Tagاتفاقات که

بهترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

بهترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

درست زمانی که فکر می کنید دیگر هیچ ایده جدیدی برای ارائه وجود ندارد، دنیای حیرت انگیز بازی های ویدیویی یکبار دیگر به بهترین شکل ممکن غافلگیرتان می کند. در سال 2016 هم، کم نبودند اتفاقات و خبرهایی که باعث شدند از هیجان خون در رگ هایمان به جوش آید؛ حتی شاید به مراتب بیشتر از سال های پیش.

در این مقاله، نگاهی خواهیم انداخت به برخی از مهم ترین و هیجان انگیزترین اتفاقات صنعت بازی در سالی که گذشت؛ اتفاقاتی که سبب شدند یکبار دیگر به گیمر بودن خودمان افتخار کنیم و امیدوارانه، منتظر فرا رسیدن سالی دیگر و عناوینی دیگر باشیم.

بیشتر بخوانید:

بازی هایی که فکر می کردیم هیچوقت عرضه نمی شوند، عرضه شدند

بازی های زیادی هستند که چرخه طولانی ساخت آنها یا عدم عرضه شان برای مدت های طولانی، دست مایه جوک های فراوان برای گیمرها شده است؛ بازی هایی مثل Duke Nukem Forever، هاف لایف 3 و حتی Beyond Good & Evil 2.

اما امسال، سه تا از این بازی ها واقعاً به بازار آمدند. فاینال فانتزی 15 که قبلا با نام Final Fantasy Versus XIII معرفی شده بود عرضه شد. Doom 4 با تغییر نام به DOOM عرضه شد. و در آخر The Last Guardian هم بالاخره عرضه شد. اما مهم ترین مسئله این است که همه این بازی ها، واقعاً عناوین خوبی بودند و به نظر می رسد که شکیبایی طولانی گیمرها، ارزش اش را داشته.

دووم بازی بدی نیست؛ بازی فوق العاده ای است

گذشته از این که نسخه های قبلی سری دووم در نوع خود شاهکار بودند، بیایید با خودمان روراست باشیم. اگرچه از معرفی بازی شوکه شده بودیم، اما همه نشانه ها از عرضه عنوانی ضعیف حکایت داشتند. برکسی پوشیده نبود که روند توسعه بازی با موانع بزرگی مواجه شده و برخی از افراد نام آشنای استودیوی سازنده هم آن را بدرود گفته بودند.

نخستین تریلرها اگرچه جذاب بودند اما بسیار کلیشه ای به نظر می رسیدند. هیچ منتقدی پیش از عرضه رسمی بازی، نسخه مخصوص نقد آن را دریافت نکرد؛ همه ما نگران بودیم.

اما بعد فرصتی پیش آمد تا بازی را تجربه کنیم و خیلی زود پی بردیم که دووم یکی از سرگرم کننده ترین و بهترین بازی های شوتر اول شخص چند سال اخیر است. بازی سریع است، پر زد و خورد است، خشن است، و خودش را بیش از حد جدی نمی گیرد. دووم مبارزات دشمن-محور نسخه های پیشین را برداشته و با مکانیزم افزایش سلامتی توسط مبارزات تن به تن درآمیخته تا خوی ستیزجویانه گیمر را برانگیزد.

البته بخش چندنفره بازی دقیقاً آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم و جای تاسف دارد که نسخه پی سی دووم، از مادهای شخص ثالث پشتیبانی نمی کند. اما در هر صورت، دووم یکی از آن بازی هایی است که طی سال های پیش رو به دفعات تجربه اش خواهیم کرد؛ مسئله ای که هیچوقت فکر نمی کردیم به آن اعتراف کنیم.

ساختار اپیزودی هیتمن بی نظیر است

هنگام برگزاری نمایشگاه E3 2015، طرفداران سری هیتمن سخنان زیادی مبنی بر تمرکز توسعه دهندگان روی طراحی باز مراحل و هوش مصنوعی پیچیده و غیرقابل پیش بینی نسخه جدید هیتمن شنیدند؛ حرف هایی که بسیار هیجان انگیز بودند. اما هیچ کدام از ما چندان از ساختار اپیزودی بازی و اجبار به آنلاین بودن همیشگی راضی نبودیم.

اما مشخص شد که تمام نگرانی ها بی اساس بوده و هیتمن به راحتی توانست به یکی از بهترین بازی های سال تبدیل شود. نه تنها این مسئله جای تعجب داشت، بلکه هیتمن بحث های جالبی درباره عرضه بازی های غیرماجرایی در ساختار اپیزودی به راه انداخت که ما را به انتشار سایر بازی های مشابه با همین سبک و سیاق امیدوار می کند. اما حیف که فصل دوم بازی بعید است به این زودی ها عرضه شود.

یوبیسافت بالاخره تغییر رویه داد

طی شش-هفت سال اخیر، بازی های یوبیسافت در حد سریال های تلویزیونی ایرانی قابل پیش بینی شده بودند. هر پاییز، یک اساسینز کرید جدید از راه می رسید. هر یک یا دو سال هم باید منتظر فار کرای جدید می بودیم. تمام بازی ها، برج هایی داشتند که باید برای باز کردن نقاط قفل شده نقشه، به آنها مراجعه می کردید. هر بازی یک سیزن پس و یک نسخه پی سی هم داشت که هربار، به شکلی فاجعه بار روی سخت افزار گیمرها اجرا می شد.

