Tagچگونه شد؟

چینِ مُقلد چگونه به الگویی برای سیلیکون ولی بدل شد؟

چینِ مُقلد چگونه به الگویی برای سیلیکون ولی بدل شد؟

حدس زدن حرفه Zhou Yichang از روی توضیحاتی که خودش ارائه می دهد بسیار دشوار است.

او به خانواده های چینی سر می زند، شرایط زندگی شان را بررسی می کند و در نهایت راهکارهایی را برای بهبود وضعیت آنها ارائه می دهد.

گاهی اوقات راهنمایی شان می کند که چطور یک خدمتکار بگیرند و در برخی موارد حتی خودش دیوارهای آنها را رنگ می کند. در میانه های همین سر زدن ها، او از طریق نوعی اپلیکیشن پیام رسان، به پرسش هایی که ممکن است خانواده ها از وی بپرسند پاسخ می دهد و جالب است بدانید تعداد این سوالات روزانه گاهی به 60 هزار مورد هم می رسد.

اما در اینجا لازم است روشن نماییم که Zhou ابدا یک طراح داخلی یا مددکار اجتماعی نیست. او در اصل مدیر مشتریان Xiaozhu است؛ نوعی شرکت اشتراک گذاری خانه شبیه به Airbnb منتها با این تفاوت که صرفا در چین فعالیت دارد.

خودش در این باره می گوید: از آنجایی که بسیاری از چینی ها تابحال اتاق های منازلشان را به غریبه ها اجاره نداده اند، کار من این است که راهنمایی های لازم را در رابطه با پذیرایی از میهمان ها در اختیارشان قرار دهم و مشکلاتی که ممکن است در این مسیر برایشان پیش بیاید را حل نمایم. برای مثال آنطور که خودش تعریف می کند، زمانی یکی از این خانواده ها که انتظار میهمان را نداشته، ملحفه تمیز و خشک در اختیار نداشته و از او خواسته که ملحفه را برایش تامین نماید.

Airbnb کارش را در سال 2008 میلادی در سانفرانسیسکو آغاز کرد اما تا همین یکسال پیش در چین فعالیتی نداشت؛ یعنی درست زمانی که شمار زیادی از شرکت های چینی الگوی کاری آن را در کشور خود پیاده سازی کرده بودند.

این کسب و کارها که عموما هم در خارج از چین ناشناخته بودند موفق شدند اندک زمانی بعد از شروع فعالیت، صدها میلیون دلار سرمایه جذب کنند و همزمان اطمینان مسافران چینی را هم به خود جلب نمایند. Xiaozhu مدعی شده از زمان تاسیسش در سال 2012 تا به امروز حدود ده میلیون کاربر فعال از آن استفاده کرده اند.

این شرکت ها گرچه به نوعی قالب کلی Airbnb را کپی کردند، اما به نوبه خود نوآور هم بودند و سرویس هایی را معرفی نمودند که شرکت آمریکایی مذکور بعدها نمونه آنها را ارائه کرد.

Zhu Bai Jia یکی از همین استارتاپ های مستقر در شنژن است که کار خود را در سال 2012 آغاز کرد و به توریست های چینی کمک می کند در زمان حضورشان در خارج از کشور به صورت موقت منازلی را در هفتاد کشور دنیا اجاره نمایند. Zhu Bai Jia علاوه بر اینکه این افراد را در یافتن منزل مناسب یاری می دهد، به آنها کمک می کند که از طریق میزبان یا همان مالکان منزل که نقش راهنمای تور را هم ایفا می کنند، کل سفرشان را برنامه ریزی نمایند. جالب است بدانید که Airbnb سال گذشته سرویسی مشابه به این را راه اندازی کرد.

سخنگوی Zhu Bai Jia در این باره گفت:

وقتی Airbnb سرویس Airbnb Trips را راه اندازی کرد همه ما در دلمان به آن خندیدیم. نکته ظریف و البته خنده داری که وجود دارد این است که مردم چین را به عنوان مقلد سیلیکون ولی می شناسند، ولی حالا این سیلیکون ولی است که از چین تقلید می کند.

Raymond Chang از اساتید رشته کارآفرینی دانشکده کسب و کار دانشگاه Yale در این باره می گوید: در بازارهای داخلی نوآوری نقش کلیدی تری را ایفا می کند. اگر صرفا بخواهید الگوی کاری Airbnb را به چین بیاورید متوجه می شوید که هیچگاه سودمند واقع نمی شود.

او در توضیحات خود اینطور ادامه می دهد که در آمریکا، رسم باز کردن درب منزل به روی مسافران از دوران استعمار چیده شد اما چنین سنت هایی در چین وجود ندارند. در این کشور، موانع اجتماعی زیادی برای انجام این کار وجود دارند که باید رفع شوند.

Chen Chi بنیانگذار Xiaozhu برای آنکه با بدی ها و خوبی ها اشتراک گذاری منزل آشنا شود، خودش را به جای افرادی گذاشت که دست به چنین کاری می  زنند و میزبان غریبه ها در خانه خود می شوند. او برای این منظور از سال 2013 تا کنون خانه اش در پکن را به صورت موقتی به مسافران اجاره می دهد.

وی در جریان این سال ها دریافت، در ساعات کاری برایش خیلی دشوار است که کلید منزلش را به دست مسافران برساند، برای همین شرکت وی، فرایند نصب قفل های هوشمند روی منازل مشارکت کننده را آغاز کرد که به مهمانان امکان می داد درب منازل شان را با وارد کردن یک کد، آن هم از راه دور به روی مسافران باز کنند.

