Monthدسامبر 2016

کارگردان سری Devil May Cry قصد معرفی عنوانی جدید را در سال 2017 دارد

کارگردان سری Devil May Cry قصد معرفی عنوانی جدید را در سال 2017 دارد

کارگردان عناوین Devil May Cry 2، Devil May Cry 3، Devil May Cry 4 و Dragon’s Dogma (همینطور بسته‌ی اضافه‌‌شونده‌ی Dark Arisen)، آقای “هیدکی ایتسونو” (Hideaki Itsuno) امروز در توییتر اخبار خوبی را به اشتراک گذاشت.

به گزارش و به نقل از ، او همراه با تبریک سال نو، اشاره کرد که سخت مشغول کار است تا عنوان جدیدی را در سال 2017 معرفی کند. متن کوتاه توییت او را در زیر می‌توانید مشاهده کنید:

” سال نو مبارک! سخت در حال تلاش هستم که عنوان جدیدی را در این سال معرفی کنم. متشکرم.”   _ “هیدکی ایتسونو” – 31 دسامبر 2016

قبل از اینکه بیش از حد هیجان‌زده شوید، این را به یاد داشته باشید که هیچ نشانه‌ای از اینکه عنوان جدید متعلق به نسخه‌ی دیگری از سری‌‌های اشاره شده در بالا باشد نیست.

او در طول شغل بلند مدت خود عناوین دیگری از جمله Power Stone، Power Stone 2، Rival Schools و Project Justice را نیز کارگردانی کرده است.

کارگردان سری Devil May Cry قصد معرفی عنوانی جدید را در سال 2017 دارد

10 کارمند اول اپل اکنون کجا هستند؟

10 کارمند اول اپل اکنون کجا هستند؟

نام کمپانی اپل برخلاف سایر کمپانی های مشهور جهان، مستقیما با یک نام، یعنی «استیو جابز» عجین شده است؛ بی شک استیو جابز نیروی اصلی در تبدیل اپل به با ارزش ترین کمپانی فعال در حوزه تکنولوژی در جهان بود، اما این در حالی است که جابز در راه موفقیت این برند مشهور تنها نبود بلکه همیشه تیمی از افراد بسیار مستعد در کنار خود می دید که او را در مسیر موفقیت همراهی می کردند. شاید برای بسیاری از کسانی که تنها استیو جابز را عامل این موفقیت می دانند، شناخت بنیان گذاران اپل و 10 کارمند نخست این کمپانی خالی از لطف نباشد.

«مایکل اسکات» (Michael Scott)، نخستین مدیرعامل تاریخ اپل بود که در روزهای نخست فعالیت این کمپانی، تصویر جذابی از آن ارائه کرد؛ در همان ایام، «استیو وزنیاک» (Steve Wozniak)، با تهیه فهرستی از کارمندان نخست اپل، به این پیشرفت کمک کرد.

همچنین، شماره پرسنلی کارمندان اپل، به ترتیب زمانی که هر یک وارد این کمپانی شدند، نیست. هنگامی که اسکات به عنوان مدیرعامل، به اپل وارد شد، می بایست به هر یک از کارمندان خود شماره ای تخصیص می داد تا تمام فرآیندهای کاری آنها اعم از پرداخت حقوق و مزایا تسهیل می شد؛

این گزارش نگاه کوتاهی دارد به سرگذشت 10 کارمند نخست اپل که در واقع بانیان این برند مشهور هستند.

«گری مارتین» (Gary Martin)

10-gary-martin-was-in-charge-of-accounting

گری مارتین، حسابدار اپل بود. او تا پیش از پیوستن به شرکت مذکور، تصور می کرد که این کمپانی شکست خواهد خورد اما به هر ترتیب به اپل پیوست و تا سال 1983 میلادی هم در این کمپانی مشغول به فعالیت بود.

فعالیت در اپل، سکوی پرتاب او به کمپانی Starstruck شد که در حوزه مسافرت های فضایی فعالیت می کرد. او پس از آن، به مدت چند دهه نیز در شرکت های مختلف در سمت مدیر ارشد مالی خدمت کرد.

«شری لیوینگستون» (Sherry Livingston)

9-sherry-livingston-was-the-right-hand-for-apples-first-ceo

لیوینگستون، دست راست نخستین مدیرعامل اپل و نخستین منشی در کمپانی اپل بود که نقش بسیار پر رنگی در این کمپانی داشت. مایکل اسکات که مسئول مستقیم استخدام او بود، درباره لیوینگستون می گوید: «او در نخستین روزهای شکل گیری اپل، واقعا کارهای فوق العاده و عجیبی برای این کمپانی انجام داده است.»

«کریس اسپینوزا» (Chris Espinosa)

8-chris-espinosa-was-working-at-apple-part-time-in-high-school-and-he-still-works-there

کریس اسپینوزا، از دوران دبیرستان تاکنون در اپل مشغول است؛ کریس وقتی که تنها 14 سال داشت به کمپانی اپل پیوست و همچنان هم یکی از کارکنان این کمپانی به شمار می رود. از او به عنوان با سابقه ترین کارمند اپل نیز یاد می شود.

اسپینوزا در وبلاگ شخصی خود درباره اینکه چرا با وجود آنکه جزو نخستین پرسنل اپل بوده اما با این حال شماره پرسنلی «8» به او تخصیص یافته می گوید: «آن روز مدرسه بودم و دیر به محل کار رسیدم؛ بنابراین، شماره نادرست به من داده شد.»

«مایکل اسکات» (Michael Scott)

7-michael-scotty-scott-was-the-original-ceo

«مایکل اسکات»، ملقب به اسکاتی، مدیرعامل اصلی اپل محسوب می شود؛ با اینکه اسکات نخستین مدیرعامل تاریخ اپل است، اما شماره پرسنلی 7 را به خود تخصیص داده و نیت خود از این کار را یک «شوخی» اعلام می کند؛ اسکات می گوید: «این شماره تداعی کننده، فیلم 007 جیمز باند است.» آن طور که گفته می شود، اسکاتی شخصا شماره پرسنلی کارمندان خود را انتخاب کرده و این کمپانی را سازماندهی کرده است.

اسکات، توسط «مایک مارکولا» (Mike Markkula)، فردی که 250 هزار دلار روی اپل سرمایه گذاری کرد و به طراحی بیزنس پلن (طرح کسب و کار) آن کمک کرد، به عنوان مدیرعامل انتخاب شده است.

