Tagبررسی همیشه

بررسی بازی The Walking Dead: A New Frontier قسمت اول و دوم؛ بی رحم تر از همیشه

بررسی بازی The Walking Dead: A New Frontier قسمت اول و دوم؛ بی رحم تر از همیشه

فصل سوم بازی The Walking Dead معرکه آغاز می شود. به معنای واقعی معرکه و درجه یک.

هنوز دنیا به هم نریخته و خبری از واکرها نیست. در بعد از ظهری خونین که آسمان هم خشمگین به نظر می رسد، خاویر باید خودش را به خانه پدری برساند تا در لحظات آخر کنار پدرش باشد. اما سیل انبوه مسافرانی که شایعه را شنیده اند و می خواهند از شهر خارج شوند، سبب شده تا اتوبان بسته باشد. خاویر می دود، ماشین را رها می کند و می دود تا به پدرش برسد. اما وقتی او می رسد، کار از کار گذشته.

تا به اینجای کار مشغول آن هستید که ببینید اصلا خاویر کیست و خانواده او چه نقشی دارند؟ مگر منتظر بازگشت کلمنتاین و زامبی های بی کله نیستیم؟ پس این آدم های جدید چه می گویند؟

ذهن شما بدجور مشغول این همه داستان سرایی می شود. پدربزرگ داستان حالا از میان ما رفته. خاویر اندوهگین مادر خود را در آغوش گرفته و دیالوگ هایی که شما برایش در آن لحظه انتخاب می کنید، حال او را نمایش می دهد. خاویر می تواند عمیقا ناراحت باشد، می تواند کمی لحن طلبکارانه به خود بگیرد و شاید حتی اندکی شوخ طبعی را چاشنی کار خود کند تا حال و هوا عوض شود.

ماریانا، برادر زاده خاویر که سن و سالی هم ندارد لیوان آب پدربزرگ را به دست گرفته، آن را پر می کند و به سوی اتاق او می رود. مادر بزرگ می گوید: «ماریانا، پدر بزرگ دیگه خوابیده، لازم نیست براش آب ببری.»

ماریانا می گوید: «اما اون که بیدار شده!»

مو به اندامتان راست می شود. حالا می فهمید که کجای داستان قرار دارید و چه اتفاقی در حال رخ دادن است. این شروع معرکه کافی است تا بی وقفه، 80 دقیقه آتی را میخکوب قسمت اول از فصل سوم بازی The Walking Dead شوید که با پسوند A New Frontier شناخته می شود.

در واقع New Frontier گروهی است که در دنیای آخر الزمانی شکل گرفته و ریشه در گذشته ندارد. یک عده انسان که گویا با هدفی مشترک و خیر گرد هم آمده اند اما آنقدر بزرگ می شوند که دیگر جایی برای خوبی باقی نمی ماند و خون را با خون پاسخ می دهند.

داستان را از زاویه نگاه خاویر دنبال می کنیم و چند ده دقیقه بیشتر نمی گذرد که کِلِم هم وارد داستان می شود.

در فصل اول این بازی، کلمنتاین یک کودک کم سن و سال بود، از همه چیز می ترسید و جرات هیچ کاری را نداشت. کلمنتاین در کنار لی، کاراکتر سیاه پوست فصل اول ماجراهای زیادی را تجربه کرد، به سراغ والدین خود رفت و در نهایت همه چیز با یک تراژدی تلخ پایان یافت.

در فصل دوم، ما کنترل کلمنتاین را به دست گرفتیم. دیگر خبری از لی نیست تا پشتیبان کلمنتاین باشد و او باید خودش یاد بگیرد چطور زنده بماند. اما در فصل سوم، باز هم رویه تغییر کرده. داستان را از زاویه نگاه خاویر دنبال می کنیم و چند ده دقیقه بیشتر نمی گذرد که کِلِم هم وارد داستان می شود.

