مصاف حیثیتی IBM و Google؛ رقابتی که مرز های فناوری را جابجا خواهد کرد
در دوران رایانه های شخصی، رقابت اصلی میان مایکروسافت و اپل بود. تصور بر این بود که محصولات اپل بهتر از مایکروسافت است، اما توانایی مایکروسافت در بهره گیری حداکثری از سیستم عاملش در میان تولید کننده ها، استراتژی مستحکم تری برایش به ارمغان آورد. تا سال ۱۹۹۷، اپل در چنان وضع بدی قرار گرفت که برای روشن نگاه داشتن چراغ کسب و کارش به سرمایه گذاری مایکروسافت محتاج شد.
اما اپل در دوران پس از رایانه های شخصی، با انتقام سختی به صحنه بازگشت. در دوران افول رایانه های شخصی، توانایی منحصر به فرد اپل در هماهنگ سازی دستگاه های مختلف و یکپارچه سازی تجربه ی کاربری شان با یکدیگر، سرنوشت ساز شد. محصولات این شرکت به چیزی بیش از یک ابزار و حتی به نماد مد تبدیل شدند. به این ترتیب شرکت اپل خیلی زود توانست به عنوان با ارزش ترین شرکت جهان، جایگاه مایکروسافت را از آنِ خود کند.
رقابت این دو دیگر تمام شده، اما به نظر می رسد رقابت تازه ای میان گوگل و IBM در جریان باشد. رقابتی که از آن سخن می گوییم یک رقابت کسب و کاری معمولی نیست چرا که این دو در بازار های جداگانه ای فعالیت می کنند و به ندرت پیش می آید مشتریان مشترکی داشته باشند. در حقیقت رقابت مذکور بیشتر بر سر فناوری است، نه سهم بازار. با این حال درست مثل رقابت اپل و مایکروسافت، نتیجه ی آن احتمالاً در شکل دهی آینده ی ما نقش به سزایی خواهد داشت و تاریخ ساز خواهد شد.
دوران رایانش ادراکی
در روز دهم فوریه ی سال ۱۹۹۶ میلادی مصادف با بیست و یکم بهمن ماه سال ۱۳۷۴، ابررایانه ی شرکت IBM به نام Deep Blue، برای اولین بار موفق شد گری کاسپاروف، قهرمان مسابقات جهانی شطرنج را در رقابتی شانه به شانه شکست دهد؛ کاری که خیلی ها فکرش را هم نمی کردند روزی یک رایانه قادر به انجامش باشد. پانزده سال بعد یعنی در فوریه ی سال ۲۰۱۱ میلادی مصادف با بهمن ۱۳۸۹، رایانه ی Watson این شرکت نیز موفق شد در یک بازی تلویزیونی به نام Jeopardy! رقبای سرسخت انسانی اش را شکست دهد؛ موضوعی که نویدبخش عصر تازه ای در پردازش رایانه ای به نام رایانش شناختی بود.
بازی مذکور یک مسابقه ی تلویزیونی پرسش و پاسخ بود که در آن شرکت کنندگان عبارتی را در قالب یک پاسخ اطلاعات عمومی دریافت و بر اساس آن واکنش خود را در قالب سؤال مطرح می کردند. واتسون موفق شد برنده ی بازی اول و مجموع مسابقه شود و جایزه ی یک میلیون دلاری آن را از آن خود کند که IBM آن را بین دو مؤسسه ی خیریه تقسیم کرد.
به تازگی نیز گوگل موفق شده است در صدر خبر های این حوزه برای خودش جایگاه خوبی دست و پا کند. در ماه مارس سال جاری میلادی (اسفند سال گذشته)، هوش مصنوعی Alpha Go این شرکت توانست قهرمان جهان بازی فوق العاده پیچیده ی Go را . این دستاورد گوگل در ظاهر یادآور پیروزی ۲۰ سال پیش Deep Blue در مقابل کاسپاروف بود، اما در واقع بسیار تحسین برانگیز تر از آن محسوب می شود چرا که ماهیت بازی پیچیدگی های به مراتب بیشتری دارد.
