مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت دوم

ایلیدن نزدیک ده هزار سال در زندان خود باقی ماند. جایی در کوه هایجال که او زندانی بود توسط دو نگهبان کنترل می‌شد. Califax و Maiev Shadowsong نگهبانان زندان ایلیدن بودند. بعد از ده هزار سال ایلیدن توسط تیرانده به صورت کاملا ناگهانی آزاد شد! او قصد داشت که از ایلیدن برای مقابله با لیژن استفاده کند. لیژن بعد از ده هزار سال بار دیگر به آزراث بازگشت تا کار ناتمام سالیان دور گذشته را اینبار انجام دهد. ایلیدن بعد از هزاران سال هنوز علاقه خود نسبت به تیرانده را از دست نداده بود و به همین خاطر قبول کرد تا بار دیگر به Elfها و مردمان آزراث کمک کند. او در مقابل تیرانده قسم خورد تا لیژن را از آزراث بیرون کند.

تقابل ایلیدن و آرتاس

در حالی که ملفیوریون با تصمیم تیرانده در آزاد کردن ایلیدن مخالفت می‌کرد، احساسات خود را در این زمینه ابراز کرد و گفت که آزاد کردن ایلیدن می‌تواند بزرگترین اشتباه باشد. ملفیوریون ناامید از اینکه برادرش بعد از هزاران سال هیچ تغییری نکرده، تصمیم داشت تا به او توضیح دهد که راه شیطان‌ها برای هیچکس مناسب نیست. ایلیدن ملفیوریون را ترک کرد و مقداری از نیرو‌های Night Elfها را به سمت Felwood برد تا به شکار نیرو‌های لیژن برود. وقتی او در سرزمین Felwood بود با آرتاس (Arthas) برخورد کرد. (آرتاس بعد‌ها تبدیل به Lich king  می‌شود.) ایلیدن و آرتاس به یکدیگر به مبارزه پرداختند. در حالی که به نظر قدرت هر دو آنها برابر بود و به بن بست رسیده بودند ایلیدن دست از مبارزه کشید تا از آرتاس سوال کند که چرا او را تعقیب می‌کرده است. آرتاس به راحتی جواب ایلیدن را داد و در مورد آرتیفکتی به نام Skull of Gul’dan با او حرف زد. آرتیفکت شیطانی که باعث به فساد کشیده شدن جنگل‌های Felwood بود. آرتاس توضیح داد که اگر این آرتیفکت از بین برود، نابود شدن جنگل‌های باستانی Felwood نیز متوقف خواهد شد. آرتاس برای اینکه ایلیدن قطعا به این تله راه پیدا کند، هیچ توضیح اضافه‌ای به ایلیدن ارائه نکرد. ارباب آرتاس، لیچ کینگ از تشنگی ایلیدن برای قدرت باخبر بود. در حالی که ایلیدن هیچ اعتمادی به آرتاس نداشت اما باز هم به جستجوی Skull of Gul’dan رفت.

به دنبال قدرت

یک دروازه شیطانی از آرتیفکت محافظت می‌کرد. برای به دست آوردن این آرتیفکت، نیرو‌های تحت کنترل ایلیدن با شیاطین وارد مبارزه شدند. اعتقاد ایلیدن به کسب قدرت و افزایش آن، باعث شده بود تا به این نتیجه برسد که با قدرت بیشتر می‌تواند توسط تیرانده بخشیده شود. در نهایت ایلیدن به Skull of Gul’dan رسید و قدرت آن را به تسخیر خود درآورد. نبرد برای کسب قدرت بیشتر و تصاحب این آرتیفکت برای ایلیدن بسیار گران تمام شد. بدن فیزیکی ایلیدن با تغییراتی کلی شبیه به بدن شیاطین شد. ملفیوریون و تیرانده که حضور شیطانی قدرتمند را در منطقه حس کردند برای جستجو به سمت منطقه مورد نظر راهی شدند. وقتی ملفیوریون برادر خودش را به شکل و شمایل چیزی دید که ده‌ها هزار سال با آنها مبارزه می‌کرد، تصمیم به تنبیه او گرفت. ملفیوریون، ایلیدن را برای همیشه از سرزمین Night Elfها تبعید کرد. ایلیدن در حالی که باز حق را به خودش می‌داد، حس کرد که تلاش‌هایش مورد استقبال قرار نگرفته است. او سرزمین Night Elfها و برادرش را برای همیشه ترک کرد.

