TagSoftware

برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II

برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II

برترین باس فایت های آثار  From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II

“به قلم ایرج لطیفی”

به سومین قسمت از مقالاتی می رسیم که قرار است طی آن برترین باس فایت ها در آثار نقش آفرینیِ استودیو From Software انتخاب شود. با عنوان حیرت انگیز و تحسین شده ی Demon’s Souls شروع کردیم و با شاهکار ماندگار Dark Souls نیز جلو آمدیم. حال نوبت به Dark Souls II می رسد، دومین نسخه از سه گانه ی دارک سولز که عنوانی است پخته، مفصل و حرفه ای. چرخه روشنایی و تاریکی ادامه دارد و نفرین را پایانی نیست. قهرمانِ بازی که مانند بی شمار مردمان دیگر این نفرین را به دوش می کشد، با وعده ی پیرزن نخ ریس، به امید یافتن درمان پای به سرزمین Drangleic می گذارد و راه را از میدان Majula آغاز می کند. نگه دارنده ی آتش نجوا کنان قهرمان را دعوت می کند تا راه ملاقات با پادشاه Vendrick را در پیش بگیرد. باید روح چهار ارباب اعظم را بدست آورد و از معبد زمستانی گذر کرد تا بلکه این کورسوی امید خاموش نشود.

این نسخه با دیگر آثاری که قرار است بدان ها بپردازیم تفاوت هایی دارد. همانطور که می دانید آقای هیدتاکا میازاکی خالق سری سولز مستقیما روی این نسخه از بازی کار نکرده و بیشتر حکم مشاور را داشته است. همچنین باید این نکته را متذکر شوم که هرگز با دو باس محبوب و آپشنال یعنی Ancient Dragon و King Vendrick مبارزه نکرده ام! هر زمان که ملاقاتشان کرده ام، کویست مربوط به آنان را انجام داده و بی سر و صدا ترک شان کرده ام. در نتیجه آنان را در لیست خود نخواهم آورد.

 

5. Guardian Dragon ، پرواز اژدها در میان حصار آهنین

از منطقه مخوف Aldia’s Keep راه خود را به سوی سرای Dragon Aerie ادامه می دهیم، یکی از نفس گیر ترین و زیباترین مناطق در سری سولز، جایی که صدها اژدها، پُر هیبت و با شکوه بر فراز سر قهرمان بال می زنند و فریاد می کشند. اما پیش از رسیدن به این طاق بی همتا باید از سد نگهبان گذشت، اژدهای سرخ و بزرگی درون یک قفس که راه را بر هر که بخواهد گذر کند می بندد. هیچ روشن نیست که او به خواست خود دروازه معبد را نگهبانی می کند یا مسخ جادوهای برادر پادشاه شده است.

مبارزه با یک اژدها خود به قدر کافی حماسی و جذاب هست، اما وقتی با اژدهای نگهبانِ معبد در میان قفس آهنین و بلندی به تنهایی حبس شده باشید، دیگر خیلی عالی می شود! بنظرم طراحی اژدهایانِ دارک سولز 2 یکی از مهم ترین نقاط قوت بازی است. درگیری با او واقعا جذاب است، گاهی روی زمین می نشیند و با سر یا دم ضربه می زند، گاهی به آسمان پرواز می کند و با نفس آتشین خود عرصه مبارزه را تنگ می کند، گاهی نیز بلند می شود و به دیواره های قفسه آهنین چنگ می اندازد و میدان مبارزه را به آتش می کشد. موسیقی بسیار زیباست و خون را با فشار به مغز انسان می راند.

اگر با کلاس شوالیه و سبک مبارزه تن به تن با او درگیر شوید، باید منتظر فرصتی باشید تا بتوانید از نزدیک به او ضربه بزنید. من کلاس مبارزه در فاصله دور و استفاده از تیر و کمان یا جادو را با او امتحان نکرده ام، اما اینکه توسط اسلحه ای از دور، دست انسان به یک اژدهای در حال پرواز برسد، باید خیلی خیلی جذاب باشد.

 

4. The Pursuer ، مبارزه تن به تن به معنای واقعی

“شوالیه داد خواه، رقصان و شناور در هوا از چنگال پرنده ای غول پیکر فرود می آید و شمشیر می کشد. هر آنکس که داغ نفرین را بر پیشانی داشته باشد از تیغ او در امان نخواهد بود و تا حریف را نکشد از پا نخواهد نشست. گویی هر موجود مفلوکی که به دست او سلاخی می شود، از بار گناهانش می کاهد.”

اگر بعد از باس فایت اول به مسیر Forest of the fallen giants ادامه دهید، این باس با همه دشواری اش رسما دومین باس فایت بازی خواهد بود! مواجهه با او غافل گیر کننده است، هرچند پیش از مبارزه شبحی او را دیده ایم، اما زمانی که در بام قلعه با او مواجه می شویم حسابی به زحمت خواهیم افتاد. مبارزی غول پیکر و با ابهت، سرتاسر پوشیده از زره با سپری بزرگ و زیبا و شمشیری بلند و سهمگین. حرکات باس بسیار سنگین است، استقامتش فوق العاده بالاست و سرعت زیادی دارد. محیط مبارزه محدود است و جای حرکت چندانی نیست. با سرعت به سوی ما می آید و با قدرت تمام شمشیر را فرود می آورد، رقص شمشیرش پیش چشمان ما تماشایی است، ضرباتش تنوع بالایی دارد و گاهی Dogde کردن و تغییر موضع را سخت می کند. گاهی یک راش سنگین و ضربه ای مستقیم به میان سینه، گاهی یک ضربه از پایین به بالا که گارد قهرمان را در هم می شکند، و گاهی حمله مخصوص Grab که تقریبا تمام نوار سلامتی شما را خواهد گرفت. حرکاتش نرم و سریع است، پاهایش گویی اندکی از زمین فاصله دارد و به حالت معلق در هواست.

مبارزه با او استقامت و نفس زیادی می طلبد، باید بی وقفه هوشیار بود و آرام آرام رو در روی باس حرکت کرد و چرخید. از آنجا که اصولا در اوایل بازی با او مواجه می شوید، هنوز چندان قوی نیستید و برای دفاع کردن در برابر حمله های او اغلب سپر سنگینی ندارید. همین مبارزه را دشوار و قهرمان را در برابر باس شکننده و ضعیف می کند. مبارزه تن به تن با او حماسی، نفس گیر و بسیار جذاب است. هرچند لانچری در محیط قرار داده شده که اگر موفق شوید با آن به باس شلیک کنید مبارزه را آسان تر خواهد کرد، اما با توجه به حرکات پی در پی و سریع او چنین کاری کمی زحمت می خواهد.

طراحی این باس آنقدر زیباست که به راحتی در ذهن گیمر باقی می ماند، می توان گفت به توعی شمایل شناخته شده ی بازی شده است. زره، شمشیر و سپرش در ذهن می ماند و وقتی روح او را بدست آورید و آیتم های او را بسازید لذت خواهید برد.

 

3. The Lost Sinner ، شمشیر زدن با دستانِ بسته

“گناه کار فراموش شده” زنی است که از سنگینیِ بار آنچه که مرتکب شده خود را در اعماق زمین برای ابد حبس کرده و با دستان بسته و ماسکی بر چهره به دعا و ضجه مشغول است. در مورد او فرضیه های جالبی وجود دارد، اینکه این زن می تواند همان جادوگر Izalith در نسخه قبلیِ سری باشد، اگر به یاد بیاورید هنگامی که او می خواست برای آتشی که رو به خاموشی بود چاره کند، فاجعه ای وحشتناک رخ داد و خود و فرزندان و سرزمینش را به نابودی کشاند. شاید این “گناه” همان باشد..

منطقه Sinners Rise از آن محیط های سنگین و حسابیِ بازی است. فضایی تاریک و گرفته که به زندانی مخوف منتهی می شود. جایی که دنیای مردگان متحرک و گناه کاران فراموش شده است. هنگام ورود به محیط مبارزه، صحنه ای بسیار گیرا و عجیب نمایش داده می شود که برای من یکی از بهترین کات سین ها در سریِ سولز است، زنی با لباسی عجیب و نقابی زرد روی صورت که ظاهرش را بسیار محزون و البته مرموز می سازد، میان اتاقی تنگ با زنجیر هایی معلق از سقف ایستاده است، دستانش را که با دستبندی طلایی رنگ از مچ محکم به هم بسته شده اند به حالتی شبیه به نیایش بلند می کند و به شکل التماس در می آید. همه چیز سریع اتفاق می افتد، باس شمشیر باریک و بلندی را در دست می گیرد و با تاریک شدنِ محیط، مبارزه آغاز می گردد.