«رندی ویگینتون» (Randy Wigginton)

6-randy-wigginton-ended-up-working-for-several-important-tech-companies

رندی ویگینتون در کمپانی های مشهور و فعال در حوزه فناوری کار کرده است؛ به گفته اسکات، مهمترین کاری که ویگینتون انجام داد، بازنویسی زبان برنامه نویسی بیسیک (BASIC) بود و بدین ترتیب استفاده از این زبان برنامه نویسی در کامپیوترهای خانگی «اپل II» ممکن شد. ویگینتون، پس از جدایی از اپل، در کمپانی های مطرحی چون eBay، Google، Chegg و Square فعالیت کرد که بنظر هم موفقیت قابل توجهی محسوب می شود.

«رود هولت» (Rod Holt)

rod-holt

رود هولت، یک فرد فوق العاده مهم در توسعه کامپیوتر Apple II محسوب می شود. هولت یک طراح بسیار مشهور بود که در ابتدا برای پیوستن به کمپانی اپل تردید زیادی داشت. اما او در کتاب «بازگشت به پادشاهی کوچک» ()، کتابی که در سال 1984 میلادی با موضوع داستان توسعه اپل منتشر شد، می گوید: «استیو جابز مرا متقاعد کرد تا این شغل را برعهده گیرم».

هولت، به توسعه بخش سیستم تغذیه کامپیوتر Apple II کمک شایانی کرد. وی اذعان کرد که پس از 6 سال فعالیت در کمپانی اپل، مدیریت جدید او را به نوعی وادار به خروج از شرکت کرده است.

«بیل فرناندز» (Bill Fernandez)

bill-fernandez-in-apt-in-japan-oct-1979

بیل فرناندز، نخستین فردی است که پس از استیو وزنیاک و استیو جابز در اپل استخدام شد و اولین بار در دبیرستان «کوپرتینو»، با استیو جابز که تازه به این دبیرستان وارد شده بود، آشنا شد. فرناندز، علاوه بر این، با استیوز وزنیاک نیز دوست و همسایه بود. فرناندز، در صفحه شخصی خود در لینکدین اینگونه معرفی شده است:

بنیانگذاران اپل، یعنی وزنیاک و جابز را معرفی کرد اما بعدها توسط خود آنها، به عنوان نخستین فرد، به استخدام این کمپانی در آمد و سپس عهده دار پست های بسیاری در کمپانی اپل شد؛ ابتدا در بخش سخت افزار و بعدها در بخش توسعه نرم افزار و در نهایت در طراحی رابط کاربری، در اپل فعالیت کرد. او یکی از افرادی بود که به طور جدی روی کامپیوترهای Apple-1، Apple-2 و مکینتاش و همینطور پروژه های زیاد دیگری کار کرد. او همچنین روی پروژه های نرم افزاری متعددی نظیر MacOS، QuickTime و HyperCard نیز کار کرد.

وقتی استیو جابز و وزنیاک، کمپانی اپل را بنیان نهادند، فرناندز را به عنوان نخستین کارمند استخدام کردند و او تا سال 1993 در این کمپانی به فعالیت خود ادامه داد و سپس اپل را به مقصد کمپانی Ingres، که یک بانک اطلاعاتی بود، ترک گفت. او در حال حاضر به عنوان مدیرعامل کمپانی Omnibiotics، فعالیت می کند.

«مایک مارکولا» (Mike Markkula)

3-mike-markkula-was-the-moneyman

مایک مارکولا را در واقع باید عابر بانک اپل نامید؛ مارکولا به همان اندازه استیو جابز و استیو وزنیاک، در پیشرفت و توسعه اپل، نقشی محوری داشت. او یک سرمایه گذاری 250 هزار دلاری در اپل انجام داد و در ازای این سرمایه گذاری، 30 درصد سهام کمپانی اپل را صاحب شد و طرح کسب و کار (بیزنس پلن) اپل را ارائه کرد. مارکولا، نخستین مدیرعامل اپل را استخدام کرد و برای پیوستن وزنیاک به این کمپانی پافشاری زیادی کرد. این اتفاق زمانی افتاد که مارکولا در فکر پیوستن به کمپانی HP بود.

مارکولا، از کارمندان پیشین کمپانی اینتل بود و در سن 30 سالگی، با تبدیل شدن این کمپانی به سهامی عام، میلیاردر شد. آن طور که در کتاب «بازگشت به پادشاهی کوچک» ذکر شده، مبلغی که او در کمپانی اپل سرمایه گذاری کرد، کمتر از 10 درصد ثروتش در آن زمان بود.

او تا سال 1997 میلادی در کمپانی اپل مشغول به فعالیت بود و در این مدت شاهد دو اتفاق مهم یعنی برکناری و بازگشت دوباره استیو جابز به اپل بود. با بازگشت دوباره جابز، این بار مارکولا اپل را ترک گفت. او از آن زمان تاکنون، در چندین و چند استارتاپ سرمایه گذاری کرده و کمک های مالی زیادی هم به دانشگاه «سانتا کلارا» و «مرکز اخلاق کاربردی مارکولا» داشته است.

«استیو جابز» (Steve Jobs)

f52361

استیو جابز مرد شماره 2 اپل شد؛ دلیلش هم این بود تا به نوعی از او زهر چشم بگیرند. مایکل اسکات درباره اینکه چرا استیو جابز به جای آنکه مرد شماره یک اپل نام بگیرد، عنوان کارمند شماره 2 به او اعطا شد، می گوید: من خودم این کار را نکردم چون معتقدم عنوان «نفر اول» برای او زیاد است. همانطور که همه می دانند، جابز یکبار از اپل اخراج شد و بعد از آن استارتاپی تحت عنوان NeXT راه اندازی کرد. او بعدها دوباره به اپل بازگشت و این کمپانی را به دوران شکوه خود بازگرداند. او همچنین در این مدت مدیریت کمپانی مطرح Pixar را عهده دار بود. جابز در نهایت، در اکتبر 2011 درگذشت.

