Tagچرا صنعت

چرا اینتل ۱۵ میلیارد دلار در صنعت خودروهای هوشمند سرمایه گذاری می کند؟

چرا اینتل ۱۵ میلیارد دلار در صنعت خودروهای هوشمند سرمایه گذاری می کند؟

اینتل شرکتی است که بالاخره به این باور رسیده که هیچ شانسی در دنیای موبایل ندارد و از طرفی کسب و کار اصلی اش که مرتبط با کامپیوترهای شخصی است، با کاهش تقاضا رو به رو گشته و باید به فکر جایگزینی برای فروش به جای چیپ های کامپیوتری باشد تا بتواند در سال های آینده حاشیه سوددهی خود را بالا نگه دارد.

در روزهای گذشته، اینتل راهکارش را معرفی کرد و خبر داد که ، وارد این حوزه از کسب و کار می شود. در واقع اینتل دومین خرید بزرگ خود طی ۵۰ سال گذشته را انجام داد و شرکتی فعال در زمینه توسعه تکنولوژی خودروهای هوشمند را با رقمی ۱۵.۳ میلیارد دلاری خرید.

اوبر، آلفابت و سایر شرکت ها باور دارند که آینده متعلق به خودروهای هوشمند است و در این میان هدف اینتل نیز آن است که پُلی باشد برای تحقق یافتن ایده های شرکت های دیگر این حوزه. اینتل در سال های گذشته موفق شد تا سبب شود کامپیوترهایی به فروش برسند که استیکر «Intel Inside» بر روی آنها دیده می شد و حالا می خواهد همین کار را با خودروهای هوشمند تکرار کند؛ خودروهایی که احتمالاً  در آینده، سالانه میلیون ها واحد از آنها در سراسر جهان به فروش خواهد رسید.

روی کاغذ استراتژی اینتل صحیح و منطقی به نظر می رسد اما مشکل زمانی است که می بینیم شرکت مورد بحث سابقه چندان روشنی در خرید شرکت های کوچک تر نداشته و معمولاً در این راه با مشکل مواجه شده است.

از سال ۱۹۷۷ تا ۲۰۰۲، اینتل حدود ۴۰ شرکت را خرید. در واقع پیش و پس از . پس از آن اینتل به سراغ خرید شرکت های بزرگ تر رفت. برای مثال در سال ۲۰۱۰ کمپانی ارائه دهنده راهکار های امنیتی McAfee را با مبلغ ۷.۷ میلیارد دلار خریداری کرد که در ادامه صدها میلیون دلار از دارایی های خود را در تراز منفی قرار داد، هزاران کارمند خود را اخراج کرد و بسیاری از دارایی های دیگرش را نیز به فروش رساند.

در همان زمان، نقطه اصلی اتکای اینتل بازار کامپیوترهای شخصی و تجهیزات سرور بود. تحلیلگران و سرمایه گذاران تمام این اتفاقات را به یاد دارند و به همین دلیل است که پس از اعلام خبر یک خرید ۱۵ میلیارد دلاری، ارزش سهام اینتل ۲ درصد کاهش یافت.

همانگونه که ذکر شد، اینتل به هیچ وجه عملکردی موفق در زمینه خرید سایر شرکت ها از خود نشان نداده است. در دوره قبل و بعد از حباب دات-کام، اینتل میلیاردها دلار صرف خرید شرکت هایی نظیر Wind River و Dialogic کرد و به این صورت کوشید تا وارد دنیای تلفن های هوشمند شود، که موفقیتی در پی نداشت و طی کردن مسیر اشتباه باعث زیان ۶۰۰ میلیون دلاری اش شد. هرچند توانست در سال ۲۰۰۶ آنها را به همان قیمتی که خریده بود، به مارول بفروشد.

