیکیشن های مقیم دستگاه داشته است (که حالا می توانید آنها را در صورت تمایل از رابط کاربری حذف کنید).

برای مثال اپلیکیشن پیام رسانی iOS حالا دیگر آن محیط مینیمال و کارکرد بسیار ساده ی قبل را ندارد و امکانات بیشماری برایش در نظر گرفته شده که می تواند ساعت ها کاربران را حین گپ و گفت سرگرم نماید.

دستیار دیجیتالی اپل هم در نسخه تازه به مراتب فعال تر شده و کارایی بیشتری دارد. این موضوع ضمناً به اپلیکیشن های اپل محدود نیست و می تواند هر نرم افزاری را شامل گردد؛ چرا که اپل در این نسخه دسترسی توسعه دهندگان سوم شخص را به سیری باز کرده است تا قادر باشند این دستیار دیجیتالی را، به اپلیکیشن های خود متصل کنند.

قابلیت های جدید iOS 10 آنقدر ریز و پراکنده هستند که پرداختن به همه آنها در اینجا ممکن نیست، بر همین اساس از شما دعوت می کنیم .

دوربین ها

 

هردو آیفون جدید، به یک دوربین 12 مگاپیکسلی تازه مجهز هستند، ضمن اینکه اپل برای نخستین بار موفق شده لرزشگیر اپتیکال را که پیش از این به مدل های پلاس اختصاص داشت، به آیفون کوچکتر هم اضافه کند (قابلیتی که احتمالاً با حذف جک 3.5 میلی متری ممکن شده است).

حالا به لطف لرزشگیر اپتیکال، هردو تلفن هوشمند تازه قادر هستند در شرایط کم نور تصاویر را با کیفیت بالاتری ثبت کنند. علاوه بر این سیستم فلش هر دو محصول هم دگرگون شده و تعداد LED های فلش دوگانه به 4 عدد رسیده است.

البته اپل توضیح داده که افزایش تعداد LED ها، تعداد رنگ های قابل تولید فلش را افزایش نمی دهد و در حال حاضر هم فلش های مجهز به LED می توانند صدها طیف مختلف از نور را تولید کنند، اما این تغییر میزان نور فلش و در نتیجه کارایی آن را به شکل محسوسی افزایش می دهد.

در این نسل هر دو مدل به لرزشگیر اپتیکال مجهز هستند

حالا تعداد تکه های لنز آیفون جدید به 6 عدد رسیده و این موضوع در کنار در کنار گشادگی دریچه دیافراگم و سنسور جدید، میزان جذب نور را تا 50 درصد افزایش داده است. مهم ترین تغییر نسل جدید اما چیزی است که ظاهر نسخه پلاس را با نسل قبل و حتی نسخه کوچکتر متفاوت کرده و سازنده حتی با وجود حذف جک 3.5 میلی متری هم نتوانسته آن را در هر دو محصول تعبیه کند.

آیفون 7 پلاس بر همین اساس به یک دوربین 12 مگاپیکسلی دوم در کنار دوربین اصلی مجهز است که امکان زوم اپتیکال تا 2 برابر (بدون افت کیفیت) را برای این محصول فراهم آورده است.

دوربین دوگانه در دنیای اندروید چندان ابتکاری به حساب نمی آید

این ایده البته در دنیای اندروید چندان هم ابتکاری به حساب نمی آید و پیشتر مشابه آن توسط سازندگان مختلفی استفاده شده، از جمله LG G5 () که به یک لنز عریض دوم مجهز است.

در حال حاضر، لنز دوم تنها برای زوم کردن بدون کاهش کیفیت مورد استفاده قرار می گیرد، اما اپل قصد دارد با ارائه بروزرسانی () این امکان را هم فراهم کند که تصویر هر دو لنز برای افزایش عمق میدان عکس ترکیب شود؛ قابلیتی که پیش از این در هوآوی P9 () هم مشاهده کرده بودیم.

سازنده برای سوییچ کردن بین این دو لنز یک دکمه در رابط کاربری دوربین در نظر گرفته که با فشار دادنش می توانید تعیین کنید تصویر با لنز عادی ثبت شود یا تله فوتو.

از نظر کیفیت تصویربرداری، حداقل تا زمانی که بروزرسانی نرم افزاری ارائه نشده، می توان گفت تفاوت چشمگیری در عملکرد آیفون های جدید با نسل پیشین به چشم نمی خورد.

این البته نقض کننده ی این موضوع نیست که آیفون مثل همیشه یکی از بهترین تجربه های کاربری را در زمینه ی عکاسی با موبایل ارائه می کند. علاوه بر این دوربین جدید هم مثل نمایشگر دستگاه از استاندارد سینمایی وسعت رنگ موسوم به DCI-P3 پشتیبانی می کند.

با غروب آفتاب اما ورق کاملاً باز می گردد و بهبودهای انجام گرفته یک به یک نمایان می شوند. آیفون های جدید به لطف حسگر باکیفیت و لرزشگیر اپتیکال قادر هستند تصاویر را با ایزوی پایینتر (برای نویز کمتر) و سرعت شاتر آهسته تر (برای جذب نور بیشتر) ثبت کنند.

بر همین اساس اگر نمونه عکس های آیفون های جدید را کنار نسل پیشین قرار دهید، کاملاً مشخص است که سازنده عملکرد دوربین را در این بخش بهبود داده است.

البته در اینجا لازم است یک موضوع را در مورد نسخه پلاس گوشزد کنیم، اینکه هرچند هردو سنسور دوربین های این محصول 12 مگاپیکسلی هستند، اما سنسور لنز تله فوتو از دوربین عادی کوچکتر است.

بر همین اساس عکس هایی که روی حالت زوم دو برابر ثبت شوند، کیفیت پایین تری خواهند داشت و جالب اینکه با وجود رزولوشن یکسان، حتی سایز عکس های ثبت شده با دوربین دوم هم کمتر است.

از این تفاوت کیفیت حتی می توان اینگونه نتیجه گرفت که دوربین دوم به لرزشگیر اپتیکال هم مجهز نباشد، در نتیجه دوربین نمی تواند سرعت شاتر را کاهش دهد و تصاویر را مثل سنسور دیگر با کمترین نویز به ثبت برساند.

البته باید اشاره کنیم که این تفاوت کیفیت بیشتر از هرچیز هنگام عکاسی در شرایط کم نور به چشم می آید و در نور کافی به نظر نمی رسد لنزها غیر از میزان زوم، تفاوتی با یکدیگر داشته باشند.

هرچند گشادگی دریچه دیافراگم مدل های جدید روی اف 2.2 ثابت مانده، اما رزولوشن دوربین جلو به 7 مگاپیکسل افزایش یافته که تقریباً با رزولوشن دوربین عقب در آیفون 6 برابر است.

کیفیت و عملکرد این دوربین هم مثل همیشه یکی از بهترین های بازار است و نارسایی قابل توجهی ندارد که خاطر کاربران علاقه مند به سلفی را مکدر نماید.

آیفون های جدید ضمناً مثل نسل قبل ویدیوهای 4K را با نرخ 30 فریم در هر ثانیه ثبت کنند. علاوه بر این

رنگهای ویدیو ها هم به اندازه عکس های دوربین چشم نواز هستند و از نظر کیفیت به راحتی نمره قبولی را در دنیای موبایل دریافت خواهند کرد.

 

سخت افزار

عرضه هر آیفون جدید با معرفی تازه ترین چیپست اپل همراه است و سازنده بر همین اساس چیپست A10 Fusion را برای محصول تازه در نظر گرفته که نه تنها نخستین مدل 4 هسته ای اپل به حساب می آید، بلکه برای اولین بار یک پسوند هم در کنار شماره ی نامش دارد.

قدرت این چیپست نسبت به نسل قبل 40 درصد و در مقایسه با آیفون 6 حدود 2 برابر افزایش داشته است. پردازشگر گرافیکی جدید چیپست هم 6 هسته دارد و در بنچمارک Ice Storm Unlimited امتیاز نزدیک به 3800 را کسب کرده که از افزایش 30 درصدی توانش حکایت دارد.

این امتیاز ضمناْ آیفون 7 را از این نظر، بالاتر از رقبایی مثل گلکسی اس 7 () قرار می دهد. همین موضوع در مورد نسخه پلاس هم صدق می کند و نگاهی به امتیاز بنچمارک های این محصول نشان می دهد که با یکی از قدرتمند ترین تلفن های هوشمند بازار مواجه هستیم.

اما سوال اینجاست که آیا اینهمه افزایش قدرت، در نهایت برای کاربر محسوس است که لازم باشد روی آن مانور دهیم یا خیر. حقیقت اینجاست که حتی آیفون 6 هم با وجود اینکه توان پردازشی اش نصف دو محصول جدید بود، عملکرد مناسبی داشت و رابط کاربری خود را مثل بازی های گرافیکی سنگین، کاملاً روان اجرا می کرد.