«استیو وزنیاک» (Steve Wozniak)

1-steve-wozniak-was-the-technical-expert

وزنیاک، هنوز به طور کامل به اپل نپیوسته بود که پیشنهادی جدی ازسوی کمپانی HP واقع در ایالت اورگن آمریکا دریافت کرد و قصد داشت به این کمپانی برود اما در نهایت بهترین تصمیم را گرفت و روانه اپل شد. با گذشت سالها، «وُز» (نامی که وزنیاک را با آن می شناسند) در دره سیلیکون، هنوز هم یک چهره است، سخنرانی و مصاحبه می کند و در شوهای تلویزیونی مختلف حضور می یابد.

«رونالد وین» (Ronald Wayne)

ronald-wayne-net-worth

رونالد وین، در زمان مدیریت استیو وزنیاک و استیو جابز، یکی از شرکای اصلی اپل محسوب می شد اما متوجه شد که او برای اینگونه کارها ساخته نشده است. بنابراین، کمپانی اپل را ترک گفت. برای رسمیت بخشیدن به این جدایی، وزنیاک در سال 1977 میلادی، سهام وین را به ارزش 1700 دلار خریداری کرد.

وین در سال 2012 میلادی، با انتشار یادداشتی، دلایل جدایی خود از اپل را بازگو کرد؛ او در این یادداشت نوشت:

جدایی من از اپل، ارتباطی به بی میلی من نسبت به مفهومی به نام محصولات کامپیوتری نبود؛ همچنین فارغ از هرگونه نگرانی و دستپاچگی درخصوص ریسک های مالی، تنها به این دلیل به همکاری با اپل پایان دادم که احساس کردم این شرکت جدید همان محیط کاری است که فکر می کنم، خصوصا برای سالهای پایانی عمرم، برای من مناسب تر باشد. من همه جوره به اپل و موفقیت آن ایمان داشتم اما نمی دانستم این موفقیت چه زمانی محقق می شود و برای رسیدن به آن باید از چه چیزهای می گذشتم یا آنها را قربانی می کردم.

برای پاسخ به شایعاتی که تا همین اواخر در مطبوعات به من نسبت داده شده باید بگویم که من هرگز میلیاردها دلار خود را نباخته ام. صحبت از یک زمان طولانی، حد فاصل سالهای 1976 تا 2012 میلادی است. اپل در این مدت و در راه رسیدن به بلوغ خود، بارها و بارها زمان های سختی را تجربه کرده و همه تصور می کردند این کمپانی بالاخره از رقابت خارج می شود. شاید با این تصمیم خود ده ها میلیون دلار را از دست داده باشم اما صادقانه می گویم، این تصمیم شخصیت من را شکل داد.

The post appeared first on .

10 کارمند اول اپل اکنون کجا هستند؟

بهترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

بهترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

درست زمانی که فکر می کنید دیگر هیچ ایده جدیدی برای ارائه وجود ندارد، دنیای حیرت انگیز بازی های ویدیویی یکبار دیگر به بهترین شکل ممکن غافلگیرتان می کند. در سال 2016 هم، کم نبودند اتفاقات و خبرهایی که باعث شدند از هیجان خون در رگ هایمان به جوش آید؛ حتی شاید به مراتب بیشتر از سال های پیش.

در این مقاله، نگاهی خواهیم انداخت به برخی از مهم ترین و هیجان انگیزترین اتفاقات صنعت بازی در سالی که گذشت؛ اتفاقاتی که سبب شدند یکبار دیگر به گیمر بودن خودمان افتخار کنیم و امیدوارانه، منتظر فرا رسیدن سالی دیگر و عناوینی دیگر باشیم.

بیشتر بخوانید:

بازی هایی که فکر می کردیم هیچوقت عرضه نمی شوند، عرضه شدند

بازی های زیادی هستند که چرخه طولانی ساخت آنها یا عدم عرضه شان برای مدت های طولانی، دست مایه جوک های فراوان برای گیمرها شده است؛ بازی هایی مثل Duke Nukem Forever، هاف لایف 3 و حتی Beyond Good & Evil 2.

اما امسال، سه تا از این بازی ها واقعاً به بازار آمدند. فاینال فانتزی 15 که قبلا با نام Final Fantasy Versus XIII معرفی شده بود عرضه شد. Doom 4 با تغییر نام به DOOM عرضه شد. و در آخر The Last Guardian هم بالاخره عرضه شد. اما مهم ترین مسئله این است که همه این بازی ها، واقعاً عناوین خوبی بودند و به نظر می رسد که شکیبایی طولانی گیمرها، ارزش اش را داشته.

دووم بازی بدی نیست؛ بازی فوق العاده ای است

گذشته از این که نسخه های قبلی سری دووم در نوع خود شاهکار بودند، بیایید با خودمان روراست باشیم. اگرچه از معرفی بازی شوکه شده بودیم، اما همه نشانه ها از عرضه عنوانی ضعیف حکایت داشتند. برکسی پوشیده نبود که روند توسعه بازی با موانع بزرگی مواجه شده و برخی از افراد نام آشنای استودیوی سازنده هم آن را بدرود گفته بودند.

نخستین تریلرها اگرچه جذاب بودند اما بسیار کلیشه ای به نظر می رسیدند. هیچ منتقدی پیش از عرضه رسمی بازی، نسخه مخصوص نقد آن را دریافت نکرد؛ همه ما نگران بودیم.

اما بعد فرصتی پیش آمد تا بازی را تجربه کنیم و خیلی زود پی بردیم که دووم یکی از سرگرم کننده ترین و بهترین بازی های شوتر اول شخص چند سال اخیر است. بازی سریع است، پر زد و خورد است، خشن است، و خودش را بیش از حد جدی نمی گیرد. دووم مبارزات دشمن-محور نسخه های پیشین را برداشته و با مکانیزم افزایش سلامتی توسط مبارزات تن به تن درآمیخته تا خوی ستیزجویانه گیمر را برانگیزد.

البته بخش چندنفره بازی دقیقاً آن چیزی نبود که انتظارش را داشتیم و جای تاسف دارد که نسخه پی سی دووم، از مادهای شخص ثالث پشتیبانی نمی کند. اما در هر صورت، دووم یکی از آن بازی هایی است که طی سال های پیش رو به دفعات تجربه اش خواهیم کرد؛ مسئله ای که هیچوقت فکر نمی کردیم به آن اعتراف کنیم.

