Tagپرونده

گوگل و فیسبوک؛ قربانیان اصلی پرونده کلاهبرداری 100 میلیون دلاری

گوگل و فیسبوک؛ قربانیان اصلی پرونده کلاهبرداری 100 میلیون دلاری

حدود یک ماه قبل، خواندید که یک شیاد اینترنتی توانسته از دو شرکت بزرگ آمریکایی مبلغ 100 میلیون دلار . امروز منابع خبری می گویند قربانیان این کلاهبرداری نه تنها کمپانی های تازه کار و بی تجربه ای نبوده اند، بلکه از غول های تکنولوژی کنونی جهان محسوب می شوند: گوگل و فیسبوک.

متهم پرونده از نام شرکت تایوانی «کوانتا کامپیوتر» برای کلاهبرداری استفاده کرده است.

مقامات فدرال آمریکا در زمان تشکیل این پرونده، یک تبعه کشور لیتوانی به نام «ایوالداس ریماساسکاس» را به عنوان متهم اصلی معرفی کردند، اما حرفی از هویت دو کمپانی درگیر در آن به میان نیاوردند. حال با توجه به اینکه تأمین کننده تایوانی قطعات به نام «کوآنتا کامپیوتر» (Quanta Computer) می گوید مجرم مورد بحث از اسم شرکت آنها برای کلاهبرداری استفاده کرده، به راحتی می توان قربانیان را حدس زد.

کوآنتا از تأمین کنندگان اصلی شرکت های بزرگ آمریکایی از جمله اپل، آمازون، گوگل و فیسبوک به شمار می رود. چندی قبل فیسبوک از مقامات قضایی آمریکا برای بازپس گرفتن پولش کمک خواسته بود، و نهایتاً هر دو کمپانی مورد بحث اعتراف کردند که هدف این کلاهبرداری قرار گرفته اند.

فیسبوک می گوید «با همکاری نهادهای قانونی، به سرعت سرمایه از دست رفته را پس گرفته» و گوگل نیز اعلام کرد «پس از شناسایی کلاهبرداری، مقامات مربوطه را مطلع ساخته». اگرچه این دو شرکت توانسته اند به پولشان برسند، اما تحقیقات پرونده هنوز در جریان است. «ریماساسکاس» که مبالغ دریافتی اش را در بانک های متعدد اروپایی نگهداری می کند، اتهامات وارده را انکار می نماید.

فیسبوک و گوگل هنوز وقوع کلاهبرداری را به سهامدارانشان اطلاع نداده اند.

نکته جالب پرونده اینجاست که نه فیسبوک و نه گوگل، این کلاهبرداری بزرگ را به سهامدارانشان اطلاع نداده اند، در حالی که طبق قوانین شرکتی موظف به این کار هستند. البته شاید 100 میلیون دلار برای آنها مبلغی نیست که به خاطرش، خودشان را به زحمت بیندازند. با این حال می بینیم حتی این دو غول جهان تکنولوژی نیز از معرض کلاهبرداری ها در امان نیستند، چه برسد به استارتاپ های کوچکی که هنوز در ابتدای راه پر پیچ و خم تجارت قرار دارند.

The post appeared first on .

گوگل و فیسبوک؛ قربانیان اصلی پرونده کلاهبرداری 100 میلیون دلاری

پلیس برای حل یک پرونده قتل از آمازون درخواست همکاری کرده است

پلیس برای حل یک پرونده قتل از آمازون درخواست همکاری کرده است

محصولات آمازون اکو و اکو دات هم اکنون در میلیون ها خانه وجود دارند و ممکن است یکی از آنها در حل یک پرونده قتل کمک شایانی کند. پلیس آرکانزاس امیدوار است تا تحقیقاتش را با استفاده از اطلاعات موجود روی اکوی یافت شده در صحنه جرم به پیش برد.

پرونده تحقیقاتی با جستجو در صداهای ضبط شده توسط اسپیکر اکویی که در منزل «جیمز ای بیتس» یافت شد، شروع کرد. آنها در نظر دارند تا تمامی صداهایی که در تاریخ 21 و 22 نوامبر سال 2015 ضبط شده را از دستگاه مذکور استخراج کنند.

شرکت آمازون به منظور بهبود سرویس دستیار صوتی، صداهای ضبط شده را روی سرور خود ذخیره می کند. با وجود اینکه کاربر می تواند صداهایش را به صورت دستی پاک کند اما راهی برای عدم ذخیره روی سرورهای آمازون وجود ندارد.

این غول خرده فروشی هیچ فایل صوتی ضبط شده ای را در اختیار پلیس قرار نداده اما بر اساس اظهارات دادگاه، اطلاعات حساب «بیتس» را به مراجع مربوطه تحویل داده است. کمپانی مذکور اعلام کرده که اطلاعات مشتریانش را بدون «درخواست قانونی و معتبر» تسلیم هیچ نهادی نخواهد کرد.