حالا آیفون جدید هم در اجرای رابط کاربری، بازی های سنگین و اجرای همزمان اپلیکیشن ها در کنار یکدیگر مشکلی ندارد، در نتیجه اپل بار دیگر موفق شده به لطف ساخت همزمان نرم افزار و سخت افزار، هماهنگی بالایی بین این دو رقم زند و تجربه کاربری مناسبی را برای خریداران فراهم آورد.

اما جایی که عملکرد چیپست جدید بیش از هرچیز محسوس است، عمر باتری به حساب می آید که حالا نسبت به قبل بهینه تر شده است، اما توضیح بیشتر در مورد آن را به بخش باتری موکول می کنیم.

آیفون 7 ضمناً بر خلاف شایعات پیشین به 2 گیگابایت حافظه رم مجهز است و افزایش به 3 گیگابایت تنها در نسخه پلاس اتفاق افتاده است، هرچند این موضوع هم در نهایت تاثیر ملموسی برای کاربر نهایی نخواهد داشت.

اپل بالاخره پذیرفته 16 گیگابایت حافظه داخلی برای آیفون کافی نیست

علاوه بر این بد نیست اشاره کنیم اپل بالاخره پذیرفته که 16 گیگابایت حافظه داخلی برای آیفون کافی نیست و حداقل میزان حافظه را به 32 گیگابایت افزایش داده است (مدل پایه که با قیمت 650 دلار به فروش می رسد).

اگر این میزان هم برای شما کافی به نظر نمی رسد، می توانید با 100 دلار هزینه بیشتر مدل مجهز به 128 گیگابایت حافظه داخلی را تهیه کنید، رقمی که قبلاً حداکثر میزان حافظه آیفون به حساب می آمد اما این رقم اکنون به 256 گیگابایت افزایش یافته است.

در حقیقت می توان گفت اپل در آیفون جدید، ظرفیت های پیشین را 2 برابر کرده و با حذف حافظه 64 گیگابایتی، 3 حق انتخاب 32، 128 و 256 گیگابایت را در اختیار خریداران قرار می دهد. (ضمناً توجه داشته باشید که تنها بالاترین مدل همراه با بدنه مشکی براق عرضه می شود)

در پایان اگر در مورد نگران هستید، لازم است اشاره کنیم که در طول مدت بررسی چندباری هنگام انجام پردازش های سنگین با این صدا برخورد داشتیم، اما شدت صدا آنقدر کم بود که باید برای شنیدنش بدنه تلفن هوشمند را به گوش خود می چسباندید.

البته با این وجود باید توجه داشته باشید که امکان دارد این صدا در ویدیوهایی که با آیفون ضبط می کنید ثبت شود، یا هنگام مکالمه به گوش مخاطب آن سوی خط هم برسد.

اسپیکر و هدفون

اپل می گوید جک 3.5 میلی متری را از آیفون 7 حذف کرده تا جای بیشتری برای دوربین، باتری و موتور تپتیک دستگاه (موتوری که بازخوردهای خفیف لرزشی در نمایشگر و دکمه ی هوم ایجاد می کند) وجود داشته باشد.

علاوه بر این، مقاوم کردن بدنه دستگاه در برابر آب هم در نبود یکی از سوراخ ها، به مراتب ساده تر است، هرچند شرکت ساکن کوپرتینو می گوید این موضوع در حذف جک 3.5 میلی متری نقشی نداشته است.

در هر حال، بالاخره روز واقعه فرا رسیده و اپل جک 3.5 میلی متری را از جدیدترین آیفون حذف کرده است. آیفون های جدید بر همین اساس همراه با هدفون هایی عرضه می شوند که لازم است آنها را به درگاه لایتنینگ دستگاه متصل کنید.

بر همین اساس باید بگوییم برای شارژ باتری همزمان با گوش کردن موسیقی، لازم است که برای این منظور طراحی شده اند را خریداری کنید.

علاوه بر این، اگر هدفون سیم دار گران قیمتی دارید یا با هدفون های فابریک همراه آیفون های جدید احساس راحتی نمی کنید، لازم است مبدل جک 3.5 میلی متری به لایتنینگ که اپل درون جعبه دستگاه قرار داده را استفاده کنید.

هرچند این موضوع تا حدی مشکل را رفع می کند، اما همراه داشتن همیشگی یک تبدیل چندان برای کاربران دلچسب نخواهد بود و احتمال گم شدن این قطعه ی بسیار کوچک هم چندان دور از ذهن نیست.

در حقیقت به نظر می رسد اپل انتظار دارد کاربران چند عدد از این مبدل های ارزان قیمت را تهیه کرده و به هدفون های خود متصل کنند، محصولی که 9 دلار قیمت دارد و ارزان ترین سخت افزار تولید شده توسط اپل تاکنون به حساب می آید.

در مورد کیفیت هدفون های لایتنینگ باید بدانید تفاوتی با مدل های پیشین ندارند و می توان آنها را قابل قبول به حساب آورد، هرچند با توجه به اینکه اپل شرکت بیتس را به تملک خود درآورده، انتظار می رود هدفون های این شرکت از پرچمداران رقبایی مثل HTC یا LG بهتر باشد، در حالی که به هیچ عنوان چنین نیست.

کیفیت هدفون های تازه با قبل تفاوتی ندارد

میزان راحتی این هدفون هم تا حد زیادی به شکل گوش شما بستگی دارد و می تواند بین خیلی راحت تا آزار دهنده متغیر باشد. علاوه بر این یک مدل بی سیم هم از این هدفون ها با نام AirPod عرضه شده که تنها تفاوتش در نداشتن سیم است.

البته باید بدانید که این هدفون ها مبتنی بر فناوری بی سیم اختصاصی اپل کار می کنند و به همین دلیل جفت شدن آنها با آیفون های جدید به سادگی انجام می گیرد؛ تنها کافی است هدفون ها را از گوش خارج کنید.

مشکلی برای استفاده از هدفون های متفرقه بلوتوث وجود ندارد

اما همانقدر که نداشتن سیم و فناوری اختصاصی سازنده استفاده از این محصول را ساده کرده، به همان نسبت هم بی سیم بودن گوشی های هدفون جدید احتمال گم شدن آن را از طرف دیگر افزایش می دهد؛ در نتیجه توصیه می کنیم در صورت تهیه آنها به این موضوع توجه مضاعف داشته باشید. علاوه بر این دستگاه از هدفون های بلوتوث معمول هم پشتیبانی می کند و مشکلی برای استفاده از آنها وجود ندارد.

اما برگردیم به اسپیکرهای استریو، چرا که اپل پس از سالها موفق شده پخش صدای آیفون را استریو کند. این ویژگی نه تنها از سالها پیش در دنیای اندروید وجود داشته است، بلکه حتی روش اپل هم برای این منظور چندان مبتکرانه نیست و پیشتر توسط تولید کنندگانی مثل هوآوی در P9 Plus () استفاده شده است.

صدای استریو بلندی صدا را افزایش داده اما کیفیت به رقبایی مثل بوم ساند HTC نمی رسد

در این روش اسپیکر مکالمه که در بالای نمایشگر قرار دارد برای پخش استریو در کنار اسپیکر اصلی دستگاه مورد استفاده قرار می گیرد. بدون تردید میزان فراگیری پخش صدا در این روش هرگز به رقبایی مثل HTC نمی رسد که دو اسپیکر بزرگ و اختصاصی در بالا و پایین نمایشگر دارند، اما با این وجود عملکرد پخش صدا در دو محصول تازه نسبت به قبل بهبود یافته است.

البته با این روش جدید وضوح و کیفیت پخش صدا بهبود چندانی نداشته، اما حداکثر بلندی حدود 2 برابر از نسل قبل بیشتر شده و کاملاً برای استفاده در محیط های شلوغ و خارجی کفایت می کند.

در نتیجه می توان گفت سیستم جدید پخش صدا در آیفون های تازه، بیش از هرچیز هنگام گوش دادن به پادکست ها یا حتی مکالمه تلفنی سودمند خواهد بود، چرا که در این حالت کیفیت و تفکیک صدا نسبت به بلندی، اهمیت کمتری خواهد داشت.

دکمه هوم جدید

اگر در گذشته استهلاک بالا و خرابی دکمه هوم آیفون را تجربه کرده باشید، احتمالاً حالا خوشحال هستید که اپل دکمه فیزیکی را به کلی از آیفون های جدید حذف کرده است.

البته لازم است بدانید فرورفتگی لمسی که جای دکمه فیزیکی را گرفته، هرچند از نظر ظاهری تفاوت چشمگیری با مدل های قبلی ندارد، اما عملکردی کاملاً متفاوت ارائه می کند.

آیفون های جدید به موتور Taptic مجهز هستند که در بدنه لرزش های خفیف ایجاد می کند. هرچند آیفون قبلی هم به همین موتور مجهز بود، اما اپل می گوید اضافه کردن این قطعه یکی از دلایل حذف جک هدفون از آیفون 7 بوده است.