تاریکی محیط مبارزه یکی از مهم ترین عناصر در برجسته شدنِ این باس فایت است. این تاریکی از لحاظ ذهنی تاثیر قابل توجهی روی مبارزه می گذارد. می توان گفت به نوعی تمرکز شخص را می گیرد و گاهی تشخیص دادن حرکات باس کمی دشوار می شود. باس فایت، خود بسیار بسیار مرموز و زیباست. هیبت باس با بدن تکیده، قد بلند و کشیده، شمشیر آخته در دستانِ بسته و نقاب محزونش روی صورت، واقعا بیاد ماندنی است.

گیم پلی مبارزه با باس نیز بسیار جالت توجه است. حرکات او سریع و قدرت مند است و شمشیر بلندش تا فاصله زیادی اطرافش را در بر می گیرد. مبارزه با او استقامت و تمرکز زیادی می خواهد، در فاصله گرفتن از باس برای مبارزه با جادو یا تیر و کمان، حفظ کردنِ موقعیت کمی سخت است و در مبارزه نزدیک و تن به تن نیز نفس زیادی نیاز است.

مبارزه کردن و شمشیر کشیدن با دستان بسته در سکوت و تاریکیِ یک زندانِ فراموش شده، واقعا که معجون زیبایی است.

 

2. Executioner Cahriot ، ارابه مرگ

ارابه ران، تنها برای شکنجه و کشتار نفرین شدگان خلق شده بود. جلادی وحشتناک که تا ابد به دور میدانی می گردد و همگان را از دم تیغ خود می گذارند، و با اسب مجنون خود آنان را زیر پا له می کند. اما ریشه های جنون و سرگشتگیِ جلاد نه از آن خود، که از آنِ توسنِ افسون شده اش بود. “سوار شکنجه و مرگ” خود زیر یوغ اربابان و خدایان مسخ شده و راهی بی انتها را بی وقفه تکرار و تکرار می کند.

محیط مبارزه میدانی تاریک است با تخته های تیره، و راهی سنگ فرش و تنگ که زیر پای سواری سنگین و مخوف به لرزه درمی آید. هنگامی که وارد میدان مبارزه می شویم، حتی نمی توانیم به درستی او را ببینیم. زمانی که صدای پای اسبانش را می شنویم تنها چند لحظه فرصت داریم پناه بگیریم، سپس همچنان که پنهان شده ایم، او را می بینیم که با سرعت و هیبت از کنار ما می گذرد، و نیزه خار دارش را روانه ی میدان می کند. هر آن کس که در دو سوی مسیر ایستاده باشد، نیزه تا استخوانش فرو می رود و شکنجه می شود، می میرد و باز می میرد و باز هم درهم شکسته می گردد. Undead های بسیاری می بینیم که دیگر دیوانه شده اند و باید تا ابد در جاده ای بی مبدا و بی مقصد از دم تیغ سوار بگذرند. نمی توان از ارابه ران گریخت، نمی توان بر سرعت او چیره شد، نمی توان از این شکنجه گاه تنگ و سنگین فرار کرد. برای چند لحظه ای بیشتر نمی شود نفس کشید، چرا که دمی دیگر او با سرعت تمام باز خواهد گشت و باز میدان را دور خواهد زد. چرخه ای دیوانه کننده که گویی آن را پایانی نیست.

حرکت و دَوَران، راز گیرایی و زیبایی این باس فایت است. گیم پلی مبارزه واقعا عالی کار شده. به جای گریختن در مسیر حرکت باس، باید در کناره های میدان برای لحظه ای پناه گرفت تا عبور کند. اما در این وضعیت نیز به ناچار باید با موجودات مفلوکی که آنجا هستند درگیر شویم که این خود تمرکز بازیکن را می گیرد. همین چرخه ادامه پیدا می کند تا در انتهای راه توسط یک دستگیره مسیر حرکت باس را ببندیم. او با برخورد با مانع، به شدت زمین می خورد و ارابه اش نابود می شود. سپس باس فایت وارد فاز دوم می شود، حال باید با اسب دو سر سفید بجنگیم، که دیگر توان تاخت و تاز ندارد و حرکاتش کند و سنگین است. اکنون درک می کنیم که ارابه ران موجود مسخ شده ای بیش نیست و در حقیقت با اسبانِ او طرف بوده ایم. یک باس فایت بسیار قوی، پُر انرژی، با طراحی و گیم پلی منحصر بفرد. همچنین قصه ای که پُشت این باس فایت نهفته است تصویر بسیار دردناکی ست از شکنجه و جنون و مرگ.

 

1. Demon of Song ، اندر حکایت دروغ و فریب

“هیولای سرود و آواز” هنگامی که طعم گوش و خون انسان ها را چشید، به موجودی دیوانه و خطرناک تبدیل شد و کشیشیانِ معبد را بر آن داشت تا او را در برکه ای کوچک و تاریک حبس کنند. اما خود از میان رفتند و حال او در Shrine of Amana با جادوگران و موجوداتِ آبزی و خطرناک تنها شده و در خلوت و تا ابد، به آواز خواندن مشغول است. یک هیولای بسیار وحشتناک با چهره ای فوق العاده زشت و کریه شبیه به یک پیرزن مفلوک با گونه های فرو رفته، چشمان تاریک و ابروان آویخته. او موجودی است که خود را در جلد یک وزغ غول پیکر مخفی کرده و تقریبا نفوذ ناپذیر است.

این منطقه خود یکی از قوی ترین و عمیق ترین فضا سازی ها در میان آثار FromSoftware محسوب می شود. محیطی بسیار مرموز و تاریک با آب های کم عمق اما سمی، جادوگرانی که وردهای سحرآلود بر زبان می آورند و موجوداتی که با زبان آویخته و پنجه های بُرنده سر از کف آب بر می آورند. هنگامی که وارد این معبد سنگین می شویم، صدای آواز زنی، زیبا و محزون به گوش می رسد و نوای سحر انگیزش در میان سخره های تیره ی معبد پژواک می یابد. پایین می آییم و با Milfanito ها دیدار می کنیم، زنانی که تنها آفریده شده اند به این قصد که با آواز خود، درد و رنج نفرین شدگان را اندکی تسکین دهند. نه چیزی می دانند و نه چیزی می خواهند، تنها برای ابد آواز می خوانند تا بلکه مایه ی آرامش شوند.

لحظه ای که با باس دیدار می کنیم، لحظه ی تکان دهنده ای است. سازندگان در روایتِ داستان به صورت مینیمال و غیر مستقیم واقعا استاد هستند. نه میان پرده مفصلی داریم و نه دیالوگی، اما در یک صحنه باس را می بینیم که مانند که وزغ نشسته و در سکوت، لب های خود را به حرکت در می آورد و آواز می خواند.

طراحی باس فایت فوق العاده است، او با پیکر عظیم خود به سرعت سوی قهرمان می آید، گاهی در یک حرکت سریع راش می کند که Dogde کردنش هم دشوار است، گاهی مانند یک وزغ بلند به هوا می پَرد؛ که در این حالت زمانی که سر را بلند می کنیم و او را در حال فرود بر فراز خود می بینیم، تازه به عظمت باس پی می بریم. مبارزه با او عالی طراحی شده، بدن سیاه رنگی که در آن مخفی شده نفوذ ناپذیر است و باید صبر کنیم تا لحظه ای از جلد خود بیرون بیاید و سپس به دستان و صورتش ضربه بزنیم تا از پا درآید.

میان آواز دل انگیز و گوش نوازی که در ابتدای این محیط و از زبان زنانِ زیبای آن شنیده ایم از یک طرف، و آواز چندش آور هیولایی زشت که اینک با او مواجه شده ایم از طرف دیگر، تضاد عجیبی و غریبی خلق می شود که تکان دهنده و استادانه است. وقتی می فهمیم در پسِ این آواز چه روح کریه و پلیدی نهفته است دچار رعشه می شویم. مواجه با این باس برای من یکی از قوی ترین لحظات در میان سری سولز بوده و هست.

برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II

(image)

برترین باس فایت های آثار  From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II

“به قلم ایرج لطیفی”

به سومین قسمت از مقالاتی می رسیم که قرار است طی آن برترین باس فایت ها در آثار نقش آفرینیِ استودیو From Software انتخاب شود. با عنوان حیرت انگیز و تحسین شده ی Demon’s Souls شروع کردیم و با شاهکار ماندگار Dark Souls نیز جلو آمدیم. حال نوبت به Dark Souls II می رسد، دومین نسخه از سه گانه ی دارک سولز که عنوانی است پخته، مفصل و حرفه ای. چرخه روشنایی و تاریکی ادامه دارد و نفرین را پایانی نیست. قهرمانِ بازی که مانند بی شمار مردمان دیگر این نفرین را به دوش می کشد، با وعده ی پیرزن نخ ریس، به امید یافتن درمان پای به سرزمین Drangleic می گذارد و راه را از میدان Majula آغاز می کند. نگه دارنده ی آتش نجوا کنان قهرمان را دعوت می کند تا راه ملاقات با پادشاه Vendrick را در پیش بگیرد. باید روح چهار ارباب اعظم را بدست آورد و از معبد زمستانی گذر کرد تا بلکه این کورسوی امید خاموش نشود.