مثل همه کاراکترهای قابل بازی، خاویر هم بسته به انتخاب هایی که شما برای آن می کنید، می تواند انسان متفاوتی باشد اما شالوده شخصیت او قابل تغییر نیست. خاویر یک عموی دلسوز و نگران است که وظیفه خود می داند تا از اعضای خانواده اش مراقبت کند.

حالا 4 سال از فاجعه بزرگ و شیوع بیماری میان انسان ها گذشته. آن هایی که زنده مانده اند یا همیشه سر به زیر در حال حرکت بوده اند و یا بدون ترس، انسان های دیگری را برای امنیت خود کشته اند.

خاویر در نگاه اول یک بزدل و ترسو به نظر می رسد اما هر چه بیشتر به او فرصت خودنمایی می دهید، بیشتر ثابت می کند که برای حفاظت از برادر زاده هایش حاضر است هر کاری کند. مقدمه ابتدایی بازی شاید اثر مخربی روی شما بگذارد و نتوانید این تعداد کاراکتر جدید را به یک مرتبه بپذیرید اما شخصیت خودمانی خاویر و گفتگوهایش با همسر سابق برادر بزرگش کاری می کند که خیلی سریع او را به عنوان سکان دار فصل سوم بپذیرید.

حالا 4 سال از فاجعه بزرگ و شیوع بیماری میان انسان ها گذشته است.

او یک فرشته نیست، قرار است تا سر حد مرگ عصبانی شود، قرار است انتخاب های سخت و دشواری داشته باشد و گاهی اوقات هم به انتخاب شما، ماشه را بکشد. اما آیا ارزشش را خواهد داشت؟

نویسندگان برای آنکه به یک مرتبه از حضور این همه کاراکتر جدید و ناشناخته احساس بدی نداشته باشید، عالی عمل کرده اند. تقریبا یک خانواده کامل را در تصویر داریم. مردی که شاید چندان پخته نیست اما سعی می کند رفتاری بالغانه داشته باشد، مادر خوانده ای که اصلا الگوی مناسبی برای فرزندان همسرش نیست (و شاید اصلا احساس زیادی هم به آن ها ندارد)، و یک پسر و دختر کم سن و سال.

نماد New Frontier روی گردن یکی از اعضای گروه که حالا تبدیل به واکر شده.

دخترک یا همان ماریانا که پیشتر از او گفتیم، باهوش به نظر می رسد. برای آنکه از مکالمات آزار دهنده فرار کند یک هدفون روی گوش های خود می گذارد و وانمود می کند که مشغول گوش دادن به موسیقی است (باتری و برق کجا بود؟) و البته یک پسر تازه به بلوغ رسیده که به شدت درگیر مسائل احساسی است.

اما فراموش نکنید که کاراکترها حرف های شما را به یاد می سپرند و در موقعیتی دیگر پاسخی به آن خواهند داد.

گیب نمی داند که چه در سرش می گذرد، نمی داند که چه می خواهد و به هر چیزی بی میل است. حالا تصور کنید که خاویر بخواهد با شوخی و خنده، شرایط را برای همه تلطیف کند. دیالوگ ها برای این کار کمی دست شما را باز می گذارند. اما فراموش نکنید که کاراکترها حرف های شما را به یاد می سپرند و در موقعیتی دیگر پاسخی به آن خواهند داد.

نیمه های اپیزود اول، وقتی که حسابی با شخصیت ها گرم گرفته اید و فکر می کنید کاش یک دوست و چهره ای آشنا ببینیم، کلمنتاین وارد می شود؛ بی مقدمه و بدون آنکه توضیحی داده شود.

سخت جان تر و بی رحم تر از فصل دوم، کلمنتاین هیچ احساسی ندارد. او همچنان یک دخترک کم سن و سال و بی خطر به نظر می رسد اما وقتی که یک سلاح به دست می گیرد، دیگر معصومیتی نمی توان در چهره اش پیدا کرد.

کلمنتاین و AJ پس از پایان فصل دوم و در فلش بک های فصل سوم.

