خداحافظ رزیدنت اویل …
خداحافظ رزیدنت اویل…
با دلی آکنده از اندوه و چشمانی خیس، درگذشت مجموعهی رزیدنت اویل را اعلام میکنم!
ارکین زاهدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«کپکام» عزیز، سلام. خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟ چه خبر؟ امیدوارم حال و روزت خوش باشد و ایام به کام. خبردار شدهام که در حال کار بر روی یک عنوان جدید از مجموعهی رزیدنت اویل هستی. همین شد که با خود گفتم دست به قلم شده و نامهای به تو بنویسم، تویی که سالیان دراز است با بازیهایات مهمان رایانهها و کنسولهای ما بودهای. تبریک مرا به خاطر بازی جدیدت پذیرا باش. اما کپکام عزیز، کمی از تو دلخورم. تصاویر بازی جدیدت را دیدم، کپکام جان. راستاش نمیدانم چهگونه بگویم. تو دوست من هستی و من بدون قید و شرط دوستت میدارم. به همین دلیل لازم دیدم که به عنوان یک دوست به تو بگویم که در حال رفتن به بیراهه هستی. امیدوارم از دست من ناراحت نشوی. اما کپکام جان، این راهی که تو در حال پیمودناش هستی رو به قهقرا میرود. کپکام، آخر این دیگر چه کاری است؟ بگذار یادآوری کنم که چهگونه مجموعهی «رزیدنت اویل» را با خون دل خوردن به اینجا رساندهای، بلکه شاید عقلات سر جایاش بیاید.
کپکام، تو مجموعهی رزیدنت اویل را در سال ۱۹۹۶، یعنی نزدیک به بیست سال پیش، به دنیا آوردی. آن زمان که همه در حال علاالدین بازی کردن بودند، تو ناگهان آمدی و به همه نشان دادی که چهطور میتوان با دور زدن محدودیتهای فنی، یک بازی «ترس و بقا» (survival horror) ساخت. «رزیدنت اویل» از همه لحاظ یک شاهکار بود، با آن دوربین ثابتاش، با آن ماشینهای تحریرش، با آن زامبیهای کودناش، با آن فضاسازی معرکهاش، آن شخصیتهای بهیادماندنی و آن داستان جذاباش. در آن زمان، که تعداد چندضلعیهای مدلهای سهبعدی شخصیتها بسیار محدود بود و چهرهی شخصیتها را فقط در میانپردهها میشد تشخیص داد، تو با فضاسازی و طراحی مرحلهی بینظیرت خون را در رگهایمان منجمد کردی. تو در این بازی، شخصیتهای محبوب «جیل» و «کریس»، شهر «راکون سیتی»، «وسکر» شرور و شرکت «آمبرلا» را معرفی کردی، نامهایی که موی هوادران با شنیدنشان بر تن سیخ میشود. میتوانم ساعتها از شاهکار بودن اولین قسمت رزیدنت اویل و خاطراتمان از آن برایات بگویم. اما سرت را درد نمیآورم چون مطمئنام خودت همهی اینها را میدانی.
دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۸، دومین قسمت از این مجموعهی دوستداشتنی را به ما هدیه دادی. «رزیدنت اویل ۲» هم مانند قسمت قبلیاش یک شاهکار بود. در این قسمت، «لیون» جوان را برای اولین بار ملاقات کردیم، که با آن چهرهی جذاباش دل هر مخاطبی را میربود. همچنین با «کلیر» آشنا شدیم، دختری دلسوز و مهربان که وقتی نوبت مراقبت از خود و عزیزاناش شود با هیچکس شوخی نداشته و از شکستن چند گردن ابایی ندارد. یک سال بعد، جیل را برگرداندی و «رزیدنت اویل ۳: نمسیس» را برایمان به ارمغان آوردی. رزیدنت اویل ۳ اوج پختگی گیمپلی رزیدنت اویل بود. تو در این بازی «نمسیس» را به ما معرفی کردی، هیولایی که نداهای اســتــاررزز اســتــاررززش تا سالیان سال مهمان همیشگی کابوسهای شبانهیمان خواهد بود. تو نشان دادی که چهطور یک غولآخر میتواند قسمت مهمی از داستان یک بازی باشد. در کل، رزیدنت اویل با قسمت سوماش به اوج تکامل رسید و شاید زمان آن رسیده بود که نفسی تازه در آن دمیده شود.
