آیا می توان بازیها را بر اساس فایده آنها سنجید؟

انسان شناس معروف Johan Huizinga زمانی انسان ها را “Homu Ludens” یا انسان بازیگر خطاب کرد. در طی قرنهای اخیر، انسان ها راه های زیادی برای سرگرم کردن خودشان و دیگران پیدا و خلق کرده اند، یا از طریق ورزش یا بازیهای کارتی و یا حتی موسیقی! با پیشرفت سریع تکنولوژی، انسان ها راه های جدید و گاها پیچیده تری برای سرگرم کردن و یا حتی الهام بخشیدن به دیگران یافتند. بازیهای ویدئویی، آخرین دست آورد انسان های بازیگر، مرز بین هنر و بازی را غیرقابل شناسایی تر می کند. هرچند امروزه برخی از افراد، هدف و نقش بازی های ویدئویی را به اشتباه مشخص و شناسایی کرده اند. بازیهای ویدئویی تا به حال به دلایل زیادی تحت حمله قرار گرفته اند، خشونت، مسائل جنسیتی و محتوای مخصوص افراد بالغ. حال برخی افراد تصمیم گرفته اند از جبهه و با دلیل جدیدی به حمله به بازیهای ویدئویی بپردازند: ظاهر بی هدف آنها! ظاهرا این افراد به این نتیجه رسیده اند که به این دلیل که بازیهای ویدئوی هیچ جنبه تولید کالای فیزیکی ندارند، هیچ هدف درست و حسابی ای در زندگی انسان ها ندارند و بیشتر به دنبال پرت کردن حواس انسان ها هستند تا اینکه باعث این شوند شما تلاشی برای انجام آنها و یا حتی کارهای دیگر بکنید. در کل منظور آن ها این است که چرا بازی ویدئویی انجام دهیم وقتی میتوانیم کتاب بخوانیم، چیزی بنویسیم یا چیزی یاد بگیریم؟

اووید شاعر معروف رومی زمانی گفت که درجه سنجش انسان ها برای رفاقت و دوستی بر اساس ارزش و فایده آن می باشد. و همه ما این مسئله را قبول داریم که انسان ها ذاتا تمایلشان به سرگرم شدن بیشتر از “انجام دادن کاری” است. در جامعه ای که انسان ها مجموعه علوم STEM یا “علم، تکنولوژی، مهندسی و ریاضیات” را خسته کننده می دانند، این مسئله عجیب نیست که عده ای سعی کنند از بازی های ویدئویی با عناوینی چون بی ثمر، بی هدف و بدرد نخور انتقاد کنند! البته جالب تر از همه این است که این ادعا ها از سوی کسانی صادر می شود که خودشان طرفدار آزادی بیان و انسانیت هستند! افرادی مثل Doug Wilson و Peter Leithart.

leithart wilson 1 آیا می توان بازیها را بر اساس فایده آنها سنجید؟

در سمت چپ: آقای Peter Leithart و در سمت راست: آقای Doug Wilson

آقای ویلسون البته بر این اعتقاد نیست که بازی های ویدئویی از پایه و اساس بی قاعده و فاسد هستند و معتقد است افرادی که آنها را بازی می کنند به طور ساده “بی اطلاع” می شوند. وی می گوید ” هر چند [فرد گیمر] احمق و نادان نیست، اما وقتی که او مشغول به بازی می شود، از راه های زیادی بی اطلاع از اطراف خود می شود. دلیل اصلی آن این است که زمانی که این فرد صرف بازی کردن می کند، در راه های موثر و تولید کننده دیگر استفاده نمی شود!” وی در نطقی دیگر بیان کرده است که “انجام دادن بازی های ویدئویی هدر دادن زمان است زیرا این زمان بصورت بالقوه می تواند صرف کارهای دیگر همچون تمرین پیانو و یا چوگان شود!”