کلمنتاین، نقطه قوت دو فصل قبلی، حرف های بسیاری برای گفتن دارد اما کارگردان بازی و نویسندگان تصمیم گرفته اند تا این داستان را در قالب فلش بک های کوتاه روایت کنند. پس از فصل دوم، نمی دانیم که چه بر سر کِلِم می آید، اما در فلش بک ها کم کم متوجه می شویم مسیر زندگی او به کدام سمت چرخیده و ارتباط آن با خانواده خاویر چیست.

درست لحظه ای که می خواهید یک نفس راحت بکشید، به بدترین شکل ممکن شوکه می شوید.

در اپیزود اول داستان به شکل خوبی پیش می رود و درست لحظه ای که می خواهید یک نفس راحت بکشید، به بدترین شکل ممکن شوکه می شوید. نویسندگان می خواهند هر لحظه به شما یادآوری کنند که در دنیای واکینگ دد، خوبی و خوشی جایی ندارد و اگر دنبال پایان های خوشحال کننده هستید، داستان اشتباهی را دنبال می کنید.

فصل سوم حول محور گروه New Frontier می چرخد و کلمنتاین و خاویر عمیقا با این گروه مرتبط هستند. دردسرها در این دنیا پایانی ندارد و مرگ تنها راه رهایی محسوب می شود.

در مجموع، داستانی که در دو قسمت ابتدایی ارائه می شود، وعده فصل قدرتمندی را می دهد (حداقل بهتر از فصل آخر سریال واکینگ دد) اما ضعف هایی را هم به همراه دارد که شاید کمی اخم هایتان را در هم فرو ببرد.

پایان اپیزود دوم شاید برای بسیاری جذاب و حیرت انگیز باشد اما حقیقتا مشابه یک فیلم هندی درجه یک است و کمی اعصاب خوردکن به نظر می رسد. با این حال، قطعا در قسمت سوم بیشتر به سوالات بی پاسخی که طی دو اپیزود ابتدایی شکل گرفت، جواب داده می شود اما نحوه پایان بندی اپیزود دوم چندان مورد پذیرش نیست.

رنگ ها گرم تر و در عین حال تهاجمی تر انتخاب شده اند تا احساس تنش در هر لحظه احساس شود.

مشکل دیگر برخی دیالوگ ها و واکنش ها هستند. این مشکل در تک تک بازی های Telltale Games وجود دارد و خسته کننده است که باز هم بگوییم وقتی شخصی یکی از عزیزان خود را از دست می دهد، چرا باید واکنش ها تا این حد خشک و بی احساس باشند؟ حرکات بدن چرا باید تا این حد ضعیف جلوه کرده و جوری باشند که انگار یک اتفاق بد رخ داده و خب، تمام شد، برویم سراغ مشکل بعدی.

شاید تنها مسئله ای که پیشرفت آن احساس می شود، استفاده از گستره رنگ های متفاوت نسبت به فصل های پیشین باشد. رنگ ها گرم تر و در عین حال تهاجمی تر انتخاب شده اند تا احساس تنش در هر لحظه احساس شود. خبری از رنگ های سرد و مرده فصل های قبلی نیست و همین موضوع فصل سوم را از نظر بصری متمایز کرده.

بگذریم از اینکه Telltale Games اصلا قصد ندارد گرافیک فنی بازی هایش را کمی بهبود بخشد و اشتیاق بیشتری ایجاد کند. تصور کنید در سال 2017، صحنه هایی را می بینید که سال ها پیش و با رفتن کنسول های نسل قبل، از آن ها خداحافظی کرده بودیم.

به طور کل، اگرچه روند داستان عالی پیش می رود و نمی خواهید لحظه ای متوقف شوید، اما A New Frontier تقریبا هیچ تغییر عمده ای نسبت به فصل اول ندارد. چه بسا که گیم پلی اندک آن، بیش از پیش آب رفته و تقریبا جز چند صحنه دکمه زنی و یکی-دو معمای فوق العاده ساده، هیچ محتوایی برای ارائه ندارد.

بهتر است به این بازی به چشم یک سریال تعاملی نگاه کنید که هر از چند گاهی از شما می خواهد کاراکتر را تکان دهید و یا دکمه های Q یا E را برای کشتن زامبی ها فشار دهید. به همین سادگی. در واقع اگر نمی خواهید داستان را دنبال کنید، بازی های Telltale حقیقتا ارزش بالایی ندارند.

کلمنتاین در اپیزودهای بعدی جای بسیاری برای رشد دارد و باید اثبات کند که در فصل سوم هم می تواند بین همه کاراکترها بیشتر درخشیده و نقشی اساسی در پیش بردن بار احساسی داستان بازی کند.

در حقیقت این سری بازی به خاطر کلمنتاین و قدرت احساسی که منتقل می کرد برجسته شده و اگر او تبدیل به یک انسان بی روح و ماشین کشتار شود، شاید یکی از بزرگ ترین نقاط قوتش را از دست بدهد.


  • شروعی خیره کننده
  • بهره گیری از گستره رنگی متفاوت برای فصل سوم
  • سورپرایز پایانی قسمت دوم
  • تقریبا هیچ چیز نسبت به فصل قبل تغییر نکرده

The post appeared first on .

بررسی بازی The Walking Dead: A New Frontier قسمت اول و دوم؛ بی رحم تر از همیشه

بررسی دیجیاتو: هارد دیسک Seagate IronWolf؛ گرگ همیشه بیدار

بررسی دیجیاتو: هارد دیسک Seagate IronWolf؛ گرگ همیشه بیدار

شرکت سیگیت تاکنون سری هارد دیسک های متنوعی به بازار عرضه کرده که برخی از آنها برای کاربری های خاص طراحی و تولید شده اند؛ از Enterprise برای مصارف تجاری گرفته تا NAS که به طور اختصاصی برای استفاده در شبکه بهینه سازی شده است.

کاربری اختصاصی هارد دیسک های سیگیت از طرف خریداران با استقبال مناسبی روبرو شد و به این شرکت آمریکایی امکان داد به مرور نزدیک به نیمی از بازار این محصول را در اختیار خود بگیرد.

اما سیگیت همین چند ماه پیش هنگام معرفی مدل جدید Barracuda Pro اعلام کرد قصد دارد نامگذاری خانواده محصولات خود را تغییر دهد.

حالا سری Surveillance با نام جدید SkyHawk نامیده می شود، SSHD های تازه FireCuda نام دارند و سری NAS هم به IronWolf تغییر یافته است، یعنی همان هارد دیسک هایی که قادر هستند در تمام طول شبانه روز در شبکه ی کامپیوتری کاربر فعال باقی بمانند.

سیگیت برای این منظور هارد دیسک های سری Iron Wolf را در برابر لرزش دائمی ناشی از فعال بودن، مقاوم ساخته و امکان تبادل 180 ترابایت داده در هر سال را برای محصول فراهم آورده تا مشکلی برای بک آپ گرفتن همیشگی اطلاعات روی این ابزار، وجود نداشته باشد.

سازنده علاوه بر این داخل هارد دیسک جدید را با گاز هلیوم پر کرده تا قادر باشد بالاترین ظرفیت حافظه را در این محصول، با کمترین میزان سایش بین صفحات پر تعداد داخلی دستگاه، در اختیار کاربر قرار دهد.

اگر داده های شما حیاتی و ارزشمند هستند یا در کسب و کار خود چند کامپیوتر دارید که لازم است به شکل دائم از اطلاعات آنها پشتیبان گیری شود، هارد دیسک IronWolf همان محصولی است که می تواند نیاز شما را مرتفع نماید.

اما این همه ی داستان نیست و سیگیت برای نخستین بار در این محصول کاربران خانگی را هم به عنوان جامعه ی مخاطب هارد دیسک تحت شبکه ی خود در نظر گرفته است.

برای آشنایی با امکانات و عملکرد IronWolf در ادامه با این مطلب همراه باشید.

ویژگی ها

Iron Wolf از نظر ظاهری به هر هارد دیسک 3.5 اینچی عادی دیگری شباهت دارد، اما در باطن برای سیستم NAS (مخفف حافظه ی متصل به شبکه) ساخته شده است.

همانطور که پیشتر هم اشاره کردیم، در خانواده IronWolf ظرفیت های متنوعی از 1 تا 10 ترابایت وجود دارد تا برای هر کاربری یک مدل مناسب قابل انتخاب باشد.

سازنده می گوید امکان افزایش ظرفیت داخلی تا این میزان به لطف استفاده از گاز هلیوم فراهم شده، عنصری که یک هفتم اکسیژن چگالی دارد و میزان سایش بین صفحات فشرده ی داخلی را کاهش می دهد.

مدل های بالاتر از 3 ترابایت این هارد دیسک برای نخستین بار در نوع خود، به حسگرهای RV برای تشخیص لرزش های دَوَرانی که هنگام فعالیت هارد دیسک ایجاد می شود مجهز هستند.

قرار دادن چندین ترابایت حافظه داخل محیط 3.5 اینچی هارد دیسک های IronWolf به فضای بسیار فشرده منجر می شود و این موضوع زمانی مشکل ساز تر خواهد بود که چندین عدد از این هارد دیسک ها را داخل یک دستگاه NAS در کنار یکدیگر قرار دهید.

در این شرایط خفیف ترین لرزش ها هم می تواند عمر دستگاه را کاهش دهد یا آن را با مشکل روبرو کند، اما راه حل سیگیت برای این منظور موثر است و حسگرهای در نظر گرفته شده قادر هستند لرزش های وارد شده را تشخیص داده و خنثی نمایند.

حسگر های لرزش دَوَرانی در کنار سیستم بالانس دو نقطه ای، بخشی از فناوری AgileArray سیگیت هستند که به ظرفیت های بالاتر 3 ترابایت در این محصول و تمام مدل های سری IronWolf Pro اختصاص دارند.

اما دو زیر مجموعه ی دیگر فناوری AgileArray بدون توجه به ظرفیت، برای تمام مدل ها در نظر گرفته شده اند.

یکی از این دو ویژگی عملکرد دستگاه هنگام استفاده از سیستم RAID را بهبود می بخشد و دیگری مصرف انرژی هارد دیسک را کاهش می دهد.

ویژگی های سری IronWolf برای کاربران خانگی تا کسب و کار های کوچک و متوسط مناسب است

علاوه بر این تمام مدل های سری IronWolf قادر هستند در هر سال تا 180 ترابایت تبادل داده توسط کاربران متعدد را بدون مشکل تحمل نمایند، رقمی که برای کاربران خانگی، شرکت های کوچک و حتی متوسط کفایت می کند.

اما اگر قصد دارید این محصول را برای یک کسب و کار بسیار بزرگ تهیه کنید، انتخاب مدل های سری IronWolf Pro را پیشنهاد می کنیم که این رقم برای آنها تا 300 ترابایت در نظر گرفته شده است.

یک تفاوت دیگر بین سری عادی و پرو این است که هارد دیسک های IronWolf را می توانید در دستگاه های NAS با 1 تا 8 جایگاه (موسوم به bay) قرار دهید، رقمی که باز هم برای کاربران خانگی تا کسب و کار های متوسط کفایت می کند.

اما برای مجموعه های بزرگتر، مدل های سری پرو از سیستم های NAS با حداکثر 16 جایگاه هم پشتیبانی می کنند.

بر اساس اطلاعات سازنده، این هارد دیسک در حالت آماده به کار 7.2 وات انرژی مصرف می کند و این میزان در هنگام فعالیت به 9 وات می رسد که هرچند کمترین در نوع خود نیست، اما با ظرفیت و سرعت بالای دستگاه مطابقت دارد.