دکمه هوم جدید پتانسیل زیادی دارد اما لازم است به آن عادت کنید

در هر حال هنگامی که دکمه ی هوم جدید را فشار دهید، این موتور به لرزه در می آید تا حس کلیک کردن را به کاربر القاء کند. اینکه روش جایگزین اپل خوب است یا بد به سلیقه شما بستگی دارد، اما لازم است بدانید که این روش حس کاملاً متفاوتی نسبت به قبل ایجاد می کند؛ چرا که لرزش این موتور در تمام بخش پایین و حتی پشت بدنه احساس می شود.

این دکمه ضمناً خازنی است و تنها در صورت لمس پوست عمل می کند، در نتیجه مثل نمایشگر دستگاه، نمی توانید آن را با دستکش مورد استفاده قرار دهید (البته برخی از دستکش های مخصوص نمایشگر آیفون قابل استفاده هستند).

اگر تاکنون از ترک پد های فورس تاچ مک بوک یا مجیک ترک پد اپل استفاده کرده باشید، می توانید تصور کنید القای حس کلیک کردن روی یک سطح صاف غیر مکانیکی چه حسی خواهد داشت.

یکی از مزیت های چنین روشی این است که هنگام استفاده از ترک پد فورس تاچ، نرم افزارهای مک می توانند با ایجاد لرزش به شما بازخورد انتقال دهند.

مثلا فرض کنید در حال تنظیم کادر در نرم افزار گرافیکی هستید و هنگامی که کادر دقیقاً در وسط قرار گرفت، تاچ پد با یک لرزش خفیف به سادگی شما را در جریان می گذارد.

حالا همین اتفاق می تواند در مورد آیفون 7 هم رخ دهد و توسعه دهندگان سوم شخص، این قابلیت را در اپلیکیشن های خود استفاده کنند. برای درک بهتر کافی است اپلیکیشن ساعت را در آیفون های جدید باز کنید و ببینید چگونه با هر تکان عقربه، موتور تپتیک هم یک لرزش خفیف ایجاد می کند.

اپل علاوه بر این امکان تعیین میزان لرزش را هم بین سه گزینه کم، متوسط و زیاد برای کاربر تدارک دیده است، در نتیجه می توانید این موضوع را تا حدی بر اساس سلیقه ی خود تنظیم نمایید.

در مجموع باید بگوییم روش جدید کارایی مناسبی دارد و ضمناً از این پتانسیل هم برخوردار است که توسعه دهندگان سوم شخص ویژگی های جذابی در اپلیکیشن های خود برایش اختصاص دهند.

در نتیجه ارزشش را دارد که به دکمه ی جدید آیفون عادت کنید، حتی اگر این موضوع در ابتدا دشوار به نظر برسد.

باتری

اپل می گوید حذف جک 3.5 میلی متری باعث شده فضای بیشتری در داخل بدنه برای بخش های دیگر وجود داشته باشد، از جمله باتری که در آیفون 7 حدود 14 درصد و در نسخه پلاس 5 درصد نسبت به نسل قبل افزایش ظرفیت داشته اند.

افزایش حجم باتری و مصرف بهینه تر چیپست عمر باتری را تا 2 ساعت افزایش داده

حالا آیفون 7 به یک باتری با ظرفیت 1960 میلی آمپر ساعت مجهز است و این میزان در مدل پلاس 2900 میلی آمپر ساعت در نظر گرفته شده است. علاوه بر این باید توجه داشت که چیپست جدید A10 Fusion در کنار 2 هسته قدرتمند، به دو هسته کم مصرف هم مجهز شده است، در نتیجه پردازش های نه چندان سنگین را با مصرف باتری کمتری نسبت به قبل انجام می دهد.

سازنده ادعا می کند این تغییرات باعث شده آیفون 7 قادر باشد با هر شارژ تا 2 ساعت و مدل پلاس هم یک ساعت بیشتر از نسل قبل کاربر را همراهی نمایند.

برای بررسی بیشتر موضوع، از هر دو دستگاه تست پخش ممتد ویدیو به عمل آوردیم. در این میان آیفون 7 حدود 12 ساعت به فعالیت خود ادامه داد و مدل پلاس هم رقم 14 ساعت را ثبت کرد که نشان می دهد ادعای اپل در مورد بهبود عملکرد نسبت به نسل قبل کاملاً صحت دارند.

اما اگر می خواهید بدانید برای استفاده روزمره چقدر می توانید روی آیفون های جدید حساب کنید، باید بگوییم بر اساس تجربه ای که در طول یک هفته بررسی این دو تلفن هوشمند داشتیم، آیفون 7 به طور معمول با هر شارژ یک روز کار می کند و این زمان در صورت عدم استفاده از قابلیت های پر مصرف، تا 2 روز هم قابل افزایش خواهد بود. اما در مورد آیفون 7 پلاس احتمال بیشتری وجود دارد که دومین روز را هم بدون نیاز به شارژ مجدد به پایان برسانید.

جمع بندی

پیشرو بودن در هیچ حالتی بدون هزینه تمام نمی شود، خصوصاً در دنیای تکنولوژی که اگر بخواهید آن را را یک قدم رو به جلو برانید، لازم است به درستی تشخیص دهید پایان عمر کدام فناوری سر رسیده و جسارت لازم را، برای جایگزین کردن آن داشته باشید.

تشخیص اپل برای کنار گذاشتن جک 3.5 میلی متری هدفون چه صحیح باشد و چه نادرست، شکی نیست که خریداران آیفون 7 خود را بر لبه ی تکنولوژی احساس خواهند کرد، جایی که هرچند جلوتر از دیگران قرار دارند، اما اندکی از تیزی و برندگی لبه را هم بر پیکر خود احساس خواهند کرد.

جک 3.5 میلی متری آنقدری در بازار جا افتاده که کنار گذاشتنش در ابتدا تاحدی دردناک به نظر برسد. اولین مشکل، زمانی پیش می آید که بخواهید دستگاه را همزمان با گوش دادن به موسیقی شارژ کنید.

در این حالت باید پخش موسیقی را متوقف کنید، یا یکی از مبدل های نه چندان ریز نقش را برای این منظور همراه داشته باشید.

علاوه بر این در صورت خرید آیفون 7، انتخاب های شما برای گوش کردن به موسیقی محدودتر می شود؛ هدفون همراه آیفون 7 که مبتنی بر درگاه لایتنینگ عمل می کند، هدفون های بی سیم، یا استفاده از مبدل جک 3.5 میلی متری که اپل درون جعبه این محصول قرار داده است.

اگر چنین محدودیت هایی در تجربه کاربری شما تاثیر می گذارد، می توانید منتظر بمانید تا روند کنار گذاشتن فناوری قدیمی به شکل کامل تری انجام گیرد، در غیر این صورت ورود شما را به آینده ی احتمالی خوشامد می گوییم.

اما همه ی ویژگی های آیفون 7 مربوط به آینده نیستند و بخش قابل توجهی از آنها هم خاطرات 9 سال حضور این تلفن هوشمند در بازار را یادآوری می کنند.

این محصول عکس های عالی ثبت می کند، نمایشگر با کیفیتی دارد، از توان پردازش کافی برای سنگین ترین عملکردها برخوردار است و از امکانات جذاب و متنوع برای رفع انواع نیازهای کاربران پشتیبانی می کند.

 

در مورد دوربین دوگانه در نسخه پلاس هم باید بگوییم در حال حاضر این ویژگی آنقدری تاثیر گذار نیست و تنها «زوم دو برابر» را به دستگاه اضافه می کند، اما اپل می گوید در بروزرسانی بعدی سیستم عامل امکان ترکیب تصاویر دو دوربین را برای افزایش عمق میدان و کیفیت عکس ها به دستگاه اضافه خواهد کرد.

در مجموع باید بگوییم آیفون جدید بدون تردید یکی از محصولات جذاب موجود در بازار به حساب می آید و از عملکرد مناسبی در بخش های حیاتی مثل کیفیت تصویربرداری و عمر باتری برخوردار است.

اما اگر کاربر آیفون های اخیر هستید، باید تصمیم بگیرید که قابلیت های جدید اضافه شده به تازه ترین محصول برای شما کفایت می کند، یا ترجیح می دهید شانس خود را امتحان کنید و منتظر بمانید مشخص شود اپل سال آینده برای دهمین سالگرد آیفون برنامه ویژه ای دارد یا خیر.

علاوه بر این بد نیست اشاره کنیم همانطور که خود اپل هم اذعان داشته، بدون تردید حذف جک 3.5 میلی متری جسارت زیادی احتیاج دارد، اما در حقیقت اپل این جسارت را به جای ابتکار مورد استفاده قرار داده است؛ به این معنا که با حذف جک هدفون، فضا را برای اضافه کردن برخی قابلیت های دنیای اندروید به تلفن هوشمند خود باز کرده است، آن هم بدون اینکه نیاز باشد ابتکار چندانی از خود به خرج دهد.