تا اینجا دو شرکت گوگل و IBM در به کارگیری این فناوری رویکرد های کاملاً متفاوتی در پیش گرفته اند. IBM حوزه های به خصوصی از جمله بهداشت و سلامت را هدف گرفته و این فناوری را در اختیار توسعه دهندگان قرار داده است. گوگل نیز به نوبه ی خود فناوری اش را متن باز کرده اما از آن برای بهبود محصولات خودش استفاده کرده است.
با این وجود، رقابت فزاینده ی این دو بسیار خاص است. هیچ شرکتی پیدا نمی شود که توانایی توسعه ی این نوع فناوری یادگیری عمیق را داشته باشد و واضح است که هم IBM و هم گوگل در این زمینه پیشرو هستند. شرکت های دیگر مثل فیسبوک و مایکروسافت نیز در این حوزه توانایی هایی پیدا کرده اند اما حداقل تا این لحظه، به نظر نمی رسد به اندازه ی گوگل و IBM در این زمینه پیشرفت کرده باشند.
رقابت بر سر ساخت موفقیت آمیز رایانه ی کوانتومی
یکی از حوزه های شاخص دیگری که این دو شرکت در آن با یکدیگر رقابت می کنند است. ماه دسامبر سال ملادی گذشته مصادف با آذر ۹۴، گوگل روی وبلاگ خود اعلام کرد موفق شده با استفاده از یک رایانه ی کوانتومی، برخی مسائل را حل کند. این پیشرفت چشمگیری محسوب می شد چرا که تا آن زمان هنوز مشخص نبود که اساساً می شود این فناوری را به کار گرفت یا خیر.
بعد از آن IBM نیز از پیشرفت های خود از جمله توانایی چینش کیوبیت ها به صورت شبکه ای، و تشخیص خطا ها پرده برداشت که هر دو در ساخت یک رایانه ی کوانتومی قابل استفاده برای کاربرد های تجاری، حیاتی محسوب می شوند. این شرکت، رایانش کوانتومی را نیز از طریق سرویس های ابری . گفتنی است کیوبیت با بین کوانتومی، واحد پایه ی پردازش کوانتومی و معادل بیت در رایانه های کلاسیک است.
در حوزه ی رایانش کوانتومی شرکت های دیگری هم فعال هستند. یک شرکت کانادایی به نام D-Wave که جف بزوس و CIA روی آن سرمایه گذاری کرده اند نیز در این فضا . به نظر می رسد مایکروسافت نیز برنامه ای جدی در این زمینه دارد؛ گرچه بخش بزرگی از دانسته های ما در مورد آن از روی حدس و گمان است.
بنابراین گوگل و IBM قطعاً در این حوزه تنها نیستند اما به نظر می رسد از لحاظ پیشرفت برای رسیدن به یک رایانه ی کوانتومی کاربردی، هیچ شرکتی به گرد پایشان هم نرسد.
ابری که تا به حال شبیهش را ندیده ایم
فناوری های جدید مثل هوش مصنوعی و رایانش کوانتومی ظرف سال های پیش رو اهمیت بیشتری نیز خواهند یافت چرا که انسان در آستانه ی ظهور دوره ی تازه ای در حوزه ی فناوری قرار دارد. ما ظرف پنجاه سال گذشته همان گونه که قانون مور پیش بینی کرده بود به پیشرفت خود ادامه داده ایم. قانون مور (Moore’s Law) که نخستین بار توسط گوردون مور از بنیانگذاران شرکت اینتل در سال ۱۹۶۵ معرفی شد، بیان می کند که تعداد ترانزیستور های روی یک تراشه با مساحت ثابت، تقریباً هر دو سال، ۲ برابر می شود.