این نسخه با دیگر آثاری که قرار است بدان ها بپردازیم تفاوت هایی دارد. همانطور که می دانید آقای هیدتاکا میازاکی خالق سری سولز مستقیما روی این نسخه از بازی کار نکرده و بیشتر حکم مشاور را داشته است. همچنین باید این نکته را متذکر شوم که هرگز با دو باس محبوب و آپشنال یعنی Ancient Dragon و King Vendrick مبارزه نکرده ام! هر زمان که ملاقاتشان کرده ام، کویست مربوط به آنان را انجام داده و بی سر و صدا ترک شان کرده ام. در نتیجه آنان را در لیست خود نخواهم آورد.

 (image)

5. Guardian Dragon ، پرواز اژدها در میان حصار آهنین

از منطقه مخوف Aldia’s Keep راه خود را به سوی سرای Dragon Aerie ادامه می دهیم، یکی از نفس گیر ترین و زیباترین مناطق در سری سولز، جایی که صدها اژدها، پُر هیبت و با شکوه بر فراز سر قهرمان بال می زنند و فریاد می کشند. اما پیش از رسیدن به این طاق بی همتا باید از سد نگهبان گذشت، اژدهای سرخ و بزرگی درون یک قفس که راه را بر هر که بخواهد گذر کند می بندد. هیچ روشن نیست که او به خواست خود دروازه معبد را نگهبانی می کند یا مسخ جادوهای برادر پادشاه شده است.

مبارزه با یک اژدها خود به قدر کافی حماسی و جذاب هست، اما وقتی با اژدهای نگهبانِ معبد در میان قفس آهنین و بلندی به تنهایی حبس شده باشید، دیگر خیلی عالی می شود! بنظرم طراحی اژدهایانِ دارک سولز 2 یکی از مهم ترین نقاط قوت بازی است. درگیری با او واقعا جذاب است، گاهی روی زمین می نشیند و با سر یا دم ضربه می زند، گاهی به آسمان پرواز می کند و با نفس آتشین خود عرصه مبارزه را تنگ می کند، گاهی نیز بلند می شود و به دیواره های قفسه آهنین چنگ می اندازد و میدان مبارزه را به آتش می کشد. موسیقی بسیار زیباست و خون را با فشار به مغز انسان می راند.

اگر با کلاس شوالیه و سبک مبارزه تن به تن با او درگیر شوید، باید منتظر فرصتی باشید تا بتوانید از نزدیک به او ضربه بزنید. من کلاس مبارزه در فاصله دور و استفاده از تیر و کمان یا جادو را با او امتحان نکرده ام، اما اینکه توسط اسلحه ای از دور، دست انسان به یک اژدهای در حال پرواز برسد، باید خیلی خیلی جذاب باشد.

 (image)

4. The Pursuer ، مبارزه تن به تن به معنای واقعی

“شوالیه داد خواه، رقصان و شناور در هوا از چنگال پرنده ای غول پیکر فرود می آید و شمشیر می کشد. هر آنکس که داغ نفرین را بر پیشانی داشته باشد از تیغ او در امان نخواهد بود و تا حریف را نکشد از پا نخواهد نشست. گویی هر موجود مفلوکی که به دست او سلاخی می شود، از بار گناهانش می کاهد.”

اگر بعد از باس فایت اول به مسیر Forest of the fallen giants ادامه دهید، این باس با همه دشواری اش رسما دومین باس فایت بازی خواهد بود! مواجهه با او غافل گیر کننده است، هرچند پیش از مبارزه شبحی او را دیده ایم، اما زمانی که در بام قلعه با او مواجه می شویم حسابی به زحمت خواهیم افتاد. مبارزی غول پیکر و با ابهت، سرتاسر پوشیده از زره با سپری بزرگ و زیبا و شمشیری بلند و سهمگین. حرکات باس بسیار سنگین است، استقامتش فوق العاده بالاست و سرعت زیادی دارد. محیط مبارزه محدود است و جای حرکت چندانی نیست. با سرعت به سوی ما می آید و با قدرت تمام شمشیر را فرود می آورد، رقص شمشیرش پیش چشمان ما تماشایی است، ضرباتش تنوع بالایی دارد و گاهی Dogde کردن و تغییر موضع را سخت می کند. گاهی یک راش سنگین و ضربه ای مستقیم به میان سینه، گاهی یک ضربه از پایین به بالا که گارد قهرمان را در هم می شکند، و گاهی حمله مخصوص Grab که تقریبا تمام نوار سلامتی شما را خواهد گرفت. حرکاتش نرم و سریع است، پاهایش گویی اندکی از زمین فاصله دارد و به حالت معلق در هواست.

مبارزه با او استقامت و نفس زیادی می طلبد، باید بی وقفه هوشیار بود و آرام آرام رو در روی باس حرکت کرد و چرخید. از آنجا که اصولا در اوایل بازی با او مواجه می شوید، هنوز چندان قوی نیستید و برای دفاع کردن در برابر حمله های او اغلب سپر سنگینی ندارید. همین مبارزه را دشوار و قهرمان را در برابر باس شکننده و ضعیف می کند. مبارزه تن به تن با او حماسی، نفس گیر و بسیار جذاب است. هرچند لانچری در محیط قرار داده شده که اگر موفق شوید با آن به باس شلیک کنید مبارزه را آسان تر خواهد کرد، اما با توجه به حرکات پی در پی و سریع او چنین کاری کمی زحمت می خواهد.

طراحی این باس آنقدر زیباست که به راحتی در ذهن گیمر باقی می ماند، می توان گفت به توعی شمایل شناخته شده ی بازی شده است. زره، شمشیر و سپرش در ذهن می ماند و وقتی روح او را بدست آورید و آیتم های او را بسازید لذت خواهید برد.

 (image)

3. The Lost Sinner ، شمشیر زدن با دستانِ بسته

“گناه کار فراموش شده” زنی است که از سنگینیِ بار آنچه که مرتکب شده خود را در اعماق زمین برای ابد حبس کرده و با دستان بسته و ماسکی بر چهره به دعا و ضجه مشغول است. در مورد او فرضیه های جالبی وجود دارد، اینکه این زن می تواند همان جادوگر Izalith در نسخه قبلیِ سری باشد، اگر به یاد بیاورید هنگامی که او می خواست برای آتشی که رو به خاموشی بود چاره کند، فاجعه ای وحشتناک رخ داد و خود و فرزندان و سرزمینش را به نابودی کشاند. شاید این “گناه” همان باشد..

منطقه Sinners Rise از آن محیط های سنگین و حسابیِ بازی است. فضایی تاریک و گرفته که به زندانی مخوف منتهی می شود. جایی که دنیای مردگان متحرک و گناه کاران فراموش شده است. هنگام ورود به محیط مبارزه، صحنه ای بسیار گیرا و عجیب نمایش داده می شود که برای من یکی از بهترین کات سین ها در سریِ سولز است، زنی با لباسی عجیب و نقابی زرد روی صورت که ظاهرش را بسیار محزون و البته مرموز می سازد، میان اتاقی تنگ با زنجیر هایی معلق از سقف ایستاده است، دستانش را که با دستبندی طلایی رنگ از مچ محکم به هم بسته شده اند به حالتی شبیه به نیایش بلند می کند و به شکل التماس در می آید. همه چیز سریع اتفاق می افتد، باس شمشیر باریک و بلندی را در دست می گیرد و با تاریک شدنِ محیط، مبارزه آغاز می گردد.

تاریکی محیط مبارزه یکی از مهم ترین عناصر در برجسته شدنِ این باس فایت است. این تاریکی از لحاظ ذهنی تاثیر قابل توجهی روی مبارزه می گذارد. می توان گفت به نوعی تمرکز شخص را می گیرد و گاهی تشخیص دادن حرکات باس کمی دشوار می شود. باس فایت، خود بسیار بسیار مرموز و زیباست. هیبت باس با بدن تکیده، قد بلند و کشیده، شمشیر آخته در دستانِ بسته و نقاب محزونش روی صورت، واقعا بیاد ماندنی است.

گیم پلی مبارزه با باس نیز بسیار جالت توجه است. حرکات او سریع و قدرت مند است و شمشیر بلندش تا فاصله زیادی اطرافش را در بر می گیرد. مبارزه با او استقامت و تمرکز زیادی می خواهد، در فاصله گرفتن از باس برای مبارزه با جادو یا تیر و کمان، حفظ کردنِ موقعیت کمی سخت است و در مبارزه نزدیک و تن به تن نیز نفس زیادی نیاز است.

مبارزه کردن و شمشیر کشیدن با دستان بسته در سکوت و تاریکیِ یک زندانِ فراموش شده، واقعا که معجون زیبایی است.