مدل پایه از آیفون 7 در بازار ایران و مدل پایه از آیفون 7 پلاس توسط فروشگاه اپل آن آی سی به فروش می رسند.

نکات مثبت

  • عملکرد دوربین به لطف جذب نور عالی و لرزشگیر اپتیکال
  • قدرت پردازش به لطف چیپ A10 Fusion
  • اسپیکرهای استریو
  • کیفیت نمایشگر
  • ارگونومی و طراحی ظاهری
  • عمر باتری
  • مقاومت در برابر آب

نکات منفی

  • کاربران لازم است به شکل همزمان به دگرگون شدن دکمه ی هوم غیر قابل کلیک و حذف جک هدفون (دو بخش بسیار پر استفاده) عادت کنند
  • عدم امکان استفاده همزمان از شارژر و هدفون دستگاه
  • رنگ مشکی براق به مدل های گران تر محدود است و به سادگی خراشیده می شود

The post appeared first on .

بررسی دیجیاتو: آیفون 7 و 7 پلاس؛ به استقبال آینده ای مبهم [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی Deus Ex: Mankind Divided؛ جدال انسان با فناوری [به همراه بررسی ویدیویی]

بررسی Deus Ex: Mankind Divided؛ جدال انسان با فناوری [به همراه بررسی ویدیویی]

ساخت ادامه ای برای عناوین کلاسیک و بازگرداندن آن ها به روز های اوج، خصوصا در غیاب خالقین اصلی شان کاری است سخت و دشوار. اما استودیو Eidos Montreal با عرضه Deus Ex: Human Revolution ثابت کرد که می تواند به خوبی از پس این وظیفه خطیر برآید و نام فرنچایز دئوس اکس را بار دیگر بر سر زبان ها انداخت.

بعد 5 سال، مجددا نوبت این رسیده که بازیکنان در نقش آدام جنسن قرار بگیرند و بار دیگر در دنیای سایبرپانک دئوس اکس قدم بردارند. اما آیداس مونتریال تا چه حدی توانسته از ضعف های نسخه پیشین درس بگیرید و آن ها را بپوشاند و چه قدمی برای ارتقا سطح کیفی فرنچایز دئوس اکس برداشته؟

بررسی ویدیویی Deus Ex: Mankind Divided

منکایند دیوایدد ادامه داستان آدام جنسن را پس از دو سال، در ادامه فاجعه مرسوم به Aug Incident دنبال می کند. به دنبال فاجعه Aug Incident که باعث شد که مردمان آگمنتد یا تقویت یافته کنترل خود را از دست بدهند و دست به خشونت بزنند، اکنون دنیا به مردمان تقویت یافته به چشم دیگری می نگرد و این نگرش بستر اصلی داستان منکایند دیوایدد را تشکیل می دهد.

منکایند دیوایدد جهانی را به تصویر می کشد که مرمان تقویت شده به انزوا کشیده شده اند، حقوق شان مرتب پایمال می شود و با آن ها همچون جانی برخورد می شود.

در هیومن رولوشن، تکنولوژی دروازه ای بود به سوی انسانیتی بهتر و قدرتمند تر. این تکنولوژی مخالفین و موافقین خودش را داشت و که بر سر موضوع جنجال بر انگیز «انسان بودن» با یکدیگر جدال می کردند. اما در منکایند دیوایدد ورق کاملا برگشته. این بازی جهانی را به تصویر می کشد که مردمان تقویت شده به انزوا کشیده شده اند، حقوق شان مرتب پایمال می شود و با آن ها همچون جانیان و مجرمان برخورد می شود.

همچون هیومن رولوشن، مراحل منکایند دیوایدد هم در نقاط مختلفی از این کره خاکی سپری می شوند، اما با این حال شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک تنها شهری است که بازیکن می تواند کاملا آزادانه آن را کاوش کند و به راز های پنهان نهفته در گوشه و کنارش پی ببرد. پراگ آینه تمام سختی های است که مردمان تقویت شده می کشند.

پراگ دائما به بازیکن یادآوری می کند که دنیا چقدر نسبت به مردمان بهبود یافته بدبین است. به عبارتی فضاسازی داستانی به بهترین نحو ممکن در بازی انجام شده و ایدئولوژی «بشریتی تقسیم شدهـ به بهترین شکل ممکن در رفتار مردم این شهر نفهته. جنسن مرتبا به دلیل تقویت یافته یودنش مورد لعن و نفرین مردم شهر قرار می گیرد، مردمی که گاهی حتی از وی می ترسند!

337000_20160906121219_1-w600

در حالی که فضاسازی های لازم فوق العاده کار شده اند و بستر کاملا برای روایت داستان مهیا است، داستان بازی آن طور که باید و شاید به خوبی روایت نمی شود. همانند تمامی نسخه های دئوس اکس، در منکایند دیوایدد هم دست های پشت پرده مایلند به هر شکلی که شده کنترل جهان را به دست خود بگیرند و مسائل سیاسی را به نفع خود به پیش ببرند. منکایند دیوایدد نام چندین و چند دستگاه حکومتی، شرکت خصوصی و نیرو امنیتی را به عنوان بازیکنان این بازی سیاسی مطرح می کند و انگشت اتهام خود را به سمت تمامی آن ها بلند می کند.

در طول بازی، بازیکن شناخت چندانی از این سازمان ها و موسسه ها بدست نمی آورد. نام یکی از آن ها مطرح می شود و برای مدتی تمرکز بازی بر رویش گذاشته می شود، اما پیش از این که بازیکن بتواند به یک نتیجه گیری نهایی در مورد نقش آن برسد، بازی سازمان دیگری را به عنوان مغز متفکر حوادث منکایند دیوایدد معرفی می کند. متاسفانه این موجب شده که بازیکن به راحتی رشته داستان بازی را از دست بدهد و دنبال کردن داستان برایش دشوار شود.

با این حال این عدم آشنایی با سازمان ها و شخصیت های درگیر، موجب شده که حس بی اعتمادی بازیکن نسبت به دنیای اطرافش برانگیخته شود. جنسن در طول بازی نقش جاسوسی دو جانبه را دارد، اما این که به کدام یک از دو طرف اعتماد کند، کاملا به تصمیمات خود بازیکن وابسطه است، تصمیماتی که به دلیل اطلاعات بسیار محدودی که بازی در اختیار بازیکن می گذارد، بیشتر بر اساس علاقه و غریزه هستند تا یک نتیجه گیری منطقی از داستان.

بزرگ ترین مشکل داستان بازی پایان آن است، جایی که بازی ناگهان به اتمام می رسد و بازیکنان را با سوال های بی جواب بی شمار تنها می گذارد.

اما بزرگ ترین مشکل داستان بازی پایان آن است، جایی که بازی ناگهان به اتمام می رسد و بازیکنان را با سوال های بی جواب بی شمار تنها می گذارد. در واقع پایان بازی به هیچ عنوان به یک نقطه انتها شبیه نیست، بلکه بیشتر به اعلان «ادامه دارد» سریال های دنباله دار شبیه می ماند. با توجه به شایعات منتشر شده مبنی بر تقسیم شدن منکایند دیوایدد به یک سه گانه مجزا، این پایان غیر منتظره و البته ناامید کننده آن قدر ها هم عجیب به نظر نمی رسد.

337000_20160906121115_1-w600

همان طور که گفتیم تنها شهری که بازیکن می تواند آزادانه آن را کاوش کند پراگ است، در حالی که در هیومن رولوشن بازیکن قادر بود به دیترویت و هنگشا سفر کند. شاید در نگاه اول کاهش تعداد محیط ها به مذاق اکثر بازیکنان خوش نیاید، اما پراگ به قدری با جزئیات و فوق العاده طراحی شده که بازیکن غرق آن می شود.

پراگ شهری است نسبتا بزرگ، فوق العاده پر جزئیات و زنده. بازیکن می تواند ساعت ها در این شهر قدم بزند و راز ها و مکان های پنهانش را کشف کند. کاوش در پراگ با پاداش های خوبی چه در بعد گیم پلی و چه در بعد داستان همراه است، اما مهم تر از همه، زیر و رو کردن این شهر حقیقتا لذت بخش است! منکایند دیوایدد هیچ گاه بازیکن را مجبور به گشت و گذار در شهر نمی کند، اما پراگ به قدری خوب کار شده که خودش کنجکاوی بازیکن را بر می انگیزد.

مراحل فرعی، بهترین سوغاتی های شهر پراگ برای بازیکنان هستند. تعداد آن ها زیاد نیست، اما تک تک شان فوق العاده اند.