Xiaozhu همچنین آموزش هایی را در رابطه با تمیز کردن منزل به تعدادی نیروی کار پاره وقت خانم داد و آنها را به میزبان ها معرفی کرد. این سرویس دیگری است که Airbnb ارائه اش نمی دهد.

Vicky Tang یکی از افرادی است که منزلش را اجاره می دهد. او با استفاده از نصایح Xiaozhu موفق شد منزلش واقع در شنژن را به یک مدیر اجاره دهد و بعدا با پیاده سازی نکات ریزی که آن میهمان در اختیارش قرار داد شمار زیادی ازمسافران را در منزلش میزبانی کند.

Tang بیست و سه ساله برای نخستین بار است که منزلش را در اختیار میهمانان قرار می دهد و امیدوار است از این طریق اندکی از فشار اجاره خانه های بالای شهر محل سکونتش کم کند. او می گوید: در ابتدا تصور نمی کردم که نیازی به ثبت جزئیات در وبسایت باشد اما حالا میدانم اگر اطلاعات بیشتری را در اختیار مشتریانم قرار دهم قادر خواهم بود که افراد بیشتری را جذب کنم.

جلسه آموزشی وی حدودا یک ساعت طول کشید و در جریان آن مباحث مختلفی مطرح شد نظیر اینکه چه کسی باید قبوض آب و برق را پرداخت کند یا مثلا چطور به شیوه ای مودبانه درخواست یک میهمان را رد کند. در انتها اما این میزبان جوان سوالی را پرسید که اغلب کاربران Xiaozhu  آن را مطرح می کنند. اینکه چطور می تواند به یک میهمان اطمینان کند؟

Xiaozhu  به کاربران توصیه می کند که برای اعتماد کردن، حساب های خود را به Sesame Credit متصل نماید؛ نوعی سیستم امتیازدهی اعتبار اجتماعی که توسط یکی از شرکت های وابسته به علی بابا توسعه یافته و اطمینان پذیری افراد را با استفاده از داده های عظیم خود رتبه بندی می کند.

Airbnb اما هیچگونه اظهار نظری در رابطه با مقلدان چینی خود مطرح نکرده و در مقابل اعلام کرده که تلاش هایش برای ایجاد سرویس مشابه در چین را بالا برده. Sean Pan، رئیس عملیات های Airbnb در چین پیرامون همین مساله اعلام کرده که تقریبا یک میلیون مسافر در این کشور را به سرویس خود جلب نموده.

حالا کاربران Airbnb می توانند از طریق سرویس پرداختی  Alipay (متعلق به علی بابا) عملیات پرداخت را انجام دهند و برای ثبت نام نیز از وی چت استفاده نمایند. البته اضافه کنیم که هنوز مشخص نشده آیا Airbnb (یکی از بزرگ ترین شرکت های فعال در زمینه اقامت که ارزشی بالغ بر 30 میلیارد دلار دارد) می تواند با مقلدان چینی خود آن هم در سرزمین خودشان رقابت کند یا خیر؟

اگر از Jesper Palmqvist (مدیر منطقه آسیا- اقیانوسیه شرکت تحقیقاتی STr) سوال کنید که کدام شرکت از شانس بیشتری برای پیروزی در بازار چین برخوردار است بااین جواب روبرو خواهید شد که: به سختی می توان این موضوع را مشخص کرد!

او در ادامه می گوید: برخی مردم تلاش کرده اند که همین مقایسه را میان اوبر و سرویس چینی مشابهش به نام Didi Chuxing انجام دهند اما شخصا بر این باورم که هنوز برای مقایسه و اظهار نظر در این باره زود است.

بعضی معتقدند که Airbnb و مقلدان چینی اش نباید وارد یک رقابت سخت شوند (دست کم برای الان). بازار اشتراک گذاری منزل در چین هنوز هم در مرحله طفولیت به سر می برد و این صنعت برای رقابت با هتل ها، باید به سطحی بالایی از تعامل و همکاری با هم برسند نه اینکه به رقابت علیه هم بپردازند.

Zhou که پیشتر با وی آشنا شدید (مدیر مشتریان Xiaozhu) هم نظری مشابه دارد و به همین خاطر منزلش را  هم از طریق سرویس Xiaozhu و هم Airbnb اجاره می دهد.

او یک خانه چهارخوابه در شنژن دارد و سه اتاق آن را از طریق این دو سرویس برای اجاره گذاشته است. خودش می گوید، پولی که از محل اجاره اتاق هایش در می آورد کل هزینه اجاره خانه اش برای یکسال و حتی بیشتر را پوشش می دهد و در حالی که سعی دارد از هر گونه تعصب و غرض ورزی دور باشد، در جواب به این سوال که از میان این دو سرویس کدامیک بهترند Xiaozhu را انتخاب می کند (همان شرکتی که برایش کار می کند).

The post appeared first on .

چینِ مُقلد چگونه به الگویی برای سیلیکون ولی بدل شد؟

چگونه کوبا تبدیل به بزرگترین موزه خودروهای کلاسیک شد؟

چگونه کوبا تبدیل به بزرگترین موزه خودروهای کلاسیک شد؟

شاید در نگاه اول هیچ گونه ارتباطی بین رهبر سابق و مرحوم کوبا با استفاده پر شمار مردم کوبا از خودروهای کلاسیک وجود نداشته باشد  ولی در ادامه این مقاله متوجه ارتباط فیدل کاسترو و خودروهای کلاسیک خواهید شد.

havana-cars

رهبر مرحوم کوبا پس از به قدرت رسیدن و پیروزی انقلابش در سال 1959 ورود کلیه محصولات خارجی را به این کشور ممنوع اعلام کرد.