طبیعی است که این دو برابر شدن تعداد ترانزیستور ها به معنای نصف شدن ابعاد ترانزیستور هاست. این یعنی با گذشت چند سال به سرعت به جایی خواهیم رسید که محدودیت های فیزیکی اجازه ی نصف شدن ابعاد را دیگر به ما ندهند. اکثر منتقدان بر این باورند که از سال ۲۰۲۰ میلادی به بعد دیگر نمی توان قانون مور را معتبر دانست.
با این وجود نباید محدودیت های فیزیکی و از دست رفتن اعتبار قانون مور را با توقف پیشرفت فناوری یکی دانست. قطعاً فناوری های تازه ای مثل مدار های مجتمع سه بعدی و سیستم های فوتونیک سیلیکونی وجود دارند که به پیشرفت خود ادامه می دهند، گرچه واضح است که برای پیشرفت در این زمینه ها باید معماری کاملاً تازه ای برای رایانش خلق شود؛ مثل رایانش کوانتومی و چیپ های نورومورفیک.
این همان حوزه ای است که دو غول یاد شده کم کم در آن به مصاف مستقیم یکدیگر می روند؛ البته جا دارد باز اشاره کنیم که رویکرد هایشان کاملاً متفاوت از یکدیگر است. کسب و کار ابری گوگل، تا حد زیادی «سلف سرویس» است و اساساً زیرساخت های این شرکت را در اختیار دیگر شرکت ها قرار می دهد. این شیوه ساده، ارزان و اثربخش است و به احتمال زیاد در آینده رایانش کوانتومی را نیز شامل خواهد شد.
اما رویکرد IBM در حال حاضر حول «پلتفرم به عنوان خدمات» Bluemix این شرکت می چرخد و ظرف سال های آتی دستخوش پیشرفت نیز خواهد شد. این شرکت روی طیف گسترده ای از معماری های مختلف سرمایه گذاری کرده است، از جمله رایانش کوانتومی، چیپ های نورومورفیک و چند مورد دیگر.
رقابتی متفاوت از جنس فناوری
امروز IBM و گوگل کسب و کار های بسیار متفاوتی هستند. گوگل مستقیماً محصولاتش را در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهد، اما IBM اغلب به ساخت سیستم های قدرتمند برای شرکت های بزرگ مبادرت می ورزد. گوگل از طریق تبلیغات درآمد کسب می کند در حالی که IBM بخش فروش کاملاً زبده ای دارد که می تواند به مطالبات مشتریانش پاسخ درخوری بدهد.
وقتی صحبت از حوزه ی تمرکز، مدل کسب و کار و ساختار عملیاتی به میان می آید، IBM و گوگل صد و هشتاد درجه با یکدیگر تفاوت دارند. با این حال می توان زیر نظر داشتن یکدیگر را در نگاهشان دید. درست است که کسب و کار هایشان از هم فاصله ی زیادی دارند، اما هرچه باشد هر دو برای کسب دست بالا در یک زمین یعنی «فناوری» رقابت می کنند.
با این وجود رقابتی که بین این دو وجود دارد به نحوی خودخواسته از رقابت اپل و مایکروسافت یا پپسی و کوکاکولا متفاوت است. حتی جایی که هر دو شرکت کسب و کار های مشابهی دارند نیز رویکرد های کاملاً متفاوتشان رقابت آنها بر سر مشتریان مشترک را به امری نادر بدل می کند. شرکت گوگل تا حد زیادی روی مصرف کنندگان و استارتاپ های سیلیکون ولی متمرکز است، در حالی که IBM سعی دارد به شرکت های بزرگ دیگر خدمات سطح بالا عرضه کند.
البته این امکان نیز وجود دارد که زمانی در آینده، رویارویی IBM و گوگل بیشتر به سمت رقابت رو در رو بر سر مشتری مشترک پیش رود. اما تا اینجا، رقابت این دو بیشتر بر سر آن بوده است که کدام می توانند افق های فناوری را سریع تر و بیشتر پیش برانند؛ رقابتی که برنده ی اصلی آن به احتمال زیاد مردم عادی خواهند بود.
The post appeared first on .
مصاف حیثیتی IBM و Google؛ رقابتی که مرز های فناوری را جابجا خواهد کرد
در دوران رایانه های شخصی، رقابت اصلی میان مایکروسافت و اپل بود. تصور بر این بود که محصولات اپل بهتر از مایکروسافت است، اما توانایی مایکروسافت در بهره گیری حداکثری از سیستم عاملش در میان تولید کننده ها، استراتژی مستحکم تری برایش به ارمغان آورد. تا سال ۱۹۹۷، اپل در چنان وضع بدی قرار گرفت که برای روشن نگاه داشتن چراغ کسب و کارش به سرمایه گذاری مایکروسافت محتاج شد.
اما اپل در دوران پس از رایانه های شخصی، با انتقام سختی به صحنه بازگشت. در دوران افول رایانه های شخصی، توانایی منحصر به فرد اپل در هماهنگ سازی دستگاه های مختلف و یکپارچه سازی تجربه ی کاربری شان با یکدیگر، سرنوشت ساز شد. محصولات این شرکت به چیزی بیش از یک ابزار و حتی به نماد مد تبدیل شدند. به این ترتیب شرکت اپل خیلی زود توانست به عنوان با ارزش ترین شرکت جهان، جایگاه مایکروسافت را از آنِ خود کند.
رقابت این دو دیگر تمام شده، اما به نظر می رسد رقابت تازه ای میان گوگل و IBM در جریان باشد. رقابتی که از آن سخن می گوییم یک رقابت کسب و کاری معمولی نیست چرا که این دو در بازار های جداگانه ای فعالیت می کنند و به ندرت پیش می آید مشتریان مشترکی داشته باشند. در حقیقت رقابت مذکور بیشتر بر سر فناوری است، نه سهم بازار. با این حال درست مثل رقابت اپل و مایکروسافت، نتیجه ی آن احتمالاً در شکل دهی آینده ی ما نقش به سزایی خواهد داشت و تاریخ ساز خواهد شد.
دوران رایانش ادراکی
در روز دهم فوریه ی سال ۱۹۹۶ میلادی مصادف با بیست و یکم بهمن ماه سال ۱۳۷۴، ابررایانه ی شرکت IBM به نام Deep Blue، برای اولین بار موفق شد گری کاسپاروف، قهرمان مسابقات جهانی شطرنج را در رقابتی شانه به شانه شکست دهد؛ کاری که خیلی ها فکرش را هم نمی کردند روزی یک رایانه قادر به انجامش باشد. پانزده سال بعد یعنی در فوریه ی سال ۲۰۱۱ میلادی مصادف با بهمن ۱۳۸۹، رایانه ی Watson این شرکت نیز موفق شد در یک بازی تلویزیونی به نام Jeopardy! رقبای سرسخت انسانی اش را شکست دهد؛ موضوعی که نویدبخش عصر تازه ای در پردازش رایانه ای به نام رایانش شناختی بود.
بازی مذکور یک مسابقه ی تلویزیونی پرسش و پاسخ بود که در آن شرکت کنندگان عبارتی را در قالب یک پاسخ اطلاعات عمومی دریافت و بر اساس آن واکنش خود را در قالب سؤال مطرح می کردند. واتسون موفق شد برنده ی بازی اول و مجموع مسابقه شود و جایزه ی یک میلیون دلاری آن را از آن خود کند که IBM آن را بین دو مؤسسه ی خیریه تقسیم کرد.
به تازگی نیز گوگل موفق شده است در صدر خبر های این حوزه برای خودش جایگاه خوبی دست و پا کند. در ماه مارس سال جاری میلادی (اسفند سال گذشته)، هوش مصنوعی Alpha Go این شرکت توانست قهرمان جهان بازی فوق العاده پیچیده ی Go را . این دستاورد گوگل در ظاهر یادآور پیروزی ۲۰ سال پیش Deep Blue در مقابل کاسپاروف بود، اما در واقع بسیار تحسین برانگیز تر از آن محسوب می شود چرا که ماهیت بازی پیچیدگی های به مراتب بیشتری دارد.