مراحل فرعی، بهترین سوغاتی های شهر پراگ برای بازیکنان هستند. تعداد آن ها زیاد نیست، اما تک تک شان فوق العاده اند. هیچ کدام صرفا برای افزایش محتوا در بازی گنجانده نشده اند، بلکه هر کدام داستانی فوق العاده جذاب و درگیر کننده را روایت می کنند. به جرئت می توان گفت که داستان برخی از این مراحل فرعی در مقایسه با داستان اصلی بسیار بهتر کار شده اند، زیرا که این مراحل فرعی خود را محدود به ایدئولوژی های مطرح شده در دنیای دئوس اکس نمی کنند و به موضوعات دیگری می پردازند. برخی از این مراحل فرعی از داستان اصلی انشعاب می گیرند و در ادامه بر روی روند مراحل اصلی اثر گذارند. به محض این که به این مراحل برخورد کنید، تا پایان شان جذب شان خواهید شد.

شکی نیست که گیم پلی هیومن رولوشن برای سال 2011 فوق العاده بود و با گذشت 5 سال، هنوز هم با استاندارد های این صنعت به خوبی مطابقت دارد، بنابراین نیاز چندانی به تغییر در این بخش احساس نمی شود. گیم پلی منکایند دیوایدد هم فارغ از یک سری تغییرات جزئی، کاملا مشابه پدرش است.

2842401-deus1-w600

گیم پلی ترکیبی است از مخفی کاری، تیر اندازی و گشت و گذار. هر بازیکن می تواند به شیوه و روش دلخواهش به مقصد برسد و بازی هم کاملا دست وی را باز می گذارد. می توانید مخفیانه و با تکیه بر قابلیت های تان، از چشم حریفان تان مخفی بمانید، می توانید با کمی جستجو راهی برای دور زدن آن ها بیابید و یا با تفنگ و گلوله به استقبال شان بروید.

هر چند در نسخه قبلی هم همین مکانیزم ها وجود داشتند، اما با این حال هیومن رولوشن مخفی کاری را از سایر شیوه ها برتر می دانست و به بازیکنانی که از این طریق بازی را به پیش می بردند پاداش بیشتری می داد. حتی مهمات کم گاهی دست و بال بازیکنان را برای اکشن پیش بردن بازی می بست. با این حال در منکایند دیوایدد سعی شده که تا حد ممکن این مشکل عدم تعادل بین شیوه های مختلف مرتفع شود تا بازیکنان بتوانند به هر شکلی که دوست دارند از بازی لذت ببرند.

حتی هر یک از شیوه های مخفی کاری و اکشن هم به طرق مختلفی قابل بازی اند. برای مثال اگر مایلید منکایند دیوایدد را به صورت مخفیانه به پیش ببرید، می توانید با قابلیت های تان به آرامی خود را به پشت دشمنان تان برسانید و بیهوش شان کنید،  یا این که می توانید جنسن را به اسنایپری دور برد و با صدا خفه کن مجهز سازید و از فاصله دور و بدون این که دیده شوید کار تمامی دشمنان تان را بسازید.

به لطف متد های مختلفی که برای به اتمام رساندن هر مرحله تعبیه شده، منکایند دیوایدد ارزش تکرار بسیاری بالایی دارد.

به لطف متد های مختلفی که برای به اتمام رساندن هر مرحله تعبیه شده، منکایند دیوایدد ارزش تکرار بسیاری بالایی دارد. هر یک از این روش ها بسیار جذاب اند و بازیکن را ترغیب می کنند که برای یک بار هم که شده آن ها را بیازمایند.

از مشکلات نسخه پیشین، باس فایت ها بودند. در هیومن رولوشن چه بازی را به صورت مخفی کاری پیش می بردید و چه اکشن، چه تمامی دشمنان سر راه تان را قتل عام می کردید و چه آن ها را به خوابی سنگین فرو می بردید، در مقاطعی خاص مجبور می شدید که در نبردی تن به تن به مصاف باس ها بروید و آن ها را بکشید. شاید برای طرفداران اکشن این باس فایت ها جذاب بوده اند، اما  بازیکنانی که هیومن رولوشن را به شکل مخفی کاری به پیش می بردند، هیچ گاه از این نبرد ها به نیکی یاد نخواهند کرد.

دشمنان سر سختی در بازی هستند که می توانند مهارت های اکشن دوستان را به چالش بکشند.

در منکایند دیوایدد خبری از باس فایت نیست و  بازیکنان هیچ وقت مجبور به نبرد با دشمنان شان نمی شوند. اما این به این معنی نیست که بازیکنانی که بازی را به شکل اکشن دنبال می کنند با هیچ رویارویی جذاب و نفس گیری مواجه نخواهند شد. حذف باس فایت ها برای ایجاد تعادل بین شیوه های مختلف بازی کردن بوده و هنوز هم دشمنان سر سختی در بازی هستند که می توانند مهارت های اکشن دوستان را به چالش بکشند.

یکی از عجیب ترین مقاطع بازی، لحظات پایانی مرحله ابتدایی اش است، جایی که بازیکن باید در طوفانی شن از شخصی دفاع کند. مرحله مشابهی در هیومن رولوشن هم وجود داشت که اکثر طرفداران بازی به آن اعتراض داشتند، با این حال تیم سازنده در اقدامی عجیب، نسخه زجر آور تر همان مرحله را درست در ابتدای بازی قرار داده! شاید برای کهنه کاران دئوس اکس این مرحله مثل آب خوردن باشد، اما این مرحله آغازین می تواند به راحتی دیدی منفی را در ذهن بازیکنانی که چندان با این سری آشنا نیستند شکل دهد، اما خوشبختانه پس از آن دیگر به چنین مراحل عجیبی در بازی برنخواهید خورد.

از جمله المان های جدید بازی، کرفتینگ است که فوق العاده بدوی و ساده پیاده شده. به لطف این سیستم کرفتینگ می توانید مهمات و ماژول های مختلفی برای ارتقا سلاح های تان بسازید، اما ساخت تمامی این ها فقط و فقط نیاز به تعداد مشخصی از آیتمی به نام Crafting Part دارد. به عبارتی منبع لازم و کافی برای توسعه آیتم های مختلف تنها همین قطعات هستند، حال چه بخواهید تیر های انفجاری توسعه دهید و چه تولید ابزار هک قفل ها را در نظر داشته باشید!

قطعات کرفتینگ برای ارتقا سلاح ها هم به کار می رود و بازیکنانی که بازی را به شکل اکشن دنبال می کنند، باید به دنبال این قطعات باشند و به دلیل تعداد محدود این ها باید در ارتقا سلاح های شان دقت زیادی به خرج دهند. اما برای سایر شیوه های بازی، استفاده از این قطعات برای ارتقا سلاح ها به نوعی هدر دادن آن ها است.

dx-md-screenshot-2-w600

یکی از مهم ترین المان های نقش آفرینی بازی قابلیت های آدام اند. بنا به دلایل مشخص داستانی آدام در این نسخه اکثر قابلیت های پیشینش را از دست خواهد داد و باید مجددا آن ها را کسب کند. علاوه بر تمامی قابلیت های قبلی که با تغییراتی اندک به این نسخه بازگشته اند، تعدادی قابلیت جدید و البته بسیار قدرتمند، تحت نام قابلیت های آزمایشی نیز راه خود را به این نسخه باز کرده اند.

تفاوت قابلیت های آزمایشی با قابلیت های عادی این است که در صورت استفاده از آن ها، دمای سیستم های مکانینی آدام و درصد بی ثباتی وی بالاتر می رود و در نتیجه بازیکن مجبور می شود که برای ایجاد تعادل، برخی از قابلیت هایش را به صورت دائمی غیر فعال کند. در صورتی که بازیکن از غیر فعال کردن قابیلت هایش سر باز زند،  فشار و دمای زیاد، سیستم های مکانیکی آدام را با مشکلات و گلیچ های متعددی روبرو خواهند ساخت. در واقع از آن جهت که این قابلیت های جدید قدرتمند اند و می توانند بازی را نسبتا آسان تر کنند، این سیستم تعبیه شده تا بازیکنان تمامی آن ها را یک جا کسب نکنند.

این مکانیزم جدید، در ابتدا روش بسیار خوبی برای محدود کردن بازیکن به نظر می رسد و به بازی جنبه مدیریت قابلیت ها را می افزاید. قابلیت های مفید آدام را در نظر بگیرید و ببینید که فدا کردن برخی از آن ها برای استفاده از سیستم های آزمایشی تا چه حدی می تواند سخت باشد! تا حدود بی ثباتی 250 درصد، گلیچ هایی که بازی به آن ها اشاره می کند عملا مشکل خاصی برای بازیکن ایجاد نمی کنند و او را تنبیه نمی کنند. اما با رسیدن بی ثباتی آدام به 300 درصد و فراتر تازه مشکلات حاد خود را نمایان می کنند. کافی است که بی ثباتی مرز 400 درصد را رد کند تا بازی غیر قابل تحمل شود، در این صورت برخی از قابلیت های آدام به صورت کاملا خودکار از کار خواهند افتاد!