من از صمیم قلب  خوش حال هستم که آقای Wilson به طور کلی بازی ها را بوسیله یک قیاس “GTA یک بازی بد است. GTA یک بازی ویدئویی است. بنابراین تمام بازی های ویدئویی فاسد هستند” زیر سوال نمی برد! ویلسون خودش اشاره می کند “بحث اینکه آیا بازی های ویدئویی از لحاظ اخلاقی منفی یا مثبت هستند کاملا بستگی به این دارد که شما به کدام بازی خاص اشاره دارید، این مسئله مثل این است که بپرسید آیا فرزند من بطور منفی از خواندن کتاب یا دیدن فیلم تاثیر می پذیرد یا نه؟ جواب این است که باید بگویید کدام کتاب؟ و یا کدام فیلم؟”

اما ادعای ویلسون زمانی با شکست مواجه می شود که فردی بازیهای ویدئویی را با موسیقی و کتاب، در یک حوزه در نظر می گیرد. بازی های ویدئویی از زمان Pac-Man و Galaga راه زیادی آمده اند و بازی سازان هم اکنون این هنر را آموخته اند که چگونه روایت داستانی پیچیده را با یک تجربه قابل تعامل ترکیب کنند. به عنوان مثال نگاهی به بازی Unfinished Swan می اندازیم که داستان یک پسر بچه را بیان می کند که با مسئله اخیر مرگ مادرش با وارد شدن به یک دنیای عاری از رنگ دست و پنجه نرم می کند. بازیکن باید از حباب های رنگ مختلق در این دنیای سیاه و سفید برای مبارزه با این بوم نقاشی عجیب استفاده کند که استعاره ای از مبارزه وی با افسردگی ناشی از فوت مادرش است!

theunfinishedswan آیا می توان بازیها را بر اساس فایده آنها سنجید؟

یا بازی Cast Life که درسال 2007 برای PC منتشر شد که با قرار دادن شما در نقش یک فروشنده خیابانی سعی می کند شما را با شرایط سخت زندگی افراد معمولی و برابری مزایا و حقوق آشنا کند. بازیکن باید کارهای مختلف زیادی از جمله خریدن وسایل و تجهیزات برای کارش، تامین کردن نیازها و کالاهای خانواده اش و یا حتی بردن بچه هایش به مدرسه را انجام دهد! یا بازی Papers, Please که شما را در نقش یک مامور بازرسی ویزای مهاجران قرار می دهد. شاید در نگاه اول فکر کنید این بازی یک بازی پازل ساده می باشد ولی بعد از مدتی بازی کردن در می یابید که هدف اصلی سازندگان نشان دادن واقعیت تلخ و سخت مهاجرت است. این بازی که در یک کشور تخیلی و ساختگی به اسم Arstotzka اتفاق می افتد، شما را در یک نقش ساده و در عین حال پیچیده قرار می دهد. شما تصمیم می گیرید که مهر آری یا خیر به زیر درخواست مهاجرت افراد مختلفی بزنید… و در این راه باید از وسائل و راه های مختلف همانند چک کردن انواع و اقسام مدارک مردم، استفاده از اثر انگشت و یا حتی اسکن کلی بدن افراد، استفاده کنید. همچنین در قسمت هایی در بازی شما باید تصمیمات سخت اخلاقی ای با خود بگیرید مثلا آیا اجازه بدهید که یک زن که برای دیدن شوهرش به این کشور آمده است ولی مدارک و پاسپورت ندارد می تواند به کشور وارد شود یا نه و اگر شما آری را انتخاب کنید ممکن است که شما بعلت تخلف دستگیر شوید و یا حتی از حقوق روزانه شما کسر شود. همچنین شما باید در حین مدت بازی، از خانواده خودتان هم حفاظت کنید و برای آنها امکانات خانه را خریداری کنید…
بازی هایی همانند مثال های بالا باعث چالش کشیدن تفکر و احساسات ما می شود و حتی برخی اوقات مسئله ترحم را در بعضی ها رواج می دهد!