حتی تا قبل از سال 2011 شهروندان کوبا نمی توانستند خودروهایی که بعد از پیروزی انقلاب یعنی سال 1959 وارد کرده بودند را خرید و فروش کنند. بعد از سال 2011 خرید و فروش این گونه خودروها آزاد شد ولی با کسب مجوز مربوطه از دولت، که شرایط را بدتر کرد.

havana-classic-cars

البته این قوانین نیز پس از مدتی، دستخوش تغییراتی شد. “گرانما” که روزنامه رسمی حزب کمونیست محسوب می‌شود، در گزارشی در سال 2014 اعلام کرد که هیئت دولت قصد دارد تا پیش از پایان سال میلادی، قوانینی تنظیم کند که باعث از بین رفتن ساز و کارهای قدیمی خواهد شد و شهروندان دیگر برای خرید خودرو نیازی به مجوز دولت نداشته باشند.

این روزنامه در پایان نوشت: خرید وسائل نقلیه جدید و دست دوم شامل خودروهای سواری، ون‌ها، وانت‌ها و مینی‌بوس‌ها برای تمام کارخانه‌ها، دیپلمات‌ها، مهاجران و شهروندان کوبایی آزاد شده است.

17t5mdthl9qk7jpg

این موضوع که شهروندان کوبایی می توانند بدون اجازه دولت خودروی خود را خریداری کنند، بسیار خوشحال کننده بود، ولی همچنان واردات خودرو توسط شهروندان ممنوع بود و مردم باید از نمایشگاه های خودروی دولتی خرید می کردند.

در واقع این قانون سودی برای مردم نداشت زیرا وضعیت کوبایی ها آنچنان اسف ناک بود که توان خرید خودروهای جدید را نداشتند.

maxresdefault

بنابراین شهروندان کوبایی تصمیم گرفتند به خودروهای قدیمی خود عشق بورزند، که عمدتا تولید قبل از سال 1959 بودند، یعنی دقیقا قبل از وقوع انقلاب به کشور وارد شده بودند.

اینگونه شد که پایتخت کوبا یعنی هاوانا مملو از خودروهای کلاسیک شد و به جاذبه ای توریستی برای خودرودوستان بدل گشت.

حتی گروه تولید سری فیلم های سری و آتشین نیز تصمیم گرفتند بخشی از سری هشتم این مجموعه را در هاوانا تصویربرداری کنند، تا از پتانسیل بالای خیابان های آن برای فیلم خود سود ببرند.

باید عنوان کرد که طبق آمارهای موجود در کوبا بیشتر از 50 هزار خودروی آمریکایی که تولیدشان مربوط به قبل از دهه 60 میلادی است وجود دارد که همچنان در خیابان ها در حال تردد هستند.

البته خودروهای تولیدی شوروی سابق نیز در این کشور به وفور یافت می شوند که تا سال 2002 به طور مدارم به این کشور وارد می شدند.

havana-classic-car-with-repairman-underneath

این خودروها بعضا از نظر فنی آنچنان مشکل دار هستند که موتورهایشان با نمونه های جدیدتر تعویض می شود و هویت اصلی خود را از دست می دهند.

ncs_modified20141221134858maxw960imageversiondefaultar-141229850

در واقع دانش و هنر تعمیر و بازسازی خودروهای قدیمی این روزها در کوبا بی نظیر است، مکانیک ها و صافکاران کوبایی در طول این سال ها ناچار شده اند تا بسیاری از قطعات را خود بسازند و با خلاقیت و استفاده از قطعات خودروهای مختلف، معدود وسایل نقلیه باقی مانده در شهر را برای مدت نیم قرن زنده نگه دارند.

description-classic-cars-in-havana-4529v-jpg-20140719224632-53caf5487bd52

به هر صورت هاوانا شهری است که در آن انواع خودروهای کلاسیک در رنگ های مختلف را خواهید دید و برای علاقمندان به خودروهای کلاسیک بسیار هیجان انگیز و جذاب به نظر می رسد.

The post appeared first on .