اما مشکل این است که اگر بخواهید تنها قابلیت های آزمایشی مربوط به شیوه بازی خود را بگیرید، بی ثباتی از 250 درصد فراتر نمی رود و در نتیجه مشکل حادی هم برای تان پیش نخواهد آمد. شاید بد ترین این مشکلات قطعی بسیار کوتاه مدت مینی مپ بازی و برخی گلیچ های محدود در رابط کاربری باشد. هر چند سیستم مدیریت قابلیت ها، بازیکنان را در صورت استفاده بی رویه از تقویت های جدید تنبیه می کند، اما آن قدر ها هم که باید سخت گیر نیست و در نتیجه این سیستم پس از مدتی برای بازیکن بی معنی می شود.

337000_20160906122027_1-w600

 

خرده ای که می توان به گرافیک هنری منکایند دیوایدد گرفت، حذف رنگ بندی زرد نسخه قبلی است.

گرافیک هنری بازی فوق العاده است و به خوبی  حس و حال فضای سایبرپانکی بازی را منتقل می کند. بافت شهر پراگ ترکیبی است از معماری کلاسیک اروپایی و معماری مدرن سبک سایبرپانک. اما خرده ای که می توان به گرافیک هنری منکایند دیوایدد گرفت، حذف رنگ بندی زرد نسخه قبلی است. تم زرد یکی از مشخصه های اصلی هیومن رولوشن بود. این قالب در نسخه اخیر حذف شده و متاسفانه فیلتر رنگی دیگری هم جایگزینش نشده، به همین دلیل منکایند دیوایدد فاقد قالبی است که به فضایش معنا ببخشد و آن را منحصر بفرد جلوه دهد. البته با این حال باز هم فضا بازی بسیار زیبا طراحی شده و خیره شدن به آن لذت بخش است.

طراحی تکنیکی شخصیت ها، خصوصا چهره های شان نسبت به نسخه قبلی پیشرفت قابل توجهی کرده، اما متاسفانه انیمیشن صورت و بدن شخصیت ها درست مانند نسخه قبل ضعیف و بعضا احمقانه است! نورپردازی و کیفیت بافت ها هرچند در سطح بهترین عناوین این نسل نیست، اما خوب و قابل قبول است.

متاسفانه مشکلات بسیاری هم دامن گیر تمامی نسخه های بازی است. برخی از کاربران کرش هایی را گزارش کرده اند که به طور کلی مانع پیشروی در داستان بازی می شوند. برخی از افکت های نسخه رایانه های شخصی بسیار سنگین اند و به طرز قابل توجهی از نرخ فریم بازی می کاهند. کاربران نسخه های کنسولی هم در برخی شرایط خصوصا در سطح شهر افت فریم های ناگهانی تجربه خواهند کرد، هر چند این افت فریم چندان آسیبی به تجربه بازی نخواهد رساند.

علاوه بر خط داستانی، منکایند دیوایدد مدی آرکید مانند به نام بریچ را هم شامل می شود. در بریج بازیکنان دیگر نگرانی ای بابت عواقب تصمیمات شان نخواهند داشت و می توانند هر شکل که شده ماموریت شان را به انجام برسانند. در حقیقت بریچ نوعی مد رقابتی است که بازیکنان باید بر سر به اتمام رساندن مراحل در کوتاه زمان ممکن با یکدیگر رقابت کنند.

متاسفانه بریچ دائما از بازیکنان می خواهد که با خرید بسته های تقویتی، عملکرد شان را بهبود ببخشند. این بسته ها که به شکل قابل توجهی می توانند به بازیکنان کمک کنند، عملا تعادل این مود را میان بازیکنان به هم زده اند. در واقع پس از اندکی سر و کله زدن با بریج، به این نتیجه خواهید رسید که این مود بیشتر برای کسب پول بیشتر توسعه یافته و به هیچ عنوان وقت گذاشتن را ندارد.

جمع بندی

بازی های سری دئوس اکس همواره عناوینی داستان محور، با تکیه بر گشت و گذار در محیط و آزادی عمل در گیم بوده اند. گرچه منکایندد دیوایدد از بعد داستانی نسبت به سایر اعضای خانواده اش ضعیف تر است، اما با ارائه محیطی بسیار غنی و با جزئیات و گیم پلی ای کامل، بازیکنان را غرق در خود می کند.

برای فهم داستان بازی باید به زبان انگلیسی مسلط باشید، اما اگر داستان برای شما اولویت پایینی دارد، می توانید از یک عنوان جهان باز و با گیم پلی بسیار خوب لذت ببرید. شاید اگر پیش تر عناوین این سری را تجربه نکرده اید، کمی این بازی برای تان عجیب و نا آشنا به نظر برسد، اما مطمئنا اگر به اندازه کافی به آن زمان بدهید و در دل تان جای خود را باز خواهد کرد.

منکایند دیوایدد ساختاری کاملا مشابه با هیومن روولوشن دارد، اغلب نکات مثبت پدرش را به ارث برده، در حالی که تلاش چندانی برای سرپوش گذاشتن بر روش اشتباهات وی از خود نشان نمی دهد. اما از آن جایی که هیومن رولوشن عنوانی عالی بوده و البته هنوز هم هست، منکایند دیوایدد هم از جمله عناوینی است که تجربه آن را به هر بازیکنی توصیه می کنیم.

The post appeared first on .

بررسی Deus Ex: Mankind Divided؛ جدال انسان با فناوری [به همراه بررسی ویدیویی]

ساخت ادامه ای برای عناوین کلاسیک و بازگرداندن آن ها به روز های اوج، خصوصا در غیاب خالقین اصلی شان کاری است سخت و دشوار. اما استودیو Eidos Montreal با عرضه Deus Ex: Human Revolution ثابت کرد که می تواند به خوبی از پس این وظیفه خطیر برآید و نام فرنچایز دئوس اکس را بار دیگر بر سر زبان ها انداخت.

بعد 5 سال، مجددا نوبت این رسیده که بازیکنان در نقش آدام جنسن قرار بگیرند و بار دیگر در دنیای سایبرپانک دئوس اکس قدم بردارند. اما آیداس مونتریال تا چه حدی توانسته از ضعف های نسخه پیشین درس بگیرید و آن ها را بپوشاند و چه قدمی برای ارتقا سطح کیفی فرنچایز دئوس اکس برداشته؟

بررسی ویدیویی Deus Ex: Mankind Divided

منکایند دیوایدد ادامه داستان آدام جنسن را پس از دو سال، در ادامه فاجعه مرسوم به Aug Incident دنبال می کند. به دنبال فاجعه Aug Incident که باعث شد که مردمان آگمنتد یا تقویت یافته کنترل خود را از دست بدهند و دست به خشونت بزنند، اکنون دنیا به مردمان تقویت یافته به چشم دیگری می نگرد و این نگرش بستر اصلی داستان منکایند دیوایدد را تشکیل می دهد.

منکایند دیوایدد جهانی را به تصویر می کشد که مرمان تقویت شده به انزوا کشیده شده اند، حقوق شان مرتب پایمال می شود و با آن ها همچون جانی برخورد می شود.

در هیومن رولوشن، تکنولوژی دروازه ای بود به سوی انسانیتی بهتر و قدرتمند تر. این تکنولوژی مخالفین و موافقین خودش را داشت و که بر سر موضوع جنجال بر انگیز «انسان بودن» با یکدیگر جدال می کردند. اما در منکایند دیوایدد ورق کاملا برگشته. این بازی جهانی را به تصویر می کشد که مردمان تقویت شده به انزوا کشیده شده اند، حقوق شان مرتب پایمال می شود و با آن ها همچون جانیان و مجرمان برخورد می شود.

همچون هیومن رولوشن، مراحل منکایند دیوایدد هم در نقاط مختلفی از این کره خاکی سپری می شوند، اما با این حال شهر پراگ، پایتخت جمهوری چک تنها شهری است که بازیکن می تواند کاملا آزادانه آن را کاوش کند و به راز های پنهان نهفته در گوشه و کنارش پی ببرد. پراگ آینه تمام سختی های است که مردمان تقویت شده می کشند.

پراگ دائما به بازیکن یادآوری می کند که دنیا چقدر نسبت به مردمان بهبود یافته بدبین است. به عبارتی فضاسازی داستانی به بهترین نحو ممکن در بازی انجام شده و ایدئولوژی «بشریتی تقسیم شدهـ به بهترین شکل ممکن در رفتار مردم این شهر نفهته. جنسن مرتبا به دلیل تقویت یافته یودنش مورد لعن و نفرین مردم شهر قرار می گیرد، مردمی که گاهی حتی از وی می ترسند!

(image)

در حالی که فضاسازی های لازم فوق العاده کار شده اند و بستر کاملا برای روایت داستان مهیا است، داستان بازی آن طور که باید و شاید به خوبی روایت نمی شود. همانند تمامی نسخه های دئوس اکس، در منکایند دیوایدد هم دست های پشت پرده مایلند به هر شکلی که شده کنترل جهان را به دست خود بگیرند و مسائل سیاسی را به نفع خود به پیش ببرند. منکایند دیوایدد نام چندین و چند دستگاه حکومتی، شرکت خصوصی و نیرو امنیتی را به عنوان بازیکنان این بازی سیاسی مطرح می کند و انگشت اتهام خود را به سمت تمامی آن ها بلند می کند.

