پادشاه جهنم برمیخیزد – نگاهی به داستان Diablo – قسمت اول
بیست سال پیش در سال 1997 سری بازیهای محبوب پا عرصه دنیای بزرگ بازی گذاشت. اثری که توانست بسیار زود به یک بازی خارقالعاده تبدیل شود. در آن بازه زمانی هنوز استودیوی به نام Blizzard North وجود داشت که به استعدادهای نهفته شخصی به اسم Bill Roper اعتماد کرد. بیل روپر توانست بازی را خلق کند که به عنوان پدر بازیهای اکشن/نقشآفرینی با دوربین ایزومتریک شناخته میشود. موفقیت این بازی به حدی بود که در طول 20 سال گذشته بازیهای متعددی به تقلید از آن ساخته شدند اما حتی در غیبت بیش از یک دهه این بازی در بازار، هیچ کدام از این آثار نتوانستند جای خالی Diablo را برای گیمرها پر کند. دنیای Diablo و داستان آن باعث شده است تا بلیزارد از این دنیای غنی استفاده کرده و هر بار داستانی زیباتر نسبت به بازی قبلی ارائه دهد. اینبار به مناسبت تولد بیست سالگی بازی Diablo به شرح داستان اولین نسخه این بازی خواهیم پرداخت.
وقتی شیطان در زمین قدم میزد
داستان بازی Diablo در سرزمین Khanduras رخ میدهد. سرزمینی بزرگ که خود آن در دنیای Sanctuary قرار دارد. در این اثر گیمر به عنوان یک قهرمان در داستان نقشی را ایفا خواهد کرد. این قهرمان باید در نبرد با ارباب وحشت و عوامل شیطانیاش، شهر Tristram را نجات دهد. این نیروها در قسمت زیرین شهر Tristram قرار دارند. البته باید گفت که داستان Diablo بسیار پیچیدهتر از چند خط قبلی است. داستان اصلی این سری در واقع جنگی بین نیروهای بهشت و جهنم است. شهر Tristram در این میان با هجوهای از نیروهای شیطانی روبرو میشود. این نیروها همگی از قسمت زیرین کلیسای معروف این شهر به مردمان Tristram حمله ور میشوند. گیمر در اینجا کنترل شخصیت مورد نظر خود را در دست میگیرد و باید شهر را از شر نیروهای شیطانی نجات دهد. در بین این راه گیمر با دلیل اصلی این حملات یعنی Diablo آشنا میشود. گیمر در دانجنهای موجود در زیر کلیسا پیشروی کرده و در نهایت با Diablo روبرو شده و باید او را شکست دهد. Diablo یک شیطان بسیار قوی است و از او با نام “ارباب وحشت” یاد میکنند. Diablo در واقع یکی از سه شیطان اصلی (Prime Evil) است. روح دیابلو در زندانی به اسم Soulstone ذخیره شده است. این Soulstone سالیان بسیار دور در دانجنهای زیرین کلیسای شهر Tristram مدفون شده بود و کسی حتی فکرش را هم نمیکرد که دیابلو بار دیگر بتواند مردمان شهر را تحت تاثیر قرار دهد. دیابلو در نبردی که قرنها پیش در مقابله با فرقه Horadrim داشت شکست خورد در نهایت روح او درون Soulstone ذخیره شد. در حالی که قرار بود زندان دیابلو ابدی باشد، او بدون خستگی تلاش کرد تا زندان خود را از درون فاسد کند. او در نهایت موفق شد تا بر نیروی زندان خود غلبه کند. دیابلو بعد از زندانی شدن توسط Horadrim بدن فیزیکی نداشت و برای پیدا کردن یک میزبان به کمک احتیاج داشت. او توانست با غلبه بر ذهن Archbishop Lazarus را تباه کرده و به یکی از خدمتگذاران خود تبدیل کند.
زمانی برای غلبه بر پادشاه
سرزمین Tristram توسط پادشاهی عادل به نام King Leoric اداره میشد. دیابلو در ابتدا سعی کرد تا King Leoric را تباه کند اما به خاطر ضعیف شدن اراده دیابلو و همچنین قوی بودن اراده King Leoric این کار شدنی نبود. دیابلو در میانه امر تسخیر بدن پادشاه از کار خود پشیمان شد. قطع شدن این تسخیر بدون کامل شدن فرآیند آن باعث شد که King Leoric دیوانه شود! در این میان Lazarus خدمتکار وفادار دیابلو، جوانترین پسر پادشاه با نام Prince Albrecht را میرباید. او شاهزاده جوان را به سمت دیابلو هدایت میکند تا در اتاق مخصوص به زندانی شدن دیابلو، Soulstone مربوط به این شیطان را در پیشانی این شاهزاده وارد کند! اینکار به دیابلو اجازه داد تا کنترل بدن شاهزاده را در دست بگیرد. حالا دیابلو توانسته بود تا فرم فیزیکی جدیدی پیدا کند اما هنوز نمیتوانست از قدرت کامل خود استفاده کند. او از این فرصت استفاده کرد تا تعداد زیادی از خدمتگزاران خود را از جهنم برای حمله به شهر فرا بخواند. بدین ترتیب دانجنهای زیرین کلیسای شهر Tristram به قلعهای شیطانی تبدیل شد.
پادشاه دیوانه، سقوط Tristram
پادشاه سرزمین Tristram که دیگر کاملا عقل خود را از دست داده بود گم شدن پسرش Albrecht را تقصیر مردمان شهر میدانست. به همین خاطر نیز چند تن از مردمان شهر را نیز اعدام کرد. وقتی خدمتگذاران پادشاه دیوانه نیز قصد داشتند او را آرام کنند با چنان برخورد دیوانهواری از سمت پادشاه روبرو شدند که در نهایت باعث به قتل رسیدن King Leoric شد. کلمات آخری که از زبان Leoric جاری شد، یک نفرین وحشتناک بود. با این نفرین خدمتگذاران پادشاه تبدیل به موجوداتی عجیب کرد. در این میان خدمتگذار وفادار دیابلو یعنی Lazarus به ناگهان ظاهر شد و مردم را برای نجات جان شاهزاده به دانجنهای زیر کلیسا فراخواند. البته که اینکار تلهای هوشمندانه از سمت دیابلو بود. مردم شهر خبر نداشتند که سرنوشت آنها به دست The Butcher یکی دیگر از خدمتگزاران دیابلو، رقم خواهد خورد. تعداد زیادی از مردم شهر توسط The Butcher و شیاطین تحت کنترل دیابلو کشته شدند. بعد از این اتفاق Lazarus از دیدهها پنهان شد و به طبقههای پایینتراز دانجنهای کلیسای Tristram پناه برد.
ادامه دارد…
نوشته اولین بار در پدیدار شد.
آخرین دیدگاهها