چگونه کوبا تبدیل به بزرگترین موزه خودروهای کلاسیک شد؟

چگونه یک بازی ویدیویی در کشورمان تبدیل به تهدید شد؟

چگونه یک بازی ویدیویی در کشورمان تبدیل به تهدید شد؟

منبع: روزنامه مورخ 7مرداد 1395

چگونه یک بازی ویدیویی در کشور مان تبدیل به تهدید شد؟

هر چیزی که در دنیا بیش از حد محبوب می شود در کشورمان به عنوان تهدید شناخته می شود.فرقی ندارد سوژه مورد نظر چیست، بالاخره ایرادی از آن می گیرند و فعالیتش را با مشکل مواجه می کنند. داستان محبوبیت جهانی پوکمون گو هم دقیقا به همین شکل رقم خورده. در شرایطی که یک هفته از راه اندازی بازی در ایران نمی گذرد، روز گذشته شاهد این بودیم که بالاخره مسؤلین بنیاد ملی بازی های رایانه ای کار خود را کردند و پوکمون گو در ایران فیلتر شد.البته فیلترینگ بازی ویدیویی که از هیچ قانون کشورمان تخطی نمی کند دیگر تبدیل به امری عادی شده و به آن عادت کرده ایم. کسانی که به تئوری توطئه علاقه مند هستند، همواره می توانند از ساده ترین موضوعات، جنبه تاریک و منفی آن را استخراج کنند. در شرایطی که تاکنون به جز حواشی اجتماعی این بازی که در نقاط مختلف دنیا اتفاق افتاده هیچ کس به جز مسولین بنیاد به این موضوع فکر نکرده اند که ممکن است، سازندگان پوکمون از آن برای سرقت اطلاعات استفاده کنند. مطمئنا کشوری که تولید کننده بازی در آن قرار دارد، دشمن های جهانی دیگری جز ایران برای جاسوسی دارد، اما هیچ کدام از آنها چنین تهدیدی را احساس نکرده اند و پوکمون را به عنوان یک سرگرمی می بینند نه دستگاهی برای جاسوسی اطلاعات از مردم.

مقاله محمد طالبیان

  1.  بنیاد ملی بازی های رایانه ای متنی را برای خبرگزاری مهر ارسال کرده که بد نیست بخش های مختلف آن را بررسی کنیم. در این متن توضیح داده شده که «بازی پوکمون گو به دلیل ویژگی های خاص و نحوه بازی شدن، در یک ماه گذشته جنجال های فراوانی در مسایل مختلف اجتماعی،فرهنگی و امنیتی به وجود آورده است که باعث شده این بازی فراتر از یک بازی صرف باشد و حتی توسط برخی از دولت ها محدود یا ممنوع شود» مسئله ای که در اینجا اهمیت پیدا می کند این است که در هیچ نقطه ای از دنیا پوکمون را فراتر از یک بازی نمی بینند، اینکه بخش عمده ای از مردم دنیا درگیر یک بازی شوند، پدیده ای است که طی سال های اخیر بارها تکرار شده و این اولین نمونه در این ابعاد نیست. در ادامه باید به این مسئله هم اشاره کرد که تاکنون هیچ دولتی محدودیت یا ممنوعیت برای بازی ایجاد نکرده و تنها بعضی کشورها توصیه کرده اند که مردم برای تجربه بازی به مناطق نظامی یا امنیتی نزدیک نشوند. موضوعی که می توانست به شکلی مشابه در ایران هم پیاده سازی شود.
  2. در بخشی دیگر از متن به این نکته اشاره شده که «بنیاد ملی بازی های رایانه ای نیز در مکاتبه با ناشر این بازی، دو شرط قرارگیری سرور کاربران ایرانی در داخل کشور و تعیین موقعیت های مکانی بازی با هماهنگی بنیاد را برای ورود رسمی بازی به ایران الزامی دانست.»تاکنون هیچ بازی بزرگی که در خارج از کشور تولید شده با توجه به محدودیت های کشورمان این امکان را نداشته که در ایران سرورهای خود را راه اندازی کند و همین طور هیچ بازی ای در ایران با چنین مشکلی مواجه نشده است. در حال حاضر تعداد زیادی بازی آنلاین در بازار وجود دارند که کاربرهای ایرانی می توانند بدون هیچ مشکلی به سرورهای آنها در خارج آنها در خارج از کشور متصل شده و به تجربه بازی بپردازد. مسئله دیگری که باز هم نشان از اشتباه مسئولین بنیاد دارد این است که آنها در گفت و گوهای قبلی به این نکته اشاره کرده بودند که با «نینتندو» به عنوان سازنده بازی در این راستا تماس گرفته اند. مسئولین بنیاد بهتر است بهتر تحقیقات خود را انجام داده و متوجه این موضوع شوند که سازنده بازی و ناشر آن شرکتی به نام«نیانتیک»است و نینتندو تنها درصدی از مالکیت مجموعه پوکمون را همراه با «پوکمون کمپانی»در اختیار دارد.

مقاله محمد طالبیان

در نهایت بنیاد در متن ارسالی توضیح داده که«با توجه به وجوه فراسرگرمی از جمله مسایل امنیتی و اجتماعی که ممکن است باعث ایجاد اختلال در نظم یا امنیت عمومی شود، بنیاد ملی بازی های رایانه ای انتشار این بازی را منوط به تایید نهادهای مربوط به امنیت اجتماعی و ملی کرده است»در تمام کشورهای میزبان پوکمون گو بدون هیچ نظارتی از سوی سازمان های امنیتی تاکنون هیچ اتفاقی در راستای امنیت اجتماعی به وجود نیامده و مشخص نیست در شرایطی این چنینی، چگونه مسئولین بنیاد به این نتیجه رسیده اند.