گفتنی است پلیس ادعا می کند که در صورت همکاری نکردن آمازون، به سخت افزار اسپیکر اکوی مذکور نفوذ کرده  و «برچسب های زمانی، فایل های صوتی و اطلاعات دیگری که ممکن است درون آن وجود داشته باشند» را استخراج خواهد کرد.

تحقیقات پلیس روی دیگر ابزارهای هوشمند موجود در خانه قاتل از جمله آیفون 6S، مک بوک پرو، پلی استیشن 4 و سه تبلت نیز ادامه دارد. پلیس همچنین درصدد است تا به اطلاعات موجود روی موبایل قاتل دسترسی پیدا کرده اما گجت مذکور دارای رمز عبور است. از طرفی پلیس ادعا کرده «در حال حاضر سازمان آنها روش هایی برای استخراج اطلاعات بدون نیاز به رمز عبور را در اختیار دارد.»

The post appeared first on .

پلیس برای حل یک پرونده قتل از آمازون درخواست همکاری کرده است

مقدمه ای بر پرونده زامبی ها

مقدمه ای بر پرونده زامبی ها

تا به حال از خود پرسیده‌اید که زامبی ها برای اولین بار از کجا آمده‌اند و یا این که دلیل پیدایش این موجودات‌ چیست و اصلا در جهان ما چه می کنند؟

پرونده‌ی زیر حاصل تلاش دوستان ما در نشریه‌ی اینترنتی سفید است که برای اولین بار در چنین سطحی به بررسی این پدیده دوست داشتنی و چندش آور در تمامی ابعاد ممکن پرداخته‌اند. 

مقدمه‌

“به قلم فرزین سوری”

زامبی‌ها دوره‌یمان کرده‌اند. به هر طرف که نگاه کنیم انگار پر شده از زامبی. قبل از این که صحبتم را با شیر و پنیرگویی یک پیرمرد متوهم اشتباه بگیرید بگذارید روشنتان کنم که منظورم خرده‌فرهنگیست که حول محور زامبی شکل گرفته. مفهومی که شاید اولین بار در فرهنگ عامه با شب مردگان زنده‌ی جرج رومرو عمومیت پیدا کرد(و البته سابقه‌ای بس طولانی‌تر در کشور هائیتی دارد(

امروز همه می‌دانند زامبی چیست. زامبی‌ها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمی‌تخیلی مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، جایگاه خود را در فرهنگ عامه‌پسند پیدا کرده‌اند و هر روز محبوب‌تر می‌شوند. می‌شود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشته‌اند. اواخر ۸۰ کمی افت می‌کنند اما افتان و خیزان با ظهور فرنچایز رزیدنت اویل  بار دیگر به اوج می‌روند.

ولی وقتی بحث طرفداری از زامبی‌ها مطرح می‌شود، خیلی وقت‌ها سوال پیش می‌آید که طرفدار زامبی‌ها بودن دقیقاً یعنی چه؟ یعنی افرادی که دوست دارند به زامبی تبدیل شوند؟ یا دوست دارند زامبی بکشند؟ دقیقاً سوالی که در مورد گرگینه‌ها یا خون‌آشام‌ها هم مطرح است. ولی همه می‌دانیم خون‌آشام شدن مزایای خودش را دارد. از جمله جذابیتی مرگ‌بار و رژیم غذایی‌ای که زحمت انتخاب‌های بی‌شمار و سرسام‌آور را از سر آدم باز می‌کند. ولی فایده‌ی زامبی شدن چیست؟ فایده‌ی این که جسدی بدبو و درحال مرگ باشیم که تمام عمر کوتاهش را سرگردان کوچه و خیابان است و تهش هم ملاجش را یکی از بازماندگان حادثه شپلخ خیابان می‌کند؟ چه فایده‌ای دارد که کسی باشیم  که  قرار است در عرض دو ماه باکتری‌های هوازی تجزیه‌اش بکنند و بپوسد…

از طرفی ما می‌بینیم که زامبی‌ها به یگانه قهرمان رسانه‌های قرن بیست و یکم تبدیل می‌شوند و حتی  هزاران نفر با گریم زامبی در  شرکت می‌کنند. وقتی از مکس بروکس (نویسنده‌ی جنگ جهانی ز) در یک گردهمایی پرسیدند که به نظرش دلیل محبوبیت این راهپیمایی‌ها چیست، بروکس پاسخ داد که به نظرش چنین چیزی احمقانه است. او گفت که از زامبی‌ها وحشت دارد و داستان‌هایش انعکاس این وحشتند و درک نمی‌کند چطور ممکن است کسانی خود را به شکل زامبی دربیاورند و در خیابان رژه بروند. زامبی‌ها در واقع نوعی بیماری‌اند و این کار مثل این است که مردم برای هالووین لباس وبا و حصبه و طاعون بپوشند.