تو در سال ۲۰۰۰، سعی کردی با انتشار دو عنوان فرعی این مجموعه را از یکنواختی نجات دهی. تا حدودی هم موفق بودی. «اسم رمز ورونیکا» (Code Veronica) انصافا بازی خوبی بود. آن خط داستانی عاشقانه به خوبی در بافت داستانی بازی جای گرفته و رنگ و بوی تازهای را به مجموعه داده بود. اما خودمانیم کپکام، آن «بازمانده» (Survivor) دیگر چه بود؟ بازمانده اولین قدم اشتباهات در مجموعهی رزیدنت اویل بود. اما به هر حال همه اشتباه میکنند. حالا درست است بعضی عناوین فرعی مانند «فالاوت: وگاس جدید» بازیهای بسیار خوبی هستند، اما معمولا مخاطبان از عناوین فرعی انتظار چندانی ندارند. خدا را شکر بازمانده هم خیلی زود فراموش شد. اما آنچه که برای من عجیب بود این بود که چرا از بازمانده عبرت نگرفتی؟ تا سال ۲۰۰۵، چند عنوان فرعی دیگر هم روانهی بازار کردی، که انصافا به غیر از «رزیدنت اویل صفر» (Resident Evil Zero)، هیچکدام حرفی برای گفتن نداشتند. اما باز هم میگوییم شاید هنوز در حال آزمونوخطا بودی و مزهی دهان بازیبازها هنوز دستات نیامده بود. بازی بعدیات هم که به کلی تمام خاطرات بد از این عنوانها را از ذهنمان پاک کرد.
در سال ۲۰۰۵، یکی از شاهکارهای بازیسازی تاریخ را عرضه کردی، عنوانی که نه تنها مجموعهی رزیدنت اویل را به اوج رساند، بلکه حتا سبک اکشن سوم شخص را برای همیشه متحول ساخت و استانداردهای جدیدی برای این سبک به وجود آورد. این بازی همان «رزیدنت اویل ۴» افسانهای بود، عنوانی که جایزههای آن سال را درو کرد. دوربین روی شانه، اکشن نفسگیر در کنار فضاسازی گیرا، داستان جذاب و شخصیتهای مرموز و از همه مهمتر، کت چرم لیون، همه باعث شدند که این عنوان تکرارنشدنی باشد. دو سال بعد، یک عنوان فرعی دیگر را روانهی بازار کردی با نام «واقعهنگاری آمبرلا» (The Umbrella Chronicles) که بازی خوب و قابل قبولی بود. دو سال بعد، در سال ۲۰۰۹، «رزیدنت اویل ۵» وارد گود شد. علیرغم آن همه انتقادی که به این بازی وارد بود، پنجمین قسمت از این مجموعهی فوق محبوب هم بازی بسیار خوبی بود. همکاری دونفره، بازگشت وسکر و بازوهای ورزشکاری کریس از خاطرات خوب ما از رزیدنت اویل ۵ هستند.
اما پیش از ششمین قسمت مجموعه که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و انصافا بحثبرانگیزترین بازی این مجموعه هم بود، سه عنوان فرعی دیگر را هم وارد بازار کردی. یکی از آنها قسمتی جدید از مجموعهی فرعی واقعهنگاری بود که مانند قسمت اول با تاکید بر داستان و آنچه که بر شخصیتهای محبوب این مجموعه در زمانها و مکانهای دیگر گذشته، توانست هم منتقدان و هم هواداران را راضی نگه دارد. عنوان فرعی بعدی هم «مکاشفات» (Revelations) بود. مکاشفات شاید همان بازگشت به ریشههایی بود که عدهی زیادی برای آن لهله میزدند. شاید این بازی یک شاهکار نبود اما با زنده کردن حالوهوای رزیدنت اویلهای قدیمی و با ارایهی یک داستان خوب و گیمپلی استاندارد، توانست دل طرفداران را شاد کند. اما میرسیم به عنوان فرعی سوم پیش از انتشار «رزیدنت اویل ۶»، یعنی «عملیات راکون سیتی» (Operation Raccoon City). چیزی که هیچگاه نفهمیدم و احتمالا هیچگاه هم نخواهم فهمید این است که چرا؟ واقعا چرا؟
تو دوست منی کپکام جان و من همیشه باید طرف تو را بگیرم، اما واقعا رزیدنت اویل چه گناهی کرده بود؟ مگر نه اینکه این مجموعه تو را به بلندترین قلههای موفقیت رساند؟ مگر نه اینکه طرفداران با شنیدن نام آن قند در دلشان آب میشد؟ این چه رسم فرزندکشی است؟ چرا میخواهی به خاطر چند مشت دلار بیشتر فرزندی را که اینگونه با خون دل خوردن بزرگاش کردهای را به ورطهی نابودی بکشانی؟ من در این ماندهام که تو چند عنوان فرعی دیگر را باید تجربه کنی تا دریابی که رزیدنت اویل به خاطر داستانهای مرموز و شخصیتهای جذاباش است که رزیدنت اویل شده. یعنی تو عنوانی که خودت ساختهای را نمیشناسی؟ مگر میشود؟ به پیر، به پیغمبر، هیچکس بر این باور نیست که رزیدنت اویل نباید اکشن باشد، اما دیگر باید تا آن زمان یاد گرفته بودی که اکشن محض یعنی مرگ رزیدنت اویل. باز هم میگوییم در آن زمان میخواستی سبکی جدید را آزمایش کنی و بعد از مدتها میخواستی سلیقهی مخاطبان را بسنجی. اما آخر مرد مومن، عرضهی سریالی دیگر چه صیغهای است؟ آخر ما تراکنشهای درونبرنامهای در یک رزیدنت اویل را کجای دلمان بگذاریم؟ یعنی آنقدر بدبخت شدهای که باید اینگونه هواداران را بچاپی؟ میگفتی خودم مقداری پول قرض میدادم، حالا بعدا هر وقت در دستوبالات بود پس میدادی. باز هم میگوییم کپکامی دیگر، اشکال ندارد، عزیز دلی. اما خداوکیلی، این آخری را دیگر نخواهم بخشید. انصافا این حرکت آخرت دیگر بزرگترین توهینی بود که میتوانستی به رزیدنت اویل و ما بکنی.