ساختار اپیزودی هیتمن بی نظیر است

هنگام برگزاری نمایشگاه E3 2015، طرفداران سری هیتمن سخنان زیادی مبنی بر تمرکز توسعه دهندگان روی طراحی باز مراحل و هوش مصنوعی پیچیده و غیرقابل پیش بینی نسخه جدید هیتمن شنیدند؛ حرف هایی که بسیار هیجان انگیز بودند. اما هیچ کدام از ما چندان از ساختار اپیزودی بازی و اجبار به آنلاین بودن همیشگی راضی نبودیم.

اما مشخص شد که تمام نگرانی ها بی اساس بوده و هیتمن به راحتی توانست به یکی از بهترین بازی های سال تبدیل شود. نه تنها این مسئله جای تعجب داشت، بلکه هیتمن بحث های جالبی درباره عرضه بازی های غیرماجرایی در ساختار اپیزودی به راه انداخت که ما را به انتشار سایر بازی های مشابه با همین سبک و سیاق امیدوار می کند. اما حیف که فصل دوم بازی بعید است به این زودی ها عرضه شود.

یوبیسافت بالاخره تغییر رویه داد

طی شش-هفت سال اخیر، بازی های یوبیسافت در حد سریال های تلویزیونی ایرانی قابل پیش بینی شده بودند. هر پاییز، یک اساسینز کرید جدید از راه می رسید. هر یک یا دو سال هم باید منتظر فار کرای جدید می بودیم. تمام بازی ها، برج هایی داشتند که باید برای باز کردن نقاط قفل شده نقشه، به آنها مراجعه می کردید. هر بازی یک سیزن پس و یک نسخه پی سی هم داشت که هربار، به شکلی فاجعه بار روی سخت افزار گیمرها اجرا می شد.

اما امسال، یوبیسافت تک تک این مسائل را دستخوش تغییر کرد. اساسینز کرید بعد از چند سال طاقت فرسا، بالاخره مجالی برای نفس کشیدن پیدا کرد و احتمالاً در پاییز 2017، قدرتمندتر از همیشه باز می گردد. نسخه جدید فار کرای هم اگرچه تفاوتی با رویه سابق نداشت، اما با بازگشت به دوران پارینه سنگی، حداقل تفاوت های فاحشی نسبت به قبل پیدا کرد؛ ضمناً، سیزن پس هم نداشت.

از طرف دیگر، بازی Rainbow Six Siege به لطف بسته های الحاقی و آپدیت های فراوان به یکی از بهترین بازی های شوتر رقابتی بازار تبدیل شده است. سازندگان واچ داگز 2 و دیویژن هم با به تعویق انداختن عرضه بسته های الحاقی پولی، وقت بیشتری برای کار روی آپدیت های بعدی خریدند و البته، نسخه نسبتاً بی ایرادی را برای پی سی عرضه کردند که به مرور زمان بهتر هم شد.

واچ داگز 2 هنگام عرضه از قابلیت چندنفره بهره نمی برد اما توسعه دهندگان خیلی زود این بخش را هم راه انداختند؛ بهرحال هرچه نباشد راه اندازی دیرهنگام بخش چندنفره، بهتر از راه اندازی همزمان بخش چندنفره و نابود کردن گیم پلی است. راستی واچ داگز 2 بالاخره مکانیک برج های یوبیسافت را کنار گذاشت و نقشه کامل را از همان ابتدا در اختیار گیمر گذاشت؛ دیگر وقتش بود. حالا تنها می ماند سرویس Uplay که یا باید برای همیشه به اعماق تاریخ بپیوندد یا بالاخره بهبود یابد.

بتلفیلد 1 کمابیش در تصویرسازی جنگ جهانی موفق است

بتلفیلد 1 می توانست یک فاجعه تمام عیار باشد. جنگ جهانی اول به هیچ وجه پس زمینه مناسبی برای یک بازی ویدیویی به شمار نمی رود و همه از آن به عنوان یکی از خونبارترین و بی فایده ترین نبردهای معاصر یاد می کنند؛ دوره ای تاریک از تاریخ که میلیون ها سرباز جوان را تقریباً به خاطر هیچ و پوچ به کشتن داد.

الکترونیک آرتز و استودیوی دایس توانستند رویکردی احترام آمیز در قبال دوران سیاه جنگ جهانی اول در پیش بگیرند و برخلاف سایر بازی های مشابه، بخش داستانی بتلفیلد 1 روی ارائه داستانی در نکوهش جنگ تمرکز داشت. مدهای بخش چندنفره بازی هم دائماً تمرکزی ویژه روی نمایش خشونت و ناامیدی نبرد اوایل قرن بیستم میلادی دارند.

البته الکترونیک آرتز با چند توییت اشتباه، اندکی به محبوبیت خود و بازی خود لطمه زد؛ اما بهرحال چنین توییت هایی همیشه به چشم می خورند. در مجموع هیچکس انتظارش را نداشت که بتلفیلد 1 تا این حد خوب از آب درآید.

یکی از بهترین سریال های فصل پاییز درباره بازی های ویدیویی است

بهترین فیلم ها و سریال هایی که با محوریت بازی های ویدیویی ساخته می شوند، اقتباسی مستقیم از یک فرنچایز نیستند و مکانیک های بازی های ویدیویی را در مدیومی متفاوت پیاده سازی می کنند. سریال Westworld شبکه محبوب HBO (سازنده سریال های بی نظیری چون Game of Thrones و True Detective) هم با همین رویکرد و با در آغوش گرفتن بازی های ویدیویی، توانست به یکی از جالب ترین سریال های فصل پاییز تبدیل شود.

Westworld از هیچ تلاشی برای تنه زدن به بازی های ویدیویی دریغ نمی کند و سوالاتی درباره خط داستانی باز در برابر روایت اسکریپ شده داستان، ماهیت قدرت های فانتزی، گیمینگ در جهان باز و زندگی مخفیانه کاراکترهای غیرقابل بازی (NPCs) مطرح می کند. مطمئناً تجربه عنوانی مانند Red Dead Redemption 2 بعد از مشاهده این سریال واقعاً جالب خواهد بود.

اکس باکس کراس-پلی با پی سی را در آغوش گرفت

عرضه تمام بازی های انحصاری مایکروسافت و کنسول اکس باکس وان روی پلتفرم پی سی، از منظر تجاری حرکتی بسیار غیرقابل درک است؛ چرا که دیگر هیچ پی سی گیمری نیاز به خرید کنسول مایکروسافت را احساس نخواهد کرد. اما از منظر گیمینگ، چنین اتفاقی فوق العاده است؛ خصوصاً اگر پی سی گیمر باشید و بخواهید بازی های ویدیویی را همراه دوستانی که اکس باکس دارند تجربه کنید.