حالا این که چرا ما به فیلم‌ها و بازی‌های زامبی علاقه داریم و چرا دوست داریم در بازی‌ها و فیلم‌های مختلف با ایشان مواجه شویم یک طرف، ولی این که تصمیم گرفتیم زامبی‌ها قهرمان‌های ایده‌آلمان باشند قدری عجیب است. بسیاری معتقند رژه‌ی زامبی‌ها که امروزه به بخشی جاندار و پرطرفدار از فرهنگ عامه و سنت گردهمایی تبدیل شده، نوعی برون‌افکنی و منعکس کردن این ترس است و شاید به ترتیبی تراپی‌طوری تلاشیست برای درونی کردن این ترس، بلکه بهتر با ترسمان مواجه شویم و شاید برطرفش کنیم. فقط کافی است در یکی از این راهپیمایی‌ها شرکت کنید و ببینید مردم چه زحمتی برای کاستوم‌هایشان می‌کشند و چقدر این قضیه را جدی می‌گیرند. هزاران نفری که دور هم جمع می‌شوند. نیروی مردمی که شاید یک جورهایی می‌خواهند بگویند: ما را دست کم نگیرید. ما اگر بخواهیم می‌توانیم. می‌توانیم کل شهر را قبضه کنیم و همه چیز را مختل کنیم. که شاید قلب آن حکایت «زامبی‌ها استعاره‌های اجتماعی‌اند» باشد. هرچند به نظرم اولین زامبی‌ها بیشتر پارودی‌های مذهبی هستند. وحشتی که تا همین امروز از مرگ و ناشناختگی آن‌چه پس از آن می‌آید با ماست. نکروفوبیایی که به حق داریم و دیگر عضوی از ناخوادآگاه جمعی ماست. 

به تازگی بیست سالگی اولین قسمت فرنچایز موفق رزیدنت اویل را گذراندیم و از طرفی هم   سریال و کمیک واکینگ دد هر روز در حال همه‌گیر شدن است.  حتی هالیوود هم با  این ژانر محبوب آشتی کرده ولی یحتمل هر آغازی یک پایانی هم داشته باشد. یعنی شاید با تمام شدن سریال واکینگ دد بالاخره ستاره‌ی اقبال زامبی‌ها هم رو به اضمحلال و پوسیدن بگذارد. اما هواداران زامبی‌ها دیروز و امروز به وجود نیامده‌اند. یعنی تصور نکنید که زامبی‌ها از خاطر ما رخت برمی‌بندند. درست مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، زامبی‌ها آمده‌اند که بمانند. هواداری زامبی‌ها بخشی از هستی ما در این جهان شده.

بخشی از انگاره‌ای که بشر قرن ۲۱ از جهانی که بازمی‌شناسد دارد. مثلاً در دهه‌ی شصت انگاره‌ی بشر بسیار خوش‌بینانه‌تر بود. با خودمان می‌گفتیم که آینده روشن است و تا ۲۰ سال دیگر مریخ را فتح خواهیم کرد و به سوی ناکجاهای کهکشان رهسپار خواهیم شد. دهه‌ی نود که شد انگاره‌ی ما تبدیل شد به جهان مجازی ماتریکسی و سایبرپانکی و کورپوریشن‌هایی که آزادیمان را قبضه کرده‌اند و دیگر رویای سفر به کرانه‌های باکره را فراموش کردیم. و حالا انگاره‌یمان بیشتر معطوف به انقراض عنقریب نسل بشر است. انگار نفسمان را حبس کرده‌ایم که رخ بدهد. شاید ندانیم کی و کجا و به چه ترتیب رقم می‌خورد. ولی تا مغز استخوان حسش می‌کنیم. پایانی که نزدیک است.

لیست مقالات پرونده

 

 

 

 

همچنین دوستان ما در مجله اینترنتی سفید، برای اولین بار در ایران دست به ترجمه دو داستان کوتاه مرتبط با  زامبی‌ها زده‌اند که توسط برخی از بزرگترین نویسندگان ژانر فانتزی همچون اچ.پی لاوکرفت نوشته شده و در ادامه شما را دعوت به مطالعه‌ی آنها می‌کنیم.

نویسنده: اس.جی  براون/ مترجم: محمد سوری

نویسنده:  اچ.پی لاوکرفت / مترجم: بهزاد قدیمی

سرانجام این که امیدواریم از مطالب تهیه شده لذت ببرید و نظرات خود را با ما در این زمینه به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر پرونده زامبی ها

(image)

تا به حال از خود پرسیده‌اید که زامبی ها برای اولین بار از کجا آمده‌اند و یا این که دلیل پیدایش این موجودات‌ چیست و اصلا در جهان ما چه می کنند؟

پرونده‌ی زیر حاصل تلاش دوستان ما در نشریه‌ی اینترنتی سفید است که برای اولین بار در چنین سطحی به بررسی این پدیده دوست داشتنی و چندش آور در تمامی ابعاد ممکن پرداخته‌اند. 