تا اینجا دو شرکت گوگل و IBM در به کارگیری این فناوری رویکرد های کاملاً متفاوتی در پیش گرفته اند. IBM حوزه های به خصوصی از جمله بهداشت و سلامت را هدف گرفته و این فناوری را در اختیار توسعه دهندگان قرار داده است. گوگل نیز به نوبه ی خود فناوری اش را متن باز کرده اما از آن برای بهبود محصولات خودش استفاده کرده است.
با این وجود، رقابت فزاینده ی این دو بسیار خاص است. هیچ شرکتی پیدا نمی شود که توانایی توسعه ی این نوع فناوری یادگیری عمیق را داشته باشد و واضح است که هم IBM و هم گوگل در این زمینه پیشرو هستند. شرکت های دیگر مثل فیسبوک و مایکروسافت نیز در این حوزه توانایی هایی پیدا کرده اند اما حداقل تا این لحظه، به نظر نمی رسد به اندازه ی گوگل و IBM در این زمینه پیشرفت کرده باشند.
رقابت بر سر ساخت موفقیت آمیز رایانه ی کوانتومی
یکی از حوزه های شاخص دیگری که این دو شرکت در آن با یکدیگر رقابت می کنند است. ماه دسامبر سال ملادی گذشته مصادف با آذر ۹۴، گوگل روی وبلاگ خود اعلام کرد موفق شده با استفاده از یک رایانه ی کوانتومی، برخی مسائل را حل کند. این پیشرفت چشمگیری محسوب می شد چرا که تا آن زمان هنوز مشخص نبود که اساساً می شود این فناوری را به کار گرفت یا خیر.
بعد از آن IBM نیز از پیشرفت های خود از جمله توانایی چینش کیوبیت ها به صورت شبکه ای، و تشخیص خطا ها پرده برداشت که هر دو در ساخت یک رایانه ی کوانتومی قابل استفاده برای کاربرد های تجاری، حیاتی محسوب می شوند. این شرکت، رایانش کوانتومی را نیز از طریق سرویس های ابری . گفتنی است کیوبیت با بین کوانتومی، واحد پایه ی پردازش کوانتومی و معادل بیت در رایانه های کلاسیک است.
در حوزه ی رایانش کوانتومی شرکت های دیگری هم فعال هستند. یک شرکت کانادایی به نام D-Wave که جف بزوس و CIA روی آن سرمایه گذاری کرده اند نیز در این فضا . به نظر می رسد مایکروسافت نیز برنامه ای جدی در این زمینه دارد؛ گرچه بخش بزرگی از دانسته های ما در مورد آن از روی حدس و گمان است.
بنابراین گوگل و IBM قطعاً در این حوزه تنها نیستند اما به نظر می رسد از لحاظ پیشرفت برای رسیدن به یک رایانه ی کوانتومی کاربردی، هیچ شرکتی به گرد پایشان هم نرسد.
ابری که تا به حال شبیهش را ندیده ایم
فناوری های جدید مثل هوش مصنوعی و رایانش کوانتومی ظرف سال های پیش رو اهمیت بیشتری نیز خواهند یافت چرا که انسان در آستانه ی ظهور دوره ی تازه ای در حوزه ی فناوری قرار دارد. ما ظرف پنجاه سال گذشته همان گونه که قانون مور پیش بینی کرده بود به پیشرفت خود ادامه داده ایم. قانون مور (Moore’s Law) که نخستین بار توسط گوردون مور از بنیانگذاران شرکت اینتل در سال ۱۹۶۵ معرفی شد، بیان می کند که تعداد ترانزیستور های روی یک تراشه با مساحت ثابت، تقریباً هر دو سال، ۲ برابر می شود.
طبیعی است که این دو برابر شدن تعداد ترانزیستور ها به معنای نصف شدن ابعاد ترانزیستور هاست. این یعنی با گذشت چند سال به سرعت به جایی خواهیم رسید که محدودیت های فیزیکی اجازه ی نصف شدن ابعاد را دیگر به ما ندهند. اکثر منتقدان بر این باورند که از سال ۲۰۲۰ میلادی به بعد دیگر نمی توان قانون مور را معتبر دانست.