سرسپردگی قدیمی

بعد از شکست دوم لیژن توسط مردمان آزراث، Kil’Jaedan یکی از فرماندهان ارشد لیژن به سراغ ایلیدن رفت. او به خاطر سابقه خیانت ایلیدن به لیژن تنها یک فرصت جدید به ایلیدن برای ثابت کردن خودش داد. Kil’Jaedan به ایلیدن گفت که به جستجوی Frozen Throne برود و آن را نابود کند. (در این مقطع زمانی کنترل لیچ کینگ و آرتاس از دست لیژن خارج شده بود و همانطور که در داستان شخصیت لیچ کینگ نیز به آن اشاره شده بود، لیژن به دنبال نابود لیچ کینگ بود.) ایلیدن باید نرزول را از معادله خارج می‌کرد و در ازای آن از لیژن قدرت و جادی بیشتری دریافت می‌کرد. او در این راه از قدرت Orb of Kil’Jaedan برخوردار شد. با سو استفاده از قدرت Skull of Gul’dan، ایلیدن توانست به خاطره‌های این جادوگر ماهر دست پیدا کند. راه حل جدیدی برای پیدا کردن متحدان به ذهن او خطور کرد. ایلیدن نسل Naga را به سطح زمین فراخواند. این نسل در واقع خدمت‌کاران نسل Elfها همراه با ملکه خود Azshara بودند که علاقه بسیار زیادی به انتقام گیری از نسل Night Elfها داشتند. Nagaها با دیدن قدرت جادوی ایلیدن با او هم‌پیمان شدند. در همین بین Vashj کنترل نیرو‌هایی را به دست گرفت که بعد‌ها از آنها به نام illidan’s Naga یاد شد. به تازگی یک مشکل دیگر نیز برای ایلیدن به وجود آمده بود. Maiev Shadowsong، زندان بان سابق او تمام سرزمین کالیمدور را به تعقیب ایلیدن پشت سر گذاشته بود. ایلیدن در ادامه با موجودات شیطانی دیگری از نسل Satyrs نیز به هم پیمانی رسید. آنها نیز بعدا به illidan Servitors معروف شدند. ایلیدن در ادامه با کمک نیرو‌های متحدش به سمت بندر Nendis رفت. Maiev نیز با فاصله بسیار کم پشت سر ایلیدن مشغول نابود کردن نیرو‌های شیطانی بود اما او کمی دیر به ایلیدن رسید چون او با کشتی از دست Maiev فرار کرد. ایلیدن با پشتیبانی Nagaها توانست به ساحل Broken Isles برسد. سرزمینی که در واقع تکه‌ای خراب شده از سرزمین Suramar بود. جایی که ایلیدن در آن بزرگ شده بود اما به خاطر حمله اول لیژن به کلی نابود شده بود. این جزیره که در واقع زیر فرسنگ‌ها آب بود، سالها قبل توسط Gul’dan و جادوگر‌هایش از اعماق آب‌ها به سطح برگشته بود. جایی که مقبره سارگراس (Tomb of Sargeras) در آنجا بود.