پیوستن به یک پارتی چت با دوستان تان روی اکس باکس از طریق پی سی و تجربه Gears of War 4 در بعد از ظهری دل انگیز، احساسی است که به این راحتی ها فراموشش نمی کنید. فقط ای کاش بازیکنان تمام سیستم های گیمینگ می توانستند با یکدیگر بازی کنند و همه چیز به اکس باکس و پی سی محدود نبود.

استاردو ولی، روحمان را جلا داد

برخی از گیمرها، روند توسعه بازی Stardew Valley که شباهت بی بدیلی به عنوان محبوب Harvest Moon دارد و تنها توسط یک نفر ساخته شده را از نزدیک دنبال می کردند؛ اما شاید هیچ کس فکرش را هم نمی کرد که استاردو ولی تا این حد بی نظیر باشد.

در دوران پر استرس امروزی، دستیابی به یک سرگرمی سالم، مانند در اختیار داشتن مزرعه ای کوچک، کاشت و برداشت گیاهان و مراقبت از حیوانات اهلی امری است که بسیار ناشدنی به نظر می رسد اما استاردو ولی تمام آنها را محقق می کند. این بازی یکی از بزرگترین غافلگیری های صنعت بازی در سال 2016 بود و بدون شک، لیاقت تک تک دلارها و جوایزی که دریافت می کند را دارد.

بخش داستانی تایتانفال 2 پر است از ایده های خلاقانه

بخش تک نفره و داستانی تایتانفال 2 احتمالاً نباید تا این حد غافلگیرکننده ظاهر می شد؛ خصوصاً با در نظرگیری این موضوع که بسیاری از سازندگان آن، سال ها پیش توسعه سه گانه سنت شکن Call of Duty: Modern Warfare را برعهده داشته اند.

اما این حقیقت که نسخه ابتدایی تایتانفال از یک بخش تک نفره درست و حسابی بهره نمی برد، سبب شد تا تصور کنیم باید در بخش داستانی نسخه دوم، با ربات هایی احمق بجنگیم. ولی در عوض، چیزی که به دستمان رسید آمیزه ای از Modern Warfare و Half-Life بود که از چالش های مبارزه ای و پلتفرمینگ بسیار هوشمندانه ای بهره می برد. حتی بیراهه نیست اگر بگوییم که پیاده سازی مکانیک های گیم پلی، گاهی یادآور بازی های سرگرم کننده نینتندو بود.

تاخیر در عرضه بسته های الحاقی دیویژن برای بهبود بازی

این بخش از مقاله با بخش مربوط به تغییر رویکرد یوبیسافت همپوشانی دارد اما لازم است که به صورت جداگانه نیز به آن پرداخته شود. دیویژن به عنوان یک بازی مورد انتظار شوتر و Co-Op معرفی شد تا بتواند وارد رقابتی مستقیم با عناوینی چون دستینی شود؛ اما خیلی زود مشخص شد که گیم پلی بازی بسیار کم عمق و پر از حفره های مختلف است.

بعد از مواجهه با چندین مسئله مایوس کننده و عرضه بسته الحاقی جدیدی که قرار بود قابلیت های جدیدی به همراه آورد اما آن هم شکست خورد، استودیوی یوبیسافت مَسیو دکمه توقف را فشار داد، از مشکلات مختلف بازی خود ابراز آگاهی کرد و در صدد برطرف کردن آنها برآمد.

این استودیو عرضه بسته الحاقی بعدی را به تعویق انداخت و آپدیت بسیار عظیم 1.4 را عرضه کرد که نه تنها قابلیت های زیادی به همراه می آورد، بلکه سیستم غارت را به شکلی چشمگیر بهبود می داد. این امر شاید اندکی دیر انجام شد و توسعه دهندگان دیگر قادر به بازگردانی بازیکنان از دست رفته نبودند؛ اما باز هم در چنین دوره و زمانه ای، مشاهده توسعه دهنده ای که بسیاری از مشکلات بنیادین بازی خود را برطرف می کند واقعاً جذاب است.

بازی های خوب، بسته های الحاقی بهتر

طی سال 2016، برخی از بازی ها از محتویات قابل دانلود بسیار ارزشمندی بهره بردند که شاید از مهم ترین آنها بتوان به Blood & Wine (برای Witcher 3)، The Following (برای Dying Light) و System Rift (برای Deus Ex Mankind Divided) اشاره کرد؛ حتی باید گفت که System Rift واقعاً به اندازه بازی اصلی محشر بود.

در همین حال، بسته های الحاقی Rise of the Tomb Raider (شامل بسته ای برای افزودن حالت Survival و بسته ای دیگر برای خط داستانی جداگانه Baba Yaga) و دیویژن هم حرف های زیادی برای گفتن داشتند. در حال حاضر، به راحتی می توان گفت که بسیاری از بسته های الحاقی ارزش خرید و تجربه کردن را ندارند، اما برخی از بازی ها طی سالی که گذشت ثابت کردند که این امر لزوماً حقیقت ندارد.

نینتندو سوییچ کنسولی عجیب و غریب نیست

خدا را شکر، نینتندو سوییچ به نظر خیلی خوب می رسد؛ نه جالب، نه بحث برانگیز، نه عجیب، صرفاً خیلی خوب. خوشبختانه کنسول از هیچ قابلیت عجیبی استفاده نمی کند و لازم نیست برای بازی با آن بایستیم یا هر 20 دقیقه، کنترلر را تکان دهیم. نیازی نیست با آن صحبت کنیم، یا با اسباب بازی هایمان سینک اش کنیم یا برای آنکه به خوبی کار کند در کنار یک درخت انجیر دفن اش کنیم!

تنها مسئله عجیب درباره سوییچ، پرتابل بودن است که به سختی می توان چنین چیزی را عجیب خواند. این قابلیتی بی نظیر است که احتمالاً به همان اندازه که تصور می کنیم، هیجان انگیز خواهد بود. می توان امید داشت که نینتندو با آوردن تمام محصولاتش به پلتفرمی واحد، بتواند دستگاهی یکپارچه برای گیمینگ خانگی و قابل حمل یافته و تمام بازی های بی نظیرش را روی آن بیاورد. شاید حتی نینتندو Virtual Console را هم بهبود ببخشد؛ به هرحال آرزو بر جوانان عیب نیست.