(image)

مقدمه‌

“به قلم فرزین سوری”

زامبی‌ها دوره‌یمان کرده‌اند. به هر طرف که نگاه کنیم انگار پر شده از زامبی. قبل از این که صحبتم را با شیر و پنیرگویی یک پیرمرد متوهم اشتباه بگیرید بگذارید روشنتان کنم که منظورم خرده‌فرهنگیست که حول محور زامبی شکل گرفته. مفهومی که شاید اولین بار در فرهنگ عامه با شب مردگان زنده‌ی جرج رومرو عمومیت پیدا کرد(و البته سابقه‌ای بس طولانی‌تر در کشور هائیتی دارد(

امروز همه می‌دانند زامبی چیست. زامبی‌ها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمی‌تخیلی مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، جایگاه خود را در فرهنگ عامه‌پسند پیدا کرده‌اند و هر روز محبوب‌تر می‌شوند. می‌شود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشته‌اند. اواخر ۸۰ کمی افت می‌کنند اما افتان و خیزان با ظهور فرنچایز رزیدنت اویل  بار دیگر به اوج می‌روند.

ولی وقتی بحث طرفداری از زامبی‌ها مطرح می‌شود، خیلی وقت‌ها سوال پیش می‌آید که طرفدار زامبی‌ها بودن دقیقاً یعنی چه؟ یعنی افرادی که دوست دارند به زامبی تبدیل شوند؟ یا دوست دارند زامبی بکشند؟ دقیقاً سوالی که در مورد گرگینه‌ها یا خون‌آشام‌ها هم مطرح است. ولی همه می‌دانیم خون‌آشام شدن مزایای خودش را دارد. از جمله جذابیتی مرگ‌بار و رژیم غذایی‌ای که زحمت انتخاب‌های بی‌شمار و سرسام‌آور را از سر آدم باز می‌کند. ولی فایده‌ی زامبی شدن چیست؟ فایده‌ی این که جسدی بدبو و درحال مرگ باشیم که تمام عمر کوتاهش را سرگردان کوچه و خیابان است و تهش هم ملاجش را یکی از بازماندگان حادثه شپلخ خیابان می‌کند؟ چه فایده‌ای دارد که کسی باشیم  که  قرار است در عرض دو ماه باکتری‌های هوازی تجزیه‌اش بکنند و بپوسد…

از طرفی ما می‌بینیم که زامبی‌ها به یگانه قهرمان رسانه‌های قرن بیست و یکم تبدیل می‌شوند و حتی  هزاران نفر با گریم زامبی در  شرکت می‌کنند. وقتی از مکس بروکس (نویسنده‌ی جنگ جهانی ز) در یک گردهمایی پرسیدند که به نظرش دلیل محبوبیت این راهپیمایی‌ها چیست، بروکس پاسخ داد که به نظرش چنین چیزی احمقانه است. او گفت که از زامبی‌ها وحشت دارد و داستان‌هایش انعکاس این وحشتند و درک نمی‌کند چطور ممکن است کسانی خود را به شکل زامبی دربیاورند و در خیابان رژه بروند. زامبی‌ها در واقع نوعی بیماری‌اند و این کار مثل این است که مردم برای هالووین لباس وبا و حصبه و طاعون بپوشند.

(image)

حالا این که چرا ما به فیلم‌ها و بازی‌های زامبی علاقه داریم و چرا دوست داریم در بازی‌ها و فیلم‌های مختلف با ایشان مواجه شویم یک طرف، ولی این که تصمیم گرفتیم زامبی‌ها قهرمان‌های ایده‌آلمان باشند قدری عجیب است. بسیاری معتقند رژه‌ی زامبی‌ها که امروزه به بخشی جاندار و پرطرفدار از فرهنگ عامه و سنت گردهمایی تبدیل شده، نوعی برون‌افکنی و منعکس کردن این ترس است و شاید به ترتیبی تراپی‌طوری تلاشیست برای درونی کردن این ترس، بلکه بهتر با ترسمان مواجه شویم و شاید برطرفش کنیم. فقط کافی است در یکی از این راهپیمایی‌ها شرکت کنید و ببینید مردم چه زحمتی برای کاستوم‌هایشان می‌کشند و چقدر این قضیه را جدی می‌گیرند. هزاران نفری که دور هم جمع می‌شوند. نیروی مردمی که شاید یک جورهایی می‌خواهند بگویند: ما را دست کم نگیرید. ما اگر بخواهیم می‌توانیم. می‌توانیم کل شهر را قبضه کنیم و همه چیز را مختل کنیم. که شاید قلب آن حکایت «زامبی‌ها استعاره‌های اجتماعی‌اند» باشد. هرچند به نظرم اولین زامبی‌ها بیشتر پارودی‌های مذهبی هستند. وحشتی که تا همین امروز از مرگ و ناشناختگی آن‌چه پس از آن می‌آید با ماست. نکروفوبیایی که به حق داریم و دیگر عضوی از ناخوادآگاه جمعی ماست. 