در طول بازی، بازیکن شناخت چندانی از این سازمان ها و موسسه ها بدست نمی آورد. نام یکی از آن ها مطرح می شود و برای مدتی تمرکز بازی بر رویش گذاشته می شود، اما پیش از این که بازیکن بتواند به یک نتیجه گیری نهایی در مورد نقش آن برسد، بازی سازمان دیگری را به عنوان مغز متفکر حوادث منکایند دیوایدد معرفی می کند. متاسفانه این موجب شده که بازیکن به راحتی رشته داستان بازی را از دست بدهد و دنبال کردن داستان برایش دشوار شود.

با این حال این عدم آشنایی با سازمان ها و شخصیت های درگیر، موجب شده که حس بی اعتمادی بازیکن نسبت به دنیای اطرافش برانگیخته شود. جنسن در طول بازی نقش جاسوسی دو جانبه را دارد، اما این که به کدام یک از دو طرف اعتماد کند، کاملا به تصمیمات خود بازیکن وابسطه است، تصمیماتی که به دلیل اطلاعات بسیار محدودی که بازی در اختیار بازیکن می گذارد، بیشتر بر اساس علاقه و غریزه هستند تا یک نتیجه گیری منطقی از داستان.

بزرگ ترین مشکل داستان بازی پایان آن است، جایی که بازی ناگهان به اتمام می رسد و بازیکنان را با سوال های بی جواب بی شمار تنها می گذارد.

اما بزرگ ترین مشکل داستان بازی پایان آن است، جایی که بازی ناگهان به اتمام می رسد و بازیکنان را با سوال های بی جواب بی شمار تنها می گذارد. در واقع پایان بازی به هیچ عنوان به یک نقطه انتها شبیه نیست، بلکه بیشتر به اعلان «ادامه دارد» سریال های دنباله دار شبیه می ماند. با توجه به شایعات منتشر شده مبنی بر تقسیم شدن منکایند دیوایدد به یک سه گانه مجزا، این پایان غیر منتظره و البته ناامید کننده آن قدر ها هم عجیب به نظر نمی رسد.

(image)

همان طور که گفتیم تنها شهری که بازیکن می تواند آزادانه آن را کاوش کند پراگ است، در حالی که در هیومن رولوشن بازیکن قادر بود به دیترویت و هنگشا سفر کند. شاید در نگاه اول کاهش تعداد محیط ها به مذاق اکثر بازیکنان خوش نیاید، اما پراگ به قدری با جزئیات و فوق العاده طراحی شده که بازیکن غرق آن می شود.

پراگ شهری است نسبتا بزرگ، فوق العاده پر جزئیات و زنده. بازیکن می تواند ساعت ها در این شهر قدم بزند و راز ها و مکان های پنهانش را کشف کند. کاوش در پراگ با پاداش های خوبی چه در بعد گیم پلی و چه در بعد داستان همراه است، اما مهم تر از همه، زیر و رو کردن این شهر حقیقتا لذت بخش است! منکایند دیوایدد هیچ گاه بازیکن را مجبور به گشت و گذار در شهر نمی کند، اما پراگ به قدری خوب کار شده که خودش کنجکاوی بازیکن را بر می انگیزد.

مراحل فرعی، بهترین سوغاتی های شهر پراگ برای بازیکنان هستند. تعداد آن ها زیاد نیست، اما تک تک شان فوق العاده اند.

مراحل فرعی، بهترین سوغاتی های شهر پراگ برای بازیکنان هستند. تعداد آن ها زیاد نیست، اما تک تک شان فوق العاده اند. هیچ کدام صرفا برای افزایش محتوا در بازی گنجانده نشده اند، بلکه هر کدام داستانی فوق العاده جذاب و درگیر کننده را روایت می کنند. به جرئت می توان گفت که داستان برخی از این مراحل فرعی در مقایسه با داستان اصلی بسیار بهتر کار شده اند، زیرا که این مراحل فرعی خود را محدود به ایدئولوژی های مطرح شده در دنیای دئوس اکس نمی کنند و به موضوعات دیگری می پردازند. برخی از این مراحل فرعی از داستان اصلی انشعاب می گیرند و در ادامه بر روی روند مراحل اصلی اثر گذارند. به محض این که به این مراحل برخورد کنید، تا پایان شان جذب شان خواهید شد.

شکی نیست که گیم پلی هیومن رولوشن برای سال 2011 فوق العاده بود و با گذشت 5 سال، هنوز هم با استاندارد های این صنعت به خوبی مطابقت دارد، بنابراین نیاز چندانی به تغییر در این بخش احساس نمی شود. گیم پلی منکایند دیوایدد هم فارغ از یک سری تغییرات جزئی، کاملا مشابه پدرش است.

(image)

گیم پلی ترکیبی است از مخفی کاری، تیر اندازی و گشت و گذار. هر بازیکن می تواند به شیوه و روش دلخواهش به مقصد برسد و بازی هم کاملا دست وی را باز می گذارد. می توانید مخفیانه و با تکیه بر قابلیت های تان، از چشم حریفان تان مخفی بمانید، می توانید با کمی جستجو راهی برای دور زدن آن ها بیابید و یا با تفنگ و گلوله به استقبال شان بروید.

هر چند در نسخه قبلی هم همین مکانیزم ها وجود داشتند، اما با این حال هیومن رولوشن مخفی کاری را از سایر شیوه ها برتر می دانست و به بازیکنانی که از این طریق بازی را به پیش می بردند پاداش بیشتری می داد. حتی مهمات کم گاهی دست و بال بازیکنان را برای اکشن پیش بردن بازی می بست. با این حال در منکایند دیوایدد سعی شده که تا حد ممکن این مشکل عدم تعادل بین شیوه های مختلف مرتفع شود تا بازیکنان بتوانند به هر شکلی که دوست دارند از بازی لذت ببرند.

حتی هر یک از شیوه های مخفی کاری و اکشن هم به طرق مختلفی قابل بازی اند. برای مثال اگر مایلید منکایند دیوایدد را به صورت مخفیانه به پیش ببرید، می توانید با قابلیت های تان به آرامی خود را به پشت دشمنان تان برسانید و بیهوش شان کنید،  یا این که می توانید جنسن را به اسنایپری دور برد و با صدا خفه کن مجهز سازید و از فاصله دور و بدون این که دیده شوید کار تمامی دشمنان تان را بسازید.

به لطف متد های مختلفی که برای به اتمام رساندن هر مرحله تعبیه شده، منکایند دیوایدد ارزش تکرار بسیاری بالایی دارد.

به لطف متد های مختلفی که برای به اتمام رساندن هر مرحله تعبیه شده، منکایند دیوایدد ارزش تکرار بسیاری بالایی دارد. هر یک از این روش ها بسیار جذاب اند و بازیکن را ترغیب می کنند که برای یک بار هم که شده آن ها را بیازمایند.

از مشکلات نسخه پیشین، باس فایت ها بودند. در هیومن رولوشن چه بازی را به صورت مخفی کاری پیش می بردید و چه اکشن، چه تمامی دشمنان سر راه تان را قتل عام می کردید و چه آن ها را به خوابی سنگین فرو می بردید، در مقاطعی خاص مجبور می شدید که در نبردی تن به تن به مصاف باس ها بروید و آن ها را بکشید. شاید برای طرفداران اکشن این باس فایت ها جذاب بوده اند، اما  بازیکنانی که هیومن رولوشن را به شکل مخفی کاری به پیش می بردند، هیچ گاه از این نبرد ها به نیکی یاد نخواهند کرد.

دشمنان سر سختی در بازی هستند که می توانند مهارت های اکشن دوستان را به چالش بکشند.

در منکایند دیوایدد خبری از باس فایت نیست و  بازیکنان هیچ وقت مجبور به نبرد با دشمنان شان نمی شوند. اما این به این معنی نیست که بازیکنانی که بازی را به شکل اکشن دنبال می کنند با هیچ رویارویی جذاب و نفس گیری مواجه نخواهند شد. حذف باس فایت ها برای ایجاد تعادل بین شیوه های مختلف بازی کردن بوده و هنوز هم دشمنان سر سختی در بازی هستند که می توانند مهارت های اکشن دوستان را به چالش بکشند.

یکی از عجیب ترین مقاطع بازی، لحظات پایانی مرحله ابتدایی اش است، جایی که بازیکن باید در طوفانی شن از شخصی دفاع کند. مرحله مشابهی در هیومن رولوشن هم وجود داشت که اکثر طرفداران بازی به آن اعتراض داشتند، با این حال تیم سازنده در اقدامی عجیب، نسخه زجر آور تر همان مرحله را درست در ابتدای بازی قرار داده! شاید برای کهنه کاران دئوس اکس این مرحله مثل آب خوردن باشد، اما این مرحله آغازین می تواند به راحتی دیدی منفی را در ذهن بازیکنانی که چندان با این سری آشنا نیستند شکل دهد، اما خوشبختانه پس از آن دیگر به چنین مراحل عجیبی در بازی برنخواهید خورد.