Google Earth VR از اکثر بازی های واقعیت مجازی بهتر بود

هدست های واقعیت مجازی، امسال میزبان چند بازی بسیار باحال بودند اما هیچ یک از آنها به اندازه اپلیکیشنی که گوگل به صورت رایگان روی استیم عرضه کرد باحال نبودند. این اپلیکیشن، Google Earth VR نام دارد و به شما اجازه می دهد «تمام جهان» را در محیط واقعیت مجازی مشاهده کنید.

Google Earth VR خیلی زود به حیرت انگیز ترین اپلیکیشن واقعیت مجازی تبدیل شد که پتانسیل های این تکنولوژی را نمایش داده و به راحتی از نظر جذابیت، خوش ساخت ترین بازی های واقعیت مجازی را هم کنار می زند. شما در آن می ایستید و خانه ای که کودکی هایتان در آن گذشت را تماشا می کنید. می توانید تپه هایی که در آنها بازی می کردید را ببینید. سپس به سراغ دره گرند کانیون می روید و برای ساعت ها درباره زندگی تان می اندیشید.

پوکمون گو جهان را به آتش کشید

در تابستان 2016، تنها دو مسئله در جهان بود که برای مردم اهمیت داشت: انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و پوکمون گو. تقریباً هیچکس آمادگی نداشت که پوکمون گو تا این حد بزرگ شود؛ جداً، حاضریم شرط ببندیم که حتی شما هم هنوز درک نکرده اید یک بازی احمقانه واقعیت افزوده برای موبایل چگونه تا این حد به موفقیت رسید و به پدیده ای فرهنگی تبدیل شد.

این بازی ویدیویی، توسط اشخاصی تجربه شد که هیچوقت در زندگی شان عبارت «بازی ویدیویی» را با صدای بلند نگفته اند. این بازی توسط مردم بیشتری نسبت به تعداد اسمارت فون های موجود در جهان تجربه شد. دوستان شما آن را تجربه کردند، خانواده شما آن را تجربه کرد، گربه شما هم آن را تجربه کرد، حتی مادربزرگ پدرتان هم آن را تجربه کرد؛ در حالی که وی برای مدت های طولانی است که عمرش را به شما داده.

مهم نیست که نظرمان درباره پوکمون گو چیست؛ بدون شک برای مدت های بسیار بسیار طولانی، هیچ بازی ویدیویی دیگری قادر به دستیابی به چنین موفقیتی نخواهد بود.

زلدای جدید واقعاً متفاوت به نظر می رسد

هر بار که نینتندو از یک زلدای جدید رونمایی می کند، بازی قرار است از ابتکار جدیدی بهره ببرد؛ «این بار لینک می تواند زمان را به عقب بازگرداند»، «این بار لینک می تواند به یک نقاشی دوبعدی تبدیل شود» و غیره. از آن جایی که سری زلدا قوانین معینی را دنبال می کند، لازم است تا ابداعات جدید با پیروی از همین قوانین صورت بگیرند که خوشبختانه در اکثر مواقع چنین اتفاقی می افتد.

اما گاهی این مسئله آن طور که باید و شاید صورت نمی گیرد و همین مسئله سبب شده تا بازی Legend of Zelda: Breath of the Wild همچون سورپرایزی دوست داشتنی به نظر برسد که اساساً با هر نسخه دیگری در این سری، از زمان عرضه Majora’s Mask تفاوت دارد. دنیایی غنی به همراه هوش مصنوعی پیچیده، مکانیک هایی که گویی از دل فارکرای بیرون آمده اند و سیستمی برای ساخت و ساز و بقا که از بازی های فعلی پی سی قرض گرفته شده است.

و این ها، چیزهایی است که به ما نشان داده شده؛ بنابراین هنوز اطلاعات زیادی وجود دارد که درباره زلدای جدید نمی دانیم. همه نشانه ها گواه از آن دارد که Breath of the Wild قرار است سنت شکنی کرده و به کلی از فرمول همیشگی این سری فاصله بگیرد.

مجموعه ای غنی از بازی های شبیه ساز، استراتژیک و نقش آفرینی برای پی سی

آن موقع که مردم می گفتند دیگر زمان مرگ پی سی گیمینگ از راه رسیده را به یاد می آورید؟ (اگر به یاد نمی آورید نگران نباشید، چون حداقل ما از یاد نخواهیم برد). حالا تصور کنید که قادر بودیم به عقب بازگردیم و لاین آپ بازی های پی سی در سال 2016 را به این افراد نشان دهیم. از بازی های نظیر XCOM 2 و The Banner Saga 2 و Total War: Warhammer بگیرید تا Homeworld: Deserts of Kharak و Darkest Dungeons و Civilization VI، همگی بی نظیر بودند.

مهم نیست که به تجربه چند بازی روی پی سی خود می پرداختید، سال 2016 همواره بازی های جذاب دیگری نیز داشت که ممکن بود از زیر دست تان در بروند. دیگر چه چیزی بهتر از این می خواهیم؟


این هم از این؛ لیست ما از بهترین و هیجان انگیزترین اتفاقات صنعت بازی در سال 2016 به پایان خود رسید. مثل همیشه، مسلماً مثال هایی وجود دارد که از چشم مان دور مانده یا به هر دلیل دیگری، در این لیست قرار نگرفته است. بنابرین در صورتی که مورد خاصی مد نظرتان هست، آن را با دیجیاتو و سایر خوانندگان به اشتراک بگذارید.

The post appeared first on .

بهترین اتفاقات صنعت بازی های ویدیویی در سالی که گذشت

مروری بر محصولات برتر CES 2016 و وعده هایی که محقق نشدند

مروری بر محصولات برتر CES 2016 و وعده هایی که محقق نشدند

روزهای آغازین سال جدید میلادی علاوه بر شور و هیجان سال نو، دنیای تکنولوژی را نیز به تکاپو می اندازد، چون هر ساله در این بازه شاهد برگزاری بزرگ ترین رخداد نوآوری های فناوری با نام «نمایشگاه الکترونیک مصرفی» یا CES در لاس وگاس آمریکا هستیم.