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

چگونه یک بازی ویدیویی در کشورمان تبدیل به تهدید شد؟

منبع: روزنامه مورخ 7مرداد 1395

چگونه یک بازی ویدیویی در کشور مان تبدیل به تهدید شد؟

هر چیزی که در دنیا بیش از حد محبوب می شود در کشورمان به عنوان تهدید شناخته می شود.فرقی ندارد سوژه مورد نظر چیست، بالاخره ایرادی از آن می گیرند و فعالیتش را با مشکل مواجه می کنند. داستان محبوبیت جهانی پوکمون گو هم دقیقا به همین شکل رقم خورده. در شرایطی که یک هفته از راه اندازی بازی در ایران نمی گذرد، روز گذشته شاهد این بودیم که بالاخره مسؤلین بنیاد ملی بازی های رایانه ای کار خود را کردند و پوکمون گو در ایران فیلتر شد.البته فیلترینگ بازی ویدیویی که از هیچ قانون کشورمان تخطی نمی کند دیگر تبدیل به امری عادی شده و به آن عادت کرده ایم. کسانی که به تئوری توطئه علاقه مند هستند، همواره می توانند از ساده ترین موضوعات، جنبه تاریک و منفی آن را استخراج کنند. در شرایطی که تاکنون به جز حواشی اجتماعی این بازی که در نقاط مختلف دنیا اتفاق افتاده هیچ کس به جز مسولین بنیاد به این موضوع فکر نکرده اند که ممکن است، سازندگان پوکمون از آن برای سرقت اطلاعات استفاده کنند. مطمئنا کشوری که تولید کننده بازی در آن قرار دارد، دشمن های جهانی دیگری جز ایران برای جاسوسی دارد، اما هیچ کدام از آنها چنین تهدیدی را احساس نکرده اند و پوکمون را به عنوان یک سرگرمی می بینند نه دستگاهی برای جاسوسی اطلاعات از مردم.

(image)

  1.  بنیاد ملی بازی های رایانه ای متنی را برای خبرگزاری مهر ارسال کرده که بد نیست بخش های مختلف آن را بررسی کنیم. در این متن توضیح داده شده که «بازی پوکمون گو به دلیل ویژگی های خاص و نحوه بازی شدن، در یک ماه گذشته جنجال های فراوانی در مسایل مختلف اجتماعی،فرهنگی و امنیتی به وجود آورده است که باعث شده این بازی فراتر از یک بازی صرف باشد و حتی توسط برخی از دولت ها محدود یا ممنوع شود» مسئله ای که در اینجا اهمیت پیدا می کند این است که در هیچ نقطه ای از دنیا پوکمون را فراتر از یک بازی نمی بینند، اینکه بخش عمده ای از مردم دنیا درگیر یک بازی شوند، پدیده ای است که طی سال های اخیر بارها تکرار شده و این اولین نمونه در این ابعاد نیست. در ادامه باید به این مسئله هم اشاره کرد که تاکنون هیچ دولتی محدودیت یا ممنوعیت برای بازی ایجاد نکرده و تنها بعضی کشورها توصیه کرده اند که مردم برای تجربه بازی به مناطق نظامی یا امنیتی نزدیک نشوند. موضوعی که می توانست به شکلی مشابه در ایران هم پیاده سازی شود.
  2. در بخشی دیگر از متن به این نکته اشاره شده که «بنیاد ملی بازی های رایانه ای نیز در مکاتبه با ناشر این بازی، دو شرط قرارگیری سرور کاربران ایرانی در داخل کشور و تعیین موقعیت های مکانی بازی با هماهنگی بنیاد را برای ورود رسمی بازی به ایران الزامی دانست.»تاکنون هیچ بازی بزرگی که در خارج از کشور تولید شده با توجه به محدودیت های کشورمان این امکان را نداشته که در ایران سرورهای خود را راه اندازی کند و همین طور هیچ بازی ای در ایران با چنین مشکلی مواجه نشده است. در حال حاضر تعداد زیادی بازی آنلاین در بازار وجود دارند که کاربرهای ایرانی می توانند بدون هیچ مشکلی به سرورهای آنها در خارج آنها در خارج از کشور متصل شده و به تجربه بازی بپردازد. مسئله دیگری که باز هم نشان از اشتباه مسئولین بنیاد دارد این است که آنها در گفت و گوهای قبلی به این نکته اشاره کرده بودند که با «نینتندو» به عنوان سازنده بازی در این راستا تماس گرفته اند. مسئولین بنیاد بهتر است بهتر تحقیقات خود را انجام داده و متوجه این موضوع شوند که سازنده بازی و ناشر آن شرکتی به نام«نیانتیک»است و نینتندو تنها درصدی از مالکیت مجموعه پوکمون را همراه با «پوکمون کمپانی»در اختیار دارد.

(image)

در نهایت بنیاد در متن ارسالی توضیح داده که«با توجه به وجوه فراسرگرمی از جمله مسایل امنیتی و اجتماعی که ممکن است باعث ایجاد اختلال در نظم یا امنیت عمومی شود، بنیاد ملی بازی های رایانه ای انتشار این بازی را منوط به تایید نهادهای مربوط به امنیت اجتماعی و ملی کرده است»در تمام کشورهای میزبان پوکمون گو بدون هیچ نظارتی از سوی سازمان های امنیتی تاکنون هیچ اتفاقی در راستای امنیت اجتماعی به وجود نیامده و مشخص نیست در شرایطی این چنینی، چگونه مسئولین بنیاد به این نتیجه رسیده اند.

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

چگونه یک بازی ویدیویی در کشورمان تبدیل به تهدید شد؟

بیل گیتس چگونه به طور تصادفی ثروتمندترین مرد جهان شد؟

بیل گیتس چگونه به طور تصادفی ثروتمندترین مرد جهان شد؟

افراد ثروتمند، از سوی دیگران جالب و مورد توجه به نظر می رسند چرا که باور عمومی بر این است که برای رسیدن به نقطه کنونی شان، زحمت کشیده اند. در دنیای تکنولوژی نیز تصور می شود که شرکت های بزرگ، با جذب سرمایه های اولیه موفق شده اند تا به جایگاهی که اینک در آن حضور دارند، برسند؛ کمپانی هایی نظیر گوگل، اپل، مایکروسافت و حتی فیسبوک مدیون سرمایه گذاران اولیه شان هستند.