اما امسال، یوبیسافت تک تک این مسائل را دستخوش تغییر کرد. اساسینز کرید بعد از چند سال طاقت فرسا، بالاخره مجالی برای نفس کشیدن پیدا کرد و احتمالاً در پاییز 2017، قدرتمندتر از همیشه باز می گردد. نسخه جدید فار کرای هم اگرچه تفاوتی با رویه سابق نداشت، اما با بازگشت به دوران پارینه سنگی، حداقل تفاوت های فاحشی نسبت به قبل پیدا کرد؛ ضمناً، سیزن پس هم نداشت.

از طرف دیگر، بازی Rainbow Six Siege به لطف بسته های الحاقی و آپدیت های فراوان به یکی از بهترین بازی های شوتر رقابتی بازار تبدیل شده است. سازندگان واچ داگز 2 و دیویژن هم با به تعویق انداختن عرضه بسته های الحاقی پولی، وقت بیشتری برای کار روی آپدیت های بعدی خریدند و البته، نسخه نسبتاً بی ایرادی را برای پی سی عرضه کردند که به مرور زمان بهتر هم شد.

واچ داگز 2 هنگام عرضه از قابلیت چندنفره بهره نمی برد اما توسعه دهندگان خیلی زود این بخش را هم راه انداختند؛ بهرحال هرچه نباشد راه اندازی دیرهنگام بخش چندنفره، بهتر از راه اندازی همزمان بخش چندنفره و نابود کردن گیم پلی است. راستی واچ داگز 2 بالاخره مکانیک برج های یوبیسافت را کنار گذاشت و نقشه کامل را از همان ابتدا در اختیار گیمر گذاشت؛ دیگر وقتش بود. حالا تنها می ماند سرویس Uplay که یا باید برای همیشه به اعماق تاریخ بپیوندد یا بالاخره بهبود یابد.

بتلفیلد 1 کمابیش در تصویرسازی جنگ جهانی موفق است

بتلفیلد 1 می توانست یک فاجعه تمام عیار باشد. جنگ جهانی اول به هیچ وجه پس زمینه مناسبی برای یک بازی ویدیویی به شمار نمی رود و همه از آن به عنوان یکی از خونبارترین و بی فایده ترین نبردهای معاصر یاد می کنند؛ دوره ای تاریک از تاریخ که میلیون ها سرباز جوان را تقریباً به خاطر هیچ و پوچ به کشتن داد.

الکترونیک آرتز و استودیوی دایس توانستند رویکردی احترام آمیز در قبال دوران سیاه جنگ جهانی اول در پیش بگیرند و برخلاف سایر بازی های مشابه، بخش داستانی بتلفیلد 1 روی ارائه داستانی در نکوهش جنگ تمرکز داشت. مدهای بخش چندنفره بازی هم دائماً تمرکزی ویژه روی نمایش خشونت و ناامیدی نبرد اوایل قرن بیستم میلادی دارند.

البته الکترونیک آرتز با چند توییت اشتباه، اندکی به محبوبیت خود و بازی خود لطمه زد؛ اما بهرحال چنین توییت هایی همیشه به چشم می خورند. در مجموع هیچکس انتظارش را نداشت که بتلفیلد 1 تا این حد خوب از آب درآید.

یکی از بهترین سریال های فصل پاییز درباره بازی های ویدیویی است

بهترین فیلم ها و سریال هایی که با محوریت بازی های ویدیویی ساخته می شوند، اقتباسی مستقیم از یک فرنچایز نیستند و مکانیک های بازی های ویدیویی را در مدیومی متفاوت پیاده سازی می کنند. سریال Westworld شبکه محبوب HBO (سازنده سریال های بی نظیری چون Game of Thrones و True Detective) هم با همین رویکرد و با در آغوش گرفتن بازی های ویدیویی، توانست به یکی از جالب ترین سریال های فصل پاییز تبدیل شود.

Westworld از هیچ تلاشی برای تنه زدن به بازی های ویدیویی دریغ نمی کند و سوالاتی درباره خط داستانی باز در برابر روایت اسکریپ شده داستان، ماهیت قدرت های فانتزی، گیمینگ در جهان باز و زندگی مخفیانه کاراکترهای غیرقابل بازی (NPCs) مطرح می کند. مطمئناً تجربه عنوانی مانند Red Dead Redemption 2 بعد از مشاهده این سریال واقعاً جالب خواهد بود.

اکس باکس کراس-پلی با پی سی را در آغوش گرفت

عرضه تمام بازی های انحصاری مایکروسافت و کنسول اکس باکس وان روی پلتفرم پی سی، از منظر تجاری حرکتی بسیار غیرقابل درک است؛ چرا که دیگر هیچ پی سی گیمری نیاز به خرید کنسول مایکروسافت را احساس نخواهد کرد. اما از منظر گیمینگ، چنین اتفاقی فوق العاده است؛ خصوصاً اگر پی سی گیمر باشید و بخواهید بازی های ویدیویی را همراه دوستانی که اکس باکس دارند تجربه کنید.

پیوستن به یک پارتی چت با دوستان تان روی اکس باکس از طریق پی سی و تجربه Gears of War 4 در بعد از ظهری دل انگیز، احساسی است که به این راحتی ها فراموشش نمی کنید. فقط ای کاش بازیکنان تمام سیستم های گیمینگ می توانستند با یکدیگر بازی کنند و همه چیز به اکس باکس و پی سی محدود نبود.

استاردو ولی، روحمان را جلا داد

برخی از گیمرها، روند توسعه بازی Stardew Valley که شباهت بی بدیلی به عنوان محبوب Harvest Moon دارد و تنها توسط یک نفر ساخته شده را از نزدیک دنبال می کردند؛ اما شاید هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که استاردو ولی تا این حد بی نظیر باشد.