با این وجود نباید محدودیت های فیزیکی و از دست رفتن اعتبار قانون مور را با توقف پیشرفت فناوری یکی دانست. قطعاً فناوری های تازه ای مثل مدار های مجتمع سه بعدی و سیستم های فوتونیک سیلیکونی وجود دارند که به پیشرفت خود ادامه می دهند، گرچه واضح است که برای پیشرفت در این زمینه ها باید معماری کاملاً تازه ای برای رایانش خلق شود؛ مثل رایانش کوانتومی و چیپ های نورومورفیک.
این همان حوزه ای است که دو غول یاد شده کم کم در آن به مصاف مستقیم یکدیگر می روند؛ البته جا دارد باز اشاره کنیم که رویکرد هایشان کاملاً متفاوت از یکدیگر است. کسب و کار ابری گوگل، تا حد زیادی «سلف سرویس» است و اساساً زیرساخت های این شرکت را در اختیار دیگر شرکت ها قرار می دهد. این شیوه ساده، ارزان و اثربخش است و به احتمال زیاد در آینده رایانش کوانتومی را نیز شامل خواهد شد.
اما رویکرد IBM در حال حاضر حول «پلتفرم به عنوان خدمات» Bluemix این شرکت می چرخد و ظرف سال های آتی دستخوش پیشرفت نیز خواهد شد. این شرکت روی طیف گسترده ای از معماری های مختلف سرمایه گذاری کرده است، از جمله رایانش کوانتومی، چیپ های نورومورفیک و چند مورد دیگر.
رقابتی متفاوت از جنس فناوری
امروز IBM و گوگل کسب و کار های بسیار متفاوتی هستند. گوگل مستقیماً محصولاتش را در اختیار مصرف کنندگان قرار می دهد، اما IBM اغلب به ساخت سیستم های قدرتمند برای شرکت های بزرگ مبادرت می ورزد. گوگل از طریق تبلیغات درآمد کسب می کند در حالی که IBM بخش فروش کاملاً زبده ای دارد که می تواند به مطالبات مشتریانش پاسخ درخوری بدهد.
وقتی صحبت از حوزه ی تمرکز، مدل کسب و کار و ساختار عملیاتی به میان می آید، IBM و گوگل صد و هشتاد درجه با یکدیگر تفاوت دارند. با این حال می توان زیر نظر داشتن یکدیگر را در نگاهشان دید. درست است که کسب و کار هایشان از هم فاصله ی زیادی دارند، اما هرچه باشد هر دو برای کسب دست بالا در یک زمین یعنی «فناوری» رقابت می کنند.
با این وجود رقابتی که بین این دو وجود دارد به نحوی خودخواسته از رقابت اپل و مایکروسافت یا پپسی و کوکاکولا متفاوت است. حتی جایی که هر دو شرکت کسب و کار های مشابهی دارند نیز رویکرد های کاملاً متفاوتشان رقابت آنها بر سر مشتریان مشترک را به امری نادر بدل می کند. شرکت گوگل تا حد زیادی روی مصرف کنندگان و استارتاپ های سیلیکون ولی متمرکز است، در حالی که IBM سعی دارد به شرکت های بزرگ دیگر خدمات سطح بالا عرضه کند.
البته این امکان نیز وجود دارد که زمانی در آینده، رویارویی IBM و گوگل بیشتر به سمت رقابت رو در رو بر سر مشتری مشترک پیش رود. اما تا اینجا، رقابت این دو بیشتر بر سر آن بوده است که کدام می توانند افق های فناوری را سریع تر و بیشتر پیش برانند؛ رقابتی که برنده ی اصلی آن به احتمال زیاد مردم عادی خواهند بود.
The post appeared first on .
مصاف حیثیتی IBM و Google؛ رقابتی که مرز های فناوری را جابجا خواهد کرد
آخرین دیدگاهها