نبرد در جزایر Broken Isles

در حالی که نیرو‌های شیطانی زیر دست ایلیدن مشغول نابودی کشتی‌ها بودند، Maiev همراه با دیگر نیروها به ساحل Broken Isles رسیدند. در مدت کوتاهی جنگ سختی بین ایلیدن و نیرو‌های Maiev رخ داد. ایلیدن در این بین توانست که به مقبره سارگراس برسد. بلافاصله بعد از او نیز Maiev توانست به مقبره برسد. با استفاده از خاطرات و دانش Gul’dan ایلیدن به سرعت وارد سالن اصلی مقبره شد، جایی که آرتیفکت قدرتمند Eye of Sargeras در آن پنهان شده بود. Maiev در حالی که ایلیدن و Vashj در حال فعال کردن این آرتیفکت بودند به سراغ آنها رفت. ایلیدن برای انتقام گیری از Maiev به خاطر زندانی کردنش با استفاده از این آرتیفکت، سعی کرد تا مقبره را روی سر Maiev خراب کند. ایلیدن توانست به سرعت و با استفاده از تونل‌های زیرزمینی Naga مقبره را ترک کند. در حالی که ایلیدن فکر می‌کرد Maiev و تمام همراهانش را در این مقبره نابود کرده است، Maiev توانست فرار کند. در بازگشت به سطح جزیره، Maiev و ایلیدن به سختی با یکدیگر درگیر شدند. در این میان Maiev یکی از همراهانش را برای خبر کردن کمک به شهر Ashenvale فرستاد. ملفیوریون و تیرانده با نیرو‌های کمکی در حالی به سمت Maiev رفتند که پایگاه او در خطر نابودی قرار داشت. وقتی ملفیوریون و تیرانده به میدان جنگ پا گذاشتند، نیرو‌های ایلیدن مانند حشرات نابود شدند. ایلیدن و همراهانش قبل از اینکه به صورت کلی نابود شوند از میدان جنگ فرار کردند. تیرانده به دنبال ایلیدن رفت اما ایلیدن با جادو کاری کرد که تیرانده به دنبال او نرود. در این نبرد تیرانده بالاخره اعتراف کرد که چرا هیچوقت علاقه‌ای به ایلیدن نداشته است. به نظر تیرانده، ایلیدن با افزایش قدرت جادوییش به صورت کامل قدرت درونیش خودش را فراموش کرد در حالی که ملفیوریون با افزایش قدرتش بسیار سر به زیرتر شده است. با برملا شدن دلیل تصمیم تیرانده، ایلیدن توانست دید بهتری نسبت به احساسات خودش داشته باشد.

با تمام قدت به سوی نابودی لیچ کینگ

ایلیدن با فرار کردن به سمت دریا حالا در ساحل سرزمین Lordaeron بود. او به سرعت راه خود را در جنگل‌های Silverpine پیدا کرد و به سمت شهر Dalaran ره‌سپار شد. او قصد داشت تا با استفاده از قدرت آرتیفکت Eye of Sargeras از راه دور و قدرت جادویی به سمت Icecrown حمله ور شده و Frozen Throne را نابود کند اما در نهایت با دخالت ملفیوریون و Maiev موفق به تمام کردن کار نشد. ملفیوریون حس می‌کرد که کامل شدن جادوی ایلیدن باعث نابودی آزراث خواهد شد و به همین خاطر ایلیدن را متوقف کرد. ایلیدن برادرش را یک احمق خطاب کرد چون در نظر خودش قصد به نابودی لیچ کینگ داشت. شخصیتی که برای هر دو آنها و کل سرزمین آزراث دشمنی مشترک به حساب می‌آمد. بر اساس صحبت‌های Maiev با ملفیوریون، تیرانده در مبارزه با ایلیدن کشته شده بود و ملفیوریون به همین خاطر ایلیدن را سرزنش می‌کرد. قلب ایلیدن از شنیدن خبر مرگ زنی که عمیقا به او علاقه داشت، شکست. متحد جدید Night Elfها یعنی شاهزاده Kael’thas می‌دانست که برای تایید خبر کشته شدن تیرانده هنوز بسیار زود است. Kael’thas برای ملفیوریون توضیح داد که گزارش Maiev غلط است و تیرانده زنده خواهد بود. ملفیوریون بعد از شنیدن این خبر Maiev را دستگیر کرده و برای پیدا کردن تیرانده راهی شد. ایلیدن برای کمک در پیدا کردن تیرانده به برادرش التماس کرد. او با کمک نیرو‌های Naga تیرانده را پیدا کرد. تیرانده در حال مبارزه با تعداد زیادی از نیرو‌های Undead بود. ایلیدن در مبارزه با Undeadها موفق شد که تیرانده را نجات دهد. او سپس تیرانده را سالم به ملفیوریون تحویل داد. در حالی که تیرانده از این کار ایلیدن متحیر شده بود، ملفیوریون به برادرش توضیح داد که او برای رفتن به هر جای دنیا آزاد است اما دیگر نباید تهدیدی برای Night Elfها باشد. ایلیدن نیز در حالی که آرزوی تمام شدن این نبرد‌ها را داشت با برادرش موافقت کرد.