در دوران پر استرس امروزی، دستیابی به یک سرگرمی سالم، مانند در اختیار داشتن مزرعه ای کوچک، کاشت و برداشت گیاهان و مراقبت از حیوانات اهلی امری است که بسیار ناشدنی به نظر می رسد اما استاردو ولی تمام آنها را محقق می کند. این بازی یکی از بزرگترین غافلگیری های صنعت بازی در سال 2016 بود و بدون شک، لیاقت تک تک دلارها و جوایزی که دریافت می کند را دارد.

بخش داستانی تایتانفال 2 پر است از ایده های خلاقانه

بخش تک نفره و داستانی تایتانفال 2 احتمالاً نباید تا این حد غافلگیرکننده ظاهر می شد؛ خصوصاً با در نظرگیری این موضوع که بسیاری از سازندگان آن، سال ها پیش توسعه سه گانه سنت شکن Call of Duty: Modern Warfare را برعهده داشته اند.

اما این حقیقت که نسخه ابتدایی تایتانفال از یک بخش تک نفره درست و حسابی بهره نمی برد، سبب شد تا تصور کنیم باید در بخش داستانی نسخه دوم، با ربات هایی احمق بجنگیم. ولی در عوض، چیزی که به دستمان رسید آمیزه ای از Modern Warfare و Half-Life بود که از چالش های مبارزه ای و پلتفرمینگ بسیار هوشمندانه ای بهره می برد. حتی بیراهه نیست اگر بگوییم که پیاده سازی مکانیک های گیم پلی، گاهی یادآور بازی های سرگرم کننده نینتندو بود.

تاخیر در عرضه بسته های الحاقی دیویژن برای بهبود بازی

این بخش از مقاله با بخش مربوط به تغییر رویکرد یوبیسافت همپوشانی دارد اما لازم است که به صورت جداگانه نیز به آن پرداخته شود. دیویژن به عنوان یک بازی مورد انتظار شوتر و Co-Op معرفی شد تا بتواند وارد رقابتی مستقیم با عناوینی چون دستینی شود؛ اما خیلی زود مشخص شد که گیم پلی بازی بسیار کم عمق و پر از حفره های مختلف است.

بعد از مواجهه با چندین مسئله مایوس کننده و عرضه بسته الحاقی جدیدی که قرار بود قابلیت های جدیدی به همراه آورد اما آن هم شکست خورد، استودیوی یوبیسافت مَسیو دکمه توقف را فشار داد، از مشکلات مختلف بازی خود ابراز آگاهی کرد و در صدد برطرف کردن آنها برآمد.

این استودیو عرضه بسته الحاقی بعدی را به تعویق انداخت و آپدیت بسیار عظیم 1.4 را عرضه کرد که نه تنها قابلیت های زیادی به همراه می آورد، بلکه سیستم غارت را به شکلی چشمگیر بهبود می داد. این امر شاید اندکی دیر انجام شد و توسعه دهندگان دیگر قادر به بازگردانی بازیکنان از دست رفته نبودند؛ اما باز هم در چنین دوره و زمانه ای، مشاهده توسعه دهنده ای که بسیاری از مشکلات بنیادین بازی خود را برطرف می کند واقعاً جذاب است.

بازی های خوب، بسته های الحاقی بهتر

طی سال 2016، برخی از بازی ها از محتویات قابل دانلود بسیار ارزشمندی بهره بردند که شاید از مهم ترین آنها بتوان به Blood & Wine (برای Witcher 3)، The Following (برای Dying Light) و System Rift (برای Deus Ex Mankind Divided) اشاره کرد؛ حتی باید گفت که System Rift واقعاً به اندازه بازی اصلی محشر بود.

در همین حال، بسته های الحاقی Rise of the Tomb Raider (شامل بسته ای برای افزودن حالت Survival و بسته ای دیگر برای خط داستانی جداگانه Baba Yaga) و دیویژن هم حرف های زیادی برای گفتن داشتند. در حال حاضر، به راحتی می توان گفت که بسیاری از بسته های الحاقی ارزش خرید و تجربه کردن را ندارند، اما برخی از بازی ها طی سالی که گذشت ثابت کردند که این امر لزوماً حقیقت ندارد.

نینتندو سوییچ کنسولی عجیب و غریب نیست

خدا را شکر، نینتندو سوییچ به نظر خیلی خوب می رسد؛ نه جالب، نه بحث برانگیز، نه عجیب، صرفاً خیلی خوب. خوشبختانه کنسول از هیچ قابلیت عجیبی استفاده نمی کند و لازم نیست برای بازی با آن بایستیم یا هر 20 دقیقه، کنترلر را تکان دهیم. نیازی نیست با آن صحبت کنیم، یا با اسباب بازی هایمان سینک اش کنیم یا برای آنکه به خوبی کار کند در کنار یک درخت انجیر دفن اش کنیم!

تنها مسئله عجیب درباره سوییچ، پرتابل بودن است که به سختی می توان چنین چیزی را عجیب خواند. این قابلیتی بی نظیر است که احتمالاً به همان اندازه که تصور می کنیم، هیجان انگیز خواهد بود. می توان امید داشت که نینتندو با آوردن تمام محصولاتش به پلتفرمی واحد، بتواند دستگاهی یکپارچه برای گیمینگ خانگی و قابل حمل یافته و تمام بازی های بی نظیرش را روی آن بیاورد. شاید حتی نینتندو Virtual Console را هم بهبود ببخشد؛ به هرحال آرزو بر جوانان عیب نیست.