وجود برخی از ویژگی ها به میزان ظرفیت داخلی هارد دیسک بستگی دارد

همه ی مدل های سری آیرون ولف، به درگاه ساتا با حداکثر سرعت 6 گیگابایت در ثانیه (با پشتیبانی از نسل های قدیمی تر) مجهز هستند، اما میزان حافظه ی کش به ظرفیت داخلی دستگاه بستگی دارد.

سازنده برای مدل های 1 تا 4 ترابایتی IronWolf حافظه کش 64 مگابایتی را در نظر گرفته، این میزان برای مدل 6 ترابایتی 128 مگابایت است و مدل های 7 تا 10 ترابایتی هم از 256 مگابایت حافظه کش برخوردار است که رقم مناسبی به حساب می آید.

سرعت چرخش هارد دیسک هم به ظرفیت حافظه بستگی دارد، چرا که مدل  های 10، 8 و 6 گیگابایتی 7200 دور در دقیقه سرعت دارند اما سرعت مدل های پایین تر 5900 دور در دقیقه خواهد بود.

علاوه بر این حداکثر نرخ پایدار تبادل داده در مدل های 10 و 8 ترابایتی از این هارد دیسک 210 مگابایت در ثانیه ذکر شده در حالی که این میزان برای مدل 6 گیگابایتی به 192 مگابایت و برای مدل های پایین تر به 180 مگابایت محدود است.

اما این میزان به شرایط مختلفی بستگی دارند و در دنیای واقعی می توانند با شرایط آزمایشگاهی متفاوت باشند، بر همین اساس در بخش بعدی رقم های اعلام شده توسط سازنده را با نتیجه بنچمارک های انجام شده مقایسه می کنیم.

عملکرد

همانطور که اشاره کردیم اعداد و ارقام اعلامی توسط سازنده عموماً در شرایط ایده آل آزمایشگاهی حاصل شده اند و معمولاً از دنیای واقعی بیشتر هستند.

بر همین اساس در ادامه می توانید بنچمارک های انجام گرفته روی IronWolf را مشاهده و نتایج آن را با چند محصول رقیب مثل Seagate Enterprise NAS، WD Red Pro و WD Red مقایسه نمایید.

توضیح اینکه این بنچمارک ها با هر دو ترکیب CIFS و iSCSI مورد آزمون قرار گرفته اند.

نخست نتایج عملکرد تصادفی 4K را در حالت CIFS مشاهده می کنیم که در آن هارد دیسک سیگیت با 2427 IOPS (داده ی ورودی و خروجی در هر ثانیه)، مقام اول از نظر نوشتن اطلاعات به خود اختصاص داده است.

برای خواندن اطلاعات، برتری با 652 IOPS به محصول دیگر سیگیت یعنی مدل Enterprise که برای کسب و کارهای بزرگ در نظر گرفته شده تعلق دارد، اما IronWolf هم با 647 IOPS در رده ی بعدی قرار می گیرد و اختلاف چندان چشمگیر نیست.

IronWolf در بررسی حداکثر میزان تاخیر در حالت CIFS هم عملکرد قابل قبولی دارد، اما این بار دیگر بهترین محسوب نمی شود. تاخیر این محصول برای خواندن اطلاعات به 2711.9 میلی ثانیه و برای نوشتن به 1242.8 میلی ثانیه می رسد که دستگاه را از این نظر در رده ی چهارم قرار می دهد.

اما با تغییر ترکیب سیستم به iSCSI، ناگهان تاخیر دستگاه در خواندن اطلاعات سر به فلک می کشد، آن هم در حالی که سرعت نوشتن به کمتر از ترکیب CIFS کاهش یافته و باعث شگفتی می شود که چرا؟

اگر دستگاه به شکل مستقیم به کامپیوتر متصل کنید، بر اساس نتیجه بنچمارک CrystalDiskMark سرعت عملکرد به 250 مگابایت در ثانیه برای خواندن و 230 مگابایت برای خواندن اطلاعات می رسد که با ارقام اعلامی توسط سازنده مطابقت دارند.