امسال نیز از چند روز دیگر CES 2017 آغاز می گردد، اما بهتر است پیش از آغاز آن، نگاهی به نمایشگاه سال گذشته بیندازیم. شاید بهترین نکته در مورد CES 2016 این بود که زمینه را برای پیشرفت های چشمگیر آماده ساخت، و آینده ای روشن را برای صنعت و فناوری رقم زد.

ces-logo

اما در بین موارد متعدد و آینده نگرانه ای که سال گذشته در لاس وگاس معرفی شدند و در بین جای گرفتند، بعضی از آنها به نتیجه نرسیدند و به تدریج از شور و هیجان اولیه این تکنولوژی های نوین کاسته شد. در ادامه به بررسی برخی از این موارد می پردازیم.

لپ تاپ ها و امیدهایی که به یأس بدل شدند

در بین بهترین محصولات مطرح شده در CES 2016 لپ تاپ های زیادی را دیدیم. دو مورد از این دستگاه ها با ارائه گزینه های جدید و طراحی سبک، باریک و زیبا، بیشتر از همه جلب توجه می کردند.

یکی محصول لنوو یعنی ThinkPad X1 Yoga که از نمایشگر OLED فوق العاده با کیفیتی برخوردار بود، و دیگری EliteBook Folio ساخت اچ پی که همگان آن را جایگزین کاملی برای مک بوک های اپل می دانستند، به خصوص اینکه به دو درگاه USB-C نیز مجهز شده بود.

razer-blade-stealth-04-w600

البته Blade Stealth ساخت ریزر نیز به عنوان اولین اولترابوک کمپانی سازنده محصولات گیمینگ، نظر بسیاری از کاربران را به خود جلب کرد، به خطوط اینکه همراه این دستگاه، داک کارت گرافیک حرفه ای نیز معرفی شد که از طریق درگاه USB-C با لپ تاپ ارتباط برقرار کرده و توان اجرای بازی های فوق العاده سنگین را در اختیار گیمرها قرار می داد.

در واقع این لپ تاپ با نمایشگر با کیفیت و بدنه ای زیبا به رنگ مشکی مات، آرزوی دیرین گیمرها را تحقق می بخشید، یعنی لپ تاپی پر قدرت و فاقد محدودیت های گرافیکی با وزن و ابعاد متناسب.

razer-blade-stealth-l-6

اما در ادامه سال 2016 این گزینه ها نقش خود را به خوبی ایفا نکردند. به عنوان مثال Blade Stealth با تأخیر فوق العاده زیاد از سوی ریزر عرضه شد، و داک GPU آن موسوم به Core نیز علاوه بر تأخیر، با قیمت فوق العاده 500 دلاری به فروش می رسید.

در واقع زمانی که Core در بازار جا افتاد، نسل جدید لپ تاپ های Blade Stealth نیز راهی ویترین فروشگاه ها شده بود، اگرچه ریزر در سری جدید هم نتوانست مشکل شارژدهی ضعیف باتری را برطرف سازد، و بنابراین علاقه مندان به سراغ گزینه های دیگر در این گروه رفتند.

HP-EliteBook-Folio

لپ تاپ EliteBook Folio اچ پی نیز سرنوشت خوبی نداشت، و بیشتر نقش یک نمونه آزمایشی را برای این کمپانی ایفا کرد. پردازنده سری Core M در این دستگاه نمی توانست نمایشگر 4K آن را در اجرای فعالیت های نسبتاً سنگین همراهی کند، و مصرف باتری آن نیز رضایت بخش نبود.

این دلایل در کنار مشکلات نرم افزاری و قیمت بالا، باعث شد Folio در بازار مورد استقبال قرار نگیرد. یکی از ویژگی های مشترک دو لپ تاپ مورد بحث، حذف درگاه کارت حافظه بود و بنابراین شاید بتوان این دو شرکت را مقصر اصلی در حذف درگاه SD Card از مک بوک پرو های اپل در سال جاری دانست.

thinkpad_x1_3

ThinkPad X1 Yoga شرکت لنوو که به عنوان بهترین لپ تاپ CES 2016 از سوی دیجیاتو انتخاب شد، سرنوشت نسبتاً بهتری نسبت به دو مورد فوق داشت. نمایشگر OLED این لپ تاپ هنوز هم مزیت خوبی محسوب می شود، اما در مجموع به خاطر عمر باتری ضعیف و برخی مشکلات جزئی در کنار قیمت بالا، نتوانست به انتخاب اول خریداران در سال 2016 بدل گردد.

تب و تاب خودروهای الکتریکی

شاید یکی از جوک های سال جاری در حوزه تکنولوژی را بتوان حضور «فارادی فیوچر» در CES 2016 دانست. این کمپانی خودروساز با سرمایه گذاری چینی ها، آمده بود که دل بازدیدکنندگان را برباید، و تا حدودی هم موفق به این کار شد. البته آنها هیچ خودرویی برای ارائه نداشتند، و صرفاً ماکتی مفهومی و تخیلی را به این نمایشگاه آوردند که از آرزوهای شان در حوزه ماشین های مفهومی حکایت داشت.

faraday-future-ces2016-1

پس از فروکش کردن هیجان نمایشگاه، در طول سال جاری چیز خاصی از فارادی فیوچر ندیدیم، اما از چند هفته قبل و با نزدیک شدن به CES 2017 این کمپانی دوباره به تبلیغات گسترده دست زده و را دارد. به هر حال شاید نمایشگاه امسال در لاس وگاس، .

audi-vr-experience-advanced-setup

کمپانی آئودی نیز نقش قابل توجهی در تزریق امیدهای واهی به بازار خودرو داشت. این شرکت «تجربه پیکربندی خودرو از طریق واقعیت مجازی» را معرفی کرد که اگرچه کاربرد خوبی از تکنولوژی VR را نشان می داد، اما باید قبول کنیم که چنین فرایندی در زمره فناوری های مصرفی عمومی جای نمی گیرد و صرفاً در اختیار افراد متمول خواهد بود.

2017-chevrolet-bolt

در میان تکنولوژی های خودرویی، شاید بتوان «شورلت بولت» را استثناء به شمار آورد، محصولی که از دید دیجیاتو نیز به عنوان بهترین محصول CES 2016 در این رده انتخاب شد. این خودرو با قیمت مناسب، عملکرد خوب و برد بالا، هم اکنون یکی از بهترین انتخاب های ممکن در بین خودروهای الکتریکی محسوب می شود.