Google Earth VR از اکثر بازی های واقعیت مجازی بهتر بود

هدست های واقعیت مجازی، امسال میزبان چند بازی بسیار باحال بودند اما هیچ یک از آنها به اندازه اپلیکیشنی که گوگل به صورت رایگان روی استیم عرضه کرد باحال نبودند. این اپلیکیشن، Google Earth VR نام دارد و به شما اجازه می دهد «تمام جهان» را در محیط واقعیت مجازی مشاهده کنید.

Google Earth VR خیلی زود به حیرت انگیز ترین اپلیکیشن واقعیت مجازی تبدیل شد که پتانسیل های این تکنولوژی را نمایش داده و به راحتی از نظر جذابیت، خوش ساخت ترین بازی های واقعیت مجازی را هم کنار می زند. شما در آن می ایستید و خانه ای که کودکی هایتان در آن گذشت را تماشا می کنید. می توانید تپه هایی که در آنها بازی می کردید را ببینید. سپس به سراغ دره گرند کانیون می روید و برای ساعت ها درباره زندگی تان می اندیشید.

پوکمون گو جهان را به آتش کشید

در تابستان 2016، تنها دو مسئله در جهان بود که برای مردم اهمیت داشت: انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و پوکمون گو. تقریباً هیچکس آمادگی نداشت که پوکمون گو تا این حد بزرگ شود؛ جداً، حاضریم شرط ببندیم که حتی شما هم هنوز درک نکرده اید یک بازی احمقانه واقعیت افزوده برای موبایل چگونه تا این حد به موفقیت رسید و به پدیده ای فرهنگی تبدیل شد.

این بازی ویدیویی، توسط اشخاصی تجربه شد که هیچوقت در زندگی شان عبارت «بازی ویدیویی» را با صدای بلند نگفته اند. این بازی توسط مردم بیشتری نسبت به تعداد اسمارت فون های موجود در جهان تجربه شد. دوستان شما آن را تجربه کردند، خانواده شما آن را تجربه کرد، گربه شما هم آن را تجربه کرد، حتی مادربزرگ پدرتان هم آن را تجربه کرد؛ در حالی که وی برای مدت های طولانی است که عمرش را به شما داده.

مهم نیست که نظرمان درباره پوکمون گو چیست؛ بدون شک برای مدت های بسیار بسیار طولانی، هیچ بازی ویدیویی دیگری قادر به دستیابی به چنین موفقیتی نخواهد بود.

زلدای جدید واقعاً متفاوت به نظر می رسد

هر بار که نینتندو از یک زلدای جدید رونمایی می کند، بازی قرار است از ابتکار جدیدی بهره ببرد؛ «این بار لینک می تواند زمان را به عقب بازگرداند»، «این بار لینک می تواند به یک نقاشی دوبعدی تبدیل شود» و غیره. از آن جایی که سری زلدا قوانین معینی را دنبال می کند، لازم است تا ابداعات جدید با پیروی از همین قوانین صورت بگیرند که خوشبختانه در اکثر مواقع چنین اتفاقی می افتد.

اما گاهی این مسئله آن طور که باید و شاید صورت نمی گیرد و همین مسئله سبب شده تا بازی Legend of Zelda: Breath of the Wild همچون سورپرایزی دوست داشتنی به نظر برسد که اساساً با هر نسخه دیگری در این سری، از زمان عرضه Majora’s Mask تفاوت دارد. دنیایی غنی به همراه هوش مصنوعی پیچیده، مکانیک هایی که گویی از دل فارکرای بیرون آمده اند و سیستمی برای ساخت و ساز و بقا که از بازی های فعلی پی سی قرض گرفته شده است.

و این ها، چیزهایی است که به ما نشان داده شده؛ بنابراین هنوز اطلاعات زیادی وجود دارد که درباره زلدای جدید نمی دانیم. همه نشانه ها گواه از آن دارد که Breath of the Wild قرار است سنت شکنی کرده و به کلی از فرمول همیشگی این سری فاصله بگیرد.

مجموعه ای غنی از بازی های شبیه ساز، استراتژیک و نقش آفرینی برای پی سی

آن موقع که مردم می گفتند دیگر زمان مرگ پی سی گیمینگ از راه رسیده را به یاد می آورید؟ (اگر به یاد نمی آورید نگران نباشید، چون حداقل ما از یاد نخواهیم برد). حالا تصور کنید که قادر بودیم به عقب بازگردیم و لاین آپ بازی های پی سی در سال 2016 را به این افراد نشان دهیم. از بازی های نظیر XCOM 2 و The Banner Saga 2 و Total War: Warhammer بگیرید تا Homeworld: Deserts of Kharak و Darkest Dungeons و Civilization VI، همگی بی نظیر بودند.

مهم نیست که به تجربه چند بازی روی پی سی خود می پرداختید، سال 2016 همواره بازی های جذاب دیگری نیز داشت که ممکن بود از زیر دست تان در بروند. دیگر چه چیزی بهتر از این می خواهیم؟


این هم از این؛ لیست ما از بهترین و هیجان انگیزترین اتفاقات صنعت بازی در سال 2016 به پایان خود رسید. مثل همیشه، مسلماً مثال هایی وجود دارد که از چشم مان دور مانده یا به هر دلیل دیگری، در این لیست قرار نگرفته است. بنابرین در صورتی که مورد خاصی مد نظرتان هست، آن را با دیجیاتو و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.

The post appeared first on .

بهترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

ناامیدکننده ترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

ناامیدکننده ترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

سال 2016 به ما آموخت که همه چیز قرار نیست مطابق میل مان پیش برود. به ازای هر پیش آمد خوب و غافل گیر کننده، یک اتفاق ناامیدکننده هم در گوشه ای کمین کرده تا پتکش را بر سرمان بکوباند و مایوس مان کند.

سالی که گذشت چندان سال بدی برای صنعت بازی های ویدیویی نبود؛ بازی های خوبی منتشر شدند و اتفاقات خوبی هم رخ داد. اما از آن جایی که قرار نیست شما همیشه خوش حال و سرحال باشید، بهتر است که مقداری اوقات تان را تلخ کنیم. این هم لیستی از ناامید کننده ترین اتفاقاتی که در سال 2016، بر سر صنعت بازی های ویدیویی آمد.

پورت بد بسیاری از بازی های پی سی

این مورد پای ثابت لیست های ناامید کننده ترین اتفاقات صنعت بازی در هر سالی است! سال ها است که این بساط به راه افتاده و ظاهرا قرار هم نیست که بازی سازان سر عقل بیایند. در نتیجه امسال هم بسیاری از بازی های پی سی، با مشکل پرفورمنس ضعیف روبرو بودند.

البته در برخی از بازی ها همانند XCOM 2 و Hitman این مشکلات آن قدر به چشم نمی آمدند، اما پورت بسیاری از عناوین دیگر چون Dishonored 2 ،Mafia 3 و No Man’s Sky به قدری فاجعه بار بود که این سوال را پیش می آورد؛ آیا توسعه دهندگان این بازی ها، اصلا محصول شان را قبل از عرضه برای پی سی یک بار هم تست کرده اند؟

هر بار که عنوانی با این قبیل مشکلات عرضه می شد، پی سی گیمر ها به امید عرضه به روز رسانی برای رفع مشکلات، روز ها و حتی هفته ها منتظر می ماندند، اما کو تا عرضه به روز سانی؟ البته نسخه پی سی خیلی از بازی ها، همانند Battlefield 1 و DOOM واقعا فوق العاده بودند؛ ای کاش باقی توسعه دهندگان نیز از این ها درس می گرفتند.

باور کنید که پی سی گیمر ها، ترجیح می دهند بازی شان دیرتر عرضه شود تا این که با مشکلات متعدد دست و پنچه نرم کنند؛ پس لطف کنید و  زمانی را به بهینه سازی بازی هایتان اختصاص دهید.

پلی استیشن 4 پرو آن کنسولی که انتظارش را داشتیم نبود

انتظار می رفت که پلی استیشن 4 پرو، بتواند عنوانی مانند Bloodborne را با نرخ 60 فریم بر ثانیه اجرا کند. اصلا 60 فریم را فراموش کنید، ما به 30 فریم بر ثانیه ولی بدون افت فریم های اعصاب خردکن هم قانع هستیم. ولی به روزرسانی پرو اصلا برای عنوان Bloodborne منتشر نشد.

اصلا بیایید و ساخته میازاکی را کنار بگذاریم. درست است که کنسول پرو، برخی بازی ها را با فریم بالاتر و تعدادی دیگر را با رزولوشن بیشتر اجرا می کند، ولی تفاوت بین پلی استیشن 4 معمولی و پرو آن قدرها فاحش نیست.

اشاره هم نمی کنیم که برخی از بازی، روی پلی استیشن 4 پرو نسبت به پلی استیشن 4 معمولی، ضعیف تر و بدتر اجرا می شوند. قطعا بازی های آینده از سخت افزار قدرتمند تر پلی استیشن 4 پرو بهره خواهند برد، اما تا به این جا، کنسول میان نسلی سونی خیلی متحیر کننده و فوق العاده نبوده.

The Division، جوان ناکام

اولین اصل در مورد تمامی بازی های MMO: این بازی ها باید پس از اتمام یافتن بخش داستانی شان هم محتوایی برای جذب بازیکنان داشته باشند. ولی یوبی سافت ظاهرا این اصل را فراموش کرده یا آن را نادیده گرفته.

The Division شروع بسیار موفقی داشت. اگر بی انصافی هم نکنیم، مراحل داستانی The Division واقعا سرگرم کننده بودند و گشت و گذار در نیویورک آخرالزمانی، حال و هوای خودش را داشت.

اما مشکل این بود که دیویژن پس به اتمام رسیدن بخش داستانی اش، دیگر محتویات دندان گیری به بازیکنان ارائه نمی داد. محتویات پایانی بازی، یعنی دقیقا همان چیزهایی که باید بازیکنان را به بازی علاقه مند نگاه می داشتند، واقعا خسته کننده بودند.

جدا از این، گیمرهای متقلب هم به مرور  زمان پای خود را به دیویژن باز کردند، رفته رفته زیاد شدند و بازی را برای دیگر بازیکنان جهنم کردند. با استفاده از راه های غیر قانونی و سو استفاده از باگ های موجود در بازی، پلیر ها خیلی سریع تر از حالت عادی لول شان را افزایش دادند و به آیتم های بسیار قدرتمندی دست یافتند.

از آن جایی هم که دیویژن عنوانی به شدت خسیس است و به سختی به بازیکنان پاداش نمی دهند، آن هایی که می خواستند با توسل به راه های کاملا قانونی شخصیت شان را بهبود ببخشند، مایوس و دلسرد شدند و بازی را رها کردند.

البته یوبیسافت مَسیو، توسعه دهنده دیویژن، تلاش کرد این مشکلات را رفع کند و تا حد خوبی هم موفق بود. اما متاسفانه برای دیویژن، دیگر کار از کار گذشته. بسیاری از بازیکنان، این عنوان را رها و فراموش کرده اند و بعید هم هست که روزی مجددا به آن بازگردند. یاد و نام دیویژن گرامی باد.

No Man’s Sky؛ از سر تا پایش

از کجا شروع کنیم؟ اساسا وجود این بازی یک لکه ننگ تمام و عیار در تاریخ صنعت بازی است. اولا که No Man’s Sky یکی از مورد انتظار ترین های 2016 بود. سازندگانش، اعضای استودیوی Hello Games و خصوصا شان موری شیاد، آن قدر بازی را بزرگ کرده بودند که از حد تصور خارج شده بود.

آن ها قول ویژگی هایی را داده بودند که رویایی به نظر می رسیدند. تریلر ها و دموهای بازی، فوق العاده باشکوه و واقعا متحیر کننده بودند. اما حدس بزنید چه شد؟ بازی نهایی حتی نصف این ویژگی ها را هم نداشت و زمین تا آسمان با دموها و تریلرهایش فاصله داشت.

خودمان را هم نمی توانیم گول بزنیم و بگوییم که هر چند ویژگی های قول داده شده در بازی حضور ندارند، اما خود محصول نهایی خوب و قابل قبول است؛ زیرا واقعا اینطور نیست. No Man’s Sky حتی بازی خوبی هم نیست. نهایتا متوسط و معمولی است. ایده بازی واقعا جالب است، اما سازندگانش این ایده را به بدترین و ضعیف ترین شکل ممکن پیاده کرده اند.

هلو گیمز و شان موری چه کردند؟ آن هایی که 60 دلار بابت این فاجعه پرداخت کرده اند، حداقل انتظار یک معذرت خواهی دارند، مایلند که در جریان کار توسعه دهندگان قرار بگیرند و ببینند که آیا قرار است به روز رسانی ای برای این بازی عرضه شود یا نه.

اما هلو گیمز و شان موری برای هفته ها سکوت کردند. مسئله دردناک این است که بازی 60 دلار قیمت دارد، در حالی که می شود بازی های بهتری را در همین سبک، با قیمت 30 و یا 20 دلار تهیه کرد! واقعا اگر کار هلو گیمز و شان موری دزدی نباشد، آن را چه می نامید؟

فروش ضعیف دنباله های خوب

امسال سال خیلی خوبی برای دنباله ها بود. Titanfall 2 ،Dishonored 2 و Watch_Dogs 2، هر سه عناوین بسیار با کیفیتی اند که به مراتب نسبت به نسخه اول بهتر ظاهر شده اند. اما حیف که فروش این بازی ها در بازار، واقعا ناامید کننده بوده. برای مثال، فروش ضعیف Titanfall2 به خاطر حماقت الکترونیک آرتز است. واقعا چرا این شرکت باید تایتان فال 2 را درست یک هفته بعد از بتلفیلد 1 و یک هفته قبل از Infinite Warfare عرضه می کرد؟

به هر حال، فروش تایتان فال 2 واقعا پایین بود و همین باعث شده که تعداد بازیکنان آنلاین این بازی، کم باشد. متاسفانه برای عناوین مولتی پلیر محور، بازیکنان کم مساوی با پایانی نافرجام است و حقیقت وقتی دردناک تر می شود که می فهمید مولتی پلیر تایتان فال 2، واقعا جذاب و سرگرم کننده است. واچ داگز 2 و دیسآنرد 2 هم قربانی بی رحمی بازار صنعت بازی های ویدیویی شدند و فروش شان کمتر از حد انتظار بوده.

کنسل شدن بازی های ساخته شده توسط طرفداران

خیلی از ناشرین بزرگ صنعت گیم، چندان روی خوشی به بازی هایی که طرفداران براساس فرنچایز های محبوب شان می سازند نشان نمی دهند، خصوصا وقتی که حس کنند هدف توسعه دهندگان این بازی ها، سو استفاده از نام فرنچایز برای کسب درآمد است. به بن بست رسیدن کار بازی هایی چون AM2R ،Pokemon Uranium و Game Jolt Archive بسیار ناراحت کننده است.

این عناوین، بازی های واقعا جالبی بودند و اگر به موفقیت می رسیدند، طرفداران دیگر بازی ها هم مشتاق می شدند که با توسعه بازی هایی از فرنچایز های محبوب شان، به آن ها ادای دین کنند. اما این اتفاقات، بیشتر آن ها را مایوس کرده است.

البته تمامی این بازی ها، به سرنوشت غم انگیز مشابهی دچار نمی شوند. برای مثال ناشرینی چون سگا، خیلی خوب با این بازی ها برخورد کرده و حتی از سازندگان شان پشتیبانی می کنند. اما برخی دیگر از ناشرین، خصوصا نینتندو، با توسعه دهندگان این بازی ها قاطعانه برخورد کرده و پروژه شان را کنسل می کند. ای کاش که نینتندو هم برخورد بهتری با طرفداران فرنچایز های محبوبش داشت.

غرق شدن استیم در بازی های بی کیفیت

بروید به صفحه اصلی استیم و بخش بازی های تازه عرضه شده را نظاره کنید. احتمالا با تعدادی انگشت شمار از این بازی ها آشنا هستید. برخی دیگر که باز هم تعداد شان کم است، قبلا نام شان به گوش تان نخورده، اما جالب و جذاب به نظر می رسند. ولی باقی بازی ها که متاسفانه به وفور به چشم می خورند، یک مشت بازی بی کیفیت و درجه سه هستند.

متاسفانه امسال بازی های بی کیفیت بسیار زیادی روی استیم منتشر شدند و به همین دلیل هم پیدا کردن بازی های خوب، میان سیل این بازی های بی کیفیت، بسیار دشوار می نماید. باورش سخت است، اما 40 درصد عناوینی که امروزه در فروشگاه استیم موجودند، همین امسال عرضه شده اند.

متاسفانه قوانین استیم و سیاست های تجاری ولو، باعث بروز مشکلات بسیار دیگری هم شده. توسعه دهندگان مشکوک خیلی راحت می توانند از استیم برای رسیدن به منافع شان بهره ببرند. جامعه کاربری استیم پر شده از کلاه بردارانی که اموال دیگر کاربران را به سرقت می برند.

به طور کلی فضای استیم و رفتار کاربران بسیار مسموم شده و این رفتار ناشایست در فروم و در بررسی کاربران از بازی ها هویدا است. قدم هایی برای رفع این مشکلات برداشته شده که متاسفانه کافی نیستند. اگر والو چاره ای جدی نیندیشد، آینده این پلتفرم محبوب به خطر خواهد افتاد.

Uplay هنوز هم مزخرف است

یکی از ترندهای امسال پی سی گیمینگ، جدایی راه ناشرین و توسعه دهندگان از استیم بود. حالا پلتفرم های جدید و قدیمی بسیاری در کنار هم، برای تصاحب بازار پی سی تلاش می کنند. الکترونیک آرتز امسال اریجین را بازطراحی کرد و امکانات خوبی به آن افزود. آکیلس هم پلتفرمی قدرتمند ایجاد کرده تا دارندگان هدست واقعیت مجازی ریفت، بتوانند به تمامی عناوین واقعیت مجازی دسترسی داشته باشند.

محبوبیت بتل.نت، پلتفرم بلیزارد هم به لطف عرضه اوورواچ چند برابر شده و بلیزارد هم با استفاده از فرصت، این پلتفرم را بهبود بخشیده و امکانات بسیاری به آن افزوده. GOG.com هم هنوز به سیاست بازی های بدون DRM پای بند بوده و محبوبیتش روز به روز در حال افزایش است.

اما متاسفانه یوپلی، پلتفرم یوبیسافت، هنوز هم از مشکلات متعددی رنج می برد. این سرویس ویژگی های نسبتا خوبی را به کاربرانش ارائه می کند، اما کفه ترازو بیشتر به سمت کاستی ها و ایراداتش سنگینی می کند. متاسفانه راهی برای فرار از یوپلی نیست و حتی اگر بازی های یوبیسافت را از خود استیم بخرید، باز هم باید با یوپلی سر و کله بزنید. این سرویس بیش از این که کمک حال کاربران باشد، به تجربه آنان لطمه می زند.

جنگی دیگر، این بار میان هدست های واقعیت مجازی

اپل مقابل مایکروسافت، پلی استیشن در برابر اکس باکس، iOS در مقابل اندروید و پی سی در تقابل با کنسول ها. در هر یک از حوزه های تکنولوژی، یکی از این نبرد ها در جریان است، جای تعجبی هم ندارد که بازار نوظهور واقعیت مجازی، به میدان نبردی بین آکیلس ریفت، وایو و پلی استیشن وی آر تبدیل شده.

به فروم های فعال در زمینه واقعیت مجازی سر بزنید، مشاهده خواهید کرد که طرفداران این برندها، دائما در حال دعوا و مشاجره اند. ای کاش که حداقل منطقی بحث می کردند، اما به اندازه دیگر فن های سرسخت، بی منطق اند.

البته ما نمی گوییم که که این رقابت فقط توسط طرفداران ایجاد شده اند. به هر حال هر یک از شرکت های فعال در حوزه واقعیت مجازی، تلاش می کند که بهترین تکنولوژی را ارائه دهد تا بتواند بخش بزرگ تری از بازار را تصاحب کند و پول بیشتری به جیب بزند. اما مشکل این جا است که طرفداران هر یک از این هدست ها، سرسختانه از برند محبوب شان دفاع می کنند و حتی حاضر به شنیدن نظر مخالف هم نیستند.

بسته های الحاقی ناامید کننده Star Wars Battlefront

عرضه استاروارز بتلفرانت چندان قوی نبود. مشکل محتویات بسیار کم، ضربه بزرگی به این بازی وارد کرد. امیدوار بودیم که DLC های این بازی، بتوانند مشکلات آن را رفع کنند و مخاطبین بیشتری را به سمت این بازی بکشانند. متاسفانه این انتظارات هیچ گاه تحقق نیافت، چرا که بست ههای الحاقی بتلفرانت، آن چنان که باید و شاید جذاب نبودند.

طراحی مپ ها آن چنان خوب نبود و مُدهای جدید هم خیلی چشم گیر نبودند. ایده ای که دایس برای سری بتلفرانت پیاده کرده بسیار خوب است، اما از بعد گیم پلی، بتلفرانت عمق چندانی ندارد. امیدواریم که استودیوی دایس در نسخه های بعدی استاروارز بتلفرانت، این مشکلات را حل کند.

ادامه ناامید کننده Mirror’s Edge

میرورز اج عناونی متفاوت و منحصر به فرد بود. اتمسفر و فضای بسیار گیرایی داشت و گیم پلیش هم عجیب اما ولی جذاب بود. میرورز اج در سال 2008، نشان داد که ناشرین بزرگ این صنعت، می توانند ریسک پذیر باشند و قادر هستند که ایده های جدید را به این صنعت کلیشه ای تزریق کنند.

انتظار داشتیم که نسخه دوم این سری هم در همین جهت حرکت کند و نقاط قوت نسخه قبل را بهبود ببخشد. اما Mirror’s Edge Catalyst، روح خود را از دست داده بود؛ Catalyst به هیچ عنوان بازی بدی نیست، اما نتوانست همانند پدرش بدرخشد.

تاخیر ها هم به کمک Star Fox Zero نیامدند

شیگرو میاماتو همواره با جدیت از تاخیرها دفاع می کرد. وی همواره عقیده داشته که تعجیل در عرضه بازی، هیچ وقت خوب نیست و تاخیر ها به سود کیفیت بازی خواهند بود. اما تاسفانه تاخیر در عرضه Star Fox Zero، هیچ کمکی به وضعیت این بازی نکرد. محصول نهایی واقعا بازی خوب و سرگرم کننده ای نیست و کیفیت پایینی دارد. پس حتی بازی های که تاخیر می خورند هم ممکن است که بد از آب در آیند؛ بنابراین نظریه آقای میاماتو رد می شود.

Pokemon GO آن قدرها هم بازی خوبی نیست

تاثیر فرهنگی Pokemon GO را انکار نمی کنیم. به هر حال این بازی به لیست برترین اتفاقات سال 2016 هم راه یافته، اما اگر بخواهیم نگاهی کیفی به ساخته Niantic داشته باشیم، باید اعتراف کنیم که Pokemon GO بازی خوبی نیست. در واقع Pokemon GO عنوانی بسیار شلخته است، خیلی از مکانیزم هایش در هنگام عرضه به درستی کار نمی کردند و ماه ها طول کشید تا مشکل شان برطرف شود.

میلیون ها بازیکن Pokemon GO را تجربه کرده اند، اما تعداد بسیاری شان، مدت ها است که این بازی را فراموش کرده اند و نتیجه گرفته اند که بازی های ویدیویی چیزی جز اتلاف وقت به همراه ندارند. ای کاش این پدیده فرهنگی که به نوعی، نماد بازی های ویدیویی تلقی می شد، کیفیت بهتری داشت.

Mighty No. 9 آن قدر ها هم بزرگ نیست

بودجه ساخت این بازی با Kickstarter تامین شد و قرار بود که ادامه ای معنوی برای سری معروف Mega-Man باشد. بودجه مورد نیاز ساخت این بازی تنها بعد از دو روز فراهم شد، ولی کمک های مردمی پایانی نیافت و پول جمع آوری شده به 4 برابر درخواست توسعه دهندگان رسید. متاسفانه، Mighty No. 9 چندان خوب ظاهر نشد و طرفدارانش را ناامید کرد.

شکستی به نام Wii U

مدت ها است که می دانیم نینتندو در حال کار روی کنسولی جدید بوده و همین چند وقت پیش هم از کنسول هیبریدی سوییچ پرده برداشته شد. اما اوضاع Wii U، کنسول فعلی نینتندو وخیم است، امسال بازی های بسیار کمی برایش عرضه شدند و نینتندو هم هیچ کاری برای احیای این کنسول نمی کند. خریداران Wii U، فقط می توانند نظاره گر مرگ تدریجی کنسول شان باشند و تا عرضه نینتندو سوییچ منتظر بمانند.

مرگ Disney Infinity به دستان دیزنی

Disney Infinity عنوانی بود شبیه به Skylanders، ولی همان طور که از اسمش مشخص است، شامل شخصیت های فیلم ها و انیمیشن های دیزنی می شد. دیزنی اینفینیتی سال 2013 عرضه شد، اما طول عمر خیلی بلندی نداشت و ماه مه همین امسال، کمپانی دیزنی پشتیبانی اش از این بازی را متوقف کرد. بدون شک دیزنی دلایل خودش را داشته، اما به هر حال به پایان رسیدن عمر یک بازی، هیچ وقت خبر خوشحال کننده ای نبوده و نیست.

تعطیلی United Front

Sleeping Dogs، بازی جهان باز خوش ساختی بود که پتانسیل بسیار زیادی برای پیشرفت داشت. اما United Front، به جای این که توسعه نسخه دوم این سری را کلید بزند، برای مدتی روی پروژه های مختلف کار کرد تا این که سرانجام بسته شد. با این وضع، به احتمال فراوان دیگر چشم مان به جمال ادامه Sleeping Dogs روشن نخواهد شد.

تعطیلی Lionhead

یکی دیگر از اتفاقات ناگوار سال 2016، بسته شدن استودیوی Lionhead بود. این استودیو که با سری معروف Fable شناخته می شود، درست در زمانی که مشغول توسعه Fable Legends بود، به دست مایکروسافت تعطیل شد. در حال حاضر، وضعیت سری Fable و عنوان نیمه تمام Fable Legends نامشخص است، اما شاید مایکروسافت، روزی استودیوی دیگری را مسئول توسعه این سری کند.

کنسل شدن EverQuest Next

سری EverQuest، یکی از کهن ترین عناوین سبک MMORPG است و EverQuest Next، قرار بود ادامه ای بر این سری باشد. تریلرهای اولیه، نوید عنوانی با کیفیت را می دادند و به نظر می رسید که این بازی بتواند بار دیگر نام EverQuest را بر سر زبان ها بیاندازد. اما توسعه دهنده این عنوان، استودیوی DayBreak، پس از مدتی این پروژه را به کل متوقف کرد!


به این ترتیب لیست ناامیدکننده ترین اتفاقات سال 2016 به پایان می رسد. حالا دیگر باید خود را برای سال 2017 آماده کنیم و ببینیم که صنعت گیم در این سال چه چیزی برای ما تدارک دیده. به نظر شما مهم ترین مورد لیست بالا چیست؟ اگر به نظر شما موضوعی از لیست ما جا مانده، خوشحال می شویم که آن را در بخش نظرات با ما و دیگر کاربران دیجیاتو به اشتراک بگذارید.

The post appeared first on .

ناامیدکننده ترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت