Tagبررسی ها

بررسی Titanfall 2؛ آماده سقوط تایتان ها شوید

بررسی Titanfall 2؛ آماده سقوط تایتان ها شوید

آماده سقوط تایتان ها شوید. نسخه اول تایتان فال 1، با همین شعار پا به عرصه نهاد. عنوانی توسعه یافته توسط خالقین سری Call of Duty که سعی کرده بود مکانیزم های سنتی آن سری را دگرگون کند. نسخه اول تایتان فال، با این که عنوان خوب و با کیفیتی بود، اما هیچ گاه در سطح انتظاراتی که از آن می رفت ظاهر نشد. جامعه گیمینگ انتظار داشت که عنوان جدید سازندگان سری Call of Duty یعنی استودیو Respawn، قدمی رو به جلو برای سبک شوتر اول شخص باشد، اما تایتان فال پس از عرضه اش خیلی زود فراموش شد و از یاد ها رفت.

با این حال Respawn هیچ گاه ناامید نشد و تصمیم گرفت که هر طور که شده، نسخه دوم این سری را توسعه دهد. اما Titanfall 2 تا چه حدی توانسته ضعف نسخه قبلی را بپوشاند؟ در سالی که تمامی شوتر های اول شخص خوش درخشیده اند، Respawn چه قدم هایی برداشته تا بتواند بین غول های این سبک قد علم کند؟

اولین تصمیم Respawn، اضافه کردن بخش داستانی به تایتان فال 2 است. در تایتان فال یک، دنیایی خوش رنگ و لعاب، اما فاقد روح به تصویر کشیده می شد. چرا پتانسیل دنیایی به این عظمت، با این ربات ها و این ایده های نو باید این قدر راحت در تایتان فال یک به هدر می رفت؟ بنابراین جای تعجب نداشت که Respawn تصمیم گرفت که به دنیای تایتان فال غنای بیشتری را ببخشد.

متاسفانه در بسیاری از عناوینی که بیشتر روی مالتی پلیر تمرکز دارند، به بخش تک نفره و داستانی صرفا به عنوان یک محتوای چند ساعته که صرفا برای خالی نبودا عریضه در بازی باید قرار بگیرد نگاه می شود. اتفاقا ما هم با همین دید سراغ این بخش رفتیم و خوشبختانه باید بگوییم که تمامی تصورات مان غلط بودند!

در یک کلام، بخش داستانی تایتان فال 2 خارق العاده است! در این حد که شاید بتوان آن را بهترین بخش داستانی در بین شوتر های این چند سال اخیر قلمداد کرد! گرچه این بخش از لحاظ داستانی عمق چندانی ندارد و شخصیت هایش هم نسبتا شسته رفته و فاقد پیچیدگی اند، اما طراحی مراحل و گیم پلی به کار رفته در بخش تک نفره تایتان فال 2 بی نظیر است.

بخش داستانی تایتان فال 2، رابطه میان یک تایتان و خلبان وی را روایت می کند. گرچه هر دو این شخصیت ها بسیار ساده اند و شاید تنها یکی ویژگی شخصیتی بارز داشته باشند، اما رابطه میان این دو باعث شده که هر دو شان بسیار دوست داشتنی جلوه کنند. این رابطه در طول بازی به مرور قوی تر می شود و پیشرفتش بار احساسی و داستانی بخش تک نفره تایتان فال دو را بر دوش می کشد.

فارغ از شخصیت ها، داستان تایتان فال 2 به نوبه خود بسیار کلیشه ای است. شرکتی شیطان صفت سلاحی مرگ بار توسعه داده که می تواند به واسطه آن هر سیاره ای را در یک چشم به هم زدن نابود کند. تعدادی هم جانی و مزدور استخدام کرده تا جلوی ماموریت خطیر قهرمانان داستان ما را که درصدد نابود کردن این سلاح هستند بگیرد. اما آن چه که باعث شده این داستان کلیشه ای بدرخشد، روند و سرعت پیشروی داستان است.

تایتان فال 2 نه آن قدر بخش داستانی اش را کش می دهد که حوصله تان سر برود، نه آن قدر زود به اتمام می رسد که از کمبود محتوا ناامید شوید. پایه و اساس بخش داستانی تایتان فال 2 این است که در هر مقطعی، ابزار و مکانیزم جدیدی به بازیکن معرفی می شود. این ابزار می تواند یک سلاح جدید باشد و یا یک ویژگی منحصر به فرد که در دل طراحی مراحل گنجانده شده. بازیکن برای مدتی از این ابزار برای پیشروی در داستان استفاده کرده و درست قبل از خسته شدن از آن، با مکانیزم جدیدی آشنا خواهد شد.

Titanfall2 2016-11-07 19-59-02-66-w600

بسیاری از این ابزار و مکانیزم ها شکه تان خواهند کرد، زیرا که اصلا انتظراش را نخواهید داشت که در عنوانی مانند تایتان فال آن ها را ببینید! برای مثال یکی از جذاب ترین و به یاد ماندنی ترین مقاطع بازی، زمانی است که می توانید با استفاده از گجتی در بین دو زمان مختلف جا به جا شوید! این مکانیزم ها باعث شده اند که روند بخش داستانی تایتان فال 2 خسته کننده نشود و از تب و تاب نیافتد.

فارغ از این مکانیزم ها، دو عنصر اصلی گیم پلی سری تایتان فال، یعنی تحرک و پویایی بالا خلبان و کندی و قدرتمندی تایتان هم از اصلی ترین ستون های بخش داستانی تایتان فال دو هستند. هنگامی که تنها کنترل کوپر، خلبان داستان را بر عهده دارید، باید هر از گاهی با تکیه بر سرعت بالای خلبان ها، از موانع موجود بگذرید و راه تان را هموار کنید. در واقع برای جلوگیری یکنواخت شدن روند بازی، بین مبارزات هر از گاهی هم باید با پلتفورمینگ راه تان را هموار کنید و حتی در مقاطعی مجبور می شود با مکانیزم های ذکر شده پازل های متنوعی را حل کنید!

اما هنگامی که سوار بر تایتان می شوید، دیگر هیچ چیز جلوی پیشروی شما را نخواهد گرفت. در طول بازی ابزار و سلاح های گوناگونی را برای تایتان تان خواهید یافت که بر حسب شرایط و بر اساس سلیقه تان، می توانید یکی از آن ها را برگزینید. تایتان فال 2 توانسته در بعد گیم پلی بالانس نسبتا خوبی را بین خلبان و تایتان ایجاد کند و بازیکن به اندازه کافی کنترل هر دو را بر عهده می گیرد.

بخش داستانی تایتان فال دو، حتی باس فایت هم دارد! این باس فایت ها در واقع انواع مختلفی از تایتان ها هستند. نقاط ضعف و قدرت متفاوت تایتان ها باعث شده که هر یک از این روبات های عظیم الجثه، در برابر برخی از گونه های دیگر پیروز باشد و در برابر برخی دیگر سر فرود بی آورد. اما با این حال این باس فایت ها آن چنان چالش بر انگیز نیستند و بازیکن می تواند به راحتی از پس شان بر بیاید.

Titanfall2 2016-11-07 20-14-21-86-w600

تایتان فال یک عنوانی بود فقط شامل بخش مالتی پلیر و اصلا بخش داستانی تک نفره و منسجمی نداشت. با این وجود تایتان فال 2 از یکی از بهترین بخش های داستانی برخوردار است. اما این به معنی عدم تمرکز Respawn روی بخش چند نفره نیست. اتفاقا مالتی پلیر تایتان فال 2 هم مانند پدرش بسیار خوب و سرگرم کننده است.

بخش چند نفره تایتان فال 2 به طور کلی تغییر محسوسی به خود ندیده، اما کاملا واضح و روشن است که Respawn در همان مکانیزم های عنوان قبلی یک بازنگری کلی کرده. برای بر قراری بالانس بسیاری از المان های گیم پلی تایتان فال 1 از پایه دگرگون شده اند. بسیاری دیگر هم بهبود و گسترش یافته اند.

بارز ترین نکته موجود در تایتان فال 2 کلاس مختلف خلبان ها و البته تایتان ها است. این ها چه از بعد ظاهری و چه از لحاظ گیم پلی کاملا با هم تفاوت دارند. برای مثال خلبانی مجهز به قابلیت نامرئی شدن است و دیگری می تواند برای مدت زمان کوتاهی سرعت حرکتش را به طرز قابل توجهی افزایش دهد. کلاس های مختلف خلبان و تایتان موجب شده که عمق گیم پلی بازی افزایش یابد، زیرا که بازیکن باید بسته به نقشه و شرایط بازی یکی از این کلاس ها را انتخاب کند. خوشبختانه قابلیت تعویض کلاس در طول بازی هم وجود دارد و بازیکن هیچ گاه محدود به تنها یک کلاس نخواهد بود.

محتویات این بخش هم بیشتر شده اند و دیگر مانند قبل انگشت شمار نیستند! برای مثال تعداد سلاح ها به 20 رسیده و تعداد تایتان ها هم بیشتر شده. بازیکن می تواند به مرور تجهیزات مختلفی را برای هر سلاح و تایتان آزاد کرده و ابزارش را شخصی سازی کند. این محتویات بیشتر باعث شده اند که بازیکن دلیلی برای بازی کردن داشته باشد، همانند نسخه قبل به مرور از بازی خسته نشود و آن را پس از یک هفته رها نکند! ابزار و تجهیزات بازیکن تنها محتویاتی نیست که تعدادشان بیشتر شده. مود های قابل بازی جدیدی هم به این نسخه راه یافته اند تا تنوع بخش مالتی پلیر بیشتر شود. البته برخی از این مود ها برای بازیکنان تازه کار ممکن است تا حدی پیچیده باشند.

بازیکنان به مرور و با افزایش لول شان به این تجهیزات جدید دست خواهند یافت. اما می توانند با واحد پولی جدید بازی، این ابزار را زودتر آزاد کنند. متاسفانه تایتان فال 2 آن قدر ها بخشنده نیست و پول خیلی کمی به بازیکنان پاداش می دهد. البته لول بازیکنان به قدر کافی سریع بالا می رود که نیازی به پول احساس نشود. خوشبختانه در حال حاضر هم تایتان فال 2 فاقد هر گونه پرداخت درون برنامه ای است. البته در صورت وجود شان، باز بازی به اندازه کافی بالانس است و بازیکنی با در اختیار داشتن تجهیزات بیشتر نسبت به دیگران برتری نمی یابد.

بزرگ ترین ایراد بخش چند نفره تایتان فال 2 را می توان طراحی مپ ها یا نقشه های آن دانست. مپ ها نسبت به تایتان فال یک پیچیده تر شده اند، اما ابدا همانند آن ها جذاب و به یاد ماندنی نیستند. مپ های تایتان فال به گونه ای طراحی می شوند که بازیکن بتواند با استفاده از پارکور، به نرمی و با سرعت در آن ها مانور بدهد. اما مشکل این جا است که در این نسخه ساختار مپ ها کمی بیش از حد شلوغ و پیچیده است. نیمی از آن ها بیشتر از این که جذاب باشند بازیکنان را خود می رانند. متاسفانه همین مپ ها به مرور بازیکنان را از بازی خسته می کنند. امید است که سایر مپ ها که قرار است به صورت رایگان عرضه شوند کیفیت بالاتری داشته باشند.

گیم پلی بخش چند نفره بازی هم بر دو ستون خلبان و تایتان بنا شده. بازیکن ابتدا کنترل خلبان را بر عهده خواهد گرفت و پس از مدتی تایتانش آماده استفاده خواهد شد. برای برقراری تعادل میان تایتان ها و خلبان ها، تایتان ها اندکی ضعیف تر شده اند. دیگر مانند نسخه قبلی سپر آن ها به مرور بازیابی نمی شوند. این مورد بازیکنان را مجبور می کند که تایتان شان را با دقت بیشتری کنترل کنند، زیرا که دیگر هر آسیبی دائمی است.

Titanfall2 2016-11-07 20-26-04-07-w600

اما مکانیزم بسیار جالبی هم برای بازیابی سلامتی تایتان ها در نظر گرفته شده که به نوبه خود یک مینی گیم جذاب به حساب می آید! همانند نسخه قبل خلبان ها می توانند روی تایتان های دشمن فرود بی آیند. اما این بار به جای این که فقط به آن ها آسیب برسانند، باطری شان را خواهند دزدید. حال آن ها می توانند این باطری را به تایتان های هم تیمی های شان انتقال دهند و سلامتی آن ها را احیا کنند! چنین مکانیزمی واقعا شایسته ستایش است.

مکانیزم دیگری که در تایتان فال دو دست خوش تغییر شده آپگرید ها هستند. دیگر همانند گذشته این اپگرید ها کارت های یک بار مصرفی نیستند که می توان در هر زمانی فعال شان کرد. کارت های جای خود را به سیستم سنتی تر بوست داده اند. این بوست ها در طول هر بازی به مرور آماده بهره وری می شوند و همانند کارت ها هم تنها به یک بار استفاده محدود نمی شوند. بلکه می توان چندین و چند بار از آن ها در طول بازی بهره برد. سرعت آماده شدن این بوست ها هم بسته به عمل کرد بازیکن دارد.

در واقع سیستم جدید به بازیکنانی که مهارت بیشتری دارند پاداش می دهد و به آنان اجازه می دهد که زودتر و بیشتر از این قابلیت ها بهره ببرند. به لطف این سیستم جدید بازی نسبت به نسخه قبل بالانس تر هم شده و حریفان تان نمی توانند همانند گذشته، راحت و بدون محدودیت کارت شان را فعال کنند و نسبت به شما برتری بیابند.

جمع بندی

تایتان فال دو یک بسته فوق العاده است. هم بخش داستانی خارق العاده ای دارد و هم از مالتی پلیر جذابی بهره می برد. مالتی پلیر این عنوان همانند نسخه قبلی از مشکل کمبود محتوا رنج نمی برد و به همین زودی ها خسته کننده نخواهد شد. این بخش می تواند با مود ها و محتویات متنوعش برای ساعت ها شما را سرگرم کند. سازندگان هم قول پشتیبانی از تایتان فال 2 را با عرضه محتویات رایگان پس از عرضه داده اند.

شاید این پیشنهاد عجیب باشد، اما حتی اگر بخش چند نفره تایتان فال 2 را دوست ندارید، حتما آن را برای بخش داستانی اش تهیه کنید! وگرنه یکی از بهترین بخش های داستانی را در بین شوتر های چند سال اخیر از دست خواهید داد. به احتمال فراوان از مالتی پلیر این عنوان هم لذت خواهید برد. بنابراین خود را از تجربه تایتان فال 2 محروم نکنید.

The post appeared first on .

بررسی Titanfall 2؛ آماده سقوط تایتان ها شوید

آماده سقوط تایتان ها شوید. نسخه اول تایتان فال 1، با همین شعار پا به عرصه نهاد. عنوانی توسعه یافته توسط خالقین سری Call of Duty که سعی کرده بود مکانیزم های سنتی آن سری را دگرگون کند. نسخه اول تایتان فال، با این که عنوان خوب و با کیفیتی بود، اما هیچ گاه در سطح انتظاراتی که از آن می رفت ظاهر نشد. جامعه گیمینگ انتظار داشت که عنوان جدید سازندگان سری Call of Duty یعنی استودیو Respawn، قدمی رو به جلو برای سبک شوتر اول شخص باشد، اما تایتان فال پس از عرضه اش خیلی زود فراموش شد و از یاد ها رفت.

با این حال Respawn هیچ گاه ناامید نشد و تصمیم گرفت که هر طور که شده، نسخه دوم این سری را توسعه دهد. اما Titanfall 2 تا چه حدی توانسته ضعف نسخه قبلی را بپوشاند؟ در سالی که تمامی شوتر های اول شخص خوش درخشیده اند، Respawn چه قدم هایی برداشته تا بتواند بین غول های این سبک قد علم کند؟

اولین تصمیم Respawn، اضافه کردن بخش داستانی به تایتان فال 2 است. در تایتان فال یک، دنیایی خوش رنگ و لعاب، اما فاقد روح به تصویر کشیده می شد. چرا پتانسیل دنیایی به این عظمت، با این ربات ها و این ایده های نو باید این قدر راحت در تایتان فال یک به هدر می رفت؟ بنابراین جای تعجب نداشت که Respawn تصمیم گرفت که به دنیای تایتان فال غنای بیشتری را ببخشد.

متاسفانه در بسیاری از عناوینی که بیشتر روی مالتی پلیر تمرکز دارند، به بخش تک نفره و داستانی صرفا به عنوان یک محتوای چند ساعته که صرفا برای خالی نبودا عریضه در بازی باید قرار بگیرد نگاه می شود. اتفاقا ما هم با همین دید سراغ این بخش رفتیم و خوشبختانه باید بگوییم که تمامی تصورات مان غلط بودند!

در یک کلام، بخش داستانی تایتان فال 2 خارق العاده است! در این حد که شاید بتوان آن را بهترین بخش داستانی در بین شوتر های این چند سال اخیر قلمداد کرد! گرچه این بخش از لحاظ داستانی عمق چندانی ندارد و شخصیت هایش هم نسبتا شسته رفته و فاقد پیچیدگی اند، اما طراحی مراحل و گیم پلی به کار رفته در بخش تک نفره تایتان فال 2 بی نظیر است.

بخش داستانی تایتان فال 2، رابطه میان یک تایتان و خلبان وی را روایت می کند. گرچه هر دو این شخصیت ها بسیار ساده اند و شاید تنها یکی ویژگی شخصیتی بارز داشته باشند، اما رابطه میان این دو باعث شده که هر دو شان بسیار دوست داشتنی جلوه کنند. این رابطه در طول بازی به مرور قوی تر می شود و پیشرفتش بار احساسی و داستانی بخش تک نفره تایتان فال دو را بر دوش می کشد.

فارغ از شخصیت ها، داستان تایتان فال 2 به نوبه خود بسیار کلیشه ای است. شرکتی شیطان صفت سلاحی مرگ بار توسعه داده که می تواند به واسطه آن هر سیاره ای را در یک چشم به هم زدن نابود کند. تعدادی هم جانی و مزدور استخدام کرده تا جلوی ماموریت خطیر قهرمانان داستان ما را که درصدد نابود کردن این سلاح هستند بگیرد. اما آن چه که باعث شده این داستان کلیشه ای بدرخشد، روند و سرعت پیشروی داستان است.

تایتان فال 2 نه آن قدر بخش داستانی اش را کش می دهد که حوصله تان سر برود، نه آن قدر زود به اتمام می رسد که از کمبود محتوا ناامید شوید. پایه و اساس بخش داستانی تایتان فال 2 این است که در هر مقطعی، ابزار و مکانیزم جدیدی به بازیکن معرفی می شود. این ابزار می تواند یک سلاح جدید باشد و یا یک ویژگی منحصر به فرد که در دل طراحی مراحل گنجانده شده. بازیکن برای مدتی از این ابزار برای پیشروی در داستان استفاده کرده و درست قبل از خسته شدن از آن، با مکانیزم جدیدی آشنا خواهد شد.

(image)

بسیاری از این ابزار و مکانیزم ها شکه تان خواهند کرد، زیرا که اصلا انتظراش را نخواهید داشت که در عنوانی مانند تایتان فال آن ها را ببینید! برای مثال یکی از جذاب ترین و به یاد ماندنی ترین مقاطع بازی، زمانی است که می توانید با استفاده از گجتی در بین دو زمان مختلف جا به جا شوید! این مکانیزم ها باعث شده اند که روند بخش داستانی تایتان فال 2 خسته کننده نشود و از تب و تاب نیافتد.

فارغ از این مکانیزم ها، دو عنصر اصلی گیم پلی سری تایتان فال، یعنی تحرک و پویایی بالا خلبان و کندی و قدرتمندی تایتان هم از اصلی ترین ستون های بخش داستانی تایتان فال دو هستند. هنگامی که تنها کنترل کوپر، خلبان داستان را بر عهده دارید، باید هر از گاهی با تکیه بر سرعت بالای خلبان ها، از موانع موجود بگذرید و راه تان را هموار کنید. در واقع برای جلوگیری یکنواخت شدن روند بازی، بین مبارزات هر از گاهی هم باید با پلتفورمینگ راه تان را هموار کنید و حتی در مقاطعی مجبور می شود با مکانیزم های ذکر شده پازل های متنوعی را حل کنید!

اما هنگامی که سوار بر تایتان می شوید، دیگر هیچ چیز جلوی پیشروی شما را نخواهد گرفت. در طول بازی ابزار و سلاح های گوناگونی را برای تایتان تان خواهید یافت که بر حسب شرایط و بر اساس سلیقه تان، می توانید یکی از آن ها را برگزینید. تایتان فال 2 توانسته در بعد گیم پلی بالانس نسبتا خوبی را بین خلبان و تایتان ایجاد کند و بازیکن به اندازه کافی کنترل هر دو را بر عهده می گیرد.

بخش داستانی تایتان فال دو، حتی باس فایت هم دارد! این باس فایت ها در واقع انواع مختلفی از تایتان ها هستند. نقاط ضعف و قدرت متفاوت تایتان ها باعث شده که هر یک از این روبات های عظیم الجثه، در برابر برخی از گونه های دیگر پیروز باشد و در برابر برخی دیگر سر فرود بی آورد. اما با این حال این باس فایت ها آن چنان چالش بر انگیز نیستند و بازیکن می تواند به راحتی از پس شان بر بیاید.

(image)

تایتان فال یک عنوانی بود فقط شامل بخش مالتی پلیر و اصلا بخش داستانی تک نفره و منسجمی نداشت. با این وجود تایتان فال 2 از یکی از بهترین بخش های داستانی برخوردار است. اما این به معنی عدم تمرکز Respawn روی بخش چند نفره نیست. اتفاقا مالتی پلیر تایتان فال 2 هم مانند پدرش بسیار خوب و سرگرم کننده است.

بخش چند نفره تایتان فال 2 به طور کلی تغییر محسوسی به خود ندیده، اما کاملا واضح و روشن است که Respawn در همان مکانیزم های عنوان قبلی یک بازنگری کلی کرده. برای بر قراری بالانس بسیاری از المان های گیم پلی تایتان فال 1 از پایه دگرگون شده اند. بسیاری دیگر هم بهبود و گسترش یافته اند.

بارز ترین نکته موجود در تایتان فال 2 کلاس مختلف خلبان ها و البته تایتان ها است. این ها چه از بعد ظاهری و چه از لحاظ گیم پلی کاملا با هم تفاوت دارند. برای مثال خلبانی مجهز به قابلیت نامرئی شدن است و دیگری می تواند برای مدت زمان کوتاهی سرعت حرکتش را به طرز قابل توجهی افزایش دهد. کلاس های مختلف خلبان و تایتان موجب شده که عمق گیم پلی بازی افزایش یابد، زیرا که بازیکن باید بسته به نقشه و شرایط بازی یکی از این کلاس ها را انتخاب کند. خوشبختانه قابلیت تعویض کلاس در طول بازی هم وجود دارد و بازیکن هیچ گاه محدود به تنها یک کلاس نخواهد بود.

محتویات این بخش هم بیشتر شده اند و دیگر مانند قبل انگشت شمار نیستند! برای مثال تعداد سلاح ها به 20 رسیده و تعداد تایتان ها هم بیشتر شده. بازیکن می تواند به مرور تجهیزات مختلفی را برای هر سلاح و تایتان آزاد کرده و ابزارش را شخصی سازی کند. این محتویات بیشتر باعث شده اند که بازیکن دلیلی برای بازی کردن داشته باشد، همانند نسخه قبل به مرور از بازی خسته نشود و آن را پس از یک هفته رها نکند! ابزار و تجهیزات بازیکن تنها محتویاتی نیست که تعدادشان بیشتر شده. مود های قابل بازی جدیدی هم به این نسخه راه یافته اند تا تنوع بخش مالتی پلیر بیشتر شود. البته برخی از این مود ها برای بازیکنان تازه کار ممکن است تا حدی پیچیده باشند.

بازیکنان به مرور و با افزایش لول شان به این تجهیزات جدید دست خواهند یافت. اما می توانند با واحد پولی جدید بازی، این ابزار را زودتر آزاد کنند. متاسفانه تایتان فال 2 آن قدر ها بخشنده نیست و پول خیلی کمی به بازیکنان پاداش می دهد. البته لول بازیکنان به قدر کافی سریع بالا می رود که نیازی به پول احساس نشود. خوشبختانه در حال حاضر هم تایتان فال 2 فاقد هر گونه پرداخت درون برنامه ای است. البته در صورت وجود شان، باز بازی به اندازه کافی بالانس است و بازیکنی با در اختیار داشتن تجهیزات بیشتر نسبت به دیگران برتری نمی یابد.

بزرگ ترین ایراد بخش چند نفره تایتان فال 2 را می توان طراحی مپ ها یا نقشه های آن دانست. مپ ها نسبت به تایتان فال یک پیچیده تر شده اند، اما ابدا همانند آن ها جذاب و به یاد ماندنی نیستند. مپ های تایتان فال به گونه ای طراحی می شوند که بازیکن بتواند با استفاده از پارکور، به نرمی و با سرعت در آن ها مانور بدهد. اما مشکل این جا است که در این نسخه ساختار مپ ها کمی بیش از حد شلوغ و پیچیده است. نیمی از آن ها بیشتر از این که جذاب باشند بازیکنان را خود می رانند. متاسفانه همین مپ ها به مرور بازیکنان را از بازی خسته می کنند. امید است که سایر مپ ها که قرار است به صورت رایگان عرضه شوند کیفیت بالاتری داشته باشند.

گیم پلی بخش چند نفره بازی هم بر دو ستون خلبان و تایتان بنا شده. بازیکن ابتدا کنترل خلبان را بر عهده خواهد گرفت و پس از مدتی تایتانش آماده استفاده خواهد شد. برای برقراری تعادل میان تایتان ها و خلبان ها، تایتان ها اندکی ضعیف تر شده اند. دیگر مانند نسخه قبلی سپر آن ها به مرور بازیابی نمی شوند. این مورد بازیکنان را مجبور می کند که تایتان شان را با دقت بیشتری کنترل کنند، زیرا که دیگر هر آسیبی دائمی است.

(image)

اما مکانیزم بسیار جالبی هم برای بازیابی سلامتی تایتان ها در نظر گرفته شده که به نوبه خود یک مینی گیم جذاب به حساب می آید! همانند نسخه قبل خلبان ها می توانند روی تایتان های دشمن فرود بی آیند. اما این بار به جای این که فقط به آن ها آسیب برسانند، باطری شان را خواهند دزدید. حال آن ها می توانند این باطری را به تایتان های هم تیمی های شان انتقال دهند و سلامتی آن ها را احیا کنند! چنین مکانیزمی واقعا شایسته ستایش است.

مکانیزم دیگری که در تایتان فال دو دست خوش تغییر شده آپگرید ها هستند. دیگر همانند گذشته این اپگرید ها کارت های یک بار مصرفی نیستند که می توان در هر زمانی فعال شان کرد. کارت های جای خود را به سیستم سنتی تر بوست داده اند. این بوست ها در طول هر بازی به مرور آماده بهره وری می شوند و همانند کارت ها هم تنها به یک بار استفاده محدود نمی شوند. بلکه می توان چندین و چند بار از آن ها در طول بازی بهره برد. سرعت آماده شدن این بوست ها هم بسته به عمل کرد بازیکن دارد.

در واقع سیستم جدید به بازیکنانی که مهارت بیشتری دارند پاداش می دهد و به آنان اجازه می دهد که زودتر و بیشتر از این قابلیت ها بهره ببرند. به لطف این سیستم جدید بازی نسبت به نسخه قبل بالانس تر هم شده و حریفان تان نمی توانند همانند گذشته، راحت و بدون محدودیت کارت شان را فعال کنند و نسبت به شما برتری بیابند.

جمع بندی

تایتان فال دو یک بسته فوق العاده است. هم بخش داستانی خارق العاده ای دارد و هم از مالتی پلیر جذابی بهره می برد. مالتی پلیر این عنوان همانند نسخه قبلی از مشکل کمبود محتوا رنج نمی برد و به همین زودی ها خسته کننده نخواهد شد. این بخش می تواند با مود ها و محتویات متنوعش برای ساعت ها شما را سرگرم کند. سازندگان هم قول پشتیبانی از تایتان فال 2 را با عرضه محتویات رایگان پس از عرضه داده اند.

شاید این پیشنهاد عجیب باشد، اما حتی اگر بخش چند نفره تایتان فال 2 را دوست ندارید، حتما آن را برای بخش داستانی اش تهیه کنید! وگرنه یکی از بهترین بخش های داستانی را در بین شوتر های چند سال اخیر از دست خواهید داد. به احتمال فراوان از مالتی پلیر این عنوان هم لذت خواهید برد. بنابراین خود را از تجربه تایتان فال 2 محروم نکنید.

The post appeared first on .