آیا همه بازی های ویدئویی مثل هم ساخته شده اند؟ خیر. همانند موسیقی، فیلم و کتاب، هر بازی ای ژانر خاص خودش را دارد. ژانرهای معروف در دنیای گیم، شوتر، RPG یا نقش آفرینی، اکشن، پازل، ادونچر، کژوآل و یا حتی ورزشی هستند. و در این ژانر ها کیفیت ها و انواع مختلف بازی ها وجود دارند. مثلا ژانر شوتر شامل هم Half-Life که یک بازی شاهکار شوتر علمی تخیلی است می باشد و هم شامل بازی معروف Call of Duty. در ژانر اکشن ادونچر هم بازی ای همانند Legend of Zelda: Ocarina of Time را داریم که بیشترین امتیاز در میان تمام بازیهای ویدئویی تمام دوران ها را دارد و هم بازی Grand Theft Auto. آیا ما نباید کتاب Anna Karenina ی لئو تولستوی را بخوانیم چون مفید نیست؟ یا فیلم The Godfather را نبینیم چون می توانیم به جای دیدن آن یک میز برای خودمان بسازیم؟ آیا کسانی که ترجیح می دهند به سمفونی Ein Deutsches Requiem گوش بدهند نادان هستند چون خودشان را وقف کارهای دیگر نمی کنند؟ آیا کسی که بازی Chrono Trigger را بازی می کند باید بخاطر اینکه یک وسیله محسوس نساخته است و تولید نکرده است، مورد انتقاد قرار بگیرد؟ همانند دیگر انواع سرگرمی ها مثل فیلم و موسیقی، بازیهای ویدئویی هم، هم اکنون یک نوع از سرگرمی بر اساس هنر شناخته می شوند که شایسته خودشان هستند.

cartlife dream1 آیا می توان بازیها را بر اساس فایده آنها سنجید؟

شاید Wilson و Leithart باید از آقای Roger Ebert یاد بگیرند. آقای Ebert برای این معروف است که روزی عنوان کرد “بازیهای ویدئویی هیچوقت نمی توانند به عنوان هنر شناخته شوند” و از این حرف خودش در مقاله ای با همین عنوان دفاع کرد. افراد زیادی در صنعت بازی های ویدئویی بعدا به او انتقاد کردند و از او پرسیدند که آیا ایشان واقعا یک بازی ویدئویی هم در عمرش بازی کرده است یا نه؟ و وی بعدا اعتراف کرد که او تابحال بازی ای در عمرش نکرده است. شاید اگر آقای Ebert اول جلوی تلویزیونی می نشست، کنترلر را بر میداشت و یک بازی را بازی می کرد، بهتر بود تا اینکه اول مقاله ای در این مورد بنویسد.

این مسئله که بازی ها را به راحتی بخاطر به تصویر کشیدن خشونت واقعی دنیا و یا مفید نبودن مورد انتقاد منفی قرار بدهیم فقط یک نوع حواس پرتی برای نداشتن بحث ها و گفتگو ها در مورد نقش و تاثیر بازی ها می باشد. این که بسیاری از افراد بلند پایه و یا افراد مذهبی این روز ها به بازی های ویدئویی خرده می گیرند فقط این واقعیت را بیان می کند که بازی های ویدئویی وارد حلقه بزرگتری از دنیا و مخصوصا فرهنگ اطراف ما شده اند. همچنین ما گیمرها هم وظیفه داریم که به درستی با کسانی که بازیهای ویدئویی را مورد انتقاد قرار می دهند صحبت کنیم و با نرمی سعی کنیم نشانه ها و شایستگی های بازی های خوب دنیای مان را نشان آن ها دهیم. و از طرفی این افراد هم باید به نظرات ما احترام بگذارند و حرف ما را گوش کنند و با شتاب ما را مورد انتقاد منفی قرار ندهند وگرنه این افراد فرصت بزرگ خودشان برای درک و تفهیم بازی های ویدئویی که کم کم تبدیل به ستونی از فرهنگ ما می شوند را از دست خواهند داد و راه جدید سرگرم شدن “Homu Ludens ها” یا همان انسان های بازیگر را درک نخواهند کرد.

آیا می توان بازیها را بر اساس فایده آنها سنجید؟

کاوه آرانیان

نوشته آیا می توان بازیها را بر اساس فایده آنها سنجید؟ اولین بار در GameEMag پدیدار شد.

عکس

cars

خرید بک لینک