برای مقایسه حتی مدل 6 ترابایتی از هارد Enterprise که توسط همین سازنده برای کسب و کارهای بزرگ طراحی شده از نظر سرعت با ارقام 213 مگابایت در ثانیه برای خواندن و 212 مگابایت برای نوشتن، در رده ی پایین تری از IronWolf قرار می گیرد.

Atto هم نرم افزار بنچمارک دیگری است که سرعت تبادل داده را با جابجایی فایل هایی با اندازه های مختلف سنجش می کند. در این بنچمارک هم به رقم های 250 و 220 مگابایت در ثانیه برای خواندن و نوشتن داده ها رسیدیم که صحت نتایج پیشین را تایید می کند و برای یک هارد دیسک با سرعت چرخش 7200 دور در دقیقه رقم مناسبی است.

بر اساس این بنچمارک ها می توان گفت سیگیت به خوبی موفق شده محصولی با سرعت، عملکرد و ظرفیت مناسب برای کاربران سطح نیمه حرفه ای ایجاد کند و این محصول کمبودی در تامین نیازهای کسب و کارهای متوسط و کاربران خانگی نخواهد داشت، اما برای کسب و کارهای بزرگ تر لازم است سری IronWolf Pro را مد نظر داشته باشید.

نکته ی دیگر اینکه بنچمارک های انجام گرفته روی مدل 10 ترابایتی محصول هستند که از بالاترین خصوصیات سخت افزاری بهره می برد. در ادامه می توانید بنچمارک های انجام گرفته روی مدل 3 ترابایتی دستگاه (با قیمت حدود 100 دلار) را مشاهده کنید.

نتایج این بنچمارک ها کمابیش با ارقام اعلامی توسط سازنده نزدیک هستند و می توان آنها را در مقایسه با رقبا، یکی از گزینه های خوب بازار در نوع خود به حساب آورد.

برای مثال در ادامه می توانید نتایج بنچمارک نسخه 3 ترابایتی از هارد دیسک Red وسترن دیجیتال را مشاهده کنید که ویژگی های سخت افزاری مشابهی دارد و یکی از پر فروش ترین ها در نوع خود به حساب می آید.

همانطور که در تصویر مشاهده می کنید، سیگیت در ظرفیت های پایینتر از 10 ترابایت هم عملکرد قابل قبولی دارد و پر فروش ترین هارد دیسک بازار در حوزه ی خود را پشت سر قرار می دهد.

در مدل 3 ترابایتی میزان مصرف انرژی هم اندکی از ارقام اعلامی سازنده برای مدل 10 ترابایتی پایین تر است و در حالت فعال به 6 وات می رسد، رقمی که در بالاترین مدل 9 بر اساس اعلام سازنده وات خواهد بود.

این میزان برای نمونه در مدل 8 ترابایتی هارد دیسک MC04ACA600E ساخت توشیبا هنگام فعالیت بالاتر از 10 وات خواهد بود و در مدل 8 ترابایتی از هارد دیسک Red وسترن دیجیتال با 7.1 وات تقریباً با محصول سیگیت برابری می کند.

هرچند اختلاف در این میان چشمگیر نیست، اما با توجه به اینکه دستگاه قرار است مدت زیادی در طول سال فعال باقی بماند از اهمیت برخوردار است.

در پایان بد نیست اشاره کنیم که فرم ور هارد دیسک IronWolf با توجه به کاربری خاص آن با محصولات سری دسکتاپ مثل Barracuda تفاوت دارد. بر همین اساس پس از برخوردن به ایراد داخلی فعالیت خود را متوقف نمی کند و فعال باقی می ماند.

اما هر دو سری IronWolf و Barracuda به شکل یکسان و بر اساس فناوری ضبط مغناطیس عمودی یا PMR عمل می کنند.

جمع بندی

هرچند هارد دیسک های NAS بیشتر از هر چیز برای پشتیبان گیری از داده در کسب و کارهای کوچک مورد استفاده قرار می گیرند، اما سیگیت می گوید سری IronWolf برای گروه مخاطبین متنوعی ساخته شده از گیمیرهای حرفه ای گرفته تا طراحان مالتی مدیا.

سیگیت یکی از نخستین شرکت هایی است که کاربران خانگی را هم به عنوان جامعه مخاطب هارد دیسک تحت شبکه IronWolf در نظر گرفته است.

شرکت آمریکایی می گوید در منزل بسیاری از کاربران یک کنسول بازی وجود دارد که برای پخش فیلم و موسیقی هم مورد استفاده قرار می گیرد. اما ظرفیت حافظه ی داخلی یک کنسول بازی برای ذخیره سازی محتوای مالتی مدیا چندان کافی نیست و این همان نقطه ضعفی است که IronWolf به بهترین شکل می تواند با راه اندازی یک سیستم ذخیره سازی تحت شبکه آن را مرتفع نماید.

طراحان گرافیک و کاربران دیگری که از دست رفتن نتیجه زحمات خود را در اثر پاک شدن داده ها تجربه کردند هم گروه دیگری هستند که به لطف IronWolf می توانند یک سیستم پشتیبان گیری خودکار و همیگشی تحت شبکه ایجاد کرده و با خیال راحت، به خلق آثار خود بپردازند.

کسب و کارهایی در سطح کوچک و متوسط هم مخاطبین اصلی این محصول هستند و استفاده از IronWolf بیش از هر کس دیگری برایشان ضرورت دارد.

محصول سیگیت برای چنین کاربرانی از امکانات کافی و عملکرد مناسبی برخوردار است. سازنده فناوری AgileArray را برای محافظت از هارد دیسک در نظر گرفته و عملکرد پایدار و طولانی مدت آن را تضمین می کند.

IronWolf برای این منظور به حسگرهای تشخیص و خنثی سازی لرزش مجهز است و قادر است در تمام طول سال به شکل بدون توقف فعال باقی بماند.

هارد دیسک جدید سیگیت با توجه به اینکه برای پشتیبان گیری تحت شبکه در نظر گرفته شده مشکلی در جابجایی داده با مقدار زیاد ندارد و قادر است هر سال 180 ترابایت اطلاعات را از کاربران متعدد و بدون هیچ مشکلی دریافت و ارسال نماید.

دیگر جزئیات محصول مثل سرعت چرخش صفحات داخلی، حافظه ی کش و نرخ پایدار تبادل داده به میزان ظرفیت حافظه ی داخلی مدلی که انتخاب می کنید بستگی دارد و برای هر مدل متفاوت است که در بخش های قبلی توضیح مربوط به آن را مطالعه کردیم.

اما در مجموع باید گفت این جزئیات برای کاربرانی که مخاطب در نظر گرفته شده اند کاملاً کفایت می کنند و قابل قبول هستند، خصوصاً با توجه به اینکه سیگیت برای نخستین بار موفق شده چنین ظرفیت بالایی را با قیمت مناسب در اختیار کاربران خانگی و کسب و کارهای کوچک و متوسط قرار دهد.

ظرفیت داخلی دستگاه می تواند بین 1 تا 10 گیگابایت متغییر باشد و قیمت محصول از 65 دلار برای مدل 1 گیگابایتی آغاز و در بالاترین مدل به 450 دلار می رسد.

اما باید توجه داشته باشید که این محصول بیش از هرچیز برای مخاطبینی که نام برده شد کاربرد دارد و توصیه می شود کسب و کارهای بزرگ تر محصولات رده بالاتری را مورد استفاده قرار دهند، از جمله سری IronWolf Pro.

نکات منفی
نکات منفی

The post appeared first on .

بررسی دیجیاتو: هارد دیسک Seagate IronWolf؛ گرگ همیشه بیدار