بررسی Titanfall 2؛ آماده سقوط تایتان ها شوید

بررسی بازار خودروهای 45 تا 60 میلیون تومانی؛ جولانگاه چینی ها

بررسی بازار خودروهای 45 تا 60 میلیون تومانی؛ جولانگاه چینی ها

در بخش سوم از بررسی خودروهای موجود در بازار ایران و کمک به مخاطبین عزیز دیجیاتو در انتخابی بهتر، این بار قصد داریم به بازه 45 الی 60 میلیون تومان پرداخته و گزینه های اصلی موجود در این بازه را بصورت مختصر بررسی کنیم.

این بازه تنوع نسبتا خوبی داشته و از انواع هاچ بک گرفته تا سدان و شاسی بلند در آن حضور دارند که البته این امکان به لطف محصولات کشور دوست و برادر چین فراهم شده است!

بیشتر خودروهای حاضر در این بازه چینی هستند و در حال حاضر محصولی با برند وطنی در آن دیده نمی شود. در کنار چینی ها، اروپایی ها هم با برند رنو در این محدوده حاضر هستند که البته در داخل مونتاژ می شوند. گزینه های موجود را در کل به دو قسمت تقسیم کرده و به صورت جداگانه به هر دسته خواهیم پرداخت.

گفتنی است پیش از این دو قسمت دیگر از سلسله مطالب بررسی بازار در دو رده قیمتی و منتشر شده است.

دسته اول خودروهای کراس اوور

در حال حاضر لیفان X60 تنها کراس اوور صفر کیلومتر حاضر در این رده قیمتی به حساب می آید، اما اگر کمی به عقب برگردیم، ام وی ام ایکس 33 (قبل از فیس لیفت) نیز در این رده جای می گرفت، همچنین با بودجه ای اندکی بیش از 60 میلیون تومان، چانگان CS35 (با قیمت 62 میلیون تومان) نیز در این رده عرضه می شود.

ضمن اینکه ممکن است مدل دستی چانگان CS35 نیز در صورت عرضه قیمتی کمتر از 60 میلیون داشته باشد، از این رو برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد این خودرو می توانید به معرفی و مراجعه فرمایید.

 

لیفان X60

خودروساز نسبتا نوپای چینی با همراهی شریک ایرانی خود یعنی کرمان موتور حضوری نسبتا پر رنگ در کشور دارد. این کمپانی پس از عرضه سدان های 520 و 620 شانس خود را با یک شاسی بلند کوچک در بازار ایران امتحان کرد.

این خودرو X60 نام گذاری شده و در نگاه اول به نمای جلو، نسل قبلی هیوندای سانتافه در ذهن تداعی می شود. این خودرو اگر چه طراحی خیره کننده ای ندارد اما در مجموع قابل قبول بوده و می توان با ظاهر آن کنار آمد.

هر چند شکل و گرافیک چراغ های عقبی می توانست بهتر از این باشد. در بخش فضای داخلی وضعیت نسبتا بهتر بوده و تعادل خوبی بین طراحی، کیفیت مواد به کار رفته و البته قیمت وجود دارد.

لیفان X60 در بخش قوای محرکه به یک موتور 1.8 لیتری با 133 اسب بخار قدرت و 168 نیوتن متر گشتاور مجهز شده است.

توان این پیشرانه کم حجم برای جابجایی وزن 1330 کیلوگرمی خودرو کمی ناکافی به نظر می رسد، حال این را هم در نظر بگیرید که در یک مسافرت خانوادگی وزن این خودرو تا حدود 1700 کیلوگرم هم بالا خواهد رفت که در این صورت قدرت کم موتور بیش از پیش خود را نشان داده و خودرو کمی تنبل احساس خواهد شد.

البته بازده موتور بسیار خوب است و در صورت نصب بر روی یک سدان سبک تر می تواند چالاکی و شتاب بهتری به ارمغان بیاورد. این پیشرانه با مصرفی در حدود 10 لیتر  در سیکل ترکیبی از بسیاری از خودوهای داخلی کم مصرف تر بوده و نمره قبولی در این مورد دریافت می کند.

شاسی بلند لیفان در قبال بهای پرداختی حدود 52 میلیون تومان کیفیت قابل قبولی ارایه می کند و برای آنهایی که دوست دارند با کمترین قیمت قدبلندتر از بقیه به نظر برسند، جزو معدود انتخاب هاست.

البته در بخش بازار دست دوم این خودرو افت نسبتا زیادی دارد و چنانچه نگاه سرمایه ای به اتومبیل خود دارید، بهتر است به سایر گزینه ها فکر کنید.

مشکل دیگر به ضعف بسیار رایج مجموعه دیسک و صفحه لیفان X60 مربوط می شود که نارضایتی مالکان را در پی داشته، کیفیت کم در دوام کوتاه مدت و عدم کشش خودرو برای پیمودن مسیر های پر شیب خود را نشان می دهد.

گفتنی است که این مدل در آستانه حذف از خطوط تولید قرار گرفته و به زودی با مدل گیربکس اتوماتیک X60 (با قیمت احتمالی بیش از 60 میلیون تومان و مجهز به گیربکس CVT) جایگزین خواهد شد.

از این رو افت قیمت بیشتر برای مدل های دستی دور از ذهن نیست.

دسته دوم خودروهای هاچ بک کراس

در چند ماه اخیر نسل جدیدی از خودروهای هاچ بک در جهان و ایران معرفی شده اند که اصطلاحا هاچ بک های ارتفاع یافته محسوب می شوند.

خودروهایی که اندکی از هاچ بک های عادی بلند قامت ترند و فاصله بیشتری با زمین دارند اما در عین حال از نظر مشخصات فنی و ابعاد و اندازه یک هاچ بک تمام عیار به حساب می آیند.

خودروهایی مثل ساندرو استپ وی و رنو کپچر در این رده قرار می گیرند و چینی ها نیز در یک سال اخیر چندین محصول در این رده را به بازار معرفی کرده اند.

لیفان X50

X50 که در واقع یک خودروی کراس اوور محسوب می شود، یکی از جدیدترین محصولات لیفان در بازار داخلی است. این خودرو در نمای جلو شباهت انکار ناپذیری با اوپل زافیرا B دارد.

در نمای عقب هم طراحان لیفان به یک کپی پیست ساده از آلفا رومئو جیولیتا بسنده کرده و زحمتی بابت انجام تغییراتی اندک به خود نداده اند.

با این حال X50 از پیکره عامه پسندی برخوردار بوده و نمی توان به ظاهر آن خرده چندانی گرفت. در نمای داخلی نیز طراحی این اتومبیل به دلیل متفاوت بودن حداقل برای مشتریان ایرانی جذاب بوده و بهتر از نمونه های داخلی ارزیابی می شود.

فضای کابین نیز مناسب خانواده ها بوده و کمبودی از این جهت احساس نخواهد شد.

لیفان این کراس اوور خود را به یک موتور 1.5 لیتری مجهز کرده که توانایی تولید 102 اسب بخار قدرت و 133 نیوتن متر گشتاور را دارد. با احتساب وزن 1175 کیلوگرمی، این موتور نخواهد توانست چالاکی چندانی را برای X50 فراهم کند.

حال اگر وزن 4 سرنشین را هم به وزن خالص خودرو اضافه کنیم وضعیت بدتر خواهد شد. در رانندگی شهری که نیازی به شتاب گیری های سریع وجود ندارد، این خودرو آرام و سر به زیر احساس شده و با توجه به گیربکس CVT سواری راحت و نرمی را ارایه خواهد کرد.

البته نمونه مجهز به گیربکس دستی با وزن 1150 کیلوگرم نیز وجود دارد که عملکرد آن تفاوت چندانی با نمونه اتوماتیک ندارد. نکته ای که باید اینجا به آن اشاره کنیم این که با توجه به این پیشرانه X50 باید مصرف سوخت کمی داشته باشد (6.3 الی 6.5 طبق ادعای کمپانی) اما در عمل این چنین نبوده و گلایه هایی در این مورد از طرف مالکین مطرح شده است.

آنچنان که مصرف خودروهای تحویلی (نمونه های صفر کیلومتر و اصطلاحا آب بندی نشده) در روزهای اول به حدود 2 برابر رقم اعلامی کارخانه می رسد اما ظاهرا این مشکل با افزایش کارکرد خودرو کمرنگ می شود.

لیفان X50 با قیمتی بسیار نزدیک به برادر خود یعنی X60 در مدل اتومات 536,750,000 ریال و در مدل دستی 486,250,000 ریال قیمت گذاری شده است.

نقطه قوت این اتومبیل طراحی متفاوت و نسبتا زیبا و همچنین کابینی جادار است که  آن را مناسب خانواده های ایرانی می کند.

اما از کنار نقاط منفی نیز نمی توان به سادگی گذشت؛ موتوری ضعیف و مصرف سوختی ابهام برانگیز دو عاملی هستند که می توانند مشتریان بالقوه را با شک و تردید همراه کنند.

از طرف دیگر X50 به دلیل تازه وارد بودن به کیلومترهای بیشتر دست نیافته و در بلند مدت امتحان خود را پس نداده است.

پس خرید این خودرو با ریسک همراه بوده و به نوعی تست شانس می باشد! هر چند افرادی که به دنبال اتومبیلی قد بلند با ظاهری مشابه محصولات اروپایی هستند، انتخابی جز X50 ندارند.

سری های اولیه تولیدی این خودرو با مشکلات مونتاژی دست و پنجه نرم می کردند اما این مسائل به تدریج در حال رفع شدن هستند اما از طرف دیگر X50 این روزها با معرفی انبوهی از رقبای هم وطن خود مواجه است که کار را برای این خودرو سخت می کند.

گریت وال هاوال M4

دیگر محصول چینی موجود در این محدوده که در دسته شاسی بلندها قرار می گیرد، هاوال M4 نام دارد.

این اتومبیل اگر چه سایز کوچکی دارد اما ارتفاع کف و سقف آن زیاد بوده و همانند یک خودروی شاسی بلند دیده می شود.

چنانچه این دو عامل نبود، به سادگی می شد M4 را یک هاچ بک تصور کرد! در سال های اخیر چینی ها گام های بلندی را در زمینه طراحی برداشته و محصولاتی با ظاهری عامه پسند و بعضا زیبا روانه بازار ایران کرده اند. هاوال M4 جزو این دسته بوده و طراحی قابل قبولی دارد.

در بخش داخلی وضعیت بهتر بوده و می توان گفت که M4 کابین زیبایی دارد. حضور یک نمایشگر لمسی اتفاقی است که کمتر در این محدوده قیمتی قابل رویت بوده و باید آن را به فال نیک گرفت.

اما کابین خالی از ایراد هم نیست و طبق انتظار باید به کیفیت نه چندان خوب مواد به کار رفته که مشخصه عمومی خودروهای چینی است، اشاره کنیم؛ در جای جای کابین پلاستیک خشک به کار رفته که لمس آنها همراه با احساسی ناخوشایند خواهد بود.

در بخش فنی گریت وال شاسی بلند کوچک خود را به یک موتور 1.5 لیتری با توانایی تولید 104 اسب بخار قدرت و 138 نیوتن متر گشتاور مجهز کرده است.

با در نظر گرفتن وزن 1106 کیلوگرمی و گیربکس دستی، M4 شتاب گیری های نسبتا خوبی دارد. مصرف ترکیبی این اتومبیل چیزی در حدود 7.8 لیتر در صد کیلومتر عنوان شده که در صورت صحت این ادعا رقم مناسبی برای یک خودرو در ایران است.

اما معمولا خودروسازان چینی در اقتصادی بودن محصولاتشان اغراق می کنند و از این رو بدون تست های عملی نمی توان به این اعداد و ارقام اعتماد کرد.

گریت وال هاوال M4 با قیمتی در حدود 56 میلیون تومان گران تر از رقبای لیفانی است. ن

کته قابل ذکر در مورد این خودرو به عدم تحویل به موقع سفارش ها توسط دیار خودرو باز می گردد. بسیاری از سفارش ها با گذشت موعد تحویل هنوز به مشتریان تحویل داده نشده و تعداد زیادی از مشتریان نیز به دلیل بدقولی از خرید این خودرو منصرف شده اند.

M4 در صورت تولید منظم و تحویل به موقع و همچنین خدمات پس از فروش مناسب می توانست موفقیتی نسبی را تجربه کند، اما وضعیت آن اکنون طوری است که خریداران خود را به یک سرنوشت مبهم دچار کرده است.

از این رو با توجه به شرایط مبهم دیار خودرو، نمی توان خرید M4 را توصیه کرد.

دانگ فنگ H30 کراس

به لطف واژه کراس، برخی مشتریان ایران خودرو در تصور تحویل گرفتن یک خودرو کراس اوور هستند اما H30 نیز مطمئنا در همین رده جای می گیرد.

اما از نظر تست و بررسی اولیه آن می توان به سیستم فنربندی فوق العاده نرم، هماهنگی نسبتا خوب موتور و گیربکس اتوماتیک (بهتر از گیربکس اصلی پژو 206) و فضای جادارتر نسبت به پژو 206 برای سرنشینان عقب اشاره کرد.

همچنین هندلینگ نسبتا ضعیف با حرکت گهواره ای بسیار زیاد، ارگونومی نه چندان جالب فضای راننده و ایمنی ضعیف در تست تصادف، از جمله مشکلات این خودرو هستند.

با تمام این موارد، چنانچه ایران خودرو بتواند کیفیت فنی این خودرو را حفظ کند، شاهد موفقیت آن در بین مشتریان خواهیم بود. به خصوص آنکه به دلیل اشتراک فنی قطعات موتور با پژو 206، مشکل کمبود قطعات این خودرو از بسیاری خودروهای چینی دیگر کمتر خواهد بود.

دسته سوم خودروهای سدان و هاچ بک

بایک سابرینا

در نگاه اول به پیکره سابرینا بدون شک یک مرسدس بنز بی کلاس در ذهن شما تداعی خواهد شد! بایک با یک فوتوشاپ نه چندان وقت گیر، B کلاس را به سابرینا تبدیل کرده و برای ایجاد تمایز تغییراتی را در چراغ های جلو و عقب داده است.

وضعیت در بخش کابین و نمای داخلی نیز به همین ترتیب است، باز هم یک کپی پیست ساده از نسل قبلی مرسدس B کلاس! این کپی کاری ها در مجموع باعث شده که سابرینا ظاهری زیباتر و بهتر از سایر خودروهای چینی موجود داشته باشد.

در این میان برای ایجاد تنوع هم که شده، فرمان سابرینا متفاوت از محصول مرسدس طراحی شده است. در بحث کیفیت مواد به کار رفته در کابین باید انتظارات خود را با قیمت پرداختی هماهنگ کرده و نام مرسدس را در این مورد خط بزنید!

البته باید اذعان کرد که کیفیت کابین با توجه به قیمت مناسب ارزیابی می شود و از بسیاری خودروهای هم وطن بهتر است.

موتور سابرینا یک نمونه 1.5 لیتری است که توانایی تولید 113 اسب بخار قدرت و 143 نیوتن متر گشتاور را دارد.

این ارقام نشان از راندمان خوب موتور داشته و با در نظر گرفتن وزن 1090 کیلوگرمی خودرو می توان شتاب و کشش قابل قبولی برای آن متصور شد. ا

ما به کار گیری یک گیربکس اتوماتیک این امر را کمی کمرنگ کرده و از هیجان رانندگی با سابرینا کاسته است. هر چند افرادی که به دنبال آرامش در رانندگی هستند از به کار گیری این گیربکس خوشحال خواهند شد.

نکته جالب توجه در بخش فنی این که موتور سابرینا ساخت کمپانی معروف میتسوبیشی و گیربکس آن ساخت شرکت ژاپنی آیسین است؛ بنابراین از لحاظ کیفیت می توان حساب ویژه ای روی بخش فنی این اتومبیل چینی-ژاپنی-آلمانی باز کرد.

سابرینا که با نام  بایک E150 نیز شناخته می شود، با سواری خوب، ظاهری زیبا و پیشرانه ای با کیفیت مشخصه های لازم برای تبدیل شدن به یک خودروی محبوب در بین مشتریان را دارد.

اما عواملی وجود دارد که باعث جلوگیری از این مساله شده است؛ عواملی مثل بازاریابی ضعیف، کم کاری شرکت دیار خودرو در تحویل به موقع، خدمات پس از فروش بسیار نامطلوب و البته سرنوشتی نامعلوم برای ادامه همکاری بایک و این شرکت کوچک وطنی.

تیپ های مختلف سابرینا در دو نوع صندوق دار و هاچ بک بین 41 الی 59 میلیون تومان قیمت گذاری شده اند. نگاهی به بازار نشان می دهد که نمونه های صفر کیلومتر این خودرو با قیمتی پایین تر از قیمت کارخانه معامله می شوند و علاقه ای از سوی مشتریان هم برای خرید این خودرو وجود ندارد.

با وجود تمام مزایایی که سابرینا دارد خرید آن یک ریسک بزرگ خواهد بود و خریداران آن باید سختی های تامین قطعات یدکی و افت قیمت زیاد در بازار دست دوم را به جان بخرند.

بریلیانس H330 و H320

شریک تجاری ب ام و در چین روی به همکاری با سایپا نیز آورده تا لیست شرکای بزرگ خود را تکمیل کند.

H330 و H320 دو محصول جوان پسند این کمپانی هستند که در شرکت پارس خودرو و در مدل های دستی و اتوماتیک مونتاژ می شوند. تفاوت این دو خودرو به شکل بدنه آنها باز می گردد، H320  بصورت هاچ بک بوده و H330 بصورت صندوق دار تولید می شود.

در اولین برخورد نمونه هاچ بک سری یک ب ام و را به یاد می آورد. این مدل تنها از حیث مشخصات ظاهری به محصولات ب ام و شباهت دارد، اما در باطن هیچ ارتباط فنی ای بین ب ام و و برلیانس دیده نمی شود.

تجربه سال های اخیر در تبدیل خودروی هاچ بک به صندوقدار یا برعکس نشان داده که نتیجه چندان جالب از آب در نیامده و معمولا نسخه هاچ بک بسیار زیباتر از نسخه سدان دیده می شود.

اما این قضیه در مورد H330 و H320 صادق نبوده و اگر نگاه منصفانه ای داشته باشیم باید اذعان کنیم که هر دو نسخه هاچ بک و سدان زیبا هستند، هر چند کمی زمان می برد تا به نمای جلو عادت کنیم. بریلیانس این دو محصول خود را با ظاهری بروز و زیبا روانه بازار کرده و از این جهت نمره قبولی می گیرد.

در بخش کابین با ترکیب رنگ روشن و تیره فضای داخلی لوکس تر جلوه کرده و گران قیمت تر از بهای پرداختی به نظر می رسد، اما کمی توجه به جزییات باعث دلسردی می شود؛ چرا که جنس مواد به کار رفته در داشبورد و روکش صندلی ها چنگی به دل نزده و کیفیتی معمولی و بعضا ضعیف دارند.

داشبورد خودرو هم طراحی کاملا معمولی داشته و فرمان نیز از محصولات ب ام و الگوبرداری شده است. شاید بتوان این گونه گفت که ظاهر این دو محصول بریلیانس بهتر از کابین آنان باشد. البته در این میان نمی توان به سادگی از کنار فضای مناسب کابین و صندلی های راحت عبور کرد.

در بخش فنی هر دو خودرو از یک موتور 1.5 لیتری با توانایی تولید 103 اسب بخار قدرت و 138 نیوتن متر گشتاور بهره مند شده اند، همچنین امکان انتخاب از بین گیربکس 4 دنده اتوماتیک یا 5 دنده دستی برای هر دو مدل وجود دارد که البته برخی از آپشن ها فقط با مدل اتوماتیک قابل انتخاب هستند.

با در نظر گرفتن وزن حدود 1225 الی 1250 برای H320 و H330 توان موتور این خودروها کمی ناکافی به نظر رسیده و رانندگی از شتاب بالایی برخوردار نخواهد بود.

در صورت انتخاب گیربکس اتوماتیک این مساله نمود بیشتری پیدا کرده و  هر دو خودرو تنبل احساس خواهند شد.

البته مصرف سوخت مناسب، هندلینگ خوب و پایداری بالا از مشخصه های مثبت این دو فرزند بریلیانس است که احتمالا آن هم نتیجه همکاری با باواریایی ها است.

بریلیانس H330  و H320 بسته به نوع گیربکس تقریبا بین 45 الی 55 میلیون قیمت دارند. با توجه به رقبا، طراحی خوب و مونتاژ محصولات بریلیانس در مجموعه پارس خودرو که سابقه تولید محصولات با کیفیتی را در کارنامه دارد، این دو خودرو از شانس نسبتا خوبی برای موفقیت در بازار بدون تنوع برخوردار هستند.

آنچه که باعث نارضایتی مالکین فعلی شده وجود مشکلات اساسی در خدمات پس از فروش و تامین قطعات یدکی است. همچنین ایمنی مبهم مساله ای است که می تواند به پاشنه آشیل این دو تبدیل شود.

همچنین برلیانس H320 و H330 در زمره محصولات قدیمی برلیانس قرار می گیرد و اخیرا در بازار چین با مدل تازه ای تحت عنوان H3 جایگزین شده است.

جک J5

جک یا جی ای سی که این روزها با شاسی بلند S5 روزهای خوبی را پشت سر می گذارد، نسبت به اکثر چینی های ذکر شده در این مقاله از سابقه بیشتری در ایران برخوردار است.

این شرکت با همکاری کرمان موتور سدان زیبای J5 را در دست تولید دارد.

این خودرو که امضای استودیوی پینین فارینای ایتالیا در طراحی آن دیده می شود، ظاهر جذاب و گیرایی دارد؛ طوری که اصلا به نظر نمی رسد یک خودروی چینی باشد. کلیه اجزای بدنه با یکدیگر در هماهنگی بوده و نتیجه کاملا مشتری پسند شده است.

همانند ظاهر در بخش کابین نیز J5 وضعیت نسبتا خوبی دارد. صندلی ها و حتی فرمان بر خلاف انتظار دارای روکش چرم بوده و شما را شگفت زده خواهد کرد.

نشان دهنده های پشت فرمان و داشبورد نیز طراحی قابل قبولی دارند. در کل جنس مواد به کار رفته در کابین J5 حداقل در کوتاه مدت رضایت بخش بوده و فراتر از رقبا ارزیابی می شود. با توجه به فضای مناسب، سرنشینان نیز در مسافرت ها راحت خواهند بود.

جک J5 با موتورهای 1.5 و 1.8 لیتری در بازار موجود است. نکته جالب اینکه نسخه 1.5 لیتری فقط با گیربکس دستی و نمونه 1.8 لیتری فقط با گیربکس اتوماتیک 4 سرعته عرضه شده است.

موتور 1.5 لیتری توانایی تولید 111 اسب بخار قدرت و 146 نیوتن متر گشتاور را دارد، موتور 1.8 هم که ظاهرا ساخت میتسوبیشی است و 140 اسب بخار قدرت و 160 نیوتن متر گشتاور را ارائه می دهد.

با توجه به وزن 1315 و 1355 کیلوگرمی به ترتیب برای مدل دنده دستی و دنده اتوماتیک، نباید انتظار چندانی از J5 دستی داشت؛ چرا که آن چنان پرشتاب نبوده و بیشتر مناسب رانندگی های آرام است.

نکته عجیب آنکه مدل اتوماتیک علیرغم قدرت بیشتر مزیت چندانی در شتاب گیری نسبت به مدل معمولی ندارد و تاخیر گیربکس در ارائه واکنش مناسب با انتقاداتی همراه است.

از طرف دیگر برخی عیب های جزئی مونتاژی و مصرف سوخت بالا (حدود 11 الی 14 لیتر در صد کیلومتر) از جمله دیگر موارد منفی جک جی 5 اتوماتیک محسوب می شوند.

کرمان موتور در برنامه پیش فروش تیر ماه امسال، J5  دنده دستی را به قیمت  517,100,000 ریال و J5 اتوماتیک را به قیمت 627,100,000 ریال عرضه کرده است.

پس به این ترتیب نسخه اتوماتیک از محدوده در نظر گرفته شده ما خارج می شود. J5 دستی با دارا بودن مزایایی مثل مصرف سوخت کم، طراحی زیبا و کابینی جادار و با کیفیت تر نسبت به رقبا می تواند انتخاب خوبی برای افراد خاص پسند باشد، اما اگر این افراد هوس شتاب گیری و لذت بردن از رانندگی در جاده های پرشیب را داشته باشند، شاید از انتخاب خود پشیمان شوند!

همچنین گفتنی است که به دلیل فروش اندک مدل دستی (در مقایسه با نسخه اتوماتیک) این خودرو با برخی محدودیت ها در زمینه قطعات یدکی مواجه است.

آریو

آریو، سایپا S300 یا زوتای Z300 یکی دیگر از چینی های چند سال اخیر بازار خودروی ایران است.

سایپا برای تنوع بخشیدن به محصولات خود به دنبال یک کمپانی جوان و نسبتا گمنام چینی رفته است. زوتای که در سال 2005 تاسیس شده افتخار همکاری با یک کمپانی 50 ساله را پیدا کرده و ترجیح داده روی دوش سایپا مسیر کسب تجربه را طی کند.

آریو محصول مونتاژی زوتای در سایپا، یکی نمونه کاربن کپی از نسل دوم تویوتا الیون است.

شاید این مدل از تویوتا چندان برای مخاطبین عزیز آشنا نباشد، چرا که الیون فقط در بازار داخلی ژاپن ارایه شده و اثری از آن در سایر بازارهای بین المللی دیده نمی شود.

به هر حال تقلب از روی خودروسازی مثل تویوتا باعث شده که ظاهر آریو ساده و در عین حال با چاشنی زیبایی همراه باشد.

در بخش کابین هم همه چیز همانند کابین الیون بوده و فقط فرمان از سمت راست به سمت چپ منتقل شده است! البته با مطرح شدن بحث کیفیت باید نام تویوتا را دیگر کنار گذاشته و انتظارات خود را چینی کنید.

در کل کابین آریو با کلماتی مثل آرام، نسبتا زیبا و با کیفیتی متوسط و فضای داخلی نسبتا بزرگ قابل وصف است.

در قسمت فنی آریو با دو موتور 1.5 و 1.6 لیتری وارد عرصه شده است. این موتورها که هر دو ظاهرا تحت لیسانس میتسوبیشی هستند، به ترتیب قدرتی برابر با 103 و 112 (شاید هم 127) اسب بخار تولید می کنند.

با در نظر گرفتن وزن 1275 کیلوگرمی، مسلما این قدرت خروجی در کنار فنربندی نرم امکان انجام مانور و رانندگی پرشتاب را برای جوانان میسر نخواهد کرد.

آریو با گیربکس های دستی و اتوماتیک ارایه شده است؛ نمونه اتوماتیک تعویض های نرمی داشته اما مانند سایر برادارن چینی اش کاملا کند احساس می شود.

آریو، S300 یا Z300 پس از شکست در مرحله اول قیمت گذاری که با رقمی تخیلی قدم به میدان گذاشته بود، اکنون وضعیت منطقی تری پیدا کرده و در نسخه اتوماتیک حدود 55 میلیون تومان و در نسخه دستی حدود 46 میلیون تومان قیمت گذاری شده است.

با در نظر گرفتن شرایط فعلی بازار که تنوع و کیفیت در آن حرفی نمی زند، آریو می تواند با تکیه بر مصرف سوخت مناسب، نمایندگی های متعدد سایپا در سراسر کشور و همچنین خدمات پس از فروش بهتر احتمالی نسبت به بقیه رقبا جایگاه مناسبی را از آن خود کند.

اما با این حال واکنش منفی بازار به حضور این خودرو و آمار فروش ناامیدکننده نشان از شکستی محتمل دارد. شاید تبدیل آریو به تاکسی و واگذاری آن به تاکسی رانان کمی آمار تولید و فروش کم را بهبود ببخشد!

اما از طرف دیگر تبدیل این خودرو چینی به تاکسی، ممکن است عدم رضایت رانندگان تاکسی و نابودی کامل این خودرو در بازار را در پی داشته باشد.

ام وی ام 550

ام وی ام 550 یا چری E5 دیگر سدان چینی حاضر در محدوده انتخابی ماست.

این سدان با هویتی مستقل نشان دهنده سیر پیشرفت طراحی خودروهای چینی در سال های اخیر بوده و با شعار طراحی شیک وارد میدان شده است.

ظاهر این خودرو بر خلاف سایر همتایان خود کپی به نظر نمی رسد، هر چند از برخی زوایا ناپختگی نیز در پیکره کلی خودرو دیده می شود. به هر حال نمای خارجی در مجموع قابل قبول بوده و متفاوت تر از محصولات داخلی دیده می شود.

در بخش کابین کنسول مرکزی به شکل U بوده و در ترکیب با فرمان سه شاخه جلوه ای خاص به نمای داخلی بخشیده است. نکته نه چندان جالب در این بخش نشان دهنده های بسیار ساده پشت فرمان هستند که بی روح بوده و خالی از خلاقیت و هیجان به نظر می رسد.

صندلی های چرمی نکته مثبت دیگر کابین هستند، طبق اطلاعات سایت چری صندلی راننده به گرمکن نیز مجهز شده است اما در سایت مدیران خودرو خبری از این آپشن نیست.

به لطف فاصله محوری زیاد، فضای داخل کابین مناسب بوده و در مسافرت های خانوادگی کمبودی از این بابت احساس نخواهد شد. از بعد کیفی کابین 550 در وضعیت خوبی قرار داشته و رقابت نزدیکی با J5 از این جهت دارد.

موتور در نظر گرفته شده برای ام وی ام 550 یک نمونه 2 لیتری با قدرت 139 اسب بخار و 182 نیوتن متر گشتاور می باشد که برای جابجایی وزن 1290 و 1360 کیلوگرمی خودرو (در دو تیپ مختلف) کافی به نظر می رسد.

چری برای این محصول خود هم گیربکس دستی و هم گیربکس CVT در نظر گرفته که خوشبختانه هر دو در ایران ارایه شده است.

علی رغم توان بالا، فنربندی نرم خودرو از قابلیت های دینامیکی آن اندکی کاسته است. هر چند افراد میان سال و اعضای خانواده شاید این ویژگی را تحسین کنند.

کمپانی چری تاکید ویژه ای هم روی ایمنی E5 دارد، اما هنوز نتایجی درباره تست تصادف این خودرو در مراکز معتبر منتشر نشده است.

ام وی ام 550 در نسخه CVT با قیمتی در حدود 58 میلیون تومان گران ترین خودروی این بازه محسوب می شود.

این خودرو با آپشن های متنوعی که دارد رقیب اصلی جک J5 بوده و رقابت تنگاتنگی با نسخه اتوماتیک آن دارد. البته نسخه دنده دستی نیز با قیمتی در حدود 51 میلیون تومان رقیب مستقیم J5 دستی به شمار می رود.

550 یا E5 با دارا بودن مزایایی مثل کابین زیبا و با کیفیت، پیشرانه توانمند و آپشن های زیاد جزو انتخاب های خوب در این دسته است، اما در صورت خرید آن باید افت زیاد قیمت در بازار دست دوم را هم مد نظر داشته باشید.

تندر 90 و رنو ساندرو اتوماتیک

تندر 90 و ساندرو با دارا بودن پلت فرمی مشترک فقط در ظاهر با یکدیگر متفاوت هستند و از جهاتی می توان ساندرو را نسخه هاچ بک تندر 90 قلمداد کرد.

همان طور که تندر 90 ظاهر زیبایی ندارد، ساندرو هم علی رغم طراحی کاملا متفاوت نسبت به تندر چندان زیبا از آب در نیامده و عادت کردن به ظاهر آن نیازمند کمی تلاش و کوشش ذهنی است!

در بخش داخلی هم هر دو خودرو عینا مثل هم هستند و چنانچه در پشت فرمان تندر 90 بنشینید گویی سوار ساندرو شده اید.

پس تمام مزایا و معایب کابین تندر 90 در مورد ساندرو هم کمابیش صادق است؛ کابینی جادار و بزرگ، با صندلی های نیمکت مانند و پلاستیک خشک در قسمت های مختلف.

در بخش پیشرانه هر دو خودرو از یک موتور 1.6 لیتری با قدرت 105 اسب بخار و 140 نیوتن متر گشتاور استفاده می کنند. شاید پرداختن به بحث فنی نیز تکرار مکررات باشد، چرا که عملا این دو از لحاظ سواری بسیار شبیه هم هستند و تنها هندلینگ ساندرو بهتر از ال 90 به نظر می رسد.

تندر 90 در مدت حضور خود در ایران امتحان خود را پس داده و نتایج به دست آمده تا حدود زیادی برای ساندرو نیز صادق است.

مساله ای که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این که نسخه دنده اتوماتیک این دو گزینه در محدوده قیمتی در نظر گرفته شده قرار می گیرند. تندر 90 اتوماتیک حدود 49 میلیون تومان و ساندرو اتوماتیک چیزی در حدود 51 میلیون تومان در بازار قیمت دارد، هر چند مدل دنده دستی ساندرو نیز با قیمتی در حدود 45 میلیون تومان معامله می شود.

نکته اساسی درباره این خودروهای اصالتا رومانیایی اینکه فلسفه بوجود آمدن تندر 90 و ساندرو و در اصل برند داچیا عبارت است از ساخت خودرویی کم هزینه و اقتصادی برای اقشار کم درآمد.

این فلسفه نشانگر آنست که اولا نباید انتظار آپشن را داشته باشید و ثانیا می توانید روی کیفیت بلند مدت و هزینه نگهداری حساب ویژه باز کنید.

البته به دلیل شرایط خاص بازار ایران این را هم در نظر بگیرید که قطعات یدکی این دو کمی گران تر از نمونه های مشابه داخلی است، اما عمر طولانی تری نسبت به رقبا دارند.

جمع بندی

آن چیزی که در انتخاب مشتریان می تواند نقشی تعیین کننده داشته باشد، انتظارات آنها از خودرویی است که قصد خرید دارند. افرادی که به دنبال خرید یک خودروی کم استهلاک و بدون دردسر با استانداردهای چند سال پیش اروپا هستند می توانند از بین ساندرو و تندر بنا به نیازها و البته سلیقه خود یکی را انتخاب کرده و کمی هم پس انداز کنند.

این را یاد آور شویم که با انتخاب هر کدام از این دو خودرو، کلمه آپشن معنایی برای مالک نخواهد داشت.

مشتریان علاقه مند به آپشن یا طراحی چاره ای جز انتخاب از بین محصولات چینی ندارند که البته باید دردسرهای رایج این خودروها و همچنین ایمنی بعضا ضعیف و افت قیمت زیاد آنها را در نظر داشته باشند.

در این بین شاید J5 دنده دستی گزینه زیباتر و بی آزارتری نسبت به بقیه باشد. هر چند نمی توان به انتخاب ام وی ام 550 نیز ایراد بزرگی وارد کرد. دوست داران شاسی بلند هم گزینه چندانی در این محدوده ندارند و شاید بهترین گزینه برای آنها همان لیفان X60 باشد که حداقل کاربردی تر از خودرویی مانند X50 ظاهر می شود.

در پایان باید به دو نکته اشاره کنیم؛ اول اینکه برخی از خودروها نظیر دنا توربو یا ام وی ام X22 و دستی که هنوز به دست مشتریان نرسیده اند، در این بررسی لحاظ نشده اند؛ دوم هم اینکه در این محدوده خودروهای دست دوم نام آشنایی وجود دارد که در فرصت بعدی به آنها خواهیم پرداخت.

به نظر شما بهترین گزینه در این محدوده کدام است؟

The post appeared first on .

بررسی بازار خودروهای 45 تا 60 میلیون تومانی؛ جولانگاه چینی ها

در بخش سوم از بررسی خودروهای موجود در بازار ایران و کمک به مخاطبین عزیز دیجیاتو در انتخابی بهتر، این بار قصد داریم به بازه 45 الی 60 میلیون تومان پرداخته و گزینه های اصلی موجود در این بازه را بصورت مختصر بررسی کنیم.

این بازه تنوع نسبتا خوبی داشته و از انواع هاچ بک گرفته تا سدان و شاسی بلند در آن حضور دارند که البته این امکان به لطف محصولات کشور دوست و برادر چین فراهم شده است!

بیشتر خودروهای حاضر در این بازه چینی هستند و در حال حاضر محصولی با برند وطنی در آن دیده نمی شود. در کنار چینی ها، اروپایی ها هم با برند رنو در این محدوده حاضر هستند که البته در داخل مونتاژ می شوند. گزینه های موجود را در کل به دو قسمت تقسیم کرده و به صورت جداگانه به هر دسته خواهیم پرداخت.

گفتنی است پیش از این دو قسمت دیگر از سلسله مطالب بررسی بازار در دو رده قیمتی و منتشر شده است.

دسته اول خودروهای کراس اوور

در حال حاضر لیفان X60 تنها کراس اوور صفر کیلومتر حاضر در این رده قیمتی به حساب می آید، اما اگر کمی به عقب برگردیم، ام وی ام ایکس 33 (قبل از فیس لیفت) نیز در این رده جای می گرفت، همچنین با بودجه ای اندکی بیش از 60 میلیون تومان، چانگان CS35 (با قیمت 62 میلیون تومان) نیز در این رده عرضه می شود.

ضمن اینکه ممکن است مدل دستی چانگان CS35 نیز در صورت عرضه قیمتی کمتر از 60 میلیون داشته باشد، از این رو برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد این خودرو می توانید به معرفی و مراجعه فرمایید.

 

لیفان X60

خودروساز نسبتا نوپای چینی با همراهی شریک ایرانی خود یعنی کرمان موتور حضوری نسبتا پر رنگ در کشور دارد. این کمپانی پس از عرضه سدان های 520 و 620 شانس خود را با یک شاسی بلند کوچک در بازار ایران امتحان کرد.

این خودرو X60 نام گذاری شده و در نگاه اول به نمای جلو، نسل قبلی هیوندای سانتافه در ذهن تداعی می شود. این خودرو اگر چه طراحی خیره کننده ای ندارد اما در مجموع قابل قبول بوده و می توان با ظاهر آن کنار آمد.

هر چند شکل و گرافیک چراغ های عقبی می توانست بهتر از این باشد. در بخش فضای داخلی وضعیت نسبتا بهتر بوده و تعادل خوبی بین طراحی، کیفیت مواد به کار رفته و البته قیمت وجود دارد.

لیفان X60 در بخش قوای محرکه به یک موتور 1.8 لیتری با 133 اسب بخار قدرت و 168 نیوتن متر گشتاور مجهز شده است.

توان این پیشرانه کم حجم برای جابجایی وزن 1330 کیلوگرمی خودرو کمی ناکافی به نظر می رسد، حال این را هم در نظر بگیرید که در یک مسافرت خانوادگی وزن این خودرو تا حدود 1700 کیلوگرم هم بالا خواهد رفت که در این صورت قدرت کم موتور بیش از پیش خود را نشان داده و خودرو کمی تنبل احساس خواهد شد.

البته بازده موتور بسیار خوب است و در صورت نصب بر روی یک سدان سبک تر می تواند چالاکی و شتاب بهتری به ارمغان بیاورد. این پیشرانه با مصرفی در حدود 10 لیتر  در سیکل ترکیبی از بسیاری از خودوهای داخلی کم مصرف تر بوده و نمره قبولی در این مورد دریافت می کند.

شاسی بلند لیفان در قبال بهای پرداختی حدود 52 میلیون تومان کیفیت قابل قبولی ارایه می کند و برای آنهایی که دوست دارند با کمترین قیمت قدبلندتر از بقیه به نظر برسند، جزو معدود انتخاب هاست.

البته در بخش بازار دست دوم این خودرو افت نسبتا زیادی دارد و چنانچه نگاه سرمایه ای به اتومبیل خود دارید، بهتر است به سایر گزینه ها فکر کنید.

مشکل دیگر به ضعف بسیار رایج مجموعه دیسک و صفحه لیفان X60 مربوط می شود که نارضایتی مالکان را در پی داشته، کیفیت کم در دوام کوتاه مدت و عدم کشش خودرو برای پیمودن مسیر های پر شیب خود را نشان می دهد.

گفتنی است که این مدل در آستانه حذف از خطوط تولید قرار گرفته و به زودی با مدل گیربکس اتوماتیک X60 (با قیمت احتمالی بیش از 60 میلیون تومان و مجهز به گیربکس CVT) جایگزین خواهد شد.

از این رو افت قیمت بیشتر برای مدل های دستی دور از ذهن نیست.

دسته دوم خودروهای هاچ بک کراس

در چند ماه اخیر نسل جدیدی از خودروهای هاچ بک در جهان و ایران معرفی شده اند که اصطلاحا هاچ بک های ارتفاع یافته محسوب می شوند.

خودروهایی که اندکی از هاچ بک های عادی بلند قامت ترند و فاصله بیشتری با زمین دارند اما در عین حال از نظر مشخصات فنی و ابعاد و اندازه یک هاچ بک تمام عیار به حساب می آیند.

خودروهایی مثل ساندرو استپ وی و رنو کپچر در این رده قرار می گیرند و چینی ها نیز در یک سال اخیر چندین محصول در این رده را به بازار معرفی کرده اند.

لیفان X50

X50 که در واقع یک خودروی کراس اوور محسوب می شود، یکی از جدیدترین محصولات لیفان در بازار داخلی است. این خودرو در نمای جلو شباهت انکار ناپذیری با اوپل زافیرا B دارد.

در نمای عقب هم طراحان لیفان به یک کپی پیست ساده از آلفا رومئو جیولیتا بسنده کرده و زحمتی بابت انجام تغییراتی اندک به خود نداده اند.

با این حال X50 از پیکره عامه پسندی برخوردار بوده و نمی توان به ظاهر آن خرده چندانی گرفت. در نمای داخلی نیز طراحی این اتومبیل به دلیل متفاوت بودن حداقل برای مشتریان ایرانی جذاب بوده و بهتر از نمونه های داخلی ارزیابی می شود.

فضای کابین نیز مناسب خانواده ها بوده و کمبودی از این جهت احساس نخواهد شد.

لیفان این کراس اوور خود را به یک موتور 1.5 لیتری مجهز کرده که توانایی تولید 102 اسب بخار قدرت و 133 نیوتن متر گشتاور را دارد. با احتساب وزن 1175 کیلوگرمی، این موتور نخواهد توانست چالاکی چندانی را برای X50 فراهم کند.

حال اگر وزن 4 سرنشین را هم به وزن خالص خودرو اضافه کنیم وضعیت بدتر خواهد شد. در رانندگی شهری که نیازی به شتاب گیری های سریع وجود ندارد، این خودرو آرام و سر به زیر احساس شده و با توجه به گیربکس CVT سواری راحت و نرمی را ارایه خواهد کرد.

البته نمونه مجهز به گیربکس دستی با وزن 1150 کیلوگرم نیز وجود دارد که عملکرد آن تفاوت چندانی با نمونه اتوماتیک ندارد. نکته ای که باید اینجا به آن اشاره کنیم این که با توجه به این پیشرانه X50 باید مصرف سوخت کمی داشته باشد (6.3 الی 6.5 طبق ادعای کمپانی) اما در عمل این چنین نبوده و گلایه هایی در این مورد از طرف مالکین مطرح شده است.

آنچنان که مصرف خودروهای تحویلی (نمونه های صفر کیلومتر و اصطلاحا آب بندی نشده) در روزهای اول به حدود 2 برابر رقم اعلامی کارخانه می رسد اما ظاهرا این مشکل با افزایش کارکرد خودرو کمرنگ می شود.

لیفان X50 با قیمتی بسیار نزدیک به برادر خود یعنی X60 در مدل اتومات 536,750,000 ریال و در مدل دستی 486,250,000 ریال قیمت گذاری شده است.

نقطه قوت این اتومبیل طراحی متفاوت و نسبتا زیبا و همچنین کابینی جادار است که  آن را مناسب خانواده های ایرانی می کند.

اما از کنار نقاط منفی نیز نمی توان به سادگی گذشت؛ موتوری ضعیف و مصرف سوختی ابهام برانگیز دو عاملی هستند که می توانند مشتریان بالقوه را با شک و تردید همراه کنند.

از طرف دیگر X50 به دلیل تازه وارد بودن به کیلومترهای بیشتر دست نیافته و در بلند مدت امتحان خود را پس نداده است.

پس خرید این خودرو با ریسک همراه بوده و به نوعی تست شانس می باشد! هر چند افرادی که به دنبال اتومبیلی قد بلند با ظاهری مشابه محصولات اروپایی هستند، انتخابی جز X50 ندارند.

سری های اولیه تولیدی این خودرو با مشکلات مونتاژی دست و پنجه نرم می کردند اما این مسائل به تدریج در حال رفع شدن هستند اما از طرف دیگر X50 این روزها با معرفی انبوهی از رقبای هم وطن خود مواجه است که کار را برای این خودرو سخت می کند.

گریت وال هاوال M4

دیگر محصول چینی موجود در این محدوده که در دسته شاسی بلندها قرار می گیرد، هاوال M4 نام دارد.

این اتومبیل اگر چه سایز کوچکی دارد اما ارتفاع کف و سقف آن زیاد بوده و همانند یک خودروی شاسی بلند دیده می شود.

چنانچه این دو عامل نبود، به سادگی می شد M4 را یک هاچ بک تصور کرد! در سال های اخیر چینی ها گام های بلندی را در زمینه طراحی برداشته و محصولاتی با ظاهری عامه پسند و بعضا زیبا روانه بازار ایران کرده اند. هاوال M4 جزو این دسته بوده و طراحی قابل قبولی دارد.

در بخش داخلی وضعیت بهتر بوده و می توان گفت که M4 کابین زیبایی دارد. حضور یک نمایشگر لمسی اتفاقی است که کمتر در این محدوده قیمتی قابل رویت بوده و باید آن را به فال نیک گرفت.

اما کابین خالی از ایراد هم نیست و طبق انتظار باید به کیفیت نه چندان خوب مواد به کار رفته که مشخصه عمومی خودروهای چینی است، اشاره کنیم؛ در جای جای کابین پلاستیک خشک به کار رفته که لمس آنها همراه با احساسی ناخوشایند خواهد بود.

در بخش فنی گریت وال شاسی بلند کوچک خود را به یک موتور 1.5 لیتری با توانایی تولید 104 اسب بخار قدرت و 138 نیوتن متر گشتاور مجهز کرده است.

با در نظر گرفتن وزن 1106 کیلوگرمی و گیربکس دستی، M4 شتاب گیری های نسبتا خوبی دارد. مصرف ترکیبی این اتومبیل چیزی در حدود 7.8 لیتر در صد کیلومتر عنوان شده که در صورت صحت این ادعا رقم مناسبی برای یک خودرو در ایران است.

اما معمولا خودروسازان چینی در اقتصادی بودن محصولاتشان اغراق می کنند و از این رو بدون تست های عملی نمی توان به این اعداد و ارقام اعتماد کرد.

گریت وال هاوال M4 با قیمتی در حدود 56 میلیون تومان گران تر از رقبای لیفانی است. ن

کته قابل ذکر در مورد این خودرو به عدم تحویل به موقع سفارش ها توسط دیار خودرو باز می گردد. بسیاری از سفارش ها با گذشت موعد تحویل هنوز به مشتریان تحویل داده نشده و تعداد زیادی از مشتریان نیز به دلیل بدقولی از خرید این خودرو منصرف شده اند.

M4 در صورت تولید منظم و تحویل به موقع و همچنین خدمات پس از فروش مناسب می توانست موفقیتی نسبی را تجربه کند، اما وضعیت آن اکنون طوری است که خریداران خود را به یک سرنوشت مبهم دچار کرده است.

از این رو با توجه به شرایط مبهم دیار خودرو، نمی توان خرید M4 را توصیه کرد.

دانگ فنگ H30 کراس

به لطف واژه کراس، برخی مشتریان ایران خودرو در تصور تحویل گرفتن یک خودرو کراس اوور هستند اما H30 نیز مطمئنا در همین رده جای می گیرد.

اما از نظر تست و بررسی اولیه آن می توان به سیستم فنربندی فوق العاده نرم، هماهنگی نسبتا خوب موتور و گیربکس اتوماتیک (بهتر از گیربکس اصلی پژو 206) و فضای جادارتر نسبت به پژو 206 برای سرنشینان عقب اشاره کرد.

همچنین هندلینگ نسبتا ضعیف با حرکت گهواره ای بسیار زیاد، ارگونومی نه چندان جالب فضای راننده و ایمنی ضعیف در تست تصادف، از جمله مشکلات این خودرو هستند.

با تمام این موارد، چنانچه ایران خودرو بتواند کیفیت فنی این خودرو را حفظ کند، شاهد موفقیت آن در بین مشتریان خواهیم بود. به خصوص آنکه به دلیل اشتراک فنی قطعات موتور با پژو 206، مشکل کمبود قطعات این خودرو از بسیاری خودروهای چینی دیگر کمتر خواهد بود.

دسته سوم خودروهای سدان و هاچ بک

بایک سابرینا

در نگاه اول به پیکره سابرینا بدون شک یک مرسدس بنز بی کلاس در ذهن شما تداعی خواهد شد! بایک با یک فوتوشاپ نه چندان وقت گیر، B کلاس را به سابرینا تبدیل کرده و برای ایجاد تمایز تغییراتی را در چراغ های جلو و عقب داده است.

وضعیت در بخش کابین و نمای داخلی نیز به همین ترتیب است، باز هم یک کپی پیست ساده از نسل قبلی مرسدس B کلاس! این کپی کاری ها در مجموع باعث شده که سابرینا ظاهری زیباتر و بهتر از سایر خودروهای چینی موجود داشته باشد.

در این میان برای ایجاد تنوع هم که شده، فرمان سابرینا متفاوت از محصول مرسدس طراحی شده است. در بحث کیفیت مواد به کار رفته در کابین باید انتظارات خود را با قیمت پرداختی هماهنگ کرده و نام مرسدس را در این مورد خط بزنید!

البته باید اذعان کرد که کیفیت کابین با توجه به قیمت مناسب ارزیابی می شود و از بسیاری خودروهای هم وطن بهتر است.

موتور سابرینا یک نمونه 1.5 لیتری است که توانایی تولید 113 اسب بخار قدرت و 143 نیوتن متر گشتاور را دارد.

این ارقام نشان از راندمان خوب موتور داشته و با در نظر گرفتن وزن 1090 کیلوگرمی خودرو می توان شتاب و کشش قابل قبولی برای آن متصور شد. ا

ما به کار گیری یک گیربکس اتوماتیک این امر را کمی کمرنگ کرده و از هیجان رانندگی با سابرینا کاسته است. هر چند افرادی که به دنبال آرامش در رانندگی هستند از به کار گیری این گیربکس خوشحال خواهند شد.

نکته جالب توجه در بخش فنی این که موتور سابرینا ساخت کمپانی معروف میتسوبیشی و گیربکس آن ساخت شرکت ژاپنی آیسین است؛ بنابراین از لحاظ کیفیت می توان حساب ویژه ای روی بخش فنی این اتومبیل چینی-ژاپنی-آلمانی باز کرد.

سابرینا که با نام  بایک E150 نیز شناخته می شود، با سواری خوب، ظاهری زیبا و پیشرانه ای با کیفیت مشخصه های لازم برای تبدیل شدن به یک خودروی محبوب در بین مشتریان را دارد.

اما عواملی وجود دارد که باعث جلوگیری از این مساله شده است؛ عواملی مثل بازاریابی ضعیف، کم کاری شرکت دیار خودرو در تحویل به موقع، خدمات پس از فروش بسیار نامطلوب و البته سرنوشتی نامعلوم برای ادامه همکاری بایک و این شرکت کوچک وطنی.

تیپ های مختلف سابرینا در دو نوع صندوق دار و هاچ بک بین 41 الی 59 میلیون تومان قیمت گذاری شده اند. نگاهی به بازار نشان می دهد که نمونه های صفر کیلومتر این خودرو با قیمتی پایین تر از قیمت کارخانه معامله می شوند و علاقه ای از سوی مشتریان هم برای خرید این خودرو وجود ندارد.

با وجود تمام مزایایی که سابرینا دارد خرید آن یک ریسک بزرگ خواهد بود و خریداران آن باید سختی های تامین قطعات یدکی و افت قیمت زیاد در بازار دست دوم را به جان بخرند.

بریلیانس H330 و H320

شریک تجاری ب ام و در چین روی به همکاری با سایپا نیز آورده تا لیست شرکای بزرگ خود را تکمیل کند.

H330 و H320 دو محصول جوان پسند این کمپانی هستند که در شرکت پارس خودرو و در مدل های دستی و اتوماتیک مونتاژ می شوند. تفاوت این دو خودرو به شکل بدنه آنها باز می گردد، H320  بصورت هاچ بک بوده و H330 بصورت صندوق دار تولید می شود.

در اولین برخورد نمونه هاچ بک سری یک ب ام و را به یاد می آورد. این مدل تنها از حیث مشخصات ظاهری به محصولات ب ام و شباهت دارد، اما در باطن هیچ ارتباط فنی ای بین ب ام و و برلیانس دیده نمی شود.

تجربه سال های اخیر در تبدیل خودروی هاچ بک به صندوقدار یا برعکس نشان داده که نتیجه چندان جالب از آب در نیامده و معمولا نسخه هاچ بک بسیار زیباتر از نسخه سدان دیده می شود.

اما این قضیه در مورد H330 و H320 صادق نبوده و اگر نگاه منصفانه ای داشته باشیم باید اذعان کنیم که هر دو نسخه هاچ بک و سدان زیبا هستند، هر چند کمی زمان می برد تا به نمای جلو عادت کنیم. بریلیانس این دو محصول خود را با ظاهری بروز و زیبا روانه بازار کرده و از این جهت نمره قبولی می گیرد.

در بخش کابین با ترکیب رنگ روشن و تیره فضای داخلی لوکس تر جلوه کرده و گران قیمت تر از بهای پرداختی به نظر می رسد، اما کمی توجه به جزییات باعث دلسردی می شود؛ چرا که جنس مواد به کار رفته در داشبورد و روکش صندلی ها چنگی به دل نزده و کیفیتی معمولی و بعضا ضعیف دارند.

داشبورد خودرو هم طراحی کاملا معمولی داشته و فرمان نیز از محصولات ب ام و الگوبرداری شده است. شاید بتوان این گونه گفت که ظاهر این دو محصول بریلیانس بهتر از کابین آنان باشد. البته در این میان نمی توان به سادگی از کنار فضای مناسب کابین و صندلی های راحت عبور کرد.

در بخش فنی هر دو خودرو از یک موتور 1.5 لیتری با توانایی تولید 103 اسب بخار قدرت و 138 نیوتن متر گشتاور بهره مند شده اند، همچنین امکان انتخاب از بین گیربکس 4 دنده اتوماتیک یا 5 دنده دستی برای هر دو مدل وجود دارد که البته برخی از آپشن ها فقط با مدل اتوماتیک قابل انتخاب هستند.

با در نظر گرفتن وزن حدود 1225 الی 1250 برای H320 و H330 توان موتور این خودروها کمی ناکافی به نظر رسیده و رانندگی از شتاب بالایی برخوردار نخواهد بود.

در صورت انتخاب گیربکس اتوماتیک این مساله نمود بیشتری پیدا کرده و  هر دو خودرو تنبل احساس خواهند شد.

البته مصرف سوخت مناسب، هندلینگ خوب و پایداری بالا از مشخصه های مثبت این دو فرزند بریلیانس است که احتمالا آن هم نتیجه همکاری با باواریایی ها است.

بریلیانس H330  و H320 بسته به نوع گیربکس تقریبا بین 45 الی 55 میلیون قیمت دارند. با توجه به رقبا، طراحی خوب و مونتاژ محصولات بریلیانس در مجموعه پارس خودرو که سابقه تولید محصولات با کیفیتی را در کارنامه دارد، این دو خودرو از شانس نسبتا خوبی برای موفقیت در بازار بدون تنوع برخوردار هستند.

آنچه که باعث نارضایتی مالکین فعلی شده وجود مشکلات اساسی در خدمات پس از فروش و تامین قطعات یدکی است. همچنین ایمنی مبهم مساله ای است که می تواند به پاشنه آشیل این دو تبدیل شود.

همچنین برلیانس H320 و H330 در زمره محصولات قدیمی برلیانس قرار می گیرد و اخیرا در بازار چین با مدل تازه ای تحت عنوان H3 جایگزین شده است.

جک J5

جک یا جی ای سی که این روزها با شاسی بلند S5 روزهای خوبی را پشت سر می گذارد، نسبت به اکثر چینی های ذکر شده در این مقاله از سابقه بیشتری در ایران برخوردار است.

این شرکت با همکاری کرمان موتور سدان زیبای J5 را در دست تولید دارد.

این خودرو که امضای استودیوی پینین فارینای ایتالیا در طراحی آن دیده می شود، ظاهر جذاب و گیرایی دارد؛ طوری که اصلا به نظر نمی رسد یک خودروی چینی باشد. کلیه اجزای بدنه با یکدیگر در هماهنگی بوده و نتیجه کاملا مشتری پسند شده است.

همانند ظاهر در بخش کابین نیز J5 وضعیت نسبتا خوبی دارد. صندلی ها و حتی فرمان بر خلاف انتظار دارای روکش چرم بوده و شما را شگفت زده خواهد کرد.

نشان دهنده های پشت فرمان و داشبورد نیز طراحی قابل قبولی دارند. در کل جنس مواد به کار رفته در کابین J5 حداقل در کوتاه مدت رضایت بخش بوده و فراتر از رقبا ارزیابی می شود. با توجه به فضای مناسب، سرنشینان نیز در مسافرت ها راحت خواهند بود.

جک J5 با موتورهای 1.5 و 1.8 لیتری در بازار موجود است. نکته جالب اینکه نسخه 1.5 لیتری فقط با گیربکس دستی و نمونه 1.8 لیتری فقط با گیربکس اتوماتیک 4 سرعته عرضه شده است.

موتور 1.5 لیتری توانایی تولید 111 اسب بخار قدرت و 146 نیوتن متر گشتاور را دارد، موتور 1.8 هم که ظاهرا ساخت میتسوبیشی است و 140 اسب بخار قدرت و 160 نیوتن متر گشتاور را ارائه می دهد.

با توجه به وزن 1315 و 1355 کیلوگرمی به ترتیب برای مدل دنده دستی و دنده اتوماتیک، نباید انتظار چندانی از J5 دستی داشت؛ چرا که آن چنان پرشتاب نبوده و بیشتر مناسب رانندگی های آرام است.

نکته عجیب آنکه مدل اتوماتیک علیرغم قدرت بیشتر مزیت چندانی در شتاب گیری نسبت به مدل معمولی ندارد و تاخیر گیربکس در ارائه واکنش مناسب با انتقاداتی همراه است.

از طرف دیگر برخی عیب های جزئی مونتاژی و مصرف سوخت بالا (حدود 11 الی 14 لیتر در صد کیلومتر) از جمله دیگر موارد منفی جک جی 5 اتوماتیک محسوب می شوند.

کرمان موتور در برنامه پیش فروش تیر ماه امسال، J5  دنده دستی را به قیمت  517,100,000 ریال و J5 اتوماتیک را به قیمت 627,100,000 ریال عرضه کرده است.

پس به این ترتیب نسخه اتوماتیک از محدوده در نظر گرفته شده ما خارج می شود. J5 دستی با دارا بودن مزایایی مثل مصرف سوخت کم، طراحی زیبا و کابینی جادار و با کیفیت تر نسبت به رقبا می تواند انتخاب خوبی برای افراد خاص پسند باشد، اما اگر این افراد هوس شتاب گیری و لذت بردن از رانندگی در جاده های پرشیب را داشته باشند، شاید از انتخاب خود پشیمان شوند!

همچنین گفتنی است که به دلیل فروش اندک مدل دستی (در مقایسه با نسخه اتوماتیک) این خودرو با برخی محدودیت ها در زمینه قطعات یدکی مواجه است.

آریو

آریو، سایپا S300 یا زوتای Z300 یکی دیگر از چینی های چند سال اخیر بازار خودروی ایران است.

سایپا برای تنوع بخشیدن به محصولات خود به دنبال یک کمپانی جوان و نسبتا گمنام چینی رفته است. زوتای که در سال 2005 تاسیس شده افتخار همکاری با یک کمپانی 50 ساله را پیدا کرده و ترجیح داده روی دوش سایپا مسیر کسب تجربه را طی کند.

آریو محصول مونتاژی زوتای در سایپا، یکی نمونه کاربن کپی از نسل دوم تویوتا الیون است.

شاید این مدل از تویوتا چندان برای مخاطبین عزیز آشنا نباشد، چرا که الیون فقط در بازار داخلی ژاپن ارایه شده و اثری از آن در سایر بازارهای بین المللی دیده نمی شود.

به هر حال تقلب از روی خودروسازی مثل تویوتا باعث شده که ظاهر آریو ساده و در عین حال با چاشنی زیبایی همراه باشد.

در بخش کابین هم همه چیز همانند کابین الیون بوده و فقط فرمان از سمت راست به سمت چپ منتقل شده است! البته با مطرح شدن بحث کیفیت باید نام تویوتا را دیگر کنار گذاشته و انتظارات خود را چینی کنید.

در کل کابین آریو با کلماتی مثل آرام، نسبتا زیبا و با کیفیتی متوسط و فضای داخلی نسبتا بزرگ قابل وصف است.

در قسمت فنی آریو با دو موتور 1.5 و 1.6 لیتری وارد عرصه شده است. این موتورها که هر دو ظاهرا تحت لیسانس میتسوبیشی هستند، به ترتیب قدرتی برابر با 103 و 112 (شاید هم 127) اسب بخار تولید می کنند.

با در نظر گرفتن وزن 1275 کیلوگرمی، مسلما این قدرت خروجی در کنار فنربندی نرم امکان انجام مانور و رانندگی پرشتاب را برای جوانان میسر نخواهد کرد.

آریو با گیربکس های دستی و اتوماتیک ارایه شده است؛ نمونه اتوماتیک تعویض های نرمی داشته اما مانند سایر برادارن چینی اش کاملا کند احساس می شود.

آریو، S300 یا Z300 پس از شکست در مرحله اول قیمت گذاری که با رقمی تخیلی قدم به میدان گذاشته بود، اکنون وضعیت منطقی تری پیدا کرده و در نسخه اتوماتیک حدود 55 میلیون تومان و در نسخه دستی حدود 46 میلیون تومان قیمت گذاری شده است.

با در نظر گرفتن شرایط فعلی بازار که تنوع و کیفیت در آن حرفی نمی زند، آریو می تواند با تکیه بر مصرف سوخت مناسب، نمایندگی های متعدد سایپا در سراسر کشور و همچنین خدمات پس از فروش بهتر احتمالی نسبت به بقیه رقبا جایگاه مناسبی را از آن خود کند.

اما با این حال واکنش منفی بازار به حضور این خودرو و آمار فروش ناامیدکننده نشان از شکستی محتمل دارد. شاید تبدیل آریو به تاکسی و واگذاری آن به تاکسی رانان کمی آمار تولید و فروش کم را بهبود ببخشد!

اما از طرف دیگر تبدیل این خودرو چینی به تاکسی، ممکن است عدم رضایت رانندگان تاکسی و نابودی کامل این خودرو در بازار را در پی داشته باشد.

ام وی ام 550

ام وی ام 550 یا چری E5 دیگر سدان چینی حاضر در محدوده انتخابی ماست.

این سدان با هویتی مستقل نشان دهنده سیر پیشرفت طراحی خودروهای چینی در سال های اخیر بوده و با شعار طراحی شیک وارد میدان شده است.

ظاهر این خودرو بر خلاف سایر همتایان خود کپی به نظر نمی رسد، هر چند از برخی زوایا ناپختگی نیز در پیکره کلی خودرو دیده می شود. به هر حال نمای خارجی در مجموع قابل قبول بوده و متفاوت تر از محصولات داخلی دیده می شود.

در بخش کابین کنسول مرکزی به شکل U بوده و در ترکیب با فرمان سه شاخه جلوه ای خاص به نمای داخلی بخشیده است. نکته نه چندان جالب در این بخش نشان دهنده های بسیار ساده پشت فرمان هستند که بی روح بوده و خالی از خلاقیت و هیجان به نظر می رسد.

صندلی های چرمی نکته مثبت دیگر کابین هستند، طبق اطلاعات سایت چری صندلی راننده به گرمکن نیز مجهز شده است اما در سایت مدیران خودرو خبری از این آپشن نیست.

به لطف فاصله محوری زیاد، فضای داخل کابین مناسب بوده و در مسافرت های خانوادگی کمبودی از این بابت احساس نخواهد شد. از بعد کیفی کابین 550 در وضعیت خوبی قرار داشته و رقابت نزدیکی با J5 از این جهت دارد.

موتور در نظر گرفته شده برای ام وی ام 550 یک نمونه 2 لیتری با قدرت 139 اسب بخار و 182 نیوتن متر گشتاور می باشد که برای جابجایی وزن 1290 و 1360 کیلوگرمی خودرو (در دو تیپ مختلف) کافی به نظر می رسد.

چری برای این محصول خود هم گیربکس دستی و هم گیربکس CVT در نظر گرفته که خوشبختانه هر دو در ایران ارایه شده است.

علی رغم توان بالا، فنربندی نرم خودرو از قابلیت های دینامیکی آن اندکی کاسته است. هر چند افراد میان سال و اعضای خانواده شاید این ویژگی را تحسین کنند.

کمپانی چری تاکید ویژه ای هم روی ایمنی E5 دارد، اما هنوز نتایجی درباره تست تصادف این خودرو در مراکز معتبر منتشر نشده است.

ام وی ام 550 در نسخه CVT با قیمتی در حدود 58 میلیون تومان گران ترین خودروی این بازه محسوب می شود.

این خودرو با آپشن های متنوعی که دارد رقیب اصلی جک J5 بوده و رقابت تنگاتنگی با نسخه اتوماتیک آن دارد. البته نسخه دنده دستی نیز با قیمتی در حدود 51 میلیون تومان رقیب مستقیم J5 دستی به شمار می رود.

550 یا E5 با دارا بودن مزایایی مثل کابین زیبا و با کیفیت، پیشرانه توانمند و آپشن های زیاد جزو انتخاب های خوب در این دسته است، اما در صورت خرید آن باید افت زیاد قیمت در بازار دست دوم را هم مد نظر داشته باشید.

تندر 90 و رنو ساندرو اتوماتیک

تندر 90 و ساندرو با دارا بودن پلت فرمی مشترک فقط در ظاهر با یکدیگر متفاوت هستند و از جهاتی می توان ساندرو را نسخه هاچ بک تندر 90 قلمداد کرد.

همان طور که تندر 90 ظاهر زیبایی ندارد، ساندرو هم علی رغم طراحی کاملا متفاوت نسبت به تندر چندان زیبا از آب در نیامده و عادت کردن به ظاهر آن نیازمند کمی تلاش و کوشش ذهنی است!

در بخش داخلی هم هر دو خودرو عینا مثل هم هستند و چنانچه در پشت فرمان تندر 90 بنشینید گویی سوار ساندرو شده اید.

پس تمام مزایا و معایب کابین تندر 90 در مورد ساندرو هم کمابیش صادق است؛ کابینی جادار و بزرگ، با صندلی های نیمکت مانند و پلاستیک خشک در قسمت های مختلف.

در بخش پیشرانه هر دو خودرو از یک موتور 1.6 لیتری با قدرت 105 اسب بخار و 140 نیوتن متر گشتاور استفاده می کنند. شاید پرداختن به بحث فنی نیز تکرار مکررات باشد، چرا که عملا این دو از لحاظ سواری بسیار شبیه هم هستند و تنها هندلینگ ساندرو بهتر از ال 90 به نظر می رسد.

تندر 90 در مدت حضور خود در ایران امتحان خود را پس داده و نتایج به دست آمده تا حدود زیادی برای ساندرو نیز صادق است.

مساله ای که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این که نسخه دنده اتوماتیک این دو گزینه در محدوده قیمتی در نظر گرفته شده قرار می گیرند. تندر 90 اتوماتیک حدود 49 میلیون تومان و ساندرو اتوماتیک چیزی در حدود 51 میلیون تومان در بازار قیمت دارد، هر چند مدل دنده دستی ساندرو نیز با قیمتی در حدود 45 میلیون تومان معامله می شود.

نکته اساسی درباره این خودروهای اصالتا رومانیایی اینکه فلسفه بوجود آمدن تندر 90 و ساندرو و در اصل برند داچیا عبارت است از ساخت خودرویی کم هزینه و اقتصادی برای اقشار کم درآمد.

این فلسفه نشانگر آنست که اولا نباید انتظار آپشن را داشته باشید و ثانیا می توانید روی کیفیت بلند مدت و هزینه نگهداری حساب ویژه باز کنید.

البته به دلیل شرایط خاص بازار ایران این را هم در نظر بگیرید که قطعات یدکی این دو کمی گران تر از نمونه های مشابه داخلی است، اما عمر طولانی تری نسبت به رقبا دارند.

جمع بندی

آن چیزی که در انتخاب مشتریان می تواند نقشی تعیین کننده داشته باشد، انتظارات آنها از خودرویی است که قصد خرید دارند. افرادی که به دنبال خرید یک خودروی کم استهلاک و بدون دردسر با استانداردهای چند سال پیش اروپا هستند می توانند از بین ساندرو و تندر بنا به نیازها و البته سلیقه خود یکی را انتخاب کرده و کمی هم پس انداز کنند.

این را یاد آور شویم که با انتخاب هر کدام از این دو خودرو، کلمه آپشن معنایی برای مالک نخواهد داشت.

مشتریان علاقه مند به آپشن یا طراحی چاره ای جز انتخاب از بین محصولات چینی ندارند که البته باید دردسرهای رایج این خودروها و همچنین ایمنی بعضا ضعیف و افت قیمت زیاد آنها را در نظر داشته باشند.

در این بین شاید J5 دنده دستی گزینه زیباتر و بی آزارتری نسبت به بقیه باشد. هر چند نمی توان به انتخاب ام وی ام 550 نیز ایراد بزرگی وارد کرد. دوست داران شاسی بلند هم گزینه چندانی در این محدوده ندارند و شاید بهترین گزینه برای آنها همان لیفان X60 باشد که حداقل کاربردی تر از خودرویی مانند X50 ظاهر می شود.

در پایان باید به دو نکته اشاره کنیم؛ اول اینکه برخی از خودروها نظیر دنا توربو یا ام وی ام X22 و دستی که هنوز به دست مشتریان نرسیده اند، در این بررسی لحاظ نشده اند؛ دوم هم اینکه در این محدوده خودروهای دست دوم نام آشنایی وجود دارد که در فرصت بعدی به آنها خواهیم پرداخت.

به نظر شما بهترین گزینه در این محدوده کدام است؟

The post appeared first on .

بررسی بازار خودروهای 45 تا 60 میلیون تومانی؛ جولانگاه چینی ها

بررسی بازی Umbrella Corps؛ لکه ننگی بر پیشانی ژاپنی ها

بررسی بازی Umbrella Corps؛ لکه ننگی بر پیشانی ژاپنی ها

بر کسی پوشیده نیست که سری بازی Resident Evil بعد از جدایی شینجی میکامی از کمپانی کپکام، وارد سراشیبی اجتناب ناپذیری شد و از آن زمان، روندی نزولی در پیش گرفته است. اگرچه معرفی طی کنفرانس سونی در E3 2016 اندکی ما را نسبت به آینده این فرنچایز امیدوار ساخت اما حقیقت ماجرا این است که با عرضه نسخه های شماره دار و اسپین آف های ضعیف طی چند سال اخیر، تا زمانی که بازی به دستمان نرسد نمی توانیم از موفقیت آن مطمئن باشیم.

در حالی که کپکام طی یکی دو سال گذشته تصمیم بر آن گرفت تا به جای توسعه نسخه های جدید، تمرکزش را روی ارائه ورژن Remaster عناوین نخست Resident Evil که موفقیتی از پیش تعیین شده دارند معطوف کند، تیمی کوچک از این کمپانی مشغول ساخت یک بازی اسپین آف با بودجه ای محدود تحت عنوان Umbrella Corps بوده است که سبک و سیاقی کاملا متفاوت با قبل داشته و تجربه ای چندنفره و Co-Op برای گیمرها به ارمغان می آورد.

اجازه بدهید تکلیف را از همین حالا مشخص کنیم؛ همانطور که احتمالاً از تیتر این مقاله نیز حدس زده اید، قرار نیست به تعریف و تمجید از Umbrella Corps بپردازیم و در همین ابتدا باید گفت که کپکام شکستی عظیم را با ساخت این بازی تجربه کرده و به وضوح می توان تلاش ناامیدانه کمپانی ژاپنی برای جذب مخاطبان جدید و غربی را به سمت فرنچایز Resident Evil مشاهده کرد.

در دورانی که بازی های آنلاین اهمیتی به مراتب بیش از پیش یافته اند و برخی از کمپانی های نه چندان محبوب صنعت بازی مانند اکتیویژن و یوبیسافت، درآمدی کلان از این دست عناوین کسب می کنند، چندان دور از انتظار نیست که دیگر کمپانی های بازیسازی نیز دنباله روی آنها شده و سعی بر ارائه عناوینی آنلاین و Co-Op محور داشته باشند.

Umbrella Corps شاید از لحاظ تئوری و روی کاغذ، ایده های نابی داشته باشد اما مبرهن است که تیم توسعه دهنده از تحقق رویاهای بلندپروازانه خود و پیاده سازی آنها در قالب یک بازی ویدیویی سرگرم کننده ناتوان بوده. در نگاه نخست، Umbrella Corps عنوانی با محتویات فراوان به نظر می رسد، عنوانی که سلاح ها و شخصی سازی های مختلف برای گیمر به ارمغان می آورد و می تواند گیم پلی تاکتیکال را به دنیای وحشتناک Resident Evil آورد.

اما به محض اینکه وارد بازی می شوید، محدودیت ها خود را نمایان می کنند. اولین و بزرگترین مشکل بازی که برخورد با آن در عنوانی کاملا آنلاین و چندنفره بسیار عجیب به نظر می رسد، تعداد بسیار کم مدهای بازی است. در واقع تنها دو مد با نام های One Life Match و Multi-Mission در بازی به چشم می خورد که به ترتیب همان مدهای Team Deathmatch و Kill Confirmed سایر عناوین مشابه هستند.

در هر مد، گیمرها در قالب دو تیم 3 نفره وارد بازی می شوند و باید ضمن دنبال کردن اهدافی مشخص و از پیش روی برداشتن افراد تیم حریف، به مقابله با زامبی ها نیز بپردازند؛ زامبی هایی که هوش مصنوعی نامتعادل آنها به مرور زمان شکلی آزاردهنده به خود می گیرد. در واقع وقتی ساعت ها به پای بازی بنشینید متوجه خواهید شد که زامبی ها یا به طور کامل اهمیتی برای افراد حاضر در نقشه قائل نیستند و یا به ناگاه فوج فوج به آنها هجوم می آورند. البته شاید عده ای این موضوع را به پای غیرقابل پیش بینی بودن حرکات زامبی ها بگذارند و به تبع آن، این مسئله را پوئنی مثبت تلقی کنند اما در حقیقت مشکل از هوش مصنوعی ضعیف زامبی ها ناشی شده است.

مثل تمام بازی های مشابه، Umbrella Corps به هنگام ورود به هر بازی، سلاح ها و تجهیزات مشخصی شامل یک سلاح اصلی و جانبی، نارنجک و نیز سلاح های سردی به نام Brainer در اختیار گیمر قرار می دهد و خوشبختانه می توان آیتم های جدیدی نیز به این سلاح ها افزود و عملکرد آنها را بهبود داد.

اما اجازه دهید مشکلی خرق عادت را شرح دهیم که اصلی ترین دلیل بروز آن، نامتعادل بودن بازی است. سلاح های سرد بازی، از نوعی قابلیت شارژ بهره می برند که سبب می شود بتوان به کمک آنها، دشمنان را با یک ضربه از پیش روی برداشت. به دنبال همین مسئله، تمرکز گیم پلی به شکلی احمقانه روی سلاح های سرد معطوف شده و اکثر بازیکنان ترجیح می دهند به جای استفاده از سلاح های گرم، به جهات مختلف نقشه دویده و با یک ضربه، اعضای تیم حریف را از پیش روی بردارند.

شاید یکی از معدود نقاط قوت Umbrella Corps، بهره گیری از نقشه های کوچکی باشد که هر یک یادآور لوکیشنی خاص در عناوین پیشین Resident Evil هستند. خوشبختانه طراحی نقشه ها به شکلی مناسب انجام شده و نه تنها حس نوستالژی را در دل گیمر زنده می کند، بلکه در خدمت گیم پلی نسبتا تاکتیکال بازی هم بوده و در صورتی که با دوستان مشغول به تجربه بازی باشید و خبری از دویدن و کشتن به کمک سلاح سرد نباشد، می توانید از هر دست اندکی لذت ببرید.

جمع بندی

اگرچه Umbrella Corps براساس ایده های جاه طلبانه ساخته شده اما در دوره و زمانه ای که بازی های تاکتیکال شکلی جدی به خود گرفته اند و عناوینی چون Rainbow Six: Siege به بازار آمده اند، بعید است هیچ گیمری حتی به تجربه هرچند کوتاه Umbrella Corps باشد. حتی نگارنده این مطلب هم اگر به دلایل مشخص مجبور به تجربه بازی نبود، ترجیح می داد تا وقت خود را صرف دیگر عناوین ارزشمند چند وقت اخیر کند.

بعد از توسعه بازی فاجعه بار Resident Evil: Operation Racoon City از سوی کپکام که دقیقاً اهداف مشابهی با Umbrella Corps را دنبال می کرد، واقعا بعید به نظر می رسید که کمپانی ناشر ژاپنی یکبار دیگر چنین مسیری را در پیش گیرد و فرنچایز Resident Evil که علی رغم تمام مسائل سال های اخیر، هنوز طرفداران خاص خود را حفظ کرده را به چنین سرنوشت غم انگیز و اسفناکی دچار کند.

مسائل مختلفی از جمله گیم پلی بسیار ضعیف، گرافیک نه چندان چشم نواز به همراه مشکلاتی چون افت فریم دائمی، صداگذاری احمقانه (که همواره به نوعی امضای سری Resident Evil محسوب می شده اما هیچگاه تا این حد فاجعه بار نبوده) و البته قیمت گذاری عجیب سبب گشته تا Umbrella Corps به یکی از بی ارزش ترین عناوین امسال و حتی نسل هشتم تبدیل شود. اگر به هر دلیلی قصد داشتید که بابت خرید نسخه اصلی این بازی مبلغ 30 دلار را بپردازید، به شما پیشنهاد می کنیم تا زمانی که تخفیف های تابستانی استیم ادامه دارد، نسبت به خرید عناوینی به مراتب ارزشمندتر و نیز به مراتب ارزان تر اقدام نمایید.

The post appeared first on .

بررسی بازی Umbrella Corps؛ لکه ننگی بر پیشانی ژاپنی ها

بر کسی پوشیده نیست که سری بازی Resident Evil بعد از جدایی شینجی میکامی از کمپانی کپکام، وارد سراشیبی اجتناب ناپذیری شد و از آن زمان، روندی نزولی در پیش گرفته است. اگرچه معرفی طی کنفرانس سونی در E3 2016 اندکی ما را نسبت به آینده این فرنچایز امیدوار ساخت اما حقیقت ماجرا این است که با عرضه نسخه های شماره دار و اسپین آف های ضعیف طی چند سال اخیر، تا زمانی که بازی به دستمان نرسد نمی توانیم از موفقیت آن مطمئن باشیم.

در حالی که کپکام طی یکی دو سال گذشته تصمیم بر آن گرفت تا به جای توسعه نسخه های جدید، تمرکزش را روی ارائه ورژن Remaster عناوین نخست Resident Evil که موفقیتی از پیش تعیین شده دارند معطوف کند، تیمی کوچک از این کمپانی مشغول ساخت یک بازی اسپین آف با بودجه ای محدود تحت عنوان Umbrella Corps بوده است که سبک و سیاقی کاملا متفاوت با قبل داشته و تجربه ای چندنفره و Co-Op برای گیمرها به ارمغان می آورد.

اجازه بدهید تکلیف را از همین حالا مشخص کنیم؛ همانطور که احتمالاً از تیتر این مقاله نیز حدس زده اید، قرار نیست به تعریف و تمجید از Umbrella Corps بپردازیم و در همین ابتدا باید گفت که کپکام شکستی عظیم را با ساخت این بازی تجربه کرده و به وضوح می توان تلاش ناامیدانه کمپانی ژاپنی برای جذب مخاطبان جدید و غربی را به سمت فرنچایز Resident Evil مشاهده کرد.

در دورانی که بازی های آنلاین اهمیتی به مراتب بیش از پیش یافته اند و برخی از کمپانی های نه چندان محبوب صنعت بازی مانند اکتیویژن و یوبیسافت، درآمدی کلان از این دست عناوین کسب می کنند، چندان دور از انتظار نیست که دیگر کمپانی های بازیسازی نیز دنباله روی آنها شده و سعی بر ارائه عناوینی آنلاین و Co-Op محور داشته باشند.

Umbrella Corps شاید از لحاظ تئوری و روی کاغذ، ایده های نابی داشته باشد اما مبرهن است که تیم توسعه دهنده از تحقق رویاهای بلندپروازانه خود و پیاده سازی آنها در قالب یک بازی ویدیویی سرگرم کننده ناتوان بوده. در نگاه نخست، Umbrella Corps عنوانی با محتویات فراوان به نظر می رسد، عنوانی که سلاح ها و شخصی سازی های مختلف برای گیمر به ارمغان می آورد و می تواند گیم پلی تاکتیکال را به دنیای وحشتناک Resident Evil آورد.

اما به محض اینکه وارد بازی می شوید، محدودیت ها خود را نمایان می کنند. اولین و بزرگترین مشکل بازی که برخورد با آن در عنوانی کاملا آنلاین و چندنفره بسیار عجیب به نظر می رسد، تعداد بسیار کم مدهای بازی است. در واقع تنها دو مد با نام های One Life Match و Multi-Mission در بازی به چشم می خورد که به ترتیب همان مدهای Team Deathmatch و Kill Confirmed سایر عناوین مشابه هستند.

در هر مد، گیمرها در قالب دو تیم 3 نفره وارد بازی می شوند و باید ضمن دنبال کردن اهدافی مشخص و از پیش روی برداشتن افراد تیم حریف، به مقابله با زامبی ها نیز بپردازند؛ زامبی هایی که هوش مصنوعی نامتعادل آنها به مرور زمان شکلی آزاردهنده به خود می گیرد. در واقع وقتی ساعت ها به پای بازی بنشینید متوجه خواهید شد که زامبی ها یا به طور کامل اهمیتی برای افراد حاضر در نقشه قائل نیستند و یا به ناگاه فوج فوج به آنها هجوم می آورند. البته شاید عده ای این موضوع را به پای غیرقابل پیش بینی بودن حرکات زامبی ها بگذارند و به تبع آن، این مسئله را پوئنی مثبت تلقی کنند اما در حقیقت مشکل از هوش مصنوعی ضعیف زامبی ها ناشی شده است.

مثل تمام بازی های مشابه، Umbrella Corps به هنگام ورود به هر بازی، سلاح ها و تجهیزات مشخصی شامل یک سلاح اصلی و جانبی، نارنجک و نیز سلاح های سردی به نام Brainer در اختیار گیمر قرار می دهد و خوشبختانه می توان آیتم های جدیدی نیز به این سلاح ها افزود و عملکرد آنها را بهبود داد.

اما اجازه دهید مشکلی خرق عادت را شرح دهیم که اصلی ترین دلیل بروز آن، نامتعادل بودن بازی است. سلاح های سرد بازی، از نوعی قابلیت شارژ بهره می برند که سبب می شود بتوان به کمک آنها، دشمنان را با یک ضربه از پیش روی برداشت. به دنبال همین مسئله، تمرکز گیم پلی به شکلی احمقانه روی سلاح های سرد معطوف شده و اکثر بازیکنان ترجیح می دهند به جای استفاده از سلاح های گرم، به جهات مختلف نقشه دویده و با یک ضربه، اعضای تیم حریف را از پیش روی بردارند.

شاید یکی از معدود نقاط قوت Umbrella Corps، بهره گیری از نقشه های کوچکی باشد که هر یک یادآور لوکیشنی خاص در عناوین پیشین Resident Evil هستند. خوشبختانه طراحی نقشه ها به شکلی مناسب انجام شده و نه تنها حس نوستالژی را در دل گیمر زنده می کند، بلکه در خدمت گیم پلی نسبتا تاکتیکال بازی هم بوده و در صورتی که با دوستان مشغول به تجربه بازی باشید و خبری از دویدن و کشتن به کمک سلاح سرد نباشد، می توانید از هر دست اندکی لذت ببرید.

جمع بندی

اگرچه Umbrella Corps براساس ایده های جاه طلبانه ساخته شده اما در دوره و زمانه ای که بازی های تاکتیکال شکلی جدی به خود گرفته اند و عناوینی چون Rainbow Six: Siege به بازار آمده اند، بعید است هیچ گیمری حتی به تجربه هرچند کوتاه Umbrella Corps باشد. حتی نگارنده این مطلب هم اگر به دلایل مشخص مجبور به تجربه بازی نبود، ترجیح می داد تا وقت خود را صرف دیگر عناوین ارزشمند چند وقت اخیر کند.

بعد از توسعه بازی فاجعه بار Resident Evil: Operation Racoon City از سوی کپکام که دقیقاً اهداف مشابهی با Umbrella Corps را دنبال می کرد، واقعا بعید به نظر می رسید که کمپانی ناشر ژاپنی یکبار دیگر چنین مسیری را در پیش گیرد و فرنچایز Resident Evil که علی رغم تمام مسائل سال های اخیر، هنوز طرفداران خاص خود را حفظ کرده را به چنین سرنوشت غم انگیز و اسفناکی دچار کند.

مسائل مختلفی از جمله گیم پلی بسیار ضعیف، گرافیک نه چندان چشم نواز به همراه مشکلاتی چون افت فریم دائمی، صداگذاری احمقانه (که همواره به نوعی امضای سری Resident Evil محسوب می شده اما هیچگاه تا این حد فاجعه بار نبوده) و البته قیمت گذاری عجیب سبب گشته تا Umbrella Corps به یکی از بی ارزش ترین عناوین امسال و حتی نسل هشتم تبدیل شود. اگر به هر دلیلی قصد داشتید که بابت خرید نسخه اصلی این بازی مبلغ 30 دلار را بپردازید، به شما پیشنهاد می کنیم تا زمانی که تخفیف های تابستانی استیم ادامه دارد، نسبت به خرید عناوینی به مراتب ارزشمندتر و نیز به مراتب ارزان تر اقدام نمایید.

The post appeared first on .

بررسی بازی Umbrella Corps؛ لکه ننگی بر پیشانی ژاپنی ها