 (image)

2. Executioner Cahriot ، ارابه مرگ

ارابه ران، تنها برای شکنجه و کشتار نفرین شدگان خلق شده بود. جلادی وحشتناک که تا ابد به دور میدانی می گردد و همگان را از دم تیغ خود می گذارند، و با اسب مجنون خود آنان را زیر پا له می کند. اما ریشه های جنون و سرگشتگیِ جلاد نه از آن خود، که از آنِ توسنِ افسون شده اش بود. “سوار شکنجه و مرگ” خود زیر یوغ اربابان و خدایان مسخ شده و راهی بی انتها را بی وقفه تکرار و تکرار می کند.

محیط مبارزه میدانی تاریک است با تخته های تیره، و راهی سنگ فرش و تنگ که زیر پای سواری سنگین و مخوف به لرزه درمی آید. هنگامی که وارد میدان مبارزه می شویم، حتی نمی توانیم به درستی او را ببینیم. زمانی که صدای پای اسبانش را می شنویم تنها چند لحظه فرصت داریم پناه بگیریم، سپس همچنان که پنهان شده ایم، او را می بینیم که با سرعت و هیبت از کنار ما می گذرد، و نیزه خار دارش را روانه ی میدان می کند. هر آن کس که در دو سوی مسیر ایستاده باشد، نیزه تا استخوانش فرو می رود و شکنجه می شود، می میرد و باز می میرد و باز هم درهم شکسته می گردد. Undead های بسیاری می بینیم که دیگر دیوانه شده اند و باید تا ابد در جاده ای بی مبدا و بی مقصد از دم تیغ سوار بگذرند. نمی توان از ارابه ران گریخت، نمی توان بر سرعت او چیره شد، نمی توان از این شکنجه گاه تنگ و سنگین فرار کرد. برای چند لحظه ای بیشتر نمی شود نفس کشید، چرا که دمی دیگر او با سرعت تمام باز خواهد گشت و باز میدان را دور خواهد زد. چرخه ای دیوانه کننده که گویی آن را پایانی نیست.

حرکت و دَوَران، راز گیرایی و زیبایی این باس فایت است. گیم پلی مبارزه واقعا عالی کار شده. به جای گریختن در مسیر حرکت باس، باید در کناره های میدان برای لحظه ای پناه گرفت تا عبور کند. اما در این وضعیت نیز به ناچار باید با موجودات مفلوکی که آنجا هستند درگیر شویم که این خود تمرکز بازیکن را می گیرد. همین چرخه ادامه پیدا می کند تا در انتهای راه توسط یک دستگیره مسیر حرکت باس را ببندیم. او با برخورد با مانع، به شدت زمین می خورد و ارابه اش نابود می شود. سپس باس فایت وارد فاز دوم می شود، حال باید با اسب دو سر سفید بجنگیم، که دیگر توان تاخت و تاز ندارد و حرکاتش کند و سنگین است. اکنون درک می کنیم که ارابه ران موجود مسخ شده ای بیش نیست و در حقیقت با اسبانِ او طرف بوده ایم. یک باس فایت بسیار قوی، پُر انرژی، با طراحی و گیم پلی منحصر بفرد. همچنین قصه ای که پُشت این باس فایت نهفته است تصویر بسیار دردناکی ست از شکنجه و جنون و مرگ.

 (image)

1. Demon of Song ، اندر حکایت دروغ و فریب

“هیولای سرود و آواز” هنگامی که طعم گوش و خون انسان ها را چشید، به موجودی دیوانه و خطرناک تبدیل شد و کشیشیانِ معبد را بر آن داشت تا او را در برکه ای کوچک و تاریک حبس کنند. اما خود از میان رفتند و حال او در Shrine of Amana با جادوگران و موجوداتِ آبزی و خطرناک تنها شده و در خلوت و تا ابد، به آواز خواندن مشغول است. یک هیولای بسیار وحشتناک با چهره ای فوق العاده زشت و کریه شبیه به یک پیرزن مفلوک با گونه های فرو رفته، چشمان تاریک و ابروان آویخته. او موجودی است که خود را در جلد یک وزغ غول پیکر مخفی کرده و تقریبا نفوذ ناپذیر است.

این منطقه خود یکی از قوی ترین و عمیق ترین فضا سازی ها در میان آثار FromSoftware محسوب می شود. محیطی بسیار مرموز و تاریک با آب های کم عمق اما سمی، جادوگرانی که وردهای سحرآلود بر زبان می آورند و موجوداتی که با زبان آویخته و پنجه های بُرنده سر از کف آب بر می آورند. هنگامی که وارد این معبد سنگین می شویم، صدای آواز زنی، زیبا و محزون به گوش می رسد و نوای سحر انگیزش در میان سخره های تیره ی معبد پژواک می یابد. پایین می آییم و با Milfanito ها دیدار می کنیم، زنانی که تنها آفریده شده اند به این قصد که با آواز خود، درد و رنج نفرین شدگان را اندکی تسکین دهند. نه چیزی می دانند و نه چیزی می خواهند، تنها برای ابد آواز می خوانند تا بلکه مایه ی آرامش شوند.

لحظه ای که با باس دیدار می کنیم، لحظه ی تکان دهنده ای است. سازندگان در روایتِ داستان به صورت مینیمال و غیر مستقیم واقعا استاد هستند. نه میان پرده مفصلی داریم و نه دیالوگی، اما در یک صحنه باس را می بینیم که مانند که وزغ نشسته و در سکوت، لب های خود را به حرکت در می آورد و آواز می خواند.

طراحی باس فایت فوق العاده است، او با پیکر عظیم خود به سرعت سوی قهرمان می آید، گاهی در یک حرکت سریع راش می کند که Dogde کردنش هم دشوار است، گاهی مانند یک وزغ بلند به هوا می پَرد؛ که در این حالت زمانی که سر را بلند می کنیم و او را در حال فرود بر فراز خود می بینیم، تازه به عظمت باس پی می بریم. مبارزه با او عالی طراحی شده، بدن سیاه رنگی که در آن مخفی شده نفوذ ناپذیر است و باید صبر کنیم تا لحظه ای از جلد خود بیرون بیاید و سپس به دستان و صورتش ضربه بزنیم تا از پا درآید.

میان آواز دل انگیز و گوش نوازی که در ابتدای این محیط و از زبان زنانِ زیبای آن شنیده ایم از یک طرف، و آواز چندش آور هیولایی زشت که اینک با او مواجه شده ایم از طرف دیگر، تضاد عجیبی و غریبی خلق می شود که تکان دهنده و استادانه است. وقتی می فهمیم در پسِ این آواز چه روح کریه و پلیدی نهفته است دچار رعشه می شویم. مواجه با این باس برای من یکی از قوی ترین لحظات در میان سری سولز بوده و هست.

(image)

برترین باس فایت های آثار From Software ؛ قسمت سوم: Dark Souls II

برترین باس فایت های آثار From Software؛ قسمت اول: Demon’s Souls

برترین باس فایت های آثار From Software؛ قسمت اول: Demon’s Souls

برترین باس فایت های آثار نقش آفرینیِ استودیو From Software _ قسمت اول

به قلم ایرج لطیفی

عناوین نقش آفرینیِ استودیو From Software طی هفت سال اخیر بسیار مورد توجه واقع شده و به نوعی جریان ساز بوده اند. آثاری که به دشواریِ شدید، عناصر خلاقانه در گیم پلی، سیستم چک پوینت متفاوت و فضا سازیِ منحصر بفرد خود شناخته می شوند. اما بی شک یکی از برجسته ترین و قدرت مند ترین ابعاد این آثار، طراحی بی نظیر باس فایت هاست. باس ها چه از لحاظ هویت، پیش زمینه داستانی و انتقالِ حس، و چه از لحاظ گیم پلی و همین طور محیطی که این مبارزه ها به وقوع می پیوندند، بسیار منحصر بفرد هستند.

اگر باس فایت های پنج نقش آفرینیِ این استودیو را بشماریم، بیش از صد و سی عدد باس فایت خواهیم داشت! پرداختن به تمام آنها کار بسیار دشواری است و در دو سه مقاله نمی گنجد. اما می خواهیم بیست و پنج باس برتر را به تفکیک نسخه ها و به ترتیب زمان عرضه با هم مرور کنیم. برای هر بازی یک مقاله از پنج باس برتر خواهیم داشت و نگاهی به هرکدام خواهیم انداخت. حقیقت این است که هویت فردی و فلسفه موجود در اغلب این باس ها پیچیده و مفصل است، پس چندان وارد جزییات نخواهیم شد و تنها نگاهی به بهترین هایشان می اندازیم.

ابتدا با Demon’s Souls آغاز می کنیم، اولین اثر در سری Souls که به نوعی ساختار این نوع نقش آفرینی را جا انداخت و کارگردانِ بازی آقای هیدتاکا میازاکی را به جهان شناساند. اثری بسیار تکان دهنده و درد آلود، با داستانی پیچیده و تو در تو، شخصیت های عمیق، فضا سازیِ گیرا و البته گیم پلیِ بسیار بسیار دشوار و سنگین با عناصر خالص نقش آفرینی. نفرینِ سرزمین Boletaria و خیزش قهرمان.