فرار به سوی Outland

بعد از اینکه ملفیوریون با فرار ایلیدن موافقت کرد، ایلیدن دروازه‌ای به سمت سرزمین Outland باز کرد تا به آنجا فرار کند. Outland در واقع سرزمین باستانی Draenor است. سرزمینی جدا از آزراث که خانه نسل Orc به شمار می‌رود. این سرزمین بعد از دخالت‌های لیژن و Gul’dan نابود شد و به حالتی که امروزه از آن به عنوان Outland یاد می‌کنند، تبدیل شد. بعد از سفر ایلیدن به Outland، همچنان Maiev به دنبال او بود. ایلیدن نتوانسته بود که به هدف خودش که نابودی نرزول بود دست پیدا کند و به همین خاطر می‌دانست که توسط Kil’Jaedan مجازات خواهد شد. او به دنبال دنیایی بود که هیچکس آنجا را به خاطر پیدا کردنش نگردد. ایلیدن حس می‌کرد که Outland بهترین گزینه خواهد بود. ایلیدن در حالی که با خیال راحت به این سرزمین فرار کرد، توسط Maiev دستگیر و بار دیگر زندانی شد. در این میان ایلیدن بار دیگر نجات پیدا کرد و اینبار Kael’thas Sunstrider همراه با Vashj او را نجات دادند. ایلیدن به Kael’thas قول داد تا راهی برای سیر کردن مردمانش از جادو پیدا کند. در مقابل نیز Kael کاری کرد که تمام مردمانش از ایلیدن پشتیبانی کنند. ایلیدن همکاری با Blood Elfها را پذیرفت و Kael را جانشین خود معرفی کرد. ترکیب Blood Elfها و Naga می‌توانست برای ایلیدن بسیار ارزشمند باشد. ایلیدن به پیاده‌سازی نقشه اصلی بازگشت. او قصد داشت تا تمام نیرو‌های شیطانی را از Outland بیرون کند تا Kil’Jaedan نتواند از مخفیگاه او باخبر شود. برای انجام اینکار او مقر Magtheridon را مورد محاصره قرار داد. Magtheridon در واقع فرمانده Outland از سوی لیژن بود. قبل از حمله اصلی به مقر فرماندهی، ایلیدن تمام دروازه‌ها که باعث حضور شیاطین در Outland می‌شدند را نابود کرد. در نهایت ایلیدن توانست Magtheridon را شکست داده و Black Temple را تسخیر کند. نسلی به نام Broken با رهبری Akama به سمت ایلیدن آمدند و برای همکاری با ایلیدن به موافقت رسیدند. Akama خودش و نسلش را به خاطر شکست Magtheridon به ایلیدن مدیون می‌دانست. Magtheridon اعتقاد داشت که ایلیدن دارای قدرت فوق‌العاده‌ای است و لیژن او را برای تست قدرتش به Outland فرستادند. ایلیدن با خنده پاسخ داد که خبری از تست نیست بلکه او یک جایگزین است. Magtheridon بعد از این در زندان‌های پایین قسمت Hellfire Citadel زندانی شد.

نوشته اولین بار در پدیدار شد.

مردی از جنس خشم – مروری بر داستان Illidan Stormrage – قسمت دوم