این گفته تا حد زیادی حقیقت دارد، اما درباره ی مایکروسافت صادق نیست. در حقیقت، امتناع بیل گیتس از جذب سرمایه بود که باعث شد به شکل تصادفی، و بدون اینکه چنین هدفی را دنبال کند، تبدیل به ثروتمندترین شخص جهان شود.

حقیقت این است که بیشتر شرکت و استارتاپ های اینترنتی، برای جذب سرمایه، راضی به بخشیدن سهام خود به سرمایه گذاران اولیه شان می شوند، آن هم با درصدهایی دو رقمی. البته پول نقدی که دریافت می کنند، به آنها یاری می رساند تا بتوانند تجارتی با پایه های استوارتر بنا کرده و به جای تمرکز بر سودآور شدن، بر بهتر کردن خدمات شان تمرکز کنند. گوگل، فیسبوک و توییتر دقیقا به همین شکل رشد کردند.

نکته منفی چنین راهکاری این است که در زمان عرضه سهام شرکت به شکل عمومی در بازار بورس، سهام داران اولیه ثروتمندتر می شوند و پایه گذاران شرکت، پول کمتری دریافت می کنند. برای مثال مارک زاکربرگ در روزی که سهام فیسبوک به شکل عمومی عرضه شد، صاحب ۲۸.۲ درصد از آن بود.

سهام مایکروسافت ۳۰ سال به شکل عمومی در بازار بورس عرضه شد. در آن زمان، بیل گیتس همچنان صاحب ۴۵ درصد از کل سهام بود که درصدی بسیار محسوب می شود. او در سال های بعدی، بخشی از سهام خود را به فروش رساند یا واگذار کرد و اگر امروز همچنان صاحب ۴۵ درصد از کل سهام بود، ثروت اش به جای ۸۱ میلیارد دلار کنونی، ۱۹۳ میلیارد دلار محاسبه می شد.

mastermind-bill-gates-young-black-and-white

نکته اصلی این داستان این است که بیل گیتس تبدیل به ثروتمندترین مرد جهان شد، چرا که اصلا چنین هدفی برای خود تعیین نکرده بود. او پیشنهادهای سرمایه گذاری در مایکروسافت را از سوی شرکت های بزرگ دیگر رد می کرد و تمایلی نداشت به آنها سهام بدهد، در حالی که اگر چنین کاری می کرد، مایکروسافت می توانست با سرعت بیشتری رشد کند. وی همچنین تا جای ممکن تلاش می کرد که عرضه شدن عمومی سهام مایکروسافت را با تاخیر مواجه کند، در حالی که معمولا مدیر عامل ها و موسسین دیگر می خواهند این کار سریع تر انجام شود، تا زودتر به کوهی از پول برسند.

نشریه Fortune چند سال پیش داستان ناگفته عرضه شدن سهام مایکروسافت را به شکل کامل توضیح داد که چکیده اش چنین است:

«برخلاف رقبایش، مایکروسافت توسط سرمایه گذاران گرسنه برای سرمایه گذاری در شرکت های نوپا و موفق، تصاحب نشد. تجارت این شرکت به اندازه کافی برای رشدی که در همان مقطع نیاز بود، پول تولید می کرد، آن هم در حالی که ۳۴ درصد از سود باید صرف پرداخت مالیات می شد. مایکروسافت بدون دریافت سرمایه از منابع خارجی رشد کرد. از همه مهم تر این بود که بیل گیتس، برای وقت و کمپانی اش ارزش بسیار بالاتری قائل بود تا اینکه بخواهد یک شبه به ثروت برسد.»

(پیشنهاد می کنم داستان کامل را در مطالعه کنید.)

البته، مایکروسافت در آن زمان هنوز یک شرکت کوچک بود که در سال ۱۹۸۵، جمع داد و ستدهایش به ۱۴۰ میلیون دلار می رسید. زمانی که اولین بار سهام مایکروسافت به شکل عمومی عرضه شد، در ابتدای کار هر سهم ارزشی معادل ۲۱ دلار پیدا کرد. گیتس بخش اندکی از سهامش را فروخت و به ثروتی ۱.۶ میلیون دلاری رسید که با آن برخی از هزینه های شرکت را پرداخت کرد.

دلیل اصلی ثروتمند شدن گیتس، این بود که در گذر زمان ارزش هر سهم از شرکت مایکروسافت تا ۶۰ هزار درصد افزایش پیدا کرد. بیشتر این رشد، مربوط می شد به موفقیت ویندوز ۹۵ و آفیس، و البته، که در انتهای دهه ۹۰ میلادی به اوج خود رسیده بود. در همان سال ها، مایکروسافت در دادگاه و در پرونده ای که برای انحصار طلبی اش تشکیل شده بود، شکست خورد.

اگر گیتس در دادگاه شکست نمی خورد، امروز ثروتمندتر هم بود اما اندکی بعد، تصمیم به حذف خود از مایکروسافت گرفت. در ژانویه ۲۰۰۰ بود که از مقام مدیر عاملی مایکروسافت استعفا داد و استیو بالمر را جایگزین خود کرد. دوباره در سال ۲۰۰۶ به شکل پاره وقت شروع به کار کرد و این نوع کار کردن را نیز در سال ۲۰۰۸ پایان داد و تا سال ۲۰۱۴، رییس هیئت مدیره همان شرکت باقی ماند. در همان سال ها تقریبا همه سهام خود از شرکتش را به فروش رساند. در حال حاضر، او مالک تنها ۳ درصد از سهام مایکروسافت است و دیگر بزرگترین سهام دار شرکتی که خود بنا کرده هم نیست؛ این مقام اکنون به استیو بالمر تعلق دارد.

گیتس رکوردی طولانی در مقام ثروتمندترین مرد جهان دارد؛ از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷، رتبه اول در اختیارش بود. نکته جالب توجه این است که حتی پس از صرف هزینه های خیرخواهانه ای معادل ۲۸ الی ۳۸ میلیارد دلار، دارایی هایش اکنون دوبرابر شده و او را دوباره در مقام ثروتمندترین شخص جهان قرار داده است.

مایکل لارسون، مدیر تجاری مرموز بیل گیتس که پشت پرده ی افزایش ثروت او در ۲۰ سال اخیر بوده است.

گزارش داده که البته بیشتر اعتبار این ثروت باید به شخص دیگری تعلق گیرد؛ شخصی که «مایکل لارسون» (Michael Larson) نام دارد و در چند دهه اخیر، مدیر مالی بیل گیتس بوده و فعالیت های مرموزی را نیز با سرمایه گیتس انجام می دهد. این فعالیت های بیشتر البته در شرکت سرمایه گذاری «Cascade Investment» صورت می پذیرند.

منطقی به نظر می رسد اگر بیان کنیم شخصی که به ثروت رسیده، مشخصا همواره در آرزوی ثروتمند شدن بوده، اما چنین گفته ای در مورد گیتس، ثروتمندترین مرد جهان، صادق نیست. وی بارها بیان کرده که آرزو می کند ثروتمندترین مرد جهان نباشد، به دلیل حسادت و توجهی که در این زمینه به او می شود. راستش، گیتس در بطن خود هنوز هم یک گیکِ عاشق نرم افزار است که عادت های بسیار ساده ای هم دارد؛ از انجام بازی های فکری و وقت گذراندن با «وارن بافت» (Warren Buffett) گرفته تا کتابخوانی.

گیتس یک بار به دانشجویان دانشگاه واشنگتن گفت: «خواست شما برای داشتن میلیون ها دلار را درک می کنم. با پول، انسان به آزادی های معناداری دست پیدا می کند. اما زمانی که از یک مرزی رد شوید، همبرگرها همچنان مزه همبرگر خواهند داد.»

The post appeared first on .

بیل گیتس چگونه به طور تصادفی ثروتمندترین مرد جهان شد؟

(image)

افراد ثروتمند، از سوی دیگران جالب و مورد توجه به نظر می رسند چرا که باور عمومی بر این است که برای رسیدن به نقطه کنونی شان، زحمت کشیده اند. در دنیای تکنولوژی نیز تصور می شود که شرکت های بزرگ، با جذب سرمایه های اولیه موفق شده اند تا به جایگاهی که اینک در آن حضور دارند، برسند؛ کمپانی هایی نظیر گوگل، اپل، مایکروسافت و حتی فیسبوک مدیون سرمایه گذاران اولیه شان هستند.

این گفته تا حد زیادی حقیقت دارد، اما درباره ی مایکروسافت صادق نیست. در حقیقت، امتناع بیل گیتس از جذب سرمایه بود که باعث شد به شکل تصادفی، و بدون اینکه چنین هدفی را دنبال کند، تبدیل به ثروتمندترین شخص جهان شود.

حقیقت این است که بیشتر شرکت و استارتاپ های اینترنتی، برای جذب سرمایه، راضی به بخشیدن سهام خود به سرمایه گذاران اولیه شان می شوند، آن هم با درصدهایی دو رقمی. البته پول نقدی که دریافت می کنند، به آنها یاری می رساند تا بتوانند تجارتی با پایه های استوارتر بنا کرده و به جای تمرکز بر سودآور شدن، بر بهتر کردن خدمات شان تمرکز کنند. گوگل، فیسبوک و توییتر دقیقا به همین شکل رشد کردند.

نکته منفی چنین راهکاری این است که در زمان عرضه سهام شرکت به شکل عمومی در بازار بورس، سهام داران اولیه ثروتمندتر می شوند و پایه گذاران شرکت، پول کمتری دریافت می کنند. برای مثال مارک زاکربرگ در روزی که سهام فیسبوک به شکل عمومی عرضه شد، صاحب ۲۸.۲ درصد از آن بود.

سهام مایکروسافت ۳۰ سال به شکل عمومی در بازار بورس عرضه شد. در آن زمان، بیل گیتس همچنان صاحب ۴۵ درصد از کل سهام بود که درصدی بسیار محسوب می شود. او در سال های بعدی، بخشی از سهام خود را به فروش رساند یا واگذار کرد و اگر امروز همچنان صاحب ۴۵ درصد از کل سهام بود، ثروت اش به جای ۸۱ میلیارد دلار کنونی، ۱۹۳ میلیارد دلار محاسبه می شد.

(image)

نکته اصلی این داستان این است که بیل گیتس تبدیل به ثروتمندترین مرد جهان شد، چرا که اصلا چنین هدفی برای خود تعیین نکرده بود. او پیشنهادهای سرمایه گذاری در مایکروسافت را از سوی شرکت های بزرگ دیگر رد می کرد و تمایلی نداشت به آنها سهام بدهد، در حالی که اگر چنین کاری می کرد، مایکروسافت می توانست با سرعت بیشتری رشد کند. وی همچنین تا جای ممکن تلاش می کرد که عرضه شدن عمومی سهام مایکروسافت را با تاخیر مواجه کند، در حالی که معمولا مدیر عامل ها و موسسین دیگر می خواهند این کار سریع تر انجام شود، تا زودتر به کوهی از پول برسند.

نشریه Fortune چند سال پیش داستان ناگفته عرضه شدن سهام مایکروسافت را به شکل کامل توضیح داد که چکیده اش چنین است:

«برخلاف رقبایش، مایکروسافت توسط سرمایه گذاران گرسنه برای سرمایه گذاری در شرکت های نوپا و موفق، تصاحب نشد. تجارت این شرکت به اندازه کافی برای رشدی که در همان مقطع نیاز بود، پول تولید می کرد، آن هم در حالی که ۳۴ درصد از سود باید صرف پرداخت مالیات می شد. مایکروسافت بدون دریافت سرمایه از منابع خارجی رشد کرد. از همه مهم تر این بود که بیل گیتس، برای وقت و کمپانی اش ارزش بسیار بالاتری قائل بود تا اینکه بخواهد یک شبه به ثروت برسد.»

(پیشنهاد می کنم داستان کامل را در مطالعه کنید.)

البته، مایکروسافت در آن زمان هنوز یک شرکت کوچک بود که در سال ۱۹۸۵، جمع داد و ستدهایش به ۱۴۰ میلیون دلار می رسید. زمانی که اولین بار سهام مایکروسافت به شکل عمومی عرضه شد، در ابتدای کار هر سهم ارزشی معادل ۲۱ دلار پیدا کرد. گیتس بخش اندکی از سهامش را فروخت و به ثروتی ۱.۶ میلیون دلاری رسید که با آن برخی از هزینه های شرکت را پرداخت کرد.

دلیل اصلی ثروتمند شدن گیتس، این بود که در گذر زمان ارزش هر سهم از شرکت مایکروسافت تا ۶۰ هزار درصد افزایش پیدا کرد. بیشتر این رشد، مربوط می شد به موفقیت ویندوز ۹۵ و آفیس، و البته، که در انتهای دهه ۹۰ میلادی به اوج خود رسیده بود. در همان سال ها، مایکروسافت در دادگاه و در پرونده ای که برای انحصار طلبی اش تشکیل شده بود، شکست خورد.

اگر گیتس در دادگاه شکست نمی خورد، امروز ثروتمندتر هم بود اما اندکی بعد، تصمیم به حذف خود از مایکروسافت گرفت. در ژانویه ۲۰۰۰ بود که از مقام مدیر عاملی مایکروسافت استعفا داد و استیو بالمر را جایگزین خود کرد. دوباره در سال ۲۰۰۶ به شکل پاره وقت شروع به کار کرد و این نوع کار کردن را نیز در سال ۲۰۰۸ پایان داد و تا سال ۲۰۱۴، رییس هیئت مدیره همان شرکت باقی ماند. در همان سال ها تقریبا همه سهام خود از شرکتش را به فروش رساند. در حال حاضر، او مالک تنها ۳ درصد از سهام مایکروسافت است و دیگر بزرگترین سهام دار شرکتی که خود بنا کرده هم نیست؛ این مقام اکنون به استیو بالمر تعلق دارد.

گیتس رکوردی طولانی در مقام ثروتمندترین مرد جهان دارد؛ از سال ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۷، رتبه اول در اختیارش بود. نکته جالب توجه این است که حتی پس از صرف هزینه های خیرخواهانه ای معادل ۲۸ الی ۳۸ میلیارد دلار، دارایی هایش اکنون دوبرابر شده و او را دوباره در مقام ثروتمندترین شخص جهان قرار داده است.

مایکل لارسون، مدیر تجاری مرموز بیل گیتس که پشت پرده ی افزایش ثروت او در ۲۰ سال اخیر بوده است.

گزارش داده که البته بیشتر اعتبار این ثروت باید به شخص دیگری تعلق گیرد؛ شخصی که «مایکل لارسون» (Michael Larson) نام دارد و در چند دهه اخیر، مدیر مالی بیل گیتس بوده و فعالیت های مرموزی را نیز با سرمایه گیتس انجام می دهد. این فعالیت های بیشتر البته در شرکت سرمایه گذاری «Cascade Investment» صورت می پذیرند.

منطقی به نظر می رسد اگر بیان کنیم شخصی که به ثروت رسیده، مشخصا همواره در آرزوی ثروتمند شدن بوده، اما چنین گفته ای در مورد گیتس، ثروتمندترین مرد جهان، صادق نیست. وی بارها بیان کرده که آرزو می کند ثروتمندترین مرد جهان نباشد، به دلیل حسادت و توجهی که در این زمینه به او می شود. راستش، گیتس در بطن خود هنوز هم یک گیکِ عاشق نرم افزار است که عادت های بسیار ساده ای هم دارد؛ از انجام بازی های فکری و وقت گذراندن با «وارن بافت» (Warren Buffett) گرفته تا کتابخوانی.

گیتس یک بار به دانشجویان دانشگاه واشنگتن گفت: «خواست شما برای داشتن میلیون ها دلار را درک می کنم. با پول، انسان به آزادی های معناداری دست پیدا می کند. اما زمانی که از یک مرزی رد شوید، همبرگرها همچنان مزه همبرگر خواهند داد.»

The post appeared first on .

بیل گیتس چگونه به طور تصادفی ثروتمندترین مرد جهان شد؟