5. Tower Knight ، شوالیه نگهبانِ برج سنگی

پس از اولین باس فایت بازی، سوی پل سنگی بلندی می رویم. پل با مسیری آکنده از مَرکب های ویران و جسدهای سوخته، ورودی قصر بزرگ بُلتاریا را به برج میانی متصل می کند. هنگامی که پای روی پل می گذاریم صدای بلند اژدهایی را می شنویم که پرواز کنان به این سو می آید و با نفُس خود تمام مسیر پل را به آتش می کشد، یک لحظه دیرتر یا زودتر قدم برداشتن مساوی با مرگ است، و این مسیر دشوار رسیدن به دومین باس بازی است! هنگامی که از دروازه عبور می کنیم، در یک میان پرده کوتاه، شوالیه ای بسیار غول پیکر می بینیم سراسر پوشیده از زره آهنین با سپری بزرگ در دست، سپس سربازان و نیزه داران را می بینیم که تمام محیط مبارزه را با تیر و کمان خود محاصره می کنند. حال مبارزه با باس آغاز می شود، که مبارزه ای است بسیار سنگین، بسیار دشوار و بی رحم. “شوالیه برج” چه در مبارزه نزدیک و چه در فاصله دور، بی وقفه ضربه می زند و می جنگد و تیرهایی که از اطراف شلیک می شوند نیز به دشواریِ مبارزه می افزایند. ابهت و هیبت باس ستودنی ست و جنگیدن با چنین شوالیه تنومندی واقعا حماسی است. محیط مبارزه محدود است و از دو طبقه تشکیل شده. عاقلانه است که اول به طبقه بالایی برویم و از شر سربازانی که بی وقفه شلیک می کنند خلاص شویم، اما حتی آن بالا نیز از تیررس باس در امان نیستیم.

این باس فایت آن هم در مراحل ابتدایی بازی واقعا بی رحمانه است و البته بسیار زیبا، پُر قدرت و کوبنده.

4. Old Monk ، شمع فروزان و کاهن اعظم با ردای زرد

برج Latria با آن زندانِ تاریک و مخوف و سلول های تنگ و نگهبانانِ مرموزش یکی از سنگین ترین و دردآورترین فضاها در آثار هیدتاکا میازاکی است. همسر ملکه “لتریا” توسط او از سرزمین ترد شده و حال با جنون و افسونِ قدرت بازگشته است. مردمان سرزمین در سلول های تاریک برای ابد اسیر شده اند و نگهبانانی با زنگوله های جادویی شبانه روز میان راهروهای تاریک زندان می گردند. صدای آواز حزن انگیز زنی از پس دیوارهای زندان به گوش می رسد، آدم از فرط جنون می خواهد با سر دیوار را بشکند و چشمه ی این آواز را بیابد. غم و اندوه در اینجا بیداد می کند.

حال از پله های بلند بالا می رویم. در یک میان پرده کوتاه، کاهنی می بینیم نشسته بر تخت و بر فزار تَلی از نشیمن های چوبین، با دامنی بسیار بزرگ که تمام تخت و پایه های آنرا پوشانده است.

یکی از جالب ترین و خلاقانه ترین باس های بازی، Old Monk می باشد که البته باس فایتِ محبوبِ شخص میازاکی هم هست. در حقیقت این باس یکی از جذاب ترین نکات دیمن سولز در حالت آنلاین یا Online Mode بازی است. نکته اینجاست که اگر به صورت آنلاین وارد بازی شده باشید، ممکن است یک پلیر دیگر در جلد باس فرو رفته باشد. در حقیقت شما در حال مبارزه با یک فرد واقعی با هوش واقعی خواهید بود و حتی ممکن است این را متوجه هم نشوید! حتی می توانید خود در جلد باس رفته و روبروی پلیر دیگری قرار بگیرید! چنین ایده ای آن هم در اوایل نسل هفتم و امکاناتِ بخش آنلاین واقعا غافل گیر کننده است. و البته در خدمت داستانِ این منطقه از بازی نیز هست، چرا که در حقیقت باسِ واقعی، روحی سیاه را درون شمایلِ دروغینِ خودش به نوعی حلول می دهد.

این باس در حالت آفلاین و هوش مصنوعی هم منحصر بفرد است. مبارزه بسیار نفس گیر است و حتی جای لحظه ای درنگ نیست. مدام و بی وقفه به سوی ما می آید و استقامتش هم تقریبا بی حد است. محیط مبارزه تنگ و کوچک است و هرچقدر هم که مانور دهیم، Dodge کرده و یا عقب نشینی کنیم باز هم جای لحظه ای نفس کشیدن نیست. مبارزه با این باس در عین ظاهر ساده ای که دارد بسیار هوشمندانه است. فضای باس فایت گرفته و عجیب است و حس وهم انگیزی دارد و موسیقیِ مرموز بازی نیز به القای این حس کمک می کند.

3. Storm King ، پادشاه طوفان، شکافتنِ آسمان و شکوه وصف ناشدنی

اینجا معبد طوفان هاست. سرزمینی متروک که زمانی در آن خدای طوفان پرستش می شده است و حال که از آن خرابه ای بیش باقی نمانده، پادشاه طوفان مانند تجسم سردی از ابر و مه و افسردگی در این مکان مقدس، بر فراز آسمان پرواز می کند. وارد مکان مبارزه که می شویم ابتدا گیج و منگیم. یک محیط وسیع غرق در سفیدی انوار خیال انگیز خورشید که در کَرانش صخره های سخت به چشم می خورند. موجوداتی شبیه به سفره ماهی اما در حال پرواز در آسمان، مدام بر فراز ما بال می زنند. تقریبا هیچ اسلحه ای را یارای رسیدن به آسمان ها نیست و دستمان به هیولاهای پرنده نمی رسد. پس تا انتهای این خلوت گاه سرد و ساکت پیش می رویم تا به Stormruler یا حکم رانِ طوفان ها می رسیم، شمشیری کهن و افسانه ای با تیغی درهم و پیچان که در مبارزه های تن به تن و زمینی قدرت چندانی ندارد، اما آسمان ها را از هم می شکافد! حال به سراغ موجودات پرنده می رویم. شمشیر طوفان، دلِ آسمان را تکان می دهد و غُرشِ ضربه ها به سان رعد و برق است. هر ضربه این شمشیر آنقدر حماسی، با شکوه و زیباست که در کلام نمی گنجد. کم کم پرنده اعظم، پادشاه طوفان ها پرواز کنان وارد میدان شده و مبارزه با باس آغاز می گردد.

گیم پلی این باس فایت چندان پیچیده نیست، اما فضا، زیبایی و شکوه و البته نوع مبارزه با باس است که آن را این چنین ماندگار می سازد. با دو پا روی زمین ایستادن، شمشمیر به دست گرفتن و با غولی در آسمان و بر فراز ابرها جنگیدن دل آدم را به لرزه در می آورد و زیبایی اش از کلام بیرون است.

2. Old King Allant ، پادشاه دروغین، پادشاه واقعی

کلمات بی شک از وصف آنچه که در دنیای بازی گذشته عاجزند. از انتهای قصر بُلتاریا و بعد از عبور از سرزمین های چند گانه و سلاخی کردنِ شاید بیش از پانزده باس، به قصر بُلتاریا بازمی گردیم. پلی بلند با نگهبان، که اژدهایی است آبی رنگ نشسته بر لبه سنگی و با دَم آتشین خود مانع از عبور قهرمان می شود. گذر از آتش اژدها با آن فریاد های رعشه آور که لرزه بر زمین می افکند، و رسیدن به دروازه ورودیِ قصر خود آنقدر باشکوه و سنگین است که تا پیش از رسیدن به باس فایت نیز روی زانوانِ خود بند نخواهیم بود. حال سوار بالابر می شویم و به ارتفاعات بسیار بالای قصر می رسیم. آنسوی دیوار مه گرفته، تاج و تخت پادشاه و صحن بزرگ فرمانرواییِ اوست، اما آنکس که روی سریر پادشاهیِ سرزمین تکیه زده نه فرمانروای واقعی، که روحی تاریک و هیولایی دروغین است. حال از میان مه عبور می کنیم.

آنچه که می بینیم بینهایت تکان دهنده است، سالنی مخروبه و بسیار ساده با ستون های شکسته و مرمرهایی که در هر سو روی زمین ریخته اند، و دیوار سنگیِ سالن قصر که فرو ریخته و از میانش انوار خورشید را می توان دید، و شمایل دروغین پادشاه Allant با رادی بلند سفید و طلایی، موهای خاکستری آویخته و شمشیری در دست که آرام بر لبه پرتگاهِ صحنِ کاخ ایستاده است و به سرزمین متروک و نفرین شده می نگرد. این تمام چیزی ست که دیده می شود، نه خبری از شکوه و عظمت هست و نه زیبایی و تجمل فرمانروایی، آنچه می بینیم تنها سردی است و سکوت و نفرین و ویرانگی. در این زمان است که موسیقی بازی با آهنگ سازیِ آقای Shunsuke Kida بیداد می کند، نوای اُرگ کلیسا با نُت های کشیده، سنگین و با تاکید نواخته می شود و در سنگینی و روح فضا تاثیری فزاینده می گذارد. ملودی اش هم همان موسیقیِ ویران کننده ای است که ابتدای بازی می شنویم. حال او با یک حرکت سریع سوی ما می آید و مبارزه آغاز می شود.