در حالی که زمزمههایی از گوشهوکنار در مورد رونمایی از یک عنوان جدیدی از مجموعهی رزیدنت اویل به گوش میرسید، تو در تاریخ ۲۹ ژوییه، نام «سربازان آمبرلا» (Umbrella Corps) را به ثبت رساندی و بر دامن شایعات آتش زدی. همه امیدوار بودند که این عنوان همان «رزیدنت اویل ۷» باشد که بسیاری شبها خواباش را میدیدند. اما نام سربازان آمبرلا کمی مشکوک بود. انگار بوی یک عنوان فرعی میداد. بازار شایعات طبق معمول حسابی داغ بود تا اینکه تو در جریان کنفرانس خبری سونی در «نمایشگاه بازی توکیو» (Tokyo Game Show) اعلام کردی که سربازان آمبرلا یک بازی اکشن چندنفرهی آنلاین است تا حس ما تایید شود. البته من هنوز هم فکر میکنم تو در حال شوخی کردن هستی. اکشن چندنفرهی آنلاین؟ آن هم برای بیستامین سالگرد تولید رزیدنت اویل؟ میتوانستی با رونمایی از رزیدنت اویل ۷ دل همه را شاد کنی و یک تولد بینظیر برای ورود رزیدنت اویل به دههی سوم زندگیاش بگیری. یا حداقل یکی از عناوین فرعی امتحانپسداده را ادامه میدادی. اکشن چندنفرهی آنلاین؟ هنوز باورم نمیشود.
باز هم شاید میتوانستم ببخشمت اما واقعا، جان کپکام، پیش خودت چه فکر کردی که تصمیم گرفتی بخش داستانی را بهکلی از یک بازی رزیدنت اویل حذف کنی؟ البته به گفتهی خودت بازی داستان دارد و اتفاقات بازی پس از تمام شدن رزیدنت اویل ۶ به وقوع میپیوندند. ظاهرا چند شرکت قدرتمند بر سر تصاحب رازها و فناوریهای شرکت فقید آمبرلا سر جنگ دارند. بنابراین آنها سربازان خود را به مناطقی که مورد حملهی زامبیهای قرار گرفتهاند میفرستند تا اطلاعات ارزشمندی را به دست آورند. کپکام جان، صراحت مرا ببخش، اما جمع کن کاسهوکوزهات را. به قولی، ما کلاغ را رنگ میکنیم و به جای قناری میفروشیم. ما را میخواهی سیاه کنی؟ آخر این هم شد داستان؟ چون اسم آمبرلا آمده ما همه انگشتبهدهان و هاجوواج میمانیم که «اه، مگه آمبرلا نابود نشده بود؟» بعد هم کلی بهبه و چهچه میکنیم که «دستمریزاد، عجب داستانی نوشتهاید؟» خداوکیلی طرفداران رزیدنت اویل را چه فرض کردهای؟ لااقل مثل یک مرد میایستادی و در چشمان همه زل میزدی و میگفتی که «عزیزان، این بازی داستان ندارد.» لااقل در آن صورت میتوانستیم برگردیم و بگوییم که «از صداقتات خوشم آمد.»
خب، داستان بازی که به کلی تعطیل است. شخصیتهای بازی هم تنها چند مدل سهبعدی هستند و خبری از شخصیتپردازی و این داستانها هم نیست. جسارتا میتوانم بپرسم اصلا چرا رزیدنت اویل؟ چرا آمبرلا؟ جواب نده که خودمان میدانیم جواب این سوال چیست. خب مرد حسابی، میخواستی یک بازی اکشن چندنفره برای خالی کردن جیب بازیبازان غربی بسازی، بفرما، این گوی و این میدان. چرا نام رزیدنت اویل را خراب میکنی؟ چرا لکهی ننگ دیگری را در پروندهی درخشان این مجموعه به وجود میآوری؟ باز هم میگویم، اگر مشکل مالی داری در خدمت هستیم، دوستان همه پول میگذاریم روی هم و کمکات میکنیم. اما نام رزیدنت اویل حرمت دارد. هیچکس مخالف گشایش مرزهای جدید و قدم گذاشتن در ناشناختهها نیست، اما از رزیدنت اویل به عنوان موش آزمایشگاهی خودت و دستگاه چاپ اسکناس استفاده نکن. رزیدنت اویل دیگر حالا متعلق به همه است و حتا خود تو هم حق نداری حرمت نام آن را بشکنی.
شاید اکنون بگویی که اگر این بازی داستان و شخصیتپردازی ندارد و یک رزیدنت اویل نیست، لااقل به تنهایی بازی خوبی است. در این مورد هم باید بگویم که، کپکام جان، تریلر بازیات را هم دیدیم. تمام آن عناصری که با ذوق و شوق برایشان اسم گذاشته بودی را قبلا در بازیهای دیگر دیده بودیم. دیگر یک چنگک صخرهنوردی که اسم گذاشتن ندارد، عزیز من. ما را یاد «مالی» (Molly) در «مردهی متحرک» (The Walking Dead) انداختی که برای چنگکاش اسم گذاشته بود. شاید تنها عنصر جدیدی که اضافه کردهای «زامبی جمر» (Zombie Jammer) باشد، دستگاهی که زامبیها را دور نگاه میدارد مگر اینکه شخص مستقیما به زامبیها حمله کرده یا اینکه دشمن این دستگاه را نابود کند. قبول، دو امتیاز مثبت به خاطر این نوآوریات. البته همه چیز که به نوآوری نیست. یک بازی میتواند بسیار تکراری و در عین حال بسیار خوشساخت و لذتبخش باشد. شاید تنها حرفی که میتوانم از تو بپذیرم این باشد این بازی جدا از ناماش بازی لذتبخشی است.
البته قضاوت کردن بر اساس یک تریلر شاید چندان درست نباشد اما باید اعتراف کنم که بر اساس آن تریلری که پخش کردهای، این بازی لذتبخش به نظر میرسد. نمیدانم چرا تصمیم گرفتی از هر دو زاویهی دوربین اول شخص و سوم شخص استفاده کنی اما حتما دلیل محکمی داشتی. به هر حال، شاید هر بازیبازی با یک زاویهی دوربین راحتتر باشد. اما مسلما این کار از لحاظ فنی چندان ساده نیست و دردسرهایی را به وجود خواهد آورد. حرکت شخصیتها نرم و در عین حال سریع به نظر میرسد. نبردهای تنبهتن هم در تریلر دیده میشدند که انصافا بد به نظر نمیرسند. فضاها هم کمابیش رزیدنت اویلی هستند. سیستم امتیازگیری و ارتقا و این بندوبساطها هم به رسم تمام بازیهای این سبک وجود دارند. شخصیسازی هم وجود دارد اما ظاهرا فقط مربوط به ظاهر شخصیتها شده و تغییر خاصی در خصوصیات آنها به وجود نمیآید. در کل باید گفت که این بازی در ظاهر خوب به نظر میرسد. اما کپکام، حواسات هست که کلی رقیب قدر و قدرتمند داری؟ گمان نمیکنم قیمت کمتر برای یک بازی بدون بخش داستانی که قرار است تراکنشهای درونبرنامهای هم داشته باشد چندان مزیت بزرگی باشد. در این بازار بیرحم دیگر خوب بودن کافی نیست، مخصوصا الان که حساسیتها بالا رفته و همهی نگاهها به سوی مجموعهی رزیدنت اویل است.
گفتم کمی هم از خوبیهای بازیات بگویم تا نگویی که نامرد است و فقط بدیها را میبیند. اما هنوز هم منتظرم که برگردی و بگویی که ما در مقابل دوربین مخفی قرار گرفتهایم و اینها همه یک شوخی بیمزه است، یا اینکه ناگهان بیدار شویم و ببینیم که اینها همه یک کابوس بوده. اما ظاهرا نه شوخی است و نه کابوس. بگذار روراست باشم. از صمیم قلب آرزو میکنم که بازیات با مغز به زمین بخورد، اما نه چون دوستات ندارم. دعا میکنم که سربازان آمبرلا به قعر جهنم بروند، اما نه چون بدت را میخواهم. میخواهم سرت به سنگ بخورد. میخواهم یک بار برای همیشه این مساله را درک کنی که رزیدنت اویل یک ماشین پولسازی نیست که هر وقت که اراده کردی از آن برای پر کردن حساب بانکیات استفاده کنی. رزیدنت اویل حرمت دارد و حتا تو با اینکه پدرش هستی حق نداری آن را بشکنی. هیچ توهینی بدتر از این نیست که بخش «زامبیهای» «ندای وظیفه» را بگیری و نام رزیدنت اویل روی آن بگذاری و به خورد ملت بدهی. بازیات خوب به نظر میرسد اما هرچهقدر هم خوب باشد، باز هم رزیدنت اویل نیست. به هر حال، از صمیم قلب بدترینها را برای این بازی آرزو دارم. امیدوارم از حرفهایام ناراحت نشده باشی، اما به عنوان یک دوست وظیفهی خود دیدم که نظرم را با تو در میان بگذارم.
دوستدار تو،
یک هوادار دلشکستهی رزیدنت اویل
…………………………………………………….
این مقاله با تلاش دوستان ما در مجله تخصصی بازینامه تهیه شده است و شما می توانید شماره ششم این مجله را از دریافت کنید.
خداحافظ رزیدنت اویل …
(image)
خداحافظ رزیدنت اویل…
با دلی آکنده از اندوه و چشمانی خیس، درگذشت مجموعهی رزیدنت اویل را اعلام میکنم!
ارکین زاهدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«کپکام» عزیز، سلام. خوبی؟ خوشی؟ سلامتی؟ چه خبر؟ امیدوارم حال و روزت خوش باشد و ایام به کام. خبردار شدهام که در حال کار بر روی یک عنوان جدید از مجموعهی رزیدنت اویل هستی. همین شد که با خود گفتم دست به قلم شده و نامهای به تو بنویسم، تویی که سالیان دراز است با بازیهایات مهمان رایانهها و کنسولهای ما بودهای. تبریک مرا به خاطر بازی جدیدت پذیرا باش. اما کپکام عزیز، کمی از تو دلخورم. تصاویر بازی جدیدت را دیدم، کپکام جان. راستاش نمیدانم چهگونه بگویم. تو دوست من هستی و من بدون قید و شرط دوستت میدارم. به همین دلیل لازم دیدم که به عنوان یک دوست به تو بگویم که در حال رفتن به بیراهه هستی. امیدوارم از دست من ناراحت نشوی. اما کپکام جان، این راهی که تو در حال پیمودناش هستی رو به قهقرا میرود. کپکام، آخر این دیگر چه کاری است؟ بگذار یادآوری کنم که چهگونه مجموعهی «رزیدنت اویل» را با خون دل خوردن به اینجا رساندهای، بلکه شاید عقلات سر جایاش بیاید.
کپکام، تو مجموعهی رزیدنت اویل را در سال ۱۹۹۶، یعنی نزدیک به بیست سال پیش، به دنیا آوردی. آن زمان که همه در حال علاالدین بازی کردن بودند، تو ناگهان آمدی و به همه نشان دادی که چهطور میتوان با دور زدن محدودیتهای فنی، یک بازی «ترس و بقا» (survival horror) ساخت. «رزیدنت اویل» از همه لحاظ یک شاهکار بود، با آن دوربین ثابتاش، با آن ماشینهای تحریرش، با آن زامبیهای کودناش، با آن فضاسازی معرکهاش، آن شخصیتهای بهیادماندنی و آن داستان جذاباش. در آن زمان، که تعداد چندضلعیهای مدلهای سهبعدی شخصیتها بسیار محدود بود و چهرهی شخصیتها را فقط در میانپردهها میشد تشخیص داد، تو با فضاسازی و طراحی مرحلهی بینظیرت خون را در رگهایمان منجمد کردی. تو در این بازی، شخصیتهای محبوب «جیل» و «کریس»، شهر «راکون سیتی»، «وسکر» شرور و شرکت «آمبرلا» را معرفی کردی، نامهایی که موی هوادران با شنیدنشان بر تن سیخ میشود. میتوانم ساعتها از شاهکار بودن اولین قسمت رزیدنت اویل و خاطراتمان از آن برایات بگویم. اما سرت را درد نمیآورم چون مطمئنام خودت همهی اینها را میدانی.
(image)
دو سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۸، دومین قسمت از این مجموعهی دوستداشتنی را به ما هدیه دادی. «رزیدنت اویل ۲» هم مانند قسمت قبلیاش یک شاهکار بود. در این قسمت، «لیون» جوان را برای اولین بار ملاقات کردیم، که با آن چهرهی جذاباش دل هر مخاطبی را میربود. همچنین با «کلیر» آشنا شدیم، دختری دلسوز و مهربان که وقتی نوبت مراقبت از خود و عزیزاناش شود با هیچکس شوخی نداشته و از شکستن چند گردن ابایی ندارد. یک سال بعد، جیل را برگرداندی و «رزیدنت اویل ۳: نمسیس» را برایمان به ارمغان آوردی. رزیدنت اویل ۳ اوج پختگی گیمپلی رزیدنت اویل بود. تو در این بازی «نمسیس» را به ما معرفی کردی، هیولایی که نداهای اســتــاررزز اســتــاررززش تا سالیان سال مهمان همیشگی کابوسهای شبانهیمان خواهد بود. تو نشان دادی که چهطور یک غولآخر میتواند قسمت مهمی از داستان یک بازی باشد. در کل، رزیدنت اویل با قسمت سوماش به اوج تکامل رسید و شاید زمان آن رسیده بود که نفسی تازه در آن دمیده شود.
(image)
تو در سال ۲۰۰۰، سعی کردی با انتشار دو عنوان فرعی این مجموعه را از یکنواختی نجات دهی. تا حدودی هم موفق بودی. «اسم رمز ورونیکا» (Code Veronica) انصافا بازی خوبی بود. آن خط داستانی عاشقانه به خوبی در بافت داستانی بازی جای گرفته و رنگ و بوی تازهای را به مجموعه داده بود. اما خودمانیم کپکام، آن «بازمانده» (Survivor) دیگر چه بود؟ بازمانده اولین قدم اشتباهات در مجموعهی رزیدنت اویل بود. اما به هر حال همه اشتباه میکنند. حالا درست است بعضی عناوین فرعی مانند «فالاوت: وگاس جدید» بازیهای بسیار خوبی هستند، اما معمولا مخاطبان از عناوین فرعی انتظار چندانی ندارند. خدا را شکر بازمانده هم خیلی زود فراموش شد. اما آنچه که برای من عجیب بود این بود که چرا از بازمانده عبرت نگرفتی؟ تا سال ۲۰۰۵، چند عنوان فرعی دیگر هم روانهی بازار کردی، که انصافا به غیر از «رزیدنت اویل صفر» (Resident Evil Zero)، هیچکدام حرفی برای گفتن نداشتند. اما باز هم میگوییم شاید هنوز در حال آزمونوخطا بودی و مزهی دهان بازیبازها هنوز دستات نیامده بود. بازی بعدیات هم که به کلی تمام خاطرات بد از این عنوانها را از ذهنمان پاک کرد.
(image)
در سال ۲۰۰۵، یکی از شاهکارهای بازیسازی تاریخ را عرضه کردی، عنوانی که نه تنها مجموعهی رزیدنت اویل را به اوج رساند، بلکه حتا سبک اکشن سوم شخص را برای همیشه متحول ساخت و استانداردهای جدیدی برای این سبک به وجود آورد. این بازی همان «رزیدنت اویل ۴» افسانهای بود، عنوانی که جایزههای آن سال را درو کرد. دوربین روی شانه، اکشن نفسگیر در کنار فضاسازی گیرا، داستان جذاب و شخصیتهای مرموز و از همه مهمتر، کت چرم لیون، همه باعث شدند که این عنوان تکرارنشدنی باشد. دو سال بعد، یک عنوان فرعی دیگر را روانهی بازار کردی با نام «واقعهنگاری آمبرلا» (The Umbrella Chronicles) که بازی خوب و قابل قبولی بود. دو سال بعد، در سال ۲۰۰۹، «رزیدنت اویل ۵» وارد گود شد. علیرغم آن همه انتقادی که به این بازی وارد بود، پنجمین قسمت از این مجموعهی فوق محبوب هم بازی بسیار خوبی بود. همکاری دونفره، بازگشت وسکر و بازوهای ورزشکاری کریس از خاطرات خوب ما از رزیدنت اویل ۵ هستند.
(image)
اما پیش از ششمین قسمت مجموعه که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد و انصافا بحثبرانگیزترین بازی این مجموعه هم بود، سه عنوان فرعی دیگر را هم وارد بازار کردی. یکی از آنها قسمتی جدید از مجموعهی فرعی واقعهنگاری بود که مانند قسمت اول با تاکید بر داستان و آنچه که بر شخصیتهای محبوب این مجموعه در زمانها و مکانهای دیگر گذشته، توانست هم منتقدان و هم هواداران را راضی نگه دارد. عنوان فرعی بعدی هم «مکاشفات» (Revelations) بود. مکاشفات شاید همان بازگشت به ریشههایی بود که عدهی زیادی برای آن لهله میزدند. شاید این بازی یک شاهکار نبود اما با زنده کردن حالوهوای رزیدنت اویلهای قدیمی و با ارایهی یک داستان خوب و گیمپلی استاندارد، توانست دل طرفداران را شاد کند. اما میرسیم به عنوان فرعی سوم پیش از انتشار «رزیدنت اویل ۶»، یعنی «عملیات راکون سیتی» (Operation Raccoon City). چیزی که هیچگاه نفهمیدم و احتمالا هیچگاه هم نخواهم فهمید این است که چرا؟ واقعا چرا؟
(image)
تو دوست منی کپکام جان و من همیشه باید طرف تو را بگیرم، اما واقعا رزیدنت اویل چه گناهی کرده بود؟ مگر نه اینکه این مجموعه تو را به بلندترین قلههای موفقیت رساند؟ مگر نه اینکه طرفداران با شنیدن نام آن قند در دلشان آب میشد؟ این چه رسم فرزندکشی است؟ چرا میخواهی به خاطر چند مشت دلار بیشتر فرزندی را که اینگونه با خون دل خوردن بزرگاش کردهای را به ورطهی نابودی بکشانی؟ من در این ماندهام که تو چند عنوان فرعی دیگر را باید تجربه کنی تا دریابی که رزیدنت اویل به خاطر داستانهای مرموز و شخصیتهای جذاباش است که رزیدنت اویل شده. یعنی تو عنوانی که خودت ساختهای را نمیشناسی؟ مگر میشود؟ به پیر، به پیغمبر، هیچکس بر این باور نیست که رزیدنت اویل نباید اکشن باشد، اما دیگر باید تا آن زمان یاد گرفته بودی که اکشن محض یعنی مرگ رزیدنت اویل. باز هم میگوییم در آن زمان میخواستی سبکی جدید را آزمایش کنی و بعد از مدتها میخواستی سلیقهی مخاطبان را بسنجی. اما آخر مرد مومن، عرضهی سریالی دیگر چه صیغهای است؟ آخر ما تراکنشهای درونبرنامهای در یک رزیدنت اویل را کجای دلمان بگذاریم؟ یعنی آنقدر بدبخت شدهای که باید اینگونه هواداران را بچاپی؟ میگفتی خودم مقداری پول قرض میدادم، حالا بعدا هر وقت در دستوبالات بود پس میدادی. باز هم میگوییم کپکامی دیگر، اشکال ندارد، عزیز دلی. اما خداوکیلی، این آخری را دیگر نخواهم بخشید. انصافا این حرکت آخرت دیگر بزرگترین توهینی بود که میتوانستی به رزیدنت اویل و ما بکنی.
در حالی که زمزمههایی از گوشهوکنار در مورد رونمایی از یک عنوان جدیدی از مجموعهی رزیدنت اویل به گوش میرسید، تو در تاریخ ۲۹ ژوییه، نام «سربازان آمبرلا» (Umbrella Corps) را به ثبت رساندی و بر دامن شایعات آتش زدی. همه امیدوار بودند که این عنوان همان «رزیدنت اویل ۷» باشد که بسیاری شبها خواباش را میدیدند. اما نام سربازان آمبرلا کمی مشکوک بود. انگار بوی یک عنوان فرعی میداد. بازار شایعات طبق معمول حسابی داغ بود تا اینکه تو در جریان کنفرانس خبری سونی در «نمایشگاه بازی توکیو» (Tokyo Game Show) اعلام کردی که سربازان آمبرلا یک بازی اکشن چندنفرهی آنلاین است تا حس ما تایید شود. البته من هنوز هم فکر میکنم تو در حال شوخی کردن هستی. اکشن چندنفرهی آنلاین؟ آن هم برای بیستامین سالگرد تولید رزیدنت اویل؟ میتوانستی با رونمایی از رزیدنت اویل ۷ دل همه را شاد کنی و یک تولد بینظیر برای ورود رزیدنت اویل به دههی سوم زندگیاش بگیری. یا حداقل یکی از عناوین فرعی امتحانپسداده را ادامه میدادی. اکشن چندنفرهی آنلاین؟ هنوز باورم نمیشود.
(image)
باز هم شاید میتوانستم ببخشمت اما واقعا، جان کپکام، پیش خودت چه فکر کردی که تصمیم گرفتی بخش داستانی را بهکلی از یک بازی رزیدنت اویل حذف کنی؟ البته به گفتهی خودت بازی داستان دارد و اتفاقات بازی پس از تمام شدن رزیدنت اویل ۶ به وقوع میپیوندند. ظاهرا چند شرکت قدرتمند بر سر تصاحب رازها و فناوریهای شرکت فقید آمبرلا سر جنگ دارند. بنابراین آنها سربازان خود را به مناطقی که مورد حملهی زامبیهای قرار گرفتهاند میفرستند تا اطلاعات ارزشمندی را به دست آورند. کپکام جان، صراحت مرا ببخش، اما جمع کن کاسهوکوزهات را. به قولی، ما کلاغ را رنگ میکنیم و به جای قناری میفروشیم. ما را میخواهی سیاه کنی؟ آخر این هم شد داستان؟ چون اسم آمبرلا آمده ما همه انگشتبهدهان و هاجوواج میمانیم که «اه، مگه آمبرلا نابود نشده بود؟» بعد هم کلی بهبه و چهچه میکنیم که «دستمریزاد، عجب داستانی نوشتهاید؟» خداوکیلی طرفداران رزیدنت اویل را چه فرض کردهای؟ لااقل مثل یک مرد میایستادی و در چشمان همه زل میزدی و میگفتی که «عزیزان، این بازی داستان ندارد.» لااقل در آن صورت میتوانستیم برگردیم و بگوییم که «از صداقتات خوشم آمد.»
خب، داستان بازی که به کلی تعطیل است. شخصیتهای بازی هم تنها چند مدل سهبعدی هستند و خبری از شخصیتپردازی و این داستانها هم نیست. جسارتا میتوانم بپرسم اصلا چرا رزیدنت اویل؟ چرا آمبرلا؟ جواب نده که خودمان میدانیم جواب این سوال چیست. خب مرد حسابی، میخواستی یک بازی اکشن چندنفره برای خالی کردن جیب بازیبازان غربی بسازی، بفرما، این گوی و این میدان. چرا نام رزیدنت اویل را خراب میکنی؟ چرا لکهی ننگ دیگری را در پروندهی درخشان این مجموعه به وجود میآوری؟ باز هم میگویم، اگر مشکل مالی داری در خدمت هستیم، دوستان همه پول میگذاریم روی هم و کمکات میکنیم. اما نام رزیدنت اویل حرمت دارد. هیچکس مخالف گشایش مرزهای جدید و قدم گذاشتن در ناشناختهها نیست، اما از رزیدنت اویل به عنوان موش آزمایشگاهی خودت و دستگاه چاپ اسکناس استفاده نکن. رزیدنت اویل دیگر حالا متعلق به همه است و حتا خود تو هم حق نداری حرمت نام آن را بشکنی.
(image)
شاید اکنون بگویی که اگر این بازی داستان و شخصیتپردازی ندارد و یک رزیدنت اویل نیست، لااقل به تنهایی بازی خوبی است. در این مورد هم باید بگویم که، کپکام جان، تریلر بازیات را هم دیدیم. تمام آن عناصری که با ذوق و شوق برایشان اسم گذاشته بودی را قبلا در بازیهای دیگر دیده بودیم. دیگر یک چنگک صخرهنوردی که اسم گذاشتن ندارد، عزیز من. ما را یاد «مالی» (Molly) در «مردهی متحرک» (The Walking Dead) انداختی که برای چنگکاش اسم گذاشته بود. شاید تنها عنصر جدیدی که اضافه کردهای «زامبی جمر» (Zombie Jammer) باشد، دستگاهی که زامبیها را دور نگاه میدارد مگر اینکه شخص مستقیما به زامبیها حمله کرده یا اینکه دشمن این دستگاه را نابود کند. قبول، دو امتیاز مثبت به خاطر این نوآوریات. البته همه چیز که به نوآوری نیست. یک بازی میتواند بسیار تکراری و در عین حال بسیار خوشساخت و لذتبخش باشد. شاید تنها حرفی که میتوانم از تو بپذیرم این باشد این بازی جدا از ناماش بازی لذتبخشی است.
البته قضاوت کردن بر اساس یک تریلر شاید چندان درست نباشد اما باید اعتراف کنم که بر اساس آن تریلری که پخش کردهای، این بازی لذتبخش به نظر میرسد. نمیدانم چرا تصمیم گرفتی از هر دو زاویهی دوربین اول شخص و سوم شخص استفاده کنی اما حتما دلیل محکمی داشتی. به هر حال، شاید هر بازیبازی با یک زاویهی دوربین راحتتر باشد. اما مسلما این کار از لحاظ فنی چندان ساده نیست و دردسرهایی را به وجود خواهد آورد. حرکت شخصیتها نرم و در عین حال سریع به نظر میرسد. نبردهای تنبهتن هم در تریلر دیده میشدند که انصافا بد به نظر نمیرسند. فضاها هم کمابیش رزیدنت اویلی هستند. سیستم امتیازگیری و ارتقا و این بندوبساطها هم به رسم تمام بازیهای این سبک وجود دارند. شخصیسازی هم وجود دارد اما ظاهرا فقط مربوط به ظاهر شخصیتها شده و تغییر خاصی در خصوصیات آنها به وجود نمیآید. در کل باید گفت که این بازی در ظاهر خوب به نظر میرسد. اما کپکام، حواسات هست که کلی رقیب قدر و قدرتمند داری؟ گمان نمیکنم قیمت کمتر برای یک بازی بدون بخش داستانی که قرار است تراکنشهای درونبرنامهای هم داشته باشد چندان مزیت بزرگی باشد. در این بازار بیرحم دیگر خوب بودن کافی نیست، مخصوصا الان که حساسیتها بالا رفته و همهی نگاهها به سوی مجموعهی رزیدنت اویل است.
(image)
گفتم کمی هم از خوبیهای بازیات بگویم تا نگویی که نامرد است و فقط بدیها را میبیند. اما هنوز هم منتظرم که برگردی و بگویی که ما در مقابل دوربین مخفی قرار گرفتهایم و اینها همه یک شوخی بیمزه است، یا اینکه ناگهان بیدار شویم و ببینیم که اینها همه یک کابوس بوده. اما ظاهرا نه شوخی است و نه کابوس. بگذار روراست باشم. از صمیم قلب آرزو میکنم که بازیات با مغز به زمین بخورد، اما نه چون دوستات ندارم. دعا میکنم که سربازان آمبرلا به قعر جهنم بروند، اما نه چون بدت را میخواهم. میخواهم سرت به سنگ بخورد. میخواهم یک بار برای همیشه این مساله را درک کنی که رزیدنت اویل یک ماشین پولسازی نیست که هر وقت که اراده کردی از آن برای پر کردن حساب بانکیات استفاده کنی. رزیدنت اویل حرمت دارد و حتا تو با اینکه پدرش هستی حق نداری آن را بشکنی. هیچ توهینی بدتر از این نیست که بخش «زامبیهای» «ندای وظیفه» را بگیری و نام رزیدنت اویل روی آن بگذاری و به خورد ملت بدهی. بازیات خوب به نظر میرسد اما هرچهقدر هم خوب باشد، باز هم رزیدنت اویل نیست. به هر حال، از صمیم قلب بدترینها را برای این بازی آرزو دارم. امیدوارم از حرفهایام ناراحت نشده باشی، اما به عنوان یک دوست وظیفهی خود دیدم که نظرم را با تو در میان بگذارم.
دوستدار تو،
یک هوادار دلشکستهی رزیدنت اویل
…………………………………………………….
این مقاله با تلاش دوستان ما در مجله تخصصی بازینامه تهیه شده است و شما می توانید شماره ششم این مجله را از دریافت کنید.
(image)
خداحافظ رزیدنت اویل …
آخرین دیدگاهها