از جمله المان های جدید بازی، کرفتینگ است که فوق العاده بدوی و ساده پیاده شده. به لطف این سیستم کرفتینگ می توانید مهمات و ماژول های مختلفی برای ارتقا سلاح های تان بسازید، اما ساخت تمامی این ها فقط و فقط نیاز به تعداد مشخصی از آیتمی به نام Crafting Part دارد. به عبارتی منبع لازم و کافی برای توسعه آیتم های مختلف تنها همین قطعات هستند، حال چه بخواهید تیر های انفجاری توسعه دهید و چه تولید ابزار هک قفل ها را در نظر داشته باشید!

قطعات کرفتینگ برای ارتقا سلاح ها هم به کار می رود و بازیکنانی که بازی را به شکل اکشن دنبال می کنند، باید به دنبال این قطعات باشند و به دلیل تعداد محدود این ها باید در ارتقا سلاح های شان دقت زیادی به خرج دهند. اما برای سایر شیوه های بازی، استفاده از این قطعات برای ارتقا سلاح ها به نوعی هدر دادن آن ها است.

(image)

یکی از مهم ترین المان های نقش آفرینی بازی قابلیت های آدام اند. بنا به دلایل مشخص داستانی آدام در این نسخه اکثر قابلیت های پیشینش را از دست خواهد داد و باید مجددا آن ها را کسب کند. علاوه بر تمامی قابلیت های قبلی که با تغییراتی اندک به این نسخه بازگشته اند، تعدادی قابلیت جدید و البته بسیار قدرتمند، تحت نام قابلیت های آزمایشی نیز راه خود را به این نسخه باز کرده اند.

تفاوت قابلیت های آزمایشی با قابلیت های عادی این است که در صورت استفاده از آن ها، دمای سیستم های مکانینی آدام و درصد بی ثباتی وی بالاتر می رود و در نتیجه بازیکن مجبور می شود که برای ایجاد تعادل، برخی از قابلیت هایش را به صورت دائمی غیر فعال کند. در صورتی که بازیکن از غیر فعال کردن قابیلت هایش سر باز زند،  فشار و دمای زیاد، سیستم های مکانیکی آدام را با مشکلات و گلیچ های متعددی روبرو خواهند ساخت. در واقع از آن جهت که این قابلیت های جدید قدرتمند اند و می توانند بازی را نسبتا آسان تر کنند، این سیستم تعبیه شده تا بازیکنان تمامی آن ها را یک جا کسب نکنند.

این مکانیزم جدید، در ابتدا روش بسیار خوبی برای محدود کردن بازیکن به نظر می رسد و به بازی جنبه مدیریت قابلیت ها را می افزاید. قابلیت های مفید آدام را در نظر بگیرید و ببینید که فدا کردن برخی از آن ها برای استفاده از سیستم های آزمایشی تا چه حدی می تواند سخت باشد! تا حدود بی ثباتی 250 درصد، گلیچ هایی که بازی به آن ها اشاره می کند عملا مشکل خاصی برای بازیکن ایجاد نمی کنند و او را تنبیه نمی کنند. اما با رسیدن بی ثباتی آدام به 300 درصد و فراتر تازه مشکلات حاد خود را نمایان می کنند. کافی است که بی ثباتی مرز 400 درصد را رد کند تا بازی غیر قابل تحمل شود، در این صورت برخی از قابلیت های آدام به صورت کاملا خودکار از کار خواهند افتاد!

اما مشکل این است که اگر بخواهید تنها قابلیت های آزمایشی مربوط به شیوه بازی خود را بگیرید، بی ثباتی از 250 درصد فراتر نمی رود و در نتیجه مشکل حادی هم برای تان پیش نخواهد آمد. شاید بد ترین این مشکلات قطعی بسیار کوتاه مدت مینی مپ بازی و برخی گلیچ های محدود در رابط کاربری باشد. هر چند سیستم مدیریت قابلیت ها، بازیکنان را در صورت استفاده بی رویه از تقویت های جدید تنبیه می کند، اما آن قدر ها هم که باید سخت گیر نیست و در نتیجه این سیستم پس از مدتی برای بازیکن بی معنی می شود.

(image)

 

خرده ای که می توان به گرافیک هنری منکایند دیوایدد گرفت، حذف رنگ بندی زرد نسخه قبلی است.

گرافیک هنری بازی فوق العاده است و به خوبی  حس و حال فضای سایبرپانکی بازی را منتقل می کند. بافت شهر پراگ ترکیبی است از معماری کلاسیک اروپایی و معماری مدرن سبک سایبرپانک. اما خرده ای که می توان به گرافیک هنری منکایند دیوایدد گرفت، حذف رنگ بندی زرد نسخه قبلی است. تم زرد یکی از مشخصه های اصلی هیومن رولوشن بود. این قالب در نسخه اخیر حذف شده و متاسفانه فیلتر رنگی دیگری هم جایگزینش نشده، به همین دلیل منکایند دیوایدد فاقد قالبی است که به فضایش معنا ببخشد و آن را منحصر بفرد جلوه دهد. البته با این حال باز هم فضا بازی بسیار زیبا طراحی شده و خیره شدن به آن لذت بخش است.

طراحی تکنیکی شخصیت ها، خصوصا چهره های شان نسبت به نسخه قبلی پیشرفت قابل توجهی کرده، اما متاسفانه انیمیشن صورت و بدن شخصیت ها درست مانند نسخه قبل ضعیف و بعضا احمقانه است! نورپردازی و کیفیت بافت ها هرچند در سطح بهترین عناوین این نسل نیست، اما خوب و قابل قبول است.

متاسفانه مشکلات بسیاری هم دامن گیر تمامی نسخه های بازی است. برخی از کاربران کرش هایی را گزارش کرده اند که به طور کلی مانع پیشروی در داستان بازی می شوند. برخی از افکت های نسخه رایانه های شخصی بسیار سنگین اند و به طرز قابل توجهی از نرخ فریم بازی می کاهند. کاربران نسخه های کنسولی هم در برخی شرایط خصوصا در سطح شهر افت فریم های ناگهانی تجربه خواهند کرد، هر چند این افت فریم چندان آسیبی به تجربه بازی نخواهد رساند.

علاوه بر خط داستانی، منکایند دیوایدد مدی آرکید مانند به نام بریچ را هم شامل می شود. در بریج بازیکنان دیگر نگرانی ای بابت عواقب تصمیمات شان نخواهند داشت و می توانند هر شکل که شده ماموریت شان را به انجام برسانند. در حقیقت بریچ نوعی مد رقابتی است که بازیکنان باید بر سر به اتمام رساندن مراحل در کوتاه زمان ممکن با یکدیگر رقابت کنند.

متاسفانه بریچ دائما از بازیکنان می خواهد که با خرید بسته های تقویتی، عملکرد شان را بهبود ببخشند. این بسته ها که به شکل قابل توجهی می توانند به بازیکنان کمک کنند، عملا تعادل این مود را میان بازیکنان به هم زده اند. در واقع پس از اندکی سر و کله زدن با بریج، به این نتیجه خواهید رسید که این مود بیشتر برای کسب پول بیشتر توسعه یافته و به هیچ عنوان وقت گذاشتن را ندارد.

جمع بندی

بازی های سری دئوس اکس همواره عناوینی داستان محور، با تکیه بر گشت و گذار در محیط و آزادی عمل در گیم بوده اند. گرچه منکایندد دیوایدد از بعد داستانی نسبت به سایر اعضای خانواده اش ضعیف تر است، اما با ارائه محیطی بسیار غنی و با جزئیات و گیم پلی ای کامل، بازیکنان را غرق در خود می کند.

برای فهم داستان بازی باید به زبان انگلیسی مسلط باشید، اما اگر داستان برای شما اولویت پایینی دارد، می توانید از یک عنوان جهان باز و با گیم پلی بسیار خوب لذت ببرید. شاید اگر پیش تر عناوین این سری را تجربه نکرده اید، کمی این بازی برای تان عجیب و نا آشنا به نظر برسد، اما مطمئنا اگر به اندازه کافی به آن زمان بدهید و در دل تان جای خود را باز خواهد کرد.

منکایند دیوایدد ساختاری کاملا مشابه با هیومن روولوشن دارد، اغلب نکات مثبت پدرش را به ارث برده، در حالی که تلاش چندانی برای سرپوش گذاشتن بر روش اشتباهات وی از خود نشان نمی دهد. اما از آن جایی که هیومن رولوشن عنوانی عالی بوده و البته هنوز هم هست، منکایند دیوایدد هم از جمله عناوینی است که تجربه آن را به هر بازیکنی توصیه می کنیم.

The post appeared first on .

بررسی Deus Ex: Mankind Divided؛ جدال انسان با فناوری [به همراه بررسی ویدیویی]