جنگ میان قهرمان و باس پایانی بسیار حماسی و پُر انرژی است، ضربه های باس بسیار سریع و طوفانی است و قدرت، استقامت و سرعتش هم فوق العاده. درگیری به طرز خارق العاده ای جذاب و نفس گیر است و باس نیز حرکات متنوعی دارد، با سرعت حمله ور می شود، فریاد می کشد و با ابهت ضربه می زند، بعد آرام می گیرد و با گام های سنگین و شمرده شمرده با هاله ای سفید بالای سرش به سوی ما می آید، و بعد باز یک راشِ سنگین با موجی سفید و درخشان که از شمشیرش متصاعد می شود. گاهی گلوی قهرمان را می گیرد تا روحش را ببلعد، لحظه ای دیگر می ایستد و موجی از نور سفید به اطراف می پراکنَد و قهرمان را به سویی پرت می کند، سپس پَرشی به آسمان و باز یک ضربه ی سنگینِ دیگر.

آنچه که در داستانِ فرمانروای سرزمین بلتاریا گذشته مفصل است و خود مقاله ای جداگانه می طلبد. پس از شکست باس، به میدان مرکزی Nexus برمی گردیم و همراه زن نا بینای سیاه پوش “Maiden in Black” به سراغ موجود کهن یا “Old One” می رویم. مشاهده ی پادشاه در هیبت واقعی خود که مفلوک و نزار و درشکسته است و حتی نمی تواند مانند یک انسان روی پاهای خود بایستد منظره ای است بسیار ترحم برانگیز و تکان دهنده، و در نکوهش امیال انسان، خواست قدرت و حرص و آز.

” ای ابله! تو این را نفهمیده ای؟ هیچ کس اراده ای برای ادامه ی این راه ندارد.”

پادشاه کهن “الَنت” بی شک یکی از زیباترین، باشکوه ترین و ماندنی ترین باس فایت های تاریخ صنعت گیم است.

1. Maiden Astraea ، راهبه سفید پوش و تجسم عشق و رنج

” اینجا خانه ی ماست، ما هیچ آسیبی به تو نرسانده ایم،

خدای عزیز برما رحم کن! آیا همین که ما را رها کرده ای کافی نیست؟

تا کِی باید این سرنوشت ظالمانه را تاب بیاوریم؟

اربابِ ظالم! دیگر چه چیز بیش از این ممکن است از ما بخواهی؟

اربابِ عزیز، تو خیلی ظالم هستی!

خدایا تو ما را به خود واگذاشته ای! آیا این تنبیه کافی نیست؟”

برترین باس بازی، و بی شک یکی از عمیق ترین باس های تاریخ، نه یک هیولای مخوف است، نه شوالیه ی تنومد و نه اژدهای کهن. بلکه راهبه ای است لطیف و آرام، و کلامی که بر زبانش جاری است کمر انسان را می شکند.

مردمان سرزمین تنها شده اند و رنج و دردشان را پایانی نیست، امیدی به خدایان هم نیست. پس راهبه “آستریا” تنها با شوالیه و یار وفادار خود Garl Vinland مانده و در کار تیمار و مراقبت از موجودات مفلوک و مردمان طاعون زده است. محیط باس فایت مردابی تاریک است با آب های آلوده و موجودات بیمار و نفرین شده، خون و کثافت که به زمین و دیوار ها زده و جزامیانی که یکسره در دعا و سرگشتگی اند. این دنیایی است که فرمانروایان نابودش کرده اند و خدایان هم تنها تماشا می کنند. نگاه میازاکی اینجا شاید بیش از حد بدبینانه است، اما بسیار بسیار جدی و قابل تامل.

راهبه گوشه ای نشسته و دامنش غرق در خون و آلودگی است و با چهره ای روشن، شوالیه وفادار و یار خود را به دفاع از این مامن می خواند. او نیز بر می خیزد و با گام های آهسته سوی قهرمان می رود:

” تو دیگر از این مکان روی گردان نمی شوی! می شوی؟

هرگز اجازه نخواهم داد آسیبی به بانوی عزیزمان برسد،

باشد که در اعماق این مرداب بپوسی

چطور جرات می کنی مزاحم خانه و پناهگاه ما شوی؟

تو مدت ها پیش رهایمان کردی! چطور به خودت حق می دهی؟

ما اینجا زندگی شرافمندانه ای داریم، رهایمان کن!”

موسیقی در این لحظات دیوانه کننده است، رویایی از امید و آرامش که به اوج تلخی و درد رسیده است، کابوسی است در بیداری. شوالیه وفادار با زره آهنین و گرز سهمگین خود تا آخرین نفس می جنگد و دم مرگ، معشوق خود را با افسوس خطاب می کند:

” آستریای نازنین و عزیز، من تو را نومید کردم…”

ما برای به دست آوردن قدرتِ “Demon Soul” به اینجا آمده ایم و چاره ای نداریم جز اینکه زنی فداکار و بی دفاع را بکُشیم، راهبه ای که تنها امید تبعید شدگان و نوزادانی است که در این لعنت کده رها شده اند. او بود که آلودگی و نفرینِ یک “روح خبیث” را به جان خرید تا پناهگاه و نوازش کننده ی بیچارگان باشد. حال هیولای واقعی کدام است؟

” تو او را کُشتی؟ بسیار خب، بیش از این تو را منع نخواهم کرد، هرچه می خوای بکن! روحِ عزیز خود را بردار و از اینجا برو…”

خالصانه ترین ستایش ها و صمیمانه ترین احساساتِ قلبی نثار مردی که زندگی را می فهمد، حکمتِ درد و رنج را می داند و چنین اثر تکان دهنده و مَرد افکنی خلق کرده است، شاهکاری که یاد آن بی شک جز با حسی عمیق از شکوه و درد، ممکن نیست.

برترین باس فایت های آثار From Software؛ قسمت اول: Demon’s Souls

(image)

برترین باس فایت های آثار نقش آفرینیِ استودیو From Software _ قسمت اول

به قلم ایرج لطیفی

عناوین نقش آفرینیِ استودیو From Software طی هفت سال اخیر بسیار مورد توجه واقع شده و به نوعی جریان ساز بوده اند. آثاری که به دشواریِ شدید، عناصر خلاقانه در گیم پلی، سیستم چک پوینت متفاوت و فضا سازیِ منحصر بفرد خود شناخته می شوند. اما بی شک یکی از برجسته ترین و قدرت مند ترین ابعاد این آثار، طراحی بی نظیر باس فایت هاست. باس ها چه از لحاظ هویت، پیش زمینه داستانی و انتقالِ حس، و چه از لحاظ گیم پلی و همین طور محیطی که این مبارزه ها به وقوع می پیوندند، بسیار منحصر بفرد هستند.

اگر باس فایت های پنج نقش آفرینیِ این استودیو را بشماریم، بیش از صد و سی عدد باس فایت خواهیم داشت! پرداختن به تمام آنها کار بسیار دشواری است و در دو سه مقاله نمی گنجد. اما می خواهیم بیست و پنج باس برتر را به تفکیک نسخه ها و به ترتیب زمان عرضه با هم مرور کنیم. برای هر بازی یک مقاله از پنج باس برتر خواهیم داشت و نگاهی به هرکدام خواهیم انداخت. حقیقت این است که هویت فردی و فلسفه موجود در اغلب این باس ها پیچیده و مفصل است، پس چندان وارد جزییات نخواهیم شد و تنها نگاهی به بهترین هایشان می اندازیم.

ابتدا با Demon’s Souls آغاز می کنیم، اولین اثر در سری Souls که به نوعی ساختار این نوع نقش آفرینی را جا انداخت و کارگردانِ بازی آقای هیدتاکا میازاکی را به جهان شناساند. اثری بسیار تکان دهنده و درد آلود، با داستانی پیچیده و تو در تو، شخصیت های عمیق، فضا سازیِ گیرا و البته گیم پلیِ بسیار بسیار دشوار و سنگین با عناصر خالص نقش آفرینی. نفرینِ سرزمین Boletaria و خیزش قهرمان.