به تازگی بیست سالگی اولین قسمت فرنچایز موفق رزیدنت اویل را گذراندیم و از طرفی هم   سریال و کمیک واکینگ دد هر روز در حال همه‌گیر شدن است.  حتی هالیوود هم با  این ژانر محبوب آشتی کرده ولی یحتمل هر آغازی یک پایانی هم داشته باشد. یعنی شاید با تمام شدن سریال واکینگ دد بالاخره ستاره‌ی اقبال زامبی‌ها هم رو به اضمحلال و پوسیدن بگذارد. اما هواداران زامبی‌ها دیروز و امروز به وجود نیامده‌اند. یعنی تصور نکنید که زامبی‌ها از خاطر ما رخت برمی‌بندند. درست مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، زامبی‌ها آمده‌اند که بمانند. هواداری زامبی‌ها بخشی از هستی ما در این جهان شده.

بخشی از انگاره‌ای که بشر قرن ۲۱ از جهانی که بازمی‌شناسد دارد. مثلاً در دهه‌ی شصت انگاره‌ی بشر بسیار خوش‌بینانه‌تر بود. با خودمان می‌گفتیم که آینده روشن است و تا ۲۰ سال دیگر مریخ را فتح خواهیم کرد و به سوی ناکجاهای کهکشان رهسپار خواهیم شد. دهه‌ی نود که شد انگاره‌ی ما تبدیل شد به جهان مجازی ماتریکسی و سایبرپانکی و کورپوریشن‌هایی که آزادیمان را قبضه کرده‌اند و دیگر رویای سفر به کرانه‌های باکره را فراموش کردیم. و حالا انگاره‌یمان بیشتر معطوف به انقراض عنقریب نسل بشر است. انگار نفسمان را حبس کرده‌ایم که رخ بدهد. شاید ندانیم کی و کجا و به چه ترتیب رقم می‌خورد. ولی تا مغز استخوان حسش می‌کنیم. پایانی که نزدیک است.

لیست مقالات پرونده

(image)  

 

 

 (image)

همچنین دوستان ما در مجله اینترنتی سفید، برای اولین بار در ایران دست به ترجمه دو داستان کوتاه مرتبط با  زامبی‌ها زده‌اند که توسط برخی از بزرگترین نویسندگان ژانر فانتزی همچون اچ.پی لاوکرفت نوشته شده و در ادامه شما را دعوت به مطالعه‌ی آنها می‌کنیم.

نویسنده: اس.جی  براون/ مترجم: محمد سوری

نویسنده:  اچ.پی لاوکرفت / مترجم: بهزاد قدیمی

سرانجام این که امیدواریم از مطالب تهیه شده لذت ببرید و نظرات خود را با ما در این زمینه به اشتراک بگذارید.

مقدمه ای بر پرونده زامبی ها

پرونده زامبی ها

پرونده زامبی ها

تا به حال از خود پرسیده‌اید که زامبی ها برای اولین بار از کجا آمده‌اند و یا این که دلیل پیدایش این موجودات‌ چیست و اصلا در جهان ما چه می کنند؟

پرونده‌ی زیر حاصل تلاش دوستان ما در نشریه‌ی اینترنتی سفید است که برای اولین بار در چنین سطحی به بررسی این پدیده دوست داشتنی و چندش آور در تمامی ابعاد ممکن پرداخته‌اند. 

مقدمه‌

“به قلم فرزین سوری”

زامبی‌ها دوره‌یمان کرده‌اند. به هر طرف که نگاه کنیم انگار پر شده از زامبی. قبل از این که صحبتم را با شیر و پنیرگویی یک پیرمرد متوهم اشتباه بگیرید بگذارید روشنتان کنم که منظورم خرده‌فرهنگیست که حول محور زامبی شکل گرفته. مفهومی که شاید اولین بار در فرهنگ عامه با شب مردگان زنده‌ی جرج رومرو عمومیت پیدا کرد(و البته سابقه‌ای بس طولانی‌تر در کشور هائیتی دارد(

امروز همه می‌دانند زامبی چیست. زامبی‌ها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمی‌تخیلی مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، جایگاه خود را در فرهنگ عامه‌پسند پیدا کرده‌اند و هر روز محبوب‌تر می‌شوند. می‌شود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشته‌اند. اواخر ۸۰ کمی افت می‌کنند اما افتان و خیزان با ظهور فرنچایز رزیدنت اویل  بار دیگر به اوج می‌روند.

ولی وقتی بحث طرفداری از زامبی‌ها مطرح می‌شود، خیلی وقت‌ها سوال پیش می‌آید که طرفدار زامبی‌ها بودن دقیقاً یعنی چه؟ یعنی افرادی که دوست دارند به زامبی تبدیل شوند؟ یا دوست دارند زامبی بکشند؟ دقیقاً سوالی که در مورد گرگینه‌ها یا خون‌آشام‌ها هم مطرح است. ولی همه می‌دانیم خون‌آشام شدن مزایای خودش را دارد. از جمله جذابیتی مرگ‌بار و رژیم غذایی‌ای که زحمت انتخاب‌های بی‌شمار و سرسام‌آور را از سر آدم باز می‌کند. ولی فایده‌ی زامبی شدن چیست؟ فایده‌ی این که جسدی بدبو و درحال مرگ باشیم که تمام عمر کوتاهش را سرگردان کوچه و خیابان است و تهش هم ملاجش را یکی از بازماندگان حادثه شپلخ خیابان می‌کند؟ چه فایده‌ای دارد که کسی باشیم  که  قرار است در عرض دو ماه باکتری‌های هوازی تجزیه‌اش بکنند و بپوسد…

از طرفی ما می‌بینیم که زامبی‌ها به یگانه قهرمان رسانه‌های قرن بیست و یکم تبدیل می‌شوند و حتی  هزاران نفر با گریم زامبی در  شرکت می‌کنند. وقتی از مکس بروکس (نویسنده‌ی جنگ جهانی ز) در یک گردهمایی پرسیدند که به نظرش دلیل محبوبیت این راهپیمایی‌ها چیست، بروکس پاسخ داد که به نظرش چنین چیزی احمقانه است. او گفت که از زامبی‌ها وحشت دارد و داستان‌هایش انعکاس این وحشتند و درک نمی‌کند چطور ممکن است کسانی خود را به شکل زامبی دربیاورند و در خیابان رژه بروند. زامبی‌ها در واقع نوعی بیماری‌اند و این کار مثل این است که مردم برای هالووین لباس وبا و حصبه و طاعون بپوشند.

حالا این که چرا ما به فیلم‌ها و بازی‌های زامبی علاقه داریم و چرا دوست داریم در بازی‌ها و فیلم‌های مختلف با ایشان مواجه شویم یک طرف، ولی این که تصمیم گرفتیم زامبی‌ها قهرمان‌های ایده‌آلمان باشند قدری عجیب است. بسیاری معتقند رژه‌ی زامبی‌ها که امروزه به بخشی جاندار و پرطرفدار از فرهنگ عامه و سنت گردهمایی تبدیل شده، نوعی برون‌افکنی و منعکس کردن این ترس است و شاید به ترتیبی تراپی‌طوری تلاشیست برای درونی کردن این ترس، بلکه بهتر با ترسمان مواجه شویم و شاید برطرفش کنیم. فقط کافی است در یکی از این راهپیمایی‌ها شرکت کنید و ببینید مردم چه زحمتی برای کاستوم‌هایشان می‌کشند و چقدر این قضیه را جدی می‌گیرند. هزاران نفری که دور هم جمع می‌شوند. نیروی مردمی که شاید یک جورهایی می‌خواهند بگویند: ما را دست کم نگیرید. ما اگر بخواهیم می‌توانیم. می‌توانیم کل شهر را قبضه کنیم و همه چیز را مختل کنیم. که شاید قلب آن حکایت «زامبی‌ها استعاره‌های اجتماعی‌اند» باشد. هرچند به نظرم اولین زامبی‌ها بیشتر پارودی‌های مذهبی هستند. وحشتی که تا همین امروز از مرگ و ناشناختگی آن‌چه پس از آن می‌آید با ماست. نکروفوبیایی که به حق داریم و دیگر عضوی از ناخوادآگاه جمعی ماست. 

به تازگی بیست سالگی اولین قسمت فرنچایز موفق رزیدنت اویل را گذراندیم و از طرفی هم   سریال و کمیک واکینگ دد هر روز در حال همه‌گیر شدن است.  حتی هالیوود هم با  این ژانر محبوب آشتی کرده ولی یحتمل هر آغازی یک پایانی هم داشته باشد. یعنی شاید با تمام شدن سریال واکینگ دد بالاخره ستاره‌ی اقبال زامبی‌ها هم رو به اضمحلال و پوسیدن بگذارد. اما هواداران زامبی‌ها دیروز و امروز به وجود نیامده‌اند. یعنی تصور نکنید که زامبی‌ها از خاطر ما رخت برمی‌بندند. درست مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، زامبی‌ها آمده‌اند که بمانند. هواداری زامبی‌ها بخشی از هستی ما در این جهان شده.

بخشی از انگاره‌ای که بشر قرن ۲۱ از جهانی که بازمی‌شناسد دارد. مثلاً در دهه‌ی شصت انگاره‌ی بشر بسیار خوش‌بینانه‌تر بود. با خودمان می‌گفتیم که آینده روشن است و تا ۲۰ سال دیگر مریخ را فتح خواهیم کرد و به سوی ناکجاهای کهکشان رهسپار خواهیم شد. دهه‌ی نود که شد انگاره‌ی ما تبدیل شد به جهان مجازی ماتریکسی و سایبرپانکی و کورپوریشن‌هایی که آزادیمان را قبضه کرده‌اند و دیگر رویای سفر به کرانه‌های باکره را فراموش کردیم. و حالا انگاره‌یمان بیشتر معطوف به انقراض عنقریب نسل بشر است. انگار نفسمان را حبس کرده‌ایم که رخ بدهد. شاید ندانیم کی و کجا و به چه ترتیب رقم می‌خورد. ولی تا مغز استخوان حسش می‌کنیم. پایانی که نزدیک است.

لیست مقالات پرونده

 

 

 

 

همچنین دوستان ما در مجله اینترنتی سفید، برای اولین بار در ایران دست به ترجمه دو داستان کوتاه مرتبط با  زامبی‌ها زده‌اند که توسط برخی از بزرگترین نویسندگان ژانر فانتزی همچون اچ.پی لاوکرفت نوشته شده و در ادامه شما را دعوت به مطالعه‌ی آنها می‌کنیم.

نویسنده: اس.جی  براون/ مترجم: محمد سوری

نویسنده:  اچ.پی لاوکرفت / مترجم: بهزاد قدیمی

سرانجام این که امیدواریم از مطالب تهیه شده لذت ببرید و نظرات خود را با ما در این زمینه به اشتراک بگذارید.

پرونده زامبی ها

(image)

تا به حال از خود پرسیده‌اید که زامبی ها برای اولین بار از کجا آمده‌اند و یا این که دلیل پیدایش این موجودات‌ چیست و اصلا در جهان ما چه می کنند؟

پرونده‌ی زیر حاصل تلاش دوستان ما در نشریه‌ی اینترنتی سفید است که برای اولین بار در چنین سطحی به بررسی این پدیده دوست داشتنی و چندش آور در تمامی ابعاد ممکن پرداخته‌اند. 

(image)

مقدمه‌

“به قلم فرزین سوری”

زامبی‌ها دوره‌یمان کرده‌اند. به هر طرف که نگاه کنیم انگار پر شده از زامبی. قبل از این که صحبتم را با شیر و پنیرگویی یک پیرمرد متوهم اشتباه بگیرید بگذارید روشنتان کنم که منظورم خرده‌فرهنگیست که حول محور زامبی شکل گرفته. مفهومی که شاید اولین بار در فرهنگ عامه با شب مردگان زنده‌ی جرج رومرو عمومیت پیدا کرد(و البته سابقه‌ای بس طولانی‌تر در کشور هائیتی دارد(

امروز همه می‌دانند زامبی چیست. زامبی‌ها در کنار سایر موجودات خیالی و جادویی و علمی‌تخیلی مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، جایگاه خود را در فرهنگ عامه‌پسند پیدا کرده‌اند و هر روز محبوب‌تر می‌شوند. می‌شود گفت از شب مردگان زنده به این طرف مدام حالت صعودی داشته‌اند. اواخر ۸۰ کمی افت می‌کنند اما افتان و خیزان با ظهور فرنچایز رزیدنت اویل  بار دیگر به اوج می‌روند.

ولی وقتی بحث طرفداری از زامبی‌ها مطرح می‌شود، خیلی وقت‌ها سوال پیش می‌آید که طرفدار زامبی‌ها بودن دقیقاً یعنی چه؟ یعنی افرادی که دوست دارند به زامبی تبدیل شوند؟ یا دوست دارند زامبی بکشند؟ دقیقاً سوالی که در مورد گرگینه‌ها یا خون‌آشام‌ها هم مطرح است. ولی همه می‌دانیم خون‌آشام شدن مزایای خودش را دارد. از جمله جذابیتی مرگ‌بار و رژیم غذایی‌ای که زحمت انتخاب‌های بی‌شمار و سرسام‌آور را از سر آدم باز می‌کند. ولی فایده‌ی زامبی شدن چیست؟ فایده‌ی این که جسدی بدبو و درحال مرگ باشیم که تمام عمر کوتاهش را سرگردان کوچه و خیابان است و تهش هم ملاجش را یکی از بازماندگان حادثه شپلخ خیابان می‌کند؟ چه فایده‌ای دارد که کسی باشیم  که  قرار است در عرض دو ماه باکتری‌های هوازی تجزیه‌اش بکنند و بپوسد…

از طرفی ما می‌بینیم که زامبی‌ها به یگانه قهرمان رسانه‌های قرن بیست و یکم تبدیل می‌شوند و حتی  هزاران نفر با گریم زامبی در  شرکت می‌کنند. وقتی از مکس بروکس (نویسنده‌ی جنگ جهانی ز) در یک گردهمایی پرسیدند که به نظرش دلیل محبوبیت این راهپیمایی‌ها چیست، بروکس پاسخ داد که به نظرش چنین چیزی احمقانه است. او گفت که از زامبی‌ها وحشت دارد و داستان‌هایش انعکاس این وحشتند و درک نمی‌کند چطور ممکن است کسانی خود را به شکل زامبی دربیاورند و در خیابان رژه بروند. زامبی‌ها در واقع نوعی بیماری‌اند و این کار مثل این است که مردم برای هالووین لباس وبا و حصبه و طاعون بپوشند.

(image)

حالا این که چرا ما به فیلم‌ها و بازی‌های زامبی علاقه داریم و چرا دوست داریم در بازی‌ها و فیلم‌های مختلف با ایشان مواجه شویم یک طرف، ولی این که تصمیم گرفتیم زامبی‌ها قهرمان‌های ایده‌آلمان باشند قدری عجیب است. بسیاری معتقند رژه‌ی زامبی‌ها که امروزه به بخشی جاندار و پرطرفدار از فرهنگ عامه و سنت گردهمایی تبدیل شده، نوعی برون‌افکنی و منعکس کردن این ترس است و شاید به ترتیبی تراپی‌طوری تلاشیست برای درونی کردن این ترس، بلکه بهتر با ترسمان مواجه شویم و شاید برطرفش کنیم. فقط کافی است در یکی از این راهپیمایی‌ها شرکت کنید و ببینید مردم چه زحمتی برای کاستوم‌هایشان می‌کشند و چقدر این قضیه را جدی می‌گیرند. هزاران نفری که دور هم جمع می‌شوند. نیروی مردمی که شاید یک جورهایی می‌خواهند بگویند: ما را دست کم نگیرید. ما اگر بخواهیم می‌توانیم. می‌توانیم کل شهر را قبضه کنیم و همه چیز را مختل کنیم. که شاید قلب آن حکایت «زامبی‌ها استعاره‌های اجتماعی‌اند» باشد. هرچند به نظرم اولین زامبی‌ها بیشتر پارودی‌های مذهبی هستند. وحشتی که تا همین امروز از مرگ و ناشناختگی آن‌چه پس از آن می‌آید با ماست. نکروفوبیایی که به حق داریم و دیگر عضوی از ناخوادآگاه جمعی ماست. 

به تازگی بیست سالگی اولین قسمت فرنچایز موفق رزیدنت اویل را گذراندیم و از طرفی هم   سریال و کمیک واکینگ دد هر روز در حال همه‌گیر شدن است.  حتی هالیوود هم با  این ژانر محبوب آشتی کرده ولی یحتمل هر آغازی یک پایانی هم داشته باشد. یعنی شاید با تمام شدن سریال واکینگ دد بالاخره ستاره‌ی اقبال زامبی‌ها هم رو به اضمحلال و پوسیدن بگذارد. اما هواداران زامبی‌ها دیروز و امروز به وجود نیامده‌اند. یعنی تصور نکنید که زامبی‌ها از خاطر ما رخت برمی‌بندند. درست مثل خون‌آشام‌ها و گرگینه‌ها و آدم‌فضایی‌ها، زامبی‌ها آمده‌اند که بمانند. هواداری زامبی‌ها بخشی از هستی ما در این جهان شده.

بخشی از انگاره‌ای که بشر قرن ۲۱ از جهانی که بازمی‌شناسد دارد. مثلاً در دهه‌ی شصت انگاره‌ی بشر بسیار خوش‌بینانه‌تر بود. با خودمان می‌گفتیم که آینده روشن است و تا ۲۰ سال دیگر مریخ را فتح خواهیم کرد و به سوی ناکجاهای کهکشان رهسپار خواهیم شد. دهه‌ی نود که شد انگاره‌ی ما تبدیل شد به جهان مجازی ماتریکسی و سایبرپانکی و کورپوریشن‌هایی که آزادیمان را قبضه کرده‌اند و دیگر رویای سفر به کرانه‌های باکره را فراموش کردیم. و حالا انگاره‌یمان بیشتر معطوف به انقراض عنقریب نسل بشر است. انگار نفسمان را حبس کرده‌ایم که رخ بدهد. شاید ندانیم کی و کجا و به چه ترتیب رقم می‌خورد. ولی تا مغز استخوان حسش می‌کنیم. پایانی که نزدیک است.

لیست مقالات پرونده

(image)  

 

 

 (image)

همچنین دوستان ما در مجله اینترنتی سفید، برای اولین بار در ایران دست به ترجمه دو داستان کوتاه مرتبط با  زامبی‌ها زده‌اند که توسط برخی از بزرگترین نویسندگان ژانر فانتزی همچون اچ.پی لاوکرفت نوشته شده و در ادامه شما را دعوت به مطالعه‌ی آنها می‌کنیم.

نویسنده: اس.جی  براون/ مترجم: محمد سوری

نویسنده:  اچ.پی لاوکرفت / مترجم: بهزاد قدیمی

سرانجام این که امیدواریم از مطالب تهیه شده لذت ببرید و نظرات خود را با ما در این زمینه به اشتراک بگذارید.

پرونده زامبی ها