در سال ۲۰۱۰، اینتل واحد وایرلس Infineon را خریداری کرد که کار ساخت چیپ چند مدل اولیه آیفون را بر عهده داشت. اینتل برای خرید این واحد ۱.۴ میلیارد دلار هزینه کرد و قرار بود این استراتژی، عاملی باشد برای حضور قدرتمندش در بازار موبایل و برداشتن سهمی از آن.

چیزی نگذشته بود که اپل به سراغ رقیب اینتل،‌ یعنی کوالکام رفت و از چیپ های مودم این شرکت در موبایل هایش استفاده کرد. این در حالیست که اینتل در سال ۲۰۱۶ شانس آن را یافت که دوباره نقشی در تولید آیفون و چیپ های مودم آن داشته باشد.

برخی دیگر از خریدهای اینتل از همان ابتدا عجیب بودند. مانند مک آفی، که هیچ وقت کسی ربط نوع کسب و کارش را به هسته اصلی اینتل نفهمید. در بازه زمانی ۶ ساله، ارزش مک آفی نصف شد و در سال ۲۰۱۶ اینتل خبر داد که آن را با رقمی ۴.۲ میلیارد دلاری فروخته است.

با این حال اکنون «برایان کرانیچ» مدیر عامل اینتل باور دارد که داستان خرید یک شرکت فعال در توسعه فناوری خودروهای هوشمند،‌ کاملاً متفاوت از گذشته است. وی عنوان کرد سهام داران را قانع کرده که حالا بحث «داده های بصری» مطرح است و خودروهای هوشمند قادر به جمع آوری آنها هستند.

کرانیچ در این رابطه گفت: «انقلاب بزرگ بعدی مربوط به داده های بصری است. این خودروها توانایی دیدن دنیا را دارند. این مسئله حالا بسیار مهم است چرا که در سال ۲۰۲۰ تا ۲۰۲۱ می خواهیم خودروهایی هوشمند و بی نیاز از راننده داشته باشیم. باید از حالا چنین پلتفرمی توسعه دهیم و با اعتماد بگوییم که می توانیم در آغاز به کار واقعی خودروهای بی راننده نقش تاثیرگذاری ایفا کنیم.»

در این میان کرانیچ در مدیریت خرید های اینتل چندان هم ناتوان نبوده است و خودش ادعا می کند که پیش از فروش مک آفی موفق بوده تا آن را به سودآوری برساند.

نکته مهم اینجاست که اینتل در سال های اخیر تلاش داشته تا محدوده ای را برای فعالیت پیدا کند تا در ادامه کم کم اتکای خود به بازار پردازنده و کامپیوترهای شخصی را کاهش دهد و به نظر می رسد در این راه دست به هر کاری می زند و همین مسئله تا حدی باعث نگرانی سهام داران شده است.

همین مسئله سبب گشته تا اخیراً سرمایه گذاری هایی در زمینه پهپادها، واقعیت مجازی و همچنین اینترنت اشیا داشته باشد، هرچند که سرمایه گذاری ۱۵ میلیارد دلاری اش در زمینه توسعه فناوری مورد نیاز برای خودروهای هوشمند، بزرگترین قماری است که اینتل در سال های اخیر وارد آن شده است.

The post appeared first on .

چرا اینتل ۱۵ میلیارد دلار در صنعت خودروهای هوشمند سرمایه گذاری می کند؟

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

زمانی که در مورد تلفن های هوشمند و سازندگان آنها فکر می کنید، چند نام بزرگ به ذهن تان خطور می کند: سامسونگ، موتورولا، ال جی، اچ تی سی و شاید هم اپل. با کمک خاکستری ترین سلول های مغز هم دیگر نمی توان نام نوکیا را با عنوانی همچون «سازنده تلفن هوشمند» مرتبط دانست. این شرکت خیلی بدون سر و صدا و به آرامی از میدان مبارزه خارج شد و هر چه داشت را به مایکروسافت تقدیم کرد.

حالا، مدتی است که برخی شایعات در خصوص بازگشت این برند به عنوان سازنده تلفن هوشمند به گوش می رسد و همین موضوع، موجب شده تا طرفداران این موبایل ساز نوستالزیک، امیدی دوباره برای در دست داشتن یک اسمارت فون امروزی با برند مورد علاقه دوران نوجوانی و جوانی شان پیدا کنند. در قرارداد مایکروسافت با نوکیا، شرکت فنلاندی از توسعه و فروش تلفن های هوشمند تا سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۶ منع شده است. همین موضوع باعث می شود تا نوکیا بتواند پس از مقطع زمانی یاد شده، به میدان مبارزه برگردد، اما سوال اینجاست: آیا انجام چنین کاری، برای نوکیا منطقی است؟

آخرین تلاش مستمر نوکیا در بازار تلفن های هوشمند، سری «لومیا» نام داشت. محصولاتی که هیچ وقت به اندازه کافی محبوب نشدند و از سوی دیگر، همواره با پلتفرم نه چندان پر طرفدار ویندوز فون ارائه می شدند. همین موضوع موجب شد تا فنلاندی ها نتوانند به اهداف خود در زمینه فروش این نوع موبایل ها دست پیدا کنند. اگرچه دوربین قدرتمند در پرچمداران وقت لومیا، یکی از نقاط قوت آنها به شمار می رفت اما این موضوع به تنهایی نمی توانست توجه کاربران را به خود جلب کند. در حالی که نوکیا تلاش می کرد تا به همه بقبولاند که ویندوز، پلتفرم مناسبی برای تلفن های هوشمند است و موبایل هایش، بهترین در نوع خود هستند، شرکت هایی نظیر سامسونگ و اپل در حال تکمیل محصولات خود بودند و بازارهای بیشتری را فتح می کردند.

نوکیا پیش از اینکه بخش موبایل خود را به مایکروسافت بفروشد، زمان بسیار سختی را پشت سر می گذاشت و البته بخش زیادی از نیروهای کلیدی خود را هم از دست داد. با توجه به همین مسئله، می توان گمانه زنی کرد که بازگشت دوباره، تا چه حد می تواند دشوارتر باشد. در حال حاضر بازار تلفن های هوشمند کاملا اشباع شده و بسیاری از تحلیلگران باور دارند که فروش این دسته از محصولات به اوج خود رسیده و از این بالاتر نمی رود. حالا، دیگر خبری از تکنولوژی های جدید هم نیست و در بسیاری از موارد، یک میان رده ی ۴۰۰ دلاری می تواند نیازهای تان را برآورده کند و در این بین، سازندگان نامدار صرفا در حال مانور دادن روی طراحی و البته بهبود جزیی محصولات خود هستند.

آرمان شهری که رسیدن به آن ساده نیست

در بین شایعات مرتبط با بازگشت نوکیا، نام یک دستگاه مرموز با کد C1 زیاد به گوش می رسد. مشخص نیست که این شایعات تا چه حد حقیقت دارند اما نمی توان حضور نوکیا در یک بازار اندرویدی و مشکلاتی که پیش روی این برند قرار خواهند داشت را نادیده گرفت.

اما مشکلات واقعا چه هستند؟ برای شروع می توان گفت که اندروید، ویندوز فون نیست. در آن زمان نوکیا با ویندوز فون یکه تازی می کرد و قلمروی کاملا مشخصی برای خود ایجاد کرده بود. شاید در سال، سامسونگ یا اچ تی سی چند موبایل ویندوزی هم معرفی می کردند اما پرچم سرزمین ویندوز، در دست نوکیا بود. حالا اگر شرکت مذکور به دنیای اندروید ورود کند، تجربه ای در حد صفر با خود به همراه می آورد و همین موضوع به تنهایی، چالش برانگیز است.

نوکیا مجبور می شود به سراغ طراحی رابط کاربری اختصاصی خودش برود و البته برای جلب کردن برخی توجه ها، چند قابلیت نو هم به آن اضافه کند. همانطور که می دانید اندروید یک پلتفرم متن-باز است و نسخه تقریا خام و دست نخورده آن، از سوی سازندگان دیگر (برای مثال موتورولا) بارها به دست کاربر رسیده، جدا از اینکه اگر کاربر، اندرویدی بدون رابط کاربری سازنده بخواهد، به سراغ خرید یک نکسوس می رود.

چه عاشقش باشیم و چه از آن متنفر، حقیقت این است که رابط کاربری «TouchWiz» از سامسونگ اکنون معروف ترین UI در پلتفرم اندروید است. آنچه باعث معروف شدن همین رابط کاربری شد، ویژگی های عجیب و غریب و گاهی هم مفیدی بود که سامسونگ به اندروید اضافه کرده و پلتفرمی که ارائه می داد را از سایر سازندگان متمایز می نمود. در این میان LG و HTC هر کدام مدت زمان بسیار زیادی را صرف توسعه رابط کاربری خود کرده اند که البته در بیشتر مواقع هم، نتیجه تلاش هایشان چندان از نظر کاربران رضایت بخش نیست.

نوکیا C1، اگر واقعا چیزی فراتر از یک شایعه باشد، باید بتواند نیاز کاربر را در این بخش به خوبی مشخص کرده و در توسعه یک رابط کاربری و امکانات اختصاصی، عملکرد درخشانی داشته باشد.

رقابتی دشوارتر از حد تصور

شرکت هایی نظیر هوآوی و موتورولا در سال های اخیر تجربیات بسیار مطلوبی در زمینه توسعه یک محصول اقتصادی با عملکرد مطلوب داشته اند. محصولات رده بالاتر از این دو سازنده هم در قیاس با سایرین از قیمت های بهتری برخوردارند. هوآوی پرچمداران خوش قیمتی تحت عنوان سری P ارائه می دهد در حالی که موتورولا با محصولات سری X، G و E همه نیازها را پوشش داده و پاسخگوست.

نوکیا اکنون در حال وارد شدن به بازاری است که چنین رقبایی دارد و برای موفقیت، باید بتواند ویژگی های بهتر سخت افزاری و نرم افزاری را در کنار قیمت پایین تر از دو رقیب یاد شده به دست کاربر برساند.

راه دیگری که پیش پای نوکیا قرار دارد، صرفا حضور در میان «پرچمداران» است. شرکت فنلاندی می تواند رویه ای نظیر اپل را در پیش گرفته و به شکل سالانه تنها موبایل های رده بالا ارائه دهد. سود این کار هم مطلوب تر است اما نکته اینجاست که فروش چنین موبایل هایی در قیاس با محصولات ارزان تر، بسیار سخت تر می شود.

در سال گذشته سامسونگ چندین موبایل پرچمدار معرفی کرد و قصد دارد امسال همین رویه را ادامه دهد، این در حالیست که شرکت کره ای چندین و چند مدل دیگر را در طیف های قیمتی مختلف به فروش می رساند، اما با این حال هنوز وضعیت مالی قسمت موبایل آنطور که باید و شاید رضایت بخش نیست، کما اینکه در سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ شدیدا به دلیل درآمدهای اندک خود مورد انتقاد سرمایه گذاران بود.

این وضعیت بزرگ ترین سازنده موبایل در دنیاست که جهان، رنگ و بوی اندروید را با نام او می شناسد. مشخصا HTC، LG و سونی وضعیتی بهتر از سامسونگ ندارند.

نوکیا در این میان یک برگ برنده دارد و آن هم چیزی جز نامی که از آن بهره می برد، نیست. قدرت بسیار بالایی در این نام و خاطرات نوستالژیک کاربران قرار گرفته. اما کمی که واضح تر به مسئله نگاه کنید، می بینید که اما از موبایل اندرویدی اش چندان استقبالی نشد.

راه بهتر چیست؟

در نهایت به نقطه ای می رسیم که می بینیم بهتر است نوکیا تمرکز خود را بر بخش های نرم افزاری یا ساخت محصولات سخت افزاری به جز موبایل ها، و همکاری در توسعه آنها قرار دهد. این شرکت همچنین می تواند مجوز استفاده از نام خود را به دیگران بدهد تا سخت افزارهایی با برند فنلادی به فروش برسند، مانند کاری که با تبلت N1 انجام داد. انتخاب هر کدام از این راه ها، بهتر از صرف هزینه و بازگشت به مسیری است که همین شرکت سال ها پیش در آن جا مانده.

نوکیا در سال ۲۰۱۳ بی دلیل تجارت موبایل خود را به مایکروسافت نفروخت. حالا به همان دلایل، چندان منطقی به نظر نمی رسد که شرکت مورد بحث وارد کسب و کاری شود که سال ها پیش از آن خارج شده و استعدادهای برتر خود را هم از دست داده.

تصمیمی که مدیران فنلاندی در سال ۲۰۱۳ اتخاذ کردند، باعث شد تا نوکیا از لحاظ مالی وضعیت بهتری پیدا کند و بهایی که از سوی مایکروسافت به نوکیا پرداخت شد، موجب گشت تا این شرکت بتواند بخش های دیگر خود را قدرتمندتر کند. شاید بهتر باشد نوکیا بازار اشباع شده ی موبایل را به حال خود رها کرده تا سازندگان سازنگان اندرویدی برای کسب یک درصد سود از صنعت موبایل، با هم به مبارزه بپردازند.

The post appeared first on .

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟

(image)

زمانی که در مورد تلفن های هوشمند و سازندگان آنها فکر می کنید، چند نام بزرگ به ذهن تان خطور می کند: سامسونگ، موتورولا، ال جی، اچ تی سی و شاید هم اپل. با کمک خاکستری ترین سلول های مغز هم دیگر نمی توان نام نوکیا را با عنوانی همچون «سازنده تلفن هوشمند» مرتبط دانست. این شرکت خیلی بدون سر و صدا و به آرامی از میدان مبارزه خارج شد و هر چه داشت را به مایکروسافت تقدیم کرد.

حالا، مدتی است که برخی شایعات در خصوص بازگشت این برند به عنوان سازنده تلفن هوشمند به گوش می رسد و همین موضوع، موجب شده تا طرفداران این موبایل ساز نوستالزیک، امیدی دوباره برای در دست داشتن یک اسمارت فون امروزی با برند مورد علاقه دوران نوجوانی و جوانی شان پیدا کنند. در قرارداد مایکروسافت با نوکیا، شرکت فنلاندی از توسعه و فروش تلفن های هوشمند تا سه ماهه چهارم سال ۲۰۱۶ منع شده است. همین موضوع باعث می شود تا نوکیا بتواند پس از مقطع زمانی یاد شده، به میدان مبارزه برگردد، اما سوال اینجاست: آیا انجام چنین کاری، برای نوکیا منطقی است؟

آخرین تلاش مستمر نوکیا در بازار تلفن های هوشمند، سری «لومیا» نام داشت. محصولاتی که هیچ وقت به اندازه کافی محبوب نشدند و از سوی دیگر، همواره با پلتفرم نه چندان پر طرفدار ویندوز فون ارائه می شدند. همین موضوع موجب شد تا فنلاندی ها نتوانند به اهداف خود در زمینه فروش این نوع موبایل ها دست پیدا کنند. اگرچه دوربین قدرتمند در پرچمداران وقت لومیا، یکی از نقاط قوت آنها به شمار می رفت اما این موضوع به تنهایی نمی توانست توجه کاربران را به خود جلب کند. در حالی که نوکیا تلاش می کرد تا به همه بقبولاند که ویندوز، پلتفرم مناسبی برای تلفن های هوشمند است و موبایل هایش، بهترین در نوع خود هستند، شرکت هایی نظیر سامسونگ و اپل در حال تکمیل محصولات خود بودند و بازارهای بیشتری را فتح می کردند.

نوکیا پیش از اینکه بخش موبایل خود را به مایکروسافت بفروشد، زمان بسیار سختی را پشت سر می گذاشت و البته بخش زیادی از نیروهای کلیدی خود را هم از دست داد. با توجه به همین مسئله، می توان گمانه زنی کرد که بازگشت دوباره، تا چه حد می تواند دشوارتر باشد. در حال حاضر بازار تلفن های هوشمند کاملا اشباع شده و بسیاری از تحلیلگران باور دارند که فروش این دسته از محصولات به اوج خود رسیده و از این بالاتر نمی رود. حالا، دیگر خبری از تکنولوژی های جدید هم نیست و در بسیاری از موارد، یک میان رده ی ۴۰۰ دلاری می تواند نیازهای تان را برآورده کند و در این بین، سازندگان نامدار صرفا در حال مانور دادن روی طراحی و البته بهبود جزیی محصولات خود هستند.

آرمان شهری که رسیدن به آن ساده نیست

در بین شایعات مرتبط با بازگشت نوکیا، نام یک دستگاه مرموز با کد C1 زیاد به گوش می رسد. مشخص نیست که این شایعات تا چه حد حقیقت دارند اما نمی توان حضور نوکیا در یک بازار اندرویدی و مشکلاتی که پیش روی این برند قرار خواهند داشت را نادیده گرفت.

اما مشکلات واقعا چه هستند؟ برای شروع می توان گفت که اندروید، ویندوز فون نیست. در آن زمان نوکیا با ویندوز فون یکه تازی می کرد و قلمروی کاملا مشخصی برای خود ایجاد کرده بود. شاید در سال، سامسونگ یا اچ تی سی چند موبایل ویندوزی هم معرفی می کردند اما پرچم سرزمین ویندوز، در دست نوکیا بود. حالا اگر شرکت مذکور به دنیای اندروید ورود کند، تجربه ای در حد صفر با خود به همراه می آورد و همین موضوع به تنهایی، چالش برانگیز است.

نوکیا مجبور می شود به سراغ طراحی رابط کاربری اختصاصی خودش برود و البته برای جلب کردن برخی توجه ها، چند قابلیت نو هم به آن اضافه کند. همانطور که می دانید اندروید یک پلتفرم متن-باز است و نسخه تقریا خام و دست نخورده آن، از سوی سازندگان دیگر (برای مثال موتورولا) بارها به دست کاربر رسیده، جدا از اینکه اگر کاربر، اندرویدی بدون رابط کاربری سازنده بخواهد، به سراغ خرید یک نکسوس می رود.

چه عاشقش باشیم و چه از آن متنفر، حقیقت این است که رابط کاربری «TouchWiz» از سامسونگ اکنون معروف ترین UI در پلتفرم اندروید است. آنچه باعث معروف شدن همین رابط کاربری شد، ویژگی های عجیب و غریب و گاهی هم مفیدی بود که سامسونگ به اندروید اضافه کرده و پلتفرمی که ارائه می داد را از سایر سازندگان متمایز می نمود. در این میان LG و HTC هر کدام مدت زمان بسیار زیادی را صرف توسعه رابط کاربری خود کرده اند که البته در بیشتر مواقع هم، نتیجه تلاش هایشان چندان از نظر کاربران رضایت بخش نیست.

نوکیا C1، اگر واقعا چیزی فراتر از یک شایعه باشد، باید بتواند نیاز کاربر را در این بخش به خوبی مشخص کرده و در توسعه یک رابط کاربری و امکانات اختصاصی، عملکرد درخشانی داشته باشد.

رقابتی دشوارتر از حد تصور

شرکت هایی نظیر هوآوی و موتورولا در سال های اخیر تجربیات بسیار مطلوبی در زمینه توسعه یک محصول اقتصادی با عملکرد مطلوب داشته اند. محصولات رده بالاتر از این دو سازنده هم در قیاس با سایرین از قیمت های بهتری برخوردارند. هوآوی پرچمداران خوش قیمتی تحت عنوان سری P ارائه می دهد در حالی که موتورولا با محصولات سری X، G و E همه نیازها را پوشش داده و پاسخگوست.

نوکیا اکنون در حال وارد شدن به بازاری است که چنین رقبایی دارد و برای موفقیت، باید بتواند ویژگی های بهتر سخت افزاری و نرم افزاری را در کنار قیمت پایین تر از دو رقیب یاد شده به دست کاربر برساند.

راه دیگری که پیش پای نوکیا قرار دارد، صرفا حضور در میان «پرچمداران» است. شرکت فنلاندی می تواند رویه ای نظیر اپل را در پیش گرفته و به شکل سالانه تنها موبایل های رده بالا ارائه دهد. سود این کار هم مطلوب تر است اما نکته اینجاست که فروش چنین موبایل هایی در قیاس با محصولات ارزان تر، بسیار سخت تر می شود.

در سال گذشته سامسونگ چندین موبایل پرچمدار معرفی کرد و قصد دارد امسال همین رویه را ادامه دهد، این در حالیست که شرکت کره ای چندین و چند مدل دیگر را در طیف های قیمتی مختلف به فروش می رساند، اما با این حال هنوز وضعیت مالی قسمت موبایل آنطور که باید و شاید رضایت بخش نیست، کما اینکه در سال های ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ شدیدا به دلیل درآمدهای اندک خود مورد انتقاد سرمایه گذاران بود.

این وضعیت بزرگ ترین سازنده موبایل در دنیاست که جهان، رنگ و بوی اندروید را با نام او می شناسد. مشخصا HTC، LG و سونی وضعیتی بهتر از سامسونگ ندارند.

نوکیا در این میان یک برگ برنده دارد و آن هم چیزی جز نامی که از آن بهره می برد، نیست. قدرت بسیار بالایی در این نام و خاطرات نوستالژیک کاربران قرار گرفته. اما کمی که واضح تر به مسئله نگاه کنید، می بینید که اما از موبایل اندرویدی اش چندان استقبالی نشد.

راه بهتر چیست؟

در نهایت به نقطه ای می رسیم که می بینیم بهتر است نوکیا تمرکز خود را بر بخش های نرم افزاری یا ساخت محصولات سخت افزاری به جز موبایل ها، و همکاری در توسعه آنها قرار دهد. این شرکت همچنین می تواند مجوز استفاده از نام خود را به دیگران بدهد تا سخت افزارهایی با برند فنلادی به فروش برسند، مانند کاری که با تبلت N1 انجام داد. انتخاب هر کدام از این راه ها، بهتر از صرف هزینه و بازگشت به مسیری است که همین شرکت سال ها پیش در آن جا مانده.

نوکیا در سال ۲۰۱۳ بی دلیل تجارت موبایل خود را به مایکروسافت نفروخت. حالا به همان دلایل، چندان منطقی به نظر نمی رسد که شرکت مورد بحث وارد کسب و کاری شود که سال ها پیش از آن خارج شده و استعدادهای برتر خود را هم از دست داده.

تصمیمی که مدیران فنلاندی در سال ۲۰۱۳ اتخاذ کردند، باعث شد تا نوکیا از لحاظ مالی وضعیت بهتری پیدا کند و بهایی که از سوی مایکروسافت به نوکیا پرداخت شد، موجب گشت تا این شرکت بتواند بخش های دیگر خود را قدرتمندتر کند. شاید بهتر باشد نوکیا بازار اشباع شده ی موبایل را به حال خود رها کرده تا سازندگان سازنگان اندرویدی برای کسب یک درصد سود از صنعت موبایل، با هم به مبارزه بپردازند.

The post appeared first on .

چرا بازگشت نوکیا به صنعت موبایل ایده چندان خوبی نیست؟