(image)

5. Tower Knight ، شوالیه نگهبانِ برج سنگی

پس از اولین باس فایت بازی، سوی پل سنگی بلندی می رویم. پل با مسیری آکنده از مَرکب های ویران و جسدهای سوخته، ورودی قصر بزرگ بُلتاریا را به برج میانی متصل می کند. هنگامی که پای روی پل می گذاریم صدای بلند اژدهایی را می شنویم که پرواز کنان به این سو می آید و با نفُس خود تمام مسیر پل را به آتش می کشد، یک لحظه دیرتر یا زودتر قدم برداشتن مساوی با مرگ است، و این مسیر دشوار رسیدن به دومین باس بازی است! هنگامی که از دروازه عبور می کنیم، در یک میان پرده کوتاه، شوالیه ای بسیار غول پیکر می بینیم سراسر پوشیده از زره آهنین با سپری بزرگ در دست، سپس سربازان و نیزه داران را می بینیم که تمام محیط مبارزه را با تیر و کمان خود محاصره می کنند. حال مبارزه با باس آغاز می شود، که مبارزه ای است بسیار سنگین، بسیار دشوار و بی رحم. “شوالیه برج” چه در مبارزه نزدیک و چه در فاصله دور، بی وقفه ضربه می زند و می جنگد و تیرهایی که از اطراف شلیک می شوند نیز به دشواریِ مبارزه می افزایند. ابهت و هیبت باس ستودنی ست و جنگیدن با چنین شوالیه تنومندی واقعا حماسی است. محیط مبارزه محدود است و از دو طبقه تشکیل شده. عاقلانه است که اول به طبقه بالایی برویم و از شر سربازانی که بی وقفه شلیک می کنند خلاص شویم، اما حتی آن بالا نیز از تیررس باس در امان نیستیم.

این باس فایت آن هم در مراحل ابتدایی بازی واقعا بی رحمانه است و البته بسیار زیبا، پُر قدرت و کوبنده.

(image)

4. Old Monk ، شمع فروزان و کاهن اعظم با ردای زرد

برج Latria با آن زندانِ تاریک و مخوف و سلول های تنگ و نگهبانانِ مرموزش یکی از سنگین ترین و دردآورترین فضاها در آثار هیدتاکا میازاکی است. همسر ملکه “لتریا” توسط او از سرزمین ترد شده و حال با جنون و افسونِ قدرت بازگشته است. مردمان سرزمین در سلول های تاریک برای ابد اسیر شده اند و نگهبانانی با زنگوله های جادویی شبانه روز میان راهروهای تاریک زندان می گردند. صدای آواز حزن انگیز زنی از پس دیوارهای زندان به گوش می رسد، آدم از فرط جنون می خواهد با سر دیوار را بشکند و چشمه ی این آواز را بیابد. غم و اندوه در اینجا بیداد می کند.

حال از پله های بلند بالا می رویم. در یک میان پرده کوتاه، کاهنی می بینیم نشسته بر تخت و بر فزار تَلی از نشیمن های چوبین، با دامنی بسیار بزرگ که تمام تخت و پایه های آنرا پوشانده است.

یکی از جالب ترین و خلاقانه ترین باس های بازی، Old Monk می باشد که البته باس فایتِ محبوبِ شخص میازاکی هم هست. در حقیقت این باس یکی از جذاب ترین نکات دیمن سولز در حالت آنلاین یا Online Mode بازی است. نکته اینجاست که اگر به صورت آنلاین وارد بازی شده باشید، ممکن است یک پلیر دیگر در جلد باس فرو رفته باشد. در حقیقت شما در حال مبارزه با یک فرد واقعی با هوش واقعی خواهید بود و حتی ممکن است این را متوجه هم نشوید! حتی می توانید خود در جلد باس رفته و روبروی پلیر دیگری قرار بگیرید! چنین ایده ای آن هم در اوایل نسل هفتم و امکاناتِ بخش آنلاین واقعا غافل گیر کننده است. و البته در خدمت داستانِ این منطقه از بازی نیز هست، چرا که در حقیقت باسِ واقعی، روحی سیاه را درون شمایلِ دروغینِ خودش به نوعی حلول می دهد.

این باس در حالت آفلاین و هوش مصنوعی هم منحصر بفرد است. مبارزه بسیار نفس گیر است و حتی جای لحظه ای درنگ نیست. مدام و بی وقفه به سوی ما می آید و استقامتش هم تقریبا بی حد است. محیط مبارزه تنگ و کوچک است و هرچقدر هم که مانور دهیم، Dodge کرده و یا عقب نشینی کنیم باز هم جای لحظه ای نفس کشیدن نیست. مبارزه با این باس در عین ظاهر ساده ای که دارد بسیار هوشمندانه است. فضای باس فایت گرفته و عجیب است و حس وهم انگیزی دارد و موسیقیِ مرموز بازی نیز به القای این حس کمک می کند.

(image)

3. Storm King ، پادشاه طوفان، شکافتنِ آسمان و شکوه وصف ناشدنی

اینجا معبد طوفان هاست. سرزمینی متروک که زمانی در آن خدای طوفان پرستش می شده است و حال که از آن خرابه ای بیش باقی نمانده، پادشاه طوفان مانند تجسم سردی از ابر و مه و افسردگی در این مکان مقدس، بر فراز آسمان پرواز می کند. وارد مکان مبارزه که می شویم ابتدا گیج و منگیم. یک محیط وسیع غرق در سفیدی انوار خیال انگیز خورشید که در کَرانش صخره های سخت به چشم می خورند. موجوداتی شبیه به سفره ماهی اما در حال پرواز در آسمان، مدام بر فراز ما بال می زنند. تقریبا هیچ اسلحه ای را یارای رسیدن به آسمان ها نیست و دستمان به هیولاهای پرنده نمی رسد. پس تا انتهای این خلوت گاه سرد و ساکت پیش می رویم تا به Stormruler یا حکم رانِ طوفان ها می رسیم، شمشیری کهن و افسانه ای با تیغی درهم و پیچان که در مبارزه های تن به تن و زمینی قدرت چندانی ندارد، اما آسمان ها را از هم می شکافد! حال به سراغ موجودات پرنده می رویم. شمشیر طوفان، دلِ آسمان را تکان می دهد و غُرشِ ضربه ها به سان رعد و برق است. هر ضربه این شمشیر آنقدر حماسی، با شکوه و زیباست که در کلام نمی گنجد. کم کم پرنده اعظم، پادشاه طوفان ها پرواز کنان وارد میدان شده و مبارزه با باس آغاز می گردد.

گیم پلی این باس فایت چندان پیچیده نیست، اما فضا، زیبایی و شکوه و البته نوع مبارزه با باس است که آن را این چنین ماندگار می سازد. با دو پا روی زمین ایستادن، شمشمیر به دست گرفتن و با غولی در آسمان و بر فراز ابرها جنگیدن دل آدم را به لرزه در می آورد و زیبایی اش از کلام بیرون است.

(image)

2. Old King Allant ، پادشاه دروغین، پادشاه واقعی

کلمات بی شک از وصف آنچه که در دنیای بازی گذشته عاجزند. از انتهای قصر بُلتاریا و بعد از عبور از سرزمین های چند گانه و سلاخی کردنِ شاید بیش از پانزده باس، به قصر بُلتاریا بازمی گردیم. پلی بلند با نگهبان، که اژدهایی است آبی رنگ نشسته بر لبه سنگی و با دَم آتشین خود مانع از عبور قهرمان می شود. گذر از آتش اژدها با آن فریاد های رعشه آور که لرزه بر زمین می افکند، و رسیدن به دروازه ورودیِ قصر خود آنقدر باشکوه و سنگین است که تا پیش از رسیدن به باس فایت نیز روی زانوانِ خود بند نخواهیم بود. حال سوار بالابر می شویم و به ارتفاعات بسیار بالای قصر می رسیم. آنسوی دیوار مه گرفته، تاج و تخت پادشاه و صحن بزرگ فرمانرواییِ اوست، اما آنکس که روی سریر پادشاهیِ سرزمین تکیه زده نه فرمانروای واقعی، که روحی تاریک و هیولایی دروغین است. حال از میان مه عبور می کنیم.

آنچه که می بینیم بینهایت تکان دهنده است، سالنی مخروبه و بسیار ساده با ستون های شکسته و مرمرهایی که در هر سو روی زمین ریخته اند، و دیوار سنگیِ سالن قصر که فرو ریخته و از میانش انوار خورشید را می توان دید، و شمایل دروغین پادشاه Allant با رادی بلند سفید و طلایی، موهای خاکستری آویخته و شمشیری در دست که آرام بر لبه پرتگاهِ صحنِ کاخ ایستاده است و به سرزمین متروک و نفرین شده می نگرد. این تمام چیزی ست که دیده می شود، نه خبری از شکوه و عظمت هست و نه زیبایی و تجمل فرمانروایی، آنچه می بینیم تنها سردی است و سکوت و نفرین و ویرانگی. در این زمان است که موسیقی بازی با آهنگ سازیِ آقای Shunsuke Kida بیداد می کند، نوای اُرگ کلیسا با نُت های کشیده، سنگین و با تاکید نواخته می شود و در سنگینی و روح فضا تاثیری فزاینده می گذارد. ملودی اش هم همان موسیقیِ ویران کننده ای است که ابتدای بازی می شنویم. حال او با یک حرکت سریع سوی ما می آید و مبارزه آغاز می شود.