با این حال، عرضه عمومی این خودروی اقتصادی نیز با تأخیر زیادی مواجه شد و اولین نمونه های آن در دسامبر 2016 به دست مصرف کنندگان رسیدند؛ بنابراین فراگیر شدن آن تا اواسط سال 2017 زمان خواهد برد.

ابزارهای پوشیدنی باز هم دلیل وجودی خود را پیدا نکردند

هر ساله فناوری های پوشیدنی جدیدی در نمایشگاه CES حضور پیدا می کنند؛ عینک های سه بعدی پلاستیکی بدقواره، ساعت های هوشمند که همان موبایل های اندرویدی در قالب ساعت های عظیم الجثه هستند، یا گجت های تناسب اندام و گزارش دهنده وضعیت سلامتی که اصلاً کاربرد آنها مشخص نیست. در پایان نمایشگاه، شاید بتوان صرفاً تعداد کمی از گجت های پوشیدنی را انتخاب کرد که کمتر از بقیه، زشت و بدترکیب بوده اند.

gopro4

در سال 2016 توجه به ابزارهای پوشیدنی کاهش یافت؛ دوربین های GoPro محصولات خوبی بودند، اما در سال جاری دیدیم تعداد کاربرانی که عاشق هیجان هستند زیاد نیست، به همین دلیل شرکت پیشروی این دسته نیز با محصولات دلربایش در وضعیت مالی خوبی به سر نبرد و  اخیر نیز نشان از کاهش سود آنها داشت.

KeyMission-360-907x420

نیکون در جریان CES 2016 از اکشن کم خود با نام «KeyMission 360» رونمایی کرد که بیش از نیمی از سال را تنها در حد معرفی سپری کرده و نهایتاً در ماه سپتامبر، کمپانی برچسب قیمتی 499 دلاری را برای آن تعیین کرد. به نظر می رسد که اکشن کم های پوشیدنی نتوانند رشد خوبی را در آینده ای نزدیک به خود ببینند.

eeg-headset

در نمایشگاه گجت های عجیب نیز پیدا می شد، مانند آنچه که از هدست های EEG مشاهده شد، اما بدون شک وسیع ترین زیرمجموعه محصولات پوشیدنی دستبندهای تناسب اندام بودند. «Misfit Ray» بیش از هر محصول مشابهی توجه همگان را به خود جلب کرد.

misfit-ray-handson-gallery-2-1-w600

دستبند مذکور به اندازه کافی زیبا و شیک بود تا کاربر با استفاده از آن احساس خجالت نکند. اما مهم ترین مشکل و کمبود که در اکثر گجت های پوشیدنی می توان مشاهده کرد، طول عمر باتری نه چندان خوب آنهاست. پیشرفت تکنولوژی هرچقدر که باعث کوچک شدن محصولات حوزه فناوری شود، در عوض فضای کمتری را برای باتری در اختیار شرکت های تولید کننده قرار خواهد داد و طبق آنچه در CES 2016 دیدیم، هنوز راه حلی برای این مشکل یافت نشده است.

بنابراین تا زمانی که تکنولوژی برای ساخت محصولاتی با مصرف انرژی فوق العاده کمتر پیشرفت نکند و یا باتری های معجزه آسا اختراع نشوند، ابزارهای پوشیدنی از محبوبیت خاصی برخوردار نخواهند بود.

همه چیز آنقدرها هم بد نبود

درست مثل سال 2016، نمایشگاه CES هم کاملاً ناامید کننده نبود. در بخش تلویزیون، فناوری های OLED و HDR گام دیگری را به سوی تبدیل شدن به یک استاندارد عمومی برداشتند، که نوید تصاویری بسیار شفاف تر و زنده تر را می دهند. نتفلیکس از برنامه خود برای حضور هر چه گسترده تر صحبت کرد. LG نیز از صفحه نمایش قابل انعطافی رونمایی کرد که مسلماً در آینده کاربرد زیادی خواهد داشت.

lg-signature-ces2016

سیستم عامل های شکست خورده موبایل ها، راه خود را برای ورود به تلویزیون ها پیدا کردند؛ نسخه نهایی ایربادهای بدون سیم واقعی پس از یک سال توسعه و بهبود، وارد بازار شدند و یخچال های عجیب و غریب با صفحه نمایش های لمسی که در آشپزخانه های آینده به چشم خواهند آمد، همگی از محصولات قابل قبول نمایشگاه بودند.

بدین ترتیب CES هنوز هم مقصد افرادیست که می خواهند با تخیلات و تصوراتشان، آینده تکنولوژی را شکل دهند. حتی با وجود آنکه تعداد محصولات تجاری موفق کم است، باز هم آینده صنعت را می توان در آنجا یافت. امیدواریم که در نمایشگاه سال 2017 علاوه بر محصولات عجیب، فانتزی و تخیلی، گجت هایی هم پیدا شوند که بخواهیم و بتوانیم آنها را بخریم.

The post appeared first on .

مروری بر محصولات برتر CES 2016 و وعده هایی که محقق نشدند

بررسی ویدیویی دیجیاتو: Huawei Mate 9

بررسی ویدیویی دیجیاتو: Huawei Mate 9

هوآوی پس از تولید چندین تلفن هوشمند جذاب از جمله P9 و نکسوس 6P، حالا دیگر اعتماد به نفس بالایی پیدا کرده و در ویدیوی معرفی Mate 9 می گوید؛ این تلفن هوشمند قرار است عصر جدیدی در دنیای موبایل آغاز نماید.

فبلت جدید شرکت چینی مثل پرچمدار پیشین به دوربین دوگانه مجهز است که در همکاری با لایکا، تولید کننده ی آلمانی و مشهور دوربین های گران قیمت ساخته شده است.

موبایل جدید هوآوی ویژگی های قابل توجه دیگری هم دارد که حالا به پشتوانه ی تجربه ی ساخت محصولات قبلی، به بلوغ مناسبی رسیده و Mate 9 را به یک فبلت توانا تبدیل کرده اند.

پیشتر بررسی این محصول را در دیجیاتو ، حالا از شما دعوت می کنیم برای آشنایی بیشتر، خصوصیات دستگاه را در بررسی ویدیویی Mate 9 مشاهده فرمایید.

The post appeared first on .

بررسی ویدیویی دیجیاتو: Huawei Mate 9