Tagدیجیاتو های

دیجیاتو به جمع رسانه های معتبر وبسایت OpenCritic می پیوندد

دیجیاتو به جمع رسانه های معتبر وبسایت OpenCritic می پیوندد

چندی پیش را به شما معرفی کردیم تا آماده برداشتن گام های جدی تری در راستای اهمیت نهادن به محتوای تولید شده برای کاربران ارزشمندمان شویم. بسیار خوشحالیم که اعلام کنیم دیجیاتو حالا به عنوان یکی از محبوب ترین رسانه های فارسی زبانِ فعال در حوزه بازی های ویدیویی، توجهی بین المللی را به خود جلب کرده و حالا در لیست «رسانه های معتبر» قرار گرفته است.

اما پیوستن به OpenCritic به چه معنا خواهد بود؟ در حقیقت از ابتدای سال 2017، تمام بازی های ویدیویی بررسی شده توسط «تیم بازی» دیجیاتو، نمره ای از سوی منتقدین با تجربه و کارآزموده ما دریافت کرده اند که این نمره به صورت مستقیم و با ضریبی کاملا برابر با ضریب وبسایت ها و مجلات بزرگ دنیا نظیر گیم اسپات، آی جی ان، پولیگان، گیم اینفورمر و… روی میانگین کلی امتیازات تاثیر خواهد گذاشت.

دیجیاتو در تولید محتوای مورد علاقه شما هر روز قدمی رو به جلو بر می دارد و این تازه شروع راه است. در آینده اخبار بیشتری در راستای فعالیت های تیم بازی دیجیاتو خواهید شنید و می توان امیدوار بود که بدنه ژورنالیستی گیم ایران با حضور رسانه های قدرتمندش، فعالیت های جهانی موثرتری داشته باشد تا سلیقه مخاطبین و گیمرهای ایرانی را به سراسر جهان بازتاب دهد و شرکت های بازی سازی را به جلب توجه شما علاقه مند سازد.

طبعا، بازی های ایرانی در صدر لیست اولویت های دیجیاتو قرار دارند و سعی داریم با انتقال تجربیات خود به خوانندگان، بازی سازان و ژورنالیست ها در سراسر دنیا، از کیفیت محصولات خودمان بگوییم تا فرآیند دیده شدن محصولات درجه یک ایرانی نیز سرعت بگیرد. از این رو، اگر محصولی برای معرفی دارید، مشتاقانه منتظر ایمیل و تماس شما هستیم.

برای حمایت از ما می توانید Digiato.com را به لیست رسانه های مورد علاقه خود در اضافه کنید.

The post appeared first on .

دیجیاتو به جمع رسانه های معتبر وبسایت OpenCritic می پیوندد

نگاهی به گجت های محبوب تیم تحریریه دیجیاتو

نگاهی به گجت های محبوب تیم تحریریه دیجیاتو

هرچه زندگی بدون آن دشوار است را در نظر بگیرید. دوستان، خانواده و هر آنچه وابستگی زیادی در شما ایجاد کرده را لیست کنید، احتمالاً چندتایی هم گجت در میان آنها خواهد بود.

کار به جایی رسیده که بسیاری از ما در طول روز، صفحه ی موبایل و کامپیوتر و ابزارهای دیگر خودمان را بیشتر از چهره ی دوستان و خانواده میبینیم؛ گجت هایی که زندگی را ساده تر می کنند و به راحتی می توانند قلب کاربران را به تسخیر خود در آورند.

به کار گرفتن این گجت ها لذت بخش است و چه زمانی بهتر از تعطیلی های سال نو برای وقت گذراندن با رفقای کوچک و دوست داشتنی. به همین مناسبت فرصت را غنیمت شمردیم تا ببینیم اعضای تحریریه دیجیاتو چه ابزارهایی را بیشتر از همه مورد استفاده قرار می دهند.

گفتنی است که اسامی اعضای تحریریه به ترتیب حروف الفبا مرتب شده اند. در ادامه با ما همراه باشید.

حسین آدینه

لپ تاپ سامسونگ سری 3

در کشور ما کمتر کسی با لپ تاپ های سامسونگ آشنا است و احتمالاً برای پیدا کردن یک مدل جدیدش باید ساعت ها و یا شاید هم روزها بازار را زیر و رو کنید. لپ تاپ من از مدل های صنعتی و قدیمی سامسونگ محسوب می شود که زمان خودش با ارائه پردازنده اینتل Core i7 نسل دوم جزو قدرتمندترین و بهترین گزینه های بازار بود.

طی 5 سال گذشته این لپ تاپ سنگین وزن یار و همراهم در اغلب زمینه ها، به خصوص ابزاری برای کار بوده و با وجود نقص هایی مثل عدم وجود پورت USB 3.0 و هارد دیسک ضعیف، رضایت کافی از آن دارم.

موبایل Sony Xperia Z3

موبایل های سری Z سونی زمانی از بهترین گزینه های بازار اندروید بودند، اما شاید پرچمدار سال 2014 یعنی اکسپریا Z3 به نوعی آغاز روند «در جا زدن» ژاپنی ها را رقم زد و طی دو سال مصرف، به راحتی متقاعد شدم که چرا سونی در حال حاضر حرفی برای زدن در بازار تلفن های هوشمند ندارد؛ این موبایل بدون شک آخرین تجربه من از خانواده اکسپریاهای سونی است.

هدفون بلوتوث کریتیو wp-250

دورانی که ایرفون های بلوتوثی تراز اول تقریباً نایاب بود، اینترنت و چهارراه ولیعصر تا میدان ولیعصر را زیرپا گذاشتم تا یک هدفون معتبر و باکیفیت پیدا کنم. در نهایت خیلی اتفاقی با کریتیو wp-250 مواجه شدم که عملاً یکی از معدود گزینه هایی باکیفیت بازار در سال 91 محسوب می شد.

شاید این ایرفون بلوتوثی باکیفیت و خوش ساخت حالا رخ و ظاهر نویی نداشته باشد، اما به جرات می گویم که همچنان تجربه تازه کیفیت و وضوح صدا را برایم به ارمغان می آورد.

Xbox One

کافی است مشغول کار نباشم و من را حین تجربه بازی های ویدیویی با کنسول اکس باکس وان پیدا کنید. اکس باکس 360 مایکروسافت سال ها یکی از اصلی ترین تفریحات من بود و حالا هم از دستاورد نسل هشتمی ردموندی ها لذت می برم.

شاید برایتان جالب و عجیب باشد، اما به لطف شبکه قدرتمند، پایدار و بی نظیر اکس باکس لایو، طی همه سال هایی که شمارش از دستم در رفته، دوستانی از راه دور یافته ام که با آن ها بعضاً از برخی رفقای فیزیکی بیشتر احساس صمیمیت و نزدیکی دارم و حتی بیشتر در ارتباطم.

با تجربه هزاران ساعت گیمینگ کنسولی، اکس باکس وان جزئی از زندگی من شده و شک ندارم که پاییز 1396 پروژه اسکورپیو را هم خریداری می کنم.

پدرام بهادری

پلی استیشن 4

از همان سنین کودکی، بازی های ویدیویی به سرگرمی شماره یک زندگی ام تبدیل شدند. حالا هم که نزدیک به یک دهه است در این حوزه فعالیت می کنم، صنعت بازی نقشی بزرگتر از سرگرمی صرف برای من ایفا می کند.

پس از چندین سال پی سی گیمینگ و بعد از آن کنسول دوست داشتنی اکس باکس 360، در این نسل کنسول پلی استیشن 4 سونی را به عنوان دریچه ‌ای برای ورود به دنیای رنگارنگ بازی ها انتخاب کردم، دنیایی که هر بار به زندگی ام حتی در بدترین شرایطش، رنگ و بویی تازه می بخشد.

این انتخاب که متاثر از هر دو عامل سلیقه شخصی و عملکرد بهتر سونی در نسل هشتم است، پلی استیشن 4 را به عنوان دوست داشتنی ترین گجت سال اخیر زندگیم مطرح می کند. اما جای خالی اکس باکس وان و حتی کنسول جدید نینتندو نیز در خانه احساس می شود.

هدست PlayStation Gold

آیا می توانید زندگی روزمره تان را بدون وجود خودروهای مافوق سریع خود متصور شدید؟ قطعاً بله چون در حال حاضر چنین چیزی در اختیار بیشتر ما قرار ندارد. بسیاری از تجهیزات و گجت ها نیز چنین حکمی دارند؛ تا زمانی که برای اولین بار از آن ها استفاده نکنیم، متوجه لزوم حضور آن ها نمی شویم.

به همین دلیل، از زمان وصل شدن هدست گلد سونی به پلی استیشن 4، تجربه بازی ها بدون وجود هدست به امری غیر ممکن تبدیل شد، انگار نه انگار که دو دهه بود از اسپیکرهای قدیمی NEC استفاده می کردم.

هدست گلد بدون شک بهترین گزینه ممکن برای کنسول پلی استیشن 4 نیست اما قیمت مناسب، وزن کم و اپلیکیشن اختصاصی آن روی کنسول، این هدست را به گزینه ای معقول و به صرفه تبدیل می کند.

ساعت هوشمند Gear S2

راستش را بخواهید باید بگویم که ساعت های هوشمند و ابزارهای پوشیدنی با وجود تمامی پیشرفت هایشان، همچنان نتوانستند جایگاه پررنگی در زندگی روزمره ما پیدا کنند. این گجت های نوپا هنوز توجیهی اقتصادی ندارند.

اما اگر مثل من به ساعت های مچی علاقه دارید، شرایط بسیار فرق می کند. Gear S2 با بند چرم مشکی اش برای من ساعت مچی کلاسیکی است که قابلیت های اضافه بسیاری دارد.

در کنار ارائه قابلیت های پیش پا افتاده ای چون اطلاع رسانی تماس های تلفنی و نوتیفیکیشن ها و کنترل موزیک پلیر، امکانات این گجت در زمینه ورزش و سلامتی تا به امروز برای من جذاب و کاربردی بوده است.

Gear S2 با دقت بسیار زیادی قدم هایم را می شمارد و پس از انجام فعالیت های ورزشی مختلفی چون کوهنوردی، اطلاعات بسیار جالبی چون ارتفاع بالا آمده، مسیر طی شده روی نقشه، کالری سوازنده شده و حتی میانگین ضربات قلب در اختیارم قرار می دهد.

اپلیکیشن S Health نیز با دادن مشوق های مختلف و امکان رقابت با دیگر دوستانم، انگیزه بیشتری برای فعالیت می دهد. هر چند باید اعتراف کنم رابط کاربری تایزن Gear S2 با تمامی جذابیت های ظاهری اش، از نبود اپ های متنوع اندرویدی رنج می برد.

امین بیگ زاده

سونی اکسپریا Z2

«سونی خلاقیتی در طراحی به خرج نمی دهد» «طرح های سونی تکراری اند» «سونی مدت هاست که از گردونه رقابت گجت ها خارج شده» و و و … راستش را بخواهید هیچ کدام از این حرف ها برایم اهمیتی ندارند.

ترکیب جذاب و هنرمندانه شیشه و فلز در سونی اکسپریا Z2 هیچ وقت برایم تکراری نمی شود. اصلا یکی از مهم ترین دلایلی که دو سال پیش از هوآوی به سمت سونی مهاجرت کردم همین طراحی متمایز و زیبای محصولات سونی بود (آن موقع هم انتقادات به سونی زیاد بود اما من با کله شقی تصمیمم را گرفته بودم!)

دو سال و چند ماه است که سونی Z2 را در دست می گیرم و باید بگویم که خریدش یکی از بهترین خریدهای زندگیم بوده. باتری فوق العاده  ای که هنوز هم تا دو روز دوام می آورد، تم های بسیار زیبای اکسپریا و سخت افزار قوی دلایلی هستند که حاضر نیستم آن را با هیچ موبایل اندرویدی دیگری عوض کنم.

تا زمانی که موبایل کارش را درست و بی نقص انجام می دهد هم دلیلی برای تعویضش نمی بینم. اما اگر روزی مجبور به این کار شوم، احتمالا انتخاب بعدی من از بین موبایل های قدرتمند شیائومی خواهد بود. هر چند اعتراف می کنم که بیش از حد به رابط کاربری سونی عادت کرده ام.

آیفون ۷

سال هاست می گویم که اندروید بهترین سیستم عامل موبایل دنیاست، ولی iOS هم دست کمی از آن ندارد. همیشه از کار با آی دیوایس ها حس فوق العاده ای داشته ام، حسی که حتی پیشرفته ترین پرچمداران اندرویدی هم نتوانسته اند در من ایجاد کنند و آن حس چیزی نیست جز «در دست گرفتن یک وسیله به معنای واقعی هوشمند».

نمی دانم به خاطر چیست، شاید به خاطر سیری باشد، شاید هم به خاطر ظاهر سیستم عامل، انیمیشن های روان، دسترسی آسان به تنظیمات و ثبات نرم افزاری و سخت افزاری خود دستگاه. دلیل هر چه که بود باعث شد که من  بعد از سال ها وفاداری به اندروید بالاخره سال گذشته یک آیفون 5S بخرم.

تجربه کار با 5S واقعا برایم لذت بخش بود، فقط صفحه کوچک و باتری ضعیفش کمی اذیتم می کرد. بنابراین تصمیم گرفتم که به سراغ جدیدترین محصول کوپرتینویی ها بروم تا لذت واقعی کار با یک آیفون همه چیز تمام را بچشم.

بنابراین یکی دو هفته پیش آیفون 7 را خریداری کردم و باید بگویم که از این تصمیم بسیار خشنود و راضی هستم. هزینه اش کمی برایم سنگین بود اما حقیقتا ارزش تک تک ریال هایی که برایش پرداخت کردم را داشت. در مورد استفاده همزمان از دو موبایل هم باید بگویم که بنابر مسئولیتم در دیجیاتو که معرفی و بررسی اپلیکیشن هاست، حتما به یک دستگاه اندرویدی و iOS برای تست اپلیکیشن ها احتیاج دارم و هر روز بین دو دستگاه سوییچ می کنم.

پلی استیشن ۴

راستش را بخواهید آنقدر وقت نشستن پای کنسول بازی را ندارم. اگر هم داشته باشم آنقدر انرژی ام سر کار تحلیل رفته که ممکن است وسط بازی خوابم ببرد!

اما به هر حال همان فرصت اندکی که پای بازی کردن می گذارم فوق العاده لذت بخش است. پلی استیشن ۴ را بیشتر برای تجربه شاهکارهای انحصاری سونی (آنچارتد، د لست آو آس، گاد آو وار، هورایزن و …) خریداری کردم و از سونی بابت خلق این بازی های درجه یک بی نهایت سپاسگزارم. هر چند از عناوین مالتی پلتفرم خوش ساخت هم نمی توان به راحتی عبور کرد.

اخیرا مولتی پلیر بتلفید ۱ را شروع کرده ام، اما بیشتر وقتم را پای اوورواچ و GTA V می گذارم که به نظرم سرگرم کننده تر هستند.

حسام الدین جعفری

Xiaomi Mi Max

متأسفانه یا خوشبختانه موبایل برای من عضوی جدا نشدنی از زندگی شده که اکثر کارهایم را با آن انجام می دهم. من از طریق کاستوم رام MIUI با شرکت شیائومی آشنا شدم و در حال حاضر می مکس سومین تلفن همراه من از این برند چینی است. ناگفته نماند که بنده اعتقاد دارم پول زیاد برای موبایل دادن فقط اتلاف هزینه است و به نظرم عملکرد تمامی اسمارت فون ها کم و بیش شبیه به یکدیگر شده و در عمل تفاوت آنچنانی بین پرچمداران و میان رده ها وجود ندارد.

انتخاب می مکس برای من سه دلیل عمده داشت. یکی صفحه نمایش بزرگ که من را عاشق خودش کرد، دوم باتری قدرتمند که حداقل دو روز من رو از شارژ کردنش بی نیاز می کند و در آخر چیپست اسنپدراگون که به معنی کاستوم رام های متنوع و صد البته تنوع در رابط کاربری است.

Lenovo Thinkpad X1 Carbon

لپ تاپ هم یکی از گجت هایی است که هر روز با آن سر و کار دارم و از وقتی وارد تیم دیجیاتو شدم، استفاده ام از آن دو چندان شده است. به دلیل اینکه مجبور هستم دائماً لپ تاپم را با خود حمل کنم، تصمیم گرفتم تینکپد X1 کربن را بگیرم. وزن و ضخامت کم این گجت از جمله معیارهای من برای خریدش بود که در حال حاضر جوابگوی نیاز من است و از کار کردن با آن لذت می برم.

Sony NEX-5R

پس از چند روز کاری پر مشغله و درگیر بودن با محیط استرس زای شهری، دوست دارم آخر هفته ها به تفریح و بازدید از مکان های جدید بروم و صد درصد یک دوربین و یار قدیمی، برای من از ملزومات آن هستند. بنده عقیده دارم که موبایل ها هرچه قدر هم پیشرفته باشند نمی توانند جایگزین مناسبی برای دوربین های دیجیتالی باشند. به همین دلیل تصمیم گرفتم دوربینی بخرم که علی رغم سبک بودن، قابلیت های یک دوربین نسبتاً حرفه ای را نیز داشته باشد.

سپهر زنگنه

Dell N5010

این روزها دنیا هر روز بیشتر از روز قبل به سمت ساخت کالای مصرفی پیش می رود. وسایلی که جذاب و حتی کارامد هستند اما عمر زیادی ندارند و به سرعت باید با مدل دیگری جایگزین شوند. اما دل با تولید سری اقتصادی ان 5110 ثابت کرد که حتی در این شرایط هم استثناهایی وجود دارد.

این لپ تاپ نگون بخت سالیان سال است که به قلمی برای نگارش متن ها و مقالات من تبدیل شده و استفاده ای بسیار سنگین و ساعات کاری باورنکردنی را تاب آورده است. شاید جالب باشد که بدانید خاموش نکردن لپ تاپ برای هفته های متوالی به کررات در این سال ها اتفاق افتاده و این دل بیچاره هنوز به گلایه نیافتاده.

به هرحال جز دوام و جان سختی، شاید صفحه نمایش نسبتا بزرگ تنها ویژگی قابل ذکر این مدل باشد؛ محصولی که با توجه به سن و سال بالا و احتمال مرگ ناگهانی، به زودی جای خود را به لپ تاپ دیگری می دهد که البته بعید می دانم تا این حد وفادار از آب درآید.

Huawei Nova Plus

همان طور که در هم برایتان نوشته بودم، استفاده ی من از موبایل عموماً شامل تلفن و چک کردن سریع پیام های تلگرام می شود و به دلیل شرایط غیر ارگونومیک، تمایل چندانی به خرید موبایل بزرگ و چند منظوره ندارم. اما در پی مرگ تدریجی ویندوز فون، حالا مشغول سر و کله زدن با اندروید و هواوی نوا پلاس هستم که علیرغم سنگینی و بزرگی و بد دستی نسبت به نوکیای قبلی به لطف دوربین خوب و مشخصات فنی قابل قبول بخش بزرگتری از نیازهای زندگی خبرنگاری را در مواقع عدم دستری به لپ تاپ براورده می کند.

شایان ضیایی

Sony Xperia Z5

اگر بنا به صحبت درباره پرکاربرد ترین گجت باشد، مشخصاً بیشتر وقت من در روز، صرف کار با اکسپریا Z5 می شود. باید اعتراف کنم که موبایل های هوشمند، هیچوقت برایم گجت هایی با کارکردهای فراوان نبوده اند و ساده ترین انتظارات ممکن مانند ثبت تصاویر چشم نواز، پخش با کیفیت موسیقی، طراحی جسورانه و سخت افزاری قدرتمند برای اجرای بازی های سنگین را از آنها داشته ام.

اکسپریا Z5 سونی به عنوان اسمارت فونی که تمام این انتظارات را برآورده می کند، ایده آل ترین گزینه برای من به شمار می رود و تا زمانی که انتظاراتم را بالا نبرم، از آن به عنوان موبایلی بی نظیر برای گیمینگ و کارهای روزمره یاد می کنم که حتی یک بار هم ناامیدم نکرده است.

PlayStation 4

با تمام احترامی که باید برای پی سی گیمینگ قائل بود، کنسول پلی استیشن سونی نه تنها با کودکی بسیاری از ما گره خورده، بلکه تجربه ای بی نظیر از گیمینگ کژوال فراهم می آورد. به عنوان خبرنگاری در حوزه گیم که بخشی از کارش، بررسی دقیق و موشکافانه بازی های ویدیویی تلقی می شود، هیچ چیز برایم لذت بخش تر از تجربه بازی های ویدیویی در ساده ترین حالت ممکن و به دور از تمام هیاهوی صنعت بازی نیست. کافی است من را با اینترنت، پلی استیشن 4 و البته بازی های فیفا یا بتلفیلد در اتاقی تنها بگذارید تا روزها بدون نیاز به آب و غذا گذران زندگی کنم!

گذشته از این مسئله، از آن جایی که تمام کنسول های پلی استیشن را از آغاز تا به امروز خریداری کرده ام، دل کندن از فرنچایزهایی که با آنها بزرگ شده ام و تهیه کنسولی مانند اکس باکس وان، برایم کاری بسیار دشوار است. البته، محبوبیت پلی استیشن 4 برایم در حدی نیست که حاضر به تعویض کنسولم با اکس باکس وان حسین آدینه و تجربه شاهکارهای مایکروسافت نباشم.

Nintendo 3DS

مگر می شود نینتندو کنسولی بسازد و عاشق آن نشد؟ کنسول بی نظیر نینتندو 3DS که نزدیک به 5 سال پیش به بازار آمد، کماکان یکی از محبوب ترین گجت هایم به شمار می رود و بسیاری از اوقات فراغتم را صرف بازی های شاهکار آن می کنم. مهم نیست کجا هستید، مترو، تاکسی، دانشگاه، مسافرت یا هرجای دیگری؛ 3DS همواره و تحت هر شرایطی کنسولی سرگرم کننده است که البته هیچگاه شما را مجبور به گیمینگ حرفه ای نمی کند. حتی اگر تنها 10 دقیقه وقت آزاد باشید، می توانید 3DS را روشن کرده، یک یا دو مرحله از بازی هایی مانند Super Mario Bros 2 یا دانکی کانگ را پشت سر بگذارید و با ذهنی آزاد، یکبار دیگر به سراغ کارهایتان روید.

عدم محبوبیت 3DS در کشورمان، همواره یکی از مسائلی بوده که پرسشی بزرگ در ذهنم شکل داده است و دائماً از خود می پرسم چرا گیمرهای ایرانی حاضر نیستند برخی از باورهای بعضاً غلط خود درباره نینتندو را کنار گذاشته و با آغوشی باز به سراغ کنسول ها و بازی های آن بروند. 3DS، سخت افزاری است که به 5 سال پیش تعلق دارد، اما تکنولوژی های عجیب به کار رفته در آن، مانند نمایش سه بعدی بازی های ویدیویی –آن هم بدون نیاز به عینک مخصوص- سبب می شود تا کلاهم را به احترام نینتندو بردارم.

سینا گلستانه

LG G5

اینکه تلفن موبایل بیشترین گجتی است که در طول روز توسط من مورد استفاده قرار می گیرد به توضیح بیشتری احتیاج ندارد، اما در پاسخ به اینکه چرا جی ۵ را انتخاب کرده ام، باید به مزیت های این محصول نسبت به رقبا اشاره کنم.

به لطف لنز واید دستگاه امکان آزمون و خطا و تجربه های بیشتری در عکاسی وجود دارد، فرستنده ی مادون قرمز برای بازنشسته کردن ریموت کنترل های متعدد منزل لازم به نظر می رسد و البته، قابلیت تعویض باتری.

بله هنوز هم هستند کسانی که اعتقاد دارند تعویض باتری، از همراه داشتن پاور بانک کاربردی تر است!

البته با انتخاب جی ۵، سرعت بسیار بالای پرچمداران سامسونگ، یا تجربه ی کاربری آیفون را از دست می دهید و لازم است رابط کاربری نه چندان دلچسب ال جی را هم تحمل کنید.

اما باید اعتراف کنم قیمت بسیار مناسب و هدیه هایی که شرکت کره ای برای خریداران این موبایل در نظر گرفته بود هم در انتخاب بنده بی تاثیر نبوده اند.

البته از بین هدایای دستگاه، ماژول دوربین داخل پک جی ۵ آنقدری کاربردی نیست که به شکل روزانه مورد استفاده قرار گیرد، اما هدفون ارزشمند Bang & Olufsen که ال جی به خریداران اولیه ی پرچمدار خود هدیه می داد، برای من به دومین گجت پر استفاده در طول روز تبدیل شده است.

B&O Play H3

اگر بخواهم مستقیم سراغ اصل مطلب بروم باید بگویم از زمانی که این هدفون به ابزار اصلی من برای پخش موسیقی تبدیل شده، نگرانم عمرش به پایان رسیده یا خدای نکرده گم شود.

در این صورت، مطمئن هستم دیگر نمی توانم با هدفونی که زیر یک میلیون تومان قیمت داشته باشد روزگار بگذرانم و باید به اصطلاح سر کیسه را برای خرید یک هدفون گران قیمت دیگر شل کنم!

گذشته از کیفیت پخش بسیار مناسب، این هدفون به حدی سبک ساخته شده که همراه داشتنش را به کلی فراموش می کنید، اما ای کاش سازنده در ازای اندکی وزن بیشتر، سیم دستگاه را به جای پلاستیک با الیاف دیگر مثل پارچه می ساخت تا انعطاف پذیر تر باشد و کمتر به گره زدن خود تمایل داشته باشد.

خصوصاً با توجه به اینکه سیم این هدفون بر خلاف مدل های اندکی گران قیمت تر، قابل تعویض نیست و اگر خراب شود، غیر از شل کردن سر کیسه انتخاب دیگری وجود ندارد.

JBL Go

در نهایت به سومین گجت پر استفاده در طول روز می رسیم که باز هم به دنیای موسیقی تعلق دارد. این گجت اسپیکر بلوتوث JBL Go به حساب می آید که بسیار کوچک است و به هیچ عنوان نمی توان آن را از نظر کیفیت صدا بهترینِ بازار دانست.

اما بدون تردید محصول ریز نقش JBL در رنج قیمت صد هزار تومان از ارزش خرید بسیار بالایی برخوردار است و نسبت به رقبای عمدتاً چینی خود، کیفیت پخش و عمر باتری مناسب تری دارد.

قبل از این اسپیکر کوچک، یک مک بوک پروی ۱۵ اینچی همدم و طبعاً ابزار پخش موسیقی بنده بود که پس از ۸ سال خدمت بی منت، سرانجام به تازگی پایان عمر نه چندان کوتاهش را فریاد کشید و خاموش شد، آن هم در حالی که هنوز هم تازه ترین نسخه از سیستم عامل سازنده را به شکل رایگان دریافت کرده بود و بدون تاخیر و مشکل اجرا می کرد.

پس از آن مدتی را تلاش کردم iPad Air 2 را با لپ تاپ جایگزین کنم، اما این ایده با شکست مواجه شد و حالا مشخص نیست تبلت مغموم در کدام گوشه از منزل در خاموشی، سرنوشت نه چندان دلچسب خود را مرور می کند.

شاید تولید کنندگان تبلت هم به نتایج مشابهی رسیده اند که در سال گذشته شاهد عرضه ی نسل جدید برای بسیاری از مدل های نام آشنای بازار نبوده ایم.

اما در هر حال، تا زمانی که مک بوک جدید به خانه وارد شود، اسپیکر کوچک JBL می تواند عنوان سومین گجت پر استفاده در طول روز را بر خود داشته باشد.

ابزارهای دیگر

از اینجا به بعد محصولاتی هستند که بدون آنها نمی شود، اما الزاماً به شکل روزانه مورد استفاده قرار نمی گیرند

از جمله ی این ابزارها چندین هارد اکسترنال هستند که وظیفه ی محافظت از آرشیو موسیقی، فیلم مستند و کنسرت های موسیقی بنده را بر عهده دارند و اخیراً با گسترش استفاده از سرویس های استریم اینترنتی و بهبود وضعیت پهنای باند کشور، فرصت بیشتری برای استراحت پیدا می کنند.

یک کنسول ایکس باکس ۳۶۰ هم در گوشه ای از اتاق حضور دارد که سالها با کینکت و ۴ دسته ی کنترلر، جمع دوستان را شاد تر کرده است و حالا انتظار می کشد تا با یک پلی استیشن ۴ تازه نفس جایگزین شود.

چه کنسول انتخابی شما هم پلی استیشن ۴ باشد یا خیر، توصیه می کنم در هر صورت خرید ۴ دسته ی کنترلر برای بازی فیفا را در نظر داشته باشید که هیجانش در جمع دوستان با چیز دیگری قابل جایگزین کردن نیست.

اما از همه مهم تر یک مک بوک پرو 13 اینچی مدل 2015 که به زودی به دستم می رسد و تلاش نافرجام برای جایگزین کردن تبلت و موبایل با کامپیوتر شخصی را پایان می دهد.

رضا مقدری

لپ تاپ یوگا پرو ۲

اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم که من یکی از طرفداران کامپیوترهای دسکتاپ هستم و تا جایی که بشود از هزینه کردن برای لپ تاپ ها دوری می کنم. علت هم در این امر خلاصه می شود که رفع یک نقص سخت افزاری یا تعویض قطعه ای معیوب در دسکتاپ ها بسیار ساده تر امکان پذیر است و شکی نیز وجود ندارد که به صورت معمول هزینه ی کمتری را متحمل خواهید شد.

اما از آغاز همکاری ام با دیجیاتو و حضور جدی تر در عرصه رسانه، داشتن یک لپ تاپ سبک و دارای پرفرمنس مناسب تقریباً بدل به امری ضروری گشت. سالیان سال است که کاربر مک و ویندوز بوده ام و هر یک مزایا و معایب خود را دارند، اما صرفا به خاطر اینکه وقت کافی برای مهاجرت به مک نداشتم و البته بعضاً این روزها به برخی از راهکارها و ابزارهای ویندوزی متکی تر هستم، ترجیح دادم محصولی تحت این پلتفرم بگیرم و در نتیجه اکنون یک یوگا پرو ۲ در اختیار دارم که نزدیک به یک سال و نیم از عمرش می گذرد.

پرفرمنس این دستگاه، نمایشگر 4K مطلوب و وزن بسیار سبک اش همگی سبب شده اند آن را یکی از گجت های دوست داشتنی خودم بدانم و هر زمان که با آن مشغول کار می شوم لذت ببرم، هر چند اوایل عادت کردن به کیبرد این لپ تاپ سخت بود.

پلی استیشن ۴

وقتی روزها و ساعت های متعددی را صرف مطالعه و نوشتن می کنید و در چنین دنیایی غرق می شوید، هر از گاهی لازم است به گونه ای خود را از جهان پیرامون جدا کرده و در دنیایی خیالی که بسیاری از غیر ممکن ها ممکن می گردند سرگرم بمانید. لذا چند ماهی می شود که یک کنسول پلی استیشن ۴ خریده ام و با «اُور واچ» و «فیفا ۱۷» مشغول هستم.

کنسول سونی روزهای بهتری را می گذراند و محبوبیت بیشتری میان گیمرها دارد و صرفاً از همین رو به سراغ آن رفته ام، اگرچه همانگونه که در ابتدای مطلب گفتم، علاقه ام به کامپیوترهای رومیزی بسیار فراوان است و باور دارم که هیچ کنسولی لذت تجربه ی گیم روی پی سی توانمند را فراهم نمی آورد.

LG CM4540 Home Media Player

موسیقی بخش جدا نشدنی از زندگی من است و چه کار کنم و نیازمند تمرکز باشم و چه بخواهم استراحت نمایم، معمولاً به موزیک گوش می دهم. برای همین داشتن یک دستگاه پخش چند رسانه ای با کیفیت و قیمت مناسب همواره برایم حائز اهمیت بوده است.

یک یا یک سال و نیم پیش بود که دستگاه LG CM4540 را با قیمتی بسیار قابل قبول در قیاس با امکانات خریدم و شاید همه جذابیت اصلی آن را در پشتیبانی اش از بلوتوث می دانم.

وقتی به خانه می رسم معمولاً با گلکسی نوت ۴ خودم و به کمک درگاه اینفرارد و اپ کنترل از راه دور روشن اش می کنم، از طریق بلوتوث بسیار سریع به آن وصل می شوم و سپس استریم از اسپاتیفای آغاز می گردد و صدای موسیقی با کیفیتی مناسب و با جزئیاتی قابل قبول همه جا را فرا می گیرد.

این دیوایس باگ های خودش را هم دارد، ولی قیمت نسبتاً پائین در قیاس با نمونه های مشابه سبب شده که بتوان از آنها چشم پوشید و تجربه ی خوبی را از آن داشت.

امیر مستکین

آیفون 6S Plus

فبلتی که اپل بیش از یک سال پیش آن را معرفی کرد، دستگاه کاملی است که به سادگی توان برآورده کردن نیاز هرگونه کاربر عادی یا حرفه ای را دارد. راستش را بخواهید من بدجور مایل به خرید آیفون ۷ پلاس بودم ولی دقیقاً روز پس از مراسم معرفی نا امید کننده اش، رفتم و یک آیفون 6S Plus خریدم تا نه بخواهم منتظر ورود موبایل جدید اپل به شکل رسمی یا غیر رسمی به کشورم باشم و نه به حباب قیمت نامعقول آن فکر کنم.

اما واقعاً چرا آیفون؟ بیشتر ما به دنبال موبایلی با ثبات هستیم تا همیشه بتوانیم به آن اتکا کرده و در موقعیت های ضروری از آن بهره گیریم. به نظر من آیفون در ۹ سال اخیر ثابت کرده که از چنین خصیصه ای برخوردار است. ثبات کارکرد همیشگی اش، در کنار کیفیت بالای ساخت و تکنولوژی های نوینی مانند 3D Touch سبب می شود تا موبایل توسعه یافته توسط اپل را به رقبای اندرویدی اش ترجیح دهم. ارائه بهترین اپلیکیشن ها ابتدا برای سیستم عامل iOS و به روز رسانی های منظم و قابل دسترس آن برای همه کاربران را از دیگر علت های برتری محصول اپل بر موبایل هایی که به سیستم عامل گوگل مجهز هستند می دانم.

مک بوک پرو 2015 – MF839

این لپ تاپ سومین مک بوکی است که در چند سال اخیر خریده ام و با توجه به تصمیمات اخیر اپل در ارائه مک بوک پرو های جدیدش، بسیار بعید است که بخواهم در آینده ای نزدیک آن را با مدل های جدیدترش به روز رسانی کنم.

اندکی کمتر از دو سال پیش مک بوک پروی ۲۰۱۵ را خریدم و تقریباً روزی نبوده که آن را با خودم بیرون نبرم. روزی نبوده تا دست کم یک بار شارژش به طور کامل خالی و پر نشود (سیکل شارژ باتری اکنون روی ۶۵۰ است!) و با این حال، هنوز بدون هیچ مشکلی تمام نیازهایم را پاسخ می دهد و باتری اش هم دست کم ۸ ساعت همراهی ام می کند. جالب اینکه در ۱۷-۱۸ ماه اخیر، بیشتر از تعداد انگشتان یک دست صدای فن آن را نشنیده ام. خلاصه که به هیچ عنوان دلم نمی خواهد به سراغ لپ تاپ های جدید اپل بروم و «زندگی دانگل وار» را تجربه کنم.

اپل واچ

جای دادن ساعت هوشمندم در این مطلب، به معنای بی نظیر بودنش (مانند دو محصول قبل) نیست. قرار بود در مورد ابزارهایی صحبت کنیم که بیشترین تعامل روزانه را با آنها داریم. اپل می گوید که این شخصی ترین گجتی است که تا کنون توسعه داده، و راست هم می گوید. کافیست چند روز اپل واچ را به دست کنید تا به سبکی، راحتی استفاده و شاید هم برخی از قابلیت هایش عادت کنید. این اتفاق برای من افتاد ولی دوستانی را می شناسم که با پیشنهاد من این ساعت را خریدند اما خب، دیگر برای مشورت های اینچنینی به سراغم نمی آیند!

با این حال من از اپل واچ برای مدیریت و اطلاع راحت تر از اعلان ها، پایش فعالیت های نه چندان زیاد ورزشی ام و کنترل موسیقی روی آیفون استفاده می کنم. با این حال باید قبول کرد که اپل واچ، صرفاً یک وسیله جانبی متصل به آیفون است که مانند سایر محصولات اپل، در زندگی کاربران تاثیر گذار نبوده. بیشتر از یک سال از زمانی که اپل واچ را تهیه کردم سپری می شود و قبلاً فرصتی دست داده بود تا در وبلاگ دیجیاتو برخی نظراتم را در مورد این گجت با شما .

حمید مقدسی

موبایل نکسوس 5

حدود سه سال قبل که این موبایل را خریدم، با مفهوم واقعی یک تلفن هوشمند اندرویدی روان و کارآمد آشنا شدم، و جالب است که هنوز هیچ دلیل قانع‌کننده‌ای برای تعویض آن با موبایلی جدید ندارم، چون به راحتی تمام نیازهایم را پاسخ می‌دهد؛ البته مگر اینکه دلخوری از گوگل به خاطر آپدیت نکردن نکسوس 5 به اندروید نوقا، یا نیاز به دوربین قوی‌تر، بهانه تعویض آن شود.

اولترابوک فوجیتسو UH552

لپ‌تاپ قبلی‌ام فوجیتسو AH531 بود و اگرچه عملکرد فوق‌العاده‌ای داشت، اما همراه داشتن مداوم آن به خاطر وزن 2.3 کیلوگرمی کمی عذاب‌آور بود. بنابراین قید گرافیک حرفه‌ای و درایو نوری را زدم و حدود سه سال قبل این اولترابوک فوجیتسو را خریدم، که البته به مرور کمی ارتقاء یافته و در حال حاضر با پردازنده Core i5، هشت گیگابایت رَم و 512 گیگابایت SSD تمامی نیازهای شخصی و حرفه‌ای من را برآورده می‌کند. البته در محیط کار به خاطر نیاز به صفحه گسترده و باز کردن پنجره‌های متعدد کنار هم، مانیتور اولتراواید ال جی 25UM65 به کمکم می‌آید.

هدفون ریزر Hammerhead

موسیقی بخش مهمی از زندگی من را تشکیل می‌دهد، و هیچ چیز بهتر از یک ایرفون خوب نمی‌تواند این تجربه را تکمیل کند. این محصول ریزر بهترین هدفونی بوده که تاکنون تجربه کرده‌ام (تشابه نام این گجت با اسم رمز نکسوس 5 کاملاً تصادفی بوده!). پیشنهاد می‌کنم حداقل یکی از گجت‌های ساخت ریزر را امتحان کنید، تجربه دلنشینی خواهید داشت.

مریم موسوی

HTC One M8 Eye

موبایل من یک هدیه بود و در اصل در انتخابش نقشی نداشتم، با این حال کاملا از آن راضی هستم. اچ تی سی من یک دوربین اصلی 13 مگاپیکسلی با فلاش دوگانه دارد و کیفیت عکس هایی که در روز می گیرد در سطح مطلوبی قرار دارند با این همه اگر بخواهم صادق باشم ویدیوها و عکس های آن در نور کم را دوست ندارم و به همین خاطر شب ها ابدا به فکر عکاسی با موبایلم نمی افتم.

یکی دیگر از مشخصه های خوب این اسمارت فون صدای فوق العاده قوی آن است که از اسپیکرهای استریو آن حاصل می شود اما یکی از نقاط ضعف اساسی دستگاه استحکام اندک بدنه اش است که با هر بار ضربه خوردن خراشی در آن حاصل می شود در حالی که به یاد دارم موبایل قبلی ام (لومیا 520) این کاستی را نداشت و شرایط بدتری از جمله سقوط از نیم طبقه را تجربه کرده بود بی آنکه مشکلی برایش پیش بیاید.

مک بوک ایر 2016

من قبل از این، یک لپ تاپ آیدیا پد Z510 لنوو داشت که به خاطر چند مشکل از جمله، هنگ کردن های پی در پی (به خصوص بعد از نصب ویندوز 10)، وزن زیاد و دست و پا گیر بودنش تصمیم به تعویض آن گرفتم و بعد از بررسی بازار متوجه شدم بهترین گزینه برای رفع نیازهای من مک بوک ایر است. به واسطه کارم به لپ تاپی با وزن کم نیاز داشتم که قابلیت انجام کارهای سبک را داشته باشد و زیاد هم مجبور نباشم آن را برای شارژ به پریز متصل کنم، گرچه باید اعتراف کنم که میانه خوبی با MacOS ندارم و ویندوز را ترجیح می دهم. نکته دیگر اینکه مک بوک ایر به نظرم حکم یک دفترچه یادداشت الکترونیکی را دارد و نباید بیشتر از این، از آن انتظار داشت.

Kindle Paperwhite

از کیندل هم هر زمان که فرصتی داشته باشم برای مطالعه و خواندن کتاب های مورد علاقه ام استفاده می کنم. از جمله مشخصه های این نسخه کیندل میتوانم به صفحه e-ink، نورپس زمینه و قابلیت اتصال به وای فای، رزلوشن بالا، وزن کم و دیکشنری آفلاین جامعش اشاره کنم، ضمن اینکه امکان استفاده از برخی کتاب های آمازون به صورت رایگان را هم دارم. دستگاه عمر باتری خوبی دارد و از فایل های وردی و پی دی اف هم پشتیبانی می کند.

سامان میرزا

iPhone 6 + Apple EarPods

مدتی پیش بود که اقدام به تعویض تلفن همراه گلکسی اس 6 خود کرده و یک ال جی وی 20 خریداری کردم. متأسفانه با 2 روز استفاده از این دیوایس متوجه یک پیکسل سوخته درست در مرکز نمایشگر شدم. با تعویض و کمی کار کردن با تلفن هوشمند  جدیدی که به دستم رسیده بود، مجدداً با مشکلی مشابه مواجه شدم.

با آن که بسیار به این دیوایس علاقه مند شده بودم اما تصمیم بر آن شد تا دستگاه همراه دیگری تهیه کنم. دل را به دریا زدم و پس از سال ها استفاده از تلفن های اندرویدی به سراغ iOS رفتم. آیفون 6 اس کاملاً جوابگوی کارهای عادی و حتی حرفه ای است. به عنوان کاربری که سال ها از اندروید استفاده کرده، یکپارچگی و سرعت آیفون های اپل جزو مورادی به شمار می روند که می توانند شما را وادار به خرید یکی از این دستگاه ها کنند.

وجود فروشگاه اپ استور که یقیناً آن را به پلی استور گوگل ترجیح می دهم، وجود به روز رسانی های منظم برای اپلیکیشن های منتشر شده روی این پلتفرم، قابلیت مالتی تسکینگ فوق العاده و همچنین پشتیبانی همه جانبه ی اپل از آن، همه و همه سبب شده اند تا این تلفن همراه به یکی از دوست داشتنی ترین دیوایس هایی بدل شود که به صورت روزانه از آن استفاده می کنم.

در این بین شاید آزادی عمل محدودی که آیفون در اختیار من قرار می دهد کمی آزار دهنده باشد. از کودکی شخصیتی کنجکاو داشتم و در همه چیز سرک می کشیدم. روی دیوایس های همراه نیز اندروید چنین آزادی عملی را به من می داد. با آن که سیستم عامل اندروید قدرت یکپارچه سازی پلتفرمی چون iOS را ندارد، اما متن باز بودن آن را کاملاً به این مورد ترجیح می دهم. در رابطه با همین موضوع اضافه کنم که چنین موضوعی به هیچ وجه از کیفیت ساخت بالای محصولات اپل کم نمی کند.

در کنار این مورد برای گوش دادن به موسیقی که حالا به یکی از بزرگترین علاقه مندی های زندگی من تبدیل شده است از ایرپاد شرکت اپل استفاده می کنم. خوشبختانه ایرپاد اپل با قیمت نسبتاً معقول و کیفیت شفاف و رسایی که دارد سبب شده تا فکر خرید مجدد مدلی دیگر را از سرم بیرون کنم.

ASUS K52F

دلم برای لپ تاپ هایی که مورد استفاده ی من قرار می گیرند می سوزد. با آن که زندگی دانشجویی و کاری من با این وسیله گره خورده است اما معمولاً قوانین سفت و سختی برا تعویض چنین دیوایسی تعیین کرده ام. به عقیده ی من تا وقتی که لپ تاپ مورد استفاده بدون مشکل در حال کار باشد و بتواند نیازهای روزمره ی من را رفع و رجوع کند نیازی به تعویض آن نیست؛ حالا هر چه قدر هم که می خواهد قدیمی باشد.

به تنها محدودیت هایی که می توان روی این لپ تاپ به آن اشاره کرد یکی محدودیت فضای ذخیره سازی و دیگری میزان رم مورد استفاده در آن است که به راحتی می توان با کمی جستجو در قلب سخت افزاری تهران این موارد نیز ارتقاء داد. ایسوس به عقیده ی من یکی از بهترین برندها در این زمینه است. مطمئناً اگر قصد تعویض و ارتقای لپ تاپ خود را داشته باشم به سراغ همین برند و زنبوک های خوش ساخت آن می روم. البته در این بین نیم نگاهی نیز به تکنولوژی اهالی کوپرتینو خواهم داشت.

iPad Mini 4

اما یکی دیگر از پرکاربردترین دیوایس هایی که به صورت روزانه از آن استفاده می کنم ساخته ی کمپانی اپل است. آیپد مینی 4 در واقع مدل 8 اینچی آیپد ایر 2 محسوب می شود. پس از تعویض تبلت های مختلف و سرک کشیدن به ساخته های مختلف شرکت اپل در نهایت تصمیم گرفتم این مدل را برای کار روزانه انتخاب کنم.

با آیپد مینی 4 به راحتی ایمیل های خود را چک می کنم، به انجام بازی می پردازم و همانطور که گفته شد در کلاس های درسی و یا موارد مرتبط با کار، از آن جهت ارائه و نت برداری استفاده می نمایم. تا یادم نرفته بگویم که شارژدهی آیپدهای اپل بیش از پیش این گجت را در میان رقبا برجسته کرده است.

محسن وفانژاد

خانواده نینتندو

در حال حاضر یک Wii، یک Wii U و یک New 3DS XL دارم و به زودی سوییچ را هم به این خانواده محبوب اضافه می کنم. این روزها تقریبا عمده زمان هایی که به انجام بازی می پردازم را اختصاص داده ام به The Legend of Zelda: Breath of the Wild و نمی دانید که چه لذتی دارد.

در قسمت نظرات دیجیاتو و دیگر سایت های ایرانی می خوانم که کاربران عمدتا کم سن و سال می گویند این بازی که گرافیک ندارد یا نینتندو را چه به بازی ساختن و باید بروند از ناتی داگ یاد بگیرند بازی یعنی چه.

من عاشق ساخته های ناتی داگ هستم و حتی The Last of Us به راحتی در لیست برترین بازی های عمرم هم قرار می گیرد اما بگذارید صادقانه بگویم که اگر به دنبال تجربه خالص و بی آلایش یک بازی ویدیویی هستید، هیچ شرکتی جز نینتندو نمی تواند به شما «سرگرمی خالص» را هدیه دهد.

نفرت ورزیدن به نینتندو در ایران یک دلیل بزرگ دارد و آن هم عدم دسترسی کاربران به کنسول ها و بازی های این شرکت بوده. بازی هایی که توسط میلیون ها نفر در سراسر جهان ستایش شده اند، مگر می شود بچگانه و یا به درد نخور باشد؟

دفعه بعدی که می خواستید نظری در مورد نینتندو و بازی هایش بدهید به این فکر کنید که چقدر تجربه از بازی های این شرکت دارید و اگر پاسخ «هیچ» بود، شما را تشویق می کنم در اولین موقعیت، پس از ارزان شدن نینتندو سوییچ، این کنسول را به همراه بازی The Legend of Zelda: Breath of the Wild تهیه کنید تا ماه ها درگیر دنیای عظیم آن شوید.

البته که بازی های بزرگ نینتندو به همین یکی-دو بازی محدود نمی شود و قطعا در دیجیاتو طی سال پیش رو پوشش قدرتمندتری از عناوین این شرکت را مشاهده خواهید کرد تا شاید شما هم به جادوی نینتندو ایمان آوردید.

کامپیوتر دسکتاپ

اگر تمام روز را در خانه باشم، حداقل 10 ساعت همراه با کامپیوتر دسکتاپ دوست داشتنی ام وقت می گذرانم. کارهای مرتبط با دیجیاتو، فعالیت های مرتبط با دانشگاه، بازی کردن و سرگرمی های دیگر از عمده کارهایی هستند که با کامپیوترم انجام می دهم.

پلتفرم اصلی من برای انجام بازی های بزرگ پی سی است و با کارت گرافیک GTX 770 4GB تقریبا تا به امروز بدون مشکل سر کرده ام. زمانی که این کارت گرافیک را خریدم از بهترین های بازار بود اما تا یکی-دو سال دیگر یا باید آن را با سری جدید کارت های انویدیا عوض کنم و یا پلی استیشن 4 را به پلتفرم اصلی ام برای بازی کردن تبدیل کنم.

هنوز هم استیم را به همه حساب های کاربری دیگرم ترجیح می دهم و در کنار آن، Battle.net و Origin را هم دارم تا از تجربه بتلفیلد 1، تایتانفال 2 و اوورواچ عقب نمانم.

چه چیزی بهتر از یک دست اوورواچ بازی کردن در میانه های روز است وقتی که حسابی از کار و یا درس خسته شده ام؟ نشانگر ماوس را سریعا روی آیکن بازی می برم و در عرض 10 دقیقه، چنان انرژی می گیرم که برای ادامه روز حسابی انگیزه دارم.

پلی استیشن 4 اسلیم

راستش را بخواهید، دلیل اصلی خرید این کنسول، Red Dead Redemption 2 بوده که متاسفانه امکان تجربه اش روی پی سی فراهم نیست.

تا همین چند هفته پیش پلی استیشن 4 نخریده بودم چون حقیقتا نیازی به آن نداشتم و تعداد بازی های ارزشمندش برای من به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید. حالا اما با آمدن عناوین با ارزشی چون Horizon Zero Dawn یا Gravity Rush 2، لزوم داشتن یک پلی استیشن 4 در خانه را حس کردم. پلی استیشن 4 شرکت نیازهایم را تا پیش از این برآورده می کرد اما حالا دوست دارم یک PS4 در خانه هم داشته باشم.

آنچارتد حیرت انگیز بود، هورایزن را بسیار دوست دارم و از گرافیک معرکه ای که دارد لذت می برم، در این حین تجربه دوباره بازی هایی چون Heavy Rain هم برایم بسیار دلچسب است. مشتاقانه هم به انتظار God of War جدید، Red Dead Redemption 2 و The Last of Us Part II نشسته ام. پلی استیشن 4 پلتفرمی فوق العاده است که از کار کردن با آن تا به اینجای کار بیش از اکس باکس وان لذت برده ام. فقط ای کاش ورژن اسلیم کمی زیباتر بود و سونی هم مثل مایکروسافت روی باز طراحی کنسول جدیدش وقت می گذاشت.

The post appeared first on .

نگاهی به گجت های محبوب تیم تحریریه دیجیاتو

برترین اپلیکیشن ها و بازی های موبایل سال 2016 به انتخاب دیجیاتو

برترین اپلیکیشن ها و بازی های موبایل سال 2016 به انتخاب دیجیاتو

بالاخره به روزهای پایانی سال 2016 و زمان جمع بندی و انتخاب بهترین محصولات سال رسیدیم؛ از فیلم ها و سریال ها گرفته تا گجت های هوشمند، بازی های ویدئویی و البته اپلیکیشن هایی که در موبایل ها و تبلت هایمان استفاده کردیم.

حتما خاطرتان هست که چندی پیش گوگل پلی و اپ استور فهرست بهترین های اپلیکیشن های سال خود را منتشر کردند. ما هم در دیجیاتو به عنوان یکی از رسانه های پرطرفدار تکنولوژی تصمیم گرفتیم تا امسال انتخاب های خودمان را داشته باشیم.

فهرستی که در ادامه می بینید، اپلیکیشن ها و بازی های موبایلی هستند که از نظر ما در سال 2016 عملکرد درخشانی از خود به نمایش گذاشتند.

بخش اول: اپلیکیشن ها

بر خلاف اکثر بازی های موبایل که خیلی زود گل می کنند و خیلی زود هم از یاد می روند، اپلیکیشن ها مثل یک سریال تلویزیونی هستند؛ ممکن است تولید محتوا و به روز رسانی آن ها ده سال یا بیشتر هم ادامه داشته باشد، میلیون ها نفر هر روز از آن ها استفاده کرده و روز به روز بهتر یا بدتر شوند.

برای همین در فهرست بهترین اپلیکیشن های امسال در کنار انتخاب اپلیکیشن های جدید، عملکرد اپلیکیشن های شناخته شده در طول سال را هم ملاک انتخاب هایمان قرار دادیم. طبیعتا استمرار و کیفیت به روز رسانی ها نقش بسیار مهمی در انتخاب های امسال ما داشتند که در ادامه آن ها را با هم مرور می کنیم:

Prisma

پدیده سال 2016 که از نظر ما شایستگی دریافت عنوان بهترین اپلیکیشن سال را هم دارد. اما چرا می گوییم «بهترین»؟ شاید «خلاقیت» دلیل محکمی برای این انتخاب باشد. پریزما [] با مکانیزم خلاقانه اش موفق شد تا تعریف جدیدی از اپلیکیشن های ویرایشگر عکس ارائه کند.

تا پیش از آشنایی با پریزما، فیلتر در اپ های ویرایشگر به معنی یک لایه اضافی بود که فقط تونالیته رنگی تصاویر را تغییر می داد. اما پریزما با بهره گیری از یک الگوریتم پیشرفته هوش مصنوعی، بافت و ساختار تصاویر را «به طور کامل» دگرگون می کرد؛ از آن ها چنان تابلوی نقاشی زیبایی می آفرید که می توانستید به دیوار اتاق تان آویزان کرده و سال ها از تماشایش لذت ببرید.

پریزما به واسطه این عملکرد خلاقانه دنیا را در نوردید، و آنقدر تأثیرگذار بود که صدها کلون مشابه از روی آن ساخته شدند. لذت استفاده از پریزما اندکی بعد با اضافه شدن فیلترهای آفلاین و فیلترهای زنده ویدئویی هم دو چندان شد، و تمامی این قضایا آن را به اپلیکیشنی تبدیل کرد تا بتوانیم آن را پدیده فراموش نشدنی سال 2016 بخوانیم.

MSQRD

ایده MSQRD [] خیلی خلاقانه نبود، چرا که پیش از آن همگی Face Swap Live را برای جابجایی چهره ها دیده بودیم. ولی دو مزیت توانست MSQRD را از زیر سایه رقیب قدرتمندش بیرون بکشد: یکی این که بر خلاف Face Swap Live رایگان بود و دیگر این که اندرویدی ها هم لذت استفاده اش را تجربه کردند.

فیلترهای ویدیویی جذاب MSQRD با واکنش سریعی که نسبت به حرکات اعضای چهره کاربر نشان می دادند، به سرعت میان مردم فراگیر شده و به سوژه داغی در شبکه های اجتماعی بدل گشتند. اگر چه بعد از مدتی آن هیجان اولیه فیس سواپ و فیلترهای ویدئویی فروکش کرد، اما هرگز لذتی که از کار با MSQRD بردیم را فراموش نخواهیم کرد.

Telegram

به روز رسانی های امسال تلگرام [] معرکه بودند. طی سال 2016 قابلیت هایی مثل تعامل با IFTTT، سیستم تولید محتوای غنی تلگراف، Instant View، پلتفرم گیمینگ، امکان ویرایش پیام و ده ها قابلیت ریز و درشت دیگر به این پیام رسان محبوب اضافه شد تا دل کندن از آن سخت تر از همیشه شود.

در شرایطی که Allo گوگل تقریبا همه را بابت امکانات محدودش ناامید کرد، و واتس اپ یک میلیارد نفری به کپی برداری از قابلیت های اسنپ چت روی آورده بود، تلگرام با احترام به نظر کاربران و ارائه به روز رسانی های مستمر مسیر «هر روز بهتر از دیروز» شدن را در پیش گرفت و تبدیل به پیام رسانی شد که حداقل برای ما ایرانی ها برقراری بسیاری از ارتباطات بدون آن ممکن نیست.

پیام رسان Wire با توجه به مکالمات صوتی و ویدئویی رایگان و رمزنگاری دو سویه می توانست جایگزین تلگرام در عنوان بهترین پیام رسان سال باشد، اما به روز رسانی های دیر هنگامش سبب شد که نتوانیم آن را شایسته حضور در فهرست بهترین های 2016 بدانیم.

Google Drive

نمی دانیم چقدر از سرویس های فضای ابری استفاده می کنید، اما می دانیم که گوگل درایو امسال بهترین خدمات فضای ابری را به کاربرانش هدیه کرد. وقتی که در آن ثبت نام می کنید، 15 گیگابایت فضای رایگان در اختیارتان قرار می گیرد که نسبت به دیگر رقبا به میزان قابل توجهی بیشتر است.

سرویس فضای ابری گوگل امسال به روز رسانی های مهمی دریافت کرد؛ تهیه نسخه پشتیبان از پیام های واتس اپ، ارتقای سیستم پیش بینی، سیستم جدید جایگزین کردن فایل های جدید، جستجوی فایل ها با دستورات صوتی، تعامل با اورنوت و بهبود ارتباط با اپلیکیشن های گوگل فقط بخشی از آن ها بودند.

در حال حاضر 240 میلیون نفر از خدمات اپلیکیشن گوگل درایو، یکی از بهترین و موفق ترین محصولات نرم افزاری گوگل استفاده می کنند.

Google Maps

بیش از هر اپلیکیشن دیگری در سال 2016، این گوگل مپس بود که به مردم سراسر دنیا کمک کرد تا کمتر پشت ترافیک سنگین شهرهای بزرگ بمانند. اگر اغراق نکرده باشیم تقریبا هفته ای نبود که به روز رسانی جدیدی برای گوگل مپس منتشر نشود؛ به روز رسانی هایی که هر کدام اپلیکیشن را یک قدم به تکامل نزدیک تر می کردند.

اضافه کردن توقف گاه در مسیر، امکان سفارش غذا از طریق اپلیکیشن نقشه، بررسی و امتیازدهی به رستوران ها و فرمان های صوتی جدید فقط بخشی از قابلیت های جدید مپس در سال 2016 بودند تا بتوانیم آن را بی چون و چرا بهترین و مفیدترین اپلیکیشن مسیریابی تلفن های هوشمند قلمداد کنیم.

Nova Launcher

از میان صدها لانچر پلتفرم اندروید، مهم ترین دلیل مان برای انتخاب نووا لانچر [] چیزی نیست جز به روز رسانی هایی که مدت هاست استمرار خود را حفظ کرده اند. تیم نووا لانچر امسال هم مثل سال های گذشته با ارائه به روز رسانی های پی در پی حتی نگذاشتند که کاربران حتی به تکراری شدن آن «فکر کنند».

اگر به هر دلیلی امسال توانایی دسترسی به اندروید نوقا را نداشتید، نووا لانچر برای تجربه برجسته ترین خصوصیات این نسخه از سیستم عامل بهترین لانچر ممکن بود. بسیاری از ویژگی های موبایل های پیکسل گوگل در نووا لانچر شبیه سازی شدند، و امکانات بسیار خوب و اجرای روانش حتی روی ضعیف ترین موبایل ها دلایلی بودند که آن را به عنوان بهترین لانچر سال 2016 در نظر بگیریم.

Solid Explorer

چرا سالید اکسپلورر؟ دلایل فراوانند. به روز رسانی مستمر، رفع بسیاری از مشکلات و باگ ها، رابط کاربری متریال، فشرده سازی فایل ها، پشتیبانی از اکثر فضاهای ابری و از همه مهم تر امکان مدیریت همزمان حافظه داخلی و SD از یک صفحه بخشی از دلایل حضور سالید اکسپلورر [] در فهرست این مطلب هستند.

از سالید اکسپلورر فقط می توانید به مدت دو هفته به طور رایگان استفاده کنید، اما از آن به بعد می بایست نسخه کامل را با هزینه 2.99 دلار خریداری کنید. اگر از ما بپرسید، صرف فقط سه دلار برای بهره مند شدن از این حجم امکانات بهترین سه دلاری بود که می توانستید در سال 2016 از جیب تان خرج کنید.

Magisto

باز هم همان سوال قبلی: از بین این همه ویرایشگر ویدئو، چرا Magisto؟ مهم ترین دلیل انتخاب این اپلیکیشن را باید موفقیتش در «جلب و حفظ رضایت کاربران» قلمداد کنیم. مجیستو [] امسال با اجابت بسیاری از درخواست های کاربران موفق شد تا به رقم 80 میلیون کاربر برسد، آمار و ارقامی فوق العاده که بیش از همه چیز باید آن را نشانه رضایت کاربران از اپلیکیشن قلمداد کنیم.

مجیستو هر چیزی که برای ساخت کلیپ و ویرایش ویدئو لازم دارید را در اختیارتان گذاشته، اما تصور می کنیم که قابلیت Auto Video Maker آن بیش از سایر امکانات توانسته عامل جذب این جمعیت بزرگ به سوی اپلیکیشن باشد.

Adobe Photoshop Fix

برای افرادی که سال ها با فتوشاپ دسکتاپ خو گرفته اند، فتوشاپ فیکس نزدیک ترین تجربه به آن را در موبایل به ارمغان می آورد. فتوشاپ فیکس که زمان زیادی از عرضه اش برای اندروید و iOS نگذشته، از قابلیتی بهره می برد که بسیاری از نمونه های مشابه از آن برخوردار نیستند.

خروجی های کارتان در این اپلیکیشن را می توانید در قالب فرمت PSD ذخیره و از طریق سرویس Creative Cloud ادوبی برای ویرایش بیشتر، به نسخه دسکتاپ منتقل کنید. یکپارچگی بسیار خوب با نرم افزارهای ادوبی و البته امکانات حرفه ای دلایل حضور آن در فهرست بهترین های سال 2016 ما هستند.

Next Lock Screen

گل سر سبد اپلیکیشن های مایکروسافت گاراژ که با آپدیت های مستمر و تحولات رابط کاربری بسیاری از اندرویدی ها را شیفته خود کرد. نکست لاک اسکرین [] با امکاناتی که در اختیار کاربر قرار داده ثابت کرده که کاربرد یک اپلیکیشن لاک اسکرین می تواند خیلی بیشتر از محافظت از نمایشگر موبایل و تبلت باشد.

ارتقای پرفورمنس نرم افزاری، بهینه سازی مصرف منابع و امکان مدیریت نوتیفیکیشن ها به روز رسانی هایی بودند که نکست لاک اسکرین را به یکی از انتخاب های فهرست امسال ما تبدیل کردند. البته پشتیبانی از تصاویر بینگ برای پس زمینه دستگاه هم در انتخابمان بی تأثیر نبود.

Opera Max

اپلیکیشنی که شاید خیلی ها از آن غافل باشند. با اپرا مکس می توانید طی سال در مصرف صدها گیگابایت اینترنت دیتا در هنگام مرور وب صرفه جویی کنید. این Data Saver بی نظیر مهر ماه امسال افزونه ضد تبلیغات و حالت Privacy Mode را هم دریافت کرد تا به غیر از صرفه جویی در مصرف دیتا، بتواند در برابر هکرها و افراد سودجو هم محافظ قدرتمندی برای گجت های اندرویدی باشد.

IFTTT

IFTTT امسال با تغییر و تحولی که در ساختار و رابط کاربری به خود دید، طعم شیرین اتوماسیون کارها با موبایل را لذت بخش تر از همیشه کرد. به لطف IFTTT می توانید از طریق ساخت اپلت (یا اپلیکیشن های کوچک) میان هزاران اپلیکیشن در پلتفرم های مختلف ایجاد ارتباط کنید.

عرضه ربات تلگرام IFTTT برای تسهیل اتوماسیون دلیل دیگری است که آن را در فهرست برترین های سال 2016 جای می دهیم.

7Minute Workout

موفقیت 7Minute Workout [] فقط محدود به امسال نیست. این اپلیکیشن سلامت و تناسب اندام هم درست مثل مجیستو در جلب رضایت و حفظ کاربرانش موفق بوده، طوری که به عقیده برخی ساده ترین و قابل درک ترین اپلیکیشن ورزشی است که همگی می توانند از آن استفاده کنند.

تمرینات 7Minute Workout را در خانه و محل کار می توانید انجام دهید، تمریناتی که وقت زیادی از شما نمی گیرند اما تأثیر به سزایی در حفظ سلامتی روح و جسم تان خواهند داشت.

Spotify

عملکرد اسپاتیفای در استریم آنلاین موزیک آنقدر عالی بود که حتی اپل موزیک هم نتوانست در برابرش قد علم کند. چندی پیش آمار مشترکین پولی این سرویس به رقم 40 میلیون نفر در سراسر دنیا رسید، و طبق آخرین آمار در حال حاضر 100 میلیون نفر به طور فعال از آن استفاده می کنند.

از آنجا که بخش قابل توجهی از حق اشتراک دریافتی توسط اسپاتیفای به جیب صاحبان آثار سرازیر می شود، سرویس مورد بحث امسال کمی طعم ضرر و زیان را هم چشید. ولی طبق پیش بینی تحلیل گران سال 2017 سال پر منفعتی برای این سرویس استریم پرطرفدار موزیک خواهد بود.

Duolingo

Duolingo [] جز پیشگامان اپلیکیشن های آموزش زبان بوده که هنوز هم مثل اوایل کارش می درخشد. امسال قابلیت بسیار مهمی به Duolingo اضافه شد، و آن هم چیزی نبود جز امکان چت با ربات های هوشمند.

همین موضوع تجربه آموختن زبان با آن را یک پله نسبت به اپلیکیشن های مشابه ارتقا داد و سبب شد که بتوان Duolingo را همچنان یکی از بهترین اپلیکیشن های یادگیری زبان موجود دانست.

ناامید کننده های سال

عملکرد بعضی اپلیکیشن ها در سال 2016 همه مان را ناامید کرد؛ در رأس آن ها باید از اینستاگرام و فیسبوک مسنجر یاد کنیم که بدون خجالت و رودربایستی، قابلیت های اپلیکیشن موفق اسنپ چت را به طور واضح کپی برداری و به کاربران خود ارائه کردند.

این کپی برداری ها اگر چه در نهایت با استقبال کاربران مواجه شد، اما سوالی هم در ذهن اکثر مردم ایجاد کرد: چه بر سر خلاقیت مارک زاکربرگ و همکارانش آمده؟

در کنار عملکرد نه چندان رضایت بخش فیسبوک، گوگل را داشتیم که با وجود آن همه تبلیغات هم نتوانست با پیام رسان های Allo و Duo انتظارات کاربران را برآورده کند. البته Allo با ارائه زودهنگام Google Assistant توانست برای مدت کوتاهی در صدر جدول محبوب ترین اپلیکیشن های موبایل بنشیند، اما به دلیل تعلل در به روز رسانی و امکانات کم نسبت به رقبا، با همان سرعتی که به محبوبیت رسید همراه با Duo سقوط تلخی را به سمت قعر جدول محبوب ترین اپلیکیشن های استورها تجربه کرد.


بخش دوم: بازی ها

این روزها اسمارت فون ها نه فقط یک پلتفرم مناسب برای توسعه دهندگان مستقل، که از سودآورترین قطب های صنعت گیمینگ هستند. حتی نینتندویی که روزگاری به این دیوایس ها روی خوش نشان نمی داد هم به صف ابتدایی سازندگان بزرگ اپلیکیشن برای تلفن های هوشمند پیوسته است. اما بین این هیاهوی عظیم کدام یک بهترین اند؟ با فهرست برترین بازی های های امسال می خواهیم به همین پرسش جواب بدهیم.

عناوینی خوش ساخت که شاید با خلاقیت های خود به موفقیت هایی رسیده یا ممکن است با وجود المان های نوآورانه خیلی کم نام آن ها را شنیده باشیم. فقط پیش از مطالعه بهترین ها، بد نیست بدانید برای انتخاب این عناوین از بازی هایی که سال گذشته برای اسمارت فون ها عرضه شدند و امسال شاهد انتشار آن ها روی سیستم عاملی متفاوت بودیم چشم پوشی کردیم. برای همین نام های بزرگی همانند Her Story یا Badland 2 را نمی بینید.

Clash Royal

شاید از موفقیت های Clash Royal متعجب شده باشید ولی این اپلیکیشن واقعا لیاقتش را داشت. سوپرسل با عنوانش جواب محکمی به منتقدینش داد؛ Clash of Clans اتفاقی نبود. کلش رویال را از سه دیدگاه می توانیم عنوانی فوق العاده بنامیم که یکی آن ها الهام توسعه دهنده از اپلیکیشن پیشینش است.

بر عکس روویو که سری Angry Birds را به باتلاق فراموشی انداخت و تلاش هایش هم نافرجام ماند سوپرسل با الهام از Clash of Clans و تغییرات روی آن نه تنها توانست تجربه ای دیداری نسبتا آشنا را به وجود بیاورد، دنیای عناوینش را هم گسترش داد. دومین کار ستودنی این استودیو با کلش رویال به ترکیب دو سبک استراتژی و کارتی باز می گردد.

روزگاری که تمام توجهات معطوف عنوان Hearthstone بود، آن ها با پرداخت متفاوت به المان های عناوین کارتی و ترکیبش با مکانیزم های سبک استراتژی نشان دادند که همچنان پتانسیل های کشف نشده زیادی بین سبک های بازی های ویدیویی می توانیم بیابیم. اما سومین و از دیدگاه ما مهمترین المان کلش رویال که تاثیرش روی محبوبیت این عنوان مشخص است.

از ترکیب استثنایی «سادگی» و «استراتژی های مختلف برای پیروزی» حرف می زنیم. شما طی همان دقیقه های ابتدایی مکانیزم های کلش رویال را یاد می گیرید ولی برای این که بخواهید طعم خوش موفقیت را بچشید باید با برنامه پیش بروید. به واسطه تمام این المان ها هستند که کلش رویال توانست بهترین بازی موبایل 2016 از دیدگاه دیجیاتو لقب بگیرد.

Crashlands

همچنان نمی دانیم Crashlands را یک اکشن نقش آفرینی با المان های ساخت و ساز بنامیم یا عنوانی با محوریت ساخت و ساز که توسعه دهنده برای جذابیت بیشترش از مکانیزم های اکشن نقش آفرینی استفاده کرده است. مهم هم نیست واقعا با کدام دیدگاه به ساخته Butterscotch Shenanigans نگاه کنیم.

چون همین ترکیب استثنایی سبک ها هستند که Crashlands را یکی از بزرگترین شگفتی های امسال کرده اند. همان لحظه که احساس می کنید از ساخت و ساز ساختمان های گوناگون خسته شده اید، دشمنان ها به شما هجوم آورده و باید آن ها را شکست دهید.

Reigns

Reigns مشابه بقیه بازی های Text Based بود اما با ساخته Nerial توانستیم پختگی مکانیزم های این سبک را ببینیم. این که تاثیرات تک تک تصمیمات خود را روی مسئله های مختلف ببینید و انتخاب ها تنها به دو دسته خوب یا بد تقسیم نشده باشند، فوق العاده است.

این المان ها هم هنگامی روی واقعی خود را نشان می دهند که بدانید با Reigns چه کارهایی انجام خواهید داد؛ نقش پادشاهی را دارید که سرنوشت یک ملت و قوم به دستانش است. بنابراین باید با انتخاب تصمیم هایی که تمام آن ها طبعات خودش را داشته، طعم شیرین آرامش را به مردم هدیه بدهید.

Severed

مطمئنا نخستین المانی که پس از تجربه Severed متوجه آن خواهید شد، شباهت مکانیزم های مبارزاتش به فروت نینجا است. اینجا هم باید با سوایپ دست خود روی اسمارت فون، دشمنان را کشته و به مرحله های بعدی راه یابید. اما این تنها ظاهر قضیه خواهد بود.

DrinkBox با تغییرات فراوان این ایده که جذابیتش را سال هاست از دست داده توانسته تجربه ای متفاوت را به ارمغان بیاورد. مبارزات داینامیک، چگونگی سوایپ انگشتان، قابلیت های شخصیت داستان و حرکت به منطقه های مختلف؛ انگار این ایده تازه متولد شده و چیزی که پیشتر دیدیم حکم ورژن بتایش را داشت.

Samorost 3

یک شخصیت دلنشین، رنگ بندی استثنایی محیط ها، موسیقی فراموش نشدنی و معماهای هوشمندانه؛ همان المان هایی که Machinarium را به موفقیت رساندند و توسعه دهنده برای ساخت Samorost 3 تصمیم گرفت تا با یک ماجراجویی متفاوت از آن ها استفاده کند.

داستان Samorost 3 هم خیلی سادست. یک فلوت جادویی به نزدیکی خانه موجودی با نام Gnome افتاده و او برای کشف ماهیت این وسیله دست به ماجراجویی به منطقه های مختلف می زند. اما چگونگی روایت همین اتفاقات موجب شده اند تا بازیکن بتواند با محیط و کاراکترها اخت بگیرد.

Sky Force Reloaded

Sky Force Reloaded نه فقط یک اپلیکیشن خوب، که کلاس درسی برای سازندگان بازی های ویدیویی است. توسعه دهنده با این عنوان نشان داد چگونه می توانیم به مکانیزم های پایه ای یک سبک فراموش نشدنی شوتم آپ دست نزنیم و همچنان بازیکن ها را سرگرم کنیم.

به گونه ای که مخاطبین کم سن از تجربه خود لذت برده و بازیکن های قدیمی طعم خوش نوستالژی را بچشند. اما این به معنای شباهت های Sky Force Reloaded با عناوین مشابه نیست. توسعه دهنده با بروزرسانی همان المان ها، مرحله های بسیار متفاوت نسبت به هم و گرافیک استثنایی یکی از بهترین های شوتم آپ صنعت گیمینگ را به انتشار رساند.

Bully

راک استار سیاست جالبی برای عناوین محبوبش پیش گرفته است. این کمپانی معمولا به مناسب 10 سالگی بازی های بزرگ خود، آن ها را برای تلفن های هوشمند به انتشار می رسانند تا بازیکن ها با قاب کوچک و قابلیت های این دیوایس، تجربه ای آشنا اما متفاوت داشته باشند.

امسال هم قرعه به نام Bully افتاد؛ عنوانی متفاوت که با پورت عالی اش برای اسمارت فون ها خیلی ها را مبهوت نمود. اینجا نه با بزرگترین باندهای خلاف کاری آمریکا می جنگید و نه به غرب وحشی قدم می گذارید. نقش دانش آموزی را دارید که می خواهد قدرتش را به بقیه و معلم ها ثابت کند.

Chameleon Run

چگونگی پرداخت به ایده ای ساده اما کلیشه ای ساخته Ján Ilavský را به موفقیت رساند. تاکنون چندین عنوان دیده اید که شخصیت اصلی طی مسیری مستقیم به سرعت حرکت کرده و شما باید با واکنش هایی او را از دست خطرات نجات دهید؟ Chameleon Run هم همین گونه است ولی با مکانیزم هایی متفاوت رو به رو هستید.

تغییر رنگ ها و ریتم بالا؛ تمام چیزهایی که به اعتقاد ما به Chameleon Run جذابیت بخشیده اند. مسیرهایی که قدم می گذارید رنگ های گوناگونی داشته و شخصیت داستان برای حرکت باید هم رنگ آن ها باشد. المانی که ترکیب آن با طراحی خوب مرحله ها و سرعت بالا گیم پلی جالبش کرده بود.

Rodeo Stampede – Sky Zoo Safari

هدف بازی های ویدیویی چیست؟ جز این که تجربه ای سرگرم کننده به شما هدیه بدهند؟ Rodeo Stampede – Sky Zoo Safari [] را می توانیم از بهترین های امسال بنامیم که با توجه به همین فلسفه ساخته شده بود. به گونه ای که پس ساعت ها تجربه، همچنان ساخته Yodo1 Games می توانست تازگی اش را حفظ نماید.

جدا از آپدیت های گوناگون، Stampede این المان مثبت که معمولا تنها بین عناوین آنلاین میبینیم را مدیون مکانیزم های گیم پلی اش است. اینجا فقط با حیوانات سواری نکرده و آن ها را اهلی نمی کنید؛ وظیفه مدیریت یک باغ وخش را هم خواهید داشت.

Riptide GP: Renegade

سری Riptide را خیلی ها با کلمات سرعت و هیجان می شناسند. با Renegade ما بیش از همیشه آن ها را لا به لای مکانیزم های گیم پلی دیدیم. شاید پیشرفت های این قسمت به واسطه شباهت هایش با عناوین پیشین خیلی به چشم نیاید اما توسعه دهنده با اضافه سازی المان هایی توانست جذابیت ساخته اش را حفظ نماید.

از منطقه های متفاوت نسبت به گذشته و چالش های پویا بگیرید تا حالت های مختلف قسمت آنلاین که همگی موجب شدند Renegade «افزایش آدرنالین» را به معنای واقعی کلمه تعریف کند. عنوانی که بین هیاهوی عرضه بازی های ریسینگ امسال، بیش از بقیه هم با استقبال منتقدین مواجه شد.

Parallyzed

همان چند ثانیه ابتدایی کافیست تا Parallyzed [] با رنگ بندی استثنایی اش چشم ها را جادو کند. امسال از دیدگاه گرافیک هنری عناوین بسیار خوبی داشتیم؛ Badland 2 ،Psebay و Samorost 3 که همگی با استقبال بازیکن ها مواجه شدند. اما به اعتقاد ما، هیچکدام همانند این اپلیکیشن نمی توانند چشم های مخاطبین را نوازش بدهند.

نهایت تلاش های توسعه دهنده برای این بخش را می توانیم با محیط های گوناگون Parallyzed ببینیم که ترکیب آن ها با مکانیزم های نوآورانه گیم پلی تجربه ای فراموش نشدنی را به بازیکن ها هدیه می داد. جالب اینجاست خلاف ظاهر دلنشین شخصیت ها و محیط، Parallyzed با سرعت بالای گیم پلی اش از سخت ترین عناوین امسال هم است.

The Trail

بازگشت پیتر مولینیوی دوست داشتنی طعم تجربه The Trail را بیش از پیش شیرین کرده بود. او که با ساخت عناوینی معروفی همانند Fable و Black & White توانست احترام زیادی بین بازیکن ها پیدا کند، پس از چندین سال با The Trail به صنعت گیمینگ بازگشت.

عنوانی که با ترکیب المان های دو سبک شبیه سازی و ماجراجویی با یک گرافیک دلنشین به سرعت بازیکن ها را شیفته خود نمود. اینجا می توانید به یک طبیعت زیبا قدم گذاشته، منطقه های جدیدی کشف کنید یا آیتم هایی که به دست می آورید را بفروشید.

SIM – Sara is Missing

راستش را بخواهید انتخاب بین Seen ،SIM و خیلی سخت بود. چون تمام آن ها تجربه ای فراموش نشدنی از سبک Text Based را به بازیکن ها هدیه می دادند. ولی نهایت تصمیم گرفتیم تا SIM را میان بهترین ها جای دهیم.

به اعتقاد خیلی از منتقدین، یکی از جالب ترین بخش های سری Lifeline ارتباط مستقیم بین کاراکترها و مخاطب است. SIM پایش را فراتر گذاشت و اینجا خود شما شخصیت اصلی هستید؛ تلفن همراهی که اتفاقی پیدا کرده و باید صاحبش را پیدا کنید.

The Battle of Polytopia

با Domination هم شاهد مکانیزم های گیم پلی سری معروف Civilization روی اسمارت فون ها بودیم ولی قضیه برای The Battle of Polytopia کاملا متفاوت است. Midjiwan جای ساخت یک «کپی» تصمیم گرفت تا به الهام از سیویلیزیشن روی بیاورد.

بنابراین آن ها عنوانی را به انتشار رساندند که با وجود ذات آشنایش، انگار مکانیزم هایش از همان ابتدا برای تلفن های هوشمند طراحی شده بودند. اپلیکیشنی که پیچیدگی های همیشگی سیویلیزیشن را نداشته و با ساده سازی المان ها، مطمئنا تجربه ای فراموش نشدنی برای علاقه مندان سبک استراتژی به حساب می آید.

Pokemon Go

نه فقط برای المان های گیم پلی، چون Niantic پیش از ساخت پوکمون گو با Ingress تقریبا همان مکانیزم ها را پیاده نموده بود. اگر ساخته Niantic را بین بهترین های امسال می بینید، بیشترش به واسطه تاثیرات فراوان این اپلیکیشن روی صنعت گیمینگ است.

روزگاری که خیلی ها فکر می کردند سال ها تا شکوفایی و استقبال از واقعیت افزوده باقی مانده، آن ها با پرداخت به یک ایده جالب و ترکیبش با پوکمون ها مسیر موفقیت این تکنولوژی را بزرگ نمودند. عنوانی که شاید از دیدگاه بعضی ها «بازی خوبی» نباشد ولی مطمئنا می توانیم به آن لقب «تجربه ای فوق العاده» را بدهیم.

ناامیدکننده های سال

از تمام بازی هایی که لیاقت داشتند بین ناامیدکننده های امسال قرار بگیرند عذرخواهی می کنیم. چون با وجود Real Football [] استودیوی معروف گیم لافت هیچ شانسی برای آن ها باقی نمانده است. نه فقط ناامید کننده، Real Football را می توانیم یکی از بدترین های امسال بنامیم. همچنان متعجبیم که چگونه فرانسوی ها از قسمت های پیشین به چنین عنوانی رسیده اند.

ایده کاهش حجم بازی به 20 مگابایت جالب بود اما این بدین معنی نیست که با مکانیزم های تاریخ مصرف گذشته دست به ساخت اپلیکیشن بزنیم. با وجود این که Real Football با اختلاف ناامیدکننده ترین بازی امسال است ولی هنوز هستند عناوینی که نتوانستند انتظارات آن ها را برآورده نمایند. الکترونیک آرتز همانند گیم لافت برای ساخت FIFA Mobile [] تصمیم به کاهش حجم اپلیکیشنش گرفت.

نتیجه این تصمیم تغییر مکانیزم های گیم پلی بودند که با وجود جذابیت ایده ها، پرداخت مناسبی نداشتند. همین وضعیت را هم با Mafia III: Rivals [] شاهد بودیم. عنوانی که تنها نام مافیا را یدک می کشید و همانند جنگ های گنگستری جی تی ای ها بود. جدا از این، گیم پلی هم به واسطه ریتم یکسانش پس از چندین ساعت جذابیت همیشگی خود را از دست می داد و خسته کننده می شد.


در فهرست برترین های سال 2016 عناوینی را انتخاب کردیم که در سطح دنیا به شهرت و محبوبیت رسیدند. اما این بدان معنا نیست که اپلیکیشن های ایرانی ساخته متخصصین وطنی را فراموش کرده ایم.

به دلیل اهمیت بالای اپلیکیشن های داخلی، انتخاب برترین های آن ها را به پایان سال 1395 شمسی موکول کردیم و طی مطلبی جداگانه در ایام تعطیلات نوروز به آن ها خواهیم پرداخت.

نظرتان در مورد برترین اپلیکیشن های سال 2016 چیست؟ انتخاب ها و دلایل تان را برایمان بگویید، بی صبرانه منتظرشان هستیم.

The post appeared first on .

برترین اپلیکیشن ها و بازی های موبایل سال 2016 به انتخاب دیجیاتو