جنگ میان قهرمان و باس پایانی بسیار حماسی و پُر انرژی است، ضربه های باس بسیار سریع و طوفانی است و قدرت، استقامت و سرعتش هم فوق العاده. درگیری به طرز خارق العاده ای جذاب و نفس گیر است و باس نیز حرکات متنوعی دارد، با سرعت حمله ور می شود، فریاد می کشد و با ابهت ضربه می زند، بعد آرام می گیرد و با گام های سنگین و شمرده شمرده با هاله ای سفید بالای سرش به سوی ما می آید، و بعد باز یک راشِ سنگین با موجی سفید و درخشان که از شمشیرش متصاعد می شود. گاهی گلوی قهرمان را می گیرد تا روحش را ببلعد، لحظه ای دیگر می ایستد و موجی از نور سفید به اطراف می پراکنَد و قهرمان را به سویی پرت می کند، سپس پَرشی به آسمان و باز یک ضربه ی سنگینِ دیگر.

آنچه که در داستانِ فرمانروای سرزمین بلتاریا گذشته مفصل است و خود مقاله ای جداگانه می طلبد. پس از شکست باس، به میدان مرکزی Nexus برمی گردیم و همراه زن نا بینای سیاه پوش “Maiden in Black” به سراغ موجود کهن یا “Old One” می رویم. مشاهده ی پادشاه در هیبت واقعی خود که مفلوک و نزار و درشکسته است و حتی نمی تواند مانند یک انسان روی پاهای خود بایستد منظره ای است بسیار ترحم برانگیز و تکان دهنده، و در نکوهش امیال انسان، خواست قدرت و حرص و آز.

” ای ابله! تو این را نفهمیده ای؟ هیچ کس اراده ای برای ادامه ی این راه ندارد.”

پادشاه کهن “الَنت” بی شک یکی از زیباترین، باشکوه ترین و ماندنی ترین باس فایت های تاریخ صنعت گیم است.

(image)

1. Maiden Astraea ، راهبه سفید پوش و تجسم عشق و رنج

” اینجا خانه ی ماست، ما هیچ آسیبی به تو نرسانده ایم،

خدای عزیز برما رحم کن! آیا همین که ما را رها کرده ای کافی نیست؟

تا کِی باید این سرنوشت ظالمانه را تاب بیاوریم؟

اربابِ ظالم! دیگر چه چیز بیش از این ممکن است از ما بخواهی؟

اربابِ عزیز، تو خیلی ظالم هستی!

خدایا تو ما را به خود واگذاشته ای! آیا این تنبیه کافی نیست؟”

برترین باس بازی، و بی شک یکی از عمیق ترین باس های تاریخ، نه یک هیولای مخوف است، نه شوالیه ی تنومد و نه اژدهای کهن. بلکه راهبه ای است لطیف و آرام، و کلامی که بر زبانش جاری است کمر انسان را می شکند.

مردمان سرزمین تنها شده اند و رنج و دردشان را پایانی نیست، امیدی به خدایان هم نیست. پس راهبه “آستریا” تنها با شوالیه و یار وفادار خود Garl Vinland مانده و در کار تیمار و مراقبت از موجودات مفلوک و مردمان طاعون زده است. محیط باس فایت مردابی تاریک است با آب های آلوده و موجودات بیمار و نفرین شده، خون و کثافت که به زمین و دیوار ها زده و جزامیانی که یکسره در دعا و سرگشتگی اند. این دنیایی است که فرمانروایان نابودش کرده اند و خدایان هم تنها تماشا می کنند. نگاه میازاکی اینجا شاید بیش از حد بدبینانه است، اما بسیار بسیار جدی و قابل تامل.

راهبه گوشه ای نشسته و دامنش غرق در خون و آلودگی است و با چهره ای روشن، شوالیه وفادار و یار خود را به دفاع از این مامن می خواند. او نیز بر می خیزد و با گام های آهسته سوی قهرمان می رود:

” تو دیگر از این مکان روی گردان نمی شوی! می شوی؟

هرگز اجازه نخواهم داد آسیبی به بانوی عزیزمان برسد،

باشد که در اعماق این مرداب بپوسی

چطور جرات می کنی مزاحم خانه و پناهگاه ما شوی؟

تو مدت ها پیش رهایمان کردی! چطور به خودت حق می دهی؟

ما اینجا زندگی شرافمندانه ای داریم، رهایمان کن!”

موسیقی در این لحظات دیوانه کننده است، رویایی از امید و آرامش که به اوج تلخی و درد رسیده است، کابوسی است در بیداری. شوالیه وفادار با زره آهنین و گرز سهمگین خود تا آخرین نفس می جنگد و دم مرگ، معشوق خود را با افسوس خطاب می کند:

” آستریای نازنین و عزیز، من تو را نومید کردم…”

ما برای به دست آوردن قدرتِ “Demon Soul” به اینجا آمده ایم و چاره ای نداریم جز اینکه زنی فداکار و بی دفاع را بکُشیم، راهبه ای که تنها امید تبعید شدگان و نوزادانی است که در این لعنت کده رها شده اند. او بود که آلودگی و نفرینِ یک “روح خبیث” را به جان خرید تا پناهگاه و نوازش کننده ی بیچارگان باشد. حال هیولای واقعی کدام است؟

” تو او را کُشتی؟ بسیار خب، بیش از این تو را منع نخواهم کرد، هرچه می خوای بکن! روحِ عزیز خود را بردار و از اینجا برو…”

(image)

خالصانه ترین ستایش ها و صمیمانه ترین احساساتِ قلبی نثار مردی که زندگی را می فهمد، حکمتِ درد و رنج را می داند و چنین اثر تکان دهنده و مَرد افکنی خلق کرده است، شاهکاری که یاد آن بی شک جز با حسی عمیق از شکوه و درد، ممکن نیست.

برترین باس فایت های آثار From Software؛ قسمت اول: Demon’s Souls

جان کارمک، موسس id Software جایزه «انجمن BAFTA» را دریافت می کند

جان کارمک، موسس id Software جایزه «انجمن BAFTA» را دریافت می کند

جان کارمک، یکی از موسسین استودیوی مطرح id Software و نیز مدیر بخش تکنولوژی هدست واقعیت مجازی آکیلس قرار است در ماه آینده جایزه «انجمن BAFTA» را در مراسم اهدای جوایز بازی های آکادمی بریتانیا دریافت کند.

این جایزه که هر سال به شخصی متفاوت تعلق می گیرد، ارزشمندترین جایزه ایست که می توان در مراسم BAFTA دریافت کرد و نشان دهنده سال ها فعالیت هنری در زمینه های بازی، فیلم و یا تلویزیون به شمار می رود.

مراسم اهدای جوایز بازی های آکادمی بریتانیا که با نام BAFTA Game Awards نیز شناخته می شود، قرار است در روز 7 آپریل (19 فروردین) به نمایش درآید و دارا اُبراین، در نقش مجری مراسم ظاهر خواهد شد. لازم به ذکر است این مراسم از طریق قابل مشاهده خواهد بود.

چندی پیش، و بازی های The Witcher 3 ،Fallout 4 ،Metal Gear Solid V: The Phantom Pain ،Life is Strange ،Rocket League و Everybody’s Gone to the Rapture برای دریافت جایزه ارزشمند «بهترین بازی سال» با یکدیگر رقابت خواهند کرد.

The post appeared first on .

جان کارمک، موسس id Software جایزه «انجمن BAFTA» را دریافت می کند

(image)

جان کارمک، یکی از موسسین استودیوی مطرح id Software و نیز مدیر بخش تکنولوژی هدست واقعیت مجازی آکیلس قرار است در ماه آینده جایزه «انجمن BAFTA» را در مراسم اهدای جوایز بازی های آکادمی بریتانیا دریافت کند.

این جایزه که هر سال به شخصی متفاوت تعلق می گیرد، ارزشمندترین جایزه ایست که می توان در مراسم BAFTA دریافت کرد و نشان دهنده سال ها فعالیت هنری در زمینه های بازی، فیلم و یا تلویزیون به شمار می رود.

مراسم اهدای جوایز بازی های آکادمی بریتانیا که با نام BAFTA Game Awards نیز شناخته می شود، قرار است در روز 7 آپریل (19 فروردین) به نمایش درآید و دارا اُبراین، در نقش مجری مراسم ظاهر خواهد شد. لازم به ذکر است این مراسم از طریق قابل مشاهده خواهد بود.

چندی پیش، و بازی های The Witcher 3 ،Fallout 4 ،Metal Gear Solid V: The Phantom Pain ،Life is Strange ،Rocket League و Everybody’s Gone to the Rapture برای دریافت جایزه ارزشمند «بهترین بازی سال» با یکدیگر رقابت خواهند کرد.

The post appeared first on .

جان کارمک، موسس id Software جایزه «انجمن BAFTA